🌲
بنام حضرت دوست
گاهی جناب صائب مصراعی را در دو یا سه بیت از یک غزل یا چند غزل مورد استفاده قرار میدهد، و گاهی این اتفاق تسلسل می یابد.
مشابه ابیات زیر:
حسن و عشق از یک گریبان سر برون آورده اند
این شرر، در سنگ با پروانه گرم صحبت است
حسن و عشق از یک گریبان سر برون آورده اند
شعله جواله* هم شمع است و هم پروانه است
حسن عالمسوز بی تاب است در ایجاد عشق
شعله جواله هم شمع است و هم پروانه است
حسن عالمسوز بیتاب است در ایجاد عشق
شمع چون روشن شود پروانه پیدا می شود
حسن عالمسوز بی تاب است در ایجاد عشق
دارد از هر ذره، آن خورشیدرو پروانه ای
* جواله به فتح جیم و واو مشدد به معنی در جنب و جوش زیاد، بسیارجولان کننده
🌲
-----------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
بنام حضرت دوست
گاهی جناب صائب مصراعی را در دو یا سه بیت از یک غزل یا چند غزل مورد استفاده قرار میدهد، و گاهی این اتفاق تسلسل می یابد.
مشابه ابیات زیر:
حسن و عشق از یک گریبان سر برون آورده اند
این شرر، در سنگ با پروانه گرم صحبت است
حسن و عشق از یک گریبان سر برون آورده اند
شعله جواله* هم شمع است و هم پروانه است
حسن عالمسوز بی تاب است در ایجاد عشق
شعله جواله هم شمع است و هم پروانه است
حسن عالمسوز بیتاب است در ایجاد عشق
شمع چون روشن شود پروانه پیدا می شود
حسن عالمسوز بی تاب است در ایجاد عشق
دارد از هر ذره، آن خورشیدرو پروانه ای
* جواله به فتح جیم و واو مشدد به معنی در جنب و جوش زیاد، بسیارجولان کننده
🌲
-----------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲
صیاد! تا به دام تو گردیدهام اسیر
دیگر نه لطف باغ و نه بستانم آرزوست
بر کف گرفتهام پی ایثار، جان و سر
دیدار روی دلکش جانانم آرزوست
#صغیر_اصفهانی [شاعر معاصر]
@khakestare_ghoghnoos
🌲
-----------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
صیاد! تا به دام تو گردیدهام اسیر
دیگر نه لطف باغ و نه بستانم آرزوست
بر کف گرفتهام پی ایثار، جان و سر
دیدار روی دلکش جانانم آرزوست
#صغیر_اصفهانی [شاعر معاصر]
@khakestare_ghoghnoos
🌲
-----------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
Forwarded from اصفهان مروارید ایران
#مزارات
قبور با سنگ های نفیس با خطوط زیبا از عبدالرحیم افسر و ماده تاریخ های از سها و عنقا که متعلق به خاندان ظل السلطان است
@esfahanhonarsarayeiran
قبور با سنگ های نفیس با خطوط زیبا از عبدالرحیم افسر و ماده تاریخ های از سها و عنقا که متعلق به خاندان ظل السلطان است
@esfahanhonarsarayeiran
Forwarded from اصفهان مروارید ایران
#مزارات
نقاشیهای تالار خاندان ظل السلطان که از آثار استاد ابوالقاسم نقاش خواجویی است که در فن خود تالی و نظیر نداشته است
@esfahanhonarsarayeiran
نقاشیهای تالار خاندان ظل السلطان که از آثار استاد ابوالقاسم نقاش خواجویی است که در فن خود تالی و نظیر نداشته است
@esfahanhonarsarayeiran
🌲
بلبل شیرین زبان و میزبان ایران رفت
بخش ۱
استادگرامی قدردکتر خالدہ آفتاب
( د:14ژوئیہ 2018م) رئیس اسبق دانشکدہ لاهور برای دختران ( دانشگاہ بانوان اَل۔ سی، لاہور) مثل میوه رسیده از درخت افتاد...ایشان را بیگمان باید در زمرہ زنان فارسی گو بہ لھجہ شیرین در پاکستان بہ شمارآورد کہ تمام زندگانیش ھمراہ ھمسرِ خود دکتر آفتاب اصغر کہ خودشان استاد گرانقدر ادبیات فارسی بودہ اند، مثل شیفتگان زبان و تاریخ و فرھنگ درخشان ایران بسر برد۔ اخلاق نیک و فروتنی از دیگر ویژگی ھای اوست۔
بندہ نیز افتخار یکی از دانشجویان و نیازمندان ایشان در دانشکدہ لاهور برای دختران دارد۔ ایشان طوری درس می دادند کہ در دانشجو شوق و تشنگی آموختن بیدار می شد۔ ایشان در تربیت شاگردان بسیار کوشا بودند و شاگردانش در درس وی احساس نشاط می کردند۔
دکتر خالدہ آفتاب در سال 1347ھ ش در اخذ مدرک دکتری از دانشگاہ تہران نایل آمد۔ و عنوان پایان نامہ اش " تھیہ نسخ فارسی موجود در کتابخانہ ھای لاھور ، پاکستان و نظر انتقادی بر پارہ ای از نسخ مزبور " بود ۔ اسمش قبلا ًخالدہ صدیق بود کہ بعد از ازدواج با دکتر آفتاب اصغر بہ دکتر خالدہ آفتاب شھرت یافت۔ چند ماہ قبل در یک تماس تلفنی در پاسخ سوالی بمن گفتند کہ سالھا قبل یکی از مسئول محترم مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان ، اسلام آباد پایان نامہ من برای چاپ کردن بہ توسّط مرکز گرفت ولی تاکنون چاپ نشدہ است ۔ محققان باید اجازہ دسترسی بہ این مقالہ ارزشمند بیابند۔
در دوران تدریس در دانشکدہ بعنوان سرپرست انجمن فارسی ، در دانشکدہ لاہور برای دختران در برگزاری برنامہ ھا با اھداف علمی و ادبی سھم عمدہ ایفا کردند۔ از گزارش برنامہ ھا در دوران سالہای 1973 تا 1990م معلوم می شود کہ جلسہ ھای ادبی در ریاست مسئول محترم خانہ فرھنگ ایران در لاہور و موقران ایران زمین( آقای رشید فرزانہ پور وخا نم رئیس طاھرہ فرزانہ پور و استاد اعزامی آقای بھمن حبیبی و آقای بہاء الدین اورنگ و خانم دکتر زھرا مصطفوی دختر عزیز آیت اللہ روح اللہ امام خمینی) و استادان و دانشوران پاکستان ( استاد عبدالشکور احسن؛ دکتر سید اکرم اکرام شاہ؛ دکتر بشیر حسین ، رئیس بخش فارسی دانشگاہ پنجاب ؛خانم دکتر ظفر، رئیس دانشکدہ دولتی دختران، وحدت رود، لاہور؛دکتر ظہیر احمد صدیقی؛ شیخ نوازش علی) برگزار شدند۔ و دانشجویان سخنرانی ھا راجع بہ ادبیات فارسی و مشترکات فرھنگی و ادبی ایران و پاکستان ارائہ کردند و در مسابقہ ھای شعرخوانی شعر حافظ و اقبال و سعدی و خسرو نیزمی خواندند۔....ایشان رئیس انجمن بانوان فارسی لاهور تا چند سال پیش نیز بودند وکار های زیادی با خانم مرحوم دکتر نسرین ( استاد ادبیات فارسی و رئیس اسبق گروه فارسی و رئیس دانشکده خاور شناسی (انجام دادند
دکتر خالدہ آفتاب در تھیہ و تالیف کتابھای درسی دورہ دبستانی و پیش دانشگاہی ھمراہ دکتر آفتاب اصغر و شیخ نوازش علی و دکتر معین نظامی فعالیت خاصی داشتند۔ایشان در دروس دانشگاہی نیز مشاور بودہ اند۔ مقالہ ہای تحقیقی ایشان بہ ویژہ در شرح احوال وآثار خانمھای معروف تیموریان بزرگ: گلبدن بیگم و نور جہان و حمیدہ بانو بیگم وغیرہ در مجلہ ھای تحقیقی ( دانش و اقبالیات وغیرہ) چاپ شدہ اند ۔
من ھیچوقت ایشان را ندیدم کہ لبخند از لبانش محو شدہ بود بلکہ یک روحیہ عجیب قانع و فروتن انسانی داشتند۔ مھمانان ایرانی را خیلی دوست داشتند۔ ھرگز فراموش نباید شدکہ استاد دکتر آفتاب اصغر در طولِ عمر پر بار خود از استادان فارسی ایرانی را ھمیشہ دعوت بہ خانہ خودشان می کردند و دکتر خالدہ آفتاب مثل یک میزبان خندہ رو و عاشق زبان فارسی با پاکدلی و اخلا ص میھمانان فارسی گوی را پذیرائی می کردند۔ ایشان وجود ایرانیان فارسی گو را برای یاد کردن فارسی بہ نوآ موزان خیلی غنیمت میداشتند و ایرانیان نیز ھموارہ ایشان رابہ عنوان یک استاد خانم نرم خو؛ عارف منش ، خوش مشرب و دوستداران یاد کردہ اند.
دکتر قاسم صافی ، استاد دانشکدہ تھران می نویسد :
" دکتر خالدہ آفتاب یکی از افراد فعال و استادان زبردست و فروتن زبان و ادبیات فارسی است کہ سالھا در دانشکدہ دخترانہ لاھوربہ تدریس زبان فارسی اشتغال داشتہ است وریاست انجمن فارسی این دانشکدہ و انجمن فارسی بانوان لاھور را بر عھدہ دارد۔۔۔۔در کار ھای علمی و ادبی و تحقیق ، یار و مددگار دکتر آفتاب اصغر قرار گرفت۔ این خانوادہ زبان فارسی را نہ تنھا کلید گنجھای گرانمایہ معنوی خود می دانست، بلکہ آن را در عصر حاضر برای بر قراری واستواری ھر گونہ رابطہ سیاسی، فرھنگی و اقتصادی با جھان فارسی زبان ، عامل اساسی و غیر قالب انکارتلقی می کرد کہ باید بہ منزلہ حافظ تاریخ و فرھنگ چندین صد سالہ نیاگان خود، از آن پاسداری کنند۔ باشد کہ تلاش این دو بزرگوار و استادان دیگر مأجور حضرت حق قرار گیرد و .....
(ادامه دارد)
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
بلبل شیرین زبان و میزبان ایران رفت
بخش ۱
استادگرامی قدردکتر خالدہ آفتاب
( د:14ژوئیہ 2018م) رئیس اسبق دانشکدہ لاهور برای دختران ( دانشگاہ بانوان اَل۔ سی، لاہور) مثل میوه رسیده از درخت افتاد...ایشان را بیگمان باید در زمرہ زنان فارسی گو بہ لھجہ شیرین در پاکستان بہ شمارآورد کہ تمام زندگانیش ھمراہ ھمسرِ خود دکتر آفتاب اصغر کہ خودشان استاد گرانقدر ادبیات فارسی بودہ اند، مثل شیفتگان زبان و تاریخ و فرھنگ درخشان ایران بسر برد۔ اخلاق نیک و فروتنی از دیگر ویژگی ھای اوست۔
بندہ نیز افتخار یکی از دانشجویان و نیازمندان ایشان در دانشکدہ لاهور برای دختران دارد۔ ایشان طوری درس می دادند کہ در دانشجو شوق و تشنگی آموختن بیدار می شد۔ ایشان در تربیت شاگردان بسیار کوشا بودند و شاگردانش در درس وی احساس نشاط می کردند۔
دکتر خالدہ آفتاب در سال 1347ھ ش در اخذ مدرک دکتری از دانشگاہ تہران نایل آمد۔ و عنوان پایان نامہ اش " تھیہ نسخ فارسی موجود در کتابخانہ ھای لاھور ، پاکستان و نظر انتقادی بر پارہ ای از نسخ مزبور " بود ۔ اسمش قبلا ًخالدہ صدیق بود کہ بعد از ازدواج با دکتر آفتاب اصغر بہ دکتر خالدہ آفتاب شھرت یافت۔ چند ماہ قبل در یک تماس تلفنی در پاسخ سوالی بمن گفتند کہ سالھا قبل یکی از مسئول محترم مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان ، اسلام آباد پایان نامہ من برای چاپ کردن بہ توسّط مرکز گرفت ولی تاکنون چاپ نشدہ است ۔ محققان باید اجازہ دسترسی بہ این مقالہ ارزشمند بیابند۔
در دوران تدریس در دانشکدہ بعنوان سرپرست انجمن فارسی ، در دانشکدہ لاہور برای دختران در برگزاری برنامہ ھا با اھداف علمی و ادبی سھم عمدہ ایفا کردند۔ از گزارش برنامہ ھا در دوران سالہای 1973 تا 1990م معلوم می شود کہ جلسہ ھای ادبی در ریاست مسئول محترم خانہ فرھنگ ایران در لاہور و موقران ایران زمین( آقای رشید فرزانہ پور وخا نم رئیس طاھرہ فرزانہ پور و استاد اعزامی آقای بھمن حبیبی و آقای بہاء الدین اورنگ و خانم دکتر زھرا مصطفوی دختر عزیز آیت اللہ روح اللہ امام خمینی) و استادان و دانشوران پاکستان ( استاد عبدالشکور احسن؛ دکتر سید اکرم اکرام شاہ؛ دکتر بشیر حسین ، رئیس بخش فارسی دانشگاہ پنجاب ؛خانم دکتر ظفر، رئیس دانشکدہ دولتی دختران، وحدت رود، لاہور؛دکتر ظہیر احمد صدیقی؛ شیخ نوازش علی) برگزار شدند۔ و دانشجویان سخنرانی ھا راجع بہ ادبیات فارسی و مشترکات فرھنگی و ادبی ایران و پاکستان ارائہ کردند و در مسابقہ ھای شعرخوانی شعر حافظ و اقبال و سعدی و خسرو نیزمی خواندند۔....ایشان رئیس انجمن بانوان فارسی لاهور تا چند سال پیش نیز بودند وکار های زیادی با خانم مرحوم دکتر نسرین ( استاد ادبیات فارسی و رئیس اسبق گروه فارسی و رئیس دانشکده خاور شناسی (انجام دادند
دکتر خالدہ آفتاب در تھیہ و تالیف کتابھای درسی دورہ دبستانی و پیش دانشگاہی ھمراہ دکتر آفتاب اصغر و شیخ نوازش علی و دکتر معین نظامی فعالیت خاصی داشتند۔ایشان در دروس دانشگاہی نیز مشاور بودہ اند۔ مقالہ ہای تحقیقی ایشان بہ ویژہ در شرح احوال وآثار خانمھای معروف تیموریان بزرگ: گلبدن بیگم و نور جہان و حمیدہ بانو بیگم وغیرہ در مجلہ ھای تحقیقی ( دانش و اقبالیات وغیرہ) چاپ شدہ اند ۔
من ھیچوقت ایشان را ندیدم کہ لبخند از لبانش محو شدہ بود بلکہ یک روحیہ عجیب قانع و فروتن انسانی داشتند۔ مھمانان ایرانی را خیلی دوست داشتند۔ ھرگز فراموش نباید شدکہ استاد دکتر آفتاب اصغر در طولِ عمر پر بار خود از استادان فارسی ایرانی را ھمیشہ دعوت بہ خانہ خودشان می کردند و دکتر خالدہ آفتاب مثل یک میزبان خندہ رو و عاشق زبان فارسی با پاکدلی و اخلا ص میھمانان فارسی گوی را پذیرائی می کردند۔ ایشان وجود ایرانیان فارسی گو را برای یاد کردن فارسی بہ نوآ موزان خیلی غنیمت میداشتند و ایرانیان نیز ھموارہ ایشان رابہ عنوان یک استاد خانم نرم خو؛ عارف منش ، خوش مشرب و دوستداران یاد کردہ اند.
دکتر قاسم صافی ، استاد دانشکدہ تھران می نویسد :
" دکتر خالدہ آفتاب یکی از افراد فعال و استادان زبردست و فروتن زبان و ادبیات فارسی است کہ سالھا در دانشکدہ دخترانہ لاھوربہ تدریس زبان فارسی اشتغال داشتہ است وریاست انجمن فارسی این دانشکدہ و انجمن فارسی بانوان لاھور را بر عھدہ دارد۔۔۔۔در کار ھای علمی و ادبی و تحقیق ، یار و مددگار دکتر آفتاب اصغر قرار گرفت۔ این خانوادہ زبان فارسی را نہ تنھا کلید گنجھای گرانمایہ معنوی خود می دانست، بلکہ آن را در عصر حاضر برای بر قراری واستواری ھر گونہ رابطہ سیاسی، فرھنگی و اقتصادی با جھان فارسی زبان ، عامل اساسی و غیر قالب انکارتلقی می کرد کہ باید بہ منزلہ حافظ تاریخ و فرھنگ چندین صد سالہ نیاگان خود، از آن پاسداری کنند۔ باشد کہ تلاش این دو بزرگوار و استادان دیگر مأجور حضرت حق قرار گیرد و .....
(ادامه دارد)
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲
بلبل شیرین زبان و میزبان ایران رفت
بخش ۲
و ریشهٔ فضیلت و شوق خدمت راستین را در تجلیل از خدمات مؤثر در گسترش فرهنگ و زبان فارسی قوام و دوام بخشد۔''
رنج آور است این کہ یک گوہردرخشان مثل آفتاب عالمتاب و بلبل شیرین زبان فارسی از گنجینہ ادبیات فارسی گم شد۔ درگذشت ایشان یک ضایعہ جبران ناپذیر است۔ من از خدای بزرگوار برای مغفرت روحشان و عزت در آن جھان آرزو و دعا می کنم۔
انجم طاهره
۱۶ جولای ۲۰۱۸
❇️ برخی از عبارات متن، متفاوت با عرف نثر فارسی در ایران است لکن سعی در عرفی سازی آن نگردید تا حلاوت قلم نویسنده غیر ایرانی محفوظ بماند.
🌲
--------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
بلبل شیرین زبان و میزبان ایران رفت
بخش ۲
و ریشهٔ فضیلت و شوق خدمت راستین را در تجلیل از خدمات مؤثر در گسترش فرهنگ و زبان فارسی قوام و دوام بخشد۔''
رنج آور است این کہ یک گوہردرخشان مثل آفتاب عالمتاب و بلبل شیرین زبان فارسی از گنجینہ ادبیات فارسی گم شد۔ درگذشت ایشان یک ضایعہ جبران ناپذیر است۔ من از خدای بزرگوار برای مغفرت روحشان و عزت در آن جھان آرزو و دعا می کنم۔
انجم طاهره
۱۶ جولای ۲۰۱۸
❇️ برخی از عبارات متن، متفاوت با عرف نثر فارسی در ایران است لکن سعی در عرفی سازی آن نگردید تا حلاوت قلم نویسنده غیر ایرانی محفوظ بماند.
🌲
--------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
Forwarded from Lisna.ir
نشست زبان فارسی در هند برگزار شد
استاد دانشگاه علیگر هند با اشاره به آنکه بسیاری از منابع تاریخی، فرهنگی و علمی در هند در گذشته به زبان فارسی بوده است، تاکید کرد: پژوهش در زمینه زبان فارسی بسیار مورد نیاز کشور هند است.
➡ ادامه خبر
@lisnews
استاد دانشگاه علیگر هند با اشاره به آنکه بسیاری از منابع تاریخی، فرهنگی و علمی در هند در گذشته به زبان فارسی بوده است، تاکید کرد: پژوهش در زمینه زبان فارسی بسیار مورد نیاز کشور هند است.
➡ ادامه خبر
@lisnews
Forwarded from خانه ادبیات حوزه هنری اصفهان
🌹شب شعر ملکوت هشتم
با همکاری واحد آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان اصفهان و آستان قدس رضوی(ع)
با حضور شاعران برجسته استانی و کشوری
زمان: دوشنبه ۹۷/۵/۱ ساعت ۱۸
مکان: خ آمادگاه٫ سالن سوره
@khaneadabi
با همکاری واحد آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان اصفهان و آستان قدس رضوی(ع)
با حضور شاعران برجسته استانی و کشوری
زمان: دوشنبه ۹۷/۵/۱ ساعت ۱۸
مکان: خ آمادگاه٫ سالن سوره
@khaneadabi
Forwarded from خانه هنرمندان اصفهان
💢 #فراخوان سومین کنگره مجازی #شعر وحدت اسلامی
📌مهلت ارسال آثار: 8 شهریور ماه 97
📨ارسال آثار:shereheyat.ir
🔸اطلاعات بیشتر در کانال خانه هنرمندان اصفهان به آدرس👇
💠 @isfahanartists
📌مهلت ارسال آثار: 8 شهریور ماه 97
📨ارسال آثار:shereheyat.ir
🔸اطلاعات بیشتر در کانال خانه هنرمندان اصفهان به آدرس👇
💠 @isfahanartists
#صائب! من و اندیشهٔ آغوش؟! محال است!
در خلوتِ #عشاق، هوس راه ندارد
خط: #محمود_صوفی
🌲
-----------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
در خلوتِ #عشاق، هوس راه ندارد
خط: #محمود_صوفی
🌲
-----------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
دیدار چند تن از استادان دانشگاه با شاعر، دبیر سابق انجمن ادبی صائب و پژوهشگر فرزانه: استاد #محمدعلی_صاعد
منزل استاد
امروز ۲۷ تیرماه ۹۷، اصفهان
🌲
---------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
منزل استاد
امروز ۲۷ تیرماه ۹۷، اصفهان
🌲
---------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲
بلبلم اما سرِ ترانه ندارم
آتش افسردهام، زبانه ندارم
گوهر اشکم که اوفتادهام از چشم
بحر غم و غصهام؛ کرانه ندارم
آغاز غزلی از استاد #محمدعلی_صاعد
بخط هنرمند: #ظهیرالاسلام
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
بلبلم اما سرِ ترانه ندارم
آتش افسردهام، زبانه ندارم
گوهر اشکم که اوفتادهام از چشم
بحر غم و غصهام؛ کرانه ندارم
آغاز غزلی از استاد #محمدعلی_صاعد
بخط هنرمند: #ظهیرالاسلام
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
نگاه لطف ز دلخستگان دریغ مدار
که گاه رشتهٔ جانی به یک نظر بستهست
گرهگشای تو گردد گره گشاییها
که کار مردمِ عالَم به یکدگر بستهست
از یکی از غزلهای استاد #محمدعلی_صاعد
بخط شاعر
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
که گاه رشتهٔ جانی به یک نظر بستهست
گرهگشای تو گردد گره گشاییها
که کار مردمِ عالَم به یکدگر بستهست
از یکی از غزلهای استاد #محمدعلی_صاعد
بخط شاعر
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
باغ صائب
نگاه لطف ز دلخستگان دریغ مدار که گاه رشتهٔ جانی به یک نظر بستهست گرهگشای تو گردد گره گشاییها که کار مردمِ عالَم به یکدگر بستهست از یکی از غزلهای استاد #محمدعلی_صاعد بخط شاعر @bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲
در نسخهخطی دیوان بیدل دهلوی کتابخانهٔ رَضا در رامپور (هند) که کتابت آن ۱۳۳۱ یعنی دو سال قبل از رحلت حضرت مولانا ابوالمعانی بیدل است گاه عبارت «لراقمه» (برای نویسندهاش) بر سر اشعار به چشم میخورد. اینها همان اشعاری است که بیدل به خط خود نوشته و برای گزیدهاش کنار گذاشته است. کتاب «بیدل به انتخاب بیدل» حاوی همین اشعار است. متأسفانه در چاپ این کتاب، خط زیبای بیدل را نیاوردهاند.
@bidelpazhooh
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
در نسخهخطی دیوان بیدل دهلوی کتابخانهٔ رَضا در رامپور (هند) که کتابت آن ۱۳۳۱ یعنی دو سال قبل از رحلت حضرت مولانا ابوالمعانی بیدل است گاه عبارت «لراقمه» (برای نویسندهاش) بر سر اشعار به چشم میخورد. اینها همان اشعاری است که بیدل به خط خود نوشته و برای گزیدهاش کنار گذاشته است. کتاب «بیدل به انتخاب بیدل» حاوی همین اشعار است. متأسفانه در چاپ این کتاب، خط زیبای بیدل را نیاوردهاند.
@bidelpazhooh
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲
شش جهت، راه است و منزل ناپدید
دشت هموارست و محمل ناپدید
ز اشتیاق آب دریا ماهیان
خاک میلیسند و ساحل ناپدید
برگ برگ این گلستان همچو گل
جمله تن گوشند و قایل ناپدید
شد ز خون بی دریغ کشتگان
خاک اطلسپوش و قاتل ناپدید
عاقلان چون عهدی دیوانگان
جمله در بند و سلاسل ناپدید
در دل هر ذره آن خورشید هست
شد ترا آیینه در گِل ناپدید
رست چون پرگار از سرگشتگی
هر که شد در نقطهٔ دل ناپدید
میشمارند این گروه سادهلوح
خویش را صاحبدل و دل ناپدید
از غمِ گمکرده راهان فارغ است
هر که - صائب!- شد به منزل ناپدید
#صائب
🌲
------------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
شش جهت، راه است و منزل ناپدید
دشت هموارست و محمل ناپدید
ز اشتیاق آب دریا ماهیان
خاک میلیسند و ساحل ناپدید
برگ برگ این گلستان همچو گل
جمله تن گوشند و قایل ناپدید
شد ز خون بی دریغ کشتگان
خاک اطلسپوش و قاتل ناپدید
عاقلان چون عهدی دیوانگان
جمله در بند و سلاسل ناپدید
در دل هر ذره آن خورشید هست
شد ترا آیینه در گِل ناپدید
رست چون پرگار از سرگشتگی
هر که شد در نقطهٔ دل ناپدید
میشمارند این گروه سادهلوح
خویش را صاحبدل و دل ناپدید
از غمِ گمکرده راهان فارغ است
هر که - صائب!- شد به منزل ناپدید
#صائب
🌲
------------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲
شود چو غنچه سخن پیشه، شیشه شیشه شراب است
چو دل تنک شد از اندیشه، شیشه شیشه شراب است
ز کاوش جگر فکر، دست باز نداری؟
که هر شراری ازین تیشه، شیشه شیشه شراب است
عیار چشم غزالان شیر مست، چه باشد؟
که چشم شیر درین بیشه، شیشه شیشه شراب است
نظر دریغ مدار از نظارهٔ دل پرخون
که هر حبابی ازین شیشه، شیشه شیشه شراب است
اگر ز عقل تو را در سر است نخوت مستی
مرا جنون به رگ و ریشه، شیشه شیشه شراب است
به سنگ عربده بشکن طلسم هستی خود را
که در شکستن این شیشه، شیشه شیشه شراب است
مرا که رطل گران است، زخم سنگ ملامت
عتاب چرخ جفا پیشه، شیشه شیشه شراب است
جواب آن غزل "میرزا سعید حکیم" است
که عشق در دل غم پیشه، شیشه شیشه شراب است
#صائب
🌲
------------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
شود چو غنچه سخن پیشه، شیشه شیشه شراب است
چو دل تنک شد از اندیشه، شیشه شیشه شراب است
ز کاوش جگر فکر، دست باز نداری؟
که هر شراری ازین تیشه، شیشه شیشه شراب است
عیار چشم غزالان شیر مست، چه باشد؟
که چشم شیر درین بیشه، شیشه شیشه شراب است
نظر دریغ مدار از نظارهٔ دل پرخون
که هر حبابی ازین شیشه، شیشه شیشه شراب است
اگر ز عقل تو را در سر است نخوت مستی
مرا جنون به رگ و ریشه، شیشه شیشه شراب است
به سنگ عربده بشکن طلسم هستی خود را
که در شکستن این شیشه، شیشه شیشه شراب است
مرا که رطل گران است، زخم سنگ ملامت
عتاب چرخ جفا پیشه، شیشه شیشه شراب است
جواب آن غزل "میرزا سعید حکیم" است
که عشق در دل غم پیشه، شیشه شیشه شراب است
#صائب
🌲
------------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲
"حکیم میرزا سعید قمی"
صائب بزرگوار در مقطع چند غزل خود از فردی بنام "سعید " یا "میرزا سعید" یاد آورده یا به بدرقهٔ مصرعی از غزلهای او رفته است.
میرزا سعید ملقب به قاضی سعید قمی فرزند حکیم محمّد باقر قمی از حکما و فقهای بلندپایه وشعرای گران مایه سده یازدهم و دوازدهم هجری است .
از حکیم قمی در تذکره ها و منابع تاریخی و حکمی به نامهای مختلفی یاد شده است از قبیل : حکیم کوچک و قاضی سعید ، وی در شعر نیز از سه تخلّص استفاده کرده است :«تنها» ، «حکیم» و «سعید» .
وی صرف نظر از مقام والایی که در حکمت نظری داشته ، در شاعری ، طبابت ، فنّ حدیث ، تفسیر و عرفان نیز در شمار سرآمدان روزگار خود به شمار میرفته و از شاگردان ممتاز ملاّ محسن فیض کاشانی، ملاّ عبدالرّزاق لاهیجی و ملاّرجبعلی تبریزی بوده است.
او به سبک عراقی و هندی (اصفهانی) شعر سروده است. گویند: او را بیشتر از ده هزار بیت شعر بوده که جز معدودی از غزل ها و مثنوی های او که توسط انتشارات دانشگاه تهران با عنوان "دیوان قاضی سعید قمی" به طبع رسیده ، چیزی در دست نیست.
تاریخ تولّد این حکیم ، فقیه ، طبیب و شاعر چیره دست معلوم نیست ولی وفات او را به سال 1103ه. ق. ثبت کرده اند .
در زیر، ابیاتی از سروده های سبک هندی این شاعر، حکیم و فقیه مورد عنایت حضرت صائب، را میخوانیم:
_ مخور فریب کرامات این تهی مغزان
که گر بر آب روند ، از هواست همچو حباب
_ ناله عاشق ، به گوش مردم دنیا
بانگ مسلمانی و، دیار فرنگ است
_ دیده پوشیدن و واکردن ما ، همچو هم است
چشم تصویر چه در خواب و چه بیدار ، یکی است
_ افتادگی درین ره ، صد عقده میگشاید
پای شکسته اینجا ، دست گره گشایی است
_ مستم و ، چون تاک هر عضوم به راهی میرود
عضو عضوم را جدا، ذوق طواف کوی توست
_ بر باد رفتهایم زکوی تو و هنوز
چشم زمانه در پی مشت غبار ماست
_ مردِ رفعتْ جوی را ، ناراست بودن لازم است
خم شود ، هر کس که از پستی به بالا میرود
_ رو در آیینه ، چو آن آینه رو بنماید
او در آیینه و ، آیینه در او بنماید
_ بینیازی ، صیدگاه کامهاست
گر نخواهی ، هرچه خواهی میدهند
_ چون آبِ زلال است که از ریگ برآید
راه من و مقصود ، همین فاصله دارد
_ جای مشام ، دیده گشودم به بوی گل
پنداشتم که گرد ره یار میرسد
_ خوشم به بیکسی خویشتن ، که بعد از مرگ
کسی ز قاتل من ، خونبها نمیخواهد
_ محال است این که درد و داغ عشق از دل برون آید
غم لیلی ، نه آن لیلی است کز محمل برون آید
_ گر به جانان زنده ای ، از رفتن جان غم مخور
جان ستانند از تو در مردن نه جانان ، غم مخور
_ چون بلبلی ، که با قفس آید به گلستان
رفتم به کشور خود و در غربتم هنوز
_ گفتم که دلم صاف شود، وارهم از خویش
آن نیز، شد آیینهٔ خودبینی دیگر !
_ ما و جانان، در حقیقت چون دو حرف مُدغمیم
هم دو تا و هم یکی ، هم بیهم و هم با همیم
_ نرگسی پنداشتم میچینم از گلزار غیب
از تماشای جهان چشمی که برمیداشتم
_ دماغ شکوهٔ بیداد و فکر داد ندارم
هزار جور به من کردهای که یاد ندارم
_ میروم زین شهر امّا بس که رویم بر قفاست
میتوان هنگام رخصت کرد استقبال من!
_ اگر مرد رهی ، با کعبه و بتخانه یکدل شو
که ره دور است و میباید دو منزل را یکی کردن
_ در انتظارت ، ای ثمر دل ! شکوفه وار
چشمم سفید گشت و تو در دیده بودهای
_ سرو من، جامهٔ کوتاه از آن میپوشد
کش به دامان نرسد دست تمنّای کسی
_ پیداست اختلاط دو ناجنس در نظر
چون رشتهٔ دو رنگِ به هم تاب خوردهای
_ این جهان پست، خاک است و تو آب روشنی
هر قَدر آمیختی با وی، کدورت میکشی
_ بلبلان ، بوی بهار از قفسم میشنوند
خار خاری به دلم هست ز گلپیرهنی
🌲
------------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
"حکیم میرزا سعید قمی"
صائب بزرگوار در مقطع چند غزل خود از فردی بنام "سعید " یا "میرزا سعید" یاد آورده یا به بدرقهٔ مصرعی از غزلهای او رفته است.
میرزا سعید ملقب به قاضی سعید قمی فرزند حکیم محمّد باقر قمی از حکما و فقهای بلندپایه وشعرای گران مایه سده یازدهم و دوازدهم هجری است .
از حکیم قمی در تذکره ها و منابع تاریخی و حکمی به نامهای مختلفی یاد شده است از قبیل : حکیم کوچک و قاضی سعید ، وی در شعر نیز از سه تخلّص استفاده کرده است :«تنها» ، «حکیم» و «سعید» .
وی صرف نظر از مقام والایی که در حکمت نظری داشته ، در شاعری ، طبابت ، فنّ حدیث ، تفسیر و عرفان نیز در شمار سرآمدان روزگار خود به شمار میرفته و از شاگردان ممتاز ملاّ محسن فیض کاشانی، ملاّ عبدالرّزاق لاهیجی و ملاّرجبعلی تبریزی بوده است.
او به سبک عراقی و هندی (اصفهانی) شعر سروده است. گویند: او را بیشتر از ده هزار بیت شعر بوده که جز معدودی از غزل ها و مثنوی های او که توسط انتشارات دانشگاه تهران با عنوان "دیوان قاضی سعید قمی" به طبع رسیده ، چیزی در دست نیست.
تاریخ تولّد این حکیم ، فقیه ، طبیب و شاعر چیره دست معلوم نیست ولی وفات او را به سال 1103ه. ق. ثبت کرده اند .
در زیر، ابیاتی از سروده های سبک هندی این شاعر، حکیم و فقیه مورد عنایت حضرت صائب، را میخوانیم:
_ مخور فریب کرامات این تهی مغزان
که گر بر آب روند ، از هواست همچو حباب
_ ناله عاشق ، به گوش مردم دنیا
بانگ مسلمانی و، دیار فرنگ است
_ دیده پوشیدن و واکردن ما ، همچو هم است
چشم تصویر چه در خواب و چه بیدار ، یکی است
_ افتادگی درین ره ، صد عقده میگشاید
پای شکسته اینجا ، دست گره گشایی است
_ مستم و ، چون تاک هر عضوم به راهی میرود
عضو عضوم را جدا، ذوق طواف کوی توست
_ بر باد رفتهایم زکوی تو و هنوز
چشم زمانه در پی مشت غبار ماست
_ مردِ رفعتْ جوی را ، ناراست بودن لازم است
خم شود ، هر کس که از پستی به بالا میرود
_ رو در آیینه ، چو آن آینه رو بنماید
او در آیینه و ، آیینه در او بنماید
_ بینیازی ، صیدگاه کامهاست
گر نخواهی ، هرچه خواهی میدهند
_ چون آبِ زلال است که از ریگ برآید
راه من و مقصود ، همین فاصله دارد
_ جای مشام ، دیده گشودم به بوی گل
پنداشتم که گرد ره یار میرسد
_ خوشم به بیکسی خویشتن ، که بعد از مرگ
کسی ز قاتل من ، خونبها نمیخواهد
_ محال است این که درد و داغ عشق از دل برون آید
غم لیلی ، نه آن لیلی است کز محمل برون آید
_ گر به جانان زنده ای ، از رفتن جان غم مخور
جان ستانند از تو در مردن نه جانان ، غم مخور
_ چون بلبلی ، که با قفس آید به گلستان
رفتم به کشور خود و در غربتم هنوز
_ گفتم که دلم صاف شود، وارهم از خویش
آن نیز، شد آیینهٔ خودبینی دیگر !
_ ما و جانان، در حقیقت چون دو حرف مُدغمیم
هم دو تا و هم یکی ، هم بیهم و هم با همیم
_ نرگسی پنداشتم میچینم از گلزار غیب
از تماشای جهان چشمی که برمیداشتم
_ دماغ شکوهٔ بیداد و فکر داد ندارم
هزار جور به من کردهای که یاد ندارم
_ میروم زین شهر امّا بس که رویم بر قفاست
میتوان هنگام رخصت کرد استقبال من!
_ اگر مرد رهی ، با کعبه و بتخانه یکدل شو
که ره دور است و میباید دو منزل را یکی کردن
_ در انتظارت ، ای ثمر دل ! شکوفه وار
چشمم سفید گشت و تو در دیده بودهای
_ سرو من، جامهٔ کوتاه از آن میپوشد
کش به دامان نرسد دست تمنّای کسی
_ پیداست اختلاط دو ناجنس در نظر
چون رشتهٔ دو رنگِ به هم تاب خوردهای
_ این جهان پست، خاک است و تو آب روشنی
هر قَدر آمیختی با وی، کدورت میکشی
_ بلبلان ، بوی بهار از قفسم میشنوند
خار خاری به دلم هست ز گلپیرهنی
🌲
------------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲
مگذار که دور از رُخت - ای یار- بمیرم
یک ره بگذر بر من و بگذار بمیرم
میرم به قفس بهتر از آن است که در باغ
از طعنهٔ مرغان گرفتار بمیرم
گفتی به تو گر بگذرم، از شوق بمیری
قربان سرت، بگذر و بگذار بمیرم
دیوار و در کوی تو باشد به نظر، کاش
بی روی تو چون روی به دیوار بمیرم
میمیرم و از مردن من آگهیاش نیست
یا رب که دعا کرد چنین زار بمیرم؟
هر مشکلی آسان شود از مستی و ترسم
ساغر شودم خالی و هشیار بمیرم!
با این همه حسرت به قفس زیستم اما
آید چو گل از باغ به بازار، بمیرم
خارم مشکن در جگر از بوی گل ای باد
بگذار که از حسرت گلزار بمیرم
بر سر ز هما سایهام افتاد، صباحی!
باشد که در آن سایهٔ دیوار بمیرم
#صباحی_بیدگلی
@ghazalshermahdishabani
🌲
------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
مگذار که دور از رُخت - ای یار- بمیرم
یک ره بگذر بر من و بگذار بمیرم
میرم به قفس بهتر از آن است که در باغ
از طعنهٔ مرغان گرفتار بمیرم
گفتی به تو گر بگذرم، از شوق بمیری
قربان سرت، بگذر و بگذار بمیرم
دیوار و در کوی تو باشد به نظر، کاش
بی روی تو چون روی به دیوار بمیرم
میمیرم و از مردن من آگهیاش نیست
یا رب که دعا کرد چنین زار بمیرم؟
هر مشکلی آسان شود از مستی و ترسم
ساغر شودم خالی و هشیار بمیرم!
با این همه حسرت به قفس زیستم اما
آید چو گل از باغ به بازار، بمیرم
خارم مشکن در جگر از بوی گل ای باد
بگذار که از حسرت گلزار بمیرم
بر سر ز هما سایهام افتاد، صباحی!
باشد که در آن سایهٔ دیوار بمیرم
#صباحی_بیدگلی
@ghazalshermahdishabani
🌲
------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
مولوی چه میگوید
جلال الدین همایی
سخنرانی علامه #جلال_الدین_همایی
با عنوان:
مولوی چه می گوید
به مناسبت 28 تیرماه، سالروز درگذشت علامه همایی
@Audio_Lessons
با عنوان:
مولوی چه می گوید
به مناسبت 28 تیرماه، سالروز درگذشت علامه همایی
@Audio_Lessons
Forwarded from کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران (arash amjadi)
#تقویم_فرهنگی امروز، ۲۸ تیر ۱۳۹۷
۳۸ سال پیش در چنین روزی در سال ۱۳۵۹، استاد جلالالدین همایی ـ ادیب و معلم برجسته ـ درگذشت.
جلالالدین همایی متخلص به «سنا»، فرزند میرزا ابوالقاسم متخلص به «طرب»، و نوادهی همای شیرازی، در حدود سال ۱۲۷۸ در اصفهان متولد شد. علوم مقدماتی را نزد عموی خود میرزا محمد فراگرفت و علوم معقول و منقول و ادبیات عرب و هیأت و نجوم را نزد استادان فن مانند؛ آقا شیخ محمد خراسانی، حکیم قمشهای و حاج آقا رحیم ارباب آموخت و به درجهی اجتهاد رسید.
استاد همایی از سال ۱۳۰۷ به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و چندی در دبیرستانهای تهران به تدریس پرداخت. سپس در دارالفنون و بعد از آن در دانشکدهی ادبیات و حقوق دانشگاه تهران، استاد دورههای فوق لیسانس و دکتری بود. استاد همایی پژوهشگری پرکار بود و افزون بر آموزش، تألیفات گرانسنگی از خود بر جای گذاشت. «تاریخ ادبیات ایران» در ۵ مجلد، «صناعات ادبی» و «مثنوی ولدنامه» از آثار این ادیب و محقق نامدار است.
استاد جلالالدین همایی در ۲۸ تیر ۱۳۵۹ در ۸۰سالگی در تهران درگذشت و در آرامگاه تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.
@UT_Central_Library
بازنویسی و تنظیم: #آرش_امجدی
۳۸ سال پیش در چنین روزی در سال ۱۳۵۹، استاد جلالالدین همایی ـ ادیب و معلم برجسته ـ درگذشت.
جلالالدین همایی متخلص به «سنا»، فرزند میرزا ابوالقاسم متخلص به «طرب»، و نوادهی همای شیرازی، در حدود سال ۱۲۷۸ در اصفهان متولد شد. علوم مقدماتی را نزد عموی خود میرزا محمد فراگرفت و علوم معقول و منقول و ادبیات عرب و هیأت و نجوم را نزد استادان فن مانند؛ آقا شیخ محمد خراسانی، حکیم قمشهای و حاج آقا رحیم ارباب آموخت و به درجهی اجتهاد رسید.
استاد همایی از سال ۱۳۰۷ به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و چندی در دبیرستانهای تهران به تدریس پرداخت. سپس در دارالفنون و بعد از آن در دانشکدهی ادبیات و حقوق دانشگاه تهران، استاد دورههای فوق لیسانس و دکتری بود. استاد همایی پژوهشگری پرکار بود و افزون بر آموزش، تألیفات گرانسنگی از خود بر جای گذاشت. «تاریخ ادبیات ایران» در ۵ مجلد، «صناعات ادبی» و «مثنوی ولدنامه» از آثار این ادیب و محقق نامدار است.
استاد جلالالدین همایی در ۲۸ تیر ۱۳۵۹ در ۸۰سالگی در تهران درگذشت و در آرامگاه تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.
@UT_Central_Library
بازنویسی و تنظیم: #آرش_امجدی