یه چیزی هم که کلهم ازش خط خطیه اینه که انقدر همه سعی میکنن اندروید و آی او اس رو شبیه همدیگه کنن.
مثلا اندروید رو هم باتم شیتی کنن. یا مثلا یه سری ویوهای اندروید رو یه جوری تغییر بدن بشه عین آی او اس. خو این غلطه. هزینهبره. تو میخوای هزینهش رو برداری؟ بعدم میگن چرا اندروید کندتر از آیاواسه. چون تو فاز دیزاین اپها که میرسه اصن دیزاینرا آیاواس میچپونن توی اندروید. ما باید ذات ویوهای فریمورک رو دستکاری کنیم تا بشه یه اکسپرینس ضعیف از آیاواس. مگه خود متریال چشه؟
تلگرام به نظرم از جاهاییه که خیلی خوب این قضیه رو هندل کرده. واقعا درود به شرفش. مخصوصا توی کیس باتمشیت. هر چی آیاواسش هی باتم شیت داره، اندروید همه فول پیج. خب آفرین یاد بگیرید بقیه دیگه.
مثلا اندروید رو هم باتم شیتی کنن. یا مثلا یه سری ویوهای اندروید رو یه جوری تغییر بدن بشه عین آی او اس. خو این غلطه. هزینهبره. تو میخوای هزینهش رو برداری؟ بعدم میگن چرا اندروید کندتر از آیاواسه. چون تو فاز دیزاین اپها که میرسه اصن دیزاینرا آیاواس میچپونن توی اندروید. ما باید ذات ویوهای فریمورک رو دستکاری کنیم تا بشه یه اکسپرینس ضعیف از آیاواس. مگه خود متریال چشه؟
تلگرام به نظرم از جاهاییه که خیلی خوب این قضیه رو هندل کرده. واقعا درود به شرفش. مخصوصا توی کیس باتمشیت. هر چی آیاواسش هی باتم شیت داره، اندروید همه فول پیج. خب آفرین یاد بگیرید بقیه دیگه.
متروکه
دیشب رفتیم انقلاب که بتونم زبان اصلی این کتاب رو پیدا کنم که بتونم توی همخوانی یلدت بخونمش. کلی گشتیم ولی چیزی پیدا نشد. امروز بعد از کار داشتم خونه رو مرتب میکردم. یهو اینو روی تاج تخت دیدم. اولش فکر کردم اشتباه دارم میبینم. بعدش رفتم برش داشتم دیدم خود…
تازه اوایلشم، ولی بسیار زیباست. بسیار دلنشینه. بسیار پر محتواست.
سطح زبانش برای من یه خرده سنگینه. مثلا من توی کتابای قبلی، صفحهای یکی دو تا کلمه بود که بخوام سرچشون کنم، که اونا رو هم گاهی از کانتکست میفهمیدم. ولی اینو هر پاراگراف یه کلمه داره که باید سرچ کنم و از کانتکست نمیشه فهمید :)
سطح زبانش برای من یه خرده سنگینه. مثلا من توی کتابای قبلی، صفحهای یکی دو تا کلمه بود که بخوام سرچشون کنم، که اونا رو هم گاهی از کانتکست میفهمیدم. ولی اینو هر پاراگراف یه کلمه داره که باید سرچ کنم و از کانتکست نمیشه فهمید :)
بچهها بیاید بهم بگید قشم، هرمز، هنگام باید چیکارا کرد خوش بگذره؟ چیا خوش قیمتن قشم؟ چیا بخریم چیا نخریم؟
غذاهای خوب رو پیشنهاد کنیم بهم که امتحان باید کنم حتما.
از این نصیحتا کنید بهم 😁
غذاهای خوب رو پیشنهاد کنیم بهم که امتحان باید کنم حتما.
از این نصیحتا کنید بهم 😁
کولهها رو بستیم، ناهار فردا و شام امشب رو درست کردم، مونده شام فردا شب. چون توب قطاریم و بهمون گفتن غذای قطار بیکیفیته با خودتون بیارید.
دیگه مونده یه وعده دیگه غذا درست کنم، کیف مدارک و وسایل دم دستی رو ببندیم، خوراکیا رو جمع و جور کنیم، دوش بگیریم و لاکم رو عوض کنم. بعدش دیگه همش گرمای جنوب و دِریا 😍
دیگه مونده یه وعده دیگه غذا درست کنم، کیف مدارک و وسایل دم دستی رو ببندیم، خوراکیا رو جمع و جور کنیم، دوش بگیریم و لاکم رو عوض کنم. بعدش دیگه همش گرمای جنوب و دِریا 😍
من توی کل زندگیم ۳ بار بیشتر جنوب نرفتم. ولی انقدر این خاک و مردمش و لهجه زیباشون ته قلبمه، که واقعا سرشار از شوقم وقتی به اونجا رفتن فکر میکنم.
من هر سری دارم از تهران خارج میشم بارون و برف میباره. سری قبلی که میخواستیم بریم کیش اولین و تنها برف زمستونی پارسال اومد 😁 حالا الانم یه جوری بارون باریده و جادهها لعزندهست که امان از ترافیک 😁
ولی لاک رنگو رنگو زدم عوضش و خوشحالم 😌
ولی لاک رنگو رنگو زدم عوضش و خوشحالم 😌
آپدیت از سفر:
هم کوپهایهامون دو تا خواهرن. بیشتر امیدوار بودم که یه کاپل باشن که یه خرده سوشالایز کنیم. اما خب نشد. ولی خواهرای خوب و مهربون و آرومی هستن. حوصلهم بسیار سر رفته.
هم کوپهایهامون دو تا خواهرن. بیشتر امیدوار بودم که یه کاپل باشن که یه خرده سوشالایز کنیم. اما خب نشد. ولی خواهرای خوب و مهربون و آرومی هستن. حوصلهم بسیار سر رفته.
بچهها هیچوقت تو زندگیتون فکر نکنید ایده خوبیه فاصله تهران تا بندرعباس رو با قطار برید. هیییچوقت 😁
دلم میخواد این هوا و این لهجه شیرینی جنوبی رو قاب بگیرم هر وقت دلم گرفت برم توی اون قاب زندگی کنم.
ببین این سفر دقیقا اون چیزی بود که نیاز داشتم بعد از مدتها بدبختی. واقعا فضای خوبش شست برد.
بذارید تا داغه سفر نامه بنویسم.
امروز ساعت ۱۱ رسیدیم بندر عباس. همین که رسیدیم قشنگ شرجی هوا گرفتمون. خیلی حال داد. بعدش سوار لنج شدیم اومدیم قشم.
اومدیم اقامتگاه اتاقا رو تحویل گرفتیم. که به نظرم اقامتگاهش بسیاااار تر تمیز و با صفاست. بعدش رفتیم ناهار. قلیه ماهی خوردیم. خوشمزهتر از این من قلیه ماهی خورده بودم برای همین خیلی فاز رو نگرفتم. بعدش آماده شدیم و رفتیم برای بازدید از چال کوه.
چاه کوه خیییلی قشنگ بود به نظر من. من خیلی لذت بردم از تماشاش. عکسای بسیار قشنگی هم گرفتیم اونجا. کلا خوراک عکسه.
بعدش توی مسیر برگشت رفتیم یه فروشگاهی که ظاهرا محصولات خارجی میفروخت. چای عربی ازش خریدیم که بسیااااار خوشمزه بود. یه خرده مزه ماسالا میداد. یه مدل سس بود علی خیلی دوست داره و من اسمش همش یادم میره. هر وقت میریم این شهرای منطقه آزاد علی میگرده از اینا پیدا میکنه. از اون خریدیم. و شیرینی دنیش.
قسمت هیجااان انگیزش این بود که من رتینول اردینری که الان توی بازار ۱ تومنه رو اینجا خریدم ۶۰۰ 😁 کلا خیلییی مارکای خوب خفنی داشت. من نگران بودم فیک باشه، ولی یکی از همسفرامون که از کانادا خرید کرده بود گفت اصله. دیگه منم اعتماد کردم.
بعدش برگشتیم اقامتگاه. بسیار رقصیدیم و دیوونه بازی درآوردیم. قلیون کشیدیم و بعدش یه قسمت بسیار قشنگ برای من داشت که صحبت با دو تا خانوم بومی اون منطقه بود. اون انقدر برام قشنگ بود که توی یه پست دیگه مینویسمش.
بعدشم شام خوردیم. میگو سوخاری و فیله ماهی. و الله الله از خوشمزگی میگو سوخاری. ناراحتم یه عمر میگو نخوردم.
یه خرده چیل کردیم. الانم دارم اینو مینویسم. بعدش باید مسواک بزنم، روتین پوستی، دولینگو و خواب.
فردا روز شلوغیه.
امروز ساعت ۱۱ رسیدیم بندر عباس. همین که رسیدیم قشنگ شرجی هوا گرفتمون. خیلی حال داد. بعدش سوار لنج شدیم اومدیم قشم.
اومدیم اقامتگاه اتاقا رو تحویل گرفتیم. که به نظرم اقامتگاهش بسیاااار تر تمیز و با صفاست. بعدش رفتیم ناهار. قلیه ماهی خوردیم. خوشمزهتر از این من قلیه ماهی خورده بودم برای همین خیلی فاز رو نگرفتم. بعدش آماده شدیم و رفتیم برای بازدید از چال کوه.
چاه کوه خیییلی قشنگ بود به نظر من. من خیلی لذت بردم از تماشاش. عکسای بسیار قشنگی هم گرفتیم اونجا. کلا خوراک عکسه.
بعدش توی مسیر برگشت رفتیم یه فروشگاهی که ظاهرا محصولات خارجی میفروخت. چای عربی ازش خریدیم که بسیااااار خوشمزه بود. یه خرده مزه ماسالا میداد. یه مدل سس بود علی خیلی دوست داره و من اسمش همش یادم میره. هر وقت میریم این شهرای منطقه آزاد علی میگرده از اینا پیدا میکنه. از اون خریدیم. و شیرینی دنیش.
قسمت هیجااان انگیزش این بود که من رتینول اردینری که الان توی بازار ۱ تومنه رو اینجا خریدم ۶۰۰ 😁 کلا خیلییی مارکای خوب خفنی داشت. من نگران بودم فیک باشه، ولی یکی از همسفرامون که از کانادا خرید کرده بود گفت اصله. دیگه منم اعتماد کردم.
بعدش برگشتیم اقامتگاه. بسیار رقصیدیم و دیوونه بازی درآوردیم. قلیون کشیدیم و بعدش یه قسمت بسیار قشنگ برای من داشت که صحبت با دو تا خانوم بومی اون منطقه بود. اون انقدر برام قشنگ بود که توی یه پست دیگه مینویسمش.
بعدشم شام خوردیم. میگو سوخاری و فیله ماهی. و الله الله از خوشمزگی میگو سوخاری. ناراحتم یه عمر میگو نخوردم.
یه خرده چیل کردیم. الانم دارم اینو مینویسم. بعدش باید مسواک بزنم، روتین پوستی، دولینگو و خواب.
فردا روز شلوغیه.