April 20, 2021
April 20, 2021
♥️
هر کسی باید به جایی برسد.
به رفیقی
یاری
به صمیمیتی
آغوشی
به بوسهای
همدلیای.
هر کسی باید به جایی برسد در جهان آدمی دیگر.
مهم نیس به کجای جهانِ یک آدم
ولی باید برسد
تا بداند که میتواند متعلق باشد.
هر گاه احساس کردید به هیچکس و هیچجا تعلق ندارید، به جهان آدمی که به شما احساس امنیت میدهد وصل شوید. همین صمیمیتهای کوتاه است که قلبمان را دوباره برای ادامهی مسیر زندگیمان، دلگرم میکند.
#پونه_مقیمی
@asheghanehaye_fatima
هر کسی باید به جایی برسد.
به رفیقی
یاری
به صمیمیتی
آغوشی
به بوسهای
همدلیای.
هر کسی باید به جایی برسد در جهان آدمی دیگر.
مهم نیس به کجای جهانِ یک آدم
ولی باید برسد
تا بداند که میتواند متعلق باشد.
هر گاه احساس کردید به هیچکس و هیچجا تعلق ندارید، به جهان آدمی که به شما احساس امنیت میدهد وصل شوید. همین صمیمیتهای کوتاه است که قلبمان را دوباره برای ادامهی مسیر زندگیمان، دلگرم میکند.
#پونه_مقیمی
@asheghanehaye_fatima
April 20, 2021
عشق میآید، عشق هزاران برابر میآید، ولی بایستی خودش بیاید. نبایستی آن را مطالبه کنی، زیرا در این صورت هرگز نمیآید.
#عشق_رقص_زندگی
#اوشو
#فرشید_قهرمانی
@asheghanehaye_fatima
#عشق_رقص_زندگی
#اوشو
#فرشید_قهرمانی
@asheghanehaye_fatima
April 20, 2021
بعضی وقتها که پای دوستی و رفاقت به میان می آید، آدم خودش را یله می دهد. یعنی بی خود و بی جهت سفره دلش را پیش رفیق باز می کند. این حال و احوال، بیشتر در جوانی برای مرد پیش می آید. آدم در همچو دمی دلش می خواهد با رفیقش یکی شود. اینست که راز های گور و گمشده ی زندگانی اش را آشکار می کند. خودداری اش را از دست می دهد و مثل اینکه مدیون طرف باشد، بدون جهت به او رشوه می دهد. انگار می خواهد خودش را آسوده کند. مخصوصا اگر از چیزی ناراحت باشد، خیال می کند با گفتنش باری را از دوش خودش برمی دارد. اینست که گاهی بزرگ ترین سِرّ زندگانی اش را آشکار می کند و حرفی را که هیچوقت نباید به زبان بیاورد، به آسانی برای رفیقش نقل می کند. حرفی که شاید - با سیخ داغ هم نشود از زبانش بیرون کشید، مثل آب دهن بیرون می ریزد. البته قصد بدی ندارد. فقط می خواهد بنمایاند خیلی با رفیقش جان در یک قالب است. که چفت و بست رفاقتشان خیلی محکم است. میخواهد بگوید که هیچ حجابی بینشان نیست. می خواهد راه غربت میان دو تا دل را کوتاه کند. دیوار را میخواهد از میانه بردارد. در جوانی، آدمیزاد خیلی گول دلش را می خورد.
کلیدر
#محمود_دولت_آبادی
@asheghanehaye_fatima
کلیدر
#محمود_دولت_آبادی
@asheghanehaye_fatima
April 20, 2021
April 20, 2021
April 20, 2021
بعد از قلب زنی بالای سی سال
سه جا می شود زندگی کرد
درون سنگ
آدم می تواند جل و پلاسش را جمع کند
برود داخل سنگی
و باقیمانده ی عمرش را همانجا کنار قطره ی آبی
و سنگانگی سنگ بگذراند
زندگی درون سنگ آدم را گِرد می کند
درون سنگ اگر بادی بوزد از تو وزیده
درون سنگ هیچ انتخاباتی برگزار نمی شود
و درون سنگ همیشه چند انگشت نامریی برای پوشانیدن تنهاییت آماده است
برای خنداندن من کافی است
چهره ی واقعیت را نشانم دهی
هم می خندم
هم گریه می کنم
هم تنها می شوم
دارم تبدیل می شوم
احتیاج به لک بینی یافته ام
مرا بیاب
مرا بیاب
و شرح سودی از حافظ را بکش از من بیرون
برای خمیدن درون سنگ
اول یک نفس عمیق
بعد خوابیدن به شکل گربه
بعد لک بینی
بعد وقتی باد می وزد
دو چشم ماهی پیدا می شود در آدم
و بعد احتمالا کسی دست به اجزای آدم برده این وقت شب
و افسردگی نوشیده تا خرخره
و صبح
درون سنگ مدرسه ها برای همیشه تعطیل است
درون سنگ شرافت آب بعد از چند روز یقه ی تو را خواهد گرفت
و تو کبود خواهی شد
درون سنگ
صحرایی خوابیده که با اولین سرفه ات بیدار خواهد شد
و سنگ را فرا خواهد گرفت
بیرون از سنگ صدای استغاثه می آید
مرحوم مهرداد بهار سنگ شناس خوبی بود
و یک روز عصر که نفس هایش قصد بالا آمدن نداشت
رفت
و کثافت جهان را برای من و تو گذاشت
زنان بالای سی سال می فهمند
یک عشق ممنوعه ی پنهانی
چقدر زن را جوان نگه می دارد
چه قدر
بعد از قلب زنی بالای سی ساله
دو جا می شود زندگی کرد
در أولدترافورد
آلن رنه فیلمی بسازد با عنوان شیاطین سرخ
که در اولدترافورد خانه کرده اند
و همین ابلیس خودمان
چهره ی واقعی اش را از صورت خدا پس بگیرد برود کنار دیرک بایستد و فکر کند آیا می شود از میان این همه تماشاچی که برای شیاطین جیغ می کشند یکی خدا باشد
نه
واقعا می شود میان جمعیت یکی بلند شود فریاد بزند: من خدام
و البته زنی زیبا باشد
تقریبا بیست و هفت هشت ساله / بلوند / 173 قد / کمر باریک که قبلا فقط یکبار ازدواج کرده باشد
نام قلب مرا غیر از گوجه فرنگی به هر اسمی خواستی صدا کن
مرا از منطقه ای متروک صدا بزن
و شهادت بده هر آدمی چند گوجه فرنگی درون خودش دارد
که عنکبوتی در آن لانه کرده است
مراسم خاکسپاریِ برف است
آلن رنه دستور کات می دهد
شیاطین سرخ اروپا را فتح می کنند
و تنها یک قدم باقی است که خدا صورتش را از صورت ابلیس پس می گیرد و هو الباقی
و برف همچنان می بارد بر اروپا
بر ارودست
بر ارو سر
بر اروقلب
کسی دارد نام مرا از اگوست امسال خط می زند
فریاد می زنم : انالحق هوهو
هوهو
تماشاچیان جواب می دهند: هاها
هاها
موج مکزیکی جهان را فرا می گیرد
به رویای آن گلوله که سمت زن می رفت سلام
به چمن های همیشه سبز
به این دو پایی که مرا سوار آن کرده اند
پیراهنم را می زنم کنار
پوستم را
گوشتم را
استخوانم را می زنم کنار
میرسم به خودم
به خودِ خودِ خودم
تنها رنگی از جوانی من در اگوست
در أولدترافورد
خسته ام
خیلی خسته ام
این را خدای کمر باریکِ بلوندِ 173 سانتیِ قبلا یکبار ازدواج کرده می گوید
و ورزشگاه را ترک می کند
أولدترافورد سنگین
أولدترافورد گوجه فرنگی بای بای
بعد از قلب زنی بالای سی سال
فقط یک جا می شود زندگی کرد
درون اشاره
هر کس هر جا به هرچیزی اشاره کند / تویی
اشاره در اوایل زندگی نقش مهمی نداشت
فقط انگشت بود
انگشتی کشیده /فرو رفته در هوا
بعدها که آدم بزرگ می شود
اشاره خودش می آید تو را فرا می گیرد
می شوی ذاتِ اشاره
مثلا
اشاره ی نوری
اشاره ی شادمانی روشن
اشاره ی بیمارستان سینا در روان مجید رعایایی
اشاره، ذاتا زبان شناسانه نیست باور کن روانشناسانه است
از معصومه دخترِ دایی نادعلی بپرس
که هر سه ماه
بیست روز می رود بیمارستان سینا هی اشاره می کند
هر کس هر جا به هر کسی اشاره می کند / تویی
در صور اسرافیل می دمند / تویی
اوسیم بولت از خط پایان جهان می گذرد / تویی
نجم الدین رازی زن و فرزند را رها می کند می زند به چاک / تویی
فردوسی عمدا شاهنامه را در بحر متقارب غرق می کند / تویی
پیر اوئیجی کولینا سوت پایان جهان را می زند/ تویی
اما تو نمی توانی اشاره نباشی
نمی توانی در فتح تهران در باغ ملی اعدام نشده باشی
نمی توانی اشاره ی دهان به بوسه نباشی
باز کن دهانت را
اجازه بده اشاره از دهان تو را فتح کند
براعت استهلال
پیشروی افسردگی با دار و دسته اش در رگ
خانه سازی در حاشیه ی شهرها
کدام حروف
کدام زبان
کدام اشاره را بگذارم جای دو چشمِ ماهی
و از سوره ی حوت بخواهم یکی دو ماه عقب بیفتد
بخواهم باهم برویم استانبول دیسکوی 169
اشاره کجاست
به چی می گویند اشاره
کجا باید زندگی کنم
کجا، کجاست
صبور باش
صبور باش ودایره باش
روزی همه ی جهان فقط به هم اشاره می کنند
دنبال انگشت بگرد
برگرد درون سنگ
برگرد بیرون
مراسم خاکسپاری برف است
زنان بالای سی سال می فهمند
وقتی آدم کسی را با استخوان هایش دوست دارد
چقدر گوجه فرنگی خوب است
#عليرضا_نوری
#عزیز_روزهام
سه جا می شود زندگی کرد
درون سنگ
آدم می تواند جل و پلاسش را جمع کند
برود داخل سنگی
و باقیمانده ی عمرش را همانجا کنار قطره ی آبی
و سنگانگی سنگ بگذراند
زندگی درون سنگ آدم را گِرد می کند
درون سنگ اگر بادی بوزد از تو وزیده
درون سنگ هیچ انتخاباتی برگزار نمی شود
و درون سنگ همیشه چند انگشت نامریی برای پوشانیدن تنهاییت آماده است
برای خنداندن من کافی است
چهره ی واقعیت را نشانم دهی
هم می خندم
هم گریه می کنم
هم تنها می شوم
دارم تبدیل می شوم
احتیاج به لک بینی یافته ام
مرا بیاب
مرا بیاب
و شرح سودی از حافظ را بکش از من بیرون
برای خمیدن درون سنگ
اول یک نفس عمیق
بعد خوابیدن به شکل گربه
بعد لک بینی
بعد وقتی باد می وزد
دو چشم ماهی پیدا می شود در آدم
و بعد احتمالا کسی دست به اجزای آدم برده این وقت شب
و افسردگی نوشیده تا خرخره
و صبح
درون سنگ مدرسه ها برای همیشه تعطیل است
درون سنگ شرافت آب بعد از چند روز یقه ی تو را خواهد گرفت
و تو کبود خواهی شد
درون سنگ
صحرایی خوابیده که با اولین سرفه ات بیدار خواهد شد
و سنگ را فرا خواهد گرفت
بیرون از سنگ صدای استغاثه می آید
مرحوم مهرداد بهار سنگ شناس خوبی بود
و یک روز عصر که نفس هایش قصد بالا آمدن نداشت
رفت
و کثافت جهان را برای من و تو گذاشت
زنان بالای سی سال می فهمند
یک عشق ممنوعه ی پنهانی
چقدر زن را جوان نگه می دارد
چه قدر
بعد از قلب زنی بالای سی ساله
دو جا می شود زندگی کرد
در أولدترافورد
آلن رنه فیلمی بسازد با عنوان شیاطین سرخ
که در اولدترافورد خانه کرده اند
و همین ابلیس خودمان
چهره ی واقعی اش را از صورت خدا پس بگیرد برود کنار دیرک بایستد و فکر کند آیا می شود از میان این همه تماشاچی که برای شیاطین جیغ می کشند یکی خدا باشد
نه
واقعا می شود میان جمعیت یکی بلند شود فریاد بزند: من خدام
و البته زنی زیبا باشد
تقریبا بیست و هفت هشت ساله / بلوند / 173 قد / کمر باریک که قبلا فقط یکبار ازدواج کرده باشد
نام قلب مرا غیر از گوجه فرنگی به هر اسمی خواستی صدا کن
مرا از منطقه ای متروک صدا بزن
و شهادت بده هر آدمی چند گوجه فرنگی درون خودش دارد
که عنکبوتی در آن لانه کرده است
مراسم خاکسپاریِ برف است
آلن رنه دستور کات می دهد
شیاطین سرخ اروپا را فتح می کنند
و تنها یک قدم باقی است که خدا صورتش را از صورت ابلیس پس می گیرد و هو الباقی
و برف همچنان می بارد بر اروپا
بر ارودست
بر ارو سر
بر اروقلب
کسی دارد نام مرا از اگوست امسال خط می زند
فریاد می زنم : انالحق هوهو
هوهو
تماشاچیان جواب می دهند: هاها
هاها
موج مکزیکی جهان را فرا می گیرد
به رویای آن گلوله که سمت زن می رفت سلام
به چمن های همیشه سبز
به این دو پایی که مرا سوار آن کرده اند
پیراهنم را می زنم کنار
پوستم را
گوشتم را
استخوانم را می زنم کنار
میرسم به خودم
به خودِ خودِ خودم
تنها رنگی از جوانی من در اگوست
در أولدترافورد
خسته ام
خیلی خسته ام
این را خدای کمر باریکِ بلوندِ 173 سانتیِ قبلا یکبار ازدواج کرده می گوید
و ورزشگاه را ترک می کند
أولدترافورد سنگین
أولدترافورد گوجه فرنگی بای بای
بعد از قلب زنی بالای سی سال
فقط یک جا می شود زندگی کرد
درون اشاره
هر کس هر جا به هرچیزی اشاره کند / تویی
اشاره در اوایل زندگی نقش مهمی نداشت
فقط انگشت بود
انگشتی کشیده /فرو رفته در هوا
بعدها که آدم بزرگ می شود
اشاره خودش می آید تو را فرا می گیرد
می شوی ذاتِ اشاره
مثلا
اشاره ی نوری
اشاره ی شادمانی روشن
اشاره ی بیمارستان سینا در روان مجید رعایایی
اشاره، ذاتا زبان شناسانه نیست باور کن روانشناسانه است
از معصومه دخترِ دایی نادعلی بپرس
که هر سه ماه
بیست روز می رود بیمارستان سینا هی اشاره می کند
هر کس هر جا به هر کسی اشاره می کند / تویی
در صور اسرافیل می دمند / تویی
اوسیم بولت از خط پایان جهان می گذرد / تویی
نجم الدین رازی زن و فرزند را رها می کند می زند به چاک / تویی
فردوسی عمدا شاهنامه را در بحر متقارب غرق می کند / تویی
پیر اوئیجی کولینا سوت پایان جهان را می زند/ تویی
اما تو نمی توانی اشاره نباشی
نمی توانی در فتح تهران در باغ ملی اعدام نشده باشی
نمی توانی اشاره ی دهان به بوسه نباشی
باز کن دهانت را
اجازه بده اشاره از دهان تو را فتح کند
براعت استهلال
پیشروی افسردگی با دار و دسته اش در رگ
خانه سازی در حاشیه ی شهرها
کدام حروف
کدام زبان
کدام اشاره را بگذارم جای دو چشمِ ماهی
و از سوره ی حوت بخواهم یکی دو ماه عقب بیفتد
بخواهم باهم برویم استانبول دیسکوی 169
اشاره کجاست
به چی می گویند اشاره
کجا باید زندگی کنم
کجا، کجاست
صبور باش
صبور باش ودایره باش
روزی همه ی جهان فقط به هم اشاره می کنند
دنبال انگشت بگرد
برگرد درون سنگ
برگرد بیرون
مراسم خاکسپاری برف است
زنان بالای سی سال می فهمند
وقتی آدم کسی را با استخوان هایش دوست دارد
چقدر گوجه فرنگی خوب است
#عليرضا_نوری
#عزیز_روزهام
April 20, 2021
آیدا؛
بگذار بی مقدمه
این راز را با تو در میان بگذارم:
که من در عشق،
بیش از هر چیز دیگر،
بیش از لذت ها،
آتش و شور و حرارت آن را میخواهم
بیش از هر چیز،
شوق و شورش را میپسندم؛
و بیش از هر چیز،
بی تابیها و بیقراری هایش را طالبم
سکوت تو،
شعر را در روح من میخشکاند!
شعر،زندگی من است.
حرف های تو مایه های
اصلی این زندگی است
و مایه های اصلی
این زندگی میباید باشد
" مثل خون در رگهای من... "
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
بگذار بی مقدمه
این راز را با تو در میان بگذارم:
که من در عشق،
بیش از هر چیز دیگر،
بیش از لذت ها،
آتش و شور و حرارت آن را میخواهم
بیش از هر چیز،
شوق و شورش را میپسندم؛
و بیش از هر چیز،
بی تابیها و بیقراری هایش را طالبم
سکوت تو،
شعر را در روح من میخشکاند!
شعر،زندگی من است.
حرف های تو مایه های
اصلی این زندگی است
و مایه های اصلی
این زندگی میباید باشد
" مثل خون در رگهای من... "
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
April 20, 2021
دل ببر با خنده هایت ، گل بریز از دامنت
زندگی گل می دهد ،در لحظه ی خندیدنت
گیسوانت قطعه ای ازتکنوازی های باد
حسّ شورانگیزمی گیرد دلم بابودنت.
دکمه ی پیراهنت را باز کن تا بشکفد
غنچه های سر فرو برده به صحرای تنت
ناز کن !... با عشوه هایت شور بر پا کن ، که من
خسته از نامهربانی... ، خسته از دل کندنت
وعده ی دیدارمان ای "عشق !... " تا روز حساب
تاابد ، "معشوق رویا !..." خون من برگردنت
دل ببر با خنده هایت ، گل بریز از دامنت
زندگی گل می دهد،در لحظه ی خندیدنت..
#امیر_نقدی_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima
زندگی گل می دهد ،در لحظه ی خندیدنت
گیسوانت قطعه ای ازتکنوازی های باد
حسّ شورانگیزمی گیرد دلم بابودنت.
دکمه ی پیراهنت را باز کن تا بشکفد
غنچه های سر فرو برده به صحرای تنت
ناز کن !... با عشوه هایت شور بر پا کن ، که من
خسته از نامهربانی... ، خسته از دل کندنت
وعده ی دیدارمان ای "عشق !... " تا روز حساب
تاابد ، "معشوق رویا !..." خون من برگردنت
دل ببر با خنده هایت ، گل بریز از دامنت
زندگی گل می دهد،در لحظه ی خندیدنت..
#امیر_نقدی_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima
April 20, 2021
تعداد آدمهایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست.
تعداد کسانیکه نظر خوبی دربارهشان دارم از آن هم کمتر است.
من هرچه بیشتر دنیا را میشناسم، از آن ناراضیتر میشوم.
#جین_آستین
@asheghanehaye_fatima
تعداد کسانیکه نظر خوبی دربارهشان دارم از آن هم کمتر است.
من هرچه بیشتر دنیا را میشناسم، از آن ناراضیتر میشوم.
#جین_آستین
@asheghanehaye_fatima
April 20, 2021
حوصلهام سر میرود از زنهایی که مدام میپرسند متوجه این یا آن تغییر فیزیکیشان شدهایم یا نه. آنها فرمانرواهای ظاهر خود هستند و ما بردههای مشاورشان.
میشود عاشق زنی شد و عمیقاٌ دوستش داشت بیآنکه ملتفت تغییر رنگ کرم پودرش شویم. گاهی جزئیاتی هست که با چشم غیر مسلح دیده نمیشود!
البته زنانی را هم دیدهام که در مقابل نیاز به تحسین بسیار قوی و مستقل بودند. این یکی از بیشمارترین تضادهای طبیعت زنانه است.
#خاطرات
#دیوید_فوئنکینوس
#ساناز_فلاح_فرد
@asheghanehaye_fatima
میشود عاشق زنی شد و عمیقاٌ دوستش داشت بیآنکه ملتفت تغییر رنگ کرم پودرش شویم. گاهی جزئیاتی هست که با چشم غیر مسلح دیده نمیشود!
البته زنانی را هم دیدهام که در مقابل نیاز به تحسین بسیار قوی و مستقل بودند. این یکی از بیشمارترین تضادهای طبیعت زنانه است.
#خاطرات
#دیوید_فوئنکینوس
#ساناز_فلاح_فرد
@asheghanehaye_fatima
April 20, 2021
April 20, 2021
April 21, 2021
درود بهارآفرینان فرهیخته!
بامداد اردیبهشتی تان عطرآگین شکوفه های عشق و امید؛
امروز و هرروزتان آراسته به خوشرنگ ترین گلهای شکوفای شادی..
سایه سار مهرتان مستدام...
درس امروز
ازدواج بعد از 30 سالگی بازم قشنگه
بچه دار شدن بعد از 35 سالگی همچنان ممکنه
خونه خریدن بعد از 40 سالگی هنوز کار بزرگیه
پس اجازه ندین افکارِ پوسیدهی دیگران
مسیر زندگیتون رو تعیین کنه...
@asheghanehaye_fatima
#صبح
بامداد اردیبهشتی تان عطرآگین شکوفه های عشق و امید؛
امروز و هرروزتان آراسته به خوشرنگ ترین گلهای شکوفای شادی..
سایه سار مهرتان مستدام...
درس امروز
ازدواج بعد از 30 سالگی بازم قشنگه
بچه دار شدن بعد از 35 سالگی همچنان ممکنه
خونه خریدن بعد از 40 سالگی هنوز کار بزرگیه
پس اجازه ندین افکارِ پوسیدهی دیگران
مسیر زندگیتون رو تعیین کنه...
@asheghanehaye_fatima
#صبح
April 21, 2021
بايد در انتهاى يك كوچه يا خيابان بايستم
تمام بهار را دور خودم جمع كنم
تمامِ گلهاى رنگ به رنگ
ميوه هاى نوبرانه و عطرِ چاى بهار نارنج
به هركه از خيابان گذر كرد
بهار تعارف كنم بشرط لبخند!
بايد راهى پيدا كنم
مردم باور كنند
بهار در دستان خودشان
انتظارِ شكوفه كردن دارد
ارديبهشت در راه است
بايد هر كه تنها از كنارم گذر كرد دستش را بگيرم
و با يك لبخند بگويم :
دنيا تويى ، از خودت بيزار نباش
#عادل_دانتیسم
@asheghanehaye_fatima
تمام بهار را دور خودم جمع كنم
تمامِ گلهاى رنگ به رنگ
ميوه هاى نوبرانه و عطرِ چاى بهار نارنج
به هركه از خيابان گذر كرد
بهار تعارف كنم بشرط لبخند!
بايد راهى پيدا كنم
مردم باور كنند
بهار در دستان خودشان
انتظارِ شكوفه كردن دارد
ارديبهشت در راه است
بايد هر كه تنها از كنارم گذر كرد دستش را بگيرم
و با يك لبخند بگويم :
دنيا تويى ، از خودت بيزار نباش
#عادل_دانتیسم
@asheghanehaye_fatima
April 21, 2021
یه موقع هایی هست که بی حوصله ای
که یادت می ره بهش بگی:
این لباسی که پوشیدی چقدر بهت میاد ... !!
یا وقتی از سر کار میاد
به استقبالش بری
خسته نباشید بهش بگی
و یا اینکه حواست نباشه از غذایی که برات درست کرده با یه چشمک و بوسه تشکر کنی
حال اینکه اون
خیره به چشمات منتظره تا بگی
به به چه غذای خوشمزه ای !
بوی شاهکاری که درست کردی همه ی خونرو برداشته!!
یه وقت هایی
اونقدر درگیرِ کار روزانه ای که
از یادت میره
گوشی و برداری ؛یه تماس بگیری وبهش بگی :
رو به راهی ؟؟در چه حالی؟چیزی خوردی؟
آخرشم
با یه دوست دارمو یه بوسه گوشیو
قطع کنی
ما آدما گاهی مثل هم هستیم
اما
وقتی متعهد میشیم ...
وقتی میریم زیر بار مسئولیت
وقتی میگیم هستیم واسه همیشه
دقیقا واسه همین لحظه هاست
عشق
فقط بازی با کلماتِ عاشقانه نیست
عشق
تکرار لحظاتِ عاشقانه ست جانم!
#عادل_دانتیسم
@asheghanehaye_fatima
که یادت می ره بهش بگی:
این لباسی که پوشیدی چقدر بهت میاد ... !!
یا وقتی از سر کار میاد
به استقبالش بری
خسته نباشید بهش بگی
و یا اینکه حواست نباشه از غذایی که برات درست کرده با یه چشمک و بوسه تشکر کنی
حال اینکه اون
خیره به چشمات منتظره تا بگی
به به چه غذای خوشمزه ای !
بوی شاهکاری که درست کردی همه ی خونرو برداشته!!
یه وقت هایی
اونقدر درگیرِ کار روزانه ای که
از یادت میره
گوشی و برداری ؛یه تماس بگیری وبهش بگی :
رو به راهی ؟؟در چه حالی؟چیزی خوردی؟
آخرشم
با یه دوست دارمو یه بوسه گوشیو
قطع کنی
ما آدما گاهی مثل هم هستیم
اما
وقتی متعهد میشیم ...
وقتی میریم زیر بار مسئولیت
وقتی میگیم هستیم واسه همیشه
دقیقا واسه همین لحظه هاست
عشق
فقط بازی با کلماتِ عاشقانه نیست
عشق
تکرار لحظاتِ عاشقانه ست جانم!
#عادل_دانتیسم
@asheghanehaye_fatima
April 21, 2021
ما همچون مشتی نقاب به هم نگاه میکنیم و با یکدیگر معاشرت میکنیم؛ نمیدانیم که هستیم، بلکه شبیه نقابهایی هستیم که حتی خودشان را هم نمیشناسند.
#شوپنهاور
@asheghanehaye_fatima
#شوپنهاور
@asheghanehaye_fatima
April 21, 2021
ما را شكست خورده
ما را با اشکهایمان
رها كردند و رفتند
و از آن روز بود كه ما
بخشيدن را از ياد برديم...
#ناظم_حكمت
@asheghanehaye_fatima
ما را با اشکهایمان
رها كردند و رفتند
و از آن روز بود كه ما
بخشيدن را از ياد برديم...
#ناظم_حكمت
@asheghanehaye_fatima
April 21, 2021
April 21, 2021
April 21, 2021