عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
‏سلاماً على الذين أحبّوا فينا، ما لم نُحبّه يوماً بأنفسنا

سلام بر آنان که، در ما چیزی را دوست داشتند، که خودمان [هرگز در خود ندیدیم و] دوست نداشتیم.


#محمود_درویش

@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
در من جا مانده‌ای!
جوری که خواستن دیگر کفاف این عشق را نمی‌دهد و بودنت را می‌خواهد...
که بنشینی وسط چهار دیواری خانه‌مان...
که اگر صبح‌ها چشم باز کردم، دلم از نبودنت، هُری نریزد...
که این فاصله بی‌مروت اندوه ناتمام را آوار نکند روی سرم...
این عشق، بودنت را میخواهد...

#سیما_امیرخانی

@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
April 5, 2022
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
تنهایی
تنهایی
ﻫﯿﭻ‌ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻏﻢ‌ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻧﯿﺴﺖ!

ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﻧﺎﻡ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ‌ﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ
ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﺑﯽ ﮐﺎﺑﻮﺱ‌ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﯽ

ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ!
ﺳﺮﺩﺕ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺮﻑ
ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ‌ﻫﺎﯾﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ

ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺟﻬﻨﻤﯽ ﻧﺎﻣﺘﻌﺎﺭﻑ ﺍﺳﺖ
ﺟﻬﻨﻤﯽ ﺑﺎ ﺁﺗﺶ ﺳﺮﺩ
ﻣﯿﺎﻥ ﺷﻌﻠﻪ‌ﻫﺎ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﯾﺦ ﻣﯽ‌ﺯﻧﯽ!

ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﻮﻝ‌ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ
ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻤﺖ ﻭ ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﮕﯽ
ﻣﺜﻞ ﺧﺎﻧﻪ‌ﺍﯼ ﻣﺘﺮﻭﮎ ﺩﺭ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺟﻨﮕﻞ
ﻋﺒﻮﺭ ﻧﺴﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﻻﺑﻼﯼ ﻋﻠﻒ‌ﻫﺎ
ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ‌ﺍﺕ ﮐﻨﺪ.

ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ‌ﺑﺮﯼ
ﭘﺨﺶ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯼ
ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺑﻪ ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ‌ﺭﻭﯼ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﯼ
ﺑﻪ ﺁﺩﻡ‌ﻫﺎﯾﯽ ﺳﻼﻡ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ...

ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﻦ!
ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮑﺶ!
ﺍﺯ ﮐﺎﻓﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺩ ﻭ ﻧﯿﺸﺨﻨﺪ
ﺍﺯ ﮔﻠﻮﯼ ﺷﺐ‌ﻫﺎ
ﺍﺯ ﮔِﻞ ﻭ ﻻﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﻣﻦ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﺷﺪﻩ‌ﺍﻡ
ﺑﯿﺎ ﻣﺮﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺑﯿﺎ ﻣﺮﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!

ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭﻧﮓ ﺩﺭ ﺳﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺁﺩﻡ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ

ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﭘﯿﺮﯼ‌ﺳﺖ
ﺧﻤﯿﺪﻥ ﺗﮏ ﺩﺭﺧﺖ ﺍﺳﺖ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﺠﺴﻢ ﺭﺍﻩ‌ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﭽﺎﺭﮔﯽ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﯾﮏ ﻗﺪﻣﯽ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺗﺮﻥ.

ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﻦ!
ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﻫﯿﭻ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﮑﻨﻢ
ﺩﯾﮕﺮ ﺷﻌﺮ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ
ﺗﻠﺦ ﻣﺜﻞ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻮﺍﺯﻧﺪﻩ‌ﺍﯼ ﮐﻪ
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ‌ﻫﺎﯼ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻧﻮ ﻣﯽ‌ﻧﮕﺮﺩ.


#رسول_یونان


@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
.

من خود از عشق لبت
فهم سخن می‌نکنم

هرچ از آن تلخترم
گر تو بگویی شکرست

#سعدی

@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
.
بیشعورها عاشق حرف زدن هستند به خصوص درباره خودشان. ضمناً آنها در حرف زدن به صورت مغشوش ترین و مبهم ترین حالتهای ممکن استاد هستند. با این روش براحتی می توانند از زیر بار هر مسئولیتی برای ادعاهای خود شانه خالی کنند و هر چیزی را بعداً انکار کنند. مثلاً یک بیشعور سیاستمدار هیچ باکی ندارد که معنی چیزی را که گفته چند بار تغییر دهد تا به مذاق مردم خوش آید.

📒#بیشعوری
#خاویر_کرمنت

@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
.

شاگرد: خیلی خب، اما وقتی به من گفتی "برو شراب بخر" گمان کردم میخواهی درستی اعتقادم را امتحان کنی. از کجا می دانستم امتحانم همین است؟ فکر کردم ایمانم را امتحان میکنی.
شمس تبریزی : آزمودن صحت ایمان دیگران وظیفه ی ما انسانها نیست. بنده نمی تواند ایمان بنده ای دیگر را بسنجد. مگر نمیدانی ؟

📒 #ملت_عشق
#الیف_شافاک

@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
.

تو آن جُرعه‌ی آبی
که غلامان
به کبوتران می‌نوشانند
از آن پیش‌تر
که خنجر
به گلوگاهِشان نهند.



#احمد_شاملو


@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
هیچ‌کی جز خودت
نمی‌تونه نجاتت بده
بارها و بارها
در موقعیت‌هایی قرار می‌گیری که می‌بینی
تقریبا هیچ کاریش نمی‌تونی بکنی

این موقعیت‌ها مدام
به شکل‌های مختلف
هر بار یه جوری
تکرار می‌شن
می‌خوان
به زور هم که شده
تسلیمت کنن
یا کاری کنن که
رها کنی و یا خیلی آروم
از درون بمیری

هیچکی جز خودت
نمی‌تونه نجات‌‌ت بده
شکست خوردن
آسونه،
خیلی آسون
اما وا نَده، وا نَده
فقط نگاشون کن
به صداشون گوش بده

می‌خوای اونجوری بشی؟
یه موجود بی‌چهره، ابله، با قلبی از سنگ
می‌خوای پیش از مُردنت
مُرده باشی؟

هیچ‌کی جز خودت
نمی‌تونه نجاتت بده
و تو ارزشش رو داری که نجات پیدا کنی
این جنگی نیست که بشه
راحت توش پیروز شی
اما اگه پیروزی ارزشی داشته باشه
پیروز شدن توی همین جنگه

در موردش فکر کن
درباره‌ی نجات خودت فکر کن
در باره‌ی معنویتت
درباره‌ی جسارتت
درباره‌ی آواز خوندن جادوییت
درباره‌ی خود زیبات
نجاتش بده
به اونایی که
روحشون مُرده ملحق نشو

خودت رو
با طنز و متانت
نگه دار
و دست آخر
اگر لازم شد
همون‌طور که داری مبارزه می‌کنی
روش قمار کن و
به تاوانش هم فکر نکن
فقط تو
می‌تونی خودت رو نجات بدی

بکن این کار رو
بکن این کار رو

وقتی کردی
می‌فهمی دارم
راجع به چی حرف می‌زنم.

#چارلز_بوکوفسکی


@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می‌شه منو بغل کنی بگی:
تو دوست خوب منی :)

‌#ایرج_طهماسب
#مهمونی

@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
.

تنها محبت است که کهنه نمی شود. همه چیز طراوت خودش را از دست می دهد. تازگی همه چیز به کهنگی و پوسیدگی می گراید. زیباترین چهره ها زیر چروک‌های پیری دفن می شود. گرد تیره ی پیری، درخشنده ترین چشمها را از لوندی و فطانت می اندازد. ولی محبت... نه!

#احمد_محمود
کتاب: بیهودگی

@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
.

با کسی زندگی کن
که مجبور نباشی
یه عمر برای راضی
نگه داشتنش فیلم بازی کنی .

#جلال_آل_احمد

@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
April 5, 2022
آدم‌های وابسته فقط به یکدیگر می‌چسبند. آنان از گوشۀ چشم همدیگر را می‌پایند تا دیگری فرار نکند.
عشق در فضای اعتماد رشد می‌کند.

📕 پیامبر
#جبران_خلیل_جبران


@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
.

صدای کف زدنت کبک‌های کیهانی را برای من که زمینی هستم بیدار می‌کند
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
ولی شکفته بادا لبان من که نیمه‌ماهِ نیم‌رخانِ تو را شبانه می‌بوسند
فدای تو دو چشم من که چشم‌های تو را خواب دیده‌اند
‌ببینمت تو کجایی که چهره‌ات باغی است
که از هزار پنجرۀ نور می‌وزد هر صبح،
و شانه‌های تو آنجا چه ابرهای سپیدی که بر بلندی آنها چه تاج چهره چه خورشیدی!
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم!
به من بگو که کجا می‌روی پس از آن وقتها که رؤیاها تعطیل می‌شوند وَ ما به گریه روی می‌آریم
و،گریه به رو، کجا؟
و سایه پشت سرت چیست در شب این که شعر من است که از پشت پای تو می‌آید
چه دست‌هایی داری
شبیه بوسه!

و خاک از تو که لبریز می‌شود ببین چه جلگه‌ای آنجا که شانه می‌خورد از بوسه‌ها و نسیم
کدام دست نیی چون تو را زده قط
شبیه بوسه چه انگشتهای سبزی داری!
نرو
به من بگو که کجا می‌روی پس از آن وقتها که رؤیاها تعطیل می‌شوند وَ ما به گریه روی می‌آریم
و،گریه به رو،کجا؟
بمان!
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟

#رضا_براهنی

@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همیشه کسی باش که کاریو که واقعاً دوست داری انجام می‌دی...

Movie: The Tourist
Music: The Other Half of the Moon by Martin Czerny
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
می‌خواستم بلد باشم تو را بخندانم، و بلد باشم وقتی غصه داری قانعت کنم به من پناهنده شوی، و وقتی به من می چسبی از تیغ هایم نترسی، و به نوازش انگشتان ملتهبم اعتماد کنی، و در چشم‌های من تن برهنه‌ی خودت را ببینی تا بفهمی آتشْ‌بودنت چه دلخواه است. اما گمت کردم.

می‌خواستم خانه‌ات باشم، تا از خستگی‌هایت به من بازگردی. می‌خواستم روزها و شب‌ها صبور و دور بمانم تا در ملاقاتی دلچسب کلماتت را بنوشم، و در تو گم بشوم بدون علاقه‌ای به پیداشدن. می‌خواستم ارض موعود تو باشد وسعت آغوشم، ای زیباترین زائر زشتی‌های من. اما گمت کردم.

می‌خواستم بلد باشم تو را نترسانم. می‌خواستم دنیای امن تو باشم، جزیره‌ای که در سفرهای کوتاه آرامشت را آن‌جا جستجو کنی. می‌خواستم آدم‌برفی ساده‌ی تو باشم در کوچه‌های کودکیت. تا به دماغ هویجی من بخندی، و شالی برایم بیاوری، و با زغال دو چشم برای من بکشی، و آرام نوازشم کنی، و اشک مرا ببوسی، و گنجشک کوچک مستی باشی که از شانه‌ی راستم به شانه‌ی چپم مهاجرت می‌کند و در راه برای موهای سپیدم لالایی می‌خواند. اما گمت کردم.

ای دورایستاده از هراس تلخی من، ای بوسه‌ی رخ‌نداده که انتظار آمدنت هنوز رنج زیبای من است، ای ناشناسِ گرم خندان که فکرِ بودنت مستی دیوارهای خانه‌ی من است، گاهی بی‌دلیل و بی‌هوا بخند. بگذار فکر کنم آمده‌ای، دیده‌ای و رفته‌ای. و حالا مرا به یاد آورده‌ای، و تقلای غریبانه‌ام را برای خنداندنت. بگذار دلیل لبخند روشن تو باشم، من که گریه‌ساز خسته‌ای هستم.
همین.


#حمیدسلیمی

@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
در نهضت عظیمِ دو بازویش...
من گریه ام گرفته که آخر
چرا پرنده به دنیا نیامدم...؟


#رضا_براهنی

@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022
Forwarded from شعرنوش
🔘 #تو_خوبی
✍️ شاعر #سید_مهدی_موسوی
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش

تو خوبی
شبیه غروبی که از پشت شیشه همیشه به من،
به وطن ربط دارد
ستون‌های چوبی این خانه‌ی عاشقانه
بدون دلیل و بهانه
به زن ربط دارد
به نزدیکی و دوریِ دوست
به حسّ سرانگشت بر پوست
به تاریکیِ مطلقِ هیچ در مشت
به
عاشق شدن ربط دارد

تو خوبی
شبیه یک آهنگِ دلتنگ را
از دو سوی جهان گوش دادن
به گوشیِ خاموش و
آغوش او فکر کردن
به بغضِ پلنگِ پتو فکر کردن
به بوی تنش
که مرا می‌سپارد به هر موج
که دفنم کند توی دریاچه‌ای باستانی
به جنگِ جهانیِ در خواب‌هایم
که می‌آیم از اوج پایین و پایین
به یک جوجه که مادرش دیر کرده
به یک بغض سنگین
که توی گلو گیر کرده

تو خوبی
شبیه کشش‌های آتش به پنبه
پس از هفته‌ها دیدنت چند شنبه
از این مردِ آماده‌ی مرگ
از آن آخرین برگ
به تو پل زدن
تو را دیدن و بو کشیدن
به محض رسیدن
هوس کردنِ بوسه بر گردنت
بغل کردنت از زمین و زمان مثل بادی رها
به آن چشم‌ها زل زدن

تو خوبی
صدای «حمیرا»ی در جاده‌های شمالی
شبیه تکان خوردنِ شانه در
رقص‌های جنوبی
در این روزهایی که با سوز
از چشمِ خیسم به تو می‌نویسم
در آن لحظه‌ای که رفیقانِ نزدیک
در آن راهِ بی‌ماهِ تاریک
پس از دیدن برق شلّیک
مردّد شدند
من از اسب افتادم و عاشقانم
همه از کنارم فقط رد شدند
اگر دوستان بد شدند
در آن روزهای عمودیِ دودی
پس از بر تنم جای زخم و کبودی
تو بودی

در این روزهای فقط گریه در حال
مستی
تو هستی

من از یاد بردم که از یاد بردم
زمین را،
زمان را،
غم جاودان را
همه دوستان را،
همه دشمنان را
غم
عشق و نان را
فراموش کردم
تو ماندی فقط بر تنم مثل یک خالکوبی
به
آغوش "تو" فکر کردم
به آواز خاموش "تو" فکر کردم

تو خوبی
تو خوبی...
April 5, 2022
.

زین پیش دلی بود
مرا عاشق و امروز

جز بی‌خبریم از دل خود
هیچ خبر نیست..


#عطار

@asheghanehaye_fatima
April 5, 2022