چه قدر دردناک است ...
این مشکل که همیشه برای فرار از دست یک آدم به آدم دیگری پناه برده ایم...
اعتیاد به آدم ها بدترین نوع اعتیاد است.
#جادههایانقلابی | #ریچاردیاتس
@Sadegh_Hedayat©
این مشکل که همیشه برای فرار از دست یک آدم به آدم دیگری پناه برده ایم...
اعتیاد به آدم ها بدترین نوع اعتیاد است.
#جادههایانقلابی | #ریچاردیاتس
@Sadegh_Hedayat©
نگاهی به هدایت و آثار او
اسماعیل ذکری
بخش اول
نامههای نویسندهای مانند هدایت، نویسندهای که باید او را سازندة اصلی ادبیات داستانی و نقد ادبی و نخستین مترجم با قریحه آثار نویسندگان نوآور اروپایی در ایران دانست، طبعاً نامه به معنای متعارف و خصوصی آن نیستند؛ به ویژه که تقریباً همة مخاطبان نامههای هدایت آدمهای«چیز خوانده» و فرهیختهای هستند که به تعبیر مسعود فرزاد - یکی از دوستان نزدیک هدایت- مضامین نامههای هدایت به دوستانش«کتاب خواندن و کتاب خواستن» و«ناراحتی از اوضاع زمانه» است. در لابهلای سطور نامههای هدایت عشق سوزان او به ادبیات، به اندیشههای تازه و شیوههای ادبی تازه، مخصوصاً مفاهیم جدیدی که در ارتباط ادبیات و زندگی هستند، و به طورکلی هر آنچه زنده و اصیل است، به روشنی به چشم میخورد. این نامهها ضمن این که سندهای ادبی سه دهه نخست قرن شمسی حاضر هستند، آرای ادبی و هنری و گرایشات فکری و سجایای اخلاقی او را نیز نشان میدهند. در حقیقت این نامهها همچون بسیاری از داستانهای او، و به گمان من بیش از همه آنها، جنبه«اتوبیوگرافیک» دارند؛ به این معنی که روحیات و احوال ذهنی و باطنی هدایت را در دورههای حیات ادبی و زندگی اجتماعی و شخصی او مستقیماً و به طور سرراست منعکس میکنند، و به مقدار فراوان ما را با انگیزهها و کیفیت پدید آمدن و نوشته شدن آثار او آشنا میسازند. از طرف دیگر، نامههای هدایت نشان میدهند که چرا زندگی و شخصیت نخستین نویسنده نام آور و نازک طبع داستانی ما راهالهای از افسانه فرا گرفته است، و موجبات تاثیرگذاری شگفت و طلسم آسای او در تمام کسانی که دوست و همنشیناش بوده اند چه بوده است، و بالاخره چرا او همچون نمونه کمال و قدرت و صفای اخلاقی در قلب معاصرانش جا گرفته است.
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️
اسماعیل ذکری
بخش اول
نامههای نویسندهای مانند هدایت، نویسندهای که باید او را سازندة اصلی ادبیات داستانی و نقد ادبی و نخستین مترجم با قریحه آثار نویسندگان نوآور اروپایی در ایران دانست، طبعاً نامه به معنای متعارف و خصوصی آن نیستند؛ به ویژه که تقریباً همة مخاطبان نامههای هدایت آدمهای«چیز خوانده» و فرهیختهای هستند که به تعبیر مسعود فرزاد - یکی از دوستان نزدیک هدایت- مضامین نامههای هدایت به دوستانش«کتاب خواندن و کتاب خواستن» و«ناراحتی از اوضاع زمانه» است. در لابهلای سطور نامههای هدایت عشق سوزان او به ادبیات، به اندیشههای تازه و شیوههای ادبی تازه، مخصوصاً مفاهیم جدیدی که در ارتباط ادبیات و زندگی هستند، و به طورکلی هر آنچه زنده و اصیل است، به روشنی به چشم میخورد. این نامهها ضمن این که سندهای ادبی سه دهه نخست قرن شمسی حاضر هستند، آرای ادبی و هنری و گرایشات فکری و سجایای اخلاقی او را نیز نشان میدهند. در حقیقت این نامهها همچون بسیاری از داستانهای او، و به گمان من بیش از همه آنها، جنبه«اتوبیوگرافیک» دارند؛ به این معنی که روحیات و احوال ذهنی و باطنی هدایت را در دورههای حیات ادبی و زندگی اجتماعی و شخصی او مستقیماً و به طور سرراست منعکس میکنند، و به مقدار فراوان ما را با انگیزهها و کیفیت پدید آمدن و نوشته شدن آثار او آشنا میسازند. از طرف دیگر، نامههای هدایت نشان میدهند که چرا زندگی و شخصیت نخستین نویسنده نام آور و نازک طبع داستانی ما راهالهای از افسانه فرا گرفته است، و موجبات تاثیرگذاری شگفت و طلسم آسای او در تمام کسانی که دوست و همنشیناش بوده اند چه بوده است، و بالاخره چرا او همچون نمونه کمال و قدرت و صفای اخلاقی در قلب معاصرانش جا گرفته است.
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️
کافه هدایت
نگاهی به هدایت و آثار او اسماعیل ذکری بخش اول نامههای نویسندهای مانند هدایت، نویسندهای که باید او را سازندة اصلی ادبیات داستانی و نقد ادبی و نخستین مترجم با قریحه آثار نویسندگان نوآور اروپایی در ایران دانست، طبعاً نامه به معنای متعارف و خصوصی آن نیستند؛…
نگاهی به هدایت و آثار او
اسماعیل ذکری
بخش دوم
یکی از جنبههای مهم و تا حدودی پیچیده و تعارضآمیز شخصیت هدایت مسئله«آگاهی اجتماعی» است؛ همان عنصری که تسامحاً از آن به گرایش سیاسی، یا در اصطلاح جاریتر موضع سیاسی، نیز تعبیر میکنند، و به گمان من ایضاح و شکافتن آن در تبیین شخصیت هدایت و جهانبینی اجتماعی او بسیار موثر خواهد بود و من مایلم در این جا درباره آن قدری توضیح بدهم. این تصور عموماً سطحی و خودسرانه درباره هدایت کمابیش شایع است که او همواره با پرهیز و گریز و بدبینی ریشخندآمیز نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی برخورد میکرده است و به همین جهت اغلب او را نویسندهای«ولنگار» و ضد سیاسی و حتی ضد اجتماعی میخوانند؛ زیرا به زعم آنها هدایت فاقد ایدئولوژی و دستگاه فکری است و دلیلش هم از لحاظ آنها این است که هدایت عضو هیچ حزب و سازمان سیاسی نبوده است؛ آن هم در زمانهای که عضو یک حزب یا سازمان بودن از لحاظ اغلب روشنفکران یک موضوع عمومی و سادة باب روز بوده است. در این تصور، البته، مقداری واقع بینی و حقیقت وجود دارد، و همین واقعیت است که کیفیت آثار«آگاهی اجتماعی» در شخصیت و نوشتههای هدایت را پیچیده و تعارض آمیز ساخته است.
هدایت در طول نسبتاً کوتاه عمر خود این امکان، یا امتیاز، را داشته است که علاوه بر آشنایی با مظاهر و ارزشهای فرهنگی و گونههای هنری در سطح جهانی و مشارکت فعال داشتن در شکل گیری روندهای تازه ادبی در ایران، در معرض پاره ای از مهمترین وقایع و تحولات اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر نیز قرار بگیرد و از این جهات حساسیت و بینش او نظرگیر است. علاقه هدایت به مسایل سیاسی و اجتماعی، و زبان باز کردن او در این مسایل، از همان نخستین نوشتهها و نامههایش مشخص است. در ششم مهرماه 1306، در زمان اقامتش در پاریس، در نامهای به برادرش محمود هدایت، چنین نوشت است که گویا«در تهران بعضی رفرمها شده» است از او میخواهد که در صورت صحت خبر در آن باره مفصلاً برایش بنویسد. همچنین نامههایی که در این ایام از پاریس به برادر و دوستانش نوشته است حاکی از آن است که نسبت به سیاستهای خودسرانه و اهانتآمیز مقامات ایرانی در فرانسه، مانند سرپرست کل محصلان اعزامی و وزیرمختار ایران در پاریس و مسئولان سفارت، معترض بوده است و از رفتار آنها با محصلان اعزامی با عنوان«گدابازی» و«جهودبازی» یاد میکند؛ رفتاری که عاقبت هدایت را وا میدارد بی آن که تحصیلات خود را به پایان برساند، بدون دریافت مدرک تحصیلی، به ایران باز گردد. در حقیقت اگر هدایت از سفر چهار پنج ساله خود به بلژیک و فرانسه چیزی آموخته باشد- که آموخته است- دندانسازی و معماری یا مهندسی ساختمان نیست، بلکه نام و آثار درخشان و الهامبخش بزرگترین و مهمترین نویسندگان و متفکران جهان است.
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️
اسماعیل ذکری
بخش دوم
یکی از جنبههای مهم و تا حدودی پیچیده و تعارضآمیز شخصیت هدایت مسئله«آگاهی اجتماعی» است؛ همان عنصری که تسامحاً از آن به گرایش سیاسی، یا در اصطلاح جاریتر موضع سیاسی، نیز تعبیر میکنند، و به گمان من ایضاح و شکافتن آن در تبیین شخصیت هدایت و جهانبینی اجتماعی او بسیار موثر خواهد بود و من مایلم در این جا درباره آن قدری توضیح بدهم. این تصور عموماً سطحی و خودسرانه درباره هدایت کمابیش شایع است که او همواره با پرهیز و گریز و بدبینی ریشخندآمیز نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی برخورد میکرده است و به همین جهت اغلب او را نویسندهای«ولنگار» و ضد سیاسی و حتی ضد اجتماعی میخوانند؛ زیرا به زعم آنها هدایت فاقد ایدئولوژی و دستگاه فکری است و دلیلش هم از لحاظ آنها این است که هدایت عضو هیچ حزب و سازمان سیاسی نبوده است؛ آن هم در زمانهای که عضو یک حزب یا سازمان بودن از لحاظ اغلب روشنفکران یک موضوع عمومی و سادة باب روز بوده است. در این تصور، البته، مقداری واقع بینی و حقیقت وجود دارد، و همین واقعیت است که کیفیت آثار«آگاهی اجتماعی» در شخصیت و نوشتههای هدایت را پیچیده و تعارض آمیز ساخته است.
هدایت در طول نسبتاً کوتاه عمر خود این امکان، یا امتیاز، را داشته است که علاوه بر آشنایی با مظاهر و ارزشهای فرهنگی و گونههای هنری در سطح جهانی و مشارکت فعال داشتن در شکل گیری روندهای تازه ادبی در ایران، در معرض پاره ای از مهمترین وقایع و تحولات اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر نیز قرار بگیرد و از این جهات حساسیت و بینش او نظرگیر است. علاقه هدایت به مسایل سیاسی و اجتماعی، و زبان باز کردن او در این مسایل، از همان نخستین نوشتهها و نامههایش مشخص است. در ششم مهرماه 1306، در زمان اقامتش در پاریس، در نامهای به برادرش محمود هدایت، چنین نوشت است که گویا«در تهران بعضی رفرمها شده» است از او میخواهد که در صورت صحت خبر در آن باره مفصلاً برایش بنویسد. همچنین نامههایی که در این ایام از پاریس به برادر و دوستانش نوشته است حاکی از آن است که نسبت به سیاستهای خودسرانه و اهانتآمیز مقامات ایرانی در فرانسه، مانند سرپرست کل محصلان اعزامی و وزیرمختار ایران در پاریس و مسئولان سفارت، معترض بوده است و از رفتار آنها با محصلان اعزامی با عنوان«گدابازی» و«جهودبازی» یاد میکند؛ رفتاری که عاقبت هدایت را وا میدارد بی آن که تحصیلات خود را به پایان برساند، بدون دریافت مدرک تحصیلی، به ایران باز گردد. در حقیقت اگر هدایت از سفر چهار پنج ساله خود به بلژیک و فرانسه چیزی آموخته باشد- که آموخته است- دندانسازی و معماری یا مهندسی ساختمان نیست، بلکه نام و آثار درخشان و الهامبخش بزرگترین و مهمترین نویسندگان و متفکران جهان است.
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️
ابر آمد
شجریان
ابر آمد و زار بر سرِ سبزه گریست
بی بادهی گلرنگ نمیشاید زیست
این سبزه که امروز تماشاگهِ ماست
تا سبزهی خاکِ ما تماشاگه کیست؟
رباعی #خیام
آهنگ #فریدون_شهبازیان
آواز #محمد_رضا_شجریان
@Sadegh_Hedayat©
بی بادهی گلرنگ نمیشاید زیست
این سبزه که امروز تماشاگهِ ماست
تا سبزهی خاکِ ما تماشاگه کیست؟
رباعی #خیام
آهنگ #فریدون_شهبازیان
آواز #محمد_رضا_شجریان
@Sadegh_Hedayat©
ممكن است آدم يك عمر زندگى كند و نفهمد كه كنار دستش يك كتاب هست كه كل زندگىاش را به سادگى يك ترانه بيان مىكند.
#بيچارگان | #داستايوفسكى
@Sadegh_Hedayat©
#بيچارگان | #داستايوفسكى
@Sadegh_Hedayat©
«در زندگیهایمان باید زندگی دوگانهای داشته باشیم و در قلبهایمان خونی دوگانه، شادی همراه با رنج، خنده همراه با اندوه، مثل دو اسبی که به یک ارابه بسته شدهاند و هر یک، دیوانهوار، ارابه را به سوی خود میکشند.»
#دیوانهوار | #کریستینبوبن
@Sadegh_Hedayat©
#دیوانهوار | #کریستینبوبن
@Sadegh_Hedayat©
کافه هدایت
نگاهی به هدایت و آثار او اسماعیل ذکری بخش دوم یکی از جنبههای مهم و تا حدودی پیچیده و تعارضآمیز شخصیت هدایت مسئله«آگاهی اجتماعی» است؛ همان عنصری که تسامحاً از آن به گرایش سیاسی، یا در اصطلاح جاریتر موضع سیاسی، نیز تعبیر میکنند، و به گمان من ایضاح و شکافتن…
نگاهی به هدایت و آثار او
اسماعیل ذکری
بخش سوم
چنان که اشاره شد حساسیت و بینش هدایت نسبت به مسائل و تحولات سیاسی و اجتماعی جهان نیز نظرگیر است، و نشاندهندة آن است که ذهن هدایت فقط به آثار ادبی و هنری معطوف نبوده است؛ اگرچه موضوعات و مباحث سیاسی برای او در مرتبه پایینتری نسبت به مسائل ادبی و هنری قرار داشتهاند. به چند مورد پراکنده میتوان اشاره کرد. در زمانی که نیروهای فاشیست در آلمان آوای برتری نژاد آریایی را سرداده بودند و در حال تصرف قدرت سیاسی بودند هدایت در سیزدهم مهرماه سال 1310 در نامهای از تهران به پاریس از دوستش تقی رضوی میخواهد که یک «کتاب خوب] documente مستند[... راجع به] pangermanisme پان ژرمنیسم [ » برای او بفرستد. در آن ایام پاره ای از روشنفکران«مهذب» و ملت پرست ایرانی که به نژاد آریایی خود مباهات میکردند و به حکم دشمنی دیرین با روسیه و انگلستان جانب آلمان و هیتلر را میگرفتند در ایران به تبلیغ و ستایش از نازیها میپرداختند. هدایت یکی از نخستین روشنفکران ایرانی است که به ماهیت نژادپرستی لجام گسیخته و تجاوزطلبانه هیتلر و همدستان دژخوی او پی میبرد و موضع ضد فاشیستی خود را به صراحت اعلام میکند. او در ششم تیرماه 1316، چند سال قبل از شروع جنگ جهانی دوم، در نامهای از بمبئی به لندن خطاب به مجتبی مینوی مینویسد: «تو هم مثل همه حرف میزنی که چون Gobbels هیتلر را ژنیِ ازل و ابد جلوه میدهد باید همه تملق بگویند و باور کنند. من میگویم باید اخ و تف روی گبلز و هیتلر هر دو انداخت.»
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️
اسماعیل ذکری
بخش سوم
چنان که اشاره شد حساسیت و بینش هدایت نسبت به مسائل و تحولات سیاسی و اجتماعی جهان نیز نظرگیر است، و نشاندهندة آن است که ذهن هدایت فقط به آثار ادبی و هنری معطوف نبوده است؛ اگرچه موضوعات و مباحث سیاسی برای او در مرتبه پایینتری نسبت به مسائل ادبی و هنری قرار داشتهاند. به چند مورد پراکنده میتوان اشاره کرد. در زمانی که نیروهای فاشیست در آلمان آوای برتری نژاد آریایی را سرداده بودند و در حال تصرف قدرت سیاسی بودند هدایت در سیزدهم مهرماه سال 1310 در نامهای از تهران به پاریس از دوستش تقی رضوی میخواهد که یک «کتاب خوب] documente مستند[... راجع به] pangermanisme پان ژرمنیسم [ » برای او بفرستد. در آن ایام پاره ای از روشنفکران«مهذب» و ملت پرست ایرانی که به نژاد آریایی خود مباهات میکردند و به حکم دشمنی دیرین با روسیه و انگلستان جانب آلمان و هیتلر را میگرفتند در ایران به تبلیغ و ستایش از نازیها میپرداختند. هدایت یکی از نخستین روشنفکران ایرانی است که به ماهیت نژادپرستی لجام گسیخته و تجاوزطلبانه هیتلر و همدستان دژخوی او پی میبرد و موضع ضد فاشیستی خود را به صراحت اعلام میکند. او در ششم تیرماه 1316، چند سال قبل از شروع جنگ جهانی دوم، در نامهای از بمبئی به لندن خطاب به مجتبی مینوی مینویسد: «تو هم مثل همه حرف میزنی که چون Gobbels هیتلر را ژنیِ ازل و ابد جلوه میدهد باید همه تملق بگویند و باور کنند. من میگویم باید اخ و تف روی گبلز و هیتلر هر دو انداخت.»
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️
آدمهای مبتلا به رنجی عمیق وقتی که شاد هستند رنجشان فاش میشود: طوری به شادی میچسبند که انگار از سرِ حسد میخواهند بغلش کنند و خفهاش کنند.
#یادداشتها | #آلبرکامو
@Sadegh_Hedayat©
#یادداشتها | #آلبرکامو
@Sadegh_Hedayat©
ممكن است آدم يك عمر زندگى كند و نفهمد كه كنار دستش يك كتاب هست كه كل زندگىاش را به سادگى يك ترانه بيان مىكند.
#بيچارگان
#فئودور_داستايوفسكى
@Sadegh_Hedayat©
#بيچارگان
#فئودور_داستايوفسكى
@Sadegh_Hedayat©
■ به نظر میآید که «عقایدِ خرافی» چیزی را خیر مینامد که باعثِ درد است و چیزی را شرّ مینامد که موجبِ لذت است. اما، چنانکه قبلاً گفتهایم، جز آدمِ حسود هیچکس از ناتوانی یا رنجِ من خوشحال نمیشود، زیرا هر چه از عاطفهی لذت بیشتر برخوردار گردیم، به همان اندازه به کمالِ بیشتر نائل میشویم و در نتیجه به همان اندازه از طبیعتِ الهی بیشتر بهرهمند میشویم و هرگز ممکن نیست لذتی که با ملاحظهی صحیحِ منافعِ ما تنظیم شده شرّ باشد. برعکس، کسی که تحتِ تأثيرِ ترس برایِ اجتناب از شرّ عملِ خیر میکند، تحتِ هدایتِ عقل نیست.
#اخلاق | #باروخاسپینوزا
@Sadegh_Hedayat©
#اخلاق | #باروخاسپینوزا
@Sadegh_Hedayat©
II
Ian Hawgood, Danny Norbury
نم چشم آبروی من ببرد از بس که میگریم
چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمیبینم
سعدی
#ModernClassic #Ambient
#Drone #YaR
@Sadegh_Hedayat©
چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمیبینم
سعدی
#ModernClassic #Ambient
#Drone #YaR
@Sadegh_Hedayat©
کافه هدایت
نگاهی به هدایت و آثار او اسماعیل ذکری بخش سوم چنان که اشاره شد حساسیت و بینش هدایت نسبت به مسائل و تحولات سیاسی و اجتماعی جهان نیز نظرگیر است، و نشاندهندة آن است که ذهن هدایت فقط به آثار ادبی و هنری معطوف نبوده است؛ اگرچه موضوعات و مباحث سیاسی برای او در…
نگاهی به هدایت و آثار او
اسماعیل ذکری
بخش چهارم
شواهد بسیار گویای آن است که هدایت، در هیچ دوره ای، نمیخواسته است با جریان شنا کند و حس او برای دریافت واقعیت، یا حقیقت، چنان زورآور بوده است که با هیچ قانون و مقررات و آرمان متعارف و راستوریست شدهای سازگار نمیشده است. او برای درک وجوه زمانه خود بیش از هر نویسنده و سیاستمدار و روزنامهنگار حرفهای از خود حساسیت نشان میداد، و همواره تمام نیروی ذهن و اراده خود را صرف دریافتن خبط و خطاهایی میکرد که عده ای سعی داشتند آنها را به عنوان تلاشهای ثمربخش و اصول خطاناپذیر جا بیندازند. در حقیقت او به طایفة خردمندان کمیابی تعلق داشت که نه میتوانند تضاد میان آن چه هست و آن چه باید باشد را حل کنند و نه آن را حل نشده باقی بگذارند.
معاشرت و روابط صمیمانه هدایت با اعضای پرآوازه گروه «پنجاه و سه نفر»- مانند بزرگ علوی، احسان طبری، خلیل ملکی، انور خامه ای و ایرج اسکندری- و نوشتن و انتشار کتابها و مقالههایی که با مزاج حکومت جور در نمیآمد، و نیز رفتار و گفتار بی پروای او در محافل خصوصی و مجامع ادبی باعث شد که وزیر معارف وقت، علی اصغر حکمت، هدایت را دست کم برای مدت هفت سال ممنوعالقلم کند و همین ممنوعیت موجب میشود که او در مردادماه سال 1315 با دست نویس آثار خود، از جمله بوف کور و پاره ای از داستانهای سگ ولگرد، ایران را به مقصد بمبئی ترک کند. وقتی هدایت در اواخر سال 1315، در بمبئی، نسخه دست نویس بوف کور را، که ظاهراً در 1309 نوشته بوده است، با ماشین چاپ دستی در پنجاه نسخه تکثیر میکند در صفحه دوم کتاب مینویسد: «طبع و فروش در ایران ممنوع» زیرا، چنان که اشاره شد، و همان گونه که محمود هدایت گفته است، هدایت زیر فشار وزارت معارف مجبور شده بود کتباً تعهد بدهد تا اطلاع ثانوی کتابی درایران منتشر نکند.
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️
اسماعیل ذکری
بخش چهارم
شواهد بسیار گویای آن است که هدایت، در هیچ دوره ای، نمیخواسته است با جریان شنا کند و حس او برای دریافت واقعیت، یا حقیقت، چنان زورآور بوده است که با هیچ قانون و مقررات و آرمان متعارف و راستوریست شدهای سازگار نمیشده است. او برای درک وجوه زمانه خود بیش از هر نویسنده و سیاستمدار و روزنامهنگار حرفهای از خود حساسیت نشان میداد، و همواره تمام نیروی ذهن و اراده خود را صرف دریافتن خبط و خطاهایی میکرد که عده ای سعی داشتند آنها را به عنوان تلاشهای ثمربخش و اصول خطاناپذیر جا بیندازند. در حقیقت او به طایفة خردمندان کمیابی تعلق داشت که نه میتوانند تضاد میان آن چه هست و آن چه باید باشد را حل کنند و نه آن را حل نشده باقی بگذارند.
معاشرت و روابط صمیمانه هدایت با اعضای پرآوازه گروه «پنجاه و سه نفر»- مانند بزرگ علوی، احسان طبری، خلیل ملکی، انور خامه ای و ایرج اسکندری- و نوشتن و انتشار کتابها و مقالههایی که با مزاج حکومت جور در نمیآمد، و نیز رفتار و گفتار بی پروای او در محافل خصوصی و مجامع ادبی باعث شد که وزیر معارف وقت، علی اصغر حکمت، هدایت را دست کم برای مدت هفت سال ممنوعالقلم کند و همین ممنوعیت موجب میشود که او در مردادماه سال 1315 با دست نویس آثار خود، از جمله بوف کور و پاره ای از داستانهای سگ ولگرد، ایران را به مقصد بمبئی ترک کند. وقتی هدایت در اواخر سال 1315، در بمبئی، نسخه دست نویس بوف کور را، که ظاهراً در 1309 نوشته بوده است، با ماشین چاپ دستی در پنجاه نسخه تکثیر میکند در صفحه دوم کتاب مینویسد: «طبع و فروش در ایران ممنوع» زیرا، چنان که اشاره شد، و همان گونه که محمود هدایت گفته است، هدایت زیر فشار وزارت معارف مجبور شده بود کتباً تعهد بدهد تا اطلاع ثانوی کتابی درایران منتشر نکند.
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️
کافه هدایت
نگاهی به هدایت و آثار او اسماعیل ذکری بخش چهارم شواهد بسیار گویای آن است که هدایت، در هیچ دوره ای، نمیخواسته است با جریان شنا کند و حس او برای دریافت واقعیت، یا حقیقت، چنان زورآور بوده است که با هیچ قانون و مقررات و آرمان متعارف و راستوریست شدهای سازگار…
نگاهی به هدایت و آثار او
اسماعیل ذکری
بخش پنجم
در ششم تیرماه 1316، چند ماه پس از دستگیر کردن «پنجاه و سه نفر» و دو ماه قبل از بازگشت ناگزیر هدایت از بمبئی به ایران، او در نامهای به مینوی مینویسد: «بالای در جهنم دانته نوشتهاند: «شما که وارد میشوید دست از هر امیدی بشویید». در حقیقت هدایت بار دیگر با پای خویش به«جهنم» یا به تعبیر دیگرش به «گندستان» باز میگردد؛ زیرا ظاهراً چاره ای جز این ندارد، و از این که ممکن است به عنوان یکی از یاران«پنجاه و سه نفر» مورد مواخذه اداره سیاسی شهربانی قرار بگیرد ترس به خود راه نمیدهد- به همین جهت نسخههای بوف کور را قبل از حرکت از بمبئی به تهران برای جمال زاده به ژنو میفرستد تا بعداً جمال زاده به وسیله ای مطمئن در ایران به او تحویل بدهد.
هدایت تقریباً در همه نامههای خود با نفرت از مظاهر استبداد و اختناق و جنبههای سیاه و زشت زندگی اغلب با زبانی کنایی و ریشخندآمیز یاد میکند و از همرنگی و زبونی و رفتن زیر بار زور یا فشار عقاید و از پرستش قدرت و تعصب فرقهای و تنگ چشمیِ مرامی و از بدخواهی و حسدورزی و خودپسندی سخت بیزار است. اعتقادات و انتقادات و احساسات خود را درباره دوستان صمیمیو مخالفان سرسختش صریح و روشن و بدون ملاحظه و اغلب با همان شوخ طبعی ذاتی خود بیان میکند. در نامه 1325/11/27 به دوست شاعر خود فریدون توللی، که در آن زمان عضو حزب توده بوده است، با اشاره ای مکتوم به ماجرای شکست و متفرق شدن فرقه دموکرات آذربایجان با لحنی تلخ و تند از«امتحان بزرگی که به اسم آزادی و در حقیقت برای خفقان آزادی» داده شده است یاد میکند و آن را«خیانت دو سه جانبه» میداند. هدایت یکی از نخستین روشنفکران ایرانی است که از موضعی مستقل از نحوه سیاست و عمل دموکراتهای آذربایجان انتقاد میکرده است و چنانکه جهانگیر تفضلی، روزنامه نگار معروف و از دوستان هدایت، نوشته است«محرک اصلی» نویسندگان روزنامه«ایران ما» در انتقاد به سیاستهای فرهنگی دموکراتهای آذربایجان- تدریس زبان ترکی و منع زبان فارسی- صادق هدایت بوده و این در زمانی است که گردانندگان«ایران ما» از قیام فرقه دموکرات آذربایجان حمایت میکردهاند.
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️
اسماعیل ذکری
بخش پنجم
در ششم تیرماه 1316، چند ماه پس از دستگیر کردن «پنجاه و سه نفر» و دو ماه قبل از بازگشت ناگزیر هدایت از بمبئی به ایران، او در نامهای به مینوی مینویسد: «بالای در جهنم دانته نوشتهاند: «شما که وارد میشوید دست از هر امیدی بشویید». در حقیقت هدایت بار دیگر با پای خویش به«جهنم» یا به تعبیر دیگرش به «گندستان» باز میگردد؛ زیرا ظاهراً چاره ای جز این ندارد، و از این که ممکن است به عنوان یکی از یاران«پنجاه و سه نفر» مورد مواخذه اداره سیاسی شهربانی قرار بگیرد ترس به خود راه نمیدهد- به همین جهت نسخههای بوف کور را قبل از حرکت از بمبئی به تهران برای جمال زاده به ژنو میفرستد تا بعداً جمال زاده به وسیله ای مطمئن در ایران به او تحویل بدهد.
هدایت تقریباً در همه نامههای خود با نفرت از مظاهر استبداد و اختناق و جنبههای سیاه و زشت زندگی اغلب با زبانی کنایی و ریشخندآمیز یاد میکند و از همرنگی و زبونی و رفتن زیر بار زور یا فشار عقاید و از پرستش قدرت و تعصب فرقهای و تنگ چشمیِ مرامی و از بدخواهی و حسدورزی و خودپسندی سخت بیزار است. اعتقادات و انتقادات و احساسات خود را درباره دوستان صمیمیو مخالفان سرسختش صریح و روشن و بدون ملاحظه و اغلب با همان شوخ طبعی ذاتی خود بیان میکند. در نامه 1325/11/27 به دوست شاعر خود فریدون توللی، که در آن زمان عضو حزب توده بوده است، با اشاره ای مکتوم به ماجرای شکست و متفرق شدن فرقه دموکرات آذربایجان با لحنی تلخ و تند از«امتحان بزرگی که به اسم آزادی و در حقیقت برای خفقان آزادی» داده شده است یاد میکند و آن را«خیانت دو سه جانبه» میداند. هدایت یکی از نخستین روشنفکران ایرانی است که از موضعی مستقل از نحوه سیاست و عمل دموکراتهای آذربایجان انتقاد میکرده است و چنانکه جهانگیر تفضلی، روزنامه نگار معروف و از دوستان هدایت، نوشته است«محرک اصلی» نویسندگان روزنامه«ایران ما» در انتقاد به سیاستهای فرهنگی دموکراتهای آذربایجان- تدریس زبان ترکی و منع زبان فارسی- صادق هدایت بوده و این در زمانی است که گردانندگان«ایران ما» از قیام فرقه دموکرات آذربایجان حمایت میکردهاند.
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️
چون چند ماهی در یکی از مدارس رفته باشی و چند کلامی از یک زبان خارج مذهب آموخته، به حدی که بتوانی فقط اسم نویسنده کتاب یا عنوان مقالهای را بخوانی، میتوانی خود را در زمره مترجمین مشهور بچپانی. پس بکوش تا بدانی فلان کتاب از کیست و درباره چیست، آنگاه هرچه دم قلمت بیاید غلطانداز بنویس و بنام نامی نویسنده اصلی منتشر کن؛ هر چه خواستی از قول او بساز و هیچ خود را مباز.
#قضیه_اختلاط_نومچه
#وغ_وغ_ساهاب
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
#قضیه_اختلاط_نومچه
#وغ_وغ_ساهاب
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
این ها قابل نیستند قدر ما را بدانند... همان بهتر که ندانند!
میلیاردها سال باید بگذرد و زمین دور خودش و خورشید گیج گیجی بخورد و صدها میلیون نسل بشر روی زمین بیایند و خاک شوند و اثری از آن ها باقی نماند تا ژن هایی مثل ما پیدا شود. پیدا شود؟!! نه! تازه آیا بشود ، آیا نشود!
اگر در مماکت خارج پرست بودیم برایمان سر و دست می شکستند. آنجا احترامات گوناگون است که روی سر نویسنده می بارد، تشویق هاست که مستقیم و غیرمستقیم از او به عمل می آید، جایزه هاست که تقدیمش می شود، دعوت هاست که از او به شهرهای دیگر و حتی ممالک خارج می شود، مرد و زن امضایش را می قاپند و کلکسیون می کنند، خانه اش را از طرف دولت یا ملت زیارتگاه عمومی قرار می دهند و از قلم و صندلی و کتاب ها و لباس ها و عکس ها و اسباب و اثاثیه اش موزه درست می کنند. زن های مثل ماه نزد او می روند و اگر موفق شدند آشکارا افتخار می کنند که من با فلان نویسنده ی بزرگ خابیده ام. هر حرفی که بزند توی صدها روزنامه به چاپ می رسد و اثر خودش را می بخشد، کله گنده ها خوشایندش را می گویند و از او هزار جور دلجویی می کنند.
اما اینجا هر کسی که مطابق میل موقتی چهار تا جنده لگوری یک عبارت های پوچ و بی لطف پشت هم ریسه کرد خودش را نویسنده ی محترم و عالی مقدار می پندارد!
#وغ_وغ_ساهاب
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
میلیاردها سال باید بگذرد و زمین دور خودش و خورشید گیج گیجی بخورد و صدها میلیون نسل بشر روی زمین بیایند و خاک شوند و اثری از آن ها باقی نماند تا ژن هایی مثل ما پیدا شود. پیدا شود؟!! نه! تازه آیا بشود ، آیا نشود!
اگر در مماکت خارج پرست بودیم برایمان سر و دست می شکستند. آنجا احترامات گوناگون است که روی سر نویسنده می بارد، تشویق هاست که مستقیم و غیرمستقیم از او به عمل می آید، جایزه هاست که تقدیمش می شود، دعوت هاست که از او به شهرهای دیگر و حتی ممالک خارج می شود، مرد و زن امضایش را می قاپند و کلکسیون می کنند، خانه اش را از طرف دولت یا ملت زیارتگاه عمومی قرار می دهند و از قلم و صندلی و کتاب ها و لباس ها و عکس ها و اسباب و اثاثیه اش موزه درست می کنند. زن های مثل ماه نزد او می روند و اگر موفق شدند آشکارا افتخار می کنند که من با فلان نویسنده ی بزرگ خابیده ام. هر حرفی که بزند توی صدها روزنامه به چاپ می رسد و اثر خودش را می بخشد، کله گنده ها خوشایندش را می گویند و از او هزار جور دلجویی می کنند.
اما اینجا هر کسی که مطابق میل موقتی چهار تا جنده لگوری یک عبارت های پوچ و بی لطف پشت هم ریسه کرد خودش را نویسنده ی محترم و عالی مقدار می پندارد!
#وغ_وغ_ساهاب
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
کافه هدایت
Mohammad Reza Shajarian – Sazo Avaz (Ghazale Hafez)
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
#حافظ
@Sadegh_Hedayat©
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
#حافظ
@Sadegh_Hedayat©
اطاعت باید از میان بِرود چرا که اساسِ آن در حال نابودی است. یعنی اعتقاد به حجیتِ بیقید و شرط یا اعتقاد به حقیقتِ نهایی؛ اطاعت حتی در دولت های نظامی نیز نمیتواند حتی از طریقِ فشارِ فیزیکی ایجاد شود، زیرا سرچشمهی آن ستایشِ موروثیِ حاکمیت است به مثابهی چیزی فَرا انسانی.
#نیچه | #انسانیزیادهانسانی
@Sadegh_Hedayat©
#نیچه | #انسانیزیادهانسانی
@Sadegh_Hedayat©
از هر آنچه که جوانی به همراه خود میآورد، رویاها مهمترین هستند . مردمی که رویا دارند ، فقر را نمیشناسند چرا که ثروت هر کس به اندازهی رویاهایی است که در سر دارد. جوانی دورهای از زندگی است که حتی اگر هیچ چیز در زندگی نداشته باشید، اگر رویا داشته باشید هیچ چیز نمیتواند حسادت شما را تحریک کند .
تاریخ متعلق به کسانی است که رویاهایی بزرگ در سر دارند.
#سنگفرشهرخیابانازطلاست
#کیموچونگ
@Sadegh_Hedayat©
تاریخ متعلق به کسانی است که رویاهایی بزرگ در سر دارند.
#سنگفرشهرخیابانازطلاست
#کیموچونگ
@Sadegh_Hedayat©
هیچ چیز دو بار اتفاق نمیافتد و اتفاق نخواهد افتاد؛
به همین دلیل ناشی به دنیا آمدهایم
و خام از دنیا خواهیم رفت...
#آدمها_روی_پل
#ویسواوا_شیمبورسکا
@Sadegh_Hedayat©
به همین دلیل ناشی به دنیا آمدهایم
و خام از دنیا خواهیم رفت...
#آدمها_روی_پل
#ویسواوا_شیمبورسکا
@Sadegh_Hedayat©
چند هزار سال است که انسان ساده دل، در پناه ایمان مذهبی اش ستم ستمگران را تحمل کرده است و دم نزده؟ کافی نیست؟
#آتش_بدون_دود
#نادر_ابراهیمی
@Sadegh_Hedayat©
#آتش_بدون_دود
#نادر_ابراهیمی
@Sadegh_Hedayat©