عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
Yek Etefaghe Shirin
Mohammad Heshmati
آهنگ : یک اتفاقِ شیرین ...
از : #محمد_حشمتی

ترانه‌سرا : میثم یوسفی
آهنگساز : فریدون خوشنود
تنظیم : پویا نیک‌پور



دعوتم کن به فصلِ لَبخندِت
دعوتم کن به جشن و مِهمونی
به بهاری که پُشتِ در مونده
با یه لَحنِ قشنگِ بارونی

عطرِ سیبی که توویِ دَستاتِه
همه‌ی روزامو پُر کرده
سبز می‌شه جهان اگه اِمسال
اون مسافر به خونه بَرگرده


گُلِ شمعدونی چه خوش‌خَبره
دَرو وا کن بهار پُشتِ دَرِه

شادیِ این بهارِ رنگین باش
مثلِ یک اتفاقِ شیرین باش ... !

دعوتم کن به فصلِ لَبخندِت
دعوتم کن به جشن و مِهمونی ...

@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بَناکُننده‌ی شادیِ من باش

مگر چقدر وقت داریم ... ؟!




#نادر_ابراهیمی





پ. ن ۱ : می‌رقصم، پس هستم ...

ـــ رقصِ زنان و دختران در شیراز
سرای مشیر

ـــ #رقصِ زنان و دختران در مترو تهران



پ. ن ۲ :

زنان انقلاب نمی‌کنند
شورش نمی‌کنند،
به آرامی تحول ایجاد می‌کنند ... 👇👇


@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
👆زنان انقلاب نمی‌کنند
شورش نمی‌کنند،
به آرامی تحول ایجاد می‌کنند ...



اما یک نقطه‌ی امیدِ بزرگ در بسترِ جامعه وجود دارد
که دارد روز به روز پُررَنگ‌تر می‌شود.

برای آینده‌ی ایران اگر امیدی
به تحولِ عقلانی و اخلاقی باشد،
تنها و تنها از سوی زنان است.

زنانِ این عصر
گام‌به‌گام
دارند اعتماد به نفسی که در طولِ تاریخ
از آنان ستانده شده بود را باز می‌یابند
و حقوقِ پایمال‌شده‌ی خودشان توسطِ مردان
و حکومت‌های طولِ تاریخِ ایران را باز می‌ستانند.


وقتی به نامِ زنانی چون صدیقه وسمقی،
نسرین ستوده، نرگس محمدی، آتنا دائمی،
بهاره هدایت، ژیلا بنی‌یعقوب، رایحه مظفریان،
سپیده قلیان و دَه‌ها نامِ دیگری از
شیرزنانِ روشنفکر یا کُنِش‌گرِ مدنی بر‌می‌خورم
احساسِ غرور می‌کنم،
از جای برمی‌‌خیزم و
به احترامشان تعظیم می‌کنم.

به گمانِ من اکنون رهبریِ توسعه
و بارِ رنجِ زایمانِ اجتماعیِ این دوره تاریخی‌مان را
زنان بر دوش می‌کشند
و من دلم قرص است که زنان
بهتر از مردان این گذار را محقق می‌کنند!


به گمانم اکنون
حتی زمانِ مهاجرتِ ما مردان
از عرصه‌ی روشنفکری نیز فرارسیده است.

ما باید جای خود را
به زنانِ کُنِش‌گر واگذار کنیم.
زنانی که مقاله نمی‌نویسند و سخنرانی نمی‌کنند،
فقط عمل می‌کنند.


جامعه در حالِ زایمان است؛
زایمانی که دیر یا زود به تولدی تازه می‌انجامد،
و هیچ قدرتی هم
تَوانِ جلوگیری از آن را ندارد.

حکومت نیز
ناتوان‌تر از آن است که بتواند مانعِ این زایمان شود.

حادثه‌ی اهواز و سَرِ بریده‌ی مونا حیدری
نمادِ آغازِ این زایمان است.
جنایتی که شوهرِ مونا انجام داد،
نوعی خودکشی بود، خودکشیِ هویّتی؛
خودکشی در اوجِ استیصال
و در نقطه‌ی پایانِ اقتدار.

اکنون حکومت در برابرِ جامعه
درست در نقطه‌ای ایستاده است
که شوهرِ مونا پیش از جنایت ایستاده بود.
نقطه‌ای که هر دو سوی آن
برای او باخت است.
مگر آن که چشم‌هایش را بِشویَد
و جورِ دیگر ببیند ...


ما مردانِ مدعی، این‌بار باید بگذاریم این زایمان،
بی‌تَنش و در آرامش رخ دهد.
دَست‌کم ما عاملِ شروعِ یک جنایتِ دیگر
از نوع انقلاب، در تاریخِ ایران نباشیم.

ما مردان
هرگاه واردِ زایمان‌های اجتماعی شده‌ایم
فقط آشوب کرده‌ایم و خسارت آفریده‌ایم.
" انقلاب مشروطیت، نهضت ملی شدن نفت
و انقلاب اسلامی حاصلِ ورودِ مردان
به عرصه‌ی زایمانِ اجتماعی بود
که نتیجه‌ای جز دَرهم‌ریزیِ ساختارها
و بی‌ثباتیِ فرایندها
و ایجادِ هزینه‌‌های سنگین برای نسل‌های بعد
نداشت " .


اما زنان، انقلاب نمی‌کنند،
شورش نمی‌کنند؛
آنها وقتی اعتراض می‌کنند چیزی را نمی‌شکنند
و جایی را آتش نمی‌زنند؛

آنان با پایداریِ آرام و پافشاریِ پیوسته،
تحول را هم به ما مردان
و هم به حکومتِ سُنّتیِ مردسالار
تحمیل خواهند کرد.


سلاحِ زنان از جنسی دیگر است،
از جنسِ سکوت است،
از جنسِ مقاومتِ آرام است،
از جنسِ پایداریِ بی‌خشونت است،
از جنسِ نافرمانیِ مدنی‌ است،
از جنسِ دختری است که عربده نمی‌کشد،
فقط روسَری‌اش را
بر چوبی می‌کند و گوشه‌ای می‌ایستد،
ساکت و آرام؛
حتی وقتی مردانِ حاکم
او را کتک می‌زنند خشمگین نمی‌شود و
چیزی را نمی‌شکند،
او فقط مقاومت می‌کند و
صبر می‌کند تا کم‌کم افق‌ها گشوده شود.

هیچ‌ قدرتی
در برابرِ این « مقاومتِ خاموش » دوام نمی‌آوَرَد :

سکوت می‌کنم و
عشق در دلم‌ جاری است
که این
شگفت‌ترین نوعِ خویشتن‌داری است ...


قرنِ آینده در ایران از آنِ زنان است.
سلام بر قرنِ پانزدهم، سلام بر زنان.
آنان به خوبی می‌دانند که چگونه
تحولاتِ قرنِ آینده را رهبری کنند
بدونِ آن‌که خونی از دماغی بریزد
و حلقوم‌ها به زنده‌باد مُرده‌بادی آلوده شود.


آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد ...







دکتر محسن رنانی


@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
شکست ، شکستِ من!





 شکست! شکستِ من! تنهاییِ من!
 و دوریِ من!
 تو پیشِ من از هزار پیروزی عزیزتری،
و در دلِ من
از همه‌ی افتخارهای این جهان
شیرین‌تری.
 

شکست! شکستِ من!
خودشناسیِ من و سَرپیچیِ من!
از توست که می‌دانم هنوز جوانم و
پای چابک دارم
و به دامِ تاجِ شمشادِ پژمرده نمی‌افتم.

در توست که به تنهایی رسیدم
و لذتِ رانده‌شدن و دشنام را چشیده‌ام.
 

شکست! شکستِ من!
شمشیر و سپرِ درخشانِ من!
در چشمانِ تو خوانده‌ام
که بر تخت نشستن یعنی بَرده شدن،
و فهمیده شدن یعنی هموار شدن،
و دریافته شدن یعنی
به نهایتِ خود رسیدن
و مانندِ میوه‌ی رسیده‌ا
به زمین افتادن و خورده شدن.
 

 شکست! شکستِ من! همراهِ دلاورِ من!
تو سرودهای مرا خواهی شنید،
و فریادهای مرا،
و سکوت‌های مرا،
و هیچ کس جز تو
با من
سخن نخواهد گفت از تَپشِ بال‌ها،
و خیزشِ موج‌ها،
و از کوه‌هایی که شَباهنگام می‌سوزند،
و تنها تویی که از شیبِ صخره‌ی روحِ من
بالا می‌آیی.
 

شکست! شکستِ من! دلیریِ بی‌مرگِ من!
من و تو با طوفان خواهیم خندید،
و با هم گورِ همه‌ی آنهایی را
که در ما می‌میرند خواهیم کَند

و با اراده
در آفتاب خواهیم ایستاد
و خطرناک خواهیم بود ...
 



#جبران_خلیل_جبران

کتاب : پیامبر و دیوانه

ترجمه : نجف دریابندری

انتشارات : کارنامه

@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
بعضی زخم‌ها شاید کشنده نباشد،
اما می‌توانند تمام عمرمان را از ما بگیرند!

#قهرمان_اوغلو


@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
گم می‌شوم در اضطراب گریه‌هایت
باید جنون در چشم گریان تو باشد
دستی مرا گم می‌کند در خاطراتم
دستی که باید دست لرزان تو باشد
.
بر باد رفتن در زمستان سهم برگ است
اینجا کسی از بی‌کسی در حال مرگ است
وقتی لبت از خنده می‌افتد طبیعی‌ست
باران تمام عمر مهمان تو باشد
.
در آرزوهای من از تو رد پا نیست
حتی میان خاطره‌هایت صدا نیست
آماده‌ام از تو ندایی بشنوم باز
این گوش‌ها باید به فرمان تو باشد
.
در بین مرگ و زندگی بی‌وقفه جنگ است
دنيا برای آدم دلتنگ، تنگ است
آتشفشان ملتهب در سینه با‌ید
مصداقی از موی پریشان تو باشد
.
من بی‌تعلق مرگ را در انتظارم
دیگر به دست معجزه ایمان ندارم
وقتی که سهمم از جهان پایان بگیرد
روحم نباید بخشی از جان تو باشد؟
.
دستم دعا، چشمم دعا، با چهره‌‌ای سرد
در انتظار روز‌های خالی از درد
با هر نفس زل می‌زنم در چشم‌هایت
شايد خدا در پشت چشمان تو باشد

#پویا_جمشیدی


@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
اول سراغِ چشم‌هایت رفتم،
چشم‌هایِ تو!
گفتم مبادا بسوزد
وَ ناز خوابِ تو کابوس شود

بعد سراغِ موهایت رفتم
موهایِ تو ناز بود وُ
باز بود
آن‌قدر که گفتم،
مبادا که سفت بگیرد این دست‌هایِ چِغِرَم
بعد تو دردت بیاید وُ
خواب ازسرت بپرد

بعد
سراغِ لب‌هایت
لب‌های تو داغ بود
خیلی داغ‌!

آن‌قدر که نمی‌شد، نبویید،
نبوسید

گفتم مبادا که سردیِ تنم
لبانِ گرمِ تو را یخ کند
مبادا که بوسه‌ام
لبِ لطیفِ تو را زخم کند
مبادا که وقتِ بوسه خیالِ خوشِ تو را
خَش کند
مبادا، مبادا که...

اصلا خودت بگو
می‌خواهی کجایِ خیالِ تو بمیرم؟!

#افشین_صالحی

@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

أنت تعاني من مرضٍ نفسي
تُشيرُ إلى أشياءٍ غير موجودة
هكذا قال لي الطبيب
حينما أشَرت إليك...

تو از بیماری روانی رنج می‌بری‌
به اشیائی که نیستند
اشاره می‌کنی
پزشک اینگونه گفت
هنگامی که، به تو اشاره کردم..!

#احمد_صباح

@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
صورتِ تو
ابری‌ست
اندوهی از گذشته را
به همراه دارد
و من
صدای ریزشِ باران را
پشتِ نگاهِ تو می‌شنوم ...







#بیژن_جلالی


@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
مرا
به گردشِ تقویم و
رازِ فصل چه کار؟
که نَز خزان خطرم هست و
نَز بهار ثمر


درخت‌های جوان‌تر !
مرا به یاد آرید
در آن بهار
که گُل می‌کنید رنگین‌تر ... !



نسیم‌های جوان‌تر ،
حَرامتان جز دوست!
به جای خالیِ من، دیگری نشیند اگر ...


به باد می‌روم و
می‌روم ز یادِ شما
وَزان شود چو به خاکسترم
نسیمِ سَحَر ...



#حسین_منزوی

@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
__


تو مرا زیر و زبر می‌کنی
مثل استخوان که خانه‌ی درد را به بر می‌کشد
پس رنجه‌ی عشقِ توام
تنِ تو شکلِ بازگشت‌ها
موی تو تندیس نور
گرمای تو باید از آنِ من باشد .


#لی_یانگ‌لی

@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
در سرم
دانه های گندم
خواب تو را می بینند
در دلم
دستی به سوی تو دراز است
 
چه می خواستی که نداشتم؟؟

از دست رفتم
و کسی نپرسید
اینهمه زمین بایر
در دلت چه می کند

#داوود_مالکی


@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
من زنم....

در گلوی زمین گیر کرده ام
قدری حرف می خواهم
و کمی آزادی!!!

دوباره سیب بچین حوا
من خسته ام

بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند....!!!


#سیمین_دانشور

@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
کدام کلمه
زمان را به عقب می‌برد
و تو را به من برمی‌گرداند؟
خاطراتم، یادآور عشقی‌ست
که با تو به دنیا آمد
در ضمیر من، ناخودآگاهی‌ست
وهم آلود
که به لبان تو ختم می‌شود
من در آغوش تو
دیده به جهان گشودم
با نوازش‌هایت قد کشیدم
و با لب‌هایت سکوت کردم
چه حکمتی‌ست در بوسیده شدن
که واژه را می‌بلعد
و در سکوت ادامه پیدا می‌کند؟
مرا نه با نامم
که با لب‌هایم به یادآور
در من حرف‌هایی‌ست
از دوست داشتن
که هرگز
به تو نگفتم

#پویا_جمشیدی


@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
به دلت بگو باز هم برای من تنگ بشه....!!!
April 9, 2022
دلتنگی همیشگی نیست.
قلب هم شبیه لباس
روزی
برای خریدارش جا باز می کند...!!!

#رسول_ادهمی


@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022
خواستم از لعل او دو بوسه و گفتم
تربیتی کن به آب لطف، خَسی را

گفت: یکی بس بُود وگر دو سِتانی
فتنه شود؛ آزموده‌ایم بسی را

عمر دوباره‌ست بوسه‌ی من و هرگز
عمر دوباره نداده‌اند کسی را

#فرخی_سیستانی


@asheghanehaye_fatima
April 9, 2022