🅜🅨 🅛🅞🅥🅔 ♡ 𝒇𝒐𝒓 𝒚𝒐𝒖 𝒊𝒔 𝒆𝒕𝒆𝒓𝒏𝒂𝒍
ࡃܝܝ݅ܝߺܦ߳ܩܢ ࡅߺ߲ܣࡅߺߺ߳ࡉ ܤܩࡅ࡙ߺܚ݅ࡅࡏ݇ࡅ࡙ߺܘ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
ࡃܝܝ݅ܝߺܦ߳ܩܢ ࡅߺ߲ܣࡅߺߺ߳ࡉ ܤܩࡅ࡙ߺܚ݅ࡅࡏ݇ࡅ࡙ߺܘ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ
انقدر محکم بغلت کنم و ببوسمت که💋
هرچیعلاقهستتزریقبشهتوقلبقشنگت🫀
#بفرستبراش...❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
انقدر محکم بغلت کنم و ببوسمت که💋
هرچیعلاقهستتزریقبشهتوقلبقشنگت🫀
#بفرستبراش...❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
سیوش کن "il mio " یعنی مالِ من.🫀
سیوش کن "mon âme" یعنی روحِ من.💓
سیوش کن "Mon ange" یعنی فرشته من.🧚🏼♀
سیوش کن "mio riccio" یعنی فرفریِ من.🧑🏽🦱
سیوش کن "mon petit" یعنی فسقلیِ من.👼🏼
سیوش کن"bitanem" یعنی یکی یدونم.💕
سیوش کن "mon âme" یعنی روحِ من.💓
سیوش کن "Mon ange" یعنی فرشته من.🧚🏼♀
سیوش کن "mio riccio" یعنی فرفریِ من.🧑🏽🦱
سیوش کن "mon petit" یعنی فسقلیِ من.👼🏼
سیوش کن"bitanem" یعنی یکی یدونم.💕
⚘سلاممهربونا
⚘طلوعِصبحتونزیبـا
⚘آوای دلتونشاد
⚘طعم لحظههاتون عسل
⚘قوریچایتون گرم
⚘چایِ عشقتون خـوشرنگ
⚘زندگیتون هرلحظهبهکـام
️ #صبحتونعاشقانه...❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
⚘سلاممهربونا
⚘طلوعِصبحتونزیبـا
⚘آوای دلتونشاد
⚘طعم لحظههاتون عسل
⚘قوریچایتون گرم
⚘چایِ عشقتون خـوشرنگ
⚘زندگیتون هرلحظهبهکـام
️ #صبحتونعاشقانه...❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
😍 رمان زیبای کی گفته من شیطونم هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘 از قسمت اول بخونین👇 https://tttttt.me/mitingg/296944 #کی_گفته_من_شیطونم #قسمت_94 سعی میکردم کمتر ببینمش یا اگر هم می دیدمش خیلی سرد باهاش برخورد میکرد م.... توی اون دو ماهی که دستم تو گچ بود…
😍 رمان زیبای کی گفته من شیطونم
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/296944
#کی_گفته_من_شیطونم #قسمت_95
.... باشه عزیزم ولی مواظب باشی ها .... دست هامو گذاشتم جلوی دهنم تا صدای خنده ام رو نشنوه بیچاره خیلی ترسیده بود .............. خوبه به جای خودم صبری خانم رو بفرستم تو حموم بیچاره نرسیده از ترس سکته میکنه ......چون از بچگی دانیال رو بزرگ کرده بودم این کار هاش برام عادی بود........ رفتم از و اتاقش لباس هاشو اوردم ..... در زدم رفتم بیرون شال من رو پیچده بود به خودش ..... ساحل نخندی ها اخر سرم نتونستم خودم رو کنتر ل کنم بلند زدم زیر خنده .... - بچه مگه من به تو گفتی بری لباس هاتو در بیاری ؟- نه خاله ولی همه میخوان برن حموم لباس هاشو در میارن دیگه - نه خیر کی گفته..... بیا جلو لباس هاتو بپوش .... با لباس میریم تو حموم باشه ..... خیلی سریع اومد جلو لباس ها رو تنش کردم ..... یه تیشرت خیلی نازک با یه شلوارک تنش کردم رفتیم تو حموم .... ان قدر ذوق زده شده بود که چند بار نزدیک بود سر بخوره ... تا ساعت هشت شب تو حموم اب بازی کردیم ....... - دانیال من روم رو به طرف دیوار میکنم لباس هاتو در بیار خودتو یه بار دیگه بشو برو بیرون ..... یه چشم بلندی گفت .... خودش رو که شست مامان رو صدا کردم تا بیاد لباس هاشو بپوشه ... - مامان حوله ی دانیال رو میاری مامان سریع حوله اش رو اورد پیچید دورش که یه وقت سرما نخوره - ساحل جان زود باش میز شام اماده است ها ...... دانیال که رفت بیرون لباس هام دراوردم دوباره رفتم زیر دوش اب ... یه ذره دستم رو ماساژ دادم تا از کبودی هاش کم بشه ...... اودم بیرون یه لباس خنک پوشیدم چون واقعا هوا تو تابستون خیلی قابل تحمل میشه ... حوله ام رو پیچیدم دور موهام که لباسم خیس نشه ..... رفتم پایین .... مامان و بابا و دانیال دور میز شام نشسته بودن منتظرمن بودن .... نشستم روی صندلی کنار بابا ..... - دستت بهتره دخترم ؟- اره بابا فقط نمیدونم چرا کبودی هاش نمیره .... - اشکال نداره عزیزم دست های ارمانم کبود شده ..... پس اون هم گچ دستش رو باز کرد ه ...... خیلی وقت بود که ازش خبر نداشتم مامان و بابا میرفتن خونه اشون ولی من زیاد دوست نداشتم برم ..... شاید اینطوری برای خودم هم بهتر بود .... مامان وسط شام گفت : - راستی ساحل فردا عروسی دعوت شدیم ها .... یه ذره نوشابه خوردم تا غذام زود تر بره پایین جواب مامان رو بدم .... - عروسیه کی ؟- عروسیه پسر عموی بابات یادت نیست همون که پسره دکتره ؟یه ذره فکر کردم همون که فقط بلد بود من و دریا رو هی اذیت بکنه - چرا یادم اومد حالا چرا یه دفعه خبر دادن ..... - یه دفعه خبر ندادن من تازه یادم افتاد ..... امروز زن عموت یاد انداخت مگر نه یادم میرفت ک.... وسایل های شام رو جمع کردم .... دانیال خوابش گرفته بود ..... بردمش تو اتاقش ....- شب بخیر مامان خوشگلم ؟لپش رو بوس کردم .... - شب بخیر عزیزم خواب های خوب خوب ببینی ...... رفتم تو اتاقم درد دستم اذیتم میکرد دراز کشیدم روی تخت ..... با فکر اینکه فردا چه لباسی بپوشم زود خوابم برد ....... صبح با صدای دریا از خواب پریدم ..... - دریا مگه تو مرض داری بذار بخوابم بابا ؟- شنیدم دیشب با پسر من رفتی حموم خجالت نمیکشی تو .... - گمشو بابا بذار بخوابم ..... - پاشو لنگ ظهره خیر سرمون شب باید بریم عروسی ها ...... اسم عروسی اومد چشم هامو باز کردم نکنه جدی جدی ظهره .... - ساعت چنده ؟- ساعت 2 بعد ظهر خانم ...... بلند شدم نشستم روی تخت با چشم های بسته گفتم : - برو پایین من الان میام ؟- بابا وای چه قدر میخوابی دیشب هم که زود خوابیدی پاشو باید بریم ارایشگاه ..... - برو بابا ارایشگاه کیلو چنده ؟ من که نمیام تو خودت برو ...... - از ما گفتن بود بیا ارایشگاه شاید یه بدبختی حاضر بشه تو رو بگیره .... متکا رو برداشتم پرت کردم طرفش - گمشو ..... بلند شدم صورتم رو شستم ..... بعد از نهار دریا موهام رو فر کرد خودش رفت ارایشگاه ..... ساعت 5/5 بود به مریم زنگ زدم یه ذره باهاش حرف زدم ..... ماجرای دیشب حموم دانیال رو براش تعریف کردم از خنده مرد ... - خوب مریم دیگه کاری نداری من باید برم حاضر بشم ؟- نه برو عزیزم این دفعه خواستی بری حموم ما رو هم با خودت ببر قول میدم بچه ی خوبی باشم ...... - بی ادب .... کاری نداری ؟- نه فدات بشم خداحافظ ..... در کمد رو باز کردم حالا الان چی بپوشم .... کاش صبح یه ذره زود تر بیدار میشدم میرفتم لباس میخریدم ..... در کمد رو باز کردم چشمم خورد به یه پیرهنی که دریا برام خریده بود ولی چون خیلی کوتاه بود تا حالا نپوشیده بودمش ..... کوتاه بودن بهانه بود چون از اون پیرهن کوتاه تر هم پوشیده بودم زیاد از مدلش خوشم نمی یومد
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/296944
#کی_گفته_من_شیطونم #قسمت_95
.... باشه عزیزم ولی مواظب باشی ها .... دست هامو گذاشتم جلوی دهنم تا صدای خنده ام رو نشنوه بیچاره خیلی ترسیده بود .............. خوبه به جای خودم صبری خانم رو بفرستم تو حموم بیچاره نرسیده از ترس سکته میکنه ......چون از بچگی دانیال رو بزرگ کرده بودم این کار هاش برام عادی بود........ رفتم از و اتاقش لباس هاشو اوردم ..... در زدم رفتم بیرون شال من رو پیچده بود به خودش ..... ساحل نخندی ها اخر سرم نتونستم خودم رو کنتر ل کنم بلند زدم زیر خنده .... - بچه مگه من به تو گفتی بری لباس هاتو در بیاری ؟- نه خاله ولی همه میخوان برن حموم لباس هاشو در میارن دیگه - نه خیر کی گفته..... بیا جلو لباس هاتو بپوش .... با لباس میریم تو حموم باشه ..... خیلی سریع اومد جلو لباس ها رو تنش کردم ..... یه تیشرت خیلی نازک با یه شلوارک تنش کردم رفتیم تو حموم .... ان قدر ذوق زده شده بود که چند بار نزدیک بود سر بخوره ... تا ساعت هشت شب تو حموم اب بازی کردیم ....... - دانیال من روم رو به طرف دیوار میکنم لباس هاتو در بیار خودتو یه بار دیگه بشو برو بیرون ..... یه چشم بلندی گفت .... خودش رو که شست مامان رو صدا کردم تا بیاد لباس هاشو بپوشه ... - مامان حوله ی دانیال رو میاری مامان سریع حوله اش رو اورد پیچید دورش که یه وقت سرما نخوره - ساحل جان زود باش میز شام اماده است ها ...... دانیال که رفت بیرون لباس هام دراوردم دوباره رفتم زیر دوش اب ... یه ذره دستم رو ماساژ دادم تا از کبودی هاش کم بشه ...... اودم بیرون یه لباس خنک پوشیدم چون واقعا هوا تو تابستون خیلی قابل تحمل میشه ... حوله ام رو پیچیدم دور موهام که لباسم خیس نشه ..... رفتم پایین .... مامان و بابا و دانیال دور میز شام نشسته بودن منتظرمن بودن .... نشستم روی صندلی کنار بابا ..... - دستت بهتره دخترم ؟- اره بابا فقط نمیدونم چرا کبودی هاش نمیره .... - اشکال نداره عزیزم دست های ارمانم کبود شده ..... پس اون هم گچ دستش رو باز کرد ه ...... خیلی وقت بود که ازش خبر نداشتم مامان و بابا میرفتن خونه اشون ولی من زیاد دوست نداشتم برم ..... شاید اینطوری برای خودم هم بهتر بود .... مامان وسط شام گفت : - راستی ساحل فردا عروسی دعوت شدیم ها .... یه ذره نوشابه خوردم تا غذام زود تر بره پایین جواب مامان رو بدم .... - عروسیه کی ؟- عروسیه پسر عموی بابات یادت نیست همون که پسره دکتره ؟یه ذره فکر کردم همون که فقط بلد بود من و دریا رو هی اذیت بکنه - چرا یادم اومد حالا چرا یه دفعه خبر دادن ..... - یه دفعه خبر ندادن من تازه یادم افتاد ..... امروز زن عموت یاد انداخت مگر نه یادم میرفت ک.... وسایل های شام رو جمع کردم .... دانیال خوابش گرفته بود ..... بردمش تو اتاقش ....- شب بخیر مامان خوشگلم ؟لپش رو بوس کردم .... - شب بخیر عزیزم خواب های خوب خوب ببینی ...... رفتم تو اتاقم درد دستم اذیتم میکرد دراز کشیدم روی تخت ..... با فکر اینکه فردا چه لباسی بپوشم زود خوابم برد ....... صبح با صدای دریا از خواب پریدم ..... - دریا مگه تو مرض داری بذار بخوابم بابا ؟- شنیدم دیشب با پسر من رفتی حموم خجالت نمیکشی تو .... - گمشو بابا بذار بخوابم ..... - پاشو لنگ ظهره خیر سرمون شب باید بریم عروسی ها ...... اسم عروسی اومد چشم هامو باز کردم نکنه جدی جدی ظهره .... - ساعت چنده ؟- ساعت 2 بعد ظهر خانم ...... بلند شدم نشستم روی تخت با چشم های بسته گفتم : - برو پایین من الان میام ؟- بابا وای چه قدر میخوابی دیشب هم که زود خوابیدی پاشو باید بریم ارایشگاه ..... - برو بابا ارایشگاه کیلو چنده ؟ من که نمیام تو خودت برو ...... - از ما گفتن بود بیا ارایشگاه شاید یه بدبختی حاضر بشه تو رو بگیره .... متکا رو برداشتم پرت کردم طرفش - گمشو ..... بلند شدم صورتم رو شستم ..... بعد از نهار دریا موهام رو فر کرد خودش رفت ارایشگاه ..... ساعت 5/5 بود به مریم زنگ زدم یه ذره باهاش حرف زدم ..... ماجرای دیشب حموم دانیال رو براش تعریف کردم از خنده مرد ... - خوب مریم دیگه کاری نداری من باید برم حاضر بشم ؟- نه برو عزیزم این دفعه خواستی بری حموم ما رو هم با خودت ببر قول میدم بچه ی خوبی باشم ...... - بی ادب .... کاری نداری ؟- نه فدات بشم خداحافظ ..... در کمد رو باز کردم حالا الان چی بپوشم .... کاش صبح یه ذره زود تر بیدار میشدم میرفتم لباس میخریدم ..... در کمد رو باز کردم چشمم خورد به یه پیرهنی که دریا برام خریده بود ولی چون خیلی کوتاه بود تا حالا نپوشیده بودمش ..... کوتاه بودن بهانه بود چون از اون پیرهن کوتاه تر هم پوشیده بودم زیاد از مدلش خوشم نمی یومد
فال روزانه | 31 مرداد 1402❣️
هر روز 10 صبح در میتینگ عاشقانه❤️
🌙فال روز متولدین فروردین
اگر شما کسی را تحت کنترل خود دارید سعی نکنید که او را متقاعد کنید، برای اینکه موفق نمیشوید. از طرف دیگر، این موضوع مسأله مهمی برای نگران شدن نیست. فقط بدون اینکه اضطراب داشته باشید در مورد توالی غیر قابل پیشبینی اتفاقات واکنش نشان بدهید. واکنش نشان دادن به موقع شما را قادر میسازد که یک موقعیت پیچیده را به موقعیتی تبدیل کنید که برای دیگران مفید است.
🌙فال روز متولدین اردیبهشت
امروز روز عشق ورزیدن است و برایتان چندین اتفاق شگفتانگیز همراه خواهد داشت. باوجود اینکه شما دیگران را به طور واقع بینانهای ارزیابی نمیکنید، ولی میتوانید بهترین خصوصیات هر فرد را ببینید. فقط فراموش نکنید که در پس ظاهر جذاب هر آدم، چیزهای پیچیده دیگری نیز نهفته است، و گاهی وقتها هم شاید این حقیقت زیاد زیبا نباشد.
🌙فال روز متولدین خرداد
اراده و عزم راسخی ندارید و این روحیه زمینه ناراحتی و افسردگی شما را فراهم کرده است. به خاطر داشته باشید که با یک دست نمیتوانید چندین هندوانه بردارید و برای حل مشکلات از دوستان کمک بگیرید. فردی عاشقتان شده و امروز این عشق را با شما در میان میگذارد. فرصت فراغت امروز را به انجام کارهای خلاقانه اختصاص دهید. همسر یا عشقزندگیتان امروز سفره دلش را برای شما باز خواهد کرد.
🌙فال روز متولدین تیر
اگر شما در طول روز آزادانه به خیال پردازی کردن در محیطی آرام بپردازید، ممکن است بعداً کمی احساس نگرانی داشته باشید. با وجود این زیر ساخت مسئولیتها و قرارهایتان باعث می شود که شما احساس جدیت بکنید، برای اینکه شما قصد ندارید که انرژی تان را با فکر کردن در مورد کارهایی که باید در آینده انجام دهید تلف کنید. با مسائل بدیهی و غیر قابل اجتناب مقابله نکنید. فقط طبق یک برنامه از پیش مشخص شده به جلو بروید و تا جایی که می توانید از زندگی لذت ببرید.
🌙فال روز متولدین مرداد
ایدهآلهای رویایی شما آن چنان که دوست دارید در زندگی واقعیتان وجود ندارند. در حقیقت، حتی اگر شما یک زندگی پر از عشق و محبت داشته باشید، امروز احساس میکنید که نیاز به آزادی بیشتری دارید. نکته جالب این است که اگر شما احساسات و هیجانات خود را بشناسید، از نتیجه آن متعجب و شگفت زده خواهید شد. قبل از اینکه کاملا به فرصتها و موقعیتهایی که برایتان بوجود میآید واقف نشدهاید ، وارد آن نشوید و ریسک نکنید.
🌙فال روز متولدین شهریور
گاهى اوقات وقتى که شما در کارى موفق میشوید برایتان سخت است که خودتان را کنترل کرده و احساساتتان را ابراز نکنید، با وجود این زمانى که شما از نظر احساسى ضربه مىخورید توانایى انجام این کار را دارید. به یاد داشته باشید حالا که احساسات شما شکننده و حساس هستند، اگر ابراز بشوند نمىتوانند به این شکلى که در حال حاضر هستند مدت زیادى دوام بیاورند. در مورد خودتان با دید منفى قضاوت نکنید؛ شما خودتان مى دانید که چه موقع احساسات خود را ابراز کنید.
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
هر روز 10 صبح در میتینگ عاشقانه❤️
🌙فال روز متولدین فروردین
اگر شما کسی را تحت کنترل خود دارید سعی نکنید که او را متقاعد کنید، برای اینکه موفق نمیشوید. از طرف دیگر، این موضوع مسأله مهمی برای نگران شدن نیست. فقط بدون اینکه اضطراب داشته باشید در مورد توالی غیر قابل پیشبینی اتفاقات واکنش نشان بدهید. واکنش نشان دادن به موقع شما را قادر میسازد که یک موقعیت پیچیده را به موقعیتی تبدیل کنید که برای دیگران مفید است.
🌙فال روز متولدین اردیبهشت
امروز روز عشق ورزیدن است و برایتان چندین اتفاق شگفتانگیز همراه خواهد داشت. باوجود اینکه شما دیگران را به طور واقع بینانهای ارزیابی نمیکنید، ولی میتوانید بهترین خصوصیات هر فرد را ببینید. فقط فراموش نکنید که در پس ظاهر جذاب هر آدم، چیزهای پیچیده دیگری نیز نهفته است، و گاهی وقتها هم شاید این حقیقت زیاد زیبا نباشد.
🌙فال روز متولدین خرداد
اراده و عزم راسخی ندارید و این روحیه زمینه ناراحتی و افسردگی شما را فراهم کرده است. به خاطر داشته باشید که با یک دست نمیتوانید چندین هندوانه بردارید و برای حل مشکلات از دوستان کمک بگیرید. فردی عاشقتان شده و امروز این عشق را با شما در میان میگذارد. فرصت فراغت امروز را به انجام کارهای خلاقانه اختصاص دهید. همسر یا عشقزندگیتان امروز سفره دلش را برای شما باز خواهد کرد.
🌙فال روز متولدین تیر
اگر شما در طول روز آزادانه به خیال پردازی کردن در محیطی آرام بپردازید، ممکن است بعداً کمی احساس نگرانی داشته باشید. با وجود این زیر ساخت مسئولیتها و قرارهایتان باعث می شود که شما احساس جدیت بکنید، برای اینکه شما قصد ندارید که انرژی تان را با فکر کردن در مورد کارهایی که باید در آینده انجام دهید تلف کنید. با مسائل بدیهی و غیر قابل اجتناب مقابله نکنید. فقط طبق یک برنامه از پیش مشخص شده به جلو بروید و تا جایی که می توانید از زندگی لذت ببرید.
🌙فال روز متولدین مرداد
ایدهآلهای رویایی شما آن چنان که دوست دارید در زندگی واقعیتان وجود ندارند. در حقیقت، حتی اگر شما یک زندگی پر از عشق و محبت داشته باشید، امروز احساس میکنید که نیاز به آزادی بیشتری دارید. نکته جالب این است که اگر شما احساسات و هیجانات خود را بشناسید، از نتیجه آن متعجب و شگفت زده خواهید شد. قبل از اینکه کاملا به فرصتها و موقعیتهایی که برایتان بوجود میآید واقف نشدهاید ، وارد آن نشوید و ریسک نکنید.
🌙فال روز متولدین شهریور
گاهى اوقات وقتى که شما در کارى موفق میشوید برایتان سخت است که خودتان را کنترل کرده و احساساتتان را ابراز نکنید، با وجود این زمانى که شما از نظر احساسى ضربه مىخورید توانایى انجام این کار را دارید. به یاد داشته باشید حالا که احساسات شما شکننده و حساس هستند، اگر ابراز بشوند نمىتوانند به این شکلى که در حال حاضر هستند مدت زیادى دوام بیاورند. در مورد خودتان با دید منفى قضاوت نکنید؛ شما خودتان مى دانید که چه موقع احساسات خود را ابراز کنید.
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
فال روزانه | 31 مرداد 1402❣️
هر روز 10 صبح در میتینگ عاشقانه❤️
🌙فال روز متولدین مهر
دو جمله «عجله نکنید» و « نگران نباشید» امروز میتواند دو پند مناسب برای شما باشد. هر چیزی به وقت خودش اتفاق خواهد افتاد و نیازی نیست که شما سعی و تلاش اضافی بکنید. عجیب اینکه شما در حال حاضر نمیخواهید این واقعیت را قبول کنید، ولی این انکار کردنها زیاد ادامه نخواهد داشت. به جای اینکه به دنبال راههایی باشید که به امکاناتی که دارید در آینده توسعه بدهید، سعی کنید از چیزهایی که در اختیار دارید هم اکنون لذت ببرید.
🌙فال روز متولدین آبان
ممکن است شما دوست داشته باشید که رویه خود را تغییر داده و از زندگیتان لذت ببرید، اما به نظر میرسد دیگران نسبت به شما تصور دیگری در ذهن دارند. اگرچه شما باید سعی کنید که با توجه به برنامههایتان پیش بروید، اما اگر به نقطهای رسیدید که فکر کردید نباید تا اینجا پیش روی میکردید نگرانی به خود راه ندهید. فقط چند نفس عمیق کشیده و مرزهایی را که برای خودتان تعیین کردهاید را به دیگران نیز بگویید تا از راهی که شما برگزیدهاید متعجب نشوند.
🌙فال روز متولدین آذر
به نظر میرسد که اتفاقاتی بر خلاف میل شما رخ داده است. یکی از طرافیان شما تغییر کرده است، او روش جدیدی را در پیش گرفته است و با وجود اینکه این رویه شما را نگران کرده است ولی باز هم به کار خود ادامه میدهد. از امکانات و نفوذ خود استفاده کنید تا امور را تحت کنترل خود درآورید. به جای اینکه ذهنتان را درگیر موضوعات بیاهمیت کنید و انرژی خودتان را هدر دهید، آن را برای آخر هفته و مواقعی که بهش نیاز داشتید ذخیره کنید.
🌙فال روز متولدین دی
شما دوست دارید امروز را طوری بگذرانید که انگار هیچ برنامه و نقشه از پیش تعیین شدهای نداشتهاید. حتی اگر این جریان یک روش غیرمعمولی و بیقاعده برای شما باشد، ولی اکنون اگر خودتان را به این جریان بسپارید لذت بردن از زندگی خیلی آسان میشود. محکم و ثابت قدم باشید، ولی نباید دیگران را به خاطر کارهایتان سرزنش کنید. درضمن با دیگران مهربان باشید، به خصوص وقتی که یک نفر تصمیم دارد با شما ارتباط برقرار کند.
🌙فال روز متولدین بهمن
به دنبال بهترین چیزها باشید و به کمتر از آن هم رضایت ندهید. انرژی بسیار زیادی در وجود شما نهفته است که شما را به موفقیت در تمامی جنبه های زندگی هدایت می کند. کنترل این وضعیت را به دست گرفته و به احساسات خود اهمیت داده و بر اساس آنها عمل کنید. بخاطر این که فکر میکنید کاری باعث ضربه زدن به احساس کسی خواهد شد از انجام آن خودداری نکنید. دیگران مواظب خودشان خواهند بود، مسئولیت شما در مقابل خودتان بیشتر است.
🌙فال روز متولدین اسفند
هنگامی که شما برای کمک کردن به فردی پیش قدم می شوید مهارتهای سازمان یافته شما میتواند آن فرد را نجات دهد. شما اصلاً دوست ندارید که در جلوی جمع به دیگران کمک کنید؛ و واقعاً دوست ندارید که شناخته بشوید. اغلب اوقات همین که بفهمید کار سخت شما مؤثر بوده احساس رضایت خواهید کرد و شما می توانید هر تصمیمی که گرفته اید را به اتمام برسانید.
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
هر روز 10 صبح در میتینگ عاشقانه❤️
🌙فال روز متولدین مهر
دو جمله «عجله نکنید» و « نگران نباشید» امروز میتواند دو پند مناسب برای شما باشد. هر چیزی به وقت خودش اتفاق خواهد افتاد و نیازی نیست که شما سعی و تلاش اضافی بکنید. عجیب اینکه شما در حال حاضر نمیخواهید این واقعیت را قبول کنید، ولی این انکار کردنها زیاد ادامه نخواهد داشت. به جای اینکه به دنبال راههایی باشید که به امکاناتی که دارید در آینده توسعه بدهید، سعی کنید از چیزهایی که در اختیار دارید هم اکنون لذت ببرید.
🌙فال روز متولدین آبان
ممکن است شما دوست داشته باشید که رویه خود را تغییر داده و از زندگیتان لذت ببرید، اما به نظر میرسد دیگران نسبت به شما تصور دیگری در ذهن دارند. اگرچه شما باید سعی کنید که با توجه به برنامههایتان پیش بروید، اما اگر به نقطهای رسیدید که فکر کردید نباید تا اینجا پیش روی میکردید نگرانی به خود راه ندهید. فقط چند نفس عمیق کشیده و مرزهایی را که برای خودتان تعیین کردهاید را به دیگران نیز بگویید تا از راهی که شما برگزیدهاید متعجب نشوند.
🌙فال روز متولدین آذر
به نظر میرسد که اتفاقاتی بر خلاف میل شما رخ داده است. یکی از طرافیان شما تغییر کرده است، او روش جدیدی را در پیش گرفته است و با وجود اینکه این رویه شما را نگران کرده است ولی باز هم به کار خود ادامه میدهد. از امکانات و نفوذ خود استفاده کنید تا امور را تحت کنترل خود درآورید. به جای اینکه ذهنتان را درگیر موضوعات بیاهمیت کنید و انرژی خودتان را هدر دهید، آن را برای آخر هفته و مواقعی که بهش نیاز داشتید ذخیره کنید.
🌙فال روز متولدین دی
شما دوست دارید امروز را طوری بگذرانید که انگار هیچ برنامه و نقشه از پیش تعیین شدهای نداشتهاید. حتی اگر این جریان یک روش غیرمعمولی و بیقاعده برای شما باشد، ولی اکنون اگر خودتان را به این جریان بسپارید لذت بردن از زندگی خیلی آسان میشود. محکم و ثابت قدم باشید، ولی نباید دیگران را به خاطر کارهایتان سرزنش کنید. درضمن با دیگران مهربان باشید، به خصوص وقتی که یک نفر تصمیم دارد با شما ارتباط برقرار کند.
🌙فال روز متولدین بهمن
به دنبال بهترین چیزها باشید و به کمتر از آن هم رضایت ندهید. انرژی بسیار زیادی در وجود شما نهفته است که شما را به موفقیت در تمامی جنبه های زندگی هدایت می کند. کنترل این وضعیت را به دست گرفته و به احساسات خود اهمیت داده و بر اساس آنها عمل کنید. بخاطر این که فکر میکنید کاری باعث ضربه زدن به احساس کسی خواهد شد از انجام آن خودداری نکنید. دیگران مواظب خودشان خواهند بود، مسئولیت شما در مقابل خودتان بیشتر است.
🌙فال روز متولدین اسفند
هنگامی که شما برای کمک کردن به فردی پیش قدم می شوید مهارتهای سازمان یافته شما میتواند آن فرد را نجات دهد. شما اصلاً دوست ندارید که در جلوی جمع به دیگران کمک کنید؛ و واقعاً دوست ندارید که شناخته بشوید. اغلب اوقات همین که بفهمید کار سخت شما مؤثر بوده احساس رضایت خواهید کرد و شما می توانید هر تصمیمی که گرفته اید را به اتمام برسانید.
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
⚘زندگی
⚘هرگز کهنهنمیشود...
⚘این ذهناست
⚘که قدیمی میشود
⚘وچون ازدریچه
⚘ذهن نگاه میکنی
⚘تازگیزندگی
⚘را حسنميکنی
⚘باید درلحظه زندگیکنی
⚘بدون قضاوتدیگران...
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
⚘زندگی
⚘هرگز کهنهنمیشود...
⚘این ذهناست
⚘که قدیمی میشود
⚘وچون ازدریچه
⚘ذهن نگاه میکنی
⚘تازگیزندگی
⚘را حسنميکنی
⚘باید درلحظه زندگیکنی
⚘بدون قضاوتدیگران...
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
⚘مـا انسانهـا
⚘بر روی کره ی زمین
⚘زنـدگی نمی کنیم
⚘بلکه سرزمین واقعی مـا
⚘قلب کسانی است که ❤️
⚘دوستشان داریم💗
#کریستین_بوبن
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
⚘مـا انسانهـا
⚘بر روی کره ی زمین
⚘زنـدگی نمی کنیم
⚘بلکه سرزمین واقعی مـا
⚘قلب کسانی است که ❤️
⚘دوستشان داریم💗
#کریستین_بوبن
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
😍 رمان زیبای [اشک های من ] هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘 از قسمت اول بخونین👇 https://tttttt.me/mitingg/288693 #اشکهای_من❤️ #قسمت_298 کنارم نشست ودست کشید روی موهام : دخترم سرتو بگیر بالا میخوام باهات حرف بزنم. سرمو بالا گرفتم و معصومانه نگاش کردم .…
😍 رمان زیبای [اشک های من ]
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/288693
#اشکهای_من❤️ #قسمت_299
یه تیپ تمیز و آراسته زدم نه جلف و نه دلگیر.یه مانتوی سبزآبی تا زانو با شلوار جین لوله تفنگی
و یه شال ابی اسمونی...
هرچند زود بود ولی ترجیح دادم راه بیفتم ،تو
خونه طاقت نمیاوردم.قبل از رفتنم خواستم
مامان رو درجریان رفتنم بزارم ولی هرچی دنبالش گشتم پیداش نکردم.انگار خونه نبود.
آدرسی کافی شاپ نزدیک شرکت بود،برای همین پیدا کردنش به نظر کار سختی نمیومد.
یکم الکی خیابونارو دور زدم تا لااقل سر ساعت برم، دوست نداشتم خیلی هول زده جلوه کنم.
سر ساعت مقرر رفتم داخل کافی شاپ، محیط
قشنگی داشت. سر یه میز دونفره نشستم
و خودمو با گوشیم سرگرم کردم .
چند دقیقه گذشت ،داشتم کلافه میشدم پس چرا نمیاااااد.منو باش میخواستم
هول زده جلوه نکنم ...
از فضای شیشه ای کنارم به بیرون خیره بودم.
خودش بود ،اومد... قلبــــم دیوانه وار خودشو به سینم مبکوبید،همونطور با پرستیژ،خوشتیپ و
باجذبه،در حالی که با موبایلش حرف میزد وارد شد .یه نگاه کوتاه بهم اندا خت و اومد سمت میز .سلام دادم در جوابم فقط سرتکون داد.
با علامت دسمتش به گارسون اشاره کرد که بیاد و همزمان شروع کرد حرف زدن:
خب ....من خیلی عجله دارم زود باید برم، میرم سر اصل مطلب.
گارسون اومد ،بدون اینکه ازم نظر بخواد خودش سفارش داد...یاد اون روزا افتادم که خودش
همیشه برام سفارش میداد چون همیشه در جواب چی میخوری میگفتم فرقی نمیکنه....
با گارسون که صحبت میکرد،بدون اینکه حواسم باشه سرم پایین بود و با انگشتر تو دستم ور میرفتم .به خودم که اومدم دیدم نگاهش میخ روی انگشتر تو دستمه .تا دید با نگاهم غافلگیرش کردم سریع نگاهش رو از دستم گرفت،این همون انگشتری بود که خودش برام خریده بود.من انگشتر و گردنبندی که برام خریده بود حتی یک لحظه ام از خودم جدا نکرده بودم
انگشتری که حالا حتی تو انگشت وسط هم لق میزد.نگاه شو سریع دزدید و به میز دوخت،
لعنتی چرا نگام نمیکنه؟!!!!!
کــــــی بگم بیان؟
گیج گفتم:ها؟کیا؟ بیان؟
پوزخند تلخی زد وگفت:خوانوادم
آها،نمیدونم هر وقت خودت بگی من مشکلی ندارم.
چند تا چیزو قبل ازین که خوانواده ها درجریان باشن خودم باید بهت بگم،بعدا حرف و حدیث توش نیاد.
منتظر چشم دوختم تا بقیشو بگه...
اول اینکه حال و حوصله ی هزار تا جشن نامزدی و کوفت وزهرمار دیگرو ندارم
یدونه عروسی فقط میگیریم و تمام.
دلم هری ریخت پایین!جشن عروسی؟اگه نتونم ترمیم کنم چی؟یعنی باور کنم من تو لباس عروس کنارش باشم؟
ایکاش فقط سوران مثل قبل می بود.اونوقت از خوشی می مردم
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/288693
#اشکهای_من❤️ #قسمت_299
یه تیپ تمیز و آراسته زدم نه جلف و نه دلگیر.یه مانتوی سبزآبی تا زانو با شلوار جین لوله تفنگی
و یه شال ابی اسمونی...
هرچند زود بود ولی ترجیح دادم راه بیفتم ،تو
خونه طاقت نمیاوردم.قبل از رفتنم خواستم
مامان رو درجریان رفتنم بزارم ولی هرچی دنبالش گشتم پیداش نکردم.انگار خونه نبود.
آدرسی کافی شاپ نزدیک شرکت بود،برای همین پیدا کردنش به نظر کار سختی نمیومد.
یکم الکی خیابونارو دور زدم تا لااقل سر ساعت برم، دوست نداشتم خیلی هول زده جلوه کنم.
سر ساعت مقرر رفتم داخل کافی شاپ، محیط
قشنگی داشت. سر یه میز دونفره نشستم
و خودمو با گوشیم سرگرم کردم .
چند دقیقه گذشت ،داشتم کلافه میشدم پس چرا نمیاااااد.منو باش میخواستم
هول زده جلوه نکنم ...
از فضای شیشه ای کنارم به بیرون خیره بودم.
خودش بود ،اومد... قلبــــم دیوانه وار خودشو به سینم مبکوبید،همونطور با پرستیژ،خوشتیپ و
باجذبه،در حالی که با موبایلش حرف میزد وارد شد .یه نگاه کوتاه بهم اندا خت و اومد سمت میز .سلام دادم در جوابم فقط سرتکون داد.
با علامت دسمتش به گارسون اشاره کرد که بیاد و همزمان شروع کرد حرف زدن:
خب ....من خیلی عجله دارم زود باید برم، میرم سر اصل مطلب.
گارسون اومد ،بدون اینکه ازم نظر بخواد خودش سفارش داد...یاد اون روزا افتادم که خودش
همیشه برام سفارش میداد چون همیشه در جواب چی میخوری میگفتم فرقی نمیکنه....
با گارسون که صحبت میکرد،بدون اینکه حواسم باشه سرم پایین بود و با انگشتر تو دستم ور میرفتم .به خودم که اومدم دیدم نگاهش میخ روی انگشتر تو دستمه .تا دید با نگاهم غافلگیرش کردم سریع نگاهش رو از دستم گرفت،این همون انگشتری بود که خودش برام خریده بود.من انگشتر و گردنبندی که برام خریده بود حتی یک لحظه ام از خودم جدا نکرده بودم
انگشتری که حالا حتی تو انگشت وسط هم لق میزد.نگاه شو سریع دزدید و به میز دوخت،
لعنتی چرا نگام نمیکنه؟!!!!!
کــــــی بگم بیان؟
گیج گفتم:ها؟کیا؟ بیان؟
پوزخند تلخی زد وگفت:خوانوادم
آها،نمیدونم هر وقت خودت بگی من مشکلی ندارم.
چند تا چیزو قبل ازین که خوانواده ها درجریان باشن خودم باید بهت بگم،بعدا حرف و حدیث توش نیاد.
منتظر چشم دوختم تا بقیشو بگه...
اول اینکه حال و حوصله ی هزار تا جشن نامزدی و کوفت وزهرمار دیگرو ندارم
یدونه عروسی فقط میگیریم و تمام.
دلم هری ریخت پایین!جشن عروسی؟اگه نتونم ترمیم کنم چی؟یعنی باور کنم من تو لباس عروس کنارش باشم؟
ایکاش فقط سوران مثل قبل می بود.اونوقت از خوشی می مردم
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ
غمتنباشه منعاشقتم...❤️🫀
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
غمتنباشه منعاشقتم...❤️🫀
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ
حلقه کن به دور گردنم
ریسمانی از عشق را🫀
که همه بدانندمن
تا ابد اسیر مهربانیهای #تُ ام🫀
#بفرستبراش...❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
حلقه کن به دور گردنم
ریسمانی از عشق را🫀
که همه بدانندمن
تا ابد اسیر مهربانیهای #تُ ام🫀
#بفرستبراش...❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️