ادب‌سار
13.4K subscribers
4.82K photos
116 videos
20 files
813 links
آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی

instagram.com/AdabSar

گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View

فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Download Telegram
نمانَد به کس روزِ سختی نه رنج
نه آسانی و شادمانی نه گنج

بد و نیک بر ما همی‌بگذرد
نباشد دُژم هرکه دارد خرد

از آن‌سان که آمد همی‌زیستند
گهی شادمان گاه بگریستند

سرِ مایه‌ی مردمی راستی‌ست
ز تاریّ و کژّی بباید گریست
#فردوسی

امید آن:
که خرسند باشید و فرخنده‌رای


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🍀
🍀🍀
🍀🍀🍀
در باغ هوای دل شکفتن دارم
آواز بلند به‌گوش خفتن دارم

بی‌پرده بیا کنار چشمم بنشین
اندازه‌ی عشق داغ گفتن دارم

سراینده و فرستنده #سیاوش_اهورا
#چکامه_پارسی

🎼 @AdabSar
ادب‌سار pinned «🔷🔶🔹🔸 @AdabSar 🔅پالایش زبان پارسی 🔻نمره= (Numerus)، شماره، شمار، تراز، اَرزِه(شماره‌ای که برای ارزش‌گذاری به‌کار گرفته می‌شود)، مَر، مَرَک نمونه: 🔺نمره ماشینش را حفظ کردم شماره‌ی خودرواَش را به‌یاد سپردم 🚩 دنباله دارد پیشنهاد خود را برای جایگزین واژه‌ی…»
📚💫 فردوسی با سرودن شاهنامه، ایران نو را به ایران کهن پیوسته است. اگر فردوسی نمی‌بود و در یکی از باریک‌ترین و دشوارترین روزگاران تاریخ ایران سر برنمی‌افراشت، می‌توانم گفت که شاید امروز ایرانی در جغرافیای جهان ديده نمی‌شد. در واقع او ایران نو را پایه ریخت؛ چون فردوسی در روزگاری می‌زیست که ایران پاره‌پاره شده بود و سرزمینی که به چنین سرنوشتی دچار می‌آید، بیم آن می‌رود که از هم بپاشد. بنابراین در پاسخ به این‌که چرا ایران ماند، می‌توان گفت چون فردوسی سربرآورد.
درست است که فردوسی شهریار و شاهنشاه نبود، اما هنرمندی سخنور بود که با نیرویی برتر از زمین یعنی با فرهنگ و هنر، جغرافیای زمینی و مرزی ایران را از فروپاشی رهانید؛ چرا که در آن زمان رشته‌های پیشین پاره شده بود و ایران به ده‌ها سرزمین گسیخته شده بود، سرزمین‌هایی را که با یکدیگر پیوندی نداشتند، فردوسی با رشته‌ی نیرومندتر و استوارتر، یعنی سخن خود و شاهنامه ایرانیان را به یکدیگر پیوست. فردوسی تنها فرهنگ و زبان ایران را از گزند گران و آسیبی که آواروار به این کشور فروافتاده بود نرهانید، بلکه ایران مرزی و جغرافیایی را هم پاسداشت، در زنهار هنر خویش گرفت و دگربار پیوند ایران یکپارچه را در فرهنگ اندیشه و هنر با ایران کهن زنده کرد.

#میرجلال_الدین_کزازی
#روز_فردوسی

📚💫 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
...چو بر رخش اندیشه‌ها تاختی
درفش سخن را بر افراختی
نبشتی چو شهنامه‌ی شاهوار
همان خسروان نامه‌ی استوار
یکی گنج پر رنج آمد پدید
که دیگر چون او در جهان کس ندید...

نماهنگ درود فردوسی
سراینده و گوینده: #هما_ارژنگی
#روز_فردوسی

📚🇮🇷 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🪐📚
ای زبان پارسی، افسونگری
هر چه گویم از تو، زان افزونتری
حسین خطیبی

روز ۲۵ اردیبهشت روز شکوه زبان پارسی، روز تابندگی فرهنگ پارسی بر تاربرگ‌ها است. در سای‌سار زبان پارسی گرامی می‌داریم یادمان سپهسالار زبان پارسی، فرزانه‌ی توس، فردوسی را.
بی‌گمان هنوز هم فرهنگ مادری ما می‌تواند هناینده(تاثیرگذار) باشد و برای جهان سخن‌ها داشته باشد. به یاد بیاوریم که همین یکی دو دهه‌ی پیش «کلمن بارکس» بر پایه برگردان «آلبری» دیوان مولوی بلخی را برای آمریکایی‌ها آن هم به انگلیسی ساده بازنوشت و چه غوغایی بر پا کرد با فروشی شگفت‌انگیز…


📚 دیرینگی زبان پارسی:

در زمینه‌ی دیرینگی زبان پارسی، دانشمندان زبان‌شناس و ایران‌شناس سخنان گوناگون گفته و نوشته‌اند. ولی بیشتر آن‌ها سیوایش (تمدن) مردم ایران زمین را بیشتر از پنج هزار سال پیش از زایش مسیح می‌دانند و آن بدان شَوَند (دلیل) است که یافته‌های باستان‌شناسی در هر گوشه‌ای از ایران سالنامه‌ای را گزارش کرده است. مانند اینکه بر پایه‌ی یافته‌های شهر سوخته* سیوایش را ۳۲۰۰ سال پیش از زایش مسیح گزارش کرده است و در نسک دیگری با نگاه بر ۱۱۷ هزار مانداک(اثر) و کته و سنگ‌نبشته و… که اکنون در گنج‌خانه(موزه)های ایران و جهان چشم‌نوازی می‌کنند، گواهی می‌شود که ایران کهن ۵هزار سال پیش از زایش مسیح دارای سیوایش بوده و زبان آن‌ها پارسی بوده است. ایران کهن ایران پنج هزار ساله پیش از هخامنشیان است.
در نبیک(کتاب) نام‌های باستانی استان خوزستان با نگاه بر یافته‌های باستان‌شناسان و دانش زبان‌شناسی پارسی و انگارش زبان، نام ۹۶ پادشاه و نزدیک به ۶۰ نماد خدایان و بیش از دو هزار نام باستانی ریشه‌یابی شده است.
بیش از ده‌ها روستا و سرزمین و کوه در استان خوزستان از نام پادشاهان و خدایان هزاره‌ی چهارم پیش از زایش مسیح برگرفته شده و مردم ایران کهن به زبان پارسی سخن می‌گفتند. همچنین یافته‌های باستان‌شناسی و کنده‌گری‌ها از هفت‌تپه خوزستان، پارسی زبان بودن مردم ایران زمین را تا هزاره‌های پنجم پیش از زایش گواهی می‌کند و نشان می‌دهد زبان و آیین آن سرزمین در آن روزگاران پارسی بوده است. ولی مردم ایران گویش‌های گوناگونی داشته‌اند.


فرستنده: #بزرگمهر_صالحی

پی‌نوشت: *نام درست شهر سوخته شهر سوچه «suceh» به مانک(معنی) شهر درخشان است.

📖 بازخن‌ها (منابع):
۱- کلید شناخت زبان پارسی، مصطفی پاشنگ
۲- باستان‌شناسی و تاریخ بلوچستان، منصور سیدسجادی
۳- حفاری هفت‌تپه دشت خوزستان، عزت‌الله نگهبان

#روز_فردوسی
🪐📚 @AdabSar
شهنامه شناسنامه‌ی داد من است
خورشید خردخروش فریاد من است

گر بر دل من هزار خنجر بارد
این داد حماسه بانگ آزاد من است

سراینده و فرستنده: #سیاوش_اهورا
#چکامه_پارسی #روز_فردوسی

☀️📚 @AdabSar
آنگه که رخ افروخت ابرمرد دَری
چون وَرد شکفت ازو رخ زرد دری
شهنامه‌ی اوست در اَوستای ادب
بی هیچ گمان مِهینه فَرگردِ دری

☀️📚

آن پیر خرد که نیز میر سخن است
ز افسونگری‌اش جهان به زیر سخن است
او کیست که از سخن جهان در آکند؟
او پسر هژیر تیزویر سخن است


#میرجلال_الدین_کزازی
🎨 #حسین_بهزاد

#روز_فردوسی #چکامه_پارسی
☀️📚 @AdabSar
با حنجره‌ی زخمی باران چه کنم
بی شور شکفتن به گلستان چه کنم

آواز شقایق به قفس زندانی‌ست
در سوگ دل غنچه‌ی بی‌جان چه کنم

سراینده و فرستنده: #سیاوش_اهورا

#زن_زندگی_آزادی
🏴 @AdabSar
خنجر به گلوی باغ باران زده‌اند
صد سنگ جفا به خنده‌ی جان زده‌اند

بر سینه‌ی آفتاب با دشنه‌ی شب
صد زخم بلا چو خشم توفان زده‌اند

سراینده و فرستنده: #سیاوش_اهورا

#زن_زندگی_آزادی
🏴 @AdabSar
به روشن‌روان و دلِ زودیاب
همانا نبینند ما را به خواب

جز از رنج و سختی نبینم ز دهر
پراگنده بر جایِ تریاک°زهر

که گیتی نمانَدهمی بر کسی
چو مانَد به تن°رنج یابد بسی

چنین‌ست گیهانِ ناپایدار
در او تخمِ بد تا توانی مکار
#فردوسی       

بادا که:
به کامِ تو گرداد خورشید و ماه


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🍀
🍀
🌿🍀‌‌‌‌
پویایی هر زبان زمانی آغاز می‌شود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری»


🖋📋 واژه‌های بیگانه در دستور زبان پارسی
           «بخش نخست»
           گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی


#ابتدا_بساکن : نخست ایستا، نخست‌جا
#ابتر : فشرده، کوته‌واره، کوتا شده
#اجزای_فرعی : اندامه‌ها
#اخباری (اِ) : گزارشی
#ادات : وندها، آوندها
#ارکان_جمله : وَچَک پایه‌ها، پایه‌های گفتار
#استقبال #مستقبل : آینده
#استمراری : پیوسته، همارگی، پی در پی
#اسم_اشاره : نام نشانه، نشانه نام، نَمارنام
#اسم_آلت: ابزارنام، افزارنام، نام‌ابزار
#اسم_بسیط_مشتق : نام ساده‌ی برگرفته، ساده‌نام برگرفته
#اسم_بسیط : ساده نام، نام ساده
#اسم_جمع: انبوهه‌نام، نام رَمَن، رَمَن‌نام، بیشال‌نام
#اسم_جنس : نام‌گونه، گُن‌نام
#اسم_خاص : نام ویژه، ویژه‌نام
#اسم_ذات : گوهرنام، زادنام
#اسم_عام : همه‌نام، همگان نام، نام همگانی


#پارسی_پاک
دنباله دارد


🖋📋 برجسته‌ترین بازخن‌ها (منابع):
۱- پیوست‌های فرهنگ ساختاری زبان پارسی، دکترهاجری
۲- فرهنگ نظام با ریشه‌شناسی، محمدعلی داعی‌الاسلام
۳- فرهنگ ریشه شناختی زبان پارسی، دکتر محمد حسن‌دوست

📋🖋 @AdabSar
💻💡 برنده شدن فرزندم در رویارویی روباکی (رباتیک)


آن روز در کاردرمانی به درمانگر گفتم اگر می‌تواند کار ما را زودتر راه بیندازد چون باید به دانشگاه تهران برای رویارویی روباکی برویم.
ایشان نتوانست و ما به اندازه‌ای دیر رسیدیم که سرپرستان جشنواره ما را نپذیرفتند و دیر رسیدن و ابزار همراه نیاوردن و از همه بدتر با چرخ‌افزار(کالسکه) آمدن او را سه فرنود (دلیل) نپذیرفتن خواندند.
این سخن ایشان به پسر نازک‌دل ما برخورد و با تندی از من خواست که برگردیم ولی پافشاری من آن‌ها را برآن داشت تا با گردانندگان اندرون هماهنگی کنند. پس از چندی دوباره با همان سویه باز سخن راندند و این بار من از راهنمایی فن‌آموزشان گفتم و نام ایشان را آوردم. با شنیدن نام ایشان کمی نرم شدند و کسی را پی او فرستادند. ولی هنوز سدا(صدا)ی فرزند خسته و سردرگم من زیر پوشه‌ای که بر چهره زده بود بر رفتن فرمان می‌داد.
ناگاه فن‌آموز مهربانش رسید و پسر بی‌آنکه بر رای خود ابرام ورزد با وی همراه گشت و به درون گسیل  شد. من دم آسوده‌ای کشیدم و برای زدودن خستگی به چای پناه بردم.
دیدن کودکان و نوجوانانی که از سراسر میهن با امید و آرزو به پایتخت آمده‌اند تا در هماورد ابزارساخته‌های خود توانایی خود را بنمایانند، دیدنی و شگفت‌انگیز بود.
پدر کردی را دیدم که با لباس بومی فرزند خود را همراهی می‌کرد و از چهره‌ی آفتاب سوخته‌اش هر آن لبخند به سوی پور(پسر) توانمندش می‌تابید. یا پدر و مادر لر زبانی که شب را در خانه آشنایان مانده بودند تا دوری راه نتواند راه پیروزی دخترشان را بند کند.
هر کس که ابزار به دست‌ بیرون می‌آمد در درآیگاه(ورودی) که با پرده‌ی نمایه بازی‌ها آذین‌بندی شده بود، فرتوره می‌گرفت و خرسند و امیدوار به شهر و دیار خود برمی‌گشت.
ما هم با پورپویای خود همان‌گونه جشنواره را بدرود گفتیم و راستش را بخواهید برنده شدن‌اش را باور نداشتم.
چند روز گذشت و ما در سودای رفتن به زادگاه بودیم که زنگ زدند و مژده‌ی پیروزی پورپویای ما را دادند. نوید خوشایندی بود.
در روز پایان جشن (اختتامیه) نیز که همه‌ی بچه‌های برتر آمده بودند، شور و شادی سرسرای فردوسی دانشگاه را پر کرده بود. پدران و مادران به پیروزبختی فرزند خویش می‌بالیدند. دوربین‌ها لبخندهای زیبا را شکار می‌کردند و در یک آن می‌شد نمایی از توان به بار نشسته‌ی فردای این سرزمین را اینجا به دیدار نشست.


💻💡 پی‌نوشت نویسنده: این نوشته بر پایه‌ی رویدادی راست‌انجام است. «روباک» را برابر «ربات» آورده‌ام. چون ربات از واژه‌ی robata در زبان چک گرفته شده و به کارگرفتن و به‌کار واداشتن (کار اجباری) و بیشتر برای رُفت و روب را گویند.


نویسنده و فرستنده: #احمد_ابراهیمیان(رهگذر)
#پیام_پارسی #ربات

💻💡 @AdabSar
بیامد یکی پیرِ مهترفریب
تو را دل پُر از بیم کرد و نهیب

سخن گفتش از دوزخ و از بهشت
به دلْت‌اندرون هیچ شادی نهشت

تو او را پذیرفتی و دینْش را
بیاراستی راه و آیینْش را

بیفگندی آیینِ شاهانِ خویش
بزرگانِ گیتی که بودند پیش

رها کردی آن پهلوی‌کیش را
چرا ننگریدی پس و پیش را
#شاهنامه

در آغاز هفته امیدوارم:
سرت سبز باد و تن و جان درست


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
💐💐💐
ادب‌سار
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی سُخ = از پارسی سَختَن(وزن)، دوازده من سَخت = از پارسی سَخت، پوست بُز پرداخته(چرم شده)، انبان(کیسه‌ی چرمی) سَختچی(عراقی) = از پارسی ساخته‌چی (نیرنگ زده)، گَربَز (گرگ در پوست بز)، ساخته‌گر (کسی که چیزی ساخته باشد) سَخته = از پارسی…
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی

سُدَّر = از پارسی سه دَر، ابزار بازی که با آن قمار کنند
سِدر = از پارسی سدر، درخت سدر
سَدَق = از پارسی سده، نام یکی از جشن‌های ایرانیان، از سد اوستایی (Sata)
سِدِلی = از پارسی سه دِیرک (سه گَتَک، سه اتاقه)، سه گُنبد
سُذرِه = از پارسی سُدره، پیراهن زردشتیان که در پانزده سالگی می‌پوشند

سَذَق (سدق) = از پارسی سَدِه (جشن سده)
سَراب = از پارسی سَر اب، سرچشمه، آب‌سار، دروغ
سَراهٔ = از پارسی سَری (اوج) و یا سر اوج، برابر با تکواژ ریشه‌ای اریایی (sari)، زیبا و دلربا
سَراج = از پارسی سَراج، چراغ، آفتاب
سراجِه = از ریشه‌ی پارسی سَراج، چراغک

سراخور = از پارسی سر آخور، مَرغ(علف) چهارپایان
سُرادِق، سَردَقهِ = از پارسی سراپرده، دالان‌ها، چادر پنبه‌ای، شامیانه، دود، گَرد
سِراط/صراط = از پارسی سَرَتَک، سرات، راه، راه رُوشن
سَراویل، سراوین (تک سروال) = از ریشه‌ی پارسی شلوار، زیر جامه‌ها
سرای، سرایا، سَرایهٔ = از پارسی سرای، کاخ

سِربال = از پارسی شلوار (شل=ران)
سَربَخ = از پارسی سر سَبُک، سبک برگرفته از پارسی باستان ka - sapu و چُست و چالاک
سَربَست = از پارسی سربست، بیهوده، پیچیده

@AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- وام‌واژه‌ها در زبان عربی، شهاب‌الدین احمد خفاجی مصری، ترجمه حمید طبیبیان
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

@AdabSar
ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸 @AdabSar 🔅پالایش زبان پارسی 🔻نمره= (Numerus)، شماره، شمار، تراز، اَرزِه(شماره‌ای که برای ارزش‌گذاری به‌کار گرفته می‌شود)، مَر، مَرَک نمونه: 🔺نمره ماشینش را حفظ کردم شماره‌ی خودرواَش را به‌یاد سپردم 🚩 دنباله دارد پیشنهاد خود را برای جایگزین واژه‌ی…
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻نمرات= شماره‌ها، ترازها‌، اَرزِه‌ها
🔻ریز نمرات= ریز اَرزِه‌ها، ترازنامه

نمونه:
🔺نمرات تحصیلی اش عالی بودند
اَرزِه‌های آموزشی‌اش والا بودند

🔺ریز نمراتش را از مدرسه گرفت
ریزِ اَرزِه‌هایش را از آموزشگاه گرفت
ترازنامه‌اش را از دبستان/دبیرستان گرفت

🔺نمرات ماشینهای متخلف را ضبط میکرد
شماره‌های خودروهای کـَژکار/لغزش‌کار/دادشِکن را بایگانی می‌کرد

🚩 دنباله دارد

پیشنهاد خود را برای جایگزین واژه‌ی «نمرات» و یا نمونه‌ی پیشنهادی‌تان را بفرستید تا در ادبسار همرسانی شود.


#مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
نگه کن که دانای ایران چه گفت
بدان‌گه که بگشاد راز از نهفت

که دشمن که دانا بوَد به ز دوست
اَبا دشمن و دوستْ دانش نکوست

براَندیشد آن‌کس که دانا بوَد
به کاری که بَر وِی توانا بوَد

ز چیزی که باشد بر او ناتوان
به جُستَنْش رنجه ندارد روان
#فردوسی

باشد که هر بامداد:
به خورشیدِ تابان برآیدْت نام


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🕊🌳 دختر بلوت
#فرزاد_ع_کدخدایی

آهای ای دختر بلوت (بلوط)
ای سبزه‌ی دلربای کوهستان
هیچ می‌دانی که
از دودمان
دوغدو و ماندانا و مشیانایی

ای یادگار ماد
روز مرگم
بجای خراش گونه‌های نازنینت
شخم بزن
کینه را

بجای اشک
ببار
خنده را
بر این دشت عبوس دود اندود
و درو کن
خوشه‌های زرین
عشق را

با نوای چمری  پُرسه‌ام
مچرخان دست
دیدگانت را بچرخان
آسمان به نماز است
با چرخیدن

زاری مکن
بخند بر هیچستان
بر عشق‌های دروغ
و پندارهای پوچ
عبرانیان

ای
مهر سپنتا
هیچ می‌دانی
چشم‌های خمارت قبله‌گاه
کمان ابروانت خانقاه
لبخندهای نازت آتش‌گاه
من بی‌ایمان است

دل مبند به سبزه‌ی نوروز
که فریبی بیش نیست
می‌رویاندت
تا درو شوی

چشم به‌راه باش
پس از مرگ
بر خواهم گشت
در پنجه‌ی نوروزی
فر ایزدی به دست
در هیئت گل‌های زیبای گرین والوندو
بیستون و البرز

اشک مریز
گوش بسپار
به نوای سرنا
و
دل بلرزان
به لرزه‌های دهل

خوب بنگر
آن زن و مرد
دستمال به دست رقصان را
گویی
برای
گریز از خاک
پای کوبان‌اند

بر تن بی‌جانم
بخند
بخند گلاره
و به باد بسپار
گیسوان بلند بافتە‌ات را
چرا که
پس از مرگ
برخواهم گشت
سوار بر گاو آفریدون
همراه با چشمان اسپندیار...

🌳🕊

📋 پی‌نوشت:
دهل: نماد زمین است
سرنا: نماد آسمان
چمر: نوای حزن‌انگیز
پُرسه: مراسم ختم
شیون: نماد شخم زدن
اشک ریختن نماد باران
پنجه: پنج روز پایانی سال که به باور پیشینیان روح مرده‌ها برمی‌گردد
سبزه نوروز: نماد رویش دوباره

🌳🕊 @AdabSar
بِدان مردِ بدگویْ گریان شدم
ز دردِ دلِ شاهْ بریان شدم

کنون آن‌چه دی بود بر ما گذشت
گذشته همه نزدِ ما باد گشت

همی‌گفتم آن دیوِ بَد را به بند
بیابیم و گیتی شود بی‌گزند

کنون چون گشاده شد آن دیوْزاد
به جنگ‌ست ما را غم و سردْباد
#فردوسی

و در این هفته امید آن که:
تو را باد شادان دل و نیک بخت

گزینش: #جعفر_جعفرزاده
نگارگر: آیدین سلسبیلی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌴
🌲🌴
🌿🌲🌴
ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸 @AdabSar 🔅پالایش زبان پارسی 🔻نمرات= شماره‌ها، ترازها‌، اَرزِه‌ها 🔻ریز نمرات= ریز اَرزِه‌ها، ترازنامه نمونه: 🔺نمرات تحصیلی اش عالی بودند اَرزِه‌های آموزشی‌اش والا بودند 🔺ریز نمراتش را از مدرسه گرفت ریزِ اَرزِه‌هایش را از آموزشگاه گرفت ترازنامه‌اش…
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻نمره انداختن= شماره انداختن

🔻نمره برداشتن= شماره برداشتن، نوشتنِ شماره

نمونه:
🔺و کنتور همینطور نمره می انداخت=
و شمارنده همین‌جور شماره می‌انداخت

🔺نمره ماشینش را برداشت=
شماره‌ی خودرواَش را برداشت/نوشت


🚩 دنباله دارد


پیشنهاد خود را برای جایگزین واژه‌های «نمره انداختن» و «نمره برداشتن» و یا نمونه‌ی پیشنهادی‌تان را بفرستید تا در ادبسار همرسانی شود.


#مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸