@asheghanehaye_fatima
هنوز پشت پنجره نشسته ام
تا بيايي،
مثل آن وقت ها: از در، از پنجره، از ديوار
و از لوله ي بخاري حتا !
اما تو
با دست هاي مهرباني كه از ماه
سهمي برايم هديه آورده اند
مثل آقاها در مي زني
كفش هايت را در مي آوري
داخل مي شوي؛
و بعد...،
هيچ!
تو آمده اي
و منِ كم عقل
هنوز پشت پنجره نشسته ام
تا بيايي!،
#رضا_كاظمي
از كتاب "عاشقانه هاي جنگ"
☘🍀
هنوز پشت پنجره نشسته ام
تا بيايي،
مثل آن وقت ها: از در، از پنجره، از ديوار
و از لوله ي بخاري حتا !
اما تو
با دست هاي مهرباني كه از ماه
سهمي برايم هديه آورده اند
مثل آقاها در مي زني
كفش هايت را در مي آوري
داخل مي شوي؛
و بعد...،
هيچ!
تو آمده اي
و منِ كم عقل
هنوز پشت پنجره نشسته ام
تا بيايي!،
#رضا_كاظمي
از كتاب "عاشقانه هاي جنگ"
☘🍀
October 3, 2016
October 3, 2016
October 3, 2016
@asheghanehaye_fatima
*
هر روز...
انرژی زیادی صرف می کنم
تا باورم نشود رفته ای...
*
مثلا هر روز...
رو به آینه می ایستم
رژ قرمز میزنم
تا پر رنگ تر ببوسمت...
لبخند هایم را گول می زنم
و وقتی نگاهم، به جای خالی دست هایت
روی شانه هایم می افتد
بغض هایم را تهدید میکنم
که اگر بشکنند
دیگر هیچوقت بر نمیگردی...
هر روز...
کفش هایم را میپوشم...
و به خودم قول میدهم امروز تورا. ببینم!
*
هرشب...
به تو شب بخیر میگویم
و تظاهر میکنم....
سرباز برنگشته ی جنگی هستی
که هنوز تمام نشده!
که دوستم داری...
که جیب سمت چپ سینه ات
عکس کوچکم را بغل کرده است...
بعد باور هایم را میگذارم زیر بالشم
غلت میزنم تا گریه هایم را نشنوی...
*
به كسي نگو مخاطب شعر های غمگین من تویی!
شرم دارم زنی بفهمد
مرا در آغوش گرفته ای و...
عاشقم نشدی!
#اهورا_فروزان
*
هر روز...
انرژی زیادی صرف می کنم
تا باورم نشود رفته ای...
*
مثلا هر روز...
رو به آینه می ایستم
رژ قرمز میزنم
تا پر رنگ تر ببوسمت...
لبخند هایم را گول می زنم
و وقتی نگاهم، به جای خالی دست هایت
روی شانه هایم می افتد
بغض هایم را تهدید میکنم
که اگر بشکنند
دیگر هیچوقت بر نمیگردی...
هر روز...
کفش هایم را میپوشم...
و به خودم قول میدهم امروز تورا. ببینم!
*
هرشب...
به تو شب بخیر میگویم
و تظاهر میکنم....
سرباز برنگشته ی جنگی هستی
که هنوز تمام نشده!
که دوستم داری...
که جیب سمت چپ سینه ات
عکس کوچکم را بغل کرده است...
بعد باور هایم را میگذارم زیر بالشم
غلت میزنم تا گریه هایم را نشنوی...
*
به كسي نگو مخاطب شعر های غمگین من تویی!
شرم دارم زنی بفهمد
مرا در آغوش گرفته ای و...
عاشقم نشدی!
#اهورا_فروزان
October 3, 2016
بزرگتر كه مى شوى
هيچ چيز دلت نمى خواهد
جز يك فرياد
كه آن را هم
روزگار از تو مى گيرد...
#امیر_وجود
@asheghanehaye_fatima
هيچ چيز دلت نمى خواهد
جز يك فرياد
كه آن را هم
روزگار از تو مى گيرد...
#امیر_وجود
@asheghanehaye_fatima
October 3, 2016
October 3, 2016
@asheghanehaye_fatima
زندان کشیده ترسی از زندان ندارد
از این نترسانم که غم پایان ندارد !
یک گوشه با من می نشیند سرد و ساکت
تنهایی ام کاری به این و آن ندارد
بیخود برایم دل نسوزان ! رد شو از من
زخمی که خوردم از خودم درمان ندارد
من کلبه ی متروکه ای بودم از آغاز
ویرانی ام ربطی به این طوفان ندارد !
طوری شکسته بند بندِ باورم که
دیگر به اعجاز کسی ایمان ندارد ...
#رویا_باقری
زندان کشیده ترسی از زندان ندارد
از این نترسانم که غم پایان ندارد !
یک گوشه با من می نشیند سرد و ساکت
تنهایی ام کاری به این و آن ندارد
بیخود برایم دل نسوزان ! رد شو از من
زخمی که خوردم از خودم درمان ندارد
من کلبه ی متروکه ای بودم از آغاز
ویرانی ام ربطی به این طوفان ندارد !
طوری شکسته بند بندِ باورم که
دیگر به اعجاز کسی ایمان ندارد ...
#رویا_باقری
October 3, 2016
@asheghanehaye_fatima
ای مرز بین کفر و ایمان، دوستت دارم
با چشمهای خیس و گریان دوستت دارم
شاعر شدم بنویسم از مریمترین گلها
بنویس بر گلهای گلدان: دوستت دارم
با طعنه ویران میکنی با بوسه میسازی
آخر تو را ای نامسلمان دوستت دارم
گفتی:قسم تنها دلیلت بر یقینت هست!
سوگند بر آیات قرآن دوستت دارم
تنهاییام را چشمهایت صدبرابر کرد
از عمق جان تا بام ِ تهران دوستت دارم
شاید مقدر نیست تا همخانهام باشی
بیخانمانم! زیر باران دوستت دارم
از جاده ها بیزارم و از نقشهها خسته
پنهانترین پیدای پنهان دوستت دارم
"آدم" شدن تاوان ِ گندم بود یا نه! سیب؟
"حوّا"ی همپیمان شیطان دوستت دارم
ما هر دو از ایل و تبار عشق! هستیم و ...
میلاد پاک ِ"هفت آبان" دوستت دارم
#م_هاشمی_هخا
ای مرز بین کفر و ایمان، دوستت دارم
با چشمهای خیس و گریان دوستت دارم
شاعر شدم بنویسم از مریمترین گلها
بنویس بر گلهای گلدان: دوستت دارم
با طعنه ویران میکنی با بوسه میسازی
آخر تو را ای نامسلمان دوستت دارم
گفتی:قسم تنها دلیلت بر یقینت هست!
سوگند بر آیات قرآن دوستت دارم
تنهاییام را چشمهایت صدبرابر کرد
از عمق جان تا بام ِ تهران دوستت دارم
شاید مقدر نیست تا همخانهام باشی
بیخانمانم! زیر باران دوستت دارم
از جاده ها بیزارم و از نقشهها خسته
پنهانترین پیدای پنهان دوستت دارم
"آدم" شدن تاوان ِ گندم بود یا نه! سیب؟
"حوّا"ی همپیمان شیطان دوستت دارم
ما هر دو از ایل و تبار عشق! هستیم و ...
میلاد پاک ِ"هفت آبان" دوستت دارم
#م_هاشمی_هخا
October 3, 2016
شب ها
مثل ديوانه اي در شهرم
و روزها
مثل انديشمندي در تيمارستان
و يادم نيست
اين سطرها را
شب نوشته ام
يا روز
در همين شعر
و لابه لاي همين سطرها
زني پنهان است
که شعرهاي نانوشته ام را
در کف دستش نوشته است
و با مشت هاي بسته
با من
گل يا پوچ بازي مي کند
نمي رويم ؟
کمي صبر کن
باران بگيرد
مي رويم
واهه آرمن
@asheghanehaye_fatima
مثل ديوانه اي در شهرم
و روزها
مثل انديشمندي در تيمارستان
و يادم نيست
اين سطرها را
شب نوشته ام
يا روز
در همين شعر
و لابه لاي همين سطرها
زني پنهان است
که شعرهاي نانوشته ام را
در کف دستش نوشته است
و با مشت هاي بسته
با من
گل يا پوچ بازي مي کند
نمي رويم ؟
کمي صبر کن
باران بگيرد
مي رويم
واهه آرمن
@asheghanehaye_fatima
October 3, 2016
⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆
🔆⚜
⚜
بخشی از کتاب اسب ها (رضا ثروتی)
نگو دوستت دارم....
انسان این واژه را می شنود
واژه از پوستش رد می شود!
با نگاهی پایین می رود!
اسب های قلبش
شیهه می کشند!
تندتر می دوند!
بر سینه اش محکم تر سم می کوبند!!
نگو دوستت دارم
انسان باور می کند
افسارِ اسب وحشی را به دستت می دهد!
به تو تکیه می کند!
در آغوشت اشک می ریزد!
یال هایش را می دهد تو شانه کنی
انسان باور می کند
و عشق دردناک ترین اعتقاد است !
اعتقادی که با سیلی پاک نمی شود !
حتی با خیانت قوت می گیرد!
با اهانت راسخ تر می شود!
به انسان نگو دوستت ندارم..
ضربانش کند می شود
پای اسب هایش می شکند!
اسب ها بر زمین می افتند
درد می کشند!
انسان می باید حیوان را راحت کند !
انسان عرق می ریزد
اشکهایش در بالشت جمع می شود!
عطرِ موهایت را حبس می کند
نفس نمی کشد !
بالشت را روی سینه اش می گذارد
به قلبش گلوله می زند!
بخارِ گرم از گلوی اسب ها بالا می رود
از دهانشان بیرون می جوشد
سینه ی انسان سبک می شود!
اسب هابه سمتِ کوهستان دور می دوند
سم هایشان صدا ندارد !
یال هایشان
یخ بسته
عشق از دست می رود!!
انسان گناه دارد
نگو دوستت دارم
انسان باور می کند
#رضا_ثروتی
@asheghanehaye_fatima
⚜
⚜🔆
🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜
🔆⚜
⚜
بخشی از کتاب اسب ها (رضا ثروتی)
نگو دوستت دارم....
انسان این واژه را می شنود
واژه از پوستش رد می شود!
با نگاهی پایین می رود!
اسب های قلبش
شیهه می کشند!
تندتر می دوند!
بر سینه اش محکم تر سم می کوبند!!
نگو دوستت دارم
انسان باور می کند
افسارِ اسب وحشی را به دستت می دهد!
به تو تکیه می کند!
در آغوشت اشک می ریزد!
یال هایش را می دهد تو شانه کنی
انسان باور می کند
و عشق دردناک ترین اعتقاد است !
اعتقادی که با سیلی پاک نمی شود !
حتی با خیانت قوت می گیرد!
با اهانت راسخ تر می شود!
به انسان نگو دوستت ندارم..
ضربانش کند می شود
پای اسب هایش می شکند!
اسب ها بر زمین می افتند
درد می کشند!
انسان می باید حیوان را راحت کند !
انسان عرق می ریزد
اشکهایش در بالشت جمع می شود!
عطرِ موهایت را حبس می کند
نفس نمی کشد !
بالشت را روی سینه اش می گذارد
به قلبش گلوله می زند!
بخارِ گرم از گلوی اسب ها بالا می رود
از دهانشان بیرون می جوشد
سینه ی انسان سبک می شود!
اسب هابه سمتِ کوهستان دور می دوند
سم هایشان صدا ندارد !
یال هایشان
یخ بسته
عشق از دست می رود!!
انسان گناه دارد
نگو دوستت دارم
انسان باور می کند
#رضا_ثروتی
@asheghanehaye_fatima
⚜
⚜🔆
🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜
October 3, 2016
@asheghanehaye_fatima
پشت دیوار غرورت
جا مانده ام
کنار دلواپسی هایم
نمی گویم دستم را بگیر
فقط
پایت را از روی دلم بردار .
#رها
پشت دیوار غرورت
جا مانده ام
کنار دلواپسی هایم
نمی گویم دستم را بگیر
فقط
پایت را از روی دلم بردار .
#رها
October 3, 2016
@asheghanehaye_fatima
باید کسی باشد
که مرا بفهمد؛
بفهمد دلتنگم،
بفهمد بهانه گیر شده ام...
باید کسی باشد
عمق معنای سکوتم را
از نقطه چین شعرم
دریابد....
#مژگان_بوربور
باید کسی باشد
که مرا بفهمد؛
بفهمد دلتنگم،
بفهمد بهانه گیر شده ام...
باید کسی باشد
عمق معنای سکوتم را
از نقطه چین شعرم
دریابد....
#مژگان_بوربور
October 3, 2016
@asheghanehaye_fatima
باغی هستم در آستانه پاییز
و تو خورشیدی،
که حتی حضور کمرنگت
مرا زیبا می کند
مهربانانه
نام کوچکم را صدا بزن
بگذار
سرخ ترین انار باغ
ترک بردارد
#مینو
باغی هستم در آستانه پاییز
و تو خورشیدی،
که حتی حضور کمرنگت
مرا زیبا می کند
مهربانانه
نام کوچکم را صدا بزن
بگذار
سرخ ترین انار باغ
ترک بردارد
#مینو
October 3, 2016
@asheghanehaye_fatima
اگر قرار باشد بعد مرگ
تبدیل به اشیا شده
و دو مرتبه به دنیا برگردید
دوست دارید چه باشید؟
شانه ای که دلبرتان به گیسو می برد؟
دستگیره ی در اتاقش؟
کفش هایش؟
فرش قدم های او ؟
قابی که عکسش را در آغوش گرفته؟
یا کمد لباس هایی که از تنش برگشتند؟
جواب من؟
خب من خودم می خواهم لب باشم
لب دختری که دوستش داشتم
بله
هر چیز که جان دارد جز اشیا نیست
می دانم
برای همین گفتم لبش
چون هر بار صدایش کردم جانی ندیدم و نشنیدم
#رسول_ادهمی
اگر قرار باشد بعد مرگ
تبدیل به اشیا شده
و دو مرتبه به دنیا برگردید
دوست دارید چه باشید؟
شانه ای که دلبرتان به گیسو می برد؟
دستگیره ی در اتاقش؟
کفش هایش؟
فرش قدم های او ؟
قابی که عکسش را در آغوش گرفته؟
یا کمد لباس هایی که از تنش برگشتند؟
جواب من؟
خب من خودم می خواهم لب باشم
لب دختری که دوستش داشتم
بله
هر چیز که جان دارد جز اشیا نیست
می دانم
برای همین گفتم لبش
چون هر بار صدایش کردم جانی ندیدم و نشنیدم
#رسول_ادهمی
October 3, 2016
⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆
🔆⚜
⚜
ﺑﺮ ﮔﯿﺴﻮﺍﻥِ ﺍﻧﺒﻮﻩﺍﺕ
ﺑﺎ ﻋﻄﺮﻫﺎﯼ ﺗﻨﺪﺵ
ــ ﮐﻪ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽﺳﺖ ﻋﻄﺮﺁﮔﯿﻦ ﻭ ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ
ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﺝِ ﺁﺑﯽ ﻭ ﻗﻬﻮﻩﺍﯼ ــ
ﺟﺎﻥِ ﺧﯿﺎﻝﺍﻧﺪﯾﺶِ ﻣﻦ
ﻫﻢﭼﻮﻥ ﮐﺸﺘﯽﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﺩِ ﺻﺒﺢﮔﺎﻩ
ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﻧﮕﯿﺨﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ،
ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﻓﻘﯽ ﺩﻭﺭﺩﺳﺖ
ﺭﻩ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﺩ .
ﭼﺸﻤﺎﻥﺍﺕ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥﻫﺎ
ﻫﯿﭻ ﻋﯿﺎﻥ ﻧﻤﯽﮔﺮﺩﺩ
ــ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ، ﻧﻪ ﺍﺯ ﺗﻠﺨﯽ ــ
ﺩﻭ ﮔﻮﻫﺮِ ﺳﺮﺩﻧﺪ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥﻫﺎ
ﻃﻼ ﻭ ﺁﻫﻦ
ﺩﺭ ﻫﻢ ﻣﯽﺁﻣﯿﺰﺩ .
ﺑﻪﺩﯾﺪﻥِ ﮔﺎﻡﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦﻫﺎﯼ ﻫﻢﺁﻫﻨﮓ ﻭ ﻣﻮﺯﻭﻥﺍﺕ
ﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺑﯽﺧﯿﺎﻝ،
ﮔﻮﯾﯽ ﻣﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﯾﮏ ﭼﻮﺏﺩﺳﺘﯽ
ﻣﯽﺭﻗﺼﺪ .
ﺯﯾﺮِ ﺑﺎﺭِ ﺳﻨﮕﯿﻦِ ﺗﻦﺁﺳﺎﻧﯽﺍﺕ
ﺳﺮِ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪﺍﺕ
ﺑﺎ ﺑﯽﺭﻣﻘﯽِ ﻓﯿﻠﯽ ﺟﻮﺍﻥ
ﻣﯽﺟُﻨﺒﺪ،
ﻭ ﺗﻦﺍﺕ
ﻫﻢﭼﻮﻥ ﮐﺸﺘﯽﺍﯼ ﻇﺮﯾﻒ
ﮐﻪ ﮐﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﮐﺮﺍﻥ ﻣﯽﻏﻠﺘﺪ ﻭ
ﺑﺎﺯﻭﺍﻥِ ﺩﮐﻞﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻓﺮﻭ ﻣﯽﺑَﺮﺩ،
ﺧﻤﯿﺪﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﮐِﺶ ﻣﯽﺁﯾﺪ .
"ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺷﻌﺮ ﻣﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯽﺭﻗﺼﺪ
#بودلر
@asheghanehaye_fatima
⚜
⚜🔆
🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜
🔆⚜
⚜
ﺑﺮ ﮔﯿﺴﻮﺍﻥِ ﺍﻧﺒﻮﻩﺍﺕ
ﺑﺎ ﻋﻄﺮﻫﺎﯼ ﺗﻨﺪﺵ
ــ ﮐﻪ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽﺳﺖ ﻋﻄﺮﺁﮔﯿﻦ ﻭ ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ
ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﺝِ ﺁﺑﯽ ﻭ ﻗﻬﻮﻩﺍﯼ ــ
ﺟﺎﻥِ ﺧﯿﺎﻝﺍﻧﺪﯾﺶِ ﻣﻦ
ﻫﻢﭼﻮﻥ ﮐﺸﺘﯽﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﺩِ ﺻﺒﺢﮔﺎﻩ
ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﻧﮕﯿﺨﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ،
ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﻓﻘﯽ ﺩﻭﺭﺩﺳﺖ
ﺭﻩ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﺩ .
ﭼﺸﻤﺎﻥﺍﺕ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥﻫﺎ
ﻫﯿﭻ ﻋﯿﺎﻥ ﻧﻤﯽﮔﺮﺩﺩ
ــ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ، ﻧﻪ ﺍﺯ ﺗﻠﺨﯽ ــ
ﺩﻭ ﮔﻮﻫﺮِ ﺳﺮﺩﻧﺪ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥﻫﺎ
ﻃﻼ ﻭ ﺁﻫﻦ
ﺩﺭ ﻫﻢ ﻣﯽﺁﻣﯿﺰﺩ .
ﺑﻪﺩﯾﺪﻥِ ﮔﺎﻡﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦﻫﺎﯼ ﻫﻢﺁﻫﻨﮓ ﻭ ﻣﻮﺯﻭﻥﺍﺕ
ﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺑﯽﺧﯿﺎﻝ،
ﮔﻮﯾﯽ ﻣﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﯾﮏ ﭼﻮﺏﺩﺳﺘﯽ
ﻣﯽﺭﻗﺼﺪ .
ﺯﯾﺮِ ﺑﺎﺭِ ﺳﻨﮕﯿﻦِ ﺗﻦﺁﺳﺎﻧﯽﺍﺕ
ﺳﺮِ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪﺍﺕ
ﺑﺎ ﺑﯽﺭﻣﻘﯽِ ﻓﯿﻠﯽ ﺟﻮﺍﻥ
ﻣﯽﺟُﻨﺒﺪ،
ﻭ ﺗﻦﺍﺕ
ﻫﻢﭼﻮﻥ ﮐﺸﺘﯽﺍﯼ ﻇﺮﯾﻒ
ﮐﻪ ﮐﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﮐﺮﺍﻥ ﻣﯽﻏﻠﺘﺪ ﻭ
ﺑﺎﺯﻭﺍﻥِ ﺩﮐﻞﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻓﺮﻭ ﻣﯽﺑَﺮﺩ،
ﺧﻤﯿﺪﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﮐِﺶ ﻣﯽﺁﯾﺪ .
"ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺷﻌﺮ ﻣﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯽﺭﻗﺼﺪ
#بودلر
@asheghanehaye_fatima
⚜
⚜🔆
🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜
October 3, 2016
@asheghanehaye_fatima
هرشعری که برای تو می گویم
پیله ی انگشتانم
در پروانه های وجودتو
می رقصند...
دست خودم نیست
پیله کردن به نام تورا
پیله کردن به یاد تورا
عادتشان شده است..
پروانه زیبای من
حالا برای از تو نوشتن
برای دیدار تو
باشکوه تر از هر دیدار دیگر
آفتاب را در چشمانم
خوابانده ام
و دو شمع بزرگ را
در سینه هایم
چقدر دوست دارم به دورم بچرخی..
ای همیشه ی نور
ای همیشه ی پرواز
#آریوهمتی
هرشعری که برای تو می گویم
پیله ی انگشتانم
در پروانه های وجودتو
می رقصند...
دست خودم نیست
پیله کردن به نام تورا
پیله کردن به یاد تورا
عادتشان شده است..
پروانه زیبای من
حالا برای از تو نوشتن
برای دیدار تو
باشکوه تر از هر دیدار دیگر
آفتاب را در چشمانم
خوابانده ام
و دو شمع بزرگ را
در سینه هایم
چقدر دوست دارم به دورم بچرخی..
ای همیشه ی نور
ای همیشه ی پرواز
#آریوهمتی
October 3, 2016
ای لبانـــم بــــوسه گاه بوسهات!
خیــره چشمانــم به راه بوسهات...
چون تب عشقم چنین افروختی،
لاجــرم شعــرم به آتش سوختی...
#فروغ_فرخزاد
@asheghanehaye_fatima
خیــره چشمانــم به راه بوسهات...
چون تب عشقم چنین افروختی،
لاجــرم شعــرم به آتش سوختی...
#فروغ_فرخزاد
@asheghanehaye_fatima
October 3, 2016
@asheghanehaye_fatima
... اگر بخواهی می میرم
آن وقت می نشینی همین جا
و بر علف های خوابیده دست می کشی
ببوس مرا
وقتی برف می نشیند
بر جای خالی من
بر علف های خوابیده ...
#کتایون_ریزخراتی
از کتاب #به_کسی_نگو
#نشر_آهنگ_دیگر
... اگر بخواهی می میرم
آن وقت می نشینی همین جا
و بر علف های خوابیده دست می کشی
ببوس مرا
وقتی برف می نشیند
بر جای خالی من
بر علف های خوابیده ...
#کتایون_ریزخراتی
از کتاب #به_کسی_نگو
#نشر_آهنگ_دیگر
October 3, 2016
@asheghanehaye_fatima
گفت:
" تو دختر قشنگی هستی. با شعوری "
این جور مقدمه را خوب میشناختم.
خوبیها را به تو میگفتند تا خوب ترها را از تو دریغ کنند.
#فریبا_وفی
#رویای_تبت
گفت:
" تو دختر قشنگی هستی. با شعوری "
این جور مقدمه را خوب میشناختم.
خوبیها را به تو میگفتند تا خوب ترها را از تو دریغ کنند.
#فریبا_وفی
#رویای_تبت
October 3, 2016
October 3, 2016