آغوششـ༻زنجّـیـر بود.
مرا عِشْق خواند.
نَدیدم در خود حِس او
فهمید و نِدای جَنگ داد!
پَنجه هایش حَیایم را دَرید و نِگاهم...
آرام آرام رَنگ باخت، مَن شدم گُنه کار و آن مَرد
شاعرانه*
پُر خیانت...
پُر سْکوت.
طَنابی دار برایم، از مَرگ بافت!
.
.
به قلم seti°°
You are invited to the channel آغوششـ༻زنجّـیـر بود.. Click above to join.