http://www.isfahancht.ir/Fa.aspx?p=49&aiuid=3ac06856-e24e-425c-b78c-1ae14261f3ab
لینک زندگینامه شادروان استاد جلالالدین همایی شاعر، مدرس و پژوهشگر
🌲
-------------------
@bagh_saeb
لینک زندگینامه شادروان استاد جلالالدین همایی شاعر، مدرس و پژوهشگر
🌲
-------------------
@bagh_saeb
باغ صائب
شب دکتر #ضیاء_موحد آیین نکوداشت شاعر و فیلسوف برجسته اصفهان، و رونمایی از مجموعه شعر «بعد از سکوت» پنجشنبه 13 دیماه، ساعت 16:30 اصفهان، دروازه دولت، تالار کتابخانه مرکزی شهرداری @bagh_saeb 🌲
ضیاء موحد، زادهٔ ۱۳۲۰ (کلاسیک سرای خردسال و سپیدسرای بعدها) کتاب تذکرهٔ شعرای معاصر اصفهان، تألیف مرحوم استاد سید مصلحالدین مهدوی، ۱۳۳۴، اصفهان
#دکتر_ضیاء_موحد
#شعر_سپید
🌲
-------------
@bagh_saeb
#دکتر_ضیاء_موحد
#شعر_سپید
🌲
-------------
@bagh_saeb
Forwarded from مرکز فرهنگی شهرکتاب
🔖جشن تولد مردی که منطق را با شعر پیوند زد
در جشن تولد ضیاء موحد گفته شد: دکتر موحد توانسته است ذهن منطقی و جدیت فلسفی را با احساس شاعرانه و روحیهی لطیف ادبی پیوند بزند و همواره بر شناخت دقیق سنت فکری و فرهنگی ایران با تحولات ادبی و فکری معاصر تاکید کند.
https://www.isna.ir/news/97101206420/
در جشن تولد ضیاء موحد گفته شد: دکتر موحد توانسته است ذهن منطقی و جدیت فلسفی را با احساس شاعرانه و روحیهی لطیف ادبی پیوند بزند و همواره بر شناخت دقیق سنت فکری و فرهنگی ایران با تحولات ادبی و فکری معاصر تاکید کند.
https://www.isna.ir/news/97101206420/
ایسنا
جشن تولد مردی که منطق را با شعر پیوند زد
در جشن تولد ضیاء موحد گفته شد: دکتر موحد توانسته است ذهن منطقی و جدیت فلسفی را با احساس شاعرانه و روحیهی لطیف ادبی پیوند بزند و همواره بر شناخت دقیق سنت فکری و فرهنگی ایران با تحولات ادبی و فکری معاصر تاکید کند.
🌲
تو را به خاک زند هر چه را برافرازی
به غیرِ رایتِ آهی که برفراشتنی است
همین سرشک ندامت بُوَد دل شبها
درین زمین سیه، دانهای که کاشتنی است
#صائب
🌲
-----------------------------
@bagh_saeb
تو را به خاک زند هر چه را برافرازی
به غیرِ رایتِ آهی که برفراشتنی است
همین سرشک ندامت بُوَد دل شبها
درین زمین سیه، دانهای که کاشتنی است
#صائب
🌲
-----------------------------
@bagh_saeb
🌲
زجور دوست ننالم مگر به حضرت دوست
غریق لطف خدا، یادِ ناخدا نکند
#ادیب_نیشابوری
🌲
-----------------------------
@bagh_saeb
زجور دوست ننالم مگر به حضرت دوست
غریق لطف خدا، یادِ ناخدا نکند
#ادیب_نیشابوری
🌲
-----------------------------
@bagh_saeb
یکی از مضامین کهن و مکرر در شعر عرفانی، عدم تمایز مذهبی یا به عبارتی مختصر، یکسان انگاری #کعبه و #بتخانه است. بابا طاهر عریان گوید:
خوشا اونون که از پا سر ندونند
میون شعله خشک و تر ندونند
کنشت و کعبه و بتخانه و دیر
سرایی خالی از دلبر ندونند
این مضمون طی قرنها به صورتهای مختلف بیان می شود و چون به دست #بیدل دهلوی میرسد تازهجوییهای این استاد سبک هندی رنگهایی نو به این مضمون کهن میدهد از این دست:
از معنیِ دعایِ بت و برهمن مپرس
این رام رام نیست؛ همان الله الله است!
(دیوان بیدل به تصحیح محمد سرور مولایی، ص ۵۹۱)
چنین نگاهی، برخاسته از یکپارچهانگاری هستی و همه جا را آستانِ دوست دیدن است که بسا برآمده از خوانش عارفانهٔ متن قرآن کریم در آیاتی چون «فاینما تولوا فثم وجه الله» (البقرة، ۱۱۵) باشد؛ از این سان که بیدل میسراید:
کو خلوت و چه انجمن؟ آثارِ جاهِ اوست
هرجا مژه بلند کنی، بارگاه اوست!
( همان ج ۱، ص۶۸۶)
🌲
----------------------
@bagh_saeb
خوشا اونون که از پا سر ندونند
میون شعله خشک و تر ندونند
کنشت و کعبه و بتخانه و دیر
سرایی خالی از دلبر ندونند
این مضمون طی قرنها به صورتهای مختلف بیان می شود و چون به دست #بیدل دهلوی میرسد تازهجوییهای این استاد سبک هندی رنگهایی نو به این مضمون کهن میدهد از این دست:
از معنیِ دعایِ بت و برهمن مپرس
این رام رام نیست؛ همان الله الله است!
(دیوان بیدل به تصحیح محمد سرور مولایی، ص ۵۹۱)
چنین نگاهی، برخاسته از یکپارچهانگاری هستی و همه جا را آستانِ دوست دیدن است که بسا برآمده از خوانش عارفانهٔ متن قرآن کریم در آیاتی چون «فاینما تولوا فثم وجه الله» (البقرة، ۱۱۵) باشد؛ از این سان که بیدل میسراید:
کو خلوت و چه انجمن؟ آثارِ جاهِ اوست
هرجا مژه بلند کنی، بارگاه اوست!
( همان ج ۱، ص۶۸۶)
🌲
----------------------
@bagh_saeb
امروز ۱۷ دی روز #خواجویکرمانی است.
به همین مناسبت لینک دانلود دیوان شاعر را به شما تقدیم می کنیم.
دیوان خواجو کرمانی
https://archive.org/download/DivanEAshaarEKhwajuKirmaniFarsi/227675154-Divan-e-Ash-aar-e-Khwaju-Kirmani-Farsi.pdf
🌲
---------------------
@bagh_saeb
به همین مناسبت لینک دانلود دیوان شاعر را به شما تقدیم می کنیم.
دیوان خواجو کرمانی
https://archive.org/download/DivanEAshaarEKhwajuKirmaniFarsi/227675154-Divan-e-Ash-aar-e-Khwaju-Kirmani-Farsi.pdf
🌲
---------------------
@bagh_saeb
🌲
میرزا جلال الدین #اسیر_شهرستانی از بزرگترین شعرای سبک هندی (شاگرد فصیحی هروی) و در معنی یابی و خیال بندی استاد تمام است.
میرزا جلالالدین، فرزند ارشد میرزا مؤمن از سادات شهرستان - از توابع اصفهان - و از شاعران بزرگ سبک هندی سدهٔ ۱۱ ق. است. ظاهراً در سال ۱۰۲۹ ق در اصفهان زاده شد. دامنهٔ علم و دانش او به درستی دانسته نیست اما از قصایدش که بیشتر در مدح ائمه است، آگاهی او از علوم دینی و مسائل عرفانی و فلسفی تا حدودی آشکار میشود. وی معاصر شاه عباس اول، شاه صفی و شاه عباس دوم بود و به اسیر تخلص میکرد. وی شاگرد فصیحی هروی و داماد شاه عباس دوم بود. اسیر علاوه بر مهارت در سخنوری، نقاد و شعرسنج بود و منزلش محفل ادب و مجمع شاعران و سخنواران. اسیر همچنین سفری به هندداشتهاست.
در سال مرگ او اختلاف است. ذبیحالله صفا به نقل از منابع مورد استفادهٔ خود تاریخ مرگ وی را ۱۰۴۹ ق نوشته و این تاریخ شهرت بیشتر دارد ولی ولیقلیبیک شاملو در قصص الخاقانی ۱۰۵۹ ق ضبط کردهاست که درستتر به نظر میرسد.
صائب تبریزی در مورد او می فرماید:
خوشا کسي که چو صائب ز صاحبان سخن
تتبّعِ سخنِ ميرزا جلال کند
کلیم کاشانی در مورد او می گوید:
ميرزاي ما جلال الدين، بس است
از سخنسنجان طلبکارِ سخن
راستيِّ طبعش استادِ من است
کج نهم بر فرقْ دستارِ سخن
از ابیات او:
آنان که مست فيضِ بهارند چون "اسير"
ته جرعه اي ز جام "فصيحي" کشيده اند
شعري بگو اسير که "صائب" کند پسند
طوطي به هند و موجه به عمّان چه مي بري
با وجود آن که استادم "فصيحي" بوده است
مصرعِ "صائب" تواند يک کتابِ من شود
شش جهت مشتِ غباری شد و پرواز گرفت
برقِ جولانِ که در خرمنِ خاک افتادهست؟
شکستی کز دلِ افتادگان خیزد، خطر دارد
مبادا شیشه ای یا رب، ازین طاقِ بلند افتد
خاطرم، زیرِ فلک، از جوشِ دلتنگی گرفت
دامنِ این خیمه یِ کوتاه را بالا زنید
نکند فیضِ ادب، رنجِ خموشی ضایع
هر سوالی که نکردیم، جوابی دارد
🌲
-----------------------------
@bagh_saeb
میرزا جلال الدین #اسیر_شهرستانی از بزرگترین شعرای سبک هندی (شاگرد فصیحی هروی) و در معنی یابی و خیال بندی استاد تمام است.
میرزا جلالالدین، فرزند ارشد میرزا مؤمن از سادات شهرستان - از توابع اصفهان - و از شاعران بزرگ سبک هندی سدهٔ ۱۱ ق. است. ظاهراً در سال ۱۰۲۹ ق در اصفهان زاده شد. دامنهٔ علم و دانش او به درستی دانسته نیست اما از قصایدش که بیشتر در مدح ائمه است، آگاهی او از علوم دینی و مسائل عرفانی و فلسفی تا حدودی آشکار میشود. وی معاصر شاه عباس اول، شاه صفی و شاه عباس دوم بود و به اسیر تخلص میکرد. وی شاگرد فصیحی هروی و داماد شاه عباس دوم بود. اسیر علاوه بر مهارت در سخنوری، نقاد و شعرسنج بود و منزلش محفل ادب و مجمع شاعران و سخنواران. اسیر همچنین سفری به هندداشتهاست.
در سال مرگ او اختلاف است. ذبیحالله صفا به نقل از منابع مورد استفادهٔ خود تاریخ مرگ وی را ۱۰۴۹ ق نوشته و این تاریخ شهرت بیشتر دارد ولی ولیقلیبیک شاملو در قصص الخاقانی ۱۰۵۹ ق ضبط کردهاست که درستتر به نظر میرسد.
صائب تبریزی در مورد او می فرماید:
خوشا کسي که چو صائب ز صاحبان سخن
تتبّعِ سخنِ ميرزا جلال کند
کلیم کاشانی در مورد او می گوید:
ميرزاي ما جلال الدين، بس است
از سخنسنجان طلبکارِ سخن
راستيِّ طبعش استادِ من است
کج نهم بر فرقْ دستارِ سخن
از ابیات او:
آنان که مست فيضِ بهارند چون "اسير"
ته جرعه اي ز جام "فصيحي" کشيده اند
شعري بگو اسير که "صائب" کند پسند
طوطي به هند و موجه به عمّان چه مي بري
با وجود آن که استادم "فصيحي" بوده است
مصرعِ "صائب" تواند يک کتابِ من شود
شش جهت مشتِ غباری شد و پرواز گرفت
برقِ جولانِ که در خرمنِ خاک افتادهست؟
شکستی کز دلِ افتادگان خیزد، خطر دارد
مبادا شیشه ای یا رب، ازین طاقِ بلند افتد
خاطرم، زیرِ فلک، از جوشِ دلتنگی گرفت
دامنِ این خیمه یِ کوتاه را بالا زنید
نکند فیضِ ادب، رنجِ خموشی ضایع
هر سوالی که نکردیم، جوابی دارد
🌲
-----------------------------
@bagh_saeb
🌲
شهید عشق تو را راه کعبهٔ مقصود
کسی نشان ندهد جز سر بریدهٔ او
#فصیحی_هروی
🌲
-----------------------------
@bagh_saeb
شهید عشق تو را راه کعبهٔ مقصود
کسی نشان ندهد جز سر بریدهٔ او
#فصیحی_هروی
🌲
-----------------------------
@bagh_saeb
🌲
اندیشهای ز تیر کمانِ شکسته نیست!
ز آهم نترسد آنکه دلم را شکسته است
#کلیم_کاشانی
@atidpoetry
🌲
----------------------------
@bagh_saeb
اندیشهای ز تیر کمانِ شکسته نیست!
ز آهم نترسد آنکه دلم را شکسته است
#کلیم_کاشانی
@atidpoetry
🌲
----------------------------
@bagh_saeb
🌲
دریوزهٔ فروغ نکردم ز مهر و ماه
این روشنی ز عالم دیگر به من رسید
منت خدای را که سخنهای آبدار
صائب! ز فیض ساقی کوثر به من رسید
#صائب_تبریزی
🌲
----------------------------
@bagh_saeb
دریوزهٔ فروغ نکردم ز مهر و ماه
این روشنی ز عالم دیگر به من رسید
منت خدای را که سخنهای آبدار
صائب! ز فیض ساقی کوثر به من رسید
#صائب_تبریزی
🌲
----------------------------
@bagh_saeb
Forwarded from مرکز آفرینش های ادبی قلمستان
#كارنامه_ادبي
دكتر مازيار اوليايي نيا
عضو هيأت علمي دانشگاه ويريجينيا
تحليل اشعار توسط#خانم_هلن_اوليايي_نيا
⏰پنجشنبه،٢٠دي ماه،ساعت ١٩
🔘باغ غدير، حوضخانه قلمستان
☎️32602014
🆔 @ghalamestannews
دكتر مازيار اوليايي نيا
عضو هيأت علمي دانشگاه ويريجينيا
تحليل اشعار توسط#خانم_هلن_اوليايي_نيا
⏰پنجشنبه،٢٠دي ماه،ساعت ١٩
🔘باغ غدير، حوضخانه قلمستان
☎️32602014
🆔 @ghalamestannews
باغ صائب
#كارنامه_ادبي دكتر مازيار اوليايي نيا عضو هيأت علمي دانشگاه ويريجينيا تحليل اشعار توسط#خانم_هلن_اوليايي_نيا ⏰پنجشنبه،٢٠دي ماه،ساعت ١٩ 🔘باغ غدير، حوضخانه قلمستان ☎️32602014 🆔 @ghalamestannews
دکتر مازیار اولیایی نیا و دکتر هلن اولیایی نیا از ادیبان و پژوهشگران معتبر و بنام اصفهان هستند. خدایشان توفیق دهاد.
🌲
---------------------
@bagh_saeb
🌲
---------------------
@bagh_saeb
🍀 امروز با بیدل
🔸 عشرت سالگره
عشرت #سالگره تاکیات، ای غفلتفال!
رشتهای هست که لب میگزد از گفتن سال
بیدل دربارۀ خیلی چیزها شعر دارد، حتی جشن تولد. حالا شاید بگویید چرا «سالگرد» نگفته و «سالگره» گفته است؟ در اینجا نکتهای هست. در حوزۀ شرقی زبان فارسی، «سالگره» میگویند و وجه تسمیۀ آن هم این است که رسم بوده است که بعضی اشخاص رشتهای نزد خود داشتهاند و هر سال که می گذشته است، بر آن رشته گرهی میزدهاند، تا شمار سالها از خاطرشان نرود. به همین دلیل سالگرد تولد را «سالگره» میگفتهاند. در مصراع دوم بیت بیدل هم به این رشته اشاره شده است. میگوید این رشته هر سال انگار از گفتن سال، لب میگزد.
در واقع شاعر در اینجا از گذر عمر نگران است و میگوید برای انسان که در غفلت به سر میبرد، سالگره نباید عشرتی داشته باشد. باقی بیتهای این غزل هم تأملات عمیقی نسبت به گذر عمر و غفلت انسان دارد:
بگذر ای شمع، ز تشویش زبانآرایی
کاروانهاست در این دشت، خموشی دنبال
عالم است این، به غرور تو که میپردازد؟
بوالهوس! یک دو سه روزی به خیالات ببال
مه پس از بدر شدن، سعی هلالش پیش است
چون به معراج رسد، طالب نقص است کمال
به که چون شمع به سر قطع کنی راه ادب
تا ز سعی قدمت سایه نگردد پامال
انسان را به شمعی رو به خاموشی تشبیه میکند. میگوید تو با این غرور خودت، فکر میکنی که همه عالم به تو میاندیشند؟ چه خیالاتی داری؟ مثل ماه انتظار داشته باشه که وقتی به بدر هم برسی، به سمت هلال بروی. پس بهترین کار این است که مثل شمع، آب شوی و به زمین بریزی.
#امروز_با_بیدل
@khanehayeneh
🌲
-----------------
@bagh_saeb
🔸 عشرت سالگره
عشرت #سالگره تاکیات، ای غفلتفال!
رشتهای هست که لب میگزد از گفتن سال
بیدل دربارۀ خیلی چیزها شعر دارد، حتی جشن تولد. حالا شاید بگویید چرا «سالگرد» نگفته و «سالگره» گفته است؟ در اینجا نکتهای هست. در حوزۀ شرقی زبان فارسی، «سالگره» میگویند و وجه تسمیۀ آن هم این است که رسم بوده است که بعضی اشخاص رشتهای نزد خود داشتهاند و هر سال که می گذشته است، بر آن رشته گرهی میزدهاند، تا شمار سالها از خاطرشان نرود. به همین دلیل سالگرد تولد را «سالگره» میگفتهاند. در مصراع دوم بیت بیدل هم به این رشته اشاره شده است. میگوید این رشته هر سال انگار از گفتن سال، لب میگزد.
در واقع شاعر در اینجا از گذر عمر نگران است و میگوید برای انسان که در غفلت به سر میبرد، سالگره نباید عشرتی داشته باشد. باقی بیتهای این غزل هم تأملات عمیقی نسبت به گذر عمر و غفلت انسان دارد:
بگذر ای شمع، ز تشویش زبانآرایی
کاروانهاست در این دشت، خموشی دنبال
عالم است این، به غرور تو که میپردازد؟
بوالهوس! یک دو سه روزی به خیالات ببال
مه پس از بدر شدن، سعی هلالش پیش است
چون به معراج رسد، طالب نقص است کمال
به که چون شمع به سر قطع کنی راه ادب
تا ز سعی قدمت سایه نگردد پامال
انسان را به شمعی رو به خاموشی تشبیه میکند. میگوید تو با این غرور خودت، فکر میکنی که همه عالم به تو میاندیشند؟ چه خیالاتی داری؟ مثل ماه انتظار داشته باشه که وقتی به بدر هم برسی، به سمت هلال بروی. پس بهترین کار این است که مثل شمع، آب شوی و به زمین بریزی.
#امروز_با_بیدل
@khanehayeneh
🌲
-----------------
@bagh_saeb
🌲
افتادهای در خون صدایت درنمیآید
کاری هم از دستم برایت برنمیآید
گهوارهٔ خیامها و ابنسیناها!
بیماری اما یک طبیب از در نمیآید
افتادهای لب تشنه، عالم خشک... و درمانی
جز گریه از این چشمهای تر نمیآید
هر برگ این تقویم را کندم به خود گفتم
تاریخ را روزی از این بدتر نمیآید!
هر روز که میآید اما، شوکرانیتر...
حنظلتر است این آمدن از هر "نمیآید"!
چشم امید از آسمان برداشتم مادر!
چون چارده قرن است پیغمبر نمیآید
داریم مثل بید میلرزیم و گرمایی
از این اجاق زیر خاکستر نمیآید
آن نوشدارویی که میگویند... آری هست!
از چنگ کیکاووس اما در نمیآید
هر روز مرگ آرشی، داغ سیاووشی ...
آخر چرا اندوههایت سر نمیآید؟!
افتادهای در خون، به خود میپیچم از درد و
کاری هم از دستم برایت برنمیآید ...
#پانتهآ_صفائی
@safaeip
🌲
-----------------
@bagh_saeb
افتادهای در خون صدایت درنمیآید
کاری هم از دستم برایت برنمیآید
گهوارهٔ خیامها و ابنسیناها!
بیماری اما یک طبیب از در نمیآید
افتادهای لب تشنه، عالم خشک... و درمانی
جز گریه از این چشمهای تر نمیآید
هر برگ این تقویم را کندم به خود گفتم
تاریخ را روزی از این بدتر نمیآید!
هر روز که میآید اما، شوکرانیتر...
حنظلتر است این آمدن از هر "نمیآید"!
چشم امید از آسمان برداشتم مادر!
چون چارده قرن است پیغمبر نمیآید
داریم مثل بید میلرزیم و گرمایی
از این اجاق زیر خاکستر نمیآید
آن نوشدارویی که میگویند... آری هست!
از چنگ کیکاووس اما در نمیآید
هر روز مرگ آرشی، داغ سیاووشی ...
آخر چرا اندوههایت سر نمیآید؟!
افتادهای در خون، به خود میپیچم از درد و
کاری هم از دستم برایت برنمیآید ...
#پانتهآ_صفائی
@safaeip
🌲
-----------------
@bagh_saeb
🌲
گنج مقصد را نیابی جز زدلهای خراب
پایه ی آبادی عالم در این ویرانه است
از غرور هوشیاری خنده بر مستان زند
بی خبر زاهد زشوق گریه مستانه است
(شیخ اسدالله حکیم قمشه ای
متخلص به دیوانه)
شيخ اسداللّه حكيم قمشه اى فرزند مشهدى جعفر. متوفّى ۱۳۳۴ ق. متخلّص به «ديوانه» از حكما، علما و شعراى بزرگ اصفهان بود. وى با وجود فراهم نبودن اسباب علم و تحصيل و اشتغال به زراعت، علوم منطق و ادب عربى را به حدّ كمال فرا گرفت. در علوم و حكمت الهى به طريقه ى اشراق و مشاء بخوبى آگاه بودو در اصفهان به تدريس حكمت و كلام می پرداخت. همچنين انواع علوم رياضى را به سبك قديم و جديد تدريس مى كرد. لغت فرانسه را بدون مراجعه به استاد به قدر كفايت مى دانست و خط شكسته را به خوبى مى نوشت. ولى افسوس كه در سن جوانى در سى و شش سالگى درگذشت. وى از شاگردان آخوند كاشى و حاج ملاهادی سبزواری بود.
حكيم داراى طبع عاشقانه و اشعار وى بيشتر غزلهاى عارفانه با مضامين عميق روحانى بود، از اشعار اوست:
خوشتر ز روزگار جنون روزگار نيست
نيكوتر از ديار محبّت ديار نيست
آن سر كه نيست در ره پاكان عشق، خاك
شايستهٔ نشيمن دامان يار نيست
#دیوانه_قمشهای (اصفهانی)
🌲
-----------------
@bagh_saeb
گنج مقصد را نیابی جز زدلهای خراب
پایه ی آبادی عالم در این ویرانه است
از غرور هوشیاری خنده بر مستان زند
بی خبر زاهد زشوق گریه مستانه است
(شیخ اسدالله حکیم قمشه ای
متخلص به دیوانه)
شيخ اسداللّه حكيم قمشه اى فرزند مشهدى جعفر. متوفّى ۱۳۳۴ ق. متخلّص به «ديوانه» از حكما، علما و شعراى بزرگ اصفهان بود. وى با وجود فراهم نبودن اسباب علم و تحصيل و اشتغال به زراعت، علوم منطق و ادب عربى را به حدّ كمال فرا گرفت. در علوم و حكمت الهى به طريقه ى اشراق و مشاء بخوبى آگاه بودو در اصفهان به تدريس حكمت و كلام می پرداخت. همچنين انواع علوم رياضى را به سبك قديم و جديد تدريس مى كرد. لغت فرانسه را بدون مراجعه به استاد به قدر كفايت مى دانست و خط شكسته را به خوبى مى نوشت. ولى افسوس كه در سن جوانى در سى و شش سالگى درگذشت. وى از شاگردان آخوند كاشى و حاج ملاهادی سبزواری بود.
حكيم داراى طبع عاشقانه و اشعار وى بيشتر غزلهاى عارفانه با مضامين عميق روحانى بود، از اشعار اوست:
خوشتر ز روزگار جنون روزگار نيست
نيكوتر از ديار محبّت ديار نيست
آن سر كه نيست در ره پاكان عشق، خاك
شايستهٔ نشيمن دامان يار نيست
#دیوانه_قمشهای (اصفهانی)
🌲
-----------------
@bagh_saeb
🌲
ز شرمِ حسن محابا نمیکند عاشق
حجابِ عشق مگر پردهٔ نظر گردد
اگر ز پای درآید نیفتد از پرگار
به گِرد نقطهٔ دل هرکه بیشتر گردد
#صائب
🌲
-----------------
@bagh_saeb
ز شرمِ حسن محابا نمیکند عاشق
حجابِ عشق مگر پردهٔ نظر گردد
اگر ز پای درآید نیفتد از پرگار
به گِرد نقطهٔ دل هرکه بیشتر گردد
#صائب
🌲
-----------------
@bagh_saeb
Forwarded from تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
هر رَنج کَز آنت کاهِشِ تَن باشد
بر حَق نالَم شَبان که بَر مَن باشد
دردَت که نِهَم به خویش میرَم از رَشک
چون گویم چون، نَصیبِ دشمَن باشد.
#مولاناکلامی
خلاصةالاشعار و زبدةالافکار (بخش اصفهان)؛ میر تقیالدّین کاشانی؛ به کوشش عبدالعلی ادیب برومند و محمّدحسین نصیری کهنمویی؛ میراث مکتوب؛ ۱۳۸۶: ۳۰۹.
https://tttttt.me/tarikhfarhanghonariranzamin
بر حَق نالَم شَبان که بَر مَن باشد
دردَت که نِهَم به خویش میرَم از رَشک
چون گویم چون، نَصیبِ دشمَن باشد.
#مولاناکلامی
خلاصةالاشعار و زبدةالافکار (بخش اصفهان)؛ میر تقیالدّین کاشانی؛ به کوشش عبدالعلی ادیب برومند و محمّدحسین نصیری کهنمویی؛ میراث مکتوب؛ ۱۳۸۶: ۳۰۹.
https://tttttt.me/tarikhfarhanghonariranzamin
Telegram
تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
یادداشتهایی برای روشنگریِ تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیاتِ ایرانِ بزرگِ تاریخی
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
Forwarded from دکتر محمدعلی شیوا
🌸تازه های نشر🌸
#دیوان_کمالی_اصفهانی
مقدمه و تصحیح: #دکتر_محمدعلی_شیوا
رقعی_شومیز/۱۳۹۶
خرید با 20% تخفیف از سایت #انتشارات_پرنیان_خیال
http://parneyankheyal.com/new/shop/
#دیوان_کمالی_اصفهانی
مقدمه و تصحیح: #دکتر_محمدعلی_شیوا
رقعی_شومیز/۱۳۹۶
خرید با 20% تخفیف از سایت #انتشارات_پرنیان_خیال
http://parneyankheyal.com/new/shop/
Forwarded from دکتر محمدعلی شیوا
🌸تازه های نشر🌸
#منتخبات_صائب
#حیدرعلی_کمالی_اصفهانی
مقدمه و تحقیق: #دکتر_محمدعلی_شیوا
رقعی_شومیز/۱۳۹۶
خرید با 20% تخفیف از سایت #انتشارات_پرنیان_خیال
http://parneyankheyal.com/new/shop/
#منتخبات_صائب
#حیدرعلی_کمالی_اصفهانی
مقدمه و تحقیق: #دکتر_محمدعلی_شیوا
رقعی_شومیز/۱۳۹۶
خرید با 20% تخفیف از سایت #انتشارات_پرنیان_خیال
http://parneyankheyal.com/new/shop/
🌲
تا نسـیم عطـر زلفـت برصبـا پیچیده اسـت
عطسـه در مغـز غـزالان خطـا پیچیده اسـت
ّ
نیست در بحر تعلق درکـف دل هیچ چیـز
چون حباب این قطره بیجا بر هوا پیچیده است
#میرزا_طاهر
محمّد طاهر نصرآبادى ملقب به میرزا طاهر به سال 1027ق در نصرآباد، يكى از محلههاى بزرگ اطراف اصفهان به دنيا آمد. آبا و اجداد او در زمان سلاطين صفويه و پادشاهان سابق، كمال اعتبار را داشتهاند.
وی در نوجوانی پدر خود را از دست داد و بعلت نداشتن راهنما و سرپرست مدّتى ساكن قهوهخانه شد. قهوهخانه در اين دوره، جايگاه اهل فضل، ادب، دانش، شعر و موسيقى بود و هركس بدانجا راه نداشت. در آنجا، نظم و نثر خودش را بارها بر اهل فن عرضه كرد و همگان زبان تصديق بر او گشودند. آقا حسين خوانسارى علامه و فقیه بزرگوار، مكررا او را به واسطه نوشتههايش تشويق مىنمود.
آوازه و شهرت نصرآبادى به زودى در پایتخت پيچيد و مرتبه او در شعرشناسى، به پايهاى رسيد كه شعراى جوان از او تخلّص مىطلبيدند.
وى در سالهاى بين 1070-1080ق به شرف زيارت حضرت ثامن الحجج(ع) نائل شد. در اين سفر، او با شاعران آن سامان چون ميرزا حسين خان، چلبى ولد حاج صالح تبريزى و ميرزا جانى عزّتى ديدار كرد. پس از آن، عازم زیارت مكّه معظّمه و زيارت تربت پيامبر(ص) و حضرات ائمه بقيع(ع) شد.
پس از برگشت از آن سفر، خانهاش محفل ادبى شاعران و موزونان بود و ملّا رشدى، باقيا نائينى، عارف شيرازى و صائب تبريزى، به خانهاش آمد و شد داشتند. بزودى دست جفاكار روزگار جمعى از ياران او چون آخوند نصيرا و ديگران را به جهان باقى برد و جان لطيف نصرآبادى، در چنگ غربت و تنهايى، قرين هزارگونه محنت و حسرت شد و چون جاى خالى دوستان را تحمّل نداشت، به گوشه مسجد لنبان اصفهان، به عبادت الهى مشغول شد و گوشهنشينى اختيار كرد. در این مسجد ، شعرا از اين سو و آن سو به ديدار او آمدند و از صحبت او محظوظ شدند. مولانا بديع سمرقندى از ماوراء النهر، مير اسماعيل چرپادقانى، ملّا على رضا، حاجى محمّد صادق، كريما، ميرزا ميرك، ميرزا مهدى و مولانا محمّد سعيد اشرف مازندرانى از آن گروه بودند.
نفوذ و بزرگى نصرآبادى به جايى رسيد كه در بعضى مناظرات، به عنوان يك داور بىطرف او را مىشناختند و براى حل اختلاف، به او مراجعه مىكردند؛ چرا كه او هم از لحاظ بزرگى شخصيت و هم از جنبه ادبی در مرتبه بالايى بود.
ويژگىهاى فكرى او و روحيات اخلاقى خاص وى، در «تذكرة الشعرايش» نمايان است. او علاقه و عشق زايد الوصفى به پيامبر(ص) و ائمه(ع) داشت. اين شيفتگى در كتابش موج مىزند.
یکی از فرزندان نصرآبادی به نام بدیع الزمان از ادبای عصر خود بوده است.
از وفات نصرآبادی اطلاعی در دست نیست ولی وی تا سال ۱۰۸۸ ق در قید حیات بوده است.
مشهورترین تألیف نصرآبادی تذکره الشعراء میباشد که این اثر را در سال ۱۰۷۲ ق نوشته است و در بسیاری موارد از تذکره الشعرای وی به «تذکره نصرآبادی» یاد میشود. این تذکره حاوی شرح حال صدها تن از شاعران و عالمان و خوشنویسان و ادبای معاصر وی در قرن ۱۱ ق است و از حیث اطلاعات اجتماعی نیز حاوی اطلاعت ارزندهای است. این تذکره به زبان فارسی نوشته شده و یک مرتبه توسط وحید دستگردی در سال ۱۳۱۷ ش و دیگر بار با تصحیح محسن ناجی نصرآبادی در سال ۱۳۷۸ش توسط نشر اساطیر تهران در دو جلد منتشر شد. اگر چه چاپ اشاطیر زیباتر است ولی تصحیح و مقدمه وحید دستگردی بسیار عالمانه تر میباشد.
آثار میرزا محمد طاهر:
1- تذكرة الشعراء
2- گلشن خيال (گلشن خيالات)
3- گل رعنا
4- مرآت الجمال
5- منتخب ديوان صائب
6- منشآت
7- منتخب اشعار
و تعدادی نامه به افراد مختلف
منابع:
مقدمه تذکره الشعرای نصرآبادی، به تصحیح محسن ناجی، اساطیر تهران، ۱۳۷۸.
تاریخ تذکرههای فارسی، احمد گلچین معانی، ج۱، ص۴۵
کاروان هند، گلچین معانی، ج۲، ص۹۷۲
مجله وحید، شماره دوم، سال نهم، ص۲۲۳
*****
ببند از نیک و بد لب را، در روزی به خود واکنّ
بنه دندان بـه روی حرف و لـذت را تماشا کن
میرزا محمد طاهر نصرآبادی
🌲
-----------------
@bagh_saeb
تا نسـیم عطـر زلفـت برصبـا پیچیده اسـت
عطسـه در مغـز غـزالان خطـا پیچیده اسـت
ّ
نیست در بحر تعلق درکـف دل هیچ چیـز
چون حباب این قطره بیجا بر هوا پیچیده است
#میرزا_طاهر
محمّد طاهر نصرآبادى ملقب به میرزا طاهر به سال 1027ق در نصرآباد، يكى از محلههاى بزرگ اطراف اصفهان به دنيا آمد. آبا و اجداد او در زمان سلاطين صفويه و پادشاهان سابق، كمال اعتبار را داشتهاند.
وی در نوجوانی پدر خود را از دست داد و بعلت نداشتن راهنما و سرپرست مدّتى ساكن قهوهخانه شد. قهوهخانه در اين دوره، جايگاه اهل فضل، ادب، دانش، شعر و موسيقى بود و هركس بدانجا راه نداشت. در آنجا، نظم و نثر خودش را بارها بر اهل فن عرضه كرد و همگان زبان تصديق بر او گشودند. آقا حسين خوانسارى علامه و فقیه بزرگوار، مكررا او را به واسطه نوشتههايش تشويق مىنمود.
آوازه و شهرت نصرآبادى به زودى در پایتخت پيچيد و مرتبه او در شعرشناسى، به پايهاى رسيد كه شعراى جوان از او تخلّص مىطلبيدند.
وى در سالهاى بين 1070-1080ق به شرف زيارت حضرت ثامن الحجج(ع) نائل شد. در اين سفر، او با شاعران آن سامان چون ميرزا حسين خان، چلبى ولد حاج صالح تبريزى و ميرزا جانى عزّتى ديدار كرد. پس از آن، عازم زیارت مكّه معظّمه و زيارت تربت پيامبر(ص) و حضرات ائمه بقيع(ع) شد.
پس از برگشت از آن سفر، خانهاش محفل ادبى شاعران و موزونان بود و ملّا رشدى، باقيا نائينى، عارف شيرازى و صائب تبريزى، به خانهاش آمد و شد داشتند. بزودى دست جفاكار روزگار جمعى از ياران او چون آخوند نصيرا و ديگران را به جهان باقى برد و جان لطيف نصرآبادى، در چنگ غربت و تنهايى، قرين هزارگونه محنت و حسرت شد و چون جاى خالى دوستان را تحمّل نداشت، به گوشه مسجد لنبان اصفهان، به عبادت الهى مشغول شد و گوشهنشينى اختيار كرد. در این مسجد ، شعرا از اين سو و آن سو به ديدار او آمدند و از صحبت او محظوظ شدند. مولانا بديع سمرقندى از ماوراء النهر، مير اسماعيل چرپادقانى، ملّا على رضا، حاجى محمّد صادق، كريما، ميرزا ميرك، ميرزا مهدى و مولانا محمّد سعيد اشرف مازندرانى از آن گروه بودند.
نفوذ و بزرگى نصرآبادى به جايى رسيد كه در بعضى مناظرات، به عنوان يك داور بىطرف او را مىشناختند و براى حل اختلاف، به او مراجعه مىكردند؛ چرا كه او هم از لحاظ بزرگى شخصيت و هم از جنبه ادبی در مرتبه بالايى بود.
ويژگىهاى فكرى او و روحيات اخلاقى خاص وى، در «تذكرة الشعرايش» نمايان است. او علاقه و عشق زايد الوصفى به پيامبر(ص) و ائمه(ع) داشت. اين شيفتگى در كتابش موج مىزند.
یکی از فرزندان نصرآبادی به نام بدیع الزمان از ادبای عصر خود بوده است.
از وفات نصرآبادی اطلاعی در دست نیست ولی وی تا سال ۱۰۸۸ ق در قید حیات بوده است.
مشهورترین تألیف نصرآبادی تذکره الشعراء میباشد که این اثر را در سال ۱۰۷۲ ق نوشته است و در بسیاری موارد از تذکره الشعرای وی به «تذکره نصرآبادی» یاد میشود. این تذکره حاوی شرح حال صدها تن از شاعران و عالمان و خوشنویسان و ادبای معاصر وی در قرن ۱۱ ق است و از حیث اطلاعات اجتماعی نیز حاوی اطلاعت ارزندهای است. این تذکره به زبان فارسی نوشته شده و یک مرتبه توسط وحید دستگردی در سال ۱۳۱۷ ش و دیگر بار با تصحیح محسن ناجی نصرآبادی در سال ۱۳۷۸ش توسط نشر اساطیر تهران در دو جلد منتشر شد. اگر چه چاپ اشاطیر زیباتر است ولی تصحیح و مقدمه وحید دستگردی بسیار عالمانه تر میباشد.
آثار میرزا محمد طاهر:
1- تذكرة الشعراء
2- گلشن خيال (گلشن خيالات)
3- گل رعنا
4- مرآت الجمال
5- منتخب ديوان صائب
6- منشآت
7- منتخب اشعار
و تعدادی نامه به افراد مختلف
منابع:
مقدمه تذکره الشعرای نصرآبادی، به تصحیح محسن ناجی، اساطیر تهران، ۱۳۷۸.
تاریخ تذکرههای فارسی، احمد گلچین معانی، ج۱، ص۴۵
کاروان هند، گلچین معانی، ج۲، ص۹۷۲
مجله وحید، شماره دوم، سال نهم، ص۲۲۳
*****
ببند از نیک و بد لب را، در روزی به خود واکنّ
بنه دندان بـه روی حرف و لـذت را تماشا کن
میرزا محمد طاهر نصرآبادی
🌲
-----------------
@bagh_saeb