@asheghanehaye_fatima
چونان گلی پرپرت کردم
تا درونت را به تماشا بنشینم!
ندیدمش اما،
پیرامونم
از عطری بی مرز سرشار شد!
#خوآن_رامون_خیمنس
چونان گلی پرپرت کردم
تا درونت را به تماشا بنشینم!
ندیدمش اما،
پیرامونم
از عطری بی مرز سرشار شد!
#خوآن_رامون_خیمنس
November 4, 2019
@asheghanehaye_fatima
امیدوار باش!
تا وقتی چشمی هست که با تو اشک می ریزد،
می توان رنج زندگی را تحمل کرد...
#رومن_رولان
امیدوار باش!
تا وقتی چشمی هست که با تو اشک می ریزد،
می توان رنج زندگی را تحمل کرد...
#رومن_رولان
November 4, 2019
اگر دیداری هم نباشد
حتی اگر لمسی هم نباشد
بیدلیل برای بعضیها
همیشه جایی در دلهایمان هست…
#جمال_ثریا
#بی_صدا
@asheghanehaye_fatima
حتی اگر لمسی هم نباشد
بیدلیل برای بعضیها
همیشه جایی در دلهایمان هست…
#جمال_ثریا
#بی_صدا
@asheghanehaye_fatima
November 4, 2019
@asheghanehaye_fatima
من پیش از تو
نه تصوری از درد داشتم
نه ذهنیتی از دلتنگی
و نه ترسی از جدایی...
پس از تو اما
آموختم رنج هم
زمانی که پای عشق در میان است
میتواند دلچسبترین باشد!
#طاهره_اباذری_هریس
من پیش از تو
نه تصوری از درد داشتم
نه ذهنیتی از دلتنگی
و نه ترسی از جدایی...
پس از تو اما
آموختم رنج هم
زمانی که پای عشق در میان است
میتواند دلچسبترین باشد!
#طاهره_اباذری_هریس
November 4, 2019
November 5, 2019
ســـــــــلام🍁
صبحتون بخیر
صبحی دلنشین
روزی بینظیر
آرامشی عمیق
لطف همیشگی خدا
لبخندی از سرخوشبختی
آرزوی همیشگی ام برای شما
سه شنبه پاییزی تون بخیر ونیکی🍁
☀️ طلوع نو پرمهر و شاد
درس امروز
□ انسانهای موفق همواره دو چیز برلب دارند :
لبخند و سکوت.
#مارک_زاکربرگ
@asheghanehaye_fatima
#صبح
صبحتون بخیر
صبحی دلنشین
روزی بینظیر
آرامشی عمیق
لطف همیشگی خدا
لبخندی از سرخوشبختی
آرزوی همیشگی ام برای شما
سه شنبه پاییزی تون بخیر ونیکی🍁
☀️ طلوع نو پرمهر و شاد
درس امروز
□ انسانهای موفق همواره دو چیز برلب دارند :
لبخند و سکوت.
#مارک_زاکربرگ
@asheghanehaye_fatima
#صبح
November 5, 2019
@asheghanehaye_fatima🌸
سال ها گذشت
طوفان های آزارنده،مه آلود
خیال های خام برساخته ام را از هم پراکند
و صدای لطیفت را فراموش کردم
شمایل های بس الهی ات را.
در تبعید،در دلتنگی حبس
روزهای بیحادثه ام می پوسیدند
محروم از هیبت و الهام
محروم از اشک ها،از زندگانی،از عشق.
روحم دیگر بار بیدار شد
و دیگربار نزدم آمدی
درست مانند خیالی گریزنده
درست مانند چکیدهای از زیبایی ناب.
قلبم دوباره در خلسه طنین میافکند
از درون آن دیگربار بر میآورد
احساس هایی حاکی از هیبت و الهام را
از زندگانی،از اشک،از عشق.
#الکساندر_پوشکین
#شما_فرستادید
#امید
سال ها گذشت
طوفان های آزارنده،مه آلود
خیال های خام برساخته ام را از هم پراکند
و صدای لطیفت را فراموش کردم
شمایل های بس الهی ات را.
در تبعید،در دلتنگی حبس
روزهای بیحادثه ام می پوسیدند
محروم از هیبت و الهام
محروم از اشک ها،از زندگانی،از عشق.
روحم دیگر بار بیدار شد
و دیگربار نزدم آمدی
درست مانند خیالی گریزنده
درست مانند چکیدهای از زیبایی ناب.
قلبم دوباره در خلسه طنین میافکند
از درون آن دیگربار بر میآورد
احساس هایی حاکی از هیبت و الهام را
از زندگانی،از اشک،از عشق.
#الکساندر_پوشکین
#شما_فرستادید
#امید
November 5, 2019
@asheghanehaye_fatima🌸
آدم ها گاهی دوست دارند قدم بزنند
و به هزار فکرِ نکرده بپردازند !
بعد باران بزند
و اصلا نفهمند کِی خیس شده اند ...
آدم ها دوست دارند دیوانه باشند !
آهنگِ مورد علاقه شان را رویِ جدولِ کنارِ خیابان بلند بلند بخوانند ...
هوا را با تمام جدول مندلیفش نفس بکشند
و از تهِ دل بخندند ...
چند شاخه گل بخرند ، ساقه یِ آن را کوتاه نکنند و معتقد باشند همینجوری اش هم خیلی دوست داشتنی تر است ...
سیبِ قرمز را با تمامِ وجود گاز بزنند که ترکش هایش بپرد اینور و آنور !
آدم ها ، خیلی چیز ها دوست دارند
اما یادشان میرود که می توانند آن ها را داشته باشند ...
#مریم_قهرمانلو
آدم ها گاهی دوست دارند قدم بزنند
و به هزار فکرِ نکرده بپردازند !
بعد باران بزند
و اصلا نفهمند کِی خیس شده اند ...
آدم ها دوست دارند دیوانه باشند !
آهنگِ مورد علاقه شان را رویِ جدولِ کنارِ خیابان بلند بلند بخوانند ...
هوا را با تمام جدول مندلیفش نفس بکشند
و از تهِ دل بخندند ...
چند شاخه گل بخرند ، ساقه یِ آن را کوتاه نکنند و معتقد باشند همینجوری اش هم خیلی دوست داشتنی تر است ...
سیبِ قرمز را با تمامِ وجود گاز بزنند که ترکش هایش بپرد اینور و آنور !
آدم ها ، خیلی چیز ها دوست دارند
اما یادشان میرود که می توانند آن ها را داشته باشند ...
#مریم_قهرمانلو
November 5, 2019
@asheghanehaye_fatima
دست خودم نبود که
تو را از همه بیشتر می خواستم!
دست خودم نبود که
فقط به تو فکر می کردم!
تقصیر من نبود که
همه ی دنیا را بدون تو ، تاریک می دیدم!
تقصیر من نبود که
مدام از تو..
یک جای کار می لنگد!!
می دانم!!
تو این همه نبودی!
من خواستم باشی!
دست من بود
پای تو راه نیامد!
تقصیر خودم بود
دلت..
یک جای کار می لنگد!
می دانم!!
دست تو نبود
پای رفتنت لنگ شد
تقصیر تو نبود
دیر شد..
#آرزویزدانی_ر_ه_ا
دست خودم نبود که
تو را از همه بیشتر می خواستم!
دست خودم نبود که
فقط به تو فکر می کردم!
تقصیر من نبود که
همه ی دنیا را بدون تو ، تاریک می دیدم!
تقصیر من نبود که
مدام از تو..
یک جای کار می لنگد!!
می دانم!!
تو این همه نبودی!
من خواستم باشی!
دست من بود
پای تو راه نیامد!
تقصیر خودم بود
دلت..
یک جای کار می لنگد!
می دانم!!
دست تو نبود
پای رفتنت لنگ شد
تقصیر تو نبود
دیر شد..
#آرزویزدانی_ر_ه_ا
November 5, 2019
November 5, 2019
@asheghanehaye_fatima
هی در خودم متولّد میشوم
هی در تو من میمیرم
کدام وقت زندگی را طلوع میکنم ؛
- نمیدانم !
عشق را چه مجاب ِ آشتی
- با دلی که به دریا نزدهست.
با چشمی که به راه نماندهست !
ققنوس ِ در مرا
چه مجاب قهر
- با آتشی که عشق ؛
در برزخ ِ مکرّر افروزد
با شعله ای که بال میبندد
- به تناسخ ِ پرواز ؛
- به کشف ِ دوبارهی.حیات...
چه هنگام ،
- عاشق نبود این شاعر در من !
چه مجاب ِ سرگشتگی مرا ؛
که در بینشانیها
موی سپید کردم
- به آشفته حالی !
تا در تو متولّد شوم
تا در خود نمیرم
ای تا هماره ؛
- عشق.!!....
#گویا_فیروزکوهی
هی در خودم متولّد میشوم
هی در تو من میمیرم
کدام وقت زندگی را طلوع میکنم ؛
- نمیدانم !
عشق را چه مجاب ِ آشتی
- با دلی که به دریا نزدهست.
با چشمی که به راه نماندهست !
ققنوس ِ در مرا
چه مجاب قهر
- با آتشی که عشق ؛
در برزخ ِ مکرّر افروزد
با شعله ای که بال میبندد
- به تناسخ ِ پرواز ؛
- به کشف ِ دوبارهی.حیات...
چه هنگام ،
- عاشق نبود این شاعر در من !
چه مجاب ِ سرگشتگی مرا ؛
که در بینشانیها
موی سپید کردم
- به آشفته حالی !
تا در تو متولّد شوم
تا در خود نمیرم
ای تا هماره ؛
- عشق.!!....
#گویا_فیروزکوهی
November 5, 2019
November 5, 2019
چترت را کنار ایستگاهی
در مه فراموش کن
خیس و خسته به خانه بیا
نمی خواهم شاعر باشی،
باران باش
همین برای هفت پشت
روییدن گل کافیست
چه سرخ، چه سبز، چه غنچه...
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
در مه فراموش کن
خیس و خسته به خانه بیا
نمی خواهم شاعر باشی،
باران باش
همین برای هفت پشت
روییدن گل کافیست
چه سرخ، چه سبز، چه غنچه...
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
November 5, 2019
@asheghanehaye_fatima
چه احساس زيبايی است
وقتی تو را شباهنگام
ميان بازوانم حس می كنم
و اين چنين
سردرگمی ام را به سان توری درهم پيچيده
از هم باز ميكنم
قلبت ميان روياها به پرواز است
ليك جسمت ، همچنان روی زمين
همچنان كنار من
نفس ميكشد
تو را من خواب ميبينم
و تو چون گياهی كه در تاريكی قلمه ميزند
خوابم را كامل ميكنی
و صبح
وقتی دوباره طلوع ميكنی
فرد ديگری خواهی بود .
اما هنوز
چيزی از شب در تو باقی مانده است
از آن بود و نبود جايی كه
ما خويش را يافته ايم
#پابلو_نرودا
چه احساس زيبايی است
وقتی تو را شباهنگام
ميان بازوانم حس می كنم
و اين چنين
سردرگمی ام را به سان توری درهم پيچيده
از هم باز ميكنم
قلبت ميان روياها به پرواز است
ليك جسمت ، همچنان روی زمين
همچنان كنار من
نفس ميكشد
تو را من خواب ميبينم
و تو چون گياهی كه در تاريكی قلمه ميزند
خوابم را كامل ميكنی
و صبح
وقتی دوباره طلوع ميكنی
فرد ديگری خواهی بود .
اما هنوز
چيزی از شب در تو باقی مانده است
از آن بود و نبود جايی كه
ما خويش را يافته ايم
#پابلو_نرودا
November 5, 2019
November 5, 2019
@asheghanehaye_fatima
گویی عشق در نرسیدن است
نرسیدن،
دوری
و تمامِ فاصلهها
من تو را دوست دارم تو دیگری را،
دیگری من را دوست دارد،
من دیگری را
من تو را دوست دارم، تو من را
اما نمیشود،
همهچیز محکم
میایستد که نشود ...
#عباس_معروفی
گویی عشق در نرسیدن است
نرسیدن،
دوری
و تمامِ فاصلهها
من تو را دوست دارم تو دیگری را،
دیگری من را دوست دارد،
من دیگری را
من تو را دوست دارم، تو من را
اما نمیشود،
همهچیز محکم
میایستد که نشود ...
#عباس_معروفی
November 5, 2019
@asheghanehaye_fatima
بي گمان ،
تو برای مداوای انزوای من
مرگ را بايد در استوايی ترين قاره ی آفتاب
كه مشرق نوبنيادش را
از تكان ِكتف های گندمگون ِ من
خواهد شناخت
از عزيمت ِ خود شرمگين كنی!
#بهرام_اردبیلی
بي گمان ،
تو برای مداوای انزوای من
مرگ را بايد در استوايی ترين قاره ی آفتاب
كه مشرق نوبنيادش را
از تكان ِكتف های گندمگون ِ من
خواهد شناخت
از عزيمت ِ خود شرمگين كنی!
#بهرام_اردبیلی
November 5, 2019
@asheghanehaye_fatima
من اگر نباشم، تو که معشوق منی مگر به دیدهی عشاق دیگری در آینده خواهی نشست؟
هزار آینهی شخصی دیوانه برافراشتهام به دور عشوهی بیانتهای تو
ـ “عشوه” ـ چه واژهی والایی!
انگار آن را تو بر زبان راندی اول و بعد زن قیامت شد!
و از پسِ آن بود
که هیچ آینهی دیگری را اجازه ندادم
نوک آن ناخن نوچیدهی ظریف تو را انعکاس دهد.
عاشق اگر حسود نباشد حتماً دیوانه است و یا زیبایی سرش نمیشود.
#رضا_براهنی
من اگر نباشم، تو که معشوق منی مگر به دیدهی عشاق دیگری در آینده خواهی نشست؟
هزار آینهی شخصی دیوانه برافراشتهام به دور عشوهی بیانتهای تو
ـ “عشوه” ـ چه واژهی والایی!
انگار آن را تو بر زبان راندی اول و بعد زن قیامت شد!
و از پسِ آن بود
که هیچ آینهی دیگری را اجازه ندادم
نوک آن ناخن نوچیدهی ظریف تو را انعکاس دهد.
عاشق اگر حسود نباشد حتماً دیوانه است و یا زیبایی سرش نمیشود.
#رضا_براهنی
November 5, 2019
November 5, 2019