Kimia zeraati
34 subscribers
67 photos
7 videos
4 files
9 links
Download Telegram
گاهي بايد براي اتفاقي ساده
قرن ها منتظر ماند
عجيب است ساده ها ساده اتفاق نمي افتند ...
مثلا همين دست هايت
كه گره نمي خورند
دور بدنم
و حرف نميزند چشم هايت
آن طور كه بايد
جانا ساده است اينها
انقدر ساده
كه مي تواند مرا در پيچيدگي غرق كند
#كيميا_زراعتي
صبح كه ميشود
آينه به من لبخند ميزند
و
نويد شروع ديگري را ميدهد
مي گويد : صبحمان بخيرررر !
با تبسم ادامه مي دهد
مهم نيست كه ديشب چ گذشته است
و
حتي مهم نيست كه
باز هم براي كسب تجربه اي
جراحت عميقي در قلبمان ايجاد كردي
پيشاني ام را ميبوسد
ميگويد
مهم آن است خورشيد براي شروع دوباره تو طلوع كرده است
كمي با سكوت نگاهم ميكند
.
.
.
ميگويد : هيييي با تو ام
صبحمان بخييييررر ! 🤗😊😍
#كيميا_زراعتي
پدرم گفت :
پسر جان به کسی دل ندهی !!!

دل که نه ...
حضرت بانو سر و جان را برده است ...















پدرم راست مي گفت ...🙃
‎ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
‎این چُنین به طوفان تنِ مرا سپردی
‎ای که مُهرِ باطل زدی به دفترِ من
‎بعدِ تو نیامد چه ها که بر سرِ من
‎بعدِ تو نیامد چه ها که بر سرِ من


‎رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته اَم
‎رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته اَم
‎رفتی و نهادی چه آسان دلِ مرا به زیرِ پا
‎رفتی و خیالت زمانی نمی کُند مرا رها

🚶🏻💫😞
خواستم از اين طريق ي جور تبريك بگم و حمايت كنم و ارزوي موفقيت داشته باشم براي صدات نيكتا جونم @Niktaamz
ايشالا آهنگاي بيشتري رو ازت بشنويم
Forwarded from Deleted Account
dige nazan harfesho
hesam ft kasra.(niki)
جريان داره 👇
ديشب يكي از زيبا ترين لحظه هاي عمرم رو ديدم
ازون لحظه هايي كه آدم ميگه
هيييي نگاه كن
محبت هنوز زندست
عشق هنوز زندست
👇👇👇
ديشب داشتم با بي ار تي 🚌برمي گشتم خونه
همون طوريش تحمل شلوغي براي همه سخت بود
كه يهو تصادف كرديم
بعد مجبور شديم پياده بشيم و سوار اتوبوس بعدي بشيم
همين طور كه وايساده بوديم
ي دختري رو كرد به كسي كه روي صندلي نشسته بود و گفت
+ببخشيد خانم ميتونم به جاي شما بشينم روي صندلي ؟ اخه ديسك كمر دارم ...
_ ( با مهربوني ) بله البته 😊
+ (يك شاخه رز از دسته گلي كه دستش بود در اورد و گفت ) اين براي شما 🌹ممنون كه جاتونو به من داديد
خلاصه انقدر حال همه خوب شد با ديدن اين صحنه زيبا
من هم از قيافم ذوق زدگي فرياااد ميزد و تا اخر راه لبخند داشتم
وقتي مي خواست پياده شه
بدون هيچ دليلي يك شاخه رز هم به من داد !
باورم نمي شد
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
همه اينا رو گفتم كه سعي كنيم بدون هيچ دليلي مهربون باشيم
هيچ وقت از ياد آدم نميره اين نوع از مهربوني
من كسي را ميشناسم
كه (دلم لك زده لبخندش را...)
كسي هيچ وقت نشد
نگاهش كنم و بگويم
(بيمار خنده هاي تو ام بيشتر بخند ...
خورشيد آرزوي مني گرم تر بتاب...)
كسي كه هيچ وقت نشد ...
نشد...
#كيميا_زراعتي
اون یه زنه معمولیه
من چی میدونم از یه زن
زنا بدونه عشقشون
زنایه معمولی میشن


خوبه که اونجا نیستم
ببینم این شکستنو
یه روزی پیر میشه و حتی نمیشناسه منو
من خنده هاشو یادمه اینقده مجبوری نبود
من باعثه این حالشم قبله من اینجوری نبود
#سينا_حجازي
ما هيچ وقت محبوب آدم ها نمي شويم
آدم ها فقط علاقه مند به آن چيزي ميشوند كه ميخواهند از ما بسازند !
چشم ها دست ميشوند و ميسازند آن چه ميخواهند ببينند را !
اين اتفاق آن قدر زير پوستي رخ ميدهند كه
باورم ميكنيم چشم هايمان سالم است ...!
#كيميا_زراعتي
#از_جمله_افسوس_ها
من نيز چو خٖورشيد،
دلم زنده به #عشق است
راه دل خود را ،
نتوانم كه نپويم

هر صبح، در آيینه ي
جادويي خورشید
چون مي ‌نگرم،
او همه من،
من همه اویم

#فريدون_مشيری
#شهريور هميشه برام دلهره آور بوده
دلهره اين كه وقتي تموم شه
پاييز باز چه بلايي ميخواد
سر قلبم بياره
دلهره اين كه اين كه
بارون قراره من رو #ديوونه تر بكنه
و از همه عجيب تر اين كه
آذر ماه ديگري تو راهه !
#آذر_ماه ...
فقط خدا ميدونه كه
آذر ماه ها
با من چه كردن...

#كيميا_زراعتي
Kimia zeraati
Roozbeh Nematollahi – Emrooziha
امروز اگه حالم خوبه
قلبم واسه تو مي كوبه
با تو رويام بي اندازست
امروز شده با هر سختي
ميشه كه بگي خوشبختي
امروز يه روز تازست
هر روزو تووووپ شروع كنيد
امروزتونم بخير
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را

مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را

قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را :

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را

#كاظم_بهمني
ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه
#مست_از_خانه_برون_تاخته‌ای_یعنی_چه
زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه
شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای
قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداخته‌ای یعنی چه
سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آخته‌ای یعنی چه
هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته‌ای یعنی چه
حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداخته‌ای یعنی چه
#حضرت_حافظ