جود در پرتو روشنایی بامدادی، در حاليكه یار را در کنار خویش احساس میکرد راهی را که چند ساعت پیش در تاریکی پیموده بود در پیش گرفت و به پای تپه رسید. در اینجا از آهنگ گامها کاست، و سپس ایستاد.
اینک در نقطهای بود که نخستین نگاه را از او ربود. آفتاب تازه برآمده بود و احتمال نداشت که کسی پیشتر از آنجا گذشته باشد. زمین را نگاه کرد، و آه کشید. از نزدیک که نگاه کرد جای پاهاشان را آنگاه که ایستاده و شانه به شانه هم بودند، دید. اکنون آرابلا اینجا نبود و قلم خیال بر این بافته طبیعت چنان تصویری از حضور گذشته او پرداخت که خلائي در درونش دهن گشود که با هیچ چیز پرشدنی نبود.
بید هرسشدهای در همان نزدیکی بود، و این بید اکنون با هر بید دیگر در جهان فرق داشت. اکنون منتهای آرزوش این بود که بتواند این شش روزی را که در میان آمده بودند از سر راه بردارد و نابود کند تا از نو با او دیدار کند، حتی اگر بنا بود که هفتهای بیش زنده نماند.
جود گمنام 📗
#تامس_هاردي📝
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
اینک در نقطهای بود که نخستین نگاه را از او ربود. آفتاب تازه برآمده بود و احتمال نداشت که کسی پیشتر از آنجا گذشته باشد. زمین را نگاه کرد، و آه کشید. از نزدیک که نگاه کرد جای پاهاشان را آنگاه که ایستاده و شانه به شانه هم بودند، دید. اکنون آرابلا اینجا نبود و قلم خیال بر این بافته طبیعت چنان تصویری از حضور گذشته او پرداخت که خلائي در درونش دهن گشود که با هیچ چیز پرشدنی نبود.
بید هرسشدهای در همان نزدیکی بود، و این بید اکنون با هر بید دیگر در جهان فرق داشت. اکنون منتهای آرزوش این بود که بتواند این شش روزی را که در میان آمده بودند از سر راه بردارد و نابود کند تا از نو با او دیدار کند، حتی اگر بنا بود که هفتهای بیش زنده نماند.
جود گمنام 📗
#تامس_هاردي📝
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
پنهان زندگی کن تا بتوانی برای خود زندگی کنی.
نسبت به چیزی که برای زمانۀ تو بسیار با اهمیّت به نظر میرسد بیخبر باش.
میان خود و زمانِ حال، حداقل سه قرن فاصله ایجاد کن، تا هیاهوی زمانِ حال و جار و جنجالِ جنگ ها و انقلابها تنها به صورت زمزمه به گوش تو رسد.
تو نیز میخواهی کمک کنی، اما فقط به آن هایی که دردشان را کاملا درک میکنی کمک کن، زیرا آنها فقط یک غم و یک امیدِ مشترک با تو دارند، یعنی به دوستان خود کمک کن. کمکِ تو به آنها فقط به طریقی است که تو به خود کمک کردهای؛ یعنی آن ها را شجاعتر، پر تحملتر، سادهتر و شادتر گردان. چیزی به آنها بیاموز که افرادِ اندکی در روزگار ما، خصوصا واعظان همبستگی در ترحم, از آن سر در میآورند؛ یعنی همبستگی و شادی را به آنها بیاموز.
👤#فریدریش_نیچه
📚#از_کتاب_حکمت_شادان
قطعه ۳۳۸
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
نسبت به چیزی که برای زمانۀ تو بسیار با اهمیّت به نظر میرسد بیخبر باش.
میان خود و زمانِ حال، حداقل سه قرن فاصله ایجاد کن، تا هیاهوی زمانِ حال و جار و جنجالِ جنگ ها و انقلابها تنها به صورت زمزمه به گوش تو رسد.
تو نیز میخواهی کمک کنی، اما فقط به آن هایی که دردشان را کاملا درک میکنی کمک کن، زیرا آنها فقط یک غم و یک امیدِ مشترک با تو دارند، یعنی به دوستان خود کمک کن. کمکِ تو به آنها فقط به طریقی است که تو به خود کمک کردهای؛ یعنی آن ها را شجاعتر، پر تحملتر، سادهتر و شادتر گردان. چیزی به آنها بیاموز که افرادِ اندکی در روزگار ما، خصوصا واعظان همبستگی در ترحم, از آن سر در میآورند؛ یعنی همبستگی و شادی را به آنها بیاموز.
👤#فریدریش_نیچه
📚#از_کتاب_حکمت_شادان
قطعه ۳۳۸
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
مي گويم: ((مامان، مامان، به نظرت چطور بودم؟))
محكم و آبدار مي بوسدم.
(( خوب بودي. كي بيشتر از اين انتظار داشت؟ اون همه كتاب. بهت افتخار ميكنم. فقط كاش پدرت هم بود و مي ديد.))
((منظورت از اينكه خوب بودم چيه، مامان؟ از كجا مي دوني؟ تو نمي توني چيزهايي را كه نوشته ام بخوني.))
((چيزي را كه مي دونم، مي دونم. به اين كتابا نگاه كن.))
كيف خريدش را باز مي كند، دو تا از كتاب هايم را در مي آورد و با محبت نوازش شان مي كند.
(( كتاباي بزرگ ، كتاباي قشنگ.))
از اينكه كتاب هايم را در دست گرفته، عصبي مي شوم.(( مهم چيزي است كه داخل كتاب است. شايد فقط جفنگ نوشته باشم.))
(( حماقته! كتاباي به اين قشنگي!))
(( مامان، اين كتاب ها را تو اين كيف با خودت همه جا مي بري؟ اصلا اينجا چه كار داري؟ ))
(( از اينكه اينجام خجالت مي كشي؟ هميشه مايه ي شرمندگيت بودم.))
مامان و معني زندگي
#اروين_دی_يالوم
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
محكم و آبدار مي بوسدم.
(( خوب بودي. كي بيشتر از اين انتظار داشت؟ اون همه كتاب. بهت افتخار ميكنم. فقط كاش پدرت هم بود و مي ديد.))
((منظورت از اينكه خوب بودم چيه، مامان؟ از كجا مي دوني؟ تو نمي توني چيزهايي را كه نوشته ام بخوني.))
((چيزي را كه مي دونم، مي دونم. به اين كتابا نگاه كن.))
كيف خريدش را باز مي كند، دو تا از كتاب هايم را در مي آورد و با محبت نوازش شان مي كند.
(( كتاباي بزرگ ، كتاباي قشنگ.))
از اينكه كتاب هايم را در دست گرفته، عصبي مي شوم.(( مهم چيزي است كه داخل كتاب است. شايد فقط جفنگ نوشته باشم.))
(( حماقته! كتاباي به اين قشنگي!))
(( مامان، اين كتاب ها را تو اين كيف با خودت همه جا مي بري؟ اصلا اينجا چه كار داري؟ ))
(( از اينكه اينجام خجالت مي كشي؟ هميشه مايه ي شرمندگيت بودم.))
مامان و معني زندگي
#اروين_دی_يالوم
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
ناگهان در کوچه دیدم بیوفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را
گفته بودم بَعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را...
#اخوان_ثالث
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را
گفته بودم بَعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را...
#اخوان_ثالث
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
چیز عجیب برای من این است که مردم این همه توجه به زندگی دارند،ولی اصلا توجه ای به مرگ ندارند.ممکن است شما به من بگویید که چرا بسیاری از این دانشمندان کلهدار،این همه جان می کنند تا زندگی را طولانی تر کنند،به جای آنکه وسایل مناسبی برای تمام کردنش درست کنند؟مسلما تو این دنیا یک مشت آدم مثل من هستند که میل مردن دارند،اما شهامتش را ندارند.
#هوراس_مک_کورای
آنها به اسب ها شلیک می کنند📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
#هوراس_مک_کورای
آنها به اسب ها شلیک می کنند📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
جودی ! با تو موافقم ، عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنن و زندگی رو یک مسابقه یِ دو می دونن و می خوان هرچه زودتر به هدفی درافق دوردست برسن و متوجه نمیشن که اون قدرخسته شدن که شاید نتونن به مقصد برسن و اگر هم برسن یکهو خودشون رو در پایان خط می بینن . درحالیکه نه به مسیر توجه داشتن و نه لذتی ازش بردن !
#جین_وبستر
بابا لنگ دراز📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
#جین_وبستر
بابا لنگ دراز📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
چنان تنهایی وحشتناکی احساس میکردم که خیال خودکشی به سرم زد. چیزی که جلویم را گرفت این فکر بود که هیچکس، مطلقاً هیچکس از مرگم متأثر نخواهد شد و من در مرگ خیلی تنهاتر از زندگی خواهم بود ...
تهوع📚
#ژان_پل_سارتر
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
تهوع📚
#ژان_پل_سارتر
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
کافکا، بیرون چه میبینی؟
از پنجره ی پشت سرش به بیرون نگاه میکنم.
درختها، آسمان و قدری ابر را میبینم. و چند پرنده روی شاخههای درخت.
هیچ چیز غیر عادی نیست، درست؟
درست است.
ولی اگر میدانستی
فردا صبح دیگر نمیتوانی اینها را ببینی،
همه چیز ناگهان در نظرت جلوه میکرد و ارزشمند میشد، نه؟
كافكا در ساحل📚
#هاروکی_موراکامی
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
از پنجره ی پشت سرش به بیرون نگاه میکنم.
درختها، آسمان و قدری ابر را میبینم. و چند پرنده روی شاخههای درخت.
هیچ چیز غیر عادی نیست، درست؟
درست است.
ولی اگر میدانستی
فردا صبح دیگر نمیتوانی اینها را ببینی،
همه چیز ناگهان در نظرت جلوه میکرد و ارزشمند میشد، نه؟
كافكا در ساحل📚
#هاروکی_موراکامی
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
بازگشایی قدیمی ترین کتابفروشی شیراز در نخستین روز هفته کتاب
این کتابخانه که سال 1326 تاسیس شده بود،پس از درگذشت زین العابدین بلادی گرداننده آن تعطیل شد
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
این کتابخانه که سال 1326 تاسیس شده بود،پس از درگذشت زین العابدین بلادی گرداننده آن تعطیل شد
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
دوست دارن هما پور اصفهانی
نویسنده کتاب های ذهن خالی سجاده و صلیب توسکا سیگار شکلاتی ....
وعده دیدار ما ۵ شنبه ۲ آذر
معالی آباد پاساژ نغمه کتاب فروشی هیربد 📚📚📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
نویسنده کتاب های ذهن خالی سجاده و صلیب توسکا سیگار شکلاتی ....
وعده دیدار ما ۵ شنبه ۲ آذر
معالی آباد پاساژ نغمه کتاب فروشی هیربد 📚📚📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
جودی ! با تو موافقم ، عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنن و زندگی رو یک مسابقه یِ دو می دونن و می خوان هرچه زودتر به هدفی درافق دوردست برسن و متوجه نمیشن که اون قدرخسته شدن که شاید نتونن به مقصد برسن و اگر هم برسن یکهو خودشون رو در پایان خط می بینن . درحالیکه نه به مسیر توجه داشتن و نه لذتی ازش بردن !
#جین_وبستر
از کتاب بابا لنگ دراز📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
با یک کلیک از سایت ما خرید کنید
#جین_وبستر
از کتاب بابا لنگ دراز📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
با یک کلیک از سایت ما خرید کنید
چنان تنهایی وحشتناکی احساس میکردم که خیال خودکشی به سرم زد. چیزی که جلویم را گرفت این فکر بود که هیچکس، مطلقاً هیچکس از مرگم متأثر نخواهد شد و من در مرگ خیلی تنهاتر از زندگی خواهم بود ...
تهوع📚
#ژان_پل_سارتر
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
تهوع📚
#ژان_پل_سارتر
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
کافکا، بیرون چه میبینی؟
از پنجره ی پشت سرش به بیرون نگاه میکنم.
درختها، آسمان و قدری ابر را میبینم. و چند پرنده روی شاخههای درخت.
هیچ چیز غیر عادی نیست، درست؟
درست است.
ولی اگر میدانستی
فردا صبح دیگر نمیتوانی اینها را ببینی،
همه چیز ناگهان در نظرت جلوه میکرد و ارزشمند میشد، نه؟
كافكا در ساحل📚
#هاروکی_موراکامی
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
از پنجره ی پشت سرش به بیرون نگاه میکنم.
درختها، آسمان و قدری ابر را میبینم. و چند پرنده روی شاخههای درخت.
هیچ چیز غیر عادی نیست، درست؟
درست است.
ولی اگر میدانستی
فردا صبح دیگر نمیتوانی اینها را ببینی،
همه چیز ناگهان در نظرت جلوه میکرد و ارزشمند میشد، نه؟
كافكا در ساحل📚
#هاروکی_موراکامی
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
مردها وقتی ازدواج می کنند، دیگر به زنشان فکر نمی کنند. با یک کامپیوتر بازی می کنند، قفسه ای را تعمیر می کنند، چمنِ تهِ حیاط را می زنند. این راهی است که آنها برای کناره گیری از زندگیِ پر تلاطم انتخاب می کنند. این راهی است که مردها از طریق آن، بی آنکه عزیمت کنند، عزیمت می کنند. با ازدواج، برای مردها چیزی تمام می شود.
برای زنها برعکس است، با ازدواج، چیزی شروع می شود...
#کریستین_بوبن
فراتر از بودن📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
برای زنها برعکس است، با ازدواج، چیزی شروع می شود...
#کریستین_بوبن
فراتر از بودن📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
در این دنیا بیشتر از ستارگان آسمان، استاد و شیخ دروغین وجود دارد!
مرشد واقعی تو را به نگاه کردن در درونت و کشف زیبایی های آن رهنمون می کند، نه اینکه تمام سعی اش در این باشد که تو را مرید و شیفته ی خود کند!
#الیف_شافاک
ملت عشق📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
مرشد واقعی تو را به نگاه کردن در درونت و کشف زیبایی های آن رهنمون می کند، نه اینکه تمام سعی اش در این باشد که تو را مرید و شیفته ی خود کند!
#الیف_شافاک
ملت عشق📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
عفیف، سختکوش، نیکاندیش، خیرخواه، معتدل و میانهرو: این همان چیزی است که از انسان میخواهید؟ آدمِ نیکو؟ امّا برای من این همان بردهی ایدهآل است؛ بردگی در آینده.
#نیچه
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
#نیچه
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
موشي در خانه ي صاحب مزرعه تله موش ديد ؛ به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد؛
همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطي ندارد ؛
ماري در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزيد ؛
از مرغ برايش سوپ درست کردند؛
گوسفند را براي عيادت کنندگان سر بريدند؛
گاو را براي مراسم ترحيم کشتند؛
و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه مي کرد؛
و به مشکلي که به ديگران ربط نداشت فکر مي کرد ...
کلیله و دمنه📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطي ندارد ؛
ماري در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزيد ؛
از مرغ برايش سوپ درست کردند؛
گوسفند را براي عيادت کنندگان سر بريدند؛
گاو را براي مراسم ترحيم کشتند؛
و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه مي کرد؛
و به مشکلي که به ديگران ربط نداشت فکر مي کرد ...
کلیله و دمنه📚
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
ماندهام که مردم از چه چیزی بیشتر وحشت دارند؟
من که میگویم مردم بیشتر از هر چیز
از این وحشت دارند که قدمِ تازهای بردارند یا حرف تازهای بزنند...
📚جنایت و مکافات
👤 #فئودور_داستایوفسکی
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir
من که میگویم مردم بیشتر از هر چیز
از این وحشت دارند که قدمِ تازهای بردارند یا حرف تازهای بزنند...
📚جنایت و مکافات
👤 #فئودور_داستایوفسکی
@dkbook
Www.kheradbookshop.ir