🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ برآمد سرمایه پولی – مالی و نئولیبرالیسم
▫️ فنآوری، تیلور، کینز، فریدمن و مبارزه طبقاتی - بخش دوم
نوشتهی: بهروز فراهانی
8 آوریل 2021
🔸 در بخش اول این مقاله به تفصیل در مورد وضعیت و قدرت بیسابقه جنبش کارگری در فردای جنگ جهانی دوم سخن رفت. در این بخش با تکیه به این تغییر توازن قوا بهنفع اردوگاه کار و طرح ناگزیری عقبنشینی طبقه حاکم در برابر کارگران و حقوقبگیران دیگر از جانب متفکران بورژوازی، بهبررسی سیاستهای بهکار گرفتهشده پس از پایان جنگ دوم و شکلگیری اردوگاه شوروی، در اروپا میپردازم.
🔸 بهحاشیهرفتن و «بیکار» شدن سرمایه مالی و هژمونی قاطع تزهای کینزی و نیوـدیل در محافل حکومتی کشورهای بزرگ، باعث شد که «بخش فعال متفکرین» وابسته بهسرمایه مالی خود را متشکل کرده و ضدحملهای را سازمان دهند. شارل آندره اودری مینویسد: «از همان سال 1945 پروژههایی، بهموازات هم، در محافل مختلف دانشگاهی و صاحبان سرمایه پدید آمدند که هدفشان متحدکردن مدافعان صاحب صلاحیت لیبرالیسم با هدف سازماندهی یک ضدحمله منسجم بهطرفداران دخالت دولت و سوسیالیسم بود. این مقاومت جدید در سه مرکز سازمان یافت: انستیتوی مطالعات عالی بینالمللی در ژنو، مدرسه اقتصادی لندن L.S.E و دانشگاه شیکاگو». فون هایک که در آن موقع بهتدریس در لندن مشغول بود درماه آوریل سال 1947 با همکاری فون میزس، «جامعه مون پِلرَن» در سوئیس را تاسیس کرد. اولین جلسه این گروه با شرکت سی و شش بانکدار و کارفرمای بزرگ در هتل پارک مون پِلرَن تشکیل شد که شروع بهکار این جامعه را نشان زد. سه رسانه مطبوعاتی؛ نیوزویک، فورچون و ریدرز دایجست هم خبرنگار فرستاده بودند که اهمیت این اجلاس را نشان میداد. در میان اعضای این جامعه باید از کارل پوپر، میلتون فریدمن و موریس اله نام برد که از همان آغاز همکاری فعالی داشتند. این محفل در تمام این سالها، عملا یک اندیشکده پرقدرت دفاع و ترویج یک ضدحمله نئولیبرالی بود که بهتدریج و بهموازات آشکارشدن تضادهای درونی راهحلهای کینزی تجدید قوا کرد و در اواسط دهه شصت یعنی موقعی که انباشت کینزی به دستانداز افتاد و گرایشات تورمی دوباره آشکار شده بود، بهمبارزه نظری خود شدت داد.
🔸 بازسازی سرمایه مالی جدید، بهزبان مارکس، «سرمایه پولی حامل بهره» که عمدتا بیرون از تولید در چرخه اعتباری و بورس حرکت میکند از اواسط دهه پنجاه و دهه شصت، با پیروزی سیاسی اواخر دهه هفتاد و اوائل دهه هشتاد تکمیل شد. آغاز حذف گسترده «مقررات دست و پا گیر» کنترل و نظارت دولتی بر نقل و انتقالات بانکی، کنترل حجم سپردهها و اعتبارات و سرمایهگذاری توسط نهادهای مالی و … توسط ریگان و تاچر و بهدنبال آنها کمابیش در کشورهای اروپایی و ژاپن، توام با کاربست آخرین نتایج انقلاب انفورماتیک و اطلاعاتی و طراحی الگوریتمهای ریاضی ویژه معاملات مالی و … عواملی بودند که به معاملات در بورسها ــ خرید و فروش سهام در یک لحظه در چهار گوشه دنیا، سوداگری در بازارهای ارزی و مواد اولیه ــ جهش غولآسایی دادند. بخش روزافزونی از این سرمایهها تنها در حوزه مالی و خرید و فروش سهام فعالیت کرده و مستقیما در هیچ تولید کالایی وارد نشدند. بدون کنترل «مزاحم» دولتی، آنها سرمایهای را که نداشتند وارد خرید و فروش کنند و بر اساس سودی «که قرار بود در آینده نزدیک» بهدست آورند، به خرید و فروش سهام و از طریق این «عرضه و تقاضای» کاملا مجازی و موهومی، با حمله به سهام این یا آن شرکت واقعی، ارزشهای مجازی ایجاد کرده و بلافاصله آنها را «سرمایهگذاری» میکردند... تحت عنوان «نظام کاپیتالیستی جدید متکی بر دانش» اقیانوسی از سرمایههای مجهولالهویه و کاملا مجازی ایجاد کردند. روشن بود که دیر یا زود «قانون ارزش» خود را تحمیل خواهد کرد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-27e
#بهروز_فراهانی #بحران_سرمایهداری
#نئولیبرالیسم #کینز #دولت_رفاه #سرمایه_مالی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ برآمد سرمایه پولی – مالی و نئولیبرالیسم
▫️ فنآوری، تیلور، کینز، فریدمن و مبارزه طبقاتی - بخش دوم
نوشتهی: بهروز فراهانی
8 آوریل 2021
🔸 در بخش اول این مقاله به تفصیل در مورد وضعیت و قدرت بیسابقه جنبش کارگری در فردای جنگ جهانی دوم سخن رفت. در این بخش با تکیه به این تغییر توازن قوا بهنفع اردوگاه کار و طرح ناگزیری عقبنشینی طبقه حاکم در برابر کارگران و حقوقبگیران دیگر از جانب متفکران بورژوازی، بهبررسی سیاستهای بهکار گرفتهشده پس از پایان جنگ دوم و شکلگیری اردوگاه شوروی، در اروپا میپردازم.
🔸 بهحاشیهرفتن و «بیکار» شدن سرمایه مالی و هژمونی قاطع تزهای کینزی و نیوـدیل در محافل حکومتی کشورهای بزرگ، باعث شد که «بخش فعال متفکرین» وابسته بهسرمایه مالی خود را متشکل کرده و ضدحملهای را سازمان دهند. شارل آندره اودری مینویسد: «از همان سال 1945 پروژههایی، بهموازات هم، در محافل مختلف دانشگاهی و صاحبان سرمایه پدید آمدند که هدفشان متحدکردن مدافعان صاحب صلاحیت لیبرالیسم با هدف سازماندهی یک ضدحمله منسجم بهطرفداران دخالت دولت و سوسیالیسم بود. این مقاومت جدید در سه مرکز سازمان یافت: انستیتوی مطالعات عالی بینالمللی در ژنو، مدرسه اقتصادی لندن L.S.E و دانشگاه شیکاگو». فون هایک که در آن موقع بهتدریس در لندن مشغول بود درماه آوریل سال 1947 با همکاری فون میزس، «جامعه مون پِلرَن» در سوئیس را تاسیس کرد. اولین جلسه این گروه با شرکت سی و شش بانکدار و کارفرمای بزرگ در هتل پارک مون پِلرَن تشکیل شد که شروع بهکار این جامعه را نشان زد. سه رسانه مطبوعاتی؛ نیوزویک، فورچون و ریدرز دایجست هم خبرنگار فرستاده بودند که اهمیت این اجلاس را نشان میداد. در میان اعضای این جامعه باید از کارل پوپر، میلتون فریدمن و موریس اله نام برد که از همان آغاز همکاری فعالی داشتند. این محفل در تمام این سالها، عملا یک اندیشکده پرقدرت دفاع و ترویج یک ضدحمله نئولیبرالی بود که بهتدریج و بهموازات آشکارشدن تضادهای درونی راهحلهای کینزی تجدید قوا کرد و در اواسط دهه شصت یعنی موقعی که انباشت کینزی به دستانداز افتاد و گرایشات تورمی دوباره آشکار شده بود، بهمبارزه نظری خود شدت داد.
🔸 بازسازی سرمایه مالی جدید، بهزبان مارکس، «سرمایه پولی حامل بهره» که عمدتا بیرون از تولید در چرخه اعتباری و بورس حرکت میکند از اواسط دهه پنجاه و دهه شصت، با پیروزی سیاسی اواخر دهه هفتاد و اوائل دهه هشتاد تکمیل شد. آغاز حذف گسترده «مقررات دست و پا گیر» کنترل و نظارت دولتی بر نقل و انتقالات بانکی، کنترل حجم سپردهها و اعتبارات و سرمایهگذاری توسط نهادهای مالی و … توسط ریگان و تاچر و بهدنبال آنها کمابیش در کشورهای اروپایی و ژاپن، توام با کاربست آخرین نتایج انقلاب انفورماتیک و اطلاعاتی و طراحی الگوریتمهای ریاضی ویژه معاملات مالی و … عواملی بودند که به معاملات در بورسها ــ خرید و فروش سهام در یک لحظه در چهار گوشه دنیا، سوداگری در بازارهای ارزی و مواد اولیه ــ جهش غولآسایی دادند. بخش روزافزونی از این سرمایهها تنها در حوزه مالی و خرید و فروش سهام فعالیت کرده و مستقیما در هیچ تولید کالایی وارد نشدند. بدون کنترل «مزاحم» دولتی، آنها سرمایهای را که نداشتند وارد خرید و فروش کنند و بر اساس سودی «که قرار بود در آینده نزدیک» بهدست آورند، به خرید و فروش سهام و از طریق این «عرضه و تقاضای» کاملا مجازی و موهومی، با حمله به سهام این یا آن شرکت واقعی، ارزشهای مجازی ایجاد کرده و بلافاصله آنها را «سرمایهگذاری» میکردند... تحت عنوان «نظام کاپیتالیستی جدید متکی بر دانش» اقیانوسی از سرمایههای مجهولالهویه و کاملا مجازی ایجاد کردند. روشن بود که دیر یا زود «قانون ارزش» خود را تحمیل خواهد کرد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-27e
#بهروز_فراهانی #بحران_سرمایهداری
#نئولیبرالیسم #کینز #دولت_رفاه #سرمایه_مالی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
برآمد سرمایه پولی – مالی و نئولیبرالیسم
فنآوری، تیلور، کینز، فریدمن و مبارزه طبقاتی – بخش دوم نوشتهی: بهروز فراهانی دهه شصت میلادی و سه سال اول دهه هفتاد (پیش از بروز بحران ساختاری 1974)، سالهای اعتراضات و اعتصابات کارگری هست. د…
📚 نظریههای ارزش اضافی
دستنوشتههای 1863-1861
(ترجمهی فارسی – پارهی 9)
نوشتهی: کارل مارکس
ترجمهی: کمال خسروی
11 آوریل 2021
در این بخش میخوانیم:
- فصل چهارم
نظریههایی پیرامون کار مولد و نامولد
1 ـ کار مولد در معنای تولید سرمایهدارانه، کاری مزدی است که ارزش اضافی تولید میکند
2 ـ ‹دیدگاه› فیزیوکراتها و مرکانتیلیستها پیرامون کار مولد
3 ـ دوسویگی درک اسمیت از کار مولد
الف) تبیین کار مولد بهمثابه کاری که در اِزای سرمایه مبادله میشود
ب) تبیین کار مولد بهمثابه کاری که در کالا تحقق مییابد
📚 گزیدههایی از متن:
🔸 وجود یک طبقهی سرمایهدار، همانا ‹وجودِ صِرف› سرمایه، استوار است بر بارآوری کار، اما نه بر بارآوریِ مطلقش، بلکه بر بارآوریِ نسبی آن. مثلاً: اگر یک روزانهکار فقط برای بقای حیات خودِ کارگر کفایت میکرد، یعنی برای بازتولید توانایی کارش ‹ضرورت میداشت›، آنگاه ــ در معنایی مطلق ‹و عام› ــ کار مولد میبود، زیرا بازتولیدکننده بود، بهعبارت دیگر، ارزشهای مصرفشده از سوی کار‹گر› (که برابر است با ارزش توانایی کار خودِ او) را همواره جایگزین میکرد. اما ‹این روزانهکار›، در معنایی سرمایهدارانه مولد نمیبود، زیرا ارزش اضافیای تولید نمیکرد. (در حقیقت، ارزش تازهای تولید نکرده بود، بلکه فقط ارزش کهنه را جایگزین کرده بود؛ فقط آن را، یعنی ارزش را، بهشکلی مصرف کرده بود تا بهشکل دیگری بازتولیدش کند. و در این معناست که گفته شده است، کارگری مولد است که تولیدش برابر با مصرف خودِ او باشد و کارگری نامولد است که بیش از آنچه بازتولید کرده است، مصرف کرده باشد.)
🔸 کار نامولد کاری است که نه در اِزای سرمایه، بلکه بیمیانجی در اِزای درآمد مبادله میشود، یعنی با کارمزد یا سود (و طبعاً با منابع گوناگون دیگری که همسفرههای سود سرمایهدارند، همانا بهره و رانت). در همهی مواردی که بعضاً کار کماکان خود را جبران میکند (مانند کار کشاورزیِ بیگاران)، یا بعضاً بهطور مستقیم با درآمد مبادله میشود (مانند کار مانوفاکتوری در شهرهای آسیا)، بهمعنای اقتصاد بورژوایی نه سرمایهای وجود دارد و نه کار مزدیای. بنابراین این تعاریف ‹برای کار مولد و نامولد› نه از تعریف کار در عطف به مادیتش (یعنی نه از سرشت محصولش و نه از تعینیافتگی کار بهمثابه کار مشخص)، بلکه از شکل اجتماعیِ متعیّناش و از مناسبات اجتماعیای که کار در آنها تحقق مییابد، برگرفته شدهاند. بر این اساس، و بهعنوان نمونه، یک بازیگر، حتی یک دلقک، کارگری مولد است، اگر در استخدام سرمایهدار (یا بنگاهداری) کار کند که بازیگر، کاری بیشتر از آنچه در شکل کارمزد از او دریافت کرده است، به او بازگرداند، در حالیکه خیاطی که به خانهی سرمایهدار میآید و شلوارش را وصله میکند، یعنی برای او صرفاً ارزشی مصرفی بهوجود میآورد، کارگری نامولد است. کار فردِ نخست در اِزای سرمایه مبادله میشود، کار فردِ دوم، در اِزای درآمد. فردِ نخست ارزش اضافی میآفریند؛ فردِ دوم موجب صرف درآمدی میشود.
🔸 تلقی کل سود بهمثابه «درآمد» سرمایهدار بهخودیِخود خطاست. برعکس، قانون تولید سرمایهدارانه در اساس مستلزم آن است که بخشی از کار مازاد، همانا کار پرداختنشدهای که کارگر انجام میدهد، به سرمایه دگردیسی یابد. اگر سرمایهدار منفرد در مقام سرمایهدار، یعنی در مقام کارگزار سرمایه، عمل کند، ممکن است این دگردیسی در چشم او همچون پسانداز پدیدار شود؛ اما خودِ او هم میداند که این کار به ضرورت تشکیل یک صندوق ذخیره صورت میگیرد. همچنین، افزایش مقدار کار نه فقط به شُمار کارگران، بلکه به طول روزانهکار ‹نیز› وابسته است. بهعبارت دیگر، مقدار کار میتواند افزایش یابد، بیآنکه بخش سرمایهای که به دستمزد کار تجزیه و تحویل میشود، افزایشی داشته باشد...
🔹 متن کامل بخش نهم از ترجمه نظریههای ارزش اضافی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-27U
#نظریههای_ارزش_اضافی #نظریهی_ارزش
#مارکس #کمال_خسروی #کار_مولد #کار_نامولد
🔹همچنین برای مجموع ترجمه تا اینجا، به لینک زیر مراجعه کنید:
https://naghdcom.files.wordpress.com/2021/04/gesamt-mehrwert-theorie-1-9.pdf
👇🏽
🖋@naghd_com
دستنوشتههای 1863-1861
(ترجمهی فارسی – پارهی 9)
نوشتهی: کارل مارکس
ترجمهی: کمال خسروی
11 آوریل 2021
در این بخش میخوانیم:
- فصل چهارم
نظریههایی پیرامون کار مولد و نامولد
1 ـ کار مولد در معنای تولید سرمایهدارانه، کاری مزدی است که ارزش اضافی تولید میکند
2 ـ ‹دیدگاه› فیزیوکراتها و مرکانتیلیستها پیرامون کار مولد
3 ـ دوسویگی درک اسمیت از کار مولد
الف) تبیین کار مولد بهمثابه کاری که در اِزای سرمایه مبادله میشود
ب) تبیین کار مولد بهمثابه کاری که در کالا تحقق مییابد
📚 گزیدههایی از متن:
🔸 وجود یک طبقهی سرمایهدار، همانا ‹وجودِ صِرف› سرمایه، استوار است بر بارآوری کار، اما نه بر بارآوریِ مطلقش، بلکه بر بارآوریِ نسبی آن. مثلاً: اگر یک روزانهکار فقط برای بقای حیات خودِ کارگر کفایت میکرد، یعنی برای بازتولید توانایی کارش ‹ضرورت میداشت›، آنگاه ــ در معنایی مطلق ‹و عام› ــ کار مولد میبود، زیرا بازتولیدکننده بود، بهعبارت دیگر، ارزشهای مصرفشده از سوی کار‹گر› (که برابر است با ارزش توانایی کار خودِ او) را همواره جایگزین میکرد. اما ‹این روزانهکار›، در معنایی سرمایهدارانه مولد نمیبود، زیرا ارزش اضافیای تولید نمیکرد. (در حقیقت، ارزش تازهای تولید نکرده بود، بلکه فقط ارزش کهنه را جایگزین کرده بود؛ فقط آن را، یعنی ارزش را، بهشکلی مصرف کرده بود تا بهشکل دیگری بازتولیدش کند. و در این معناست که گفته شده است، کارگری مولد است که تولیدش برابر با مصرف خودِ او باشد و کارگری نامولد است که بیش از آنچه بازتولید کرده است، مصرف کرده باشد.)
🔸 کار نامولد کاری است که نه در اِزای سرمایه، بلکه بیمیانجی در اِزای درآمد مبادله میشود، یعنی با کارمزد یا سود (و طبعاً با منابع گوناگون دیگری که همسفرههای سود سرمایهدارند، همانا بهره و رانت). در همهی مواردی که بعضاً کار کماکان خود را جبران میکند (مانند کار کشاورزیِ بیگاران)، یا بعضاً بهطور مستقیم با درآمد مبادله میشود (مانند کار مانوفاکتوری در شهرهای آسیا)، بهمعنای اقتصاد بورژوایی نه سرمایهای وجود دارد و نه کار مزدیای. بنابراین این تعاریف ‹برای کار مولد و نامولد› نه از تعریف کار در عطف به مادیتش (یعنی نه از سرشت محصولش و نه از تعینیافتگی کار بهمثابه کار مشخص)، بلکه از شکل اجتماعیِ متعیّناش و از مناسبات اجتماعیای که کار در آنها تحقق مییابد، برگرفته شدهاند. بر این اساس، و بهعنوان نمونه، یک بازیگر، حتی یک دلقک، کارگری مولد است، اگر در استخدام سرمایهدار (یا بنگاهداری) کار کند که بازیگر، کاری بیشتر از آنچه در شکل کارمزد از او دریافت کرده است، به او بازگرداند، در حالیکه خیاطی که به خانهی سرمایهدار میآید و شلوارش را وصله میکند، یعنی برای او صرفاً ارزشی مصرفی بهوجود میآورد، کارگری نامولد است. کار فردِ نخست در اِزای سرمایه مبادله میشود، کار فردِ دوم، در اِزای درآمد. فردِ نخست ارزش اضافی میآفریند؛ فردِ دوم موجب صرف درآمدی میشود.
🔸 تلقی کل سود بهمثابه «درآمد» سرمایهدار بهخودیِخود خطاست. برعکس، قانون تولید سرمایهدارانه در اساس مستلزم آن است که بخشی از کار مازاد، همانا کار پرداختنشدهای که کارگر انجام میدهد، به سرمایه دگردیسی یابد. اگر سرمایهدار منفرد در مقام سرمایهدار، یعنی در مقام کارگزار سرمایه، عمل کند، ممکن است این دگردیسی در چشم او همچون پسانداز پدیدار شود؛ اما خودِ او هم میداند که این کار به ضرورت تشکیل یک صندوق ذخیره صورت میگیرد. همچنین، افزایش مقدار کار نه فقط به شُمار کارگران، بلکه به طول روزانهکار ‹نیز› وابسته است. بهعبارت دیگر، مقدار کار میتواند افزایش یابد، بیآنکه بخش سرمایهای که به دستمزد کار تجزیه و تحویل میشود، افزایشی داشته باشد...
🔹 متن کامل بخش نهم از ترجمه نظریههای ارزش اضافی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-27U
#نظریههای_ارزش_اضافی #نظریهی_ارزش
#مارکس #کمال_خسروی #کار_مولد #کار_نامولد
🔹همچنین برای مجموع ترجمه تا اینجا، به لینک زیر مراجعه کنید:
https://naghdcom.files.wordpress.com/2021/04/gesamt-mehrwert-theorie-1-9.pdf
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نظریههای ارزش اضافی
فصل چهارم: نظریههایی پیرامون کار مولد و نامولد نوشتهی: کارل مارکس ترجمهی: کمال خسروی فقط کاری که سرمایه تولید میکند، کار مولد است. اما کالا یا پول از اینطریق به سرمایه بدل میشوند که بهطور مس…
📚 نظریههای ارزش اضافی (جلد اول) | کارل مارکس | ترجمه: کمال خسروی
دستنوشتههای 1863-1861
فصل چهارم: نظریههایی پیرامون کار مولد و کار نامولد
از این بخش، بررسیهای ژرف، غنی و شگفتانگیز مارکس پیرامون مقولات کار مولد و کار نامولد، نخست با نقد دیدگاه آدام اسمیت، آغاز میشود و در صفحات پرشماری، در این جلد و بویژه در جلد سوم «نظریهها ...»، با نقد دیدگاههای نویسندگان دیگر، از اقتصاد کلاسیک گرفته تا اقتصاد یاوهسرای ولنگار و فروپاشی مکتب ریکاردو، ادامه مییابد. این نقد هم درسنامهای ست بسیار پربار برای آشنایی و فهم نظریهی ارزش مارکس، با زبانی توصیفی و ساده و هم نشانهی تردیدها و کلنجارهای دشوار و صادقانهی اوست با این مقولات. درکمتر اثری از مارکس میتوان شالودههای نظریهی ارزش او را در نقدی چنین ژرف و واکاوانه و توانمند، اما در عینحال چنین توصیفی و تفصیلی، از اقتصاد سیاسی یافت. در این بخش میتوان کماکان انگیزهها و نقاط عزیمتی بدیع برای بازاندیشی و اندیشیدنی تازه پیرامون نظریهی ارزش و مقولات کار مولد و نامولد به چنگ آورد که تاکنون نادیده ماندهاند. - کمال خسروی
🔸 در «نقد» بخوانید:
https://tttttt.me/naghd_com/547
#کار_مولد #کار_نامولد
🖋@naghd_com
دستنوشتههای 1863-1861
فصل چهارم: نظریههایی پیرامون کار مولد و کار نامولد
از این بخش، بررسیهای ژرف، غنی و شگفتانگیز مارکس پیرامون مقولات کار مولد و کار نامولد، نخست با نقد دیدگاه آدام اسمیت، آغاز میشود و در صفحات پرشماری، در این جلد و بویژه در جلد سوم «نظریهها ...»، با نقد دیدگاههای نویسندگان دیگر، از اقتصاد کلاسیک گرفته تا اقتصاد یاوهسرای ولنگار و فروپاشی مکتب ریکاردو، ادامه مییابد. این نقد هم درسنامهای ست بسیار پربار برای آشنایی و فهم نظریهی ارزش مارکس، با زبانی توصیفی و ساده و هم نشانهی تردیدها و کلنجارهای دشوار و صادقانهی اوست با این مقولات. درکمتر اثری از مارکس میتوان شالودههای نظریهی ارزش او را در نقدی چنین ژرف و واکاوانه و توانمند، اما در عینحال چنین توصیفی و تفصیلی، از اقتصاد سیاسی یافت. در این بخش میتوان کماکان انگیزهها و نقاط عزیمتی بدیع برای بازاندیشی و اندیشیدنی تازه پیرامون نظریهی ارزش و مقولات کار مولد و نامولد به چنگ آورد که تاکنون نادیده ماندهاند. - کمال خسروی
🔸 در «نقد» بخوانید:
https://tttttt.me/naghd_com/547
#کار_مولد #کار_نامولد
🖋@naghd_com
Telegram
نقد
📚 نظریههای ارزش اضافی
دستنوشتههای 1863-1861
(ترجمهی فارسی – پارهی 9)
نوشتهی: کارل مارکس
ترجمهی: کمال خسروی
11 آوریل 2021
در این بخش میخوانیم:
- فصل چهارم
نظریههایی پیرامون کار مولد و نامولد
1 ـ کار مولد در معنای تولید سرمایهدارانه، کاری مزدی…
دستنوشتههای 1863-1861
(ترجمهی فارسی – پارهی 9)
نوشتهی: کارل مارکس
ترجمهی: کمال خسروی
11 آوریل 2021
در این بخش میخوانیم:
- فصل چهارم
نظریههایی پیرامون کار مولد و نامولد
1 ـ کار مولد در معنای تولید سرمایهدارانه، کاری مزدی…
▫️ کمیابی و قلمرو آزادی
نوشتهی: مایکل لبوویتز
ترجمهی: دلشاد عبادی
۱۴ آوریل ۲۰۲۱
🔸 مارکس به صورت خلاصه، سرمایهداری را «کلیتی بهمپیوسته» درک میکرد که دائماً درگیر فرآیند تجدیدحیات است، فرآیندی که محصولات مادی و مناسبات اجتماعی را تولید و بازتولید میکند و خود این محصولات و مناسبات نیز پیششرطها و پیشفرضهای تولید هستند. «این شرایط همچون این مناسبات، از سویی پیشفرضهای فرآیند تولید سرمایهداریاند و از سوی دیگر نتایج و مخلوقات آن؛ آنها توأمان از سوی این نظام تولید و بازتولید میشوند». سرمایهداری در قامت نظامی انداموار بهشکلی خودانگیخته مناسبات تولید سرمایهداری را بازتولید میکند (یعنی از سویی سرمایهدار و از سوی دیگر کارگر مزدی) ــ یعنی، مقدمههای ضروری خود را باتولید میکند.
🔸 مسلماً نظامی انداموار یکباره از آسمان نازل نمیشود: «نیروهای بارآور و مناسبات تولیدِ جدید نه از عدم زاده میشوند، نه از آسمان به زمین میافتند و نه از زهدان ایدهی خودمدار پدید میآیند؛ آنها در چارچوب تکامل تولیدِ موجود و در متن روابط مالکیتِ میراثی و سنتی و نیز در رودررویی متضاد با آنها شکل میگیرند». بنابراین، پیش از آنکه این نظام جدید قادر شود مقدمههای خود را تولید کند، با یک فرایند توسعه، فرایند تکوین سروکار داریم: «تکوین یافتن به این کلیت، یکی از وجوه وجودی این فرآیند و نیز تکامل آن است».
🔸 «تکامل همهجانبهی فرد» تحفهای آسمانی که بر ما نازل شود نیست. برای فهم جامعهی تولیدکنندگان همبسته میبایست تشخیص دهیم که توسعهی انسانی نیازمندِ پراتیک است، آنهم پراتیک مداوم. مارکس با آغاز از مفصلبندیاش از مفهومِ پراتیک انقلابی ــ «انطباقِ تغییر شرایط و تغییر فعالیت انسانی یا تغییرِ خود» ــ همواره تأکید میکرد که افراد از رهگذر فعالیتشان و توأمان با تغییر شرایطْ خود نیز تغییر میکنند. خلاصه اینکه ما از رهگذر پراتیکمان خود را تکامل میبخشیم و محصول تمامی فعالیتهایمان هستیم ــ محصول تمامی مبارزاتمان (یا فقدان آنها)، محصول تمامی مناسباتی که ذیل آنها تولید کرده و با یکدیگر تعامل داریم. خلاصه اینکه در هر فعالیت انسانی شاهد یک محصول مشترک هستیم ــ تغییر توأمانِ ابژهی کار و خودِ کارگر.
🔸اما این جامعهی جدید بهمنظور بازتولید خود نیازمند چه اندامهایی است؟ پیشفرضِ جامعهی تولیدکنندگان همبسته وجود مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید، تولید اجتماعیِ سازماندهیشده توسط کارگران و جامعهای همبسته است که در آن تولید در راستای اهداف و نیازهای مشترک صورت میگیرد. بااینهمه، در غیاب سازوکاری واقعی که این ترکیب مشخص از تولید، توزیع و مصرف از طریق آن تحقق یابد، تمامی این موارد صرفاً در حد یک چشمانداز باقی میماند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-28i
#مایکل_لبوویتز #دلشاد_عبادی
#جامعهی_بدیل #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم
#نقد_برنامه_گوتا
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: مایکل لبوویتز
ترجمهی: دلشاد عبادی
۱۴ آوریل ۲۰۲۱
🔸 مارکس به صورت خلاصه، سرمایهداری را «کلیتی بهمپیوسته» درک میکرد که دائماً درگیر فرآیند تجدیدحیات است، فرآیندی که محصولات مادی و مناسبات اجتماعی را تولید و بازتولید میکند و خود این محصولات و مناسبات نیز پیششرطها و پیشفرضهای تولید هستند. «این شرایط همچون این مناسبات، از سویی پیشفرضهای فرآیند تولید سرمایهداریاند و از سوی دیگر نتایج و مخلوقات آن؛ آنها توأمان از سوی این نظام تولید و بازتولید میشوند». سرمایهداری در قامت نظامی انداموار بهشکلی خودانگیخته مناسبات تولید سرمایهداری را بازتولید میکند (یعنی از سویی سرمایهدار و از سوی دیگر کارگر مزدی) ــ یعنی، مقدمههای ضروری خود را باتولید میکند.
🔸 مسلماً نظامی انداموار یکباره از آسمان نازل نمیشود: «نیروهای بارآور و مناسبات تولیدِ جدید نه از عدم زاده میشوند، نه از آسمان به زمین میافتند و نه از زهدان ایدهی خودمدار پدید میآیند؛ آنها در چارچوب تکامل تولیدِ موجود و در متن روابط مالکیتِ میراثی و سنتی و نیز در رودررویی متضاد با آنها شکل میگیرند». بنابراین، پیش از آنکه این نظام جدید قادر شود مقدمههای خود را تولید کند، با یک فرایند توسعه، فرایند تکوین سروکار داریم: «تکوین یافتن به این کلیت، یکی از وجوه وجودی این فرآیند و نیز تکامل آن است».
🔸 «تکامل همهجانبهی فرد» تحفهای آسمانی که بر ما نازل شود نیست. برای فهم جامعهی تولیدکنندگان همبسته میبایست تشخیص دهیم که توسعهی انسانی نیازمندِ پراتیک است، آنهم پراتیک مداوم. مارکس با آغاز از مفصلبندیاش از مفهومِ پراتیک انقلابی ــ «انطباقِ تغییر شرایط و تغییر فعالیت انسانی یا تغییرِ خود» ــ همواره تأکید میکرد که افراد از رهگذر فعالیتشان و توأمان با تغییر شرایطْ خود نیز تغییر میکنند. خلاصه اینکه ما از رهگذر پراتیکمان خود را تکامل میبخشیم و محصول تمامی فعالیتهایمان هستیم ــ محصول تمامی مبارزاتمان (یا فقدان آنها)، محصول تمامی مناسباتی که ذیل آنها تولید کرده و با یکدیگر تعامل داریم. خلاصه اینکه در هر فعالیت انسانی شاهد یک محصول مشترک هستیم ــ تغییر توأمانِ ابژهی کار و خودِ کارگر.
🔸اما این جامعهی جدید بهمنظور بازتولید خود نیازمند چه اندامهایی است؟ پیشفرضِ جامعهی تولیدکنندگان همبسته وجود مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید، تولید اجتماعیِ سازماندهیشده توسط کارگران و جامعهای همبسته است که در آن تولید در راستای اهداف و نیازهای مشترک صورت میگیرد. بااینهمه، در غیاب سازوکاری واقعی که این ترکیب مشخص از تولید، توزیع و مصرف از طریق آن تحقق یابد، تمامی این موارد صرفاً در حد یک چشمانداز باقی میماند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-28i
#مایکل_لبوویتز #دلشاد_عبادی
#جامعهی_بدیل #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم
#نقد_برنامه_گوتا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کمیابی و قلمرو آزادی
نوشتهی: مایکل لبوویتز ترجمهی: دلشاد عبادی لنین منبع مستقیم این برداشت از دو مرحله و اصول مشخصاً «سوسیالیستی» بود. لنین با ارجاع به تمایز مارکس در نقد برنامهی گوتا بین جامعهی جدید در ابتدای پیدا…
▫️ از گروندریسه تا سرمایه
نوشتهی: جورج کافنتزیس
ترجمهی: بهرام صفایی
17 آوریل 2021
🔸 مقالهی حاضر تا حدی از سنخ مارکسشناسی است، به یاد آن فوران آتشفشانوار کار ذهنی که به دفترهایی انجامید که اکنون بهعنوان گروندریسه یا خطوط عمدهی نقد اقتصاد سیاسی (پیشنویس خام) میشناسیم، و تا حدی تاریخ مفهومی معاصر از «شکاکیت به فناوری» فزایندهی جنبش ضدسرمایهداری. مراد من از «شکاکیت به فناوری» رویکردی سیاسی است که مرکزیت دگرگونی فناورانه را در مبارزه با سرمایهداری زیر سوال میبرد. در نوشتهی پیش رو برخی تناظرها میان اندیشهی مارکس از 1857 تا 1882 را با رشتهای از درونمایهها در جنبش ضدسرمایهداری از دههی 1960 تا به امروز (با اشارهی خاص به ایالات متحد) دنبال میکنم. این تلاش به ناگزیر قرار است اندکی سوبژکتیو و با صبغهای خودزندگینامهای باشد. ادعا نمیکنم علتهای ساختاری یا علّی برای این تناظرها یافتهام، گرچه تشخیص محدودیتهای تأثیر انقلابی رواج کار ذهنی در تولید سرمایهداری در هر دو مشترک است.
🔸 تأثیر گروندریسه (که تا سال 1953 در اروپای غربی منتشر نشد) در اواخر دههی 1950 و دههی 1960 به علت توانایی آشکار مارکس در پیشبینی رسیدن نوعی سرمایهداری برزخی (که ساعات کاری هفتگی کاهش مییابد و «زمان آزاد» کارگران به معضلی برای سرمایه بدل میشود) دوچندان شد. قطعاتی از گروندریسه نظیر مورد زیر از نگاه بسیاری در جنبش ضدسرمایهداری آن دوران تقریباً سرشتی پیشگویانه داشت: «توسعهی سرمایهی پایا درجهای را نشان میدهد که علم عمومی جامعه، دانش، به نیروی بارآور بیواسطهای بدل شده است و ازاینرو، درجهای را بیان میکند که شرایط فرآیند زندگی اجتماعی، خود تحت کنترل عقل عمومی قرار گرفته و بنا به آن از نو قالبریزی شده است». مارکسِ گروندریسه، ابتدا فردی خیالباف شناخته شد که به کارخانههای شیطانی منچستر عمومیت میبخشد و سپس به نظریهپرداز نیاکانی عصر کارِ صفر بدل شد. من در مقام سردبیر زیرووُرک، مجلهای که تا حدی با تکیه بر کاربست «قطعهای دربارهی ماشینآلات» در زمان حال راهاندازی شد، میتوانم شهادت دهم که فقط من نبودم که تأثیر چشمگیر گروندریسه بر فعالیت سیاسی و چهارچوب مفهومی در اوایل دههی 1970 را میدیدم (نخستین ترجمهی کامل انگلیسی گروندریسه به قلم مارتین نیکلاس در 1973 منتشر شد). هم آزاردهنده بود و هم زننده، انگار زندگی دزدکی کسی را کشف کرده باشی که خیال میکردی خوب میشناسیاش. موش کور پیر از سوراخش بیرون آمده بود و تبدیل شده بود به سایبورگی الماسدار در آسمان!
🔸 کشف جهان جدید دستخوش انفجار معناشناختی تعریفهای جدید کار شد، از «کار بازتولیدی» تا «کار عاطفی»، تا «کار غیرمادی» تا «کار شناختی» و علوم کاملاً جدید کار (فراتر از عناصر تیلوریسم). اقتصاددانانی نظیر گری بکرِ برندهی جایزهی نوبل دگرگونیهای مفهومی و استراتژیک (موردقبول برای ایدئولوژی سرمایه و علم استراتژیک) را که برای ورود کار بازتولیدی به قلمرو انباشت نیاز بود عرضه کردند. نقش آنها برای سرمایه همان نقشی بود که نظریهپردازان کارزار مزد برای کار خانگی و سایر متفکران فمینیست نظیر ماریا میس برای جنبش ضدسرمایهداری ایفا میکردند. بکر و پیروانش با مقایسهی دائمی هزینهفرصت دور ماندن از کار مزدی با فایدهی کار بیمزد برای خود یا واحد خانواده (هرچه یا هرکس که در حوزهی آن قرار میگرفت)، کارگرانِ بیرون از بازار کار مزدی را در عرصهی ارزشهای نیابتی یا «قیمتهای سایه» میدیدند. بااینحال در هر دو سوی شکاف طبقاتی تشخیص میدادند که تلقی و واقعیت گوناگونی کارها بهشدت افزایش یافته است و ارزش اصلی که در اقتصاد سرمایهداری تولید میشود نه اتومبیل، فولاد یا حتی کامپیوتر، بلکه نیرویی است که ارزش میآفریند.
🔸 مارکس پس از شکست کمون پاریس، بهجای انتظار پرهیزکارانه برای بلوغ عقل عمومی، شروع به مطالعهی جماعتگرایی نقداً موجود در سراسر سیاره کرد (نهفقط اخگرهای روبهخاموشیِ بریتانیا و اروپای غربی). در واقع صحنه از ماشینآلات فراانسانی درخشان گروندریسه به ابشچیناهای روسی دگرگون شده بود! در حقیقت آخرین جملهی آخرین نوشتهی منتشرشدهی مارکس در 1882 (پیشگفتار دومین ویراست روسی مانیفست کمونیست) اینگونه بود: «اگر انقلاب روسیه به علامتی برای انقلاب پرولتری در غرب بدل شود، بهنحوی که یکدیگر را تکمیل کنند، مالکیت اشتراکی کنونی بر زمین در روسیه میتواند نقطهی عزیمت تحول کمونیستی باشد».
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-28O
#جورج_کافنتزیس #بهرام_صفایی
#نظریه_انقلاب #نظریهی_ارزش #گروندریسه #سرمایه
🖋@naghd_com
نوشتهی: جورج کافنتزیس
ترجمهی: بهرام صفایی
17 آوریل 2021
🔸 مقالهی حاضر تا حدی از سنخ مارکسشناسی است، به یاد آن فوران آتشفشانوار کار ذهنی که به دفترهایی انجامید که اکنون بهعنوان گروندریسه یا خطوط عمدهی نقد اقتصاد سیاسی (پیشنویس خام) میشناسیم، و تا حدی تاریخ مفهومی معاصر از «شکاکیت به فناوری» فزایندهی جنبش ضدسرمایهداری. مراد من از «شکاکیت به فناوری» رویکردی سیاسی است که مرکزیت دگرگونی فناورانه را در مبارزه با سرمایهداری زیر سوال میبرد. در نوشتهی پیش رو برخی تناظرها میان اندیشهی مارکس از 1857 تا 1882 را با رشتهای از درونمایهها در جنبش ضدسرمایهداری از دههی 1960 تا به امروز (با اشارهی خاص به ایالات متحد) دنبال میکنم. این تلاش به ناگزیر قرار است اندکی سوبژکتیو و با صبغهای خودزندگینامهای باشد. ادعا نمیکنم علتهای ساختاری یا علّی برای این تناظرها یافتهام، گرچه تشخیص محدودیتهای تأثیر انقلابی رواج کار ذهنی در تولید سرمایهداری در هر دو مشترک است.
🔸 تأثیر گروندریسه (که تا سال 1953 در اروپای غربی منتشر نشد) در اواخر دههی 1950 و دههی 1960 به علت توانایی آشکار مارکس در پیشبینی رسیدن نوعی سرمایهداری برزخی (که ساعات کاری هفتگی کاهش مییابد و «زمان آزاد» کارگران به معضلی برای سرمایه بدل میشود) دوچندان شد. قطعاتی از گروندریسه نظیر مورد زیر از نگاه بسیاری در جنبش ضدسرمایهداری آن دوران تقریباً سرشتی پیشگویانه داشت: «توسعهی سرمایهی پایا درجهای را نشان میدهد که علم عمومی جامعه، دانش، به نیروی بارآور بیواسطهای بدل شده است و ازاینرو، درجهای را بیان میکند که شرایط فرآیند زندگی اجتماعی، خود تحت کنترل عقل عمومی قرار گرفته و بنا به آن از نو قالبریزی شده است». مارکسِ گروندریسه، ابتدا فردی خیالباف شناخته شد که به کارخانههای شیطانی منچستر عمومیت میبخشد و سپس به نظریهپرداز نیاکانی عصر کارِ صفر بدل شد. من در مقام سردبیر زیرووُرک، مجلهای که تا حدی با تکیه بر کاربست «قطعهای دربارهی ماشینآلات» در زمان حال راهاندازی شد، میتوانم شهادت دهم که فقط من نبودم که تأثیر چشمگیر گروندریسه بر فعالیت سیاسی و چهارچوب مفهومی در اوایل دههی 1970 را میدیدم (نخستین ترجمهی کامل انگلیسی گروندریسه به قلم مارتین نیکلاس در 1973 منتشر شد). هم آزاردهنده بود و هم زننده، انگار زندگی دزدکی کسی را کشف کرده باشی که خیال میکردی خوب میشناسیاش. موش کور پیر از سوراخش بیرون آمده بود و تبدیل شده بود به سایبورگی الماسدار در آسمان!
🔸 کشف جهان جدید دستخوش انفجار معناشناختی تعریفهای جدید کار شد، از «کار بازتولیدی» تا «کار عاطفی»، تا «کار غیرمادی» تا «کار شناختی» و علوم کاملاً جدید کار (فراتر از عناصر تیلوریسم). اقتصاددانانی نظیر گری بکرِ برندهی جایزهی نوبل دگرگونیهای مفهومی و استراتژیک (موردقبول برای ایدئولوژی سرمایه و علم استراتژیک) را که برای ورود کار بازتولیدی به قلمرو انباشت نیاز بود عرضه کردند. نقش آنها برای سرمایه همان نقشی بود که نظریهپردازان کارزار مزد برای کار خانگی و سایر متفکران فمینیست نظیر ماریا میس برای جنبش ضدسرمایهداری ایفا میکردند. بکر و پیروانش با مقایسهی دائمی هزینهفرصت دور ماندن از کار مزدی با فایدهی کار بیمزد برای خود یا واحد خانواده (هرچه یا هرکس که در حوزهی آن قرار میگرفت)، کارگرانِ بیرون از بازار کار مزدی را در عرصهی ارزشهای نیابتی یا «قیمتهای سایه» میدیدند. بااینحال در هر دو سوی شکاف طبقاتی تشخیص میدادند که تلقی و واقعیت گوناگونی کارها بهشدت افزایش یافته است و ارزش اصلی که در اقتصاد سرمایهداری تولید میشود نه اتومبیل، فولاد یا حتی کامپیوتر، بلکه نیرویی است که ارزش میآفریند.
🔸 مارکس پس از شکست کمون پاریس، بهجای انتظار پرهیزکارانه برای بلوغ عقل عمومی، شروع به مطالعهی جماعتگرایی نقداً موجود در سراسر سیاره کرد (نهفقط اخگرهای روبهخاموشیِ بریتانیا و اروپای غربی). در واقع صحنه از ماشینآلات فراانسانی درخشان گروندریسه به ابشچیناهای روسی دگرگون شده بود! در حقیقت آخرین جملهی آخرین نوشتهی منتشرشدهی مارکس در 1882 (پیشگفتار دومین ویراست روسی مانیفست کمونیست) اینگونه بود: «اگر انقلاب روسیه به علامتی برای انقلاب پرولتری در غرب بدل شود، بهنحوی که یکدیگر را تکمیل کنند، مالکیت اشتراکی کنونی بر زمین در روسیه میتواند نقطهی عزیمت تحول کمونیستی باشد».
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-28O
#جورج_کافنتزیس #بهرام_صفایی
#نظریه_انقلاب #نظریهی_ارزش #گروندریسه #سرمایه
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
از گروندریسه تا سرمایه
و پس از آن: قبل و بعد نوشتهی: جورج کافنتزیس ترجمهی: بهرام صفایی در واقع تأثیر گروندریسه (که تا سال 1953 در اروپای غربی منتشر نشد) در اواخر دههی 1950 و دههی 1960 به علت توانایی آشکار مارکس در پی…
بازنشستگان و یکشنبههای اعتراضی
گزارشی مستقیم از تظاهرات بازنشستگان در تهران
▫️ تنها کف خیابان به دست میاد حقمان
▫️ درد ما درد شماست مردم به ما ملحق شوید
✊🏼✊🏼✊🏼
🖋@naghd_com
گزارشی مستقیم از تظاهرات بازنشستگان در تهران
▫️ تنها کف خیابان به دست میاد حقمان
▫️ درد ما درد شماست مردم به ما ملحق شوید
✊🏼✊🏼✊🏼
🖋@naghd_com
✊🏼✊🏼✊🏼
بازنشستگان و یکشنبههای اعتراضی
گزارشی مستقیم از تظاهرات بازنشستگان در تهران
امروز یکشنبه 29 فروردین مثل همهی یکشنبههای اعتراضی، ساعت 10:30 صبح ما بازنشستگان تامین اجتماعی جلوی سازمان (نا)تامین اجتماعی تجمع کردیم. جمعیت بازنشستگان به نسبت تجمعات قبل کمتر بود و تنها دلیلاش کرونا است. پیش از ما لباسشخصیها و پلیسها که آنها نیز به این یکشنبههای اعتراضی عادت کردهاند حضور پررنگی نسبت هفتههای قبل داشتند، و البته اکثر لباسشخصیها دوربین به دست آماده بودند و پلیسهای کلاه کج سبز که بسیار جوان بودند در جلو قرار داشتند، یک صفبندی از قبل برنامهریزی شده بود، پشت سر این کلاهکجهای سبز پلیس نیروی انتظامی قرارگرفته بود. بازنشستهای میگفت من زودتر از دیگران رسیدم و دیدم که تمام دوربینهای اطراف سازمان تامین اجتماعی و وزارت کار را تنظیم میکردند برروی همینجایی که ما ایستادیم.
شکلگیری تجمع 200 تا 300 نفری ما بازنشستگان سریع انجام شد و خانم بازنشستهای برروی سکوی گلکاری شده جلوی دَرِ سازمان رفت و با استناد به مفاد قانونی که خود حاکمیت تائید کرده است برای بازنشستگان سخنرانی کرد و با تاکید بر این که طبق قانون حقوق بازنشستگان باید بر مبنای تورم افزایش یابد و اعتراضات به حق بازنشستگان در طول سالها نادیده گرفته شده است یک خواست قانونی و به حق ما بازنشستهها میباشد. سپس یکی از پیشکسوتان بازنشسته از میان آقایان بالای سکو رفت و شعارهای زیر را سرداد و همزمان بازنشستگان تکرار کردند:
حقوقهای نجومی، از بودجهی عمومی ملغی باید گردد.
سهم شما عالیه، سفرهی ما خالیه
اسماعیل گرامی آزاد باید گردد
من نیز بالای سکو با در دست داشتن سفره خالی که اتفاقا گلگلی بود در حال شعار دادن بودم. خانمی به من گفت روی دیگر سفره را بگیر این رویاش گلگلی است! نگاهی بهش کردم، سه زن بسیار جوان دونفرشان لاغر و دیگری چاق، پرسیدم شما میان ما چه میکنید؟ گفتند از طرف پدر و مادرمان آمدیم، گفتم پس چرا مانتو زیر چادرت لباس فرم است؟ گفت از سرکار آمدیم، خانم بازنشسته عزیزی کنارم آمد، گفت، حتما بچههای بازنشستههایی هستند که خودشان نتوانستند بیایند. گفتم خیر اینها پلیس زن هستند، خانم بازنشسته عزیز اصرار کرد که نه سخت نگیر اینها وسط ما آمدهاند و بچههای بازنشستهها هستند، گفتم باشه پس چادرش را بزند کنار، پلیس زن لاغر نگاهی به من کرد و سرش را تکان داد، گفتم پلیس در میان ما جایی ندارد و من چادر یکی از آنها را از روی آستین لباساش کنار زدم و به بازنشسته عزیز گفتم اینها پلیس زن هستند، خانم بازنشسته با تعجب به آنها نگاه کرد و به من گفت عجب اشتباهی کردم. به کسری از ثانیه پلیس مردی سریع وارد جمعیت ما بازنشستهها شد و آن سه نفر را با خود برد،( ظاهرا در زیر چادرپلیسهای زن بیسیم یا چیزی این چنینی قرار داشت که پلیس مرد متوجه شد و سریع آنها را از جمع ما خارج کرد).
ادامه در پست بعد 🔻
بازنشستگان و یکشنبههای اعتراضی
گزارشی مستقیم از تظاهرات بازنشستگان در تهران
امروز یکشنبه 29 فروردین مثل همهی یکشنبههای اعتراضی، ساعت 10:30 صبح ما بازنشستگان تامین اجتماعی جلوی سازمان (نا)تامین اجتماعی تجمع کردیم. جمعیت بازنشستگان به نسبت تجمعات قبل کمتر بود و تنها دلیلاش کرونا است. پیش از ما لباسشخصیها و پلیسها که آنها نیز به این یکشنبههای اعتراضی عادت کردهاند حضور پررنگی نسبت هفتههای قبل داشتند، و البته اکثر لباسشخصیها دوربین به دست آماده بودند و پلیسهای کلاه کج سبز که بسیار جوان بودند در جلو قرار داشتند، یک صفبندی از قبل برنامهریزی شده بود، پشت سر این کلاهکجهای سبز پلیس نیروی انتظامی قرارگرفته بود. بازنشستهای میگفت من زودتر از دیگران رسیدم و دیدم که تمام دوربینهای اطراف سازمان تامین اجتماعی و وزارت کار را تنظیم میکردند برروی همینجایی که ما ایستادیم.
شکلگیری تجمع 200 تا 300 نفری ما بازنشستگان سریع انجام شد و خانم بازنشستهای برروی سکوی گلکاری شده جلوی دَرِ سازمان رفت و با استناد به مفاد قانونی که خود حاکمیت تائید کرده است برای بازنشستگان سخنرانی کرد و با تاکید بر این که طبق قانون حقوق بازنشستگان باید بر مبنای تورم افزایش یابد و اعتراضات به حق بازنشستگان در طول سالها نادیده گرفته شده است یک خواست قانونی و به حق ما بازنشستهها میباشد. سپس یکی از پیشکسوتان بازنشسته از میان آقایان بالای سکو رفت و شعارهای زیر را سرداد و همزمان بازنشستگان تکرار کردند:
حقوقهای نجومی، از بودجهی عمومی ملغی باید گردد.
سهم شما عالیه، سفرهی ما خالیه
اسماعیل گرامی آزاد باید گردد
من نیز بالای سکو با در دست داشتن سفره خالی که اتفاقا گلگلی بود در حال شعار دادن بودم. خانمی به من گفت روی دیگر سفره را بگیر این رویاش گلگلی است! نگاهی بهش کردم، سه زن بسیار جوان دونفرشان لاغر و دیگری چاق، پرسیدم شما میان ما چه میکنید؟ گفتند از طرف پدر و مادرمان آمدیم، گفتم پس چرا مانتو زیر چادرت لباس فرم است؟ گفت از سرکار آمدیم، خانم بازنشسته عزیزی کنارم آمد، گفت، حتما بچههای بازنشستههایی هستند که خودشان نتوانستند بیایند. گفتم خیر اینها پلیس زن هستند، خانم بازنشسته عزیز اصرار کرد که نه سخت نگیر اینها وسط ما آمدهاند و بچههای بازنشستهها هستند، گفتم باشه پس چادرش را بزند کنار، پلیس زن لاغر نگاهی به من کرد و سرش را تکان داد، گفتم پلیس در میان ما جایی ندارد و من چادر یکی از آنها را از روی آستین لباساش کنار زدم و به بازنشسته عزیز گفتم اینها پلیس زن هستند، خانم بازنشسته با تعجب به آنها نگاه کرد و به من گفت عجب اشتباهی کردم. به کسری از ثانیه پلیس مردی سریع وارد جمعیت ما بازنشستهها شد و آن سه نفر را با خود برد،( ظاهرا در زیر چادرپلیسهای زن بیسیم یا چیزی این چنینی قرار داشت که پلیس مرد متوجه شد و سریع آنها را از جمع ما خارج کرد).
ادامه در پست بعد 🔻
ادامه از پست قبل 🔺
جمعیت 200 تا 300 نفره بازنشسته که همه از دو ماسک استفاده کرده بودند و نفسها و صداها به سختی بیرون میآمد همچنان شعارمیدادیم،
همکار بازنشسته آزاد باید گردد
اسماعیل گرامی آزاد باید گردد
از بس دروغ شنیدیم ما دیگه رای نمیدیم
مجلس، دولت، خجالت خجالت
ساعت 11:50 بود که پیشکسوت عزیز بازنشسته اعلام کرد، 5 اردیبهشت بازهم این جا خواهیم آمد چرا که تنها کف خیابان به دست میاد حق ما، ونیز اعلام کرد 11 اردیبهشت روز جهانی کارگر یکشنبه نیست ، بلکه شنبه است، ما در روز جهانی کارگر همین جا و همین ساعت پرتوانتر خواهیم آمد. از سکو پایین آمد و با شعار «درد ما درد شماست مردم به ما ملحق شوید» به سمت متروی خیابان شادمان حرکت کردیم، در طول مسیر لباس شخصیها چه پیاده با دوربینهای زوم کرده برزنان و مردان سالخورده بازنشسته و چه با موتور ما را همراهی میکردند، یکی از بازنشستگان عزیز با خوشحالی روکرد به من گفت ببین این پیک موتوری هم ما را همراهی می کند، موتورسوار جلوی ما آهسته حرکت میکرد تیشرت سفید رنگی پوشیده بود که یک شئی برجسته مرابه شک انداخت، گفتم، ظاهرش ممکنه شبیه پیک موتوری باشه اما زیر تیشرت سفیدش مشکوک است، آهسته به موتورسوار نزدیک شدم حالا بهتر میشد دید یک چیز گردی در زیر لباسش بود، بهش کاملا نزدیک شدم و با دست لمساش کردم، شکام به یقین تبدیل شد دستبند بود! و در جیب شلوار گشاد شش جیباش هم اسپری بود که به احتمال زیاد اسپری فلفل بود، موتورسوار با عصبانیت به سمت من سرش را برگرداند و گفت مگه مرض داری دست میزنی ، گفتم مرض تو داری که با دستبند و اسپری دنبال یک مشت بازنشسته چپل چلاق افتادهای و پیش از این که موتورسوار پیاده شود آن بازنشسته عزیز که همراه من بود دستم را گفت و به پیادهرو برد تا در میان جمع خودمان در امان باشیم. با شعار «تنها کف خیابان به دست میاد حقمان» وارد مترو شادمان شدیم. اما متاسفانه سه تن از بازنشستگان دستگیر شدند که یکی از آنها همان خانمی بود که برای بازنشستگان سخنرانی میکرد.
#اعتراضات_بازنشستگان
#یکشنبههای_اعتراضی
✊🏼✊🏼✊🏼
https://tttttt.me/naghd_com/551
🖋@naghd_com
جمعیت 200 تا 300 نفره بازنشسته که همه از دو ماسک استفاده کرده بودند و نفسها و صداها به سختی بیرون میآمد همچنان شعارمیدادیم،
همکار بازنشسته آزاد باید گردد
اسماعیل گرامی آزاد باید گردد
از بس دروغ شنیدیم ما دیگه رای نمیدیم
مجلس، دولت، خجالت خجالت
ساعت 11:50 بود که پیشکسوت عزیز بازنشسته اعلام کرد، 5 اردیبهشت بازهم این جا خواهیم آمد چرا که تنها کف خیابان به دست میاد حق ما، ونیز اعلام کرد 11 اردیبهشت روز جهانی کارگر یکشنبه نیست ، بلکه شنبه است، ما در روز جهانی کارگر همین جا و همین ساعت پرتوانتر خواهیم آمد. از سکو پایین آمد و با شعار «درد ما درد شماست مردم به ما ملحق شوید» به سمت متروی خیابان شادمان حرکت کردیم، در طول مسیر لباس شخصیها چه پیاده با دوربینهای زوم کرده برزنان و مردان سالخورده بازنشسته و چه با موتور ما را همراهی میکردند، یکی از بازنشستگان عزیز با خوشحالی روکرد به من گفت ببین این پیک موتوری هم ما را همراهی می کند، موتورسوار جلوی ما آهسته حرکت میکرد تیشرت سفید رنگی پوشیده بود که یک شئی برجسته مرابه شک انداخت، گفتم، ظاهرش ممکنه شبیه پیک موتوری باشه اما زیر تیشرت سفیدش مشکوک است، آهسته به موتورسوار نزدیک شدم حالا بهتر میشد دید یک چیز گردی در زیر لباسش بود، بهش کاملا نزدیک شدم و با دست لمساش کردم، شکام به یقین تبدیل شد دستبند بود! و در جیب شلوار گشاد شش جیباش هم اسپری بود که به احتمال زیاد اسپری فلفل بود، موتورسوار با عصبانیت به سمت من سرش را برگرداند و گفت مگه مرض داری دست میزنی ، گفتم مرض تو داری که با دستبند و اسپری دنبال یک مشت بازنشسته چپل چلاق افتادهای و پیش از این که موتورسوار پیاده شود آن بازنشسته عزیز که همراه من بود دستم را گفت و به پیادهرو برد تا در میان جمع خودمان در امان باشیم. با شعار «تنها کف خیابان به دست میاد حقمان» وارد مترو شادمان شدیم. اما متاسفانه سه تن از بازنشستگان دستگیر شدند که یکی از آنها همان خانمی بود که برای بازنشستگان سخنرانی میکرد.
#اعتراضات_بازنشستگان
#یکشنبههای_اعتراضی
✊🏼✊🏼✊🏼
https://tttttt.me/naghd_com/551
🖋@naghd_com
Telegram
نقد
بازنشستگان و یکشنبههای اعتراضی
گزارشی مستقیم از تظاهرات بازنشستگان در تهران
▫️ تنها کف خیابان به دست میاد حقمان
▫️ درد ما درد شماست مردم به ما ملحق شوید
✊🏼✊🏼✊🏼
🖋@naghd_com
گزارشی مستقیم از تظاهرات بازنشستگان در تهران
▫️ تنها کف خیابان به دست میاد حقمان
▫️ درد ما درد شماست مردم به ما ملحق شوید
✊🏼✊🏼✊🏼
🖋@naghd_com
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ ساخت سیاسی بدیل – بخش دوم
▫️ ساختار شورایی
نوشتهی: ناصر پیشرو
20 آوریل 2021
🔸 درک همهجانبه از ساختار شورایی منوط به چگونگی دگرگونی بنیادی در مناسبات تولید سرمایهداری و تلاش برای خودرهایی از سامانههای استثمار و ستم و ایجاد جامعه متکی بر قدرت تولیدکنندگان همبسته آزاد است. پیششرط رهایی اجتماعی اما دگرگونی ـ انقلاب ـ در ساختار سیاسی دولت سرمایهداری و ایجاد نوعی ساخت سیاسی بدیل است که سامانههای دولت بورژوایی را دگرگون کند و بجای آن، نهادهای خودسامان کارگران و زحمتکشان را قرار دهد. نهادهایی که از پایین شکل گرفته و دورنمای آن جامعهی تولیدکنندگان همبسته آزاد است.
🔸 از منظر تجربه تاریخی کمون پاریس که مارکس آن را «شکل سیاسی رهایی اجتماعی» میدانست، نخستین نماد ساخت سیاسی بدیل دولت بورژوایی بود. انقلاب اکتبر و حکومت شوراها در روسیه تجربه دیگری بود که نه تنها ساخت سیاسی دولت سرمایهداری را دگرگون نمود، بلکه مناسبات مالکیت و استثمار کارگران را به چالش کشید و تلاشهایی را در این راستا دنبال کرد. متاسفانه هر دوی این انقلابها شکست خوردند. کمون پاریس با وجود اینکه تنها هفتاد و دو روز دوام آورد، با تهاجم ضد انقلاب شکست خورد اما دستآورد کمنظیری از شناخت تجربی ساخت سیاسی بدیل را نمایان ساخت. انقلاب اکتبر نیز که با درهم شکستن ساخت دولت بورژوایی و ایجاد شوراهای کارگران و زحمتکشان و نیز تلاش برای آماج قراردادن مناسبات مالکیت و استثمار آغاز شده بود، پس از چند سال از مسیر خود منحرف شد و در یک روند گسترشیابنده حزب بلشویک جانشین شوراها شد و ساخت سیاسی بدیل شورایی را به پدیده دولت/حزب بدل کرد و سپس در فرآیندی پر کشمکش در اواسط دهه بیست قرن گذشته به دولتی فراسر جامعه بدل شد و شکست افقهای انقلاب کارگری را رقم زد. دولتی که در روند صنعتیسازی اجباری استحکام یافته بود، مشخصهاش استثمار و سرکوب و نابودی شوراهای خودسامان کارگران و زحمتکشان بود. نگاهی به شناخت تجربی/تاریخی این انقلابها، زمینهساز اهدافشان در شرایط امروز است. برای واکاوی ساخت سیاسی بدیل نه تنها بررسی تجربه این انقلابها، بلکه کارکردهای رفرمیسم و نماد شناخته شدهاش، سوسیال دموکراسی در جنبش کارگری نیز به درک ما از بدیل سرمایهداری کمک میکند. از منظر تاریخی دو گرایش برآمده از جنبش چپ یعنی «سوسیالیسم بوروکراتیک» (یا استالینیسم) و «سوسیال دموکراسی» که به سوسیالیسمهای از بالا مشهور هستند، نقش موثری در شکست سوسیالیسم بهعنوان بدیل سرمایهداری داشتهاند. اشاره به کارکردهای ایندو گرایش میتواند، به شناخت امروزین ما از ساخت بدیل سرمایهداری کمک کند.
🔸 دموکراسیهای لیبرالی متکی به قدرت احزاب هستند و اغلب، احزاب و یا ائتلافی از آنها که آرای بیشتری دارند برای یک دوره معین هدایت ساختار حکومتی را بهعهده میگیرند. در روسیه پس از شکست انقلاب اکتبر و همراه با کنارزدن شوراها از قدرت سیاسی، پدیده دولت-حزب و سیستم تک حزبی شکل گرفت و نهادینه شد و سپس بهعنوان الگوی قدرت سیاسی در بیشتر کشورهای «سوسیالیسم واقعا موجود» رواج یافت. حزبی که به اصطلاح مظهر پیشرفت آگاهی بوده و صلاح عموم کارگران و افراد جامعه را از نهادهای خودسامان آنها بهتر درک میکرد. مارکس در اساس بر ضد چنین دیدگاهی بود. او حتی دیدگاه جانشینگرایانه بلانکیستی را که بهترین انقلابیهای همعصر او بودند و ادعا داشتند که منافع پرولتاریا را بهتر از خود آنها درک میکنند را آماج نقدهای گزنده خود قرار داد. ساختار شورایی حکومت حزبی نیست بلکه متکی به نهادهای خودگردان کمونهای شهری و شوراهای کارگری در محیط زیست و کار و نهادهای اجتماعی است. احزاب میتوانند در این نهادها و در فضای سیاسی جامعه فعالیت آزادانه داشته باشند و افراد جامعه و یا نهادهای آنها را به پروژههای خود جلب نموده و به روایت گرامشی هژمونی کسب کنند اما نمیتوانند جانشین نهادهای خودگردان ساختار شورایی شوند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-29c
#ناصر_پیشرو #جامعهی_بدیل #دمکراسی #سوسیالیسم #شورا
🔹این نوشتار در دو بخش تنظیم شده است. بخش اول که به نقد دموکراسی لیبرال درسطح عام میپردازد را نیز میتوانید در لینک زیر بخوانید:
https://tttttt.me/naghd_com/529
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ ساخت سیاسی بدیل – بخش دوم
▫️ ساختار شورایی
نوشتهی: ناصر پیشرو
20 آوریل 2021
🔸 درک همهجانبه از ساختار شورایی منوط به چگونگی دگرگونی بنیادی در مناسبات تولید سرمایهداری و تلاش برای خودرهایی از سامانههای استثمار و ستم و ایجاد جامعه متکی بر قدرت تولیدکنندگان همبسته آزاد است. پیششرط رهایی اجتماعی اما دگرگونی ـ انقلاب ـ در ساختار سیاسی دولت سرمایهداری و ایجاد نوعی ساخت سیاسی بدیل است که سامانههای دولت بورژوایی را دگرگون کند و بجای آن، نهادهای خودسامان کارگران و زحمتکشان را قرار دهد. نهادهایی که از پایین شکل گرفته و دورنمای آن جامعهی تولیدکنندگان همبسته آزاد است.
🔸 از منظر تجربه تاریخی کمون پاریس که مارکس آن را «شکل سیاسی رهایی اجتماعی» میدانست، نخستین نماد ساخت سیاسی بدیل دولت بورژوایی بود. انقلاب اکتبر و حکومت شوراها در روسیه تجربه دیگری بود که نه تنها ساخت سیاسی دولت سرمایهداری را دگرگون نمود، بلکه مناسبات مالکیت و استثمار کارگران را به چالش کشید و تلاشهایی را در این راستا دنبال کرد. متاسفانه هر دوی این انقلابها شکست خوردند. کمون پاریس با وجود اینکه تنها هفتاد و دو روز دوام آورد، با تهاجم ضد انقلاب شکست خورد اما دستآورد کمنظیری از شناخت تجربی ساخت سیاسی بدیل را نمایان ساخت. انقلاب اکتبر نیز که با درهم شکستن ساخت دولت بورژوایی و ایجاد شوراهای کارگران و زحمتکشان و نیز تلاش برای آماج قراردادن مناسبات مالکیت و استثمار آغاز شده بود، پس از چند سال از مسیر خود منحرف شد و در یک روند گسترشیابنده حزب بلشویک جانشین شوراها شد و ساخت سیاسی بدیل شورایی را به پدیده دولت/حزب بدل کرد و سپس در فرآیندی پر کشمکش در اواسط دهه بیست قرن گذشته به دولتی فراسر جامعه بدل شد و شکست افقهای انقلاب کارگری را رقم زد. دولتی که در روند صنعتیسازی اجباری استحکام یافته بود، مشخصهاش استثمار و سرکوب و نابودی شوراهای خودسامان کارگران و زحمتکشان بود. نگاهی به شناخت تجربی/تاریخی این انقلابها، زمینهساز اهدافشان در شرایط امروز است. برای واکاوی ساخت سیاسی بدیل نه تنها بررسی تجربه این انقلابها، بلکه کارکردهای رفرمیسم و نماد شناخته شدهاش، سوسیال دموکراسی در جنبش کارگری نیز به درک ما از بدیل سرمایهداری کمک میکند. از منظر تاریخی دو گرایش برآمده از جنبش چپ یعنی «سوسیالیسم بوروکراتیک» (یا استالینیسم) و «سوسیال دموکراسی» که به سوسیالیسمهای از بالا مشهور هستند، نقش موثری در شکست سوسیالیسم بهعنوان بدیل سرمایهداری داشتهاند. اشاره به کارکردهای ایندو گرایش میتواند، به شناخت امروزین ما از ساخت بدیل سرمایهداری کمک کند.
🔸 دموکراسیهای لیبرالی متکی به قدرت احزاب هستند و اغلب، احزاب و یا ائتلافی از آنها که آرای بیشتری دارند برای یک دوره معین هدایت ساختار حکومتی را بهعهده میگیرند. در روسیه پس از شکست انقلاب اکتبر و همراه با کنارزدن شوراها از قدرت سیاسی، پدیده دولت-حزب و سیستم تک حزبی شکل گرفت و نهادینه شد و سپس بهعنوان الگوی قدرت سیاسی در بیشتر کشورهای «سوسیالیسم واقعا موجود» رواج یافت. حزبی که به اصطلاح مظهر پیشرفت آگاهی بوده و صلاح عموم کارگران و افراد جامعه را از نهادهای خودسامان آنها بهتر درک میکرد. مارکس در اساس بر ضد چنین دیدگاهی بود. او حتی دیدگاه جانشینگرایانه بلانکیستی را که بهترین انقلابیهای همعصر او بودند و ادعا داشتند که منافع پرولتاریا را بهتر از خود آنها درک میکنند را آماج نقدهای گزنده خود قرار داد. ساختار شورایی حکومت حزبی نیست بلکه متکی به نهادهای خودگردان کمونهای شهری و شوراهای کارگری در محیط زیست و کار و نهادهای اجتماعی است. احزاب میتوانند در این نهادها و در فضای سیاسی جامعه فعالیت آزادانه داشته باشند و افراد جامعه و یا نهادهای آنها را به پروژههای خود جلب نموده و به روایت گرامشی هژمونی کسب کنند اما نمیتوانند جانشین نهادهای خودگردان ساختار شورایی شوند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-29c
#ناصر_پیشرو #جامعهی_بدیل #دمکراسی #سوسیالیسم #شورا
🔹این نوشتار در دو بخش تنظیم شده است. بخش اول که به نقد دموکراسی لیبرال درسطح عام میپردازد را نیز میتوانید در لینک زیر بخوانید:
https://tttttt.me/naghd_com/529
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
ساختار شورایی
ساخت سیاسی بدیل – بخش دوم نوشتهی: ناصر پیشرو از منظر تجربه تاریخی کمون پاریس که مارکس آن را «شکل سیاسی رهایی اجتماعی» میدانست، نخستین نماد ساخت سیاسی بدیل دولت بورژوایی بود. انقلاب اکتبر و …
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ پیرامون اندیشهی فمینیستیِ سیاه
▫️ تاملی در باب سلطه و مقاومت به میانجی پارادایم تقاطعی
نوشتهی: مینو علینیا
ترجمهی: مهتاب حاتمیطاهر
23 آوریل 2021
🔸 پاتریشیا هیل کالینز سطح اندیشگی در سه عرصهی تجارب روزمره و تاریخی سرکوب و مقاومت زنان آمریکاییِ آفریقایی تبار، معرفتشناسی فمینیستیِ سیاه و نظریهی اجتماعی انتقادی را ارتقا بخشیده است. بالندگی و بسط یافتن اندیشهی فمینیستی سیاه به واسطهی تعامل پویای آن با مبارزات هر روزهی زنان سیاه است، از این رو اهمیت اندیشهی فمینیستی سیاه نه تنها به سبب سهم آن در نظریهها و روششناسیهای اجتماعی/اانتقادی، بلکه در ارائهی دانشی است که جنبشهای عدالت اجتماعی میتوانند از آن بهرهمند شوند. اندیشهی فمینیستی سیاه به منظور روشن ساختن پیوندهای میان وجوه ساختاری، نمادین و روزمرهی سلطه و مبارزات فردی و جمعی در عرصههای متفاوت زندگی اجتماعی، از تحلیلهای تقاطعی (Intersectional) بهره میگیرد. کالینز برای درک تجربیات زنان آمریکاییِ آفریقاییتبار رهیافتی تفسیرگرایانه ارائه میدهد. با اینحال، اهمیت اندیشهی فمینیستی سیاه بسیار فراتر از ایالاتمتحده و اجتماعهای سیاهپوستان آمریکا است.
این مقاله به مفاهیم کالینز از جمله تقاطعیافتگی، نسبت میان ستم و مقاومت، و سیاست توانمندسازی میپردازد.
🔸 اندیشهی فمینیستی سیاه به افشای نحوهی سامانیابی سلطه و عملکرد آن در حوزههای مختلف قدرت میپردازد. در همان حال که مسیر مبارزه و توانمندسازی را نشان میدهد، چالشها و دشواریهای مبارزه با ستم تقاطعیافته و درهمتنیده را برجسته میسازد، زیرا جایگاههای متعدد و چندگانهی عاملان اجتماعی از یک سو، و همزمانی موقعیتهای متعدد و متقاطع ستمگری از دیگر سو، نسبت سلطه و مقاومت را به شدت پیچیده میسازد. افراد و گروهها، بسته به اینکه در ساختارها و سلسله مراتب اجتماعی چه جایگاه و موقعیتی را اشغال کرده باشند میتوانند به یکی از چرخدندههای نظامهای سرکوبگر بدل شده و سلطه را بازتولید کنند. افراد میتوانند بطور همزمان در یک شرایط تحت سلطه باشند و در شرایط دیگری سلطهگر باشند.
🔸 زنان سیاه در سرتاسر زندگیشان در آمریکا، همواره احساس کردهاند که بر سر دوراهی وفاداری به پیوندهای نژادیشان ازیکسو و پیوندهای جنسیتی از سوی دیگر قرار داشتهاند. بیگمان، برای آنها، انتخاب یکی به نفع دیگری به معنای موضعگیری علیه خود بوده است، اما آنها تقریبا همیشه نژاد را انتخاب کردهاند: گونهای ایثار خویشتن زنانه و انسانیشان به طرفداری از همبستگی نژادی... این (دوراهی) برای بسیاری از گروههای تحت انقیاد در سرتاسر جهان، به ویژه زنان که با ستم تقاطعیافته و چندلایه روبهرو هستند، تجربهای مشترک است. فرهنگِ مقاومت که حول مبارزه با استعمارگری، نژادپرستی و اشغال خارجی شکل گرفته است اغلب فرهنگی مذکرمحور و پدرسالار بوده است. این فرهنگ مردانه، خواست زنان برای کسب حقوقشان را تهدید و خسرانی برای اتحاد و یگانگیِ اجتماع و مبارزهی مشترک میبیند. خود زنان نیز اشتیاقی به برابری با مردانِ خود، مردانی که همچون خودشان آزاد نیستند نشان نمیدهند. ایدهی متحدشدن در برابر دشمن مشترک و چشمپوشی از بیعدالتیهای داخلی، نشاندهندهی شکلگیری آن چیزی است که کالینز تحت عنوان «زمینهی فرهنگی منسجم» توصیف میکند.
🔸 مبارزهی جداگانهی هر گروهی به عنوان بخشی از جنبش بزرگتر مبارزه با مناسبات سلطهجویی و سلطهپذیری، به سایر پروژههای عدالت اجتماعی وابسته است. به این جهت مبارزه با همهی اشکال سلطه و انقیاد مستلزم گفتوگو، همبستگی و ائتلاف گروهها و جنبشهای مختلف است. اما، به این سبب که گروهها جایگاههای متفاوتی را اشغال میکنند، آنها به نحو متفاوتی به قدرت و منابع دسترسی دارند، در شکلگیری سلطه و مقاومت نقشهای متفاوتی ایفا میکنند و تجارب و اهداف متفاوتی دارند. کالینز بر این باور است که به رسمیت شناختن تواریخ متفاوت گروهی، تجارب متفاوت و اهداف و پروژههای سیاسی متفاوت «شالوده و بنیان جدیدی برای توسعهی سیاست تقاطعی» فراهم میسازد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-29y
#مینو_علینیا #مهتاب_حاتمیطاهر
#فمینیسم #تقاطعیافتگی #جنبش_زنان #عدالت_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ پیرامون اندیشهی فمینیستیِ سیاه
▫️ تاملی در باب سلطه و مقاومت به میانجی پارادایم تقاطعی
نوشتهی: مینو علینیا
ترجمهی: مهتاب حاتمیطاهر
23 آوریل 2021
🔸 پاتریشیا هیل کالینز سطح اندیشگی در سه عرصهی تجارب روزمره و تاریخی سرکوب و مقاومت زنان آمریکاییِ آفریقایی تبار، معرفتشناسی فمینیستیِ سیاه و نظریهی اجتماعی انتقادی را ارتقا بخشیده است. بالندگی و بسط یافتن اندیشهی فمینیستی سیاه به واسطهی تعامل پویای آن با مبارزات هر روزهی زنان سیاه است، از این رو اهمیت اندیشهی فمینیستی سیاه نه تنها به سبب سهم آن در نظریهها و روششناسیهای اجتماعی/اانتقادی، بلکه در ارائهی دانشی است که جنبشهای عدالت اجتماعی میتوانند از آن بهرهمند شوند. اندیشهی فمینیستی سیاه به منظور روشن ساختن پیوندهای میان وجوه ساختاری، نمادین و روزمرهی سلطه و مبارزات فردی و جمعی در عرصههای متفاوت زندگی اجتماعی، از تحلیلهای تقاطعی (Intersectional) بهره میگیرد. کالینز برای درک تجربیات زنان آمریکاییِ آفریقاییتبار رهیافتی تفسیرگرایانه ارائه میدهد. با اینحال، اهمیت اندیشهی فمینیستی سیاه بسیار فراتر از ایالاتمتحده و اجتماعهای سیاهپوستان آمریکا است.
این مقاله به مفاهیم کالینز از جمله تقاطعیافتگی، نسبت میان ستم و مقاومت، و سیاست توانمندسازی میپردازد.
🔸 اندیشهی فمینیستی سیاه به افشای نحوهی سامانیابی سلطه و عملکرد آن در حوزههای مختلف قدرت میپردازد. در همان حال که مسیر مبارزه و توانمندسازی را نشان میدهد، چالشها و دشواریهای مبارزه با ستم تقاطعیافته و درهمتنیده را برجسته میسازد، زیرا جایگاههای متعدد و چندگانهی عاملان اجتماعی از یک سو، و همزمانی موقعیتهای متعدد و متقاطع ستمگری از دیگر سو، نسبت سلطه و مقاومت را به شدت پیچیده میسازد. افراد و گروهها، بسته به اینکه در ساختارها و سلسله مراتب اجتماعی چه جایگاه و موقعیتی را اشغال کرده باشند میتوانند به یکی از چرخدندههای نظامهای سرکوبگر بدل شده و سلطه را بازتولید کنند. افراد میتوانند بطور همزمان در یک شرایط تحت سلطه باشند و در شرایط دیگری سلطهگر باشند.
🔸 زنان سیاه در سرتاسر زندگیشان در آمریکا، همواره احساس کردهاند که بر سر دوراهی وفاداری به پیوندهای نژادیشان ازیکسو و پیوندهای جنسیتی از سوی دیگر قرار داشتهاند. بیگمان، برای آنها، انتخاب یکی به نفع دیگری به معنای موضعگیری علیه خود بوده است، اما آنها تقریبا همیشه نژاد را انتخاب کردهاند: گونهای ایثار خویشتن زنانه و انسانیشان به طرفداری از همبستگی نژادی... این (دوراهی) برای بسیاری از گروههای تحت انقیاد در سرتاسر جهان، به ویژه زنان که با ستم تقاطعیافته و چندلایه روبهرو هستند، تجربهای مشترک است. فرهنگِ مقاومت که حول مبارزه با استعمارگری، نژادپرستی و اشغال خارجی شکل گرفته است اغلب فرهنگی مذکرمحور و پدرسالار بوده است. این فرهنگ مردانه، خواست زنان برای کسب حقوقشان را تهدید و خسرانی برای اتحاد و یگانگیِ اجتماع و مبارزهی مشترک میبیند. خود زنان نیز اشتیاقی به برابری با مردانِ خود، مردانی که همچون خودشان آزاد نیستند نشان نمیدهند. ایدهی متحدشدن در برابر دشمن مشترک و چشمپوشی از بیعدالتیهای داخلی، نشاندهندهی شکلگیری آن چیزی است که کالینز تحت عنوان «زمینهی فرهنگی منسجم» توصیف میکند.
🔸 مبارزهی جداگانهی هر گروهی به عنوان بخشی از جنبش بزرگتر مبارزه با مناسبات سلطهجویی و سلطهپذیری، به سایر پروژههای عدالت اجتماعی وابسته است. به این جهت مبارزه با همهی اشکال سلطه و انقیاد مستلزم گفتوگو، همبستگی و ائتلاف گروهها و جنبشهای مختلف است. اما، به این سبب که گروهها جایگاههای متفاوتی را اشغال میکنند، آنها به نحو متفاوتی به قدرت و منابع دسترسی دارند، در شکلگیری سلطه و مقاومت نقشهای متفاوتی ایفا میکنند و تجارب و اهداف متفاوتی دارند. کالینز بر این باور است که به رسمیت شناختن تواریخ متفاوت گروهی، تجارب متفاوت و اهداف و پروژههای سیاسی متفاوت «شالوده و بنیان جدیدی برای توسعهی سیاست تقاطعی» فراهم میسازد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-29y
#مینو_علینیا #مهتاب_حاتمیطاهر
#فمینیسم #تقاطعیافتگی #جنبش_زنان #عدالت_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
پیرامون اندیشهی فمینیستیِ سیاه
تاملی در باب سلطه و مقاومت به میانجی پارادایم تقاطعی نوشتهی: مینو علینیا ترجمهی: مهتاب حاتمیطاهر پاتریشیا هیل کالینز ، سطح اندیشگی در سه عرصهی تجارب روزمره و تاریخی سرکوب و مقاومت زنان آمریکای…
▫️ در نقد بخوانید:
کتاب جنبش معلمان - 1300 تا 1399
📚 نوشتهی فرنگیس بختیاری
لینک کتاب در سایت نقد:
http://naghd.info/teachers-1300-1399.pdf
#کتاب_نقد
#جنبش_معلمان
🖋@naghd_com
کتاب جنبش معلمان - 1300 تا 1399
📚 نوشتهی فرنگیس بختیاری
لینک کتاب در سایت نقد:
http://naghd.info/teachers-1300-1399.pdf
#کتاب_نقد
#جنبش_معلمان
🖋@naghd_com
📚 دربارهی کتاب جنبش معلمان – 1300-1399
فرنگیس بختیاری
پیشکش به معلمان در گرامیداشت روز معلم
🔸این کتاب در راستای پاسخی محدود بهضرورت ایجاد «خازنهایی برای حفظ و ذخیره و استفادهی بجا» از تجربهیِ زیستهی سازمانیابی و ظرفیتهای ضدسرمایهدارانهی جنبش کارگری در حوزه تعلیم و تربیت تدوین شده است.
🔸انسان محصول پراتیکهای اجتماعی و تاریخی معین است. بخش مهمی از هژمونی نظام سلطه، در ثبت و تفسیر و انتقال واژگونه این پراتیکها در تمامی امکانات رسانهای و تاریخنویسی است. قدرت حاکم، مدام آرشیو (کاغذی یا مجازی) خود را میسازد. وقایع و مناسبات مشخصی را حذف یا اضافه میکند و با تنظیم، تفسیر وارونه و ثبت آنها، حافظهی جمعی را ایدئولوژیک میکند. ایديولوژیک کردن حافظه جمعی، نادیدهترین و موثرترین روش سرکوبِ مستمر و پنهان است. این سرکوب فقط شامل گفتمان رسمی یا تاریخنویسان حقوقبگیر دولت نیست. نویسندگان چپِ رفرمیسم، ملی گراها و سوسیال دموکراتها، چنان آرشیو جنبش کارگری را محاصره کردهاند که نگارنده در ارجاع به منابع عمدتاً و ناگزیر یا به آنها رجوع کرده است یا به منابع رسمی. چنین وضعیتی شوکانگیز است. در مقابل این سرکوب مدام، آرام و پنهان ایدئولوژیک، مسئولیت چپ رادیکال، پالایش مدام حافظهی جمعی، تاریخی جنبش کارگری ایران به صورت ثبت و نقد پراتیکهای اجتماعی و تاریخی دیروز و امروز در قالب آرشیو جنبش کارگری است.
🔸در راستای این مسئولیت، در انتهای سلسله مقالات فرآیند سازمانیابی معلمان در سایت «نقد» اعلام شده بود، کتابی آرشیووار از جنبش معلمان تدوین شده است. این مهم با تحقیق و جستجو در دنیای مجازی و رجوع به آرشیو صدساله روزنامههای قدیمی نظام سلطه!، کار فشرده ای در یکسال گذشته بود که به شوق پاس داشت معلمان فعال در جنبش و یادواره صمد بهرنگی دنبال و به سرانجام رسید. اینک این کتاب با ده فصل و در ۷۲۵ صفحه به شرح ذیل، تقدیم نسل جوان در جنبش کارگری می گردد تا نقد منفی و نقد مثبت تجربه زیسته تشکلگرایی معلمان، چراغ راهشان برای نهادینهکردن تصمیم و اراده آگاهانهاشان باشد. علاقهمندان می توانند در بخش فهرست با تگ روی سرفصل هر موضوع وارد آن دوره شده و وقایع، تصاویر و مستندات آن دوره از جنبش معلمان را مطالعه یا رویت نمایند.
فصل اول: ۱۳۶۰-۱۳۰۰
این فصل شامل دوره زمانی ۱۳۰۰ الی ۱۳۳۲، ۱۳۳۹ الی ۱۳۴۱، زندگینامه صمد بهرنگی و دروه مهم و نادیده سازمانیابی مستقل معلمان در ۱۳۵۷ الی ۱۳۶۰ است.
فصل دوم : ۱۳۸۵- ۱۳۷۷
فصل سوم: ۱۳۹۲-۱۳۸۶
فصل چهارم: ۱۳۹۶-۱۳۹۳
فصل پنجم: ۱۳۹۶- ۱۳۹۹
فصل ششم: تعلیم و تربیت نقادانه در ایران
فصل هفتم: متن اساسنامه و آئیننامهی اجرایی کانونها و شورای هماهنگی تشکلهای فرهنگیان
فصل هشتم: بیانیهها، اطلاعیهها و فراخونهای شورای هماهنگی تشکلها از ۱۳۷۹ الی ۱۳۹۹
فصل نهم: بیانیهها، اطلاعیهها و فراخوانهای کانون های صنفی از ۱۳۷۹ الی ۱۳۹۹
فصل دهم: بیانیهها، اطلاعیهها و فراخوانهای معلمان رادیکال به صورت فردی و گروهی
ادامه در پست بعد 🔻
فرنگیس بختیاری
پیشکش به معلمان در گرامیداشت روز معلم
🔸این کتاب در راستای پاسخی محدود بهضرورت ایجاد «خازنهایی برای حفظ و ذخیره و استفادهی بجا» از تجربهیِ زیستهی سازمانیابی و ظرفیتهای ضدسرمایهدارانهی جنبش کارگری در حوزه تعلیم و تربیت تدوین شده است.
🔸انسان محصول پراتیکهای اجتماعی و تاریخی معین است. بخش مهمی از هژمونی نظام سلطه، در ثبت و تفسیر و انتقال واژگونه این پراتیکها در تمامی امکانات رسانهای و تاریخنویسی است. قدرت حاکم، مدام آرشیو (کاغذی یا مجازی) خود را میسازد. وقایع و مناسبات مشخصی را حذف یا اضافه میکند و با تنظیم، تفسیر وارونه و ثبت آنها، حافظهی جمعی را ایدئولوژیک میکند. ایديولوژیک کردن حافظه جمعی، نادیدهترین و موثرترین روش سرکوبِ مستمر و پنهان است. این سرکوب فقط شامل گفتمان رسمی یا تاریخنویسان حقوقبگیر دولت نیست. نویسندگان چپِ رفرمیسم، ملی گراها و سوسیال دموکراتها، چنان آرشیو جنبش کارگری را محاصره کردهاند که نگارنده در ارجاع به منابع عمدتاً و ناگزیر یا به آنها رجوع کرده است یا به منابع رسمی. چنین وضعیتی شوکانگیز است. در مقابل این سرکوب مدام، آرام و پنهان ایدئولوژیک، مسئولیت چپ رادیکال، پالایش مدام حافظهی جمعی، تاریخی جنبش کارگری ایران به صورت ثبت و نقد پراتیکهای اجتماعی و تاریخی دیروز و امروز در قالب آرشیو جنبش کارگری است.
🔸در راستای این مسئولیت، در انتهای سلسله مقالات فرآیند سازمانیابی معلمان در سایت «نقد» اعلام شده بود، کتابی آرشیووار از جنبش معلمان تدوین شده است. این مهم با تحقیق و جستجو در دنیای مجازی و رجوع به آرشیو صدساله روزنامههای قدیمی نظام سلطه!، کار فشرده ای در یکسال گذشته بود که به شوق پاس داشت معلمان فعال در جنبش و یادواره صمد بهرنگی دنبال و به سرانجام رسید. اینک این کتاب با ده فصل و در ۷۲۵ صفحه به شرح ذیل، تقدیم نسل جوان در جنبش کارگری می گردد تا نقد منفی و نقد مثبت تجربه زیسته تشکلگرایی معلمان، چراغ راهشان برای نهادینهکردن تصمیم و اراده آگاهانهاشان باشد. علاقهمندان می توانند در بخش فهرست با تگ روی سرفصل هر موضوع وارد آن دوره شده و وقایع، تصاویر و مستندات آن دوره از جنبش معلمان را مطالعه یا رویت نمایند.
فصل اول: ۱۳۶۰-۱۳۰۰
این فصل شامل دوره زمانی ۱۳۰۰ الی ۱۳۳۲، ۱۳۳۹ الی ۱۳۴۱، زندگینامه صمد بهرنگی و دروه مهم و نادیده سازمانیابی مستقل معلمان در ۱۳۵۷ الی ۱۳۶۰ است.
فصل دوم : ۱۳۸۵- ۱۳۷۷
فصل سوم: ۱۳۹۲-۱۳۸۶
فصل چهارم: ۱۳۹۶-۱۳۹۳
فصل پنجم: ۱۳۹۶- ۱۳۹۹
فصل ششم: تعلیم و تربیت نقادانه در ایران
فصل هفتم: متن اساسنامه و آئیننامهی اجرایی کانونها و شورای هماهنگی تشکلهای فرهنگیان
فصل هشتم: بیانیهها، اطلاعیهها و فراخونهای شورای هماهنگی تشکلها از ۱۳۷۹ الی ۱۳۹۹
فصل نهم: بیانیهها، اطلاعیهها و فراخوانهای کانون های صنفی از ۱۳۷۹ الی ۱۳۹۹
فصل دهم: بیانیهها، اطلاعیهها و فراخوانهای معلمان رادیکال به صورت فردی و گروهی
ادامه در پست بعد 🔻
ادامه از پست قبل 🔺
🔸پاسداری از حافظهی جمعی ـ تاریخی جنبش کارگری ایران به صورت ثبت و نقد آن، وجه مهمی از فرآیند مبارزه طبقاتی در برابر سرکوب ایدئولوژیک است. در این مسیر و با محدودیت منابع، کاستی، اشتباه یا عدم توجه به برخی وقایع بلاشک وجود دارد و اجتنابناپذیر است. امید داریم معلمان، فعالان کارگری و فعالان چپ در این فرآیند ما را همراهی و کمک کنند و کامنت ها، تصاویر، منابع، اتفاقات مهم نادیده، انتقادات و یا پیشنهادات خود را به سایت نقد ارسال نمایند. اصلاح اشتباهات و ثبت پیشنهادات در پایان هرسال در نسخهِ به روز شده اعمال میگردد.
در موارد زیر اطلاعات محدودی به دست آمد. ممنون میشویم کسانی که دسترسی به منابع ذیل دارند یک نسخه کپی مجازی جهت آپدیت های بعدی برای نگارنده به ایمیل سایت نقد ارسال دارند.
▫️ تصاویر اعتراضات معلمان کل دهه ۸۰ (بلاخص در بهمن ۱۳۸۰) و نسخ نشریهی کاغذی کانونهای صنفی به نام «قلم معلم» مربوط به نیم اول دهه هشتاد.
▫️ در نیمه اول دهه ۲۰ برای اولین بار معلمان سراسر کشور در کنفرانسی کشوری در تهران جمع شدند. از مجموع سخنرانیهای این کنفرانس کتابی در ۱۰۰ صفحه به نام «جریان مشروح نخستین کنفرانس کشوری آموزگاران ایران» به چاپ رسیده است که عنوانش در نقلقولهای متعدد مطرح ولی خود کتاب در دسترس نیست.
▫️ اطلاعات دقیق و کامل در مورد اتحادیه آموزگاران که در دهه ۲۰ تشکیل و مدتی فعالیت داشت. متاسفانه اطلاعات در مورد آن محدود است.
▫️ روزنامه «فرهنگیان» ارکان جامعه فارغ التحصیلان که به صورت هفتگی در نیمه اول دهه ۲۰ منتشر میشد.
در پایان نیز، از معلمین عزیزی که در این مدت رفیق راهم بودند، برخی فصول کتاب را مطالعه و با اظهارنظر، ارسال منابع و تذکرات مهم ، نگاهی واقعیگرانه از جنبش معلمان به من دادند، بسیار سپاسگزارم. (فرنگیس بختیاری)
👇🏽
🔸لینک کتاب در سایت نقد:
http://naghd.info/teachers-1300-1399.pdf
#کتاب_نقد
#جنبش_معلمان
🖋@naghd_com
🔸پاسداری از حافظهی جمعی ـ تاریخی جنبش کارگری ایران به صورت ثبت و نقد آن، وجه مهمی از فرآیند مبارزه طبقاتی در برابر سرکوب ایدئولوژیک است. در این مسیر و با محدودیت منابع، کاستی، اشتباه یا عدم توجه به برخی وقایع بلاشک وجود دارد و اجتنابناپذیر است. امید داریم معلمان، فعالان کارگری و فعالان چپ در این فرآیند ما را همراهی و کمک کنند و کامنت ها، تصاویر، منابع، اتفاقات مهم نادیده، انتقادات و یا پیشنهادات خود را به سایت نقد ارسال نمایند. اصلاح اشتباهات و ثبت پیشنهادات در پایان هرسال در نسخهِ به روز شده اعمال میگردد.
در موارد زیر اطلاعات محدودی به دست آمد. ممنون میشویم کسانی که دسترسی به منابع ذیل دارند یک نسخه کپی مجازی جهت آپدیت های بعدی برای نگارنده به ایمیل سایت نقد ارسال دارند.
▫️ تصاویر اعتراضات معلمان کل دهه ۸۰ (بلاخص در بهمن ۱۳۸۰) و نسخ نشریهی کاغذی کانونهای صنفی به نام «قلم معلم» مربوط به نیم اول دهه هشتاد.
▫️ در نیمه اول دهه ۲۰ برای اولین بار معلمان سراسر کشور در کنفرانسی کشوری در تهران جمع شدند. از مجموع سخنرانیهای این کنفرانس کتابی در ۱۰۰ صفحه به نام «جریان مشروح نخستین کنفرانس کشوری آموزگاران ایران» به چاپ رسیده است که عنوانش در نقلقولهای متعدد مطرح ولی خود کتاب در دسترس نیست.
▫️ اطلاعات دقیق و کامل در مورد اتحادیه آموزگاران که در دهه ۲۰ تشکیل و مدتی فعالیت داشت. متاسفانه اطلاعات در مورد آن محدود است.
▫️ روزنامه «فرهنگیان» ارکان جامعه فارغ التحصیلان که به صورت هفتگی در نیمه اول دهه ۲۰ منتشر میشد.
در پایان نیز، از معلمین عزیزی که در این مدت رفیق راهم بودند، برخی فصول کتاب را مطالعه و با اظهارنظر، ارسال منابع و تذکرات مهم ، نگاهی واقعیگرانه از جنبش معلمان به من دادند، بسیار سپاسگزارم. (فرنگیس بختیاری)
👇🏽
🔸لینک کتاب در سایت نقد:
http://naghd.info/teachers-1300-1399.pdf
#کتاب_نقد
#جنبش_معلمان
🖋@naghd_com
▫️ ارزشِ ناسنجیدنی؟
▫️جُستاری دربارهی میراث مارکس
نوشتهی: جورج کافنتزیس
ترجمهی: حسن مرتضوی
27 آوریل 2021
📝 توضیح «نقد»: بحران، بنبست و شکست ایدئولوژی جوامع نوع شوروی و سرانجام فروپاشی این جوامع در پایان سدهی بیستم، تنها زمینه و انگیزهای برای بازاندیشی نظریهی سوسیالیسم و اندیشهی مارکسی و مارکسیستی در محافل آکادمیک نبود، بلکه موضوعی بسیار برجسته و مهم در محافل روشنفکریای نیز بود که در خویشاوندی بسیار نزدیکی با جنبش و سازمانهای سیاسی و کارگری بودند و تلاشهای نظریشان با کوشش در راستای خیزش دوباره و کامیابی جنبشهای رهاییبخش تازه، ارتباطی تنگاتنگ داشت. یکی از این گرایشهای فکری با نام آنتونیو نگری، مبارز سیاسی و نظریهپرداز برجسته معاصر، شهرت یافته است. در مجموعه مقالاتی که با انتشار نوشتهی پیش رو آغاز میشود، «نقد» به واکاوی انتقادی این گرایش در قلمروهای مختلف، بهویژه نقد اقتصادی سیاسی، خواهد پرداخت. #نقد_نگری
🔸 مخالفت با سرمایهداری ابداع مارکس نبود. جنبشهای ضدسرمایهداری پیش از دوران او حضور عظیمی داشتند، و مدتها پس از فروپاشی حکومتهایی که احزاب خودخواندهی مارکسیست در اتحاد شوروی پیشین و اروپای شرقی آنها را اداره میکردند به «تغییر جهان» ادامه میدهند. یقیناً خواندن و پذیرفتن آثار مارکس هرگز شرط لازم برای مخالفت با سرمایهداری نبود، اما آیا هنوز شرط کافی هست؟
🔸 من در این جستار این موضوع را بررسی خواهم کرد که آیا معیار مناسبی برای متمایزکردن آثار سودمند از آثار قابلحذفِ مارکس وجود دارد یا نه. این بررسی را غیرمستقیم از طریق واکاوی و نقد کار آنتونیو نگری و همکارش مایکل هارت پیرامون این موضوعات انجام خواهم داد، زیرا نگری بنا به اعتبارش مشتاقانه نشانههای «ناهمخوانی مارکس» را کاملاً، به نحو ایجابی، و اغلب بیموقع طی دههها موردتوجه قرار داده است، در حالی که هارت در دههی گذشته به این پرسش که «آیا مارکس پس از مارکس وجود دارد؟» با ارائهی پاسخی ساده از لحاظ مفهومی که در سطح گستردهای بحث شده به او ملحق شده است. آنها ادعا میکنند که با اینکه بخش زیادی از آثار مارکس هنوز برای جنبش ضدامپریالیستی حیاتی است، بخشی از کار مارکس که منطقاً به قانون ارزش متکی است باید رد شود، در حالی که آن بخش که به این قانون متکی نیست میتواند به نحو مفیدی در فلسفهی ضدسرمایهداری آینده گنجانده شود. من این دوپارگی متون مارکسیستی را «معیار کارآمدی» نگری و هارت میدانم. آنان به دو دلیل این معیار را توجیه میکنند:
(1) قانون ارزش منسوخ است، یعنی در بهترین حالت در سرمایهداری سدهی نوزدهم کاربرد داشت اما دیگر دربارهی واقعیت سرمایهداری معاصر پسامدرن کاری از آن برنمیآید.
(2) این قانون پایهی ایدئولوژیکی واکنشهای سوسیالیستی و استالینیستی غیرقابلقبول به سرمایهداری را شکل میدهد.
🔸 دلایل علمی و سیاسی معتبر زیادی وجود دارد که چرا مارکس گفتمان کار ـ ارزش را (همراه با اشارهی پراکنده به قانون ارزش) در دهههای 1850 و 1860 بسط داد. آیا لازم است که از گفتمان کار ـ ارزش بهطور کلی فراتر برویم و انگارهی قانون ارزش را به حساب آوریم تا به پرسشهای بنیادی جنبش ضدسرمایهداری کنونی پاسخ دهیم؟ اگر پاسخ «منفی» است، و به اندازه کافی در آثار اصلی مارکسیستی متونی هست که میتوانند در نتیجهی حذف آن متونی که بر قانون ارزش متکیاند باقی بمانند، آنگاه معیار نگری و هارت دربارهی کارآمدی یک دوپارگی سودمند ایجاد میکند. من در این بخش بسط این معیار را در نوشتههای نگری و هارت بررسی میکنم و در ادامه قوتها و ضعفهای آن را نشان خواهم داد.
🔸 آنطور که نگری و هارت ادعا میکنند، «عقل عمومی» و «کار غیرمادی» محرک حرکت به فراسوی سرمایه نیستند، بلکه همیشه بخشی از کاری بودهاند که سرمایه استثمار کرده است، خواه کار مزدی باشد یا نباشد؛ بحران اخیر «اقتصاد نوین» (بیان سرمایهدارانهی توصیف «تبعیت واقعی» نگری و هارت) نشان داده است که میزان کار درگیر در کار کامپیوتریْ پویشِ انباشتِ سرمایهداری را تغییر نمیدهد. کارگران بخش فنآوری پیشرفتهی بنگلور برای «تحلیلگران نمادین» ایالات متحد، ترسناکتر از جنگجویان طالبان در قندهار هستند زیرا آنها رقبای واقعیشان در بازار کار بینالمللی بهشمار میآیند. در واقع، قانون ارزش در دورهی نئولیبرالی فعلیْ مستبدترین قانون بوده است!...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-29Y
#نقد_نگری #جورج_کافنتزیس #حسن_مرتضوی
#مارکسیسم #نظریهی_ارزش #تبعیت_واقعی #تبعیت_صوری
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️جُستاری دربارهی میراث مارکس
نوشتهی: جورج کافنتزیس
ترجمهی: حسن مرتضوی
27 آوریل 2021
📝 توضیح «نقد»: بحران، بنبست و شکست ایدئولوژی جوامع نوع شوروی و سرانجام فروپاشی این جوامع در پایان سدهی بیستم، تنها زمینه و انگیزهای برای بازاندیشی نظریهی سوسیالیسم و اندیشهی مارکسی و مارکسیستی در محافل آکادمیک نبود، بلکه موضوعی بسیار برجسته و مهم در محافل روشنفکریای نیز بود که در خویشاوندی بسیار نزدیکی با جنبش و سازمانهای سیاسی و کارگری بودند و تلاشهای نظریشان با کوشش در راستای خیزش دوباره و کامیابی جنبشهای رهاییبخش تازه، ارتباطی تنگاتنگ داشت. یکی از این گرایشهای فکری با نام آنتونیو نگری، مبارز سیاسی و نظریهپرداز برجسته معاصر، شهرت یافته است. در مجموعه مقالاتی که با انتشار نوشتهی پیش رو آغاز میشود، «نقد» به واکاوی انتقادی این گرایش در قلمروهای مختلف، بهویژه نقد اقتصادی سیاسی، خواهد پرداخت. #نقد_نگری
🔸 مخالفت با سرمایهداری ابداع مارکس نبود. جنبشهای ضدسرمایهداری پیش از دوران او حضور عظیمی داشتند، و مدتها پس از فروپاشی حکومتهایی که احزاب خودخواندهی مارکسیست در اتحاد شوروی پیشین و اروپای شرقی آنها را اداره میکردند به «تغییر جهان» ادامه میدهند. یقیناً خواندن و پذیرفتن آثار مارکس هرگز شرط لازم برای مخالفت با سرمایهداری نبود، اما آیا هنوز شرط کافی هست؟
🔸 من در این جستار این موضوع را بررسی خواهم کرد که آیا معیار مناسبی برای متمایزکردن آثار سودمند از آثار قابلحذفِ مارکس وجود دارد یا نه. این بررسی را غیرمستقیم از طریق واکاوی و نقد کار آنتونیو نگری و همکارش مایکل هارت پیرامون این موضوعات انجام خواهم داد، زیرا نگری بنا به اعتبارش مشتاقانه نشانههای «ناهمخوانی مارکس» را کاملاً، به نحو ایجابی، و اغلب بیموقع طی دههها موردتوجه قرار داده است، در حالی که هارت در دههی گذشته به این پرسش که «آیا مارکس پس از مارکس وجود دارد؟» با ارائهی پاسخی ساده از لحاظ مفهومی که در سطح گستردهای بحث شده به او ملحق شده است. آنها ادعا میکنند که با اینکه بخش زیادی از آثار مارکس هنوز برای جنبش ضدامپریالیستی حیاتی است، بخشی از کار مارکس که منطقاً به قانون ارزش متکی است باید رد شود، در حالی که آن بخش که به این قانون متکی نیست میتواند به نحو مفیدی در فلسفهی ضدسرمایهداری آینده گنجانده شود. من این دوپارگی متون مارکسیستی را «معیار کارآمدی» نگری و هارت میدانم. آنان به دو دلیل این معیار را توجیه میکنند:
(1) قانون ارزش منسوخ است، یعنی در بهترین حالت در سرمایهداری سدهی نوزدهم کاربرد داشت اما دیگر دربارهی واقعیت سرمایهداری معاصر پسامدرن کاری از آن برنمیآید.
(2) این قانون پایهی ایدئولوژیکی واکنشهای سوسیالیستی و استالینیستی غیرقابلقبول به سرمایهداری را شکل میدهد.
🔸 دلایل علمی و سیاسی معتبر زیادی وجود دارد که چرا مارکس گفتمان کار ـ ارزش را (همراه با اشارهی پراکنده به قانون ارزش) در دهههای 1850 و 1860 بسط داد. آیا لازم است که از گفتمان کار ـ ارزش بهطور کلی فراتر برویم و انگارهی قانون ارزش را به حساب آوریم تا به پرسشهای بنیادی جنبش ضدسرمایهداری کنونی پاسخ دهیم؟ اگر پاسخ «منفی» است، و به اندازه کافی در آثار اصلی مارکسیستی متونی هست که میتوانند در نتیجهی حذف آن متونی که بر قانون ارزش متکیاند باقی بمانند، آنگاه معیار نگری و هارت دربارهی کارآمدی یک دوپارگی سودمند ایجاد میکند. من در این بخش بسط این معیار را در نوشتههای نگری و هارت بررسی میکنم و در ادامه قوتها و ضعفهای آن را نشان خواهم داد.
🔸 آنطور که نگری و هارت ادعا میکنند، «عقل عمومی» و «کار غیرمادی» محرک حرکت به فراسوی سرمایه نیستند، بلکه همیشه بخشی از کاری بودهاند که سرمایه استثمار کرده است، خواه کار مزدی باشد یا نباشد؛ بحران اخیر «اقتصاد نوین» (بیان سرمایهدارانهی توصیف «تبعیت واقعی» نگری و هارت) نشان داده است که میزان کار درگیر در کار کامپیوتریْ پویشِ انباشتِ سرمایهداری را تغییر نمیدهد. کارگران بخش فنآوری پیشرفتهی بنگلور برای «تحلیلگران نمادین» ایالات متحد، ترسناکتر از جنگجویان طالبان در قندهار هستند زیرا آنها رقبای واقعیشان در بازار کار بینالمللی بهشمار میآیند. در واقع، قانون ارزش در دورهی نئولیبرالی فعلیْ مستبدترین قانون بوده است!...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-29Y
#نقد_نگری #جورج_کافنتزیس #حسن_مرتضوی
#مارکسیسم #نظریهی_ارزش #تبعیت_واقعی #تبعیت_صوری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
ارزشِ ناسنجیدنی؟
جُستاری دربارهی میراث مارکس نوشتهی: جورج کافنتزیس ترجمهی: حسن مرتضوی آنطور که نگری و هارت ادعا میکنند، «عقل عمومی» و «کار غیرمادی» محرک حرکت به فراسوی سرمایه نیستند، بلکه همیشه بخشی از کاری بو…
teachers-1300-1399-S.pdf
17.4 MB
👆🏽پیدیاف کمحجم کتاب «جنبش معلمان - 1300 تا 1399» نوشتهی فرنگیس بختیاری که پیشتر در سایت نقد منتشر شده، در دسترس علاقهمندان است.
📚 آشنایی بیشتر با این کتاب:
https://tttttt.me/naghd_com/557
لینک کتاب در سایت نقد:
http://naghd.info/teachers-1300-1399.pdf
#کتاب_نقد
#جنبش_معلمان
🖋@naghd_com
📚 آشنایی بیشتر با این کتاب:
https://tttttt.me/naghd_com/557
لینک کتاب در سایت نقد:
http://naghd.info/teachers-1300-1399.pdf
#کتاب_نقد
#جنبش_معلمان
🖋@naghd_com
▫️ مزد و تورم
▫️پالایش گفتمان نقد - یادداشت هفتم
✊🏼 به مناسبت اول ماه مه، یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر
نوشتهی: کمال خسروی
30 آوریل 2021
🔸 سرمایهداران به کارگران خود توصیه میکنند که بهتر است مزدهایشان بالا نباشد و تا جاییکه امکان دارد از آنچه هست بالاتر نرود. از نظر آنها این توصیه نه از آنروست که مزدهای پائین بهسود سرمایهداران است، بلکه فقط از سرِ خیرخواهی برای خودِ کارگران و بقیهی قاطبهی اهالی و رفاه ملت است. همچنین از نظر آنها، دلایل این توصیه نیز از آفتاب روشنتر است وکارگران هم میتوانند هر روز این واقعیت را بهچشم خود ببینند: دلایلی «علمی»، کاملاً مستند و مستدل و قوی. مهمتر از همه، این دو دلیلِ خیلی روشن: اولاً، اگر مزدها بالا بروند خودبهخود هزینهی تولید اجناس بالا میرود و به این ترتیب قیمت اجناس افزایش مییابد؛ و این طبعاً بهسود کارگران و بقیهی مردم نیست. اگر هم کارگران بخواهند بالاتررفتنِ قیمتها را که تقصیر خودِ آنهاست بهانه کنند و مزد بیشتری بخواهند، این دورِ شیطانی ادامه مییابد و وضع بدتر و بدتر میشود؛ یعنی مزدها بیشتر میشوند، قیمتها بالاتر میروند، کارگران مزد بیشتر طلب میکنند و قیمتها را باز هم بیشتر میکنند. بعلاوه کسانیکه بیکارند و «درآمد»ی ندارند یا مثل بازنشستگان مستمریهای نسبتا ثابتی دارند، بیش از پیش تحت فشار قرار میگیرند؛ و بدیهی است که علت این وضع مزدهای بالا و بالارونده است. ثانیاً، از نظر این سرمایهداران، بقیهی سرمایهداران مثل خودِ اینها لزوماً شریف و خیرخواه نیستند و میتوانند شریر و دزد و کلاش باشند و وقتی ببینند مزدها بالا رفته و کارگران پول بیشتری در جیب دارند، بلافاصله قیمت اجناسشان را بالاتر ببرند: صاحبخانه اجارهاش را بالاتر میبرد، نانوا و قصاب، بی آنکه هزینهی تولیدشان بیشتر شده باشد نان و گوشت را گرانتر میفروشند. کارگران اگر منصف و معقول باشند، با چشمان خود میبینند که این وضع همیشه اتفاق میافتد و میتوانند به آن اعتراف کنند.
🔸 این «خیرخواهی» سرمایهدارانِ مذکور را، که خیلی «خالصانه» و با زبانی عامهفهم طرح شده است، علمای ریز و درشت «علم» اقتصاد (که در این چهل و چندسالهی گذشته، ما متأسفانه بیشتر ریزش را داشتهایم تا درشتش را) در عبارتها و فرمولهای بسیار «علمی» و البته کمتر عامهفهم صورتبندی میکنند، در مقالات و کتابها و رسالههایشان مینویسند و بهقصد تولید علمای عمدتاً ریزِ دیگر، در دانشگاهها تدریسش میکنند...
🔸 بنابراین زیانبخشبودنِ افزایش مزدها، به دو دلیل است که درواقع ربط مستقیمی بههم ندارند. یکی افزایش قیمتها در اثر افزایش هزینهی تولید؛ دوم افزایش قیمتها بهدلیل افزایش تقاضای کل. اِشکال کار در اینجاست که ایندو دلیل، تا جاییکه به سازوکار تشکیل قیمتها مربوط است، در اساس متناقضاند؛ و با اینکه «علم» اقتصادِ عامیانه و مبتذل از دستکم دویست سال پیش نمیخواهد به این تناقض اعتراف کند، باید منصفانه گفت که ناتوانی این «علم» در اعتراف به، و حل آن، لزوماً ناشی از دانش اندک یا خرفتیِ «دانشمندان» نیست، بلکه ناشی از تناقض واقعی شیوهی تولید سرمایهداری و برخاسته از هویت و ماهیت آن است. بدون این تناقض، اساساً سرمایهداری وجود ندارد. ببینیم چرا.
🔸 کالاهای درون سبد معاش، هریک ارزشی دارند و مجموع مقدارِ ارزشهایشان ــ که برابر است با مقدار معینی کارِ اجتماعاً لازم ــ همچنین برابر است با مقدار ارزش کالای دیگری بهنام «نیروی کار»، که با آن مبادله میشود. بنابراین زمانیکه مقدار ارزش نیروی کار وارد مقدار ارزش محصول کار، یا کالا، میشود، چه این مقدار بر حسب زمان کارِ اجتماعاً لازم محاسبه شود و چه بر حسب بیان پولیاش یا قیمت، نمیتواند دو بار در محاسبهی مقدار ارزش محصول نقش ایفا کند. بنابراین «تورم»ی که در قیمت کالاهای سبد معاش لحاظ شده است، نمیتواند یکبارِ دیگر، اینبار بهمثابه مزد، نقش تورمآفرین داشته باشد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2aB
#روز_جهانی_کارگر
#کمال_خسروی
#مزد #پول #تورم #نقد_اقتصاد_سیاسی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️پالایش گفتمان نقد - یادداشت هفتم
✊🏼 به مناسبت اول ماه مه، یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر
نوشتهی: کمال خسروی
30 آوریل 2021
🔸 سرمایهداران به کارگران خود توصیه میکنند که بهتر است مزدهایشان بالا نباشد و تا جاییکه امکان دارد از آنچه هست بالاتر نرود. از نظر آنها این توصیه نه از آنروست که مزدهای پائین بهسود سرمایهداران است، بلکه فقط از سرِ خیرخواهی برای خودِ کارگران و بقیهی قاطبهی اهالی و رفاه ملت است. همچنین از نظر آنها، دلایل این توصیه نیز از آفتاب روشنتر است وکارگران هم میتوانند هر روز این واقعیت را بهچشم خود ببینند: دلایلی «علمی»، کاملاً مستند و مستدل و قوی. مهمتر از همه، این دو دلیلِ خیلی روشن: اولاً، اگر مزدها بالا بروند خودبهخود هزینهی تولید اجناس بالا میرود و به این ترتیب قیمت اجناس افزایش مییابد؛ و این طبعاً بهسود کارگران و بقیهی مردم نیست. اگر هم کارگران بخواهند بالاتررفتنِ قیمتها را که تقصیر خودِ آنهاست بهانه کنند و مزد بیشتری بخواهند، این دورِ شیطانی ادامه مییابد و وضع بدتر و بدتر میشود؛ یعنی مزدها بیشتر میشوند، قیمتها بالاتر میروند، کارگران مزد بیشتر طلب میکنند و قیمتها را باز هم بیشتر میکنند. بعلاوه کسانیکه بیکارند و «درآمد»ی ندارند یا مثل بازنشستگان مستمریهای نسبتا ثابتی دارند، بیش از پیش تحت فشار قرار میگیرند؛ و بدیهی است که علت این وضع مزدهای بالا و بالارونده است. ثانیاً، از نظر این سرمایهداران، بقیهی سرمایهداران مثل خودِ اینها لزوماً شریف و خیرخواه نیستند و میتوانند شریر و دزد و کلاش باشند و وقتی ببینند مزدها بالا رفته و کارگران پول بیشتری در جیب دارند، بلافاصله قیمت اجناسشان را بالاتر ببرند: صاحبخانه اجارهاش را بالاتر میبرد، نانوا و قصاب، بی آنکه هزینهی تولیدشان بیشتر شده باشد نان و گوشت را گرانتر میفروشند. کارگران اگر منصف و معقول باشند، با چشمان خود میبینند که این وضع همیشه اتفاق میافتد و میتوانند به آن اعتراف کنند.
🔸 این «خیرخواهی» سرمایهدارانِ مذکور را، که خیلی «خالصانه» و با زبانی عامهفهم طرح شده است، علمای ریز و درشت «علم» اقتصاد (که در این چهل و چندسالهی گذشته، ما متأسفانه بیشتر ریزش را داشتهایم تا درشتش را) در عبارتها و فرمولهای بسیار «علمی» و البته کمتر عامهفهم صورتبندی میکنند، در مقالات و کتابها و رسالههایشان مینویسند و بهقصد تولید علمای عمدتاً ریزِ دیگر، در دانشگاهها تدریسش میکنند...
🔸 بنابراین زیانبخشبودنِ افزایش مزدها، به دو دلیل است که درواقع ربط مستقیمی بههم ندارند. یکی افزایش قیمتها در اثر افزایش هزینهی تولید؛ دوم افزایش قیمتها بهدلیل افزایش تقاضای کل. اِشکال کار در اینجاست که ایندو دلیل، تا جاییکه به سازوکار تشکیل قیمتها مربوط است، در اساس متناقضاند؛ و با اینکه «علم» اقتصادِ عامیانه و مبتذل از دستکم دویست سال پیش نمیخواهد به این تناقض اعتراف کند، باید منصفانه گفت که ناتوانی این «علم» در اعتراف به، و حل آن، لزوماً ناشی از دانش اندک یا خرفتیِ «دانشمندان» نیست، بلکه ناشی از تناقض واقعی شیوهی تولید سرمایهداری و برخاسته از هویت و ماهیت آن است. بدون این تناقض، اساساً سرمایهداری وجود ندارد. ببینیم چرا.
🔸 کالاهای درون سبد معاش، هریک ارزشی دارند و مجموع مقدارِ ارزشهایشان ــ که برابر است با مقدار معینی کارِ اجتماعاً لازم ــ همچنین برابر است با مقدار ارزش کالای دیگری بهنام «نیروی کار»، که با آن مبادله میشود. بنابراین زمانیکه مقدار ارزش نیروی کار وارد مقدار ارزش محصول کار، یا کالا، میشود، چه این مقدار بر حسب زمان کارِ اجتماعاً لازم محاسبه شود و چه بر حسب بیان پولیاش یا قیمت، نمیتواند دو بار در محاسبهی مقدار ارزش محصول نقش ایفا کند. بنابراین «تورم»ی که در قیمت کالاهای سبد معاش لحاظ شده است، نمیتواند یکبارِ دیگر، اینبار بهمثابه مزد، نقش تورمآفرین داشته باشد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2aB
#روز_جهانی_کارگر
#کمال_خسروی
#مزد #پول #تورم #نقد_اقتصاد_سیاسی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مزد و تورم
بهمناسبت اول ماه مه، یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر نوشتهی: کمال خسروی کالاهای درون سبد معاش، هریک ارزشی دارند و مجموع مقدارِ ارزشهایشان ــ که برابر است با مقدار معینی کارِ اجتماعاً لازم ــ هم…
▫️ محتوای طبقاتیِ قومیت در کلانشهر
▫️ ارزش سیاسی و اقتصادی کارِ کُردها
نوشتهی: پولات آلپمن
ترجمهی: مهرداد امامی
4 مه 2021
📝 مقالهی حاضر ترجمهی فصلی از کتابی است بهنام در برابر باد: روندهای کار و جستوجوی ضدّهژمونی که در سال 2015 از جانب انتشارات «نوتابِنِه» به زبان ترکی منتشر شد. در این کتاب روندهای بیثباتسازی، پرولترسازی، رژیمهای کار نولیبرالی، استراتژیهای ضدّهژمونیک همچون پداگوژی بدیل، نقش تکنولوژی در مبارزهی طبقاتی و سازمانهای کار بدیل عمدتاً در بستر ترکیه به بحث گذاشته میشوند. در آستانهی یکم می سال 2021 ترجمهی این مقاله را مشخصاً تقدیم میکنم به تمام کارگران و زحمتکشان ساکن ایران، به تمام مهاجران داخلی و خارجی در جایجای کشور، به زنان و مردان و کودکان کاری که هیچ ثروت و آبادانیای برایشان ایجاد نشده است مگر از طریق استثمار کار، بدن، ذهن و جان آنها در عرصههای مختلف اجتماعی.
🔸 روند سرمایهدارانهشدن ترکیهی مدرن در عین حال فراگردی است به موازات روند تأسیس رژیم دولت-ملت در این کشور. به بیان دیگر، تلقی جامعهی ترکیه از جانب نخبگان بنیانگذار به عنوان «تودهای فاقد امتیاز، بیطبقه و درهمجوشیده»، اتخاذ الگوی توسعهی سرمایهدارانه و روّیههای دولت-ملتسازی که همچون پروژههای مهندسی اجتماعی سربرآورده و در عین حال به منزلهی سیاستهای موازی تحقق یافتهاند، سرشتنشان اصلی دولت بودند. محور سیاستهای اقتصادی دولت سیاستهایی با هدف فراروی از کمتوسعهیافتگی بهواسطهی گذار به سرمایهداری بود. سویهی اجتماعی این سیاستها نیز نظراً حاوی شکلگیری ملت بر پایهی قلمروی مشترک و عملاً بر اساس تبار/خون بود. این وضعیت موجب شد که بین هویت «ملت» همچون یک تخیل و هویت قومی بهمثابهی شکل هستی اجتماعی-فرهنگیْ مواجههای پرتنش و منازعهآمیز بهوجود آید. این روند که در دورهی نخستین جمهوری به عنوان «مسئلهی شرق» تلقی میشد و در عین حال تعاریفی مرتبط با «ترور» و مشابه آن پیدا کرد، نهایتاً تبدیل به «مسئلهی کُردی» شد و به سبب سیاستهای دولتی متفاوت، عرصه را برای مهاجرت اجباری کُردها فراهم کرد. بدین ترتیب کُردهایی که از روی اجبار مهاجرت کردند، از سرزمینهای خود رانده شدند. طی این روند، کُردها برای اینکه بتوانند در کلانشهرها اسکان یابند تبدیل به نیروی کار ارزان شدند و این نیروی کار ارزان در عین حال اسیر سازوکارهای سلطهای شد که نابرابری اجتماعی را بازتولید میکردند.
🔸 از دههی 1950 به این سو، نیروی کار کُردها که نیروی کار ارزان-قومی را نمایندگی میکرد و به دلایل مختلف محصول مهاجرتهای جمعیت کُرد ساکن در شرق و جنوبشرقی آناتولی بود، هم با خصلتهای ساختاری و خارجی روندهای اجتماعی و هم با تنشهای سیاسی افزوده بر آنها مواجه بود و از این رو کُرد بودن را تبدیل به موقعیتی نامساعد در روندهای کار کرده بود. عرصهی اجتماعی که از طریق شکل تولید منعطف در روابط تولیدی بازسازی شده بود، عرصه را برای توسعهی روابط غیررسمی فراهم ساخت. غیررسمیسازی، شرایط اجتماعی ضروری برای تحققِ عملیِ روندهای اقتصادی و حقوقیِ موازی با بیثباتسازی نیروی کار را ایجاد میکند. شبکهی روابط واقعی جهت بازتولید نیروی کار ارزان مشخصاً در کلانشهرها شکل میگیرد. بنابراین، الگوی تولید منعطف یا پستفوردیسم که همچون رژیم انباشت جدیدِ شیوهی تولید سرمایهداری سربرآورده و در مناسبات کاریْ حاکم شده و در شبکهی روابط کاری نقش تعیینکنندهای ایفا کرده است، تنها محدود به افزایش استخدام نیروی کار بیثبات از طریق مرکزیتدادن به روابط غیررسمی نشده است، در عین حال، طی روند مذکور نقش بسزایی در گسیل نیروی کار ارزان به کلانشهرها ایفا کرده است.
🔸 این پژوهش مبتنی بر یافتههای یک پژوهش میدانی است که طی سالهای 2013-2012 ظرف تقریباً نُه ماه در منطقهی بیاوغلوی استانبول انجام شد. این پژوهش که مشخصاً ناشی از دغدغهی جامعهشناختی نسبت به مفصلبندی کُردهای ساکن محلهی تارلاباشی در روندهای کار شهری است، از طریق روش مصاحبهی عمیق انجام شده است. بخشی از دادههای این پژوهش طبق مفروضات نظریهی زمینهای تحلیل و ارزیابی شدهاند. هدف پژوهش حاضر فهم روند سرمایهدارانهشدن ترکیه و تأثیر سیاستهای دولت-ملت بر کُردها و تحلیل تأثیر این تحولات بر ساخت طبقاتی ترکیه است.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2aU
#مهرداد_امامی #پولات_آلپمن
#کلانشهر، #قومیت #امپریالیسم #سرمایهداری #طبقات_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ ارزش سیاسی و اقتصادی کارِ کُردها
نوشتهی: پولات آلپمن
ترجمهی: مهرداد امامی
4 مه 2021
📝 مقالهی حاضر ترجمهی فصلی از کتابی است بهنام در برابر باد: روندهای کار و جستوجوی ضدّهژمونی که در سال 2015 از جانب انتشارات «نوتابِنِه» به زبان ترکی منتشر شد. در این کتاب روندهای بیثباتسازی، پرولترسازی، رژیمهای کار نولیبرالی، استراتژیهای ضدّهژمونیک همچون پداگوژی بدیل، نقش تکنولوژی در مبارزهی طبقاتی و سازمانهای کار بدیل عمدتاً در بستر ترکیه به بحث گذاشته میشوند. در آستانهی یکم می سال 2021 ترجمهی این مقاله را مشخصاً تقدیم میکنم به تمام کارگران و زحمتکشان ساکن ایران، به تمام مهاجران داخلی و خارجی در جایجای کشور، به زنان و مردان و کودکان کاری که هیچ ثروت و آبادانیای برایشان ایجاد نشده است مگر از طریق استثمار کار، بدن، ذهن و جان آنها در عرصههای مختلف اجتماعی.
🔸 روند سرمایهدارانهشدن ترکیهی مدرن در عین حال فراگردی است به موازات روند تأسیس رژیم دولت-ملت در این کشور. به بیان دیگر، تلقی جامعهی ترکیه از جانب نخبگان بنیانگذار به عنوان «تودهای فاقد امتیاز، بیطبقه و درهمجوشیده»، اتخاذ الگوی توسعهی سرمایهدارانه و روّیههای دولت-ملتسازی که همچون پروژههای مهندسی اجتماعی سربرآورده و در عین حال به منزلهی سیاستهای موازی تحقق یافتهاند، سرشتنشان اصلی دولت بودند. محور سیاستهای اقتصادی دولت سیاستهایی با هدف فراروی از کمتوسعهیافتگی بهواسطهی گذار به سرمایهداری بود. سویهی اجتماعی این سیاستها نیز نظراً حاوی شکلگیری ملت بر پایهی قلمروی مشترک و عملاً بر اساس تبار/خون بود. این وضعیت موجب شد که بین هویت «ملت» همچون یک تخیل و هویت قومی بهمثابهی شکل هستی اجتماعی-فرهنگیْ مواجههای پرتنش و منازعهآمیز بهوجود آید. این روند که در دورهی نخستین جمهوری به عنوان «مسئلهی شرق» تلقی میشد و در عین حال تعاریفی مرتبط با «ترور» و مشابه آن پیدا کرد، نهایتاً تبدیل به «مسئلهی کُردی» شد و به سبب سیاستهای دولتی متفاوت، عرصه را برای مهاجرت اجباری کُردها فراهم کرد. بدین ترتیب کُردهایی که از روی اجبار مهاجرت کردند، از سرزمینهای خود رانده شدند. طی این روند، کُردها برای اینکه بتوانند در کلانشهرها اسکان یابند تبدیل به نیروی کار ارزان شدند و این نیروی کار ارزان در عین حال اسیر سازوکارهای سلطهای شد که نابرابری اجتماعی را بازتولید میکردند.
🔸 از دههی 1950 به این سو، نیروی کار کُردها که نیروی کار ارزان-قومی را نمایندگی میکرد و به دلایل مختلف محصول مهاجرتهای جمعیت کُرد ساکن در شرق و جنوبشرقی آناتولی بود، هم با خصلتهای ساختاری و خارجی روندهای اجتماعی و هم با تنشهای سیاسی افزوده بر آنها مواجه بود و از این رو کُرد بودن را تبدیل به موقعیتی نامساعد در روندهای کار کرده بود. عرصهی اجتماعی که از طریق شکل تولید منعطف در روابط تولیدی بازسازی شده بود، عرصه را برای توسعهی روابط غیررسمی فراهم ساخت. غیررسمیسازی، شرایط اجتماعی ضروری برای تحققِ عملیِ روندهای اقتصادی و حقوقیِ موازی با بیثباتسازی نیروی کار را ایجاد میکند. شبکهی روابط واقعی جهت بازتولید نیروی کار ارزان مشخصاً در کلانشهرها شکل میگیرد. بنابراین، الگوی تولید منعطف یا پستفوردیسم که همچون رژیم انباشت جدیدِ شیوهی تولید سرمایهداری سربرآورده و در مناسبات کاریْ حاکم شده و در شبکهی روابط کاری نقش تعیینکنندهای ایفا کرده است، تنها محدود به افزایش استخدام نیروی کار بیثبات از طریق مرکزیتدادن به روابط غیررسمی نشده است، در عین حال، طی روند مذکور نقش بسزایی در گسیل نیروی کار ارزان به کلانشهرها ایفا کرده است.
🔸 این پژوهش مبتنی بر یافتههای یک پژوهش میدانی است که طی سالهای 2013-2012 ظرف تقریباً نُه ماه در منطقهی بیاوغلوی استانبول انجام شد. این پژوهش که مشخصاً ناشی از دغدغهی جامعهشناختی نسبت به مفصلبندی کُردهای ساکن محلهی تارلاباشی در روندهای کار شهری است، از طریق روش مصاحبهی عمیق انجام شده است. بخشی از دادههای این پژوهش طبق مفروضات نظریهی زمینهای تحلیل و ارزیابی شدهاند. هدف پژوهش حاضر فهم روند سرمایهدارانهشدن ترکیه و تأثیر سیاستهای دولت-ملت بر کُردها و تحلیل تأثیر این تحولات بر ساخت طبقاتی ترکیه است.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2aU
#مهرداد_امامی #پولات_آلپمن
#کلانشهر، #قومیت #امپریالیسم #سرمایهداری #طبقات_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
محتوای طبقاتیِ قومیت در کلانشهر
ارزش سیاسی و اقتصادی کار کُردها نوشتهی: پولات آلپمن ترجمهی: مهرداد امامی مقالهی حاضر ترجمهی فصلی از کتابی است بهنام در برابر باد: روندهای کار و جستوجوی ضدّهژمونی که در سال 2015 از جانب انتشار…
📚 کتاب «نقد»
انتشار کتاب «جامعهی بدیل»، جلد دوم
🔸 این مجموعه دربرگیرندهی 17 تالیف و ترجمه پیرامون مسائل مربوط به بدیل سوسیالیستی، مانند «کمون پاریس»، «دیکتاتوری پرولتاریا»، «بازار و برنامه»، «انقلاب اکتبر در روسیه»، «جنبش تعاونی»، «مارکس و مارکسیسم»، «سوسیالیسم و دمکراسی»، «طبقات اجتماعی»، «مالکیت و نیازهای جامعه»، «ساختار سیاسی بدیل»، «بیگانگی»، «برنامهریزی سوسیالیستی» و بسیاری موضوعات و مسائل خویشاوند است.
🔸با آثاری از (به ترتیب الفبا): حسن آزاد، تری ایگلتون، رولاند بوئر، ناصر پیشرو، برونو جوسا، مینسون جی، پرش چاتو پدهیای، شان سایرز، دیوید لایبمن، مایکل ای. لبوویتز، رونالد لو، آلن کاترل، دبلیو. پل کاکشات، فیلیپ جی. کین، واسیلیس گرولیوس، مارچلو موستو؛ و با ترجمهی: تارا بهروزیان، دلشاد عبادی، منصور موسوی، سهراب نیکزاد، یحیی مرادی.
📚 نقد شیوهی تولید سرمایهداری، ایدئولوژی بورژوایی و شیوههای گوناگون مناسبات سلطه و استثمار در جهان امروز بیگمان شالودهی چشماندازی رو بهسوی جامعهای رها از سلطه و استثمار است و در افق نگرشی مبارزهجو و رهاییبخش میتواند و باید بهلحاظ نظری، بدون قدرگرایی و خیالپردازیهای ناکجاآبادی، تصاویر و طرحهای دقیقتری از امکانات و سازوکار چنان جامعهای عرضه کند. این وظیفه، بهویژه در مبارزه با تلاشهای ایدئولوژیک و محافظهکارانهای که بر ناممکنبودن چنین چشماندازی پافشاری دارند، اهمیت بهمراتب بیشتری دارد.
«نقد» در ادامه و همراه با نوشتارهای مربوط به بازاندیشی نظریهی ارزش مارکس، چشماندازهای اجتماعیسازی و تجربههای جنبش شورایی و خودگردانی کارگری در جهان، زنجیرهای از مقالات پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو را با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل منتشر کرده است که جلد دوم کتاب «جامعهی بدیل» مجموعهی تازهای از این آثار است. جلد نخست «جامعهی بدیل» در پاییز 1399 منتشر شد.
بدیهی است ترجمهی مقالات این مجموعه نشانهی موافقت مترجم یا «نقد» با همهی آرای نویسندگان آنها نیست و فقط در راستای آگاهیرسانی پیرامون دیدگاهها و استدلالهای گوناگون و گاه متناقض است.
🔹این کتاب (مجلد دوم) در این لینک و نیز در فایل پیدیاف زیر در دسترس علاقهمندان قرار دارد:
👇🏽👇🏽👇🏽
http://naghd.info/Alternative-Society-Vol.2.pdf
#کتاب_نقد
🖋@naghd_com
انتشار کتاب «جامعهی بدیل»، جلد دوم
🔸 این مجموعه دربرگیرندهی 17 تالیف و ترجمه پیرامون مسائل مربوط به بدیل سوسیالیستی، مانند «کمون پاریس»، «دیکتاتوری پرولتاریا»، «بازار و برنامه»، «انقلاب اکتبر در روسیه»، «جنبش تعاونی»، «مارکس و مارکسیسم»، «سوسیالیسم و دمکراسی»، «طبقات اجتماعی»، «مالکیت و نیازهای جامعه»، «ساختار سیاسی بدیل»، «بیگانگی»، «برنامهریزی سوسیالیستی» و بسیاری موضوعات و مسائل خویشاوند است.
🔸با آثاری از (به ترتیب الفبا): حسن آزاد، تری ایگلتون، رولاند بوئر، ناصر پیشرو، برونو جوسا، مینسون جی، پرش چاتو پدهیای، شان سایرز، دیوید لایبمن، مایکل ای. لبوویتز، رونالد لو، آلن کاترل، دبلیو. پل کاکشات، فیلیپ جی. کین، واسیلیس گرولیوس، مارچلو موستو؛ و با ترجمهی: تارا بهروزیان، دلشاد عبادی، منصور موسوی، سهراب نیکزاد، یحیی مرادی.
📚 نقد شیوهی تولید سرمایهداری، ایدئولوژی بورژوایی و شیوههای گوناگون مناسبات سلطه و استثمار در جهان امروز بیگمان شالودهی چشماندازی رو بهسوی جامعهای رها از سلطه و استثمار است و در افق نگرشی مبارزهجو و رهاییبخش میتواند و باید بهلحاظ نظری، بدون قدرگرایی و خیالپردازیهای ناکجاآبادی، تصاویر و طرحهای دقیقتری از امکانات و سازوکار چنان جامعهای عرضه کند. این وظیفه، بهویژه در مبارزه با تلاشهای ایدئولوژیک و محافظهکارانهای که بر ناممکنبودن چنین چشماندازی پافشاری دارند، اهمیت بهمراتب بیشتری دارد.
«نقد» در ادامه و همراه با نوشتارهای مربوط به بازاندیشی نظریهی ارزش مارکس، چشماندازهای اجتماعیسازی و تجربههای جنبش شورایی و خودگردانی کارگری در جهان، زنجیرهای از مقالات پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو را با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل منتشر کرده است که جلد دوم کتاب «جامعهی بدیل» مجموعهی تازهای از این آثار است. جلد نخست «جامعهی بدیل» در پاییز 1399 منتشر شد.
بدیهی است ترجمهی مقالات این مجموعه نشانهی موافقت مترجم یا «نقد» با همهی آرای نویسندگان آنها نیست و فقط در راستای آگاهیرسانی پیرامون دیدگاهها و استدلالهای گوناگون و گاه متناقض است.
🔹این کتاب (مجلد دوم) در این لینک و نیز در فایل پیدیاف زیر در دسترس علاقهمندان قرار دارد:
👇🏽👇🏽👇🏽
http://naghd.info/Alternative-Society-Vol.2.pdf
#کتاب_نقد
🖋@naghd_com
📚 نظریههای ارزش اضافی
دستنوشتههای 1863-1861
(ترجمهی فارسی – پارهی 10)
نوشتهی: کارل مارکس
ترجمهی: کمال خسروی
7 مه 2021
در این بخش میخوانیم:
ادامهی فصل چهارم
4 ـ به ابتذالکشاندن اقتصاد سیاسی بورژوایی در تعریف کار مولد
5 ـ هواداران برداشت اسمیتی از کار مولد - پیرامون تاریخِ موضوعِ بحث
الف - ریکاردو و سیسموندی ـ هواداران نخستینْ تبیین اسمیت
ب - تلاشهای آغازین برای تمایزگذاری بین کار مولد و نامولد
(داونان (D´Avenant)، پتی (Petty))
ج - جان استوارت میل:هواداران دومینْ تبیین اسمیت برای کار مولد
6 ـ ژرمن گارنیه برای کار مولد
الف - درهمریختن کاریکه در اِزای سرمایه مبادله میشود با کاریکه در اِزای درآمد مبادله میشود.
دستگاه مفهومی نادرستِ جایگزینی کل سرمایه با درآمدِ مصرفکنندگان
📚 گزیدههایی از متن:
🔸 مادام که آن «کارگران نامولد» موادی قابل استفاده یا تلذذ تولید نمیکنند و خرید ‹کار› آنها کاملاً به نوع و شیوهای وابسته است که عامل تولید مایل است کارمزد یا سودش را خرج کند، ــ ‹یا› تا آنجا که آنها بهواسطهی اختلالات جسمی افراد (مانند پزشکان) یا ضعفهای روحیشان (مانند کشیشان) یا بهدلیل کشاکش میان منافع شخصی و منافع ملی (مانند کارمندان دولتی، همهی وکلا، مأموران انتظامی، سربازان) مورد نیاز واقع میشوند یا خود چنین نیازی را پدید میآورند ــ به دیدهی آ. اسمیت، و نیز خودِ سرمایهداران صنعتی و طبقهی کارگر، همچون برجهای تولید پدیدار میشوند، برجهایی که از همینرو باید به کمترین و ضروریترین سطح ممکن تقلیل یابند و تا سرحد امکان به ارزانترین وجهی قابل تولید و تأمین باشند. جامعهی بورژوایی همهی آنچه را که در شکل فئودالی یا استبدادیاش با آن جنگیده است دوباره در شکل مختص به خودِ ‹جامعهی بورژوایی› تولید میکند. بنابراین در وهلهی نخست میکوشند برای این آغالشگران و اخاذان جامعه، بهویژه آندسته از آنها که به رستههای والامقام تعلق دارند، اما حتی برای بخش صرفاً انگلی این «کارگران نامولد»، کسب و کار و وظیفهای را بهلحاظ نظری بازسازی کنند یا دعاوی خاضعانهی بخش چشمپوشیناپذیر آنها را به اثبات برسانند. این، در حقیقت اعلام رسمی وابستگی طبقات ایدئولوژیک به سرمایهداران بود.
🔸 به همانسان که سلطهی سرمایه تکامل مییافت و بهواقع همهی سپهرهای تولیدی که مستقیماً با آفرینش ثروت مادی سر و کار نداشتند به سرمایه وابسته میشدند ــ بهویژه از زمانیکه علوم مثبته (علوم طبیعی) بهمثابه ابزار تولید مادی بهخدمت درآمدند ــ آغالشگرانِ دونپایهی چاپلوس در قلمرو اقتصاد سیاسی به این باور رسیدند که برای تکریم و تجلیل هر سپهری از کار و کنش باید توجیه کنند که این سپهر «در پیوند با» تولید ثروت مادی ــ یا وسیلهای برای تولید ثروت مادی ــ است و هر کسی را که عامل چنین کاری است به این نشان مفتخر کردند که او در معنای «نخست»، «کارگر مولد» است، همانا کارگری است که در خدمت سرمایه کار میکند و به این یا آن شیوه برای غنای بیشتر سرمایه مفید است؛ و این قبیل سخنان.
بنابراین باید آدمهایی مانند مالتوس را مرجح دانست که به صراحت از ضرورت و مفیدبودن «کارگران نامولد» و ریزهخوارانِ تمامعیار دفاع کردند.
🔸 آ. اسمیت انکار نمیکند که کارگر نامولد بههرحال محصولی تولید میکند. در غیر اینصورت اساساً کارگر نمیبود. دوم اینکه، ممکن است عجیب بهنظر برسد که پزشکی که نسخه مینویسد کارگر مولد نباشد، اما داروسازی که قرص را میسازد، مولد باشد. بههمین ترتیب، خراطی که ویلون میسازد، ‹مولد› باشد، اما نوازندهای که آن را مینوازد، ‹مولد› نباشد. اگر اینطور باشد، فقط ثابت میشود که «کارگران مولد» محصولاتی تولید میکنند که هیچ هدفی ندارند جز اینکه ابزار تولیدی در خدمت کارگران نامولد باشند. اما چه چیز آشکارتر از این است که همهی کارگران مولد سرآخر اولاً وسیلهای تولید میکنند که کارگران نامولد باید ‹بهایش› را بپردازند؛ و ثانیاً، محصولاتی تولید میکنند که بدون هر کاری مصرف میشوند...
🔹 متن کامل بخش دهم از ترجمه نظریههای ارزش اضافی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2bt
#نظریههای_ارزش_اضافی #نظریهی_ارزش
#مارکس #کمال_خسروی #کار_مولد #کار_نامولد
🔹همچنین برای مجموع ترجمه تا اینجا، به لینک زیر مراجعه کنید:
https://naghdcom.files.wordpress.com/2021/05/gesamt-mehrwert-theorie-1-10-1.pdf
👇🏽
🖋@naghd_com
دستنوشتههای 1863-1861
(ترجمهی فارسی – پارهی 10)
نوشتهی: کارل مارکس
ترجمهی: کمال خسروی
7 مه 2021
در این بخش میخوانیم:
ادامهی فصل چهارم
4 ـ به ابتذالکشاندن اقتصاد سیاسی بورژوایی در تعریف کار مولد
5 ـ هواداران برداشت اسمیتی از کار مولد - پیرامون تاریخِ موضوعِ بحث
الف - ریکاردو و سیسموندی ـ هواداران نخستینْ تبیین اسمیت
ب - تلاشهای آغازین برای تمایزگذاری بین کار مولد و نامولد
(داونان (D´Avenant)، پتی (Petty))
ج - جان استوارت میل:هواداران دومینْ تبیین اسمیت برای کار مولد
6 ـ ژرمن گارنیه برای کار مولد
الف - درهمریختن کاریکه در اِزای سرمایه مبادله میشود با کاریکه در اِزای درآمد مبادله میشود.
دستگاه مفهومی نادرستِ جایگزینی کل سرمایه با درآمدِ مصرفکنندگان
📚 گزیدههایی از متن:
🔸 مادام که آن «کارگران نامولد» موادی قابل استفاده یا تلذذ تولید نمیکنند و خرید ‹کار› آنها کاملاً به نوع و شیوهای وابسته است که عامل تولید مایل است کارمزد یا سودش را خرج کند، ــ ‹یا› تا آنجا که آنها بهواسطهی اختلالات جسمی افراد (مانند پزشکان) یا ضعفهای روحیشان (مانند کشیشان) یا بهدلیل کشاکش میان منافع شخصی و منافع ملی (مانند کارمندان دولتی، همهی وکلا، مأموران انتظامی، سربازان) مورد نیاز واقع میشوند یا خود چنین نیازی را پدید میآورند ــ به دیدهی آ. اسمیت، و نیز خودِ سرمایهداران صنعتی و طبقهی کارگر، همچون برجهای تولید پدیدار میشوند، برجهایی که از همینرو باید به کمترین و ضروریترین سطح ممکن تقلیل یابند و تا سرحد امکان به ارزانترین وجهی قابل تولید و تأمین باشند. جامعهی بورژوایی همهی آنچه را که در شکل فئودالی یا استبدادیاش با آن جنگیده است دوباره در شکل مختص به خودِ ‹جامعهی بورژوایی› تولید میکند. بنابراین در وهلهی نخست میکوشند برای این آغالشگران و اخاذان جامعه، بهویژه آندسته از آنها که به رستههای والامقام تعلق دارند، اما حتی برای بخش صرفاً انگلی این «کارگران نامولد»، کسب و کار و وظیفهای را بهلحاظ نظری بازسازی کنند یا دعاوی خاضعانهی بخش چشمپوشیناپذیر آنها را به اثبات برسانند. این، در حقیقت اعلام رسمی وابستگی طبقات ایدئولوژیک به سرمایهداران بود.
🔸 به همانسان که سلطهی سرمایه تکامل مییافت و بهواقع همهی سپهرهای تولیدی که مستقیماً با آفرینش ثروت مادی سر و کار نداشتند به سرمایه وابسته میشدند ــ بهویژه از زمانیکه علوم مثبته (علوم طبیعی) بهمثابه ابزار تولید مادی بهخدمت درآمدند ــ آغالشگرانِ دونپایهی چاپلوس در قلمرو اقتصاد سیاسی به این باور رسیدند که برای تکریم و تجلیل هر سپهری از کار و کنش باید توجیه کنند که این سپهر «در پیوند با» تولید ثروت مادی ــ یا وسیلهای برای تولید ثروت مادی ــ است و هر کسی را که عامل چنین کاری است به این نشان مفتخر کردند که او در معنای «نخست»، «کارگر مولد» است، همانا کارگری است که در خدمت سرمایه کار میکند و به این یا آن شیوه برای غنای بیشتر سرمایه مفید است؛ و این قبیل سخنان.
بنابراین باید آدمهایی مانند مالتوس را مرجح دانست که به صراحت از ضرورت و مفیدبودن «کارگران نامولد» و ریزهخوارانِ تمامعیار دفاع کردند.
🔸 آ. اسمیت انکار نمیکند که کارگر نامولد بههرحال محصولی تولید میکند. در غیر اینصورت اساساً کارگر نمیبود. دوم اینکه، ممکن است عجیب بهنظر برسد که پزشکی که نسخه مینویسد کارگر مولد نباشد، اما داروسازی که قرص را میسازد، مولد باشد. بههمین ترتیب، خراطی که ویلون میسازد، ‹مولد› باشد، اما نوازندهای که آن را مینوازد، ‹مولد› نباشد. اگر اینطور باشد، فقط ثابت میشود که «کارگران مولد» محصولاتی تولید میکنند که هیچ هدفی ندارند جز اینکه ابزار تولیدی در خدمت کارگران نامولد باشند. اما چه چیز آشکارتر از این است که همهی کارگران مولد سرآخر اولاً وسیلهای تولید میکنند که کارگران نامولد باید ‹بهایش› را بپردازند؛ و ثانیاً، محصولاتی تولید میکنند که بدون هر کاری مصرف میشوند...
🔹 متن کامل بخش دهم از ترجمه نظریههای ارزش اضافی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2bt
#نظریههای_ارزش_اضافی #نظریهی_ارزش
#مارکس #کمال_خسروی #کار_مولد #کار_نامولد
🔹همچنین برای مجموع ترجمه تا اینجا، به لینک زیر مراجعه کنید:
https://naghdcom.files.wordpress.com/2021/05/gesamt-mehrwert-theorie-1-10-1.pdf
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نظریههای ارزش اضافی
کار مولد و نامولد – پیروان اسمیت نوشتهی: کارل مارکس ترجمهی: کمال خسروی گارنیه در این چند عبارت آخر ناخواسته نشان میدهد که بین تعریف نخست اسمیت از این تمایز (همانا، تمایز بین کاریکه با سرم…
▫️ انگارهی پول از گروندریسه تا سرمایه
نوشتهی: اسپایروس لاپاتسیوراس و جان میلیوس
ترجمهی: تارا بهروزیان
10 مه 2021
🔸 ما قصد داریم به دو متن مارکس بپردازیم: گروندریسه (1857-1858) و سرمایه. موضوع بحث ما بررسی جامع دو حکم است که هر کدام در یکی از این متنها آمده است؛ هر یک از این حکمها سرشت نتایج مرتبط با جایگاه مفهومی پول را دارند.
🔸 در گروندریسه، پول نتیجهی وجود ضرورتاً مضاعف کالا معرفی میشود: «کالا وجودی مضاعف کسب میکند، در کنار وجودی طبیعی، وجودی کاملاً اقتصادی که در آن [این وجود اقتصادی] نشانهای محض، حرفی (Buchstabe/Zeichen) برای رابطهی تولید، نشانهای محض برای ارزشش است».
در سرمایه تغییر محسوسی از این صورتبندی وجود دارد: «این واقعیت که در برخی کارکردها، نمادهای صرف پول میتوانند جایگزین پول شوند، خود به انگارهی نادرست دیگری انجامیده، مبنی بر اینکه پول یک نماد (Zeichen) صرف است … به این معنا هر کالا نماد (Zeichen) است، زیرا به عنوان ارزش، فقط پوستهی مادیِ کار انسانیِ صرف شده در آن است… »
🔸 اگر فرض را بر این بگیریم که کلمات همان معنایی را دارند که به نظر میرسد، آنگاه بلافاصله روشن است که تفاوتهایی میان این دو ادعا وجود دارد و به وضوح به معنای جمع تعریفهای متضادِ پول است. پول بر مبنای گروندریسه نماد است؛ برمبنای سرمایه نماد نیست. به نظر میرسد مارکس هم بر نظریهی «نامانگارانه»ی پول و هم بر نظریهی «فلزی» که پول را واجد ارزش «درونی» میداند صحه میگذارد.
🔸 این بحث که آیا پول را باید همچون کالا درک کرد، برای مارکسیستها بهویژه با بروز بحران مالی اخیر صرفاً علاقهمندی آکادمیک بهنظر نمیرسد: مشخصاً برایان و رافرتی معتقدند که مشتقات مالی شکل امروزیِ پولکالا هستند. ما در متن حاضر به طور خاص این موضوع را بررسی نمیکنیم که آیا نظریهی پولی مارکس یک نظریهی کالایی است یا خیر. دغدغهی ما در این مقاله بیشتر فراهم آوردن پیشنیازهایی برای چنین پژوهشی است.
🔸 بدون مقدمهچینی بیشتر تزی را مطرح کنیم که هستهی اصلی تفسیر ما را تشکیل میدهد: یعنی این تز که یک عنصر وحدتبخش در هر دو متن [گروندریسه و سرمایه] یا یک «قصد» وجود دارد، یعنی تولید مفهومی پول (بر فراز همهی کالاها) بهمثابهی جوهرانگاری ضروری مناسبات اجتماعی سرمایهداری. کنار هم قراردادن این دو ادعای متباینْ مسئلهی دیگری را پیش میکشد مبنی بر اینکه که چگونه «قصد نگارش» باید با این دو صورتبندی سازگار شود.
🔸 ما در مقالهی حاضر شرحی از روشهای متفاوتی خواهیم داد که مفهوم پول در گروندریسه و سرمایه برساخته میشود و در نتیجه ما را به احکام یادشده میرساند.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2c4
#جان_میلیوس #اسپایروس_لاپاتسیوراس #تارا_بهروزیان
#نظریه_پول #نظریهی_ارزش #گروندریسه #سرمایه
🖋@naghd_com
نوشتهی: اسپایروس لاپاتسیوراس و جان میلیوس
ترجمهی: تارا بهروزیان
10 مه 2021
🔸 ما قصد داریم به دو متن مارکس بپردازیم: گروندریسه (1857-1858) و سرمایه. موضوع بحث ما بررسی جامع دو حکم است که هر کدام در یکی از این متنها آمده است؛ هر یک از این حکمها سرشت نتایج مرتبط با جایگاه مفهومی پول را دارند.
🔸 در گروندریسه، پول نتیجهی وجود ضرورتاً مضاعف کالا معرفی میشود: «کالا وجودی مضاعف کسب میکند، در کنار وجودی طبیعی، وجودی کاملاً اقتصادی که در آن [این وجود اقتصادی] نشانهای محض، حرفی (Buchstabe/Zeichen) برای رابطهی تولید، نشانهای محض برای ارزشش است».
در سرمایه تغییر محسوسی از این صورتبندی وجود دارد: «این واقعیت که در برخی کارکردها، نمادهای صرف پول میتوانند جایگزین پول شوند، خود به انگارهی نادرست دیگری انجامیده، مبنی بر اینکه پول یک نماد (Zeichen) صرف است … به این معنا هر کالا نماد (Zeichen) است، زیرا به عنوان ارزش، فقط پوستهی مادیِ کار انسانیِ صرف شده در آن است… »
🔸 اگر فرض را بر این بگیریم که کلمات همان معنایی را دارند که به نظر میرسد، آنگاه بلافاصله روشن است که تفاوتهایی میان این دو ادعا وجود دارد و به وضوح به معنای جمع تعریفهای متضادِ پول است. پول بر مبنای گروندریسه نماد است؛ برمبنای سرمایه نماد نیست. به نظر میرسد مارکس هم بر نظریهی «نامانگارانه»ی پول و هم بر نظریهی «فلزی» که پول را واجد ارزش «درونی» میداند صحه میگذارد.
🔸 این بحث که آیا پول را باید همچون کالا درک کرد، برای مارکسیستها بهویژه با بروز بحران مالی اخیر صرفاً علاقهمندی آکادمیک بهنظر نمیرسد: مشخصاً برایان و رافرتی معتقدند که مشتقات مالی شکل امروزیِ پولکالا هستند. ما در متن حاضر به طور خاص این موضوع را بررسی نمیکنیم که آیا نظریهی پولی مارکس یک نظریهی کالایی است یا خیر. دغدغهی ما در این مقاله بیشتر فراهم آوردن پیشنیازهایی برای چنین پژوهشی است.
🔸 بدون مقدمهچینی بیشتر تزی را مطرح کنیم که هستهی اصلی تفسیر ما را تشکیل میدهد: یعنی این تز که یک عنصر وحدتبخش در هر دو متن [گروندریسه و سرمایه] یا یک «قصد» وجود دارد، یعنی تولید مفهومی پول (بر فراز همهی کالاها) بهمثابهی جوهرانگاری ضروری مناسبات اجتماعی سرمایهداری. کنار هم قراردادن این دو ادعای متباینْ مسئلهی دیگری را پیش میکشد مبنی بر اینکه که چگونه «قصد نگارش» باید با این دو صورتبندی سازگار شود.
🔸 ما در مقالهی حاضر شرحی از روشهای متفاوتی خواهیم داد که مفهوم پول در گروندریسه و سرمایه برساخته میشود و در نتیجه ما را به احکام یادشده میرساند.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2c4
#جان_میلیوس #اسپایروس_لاپاتسیوراس #تارا_بهروزیان
#نظریه_پول #نظریهی_ارزش #گروندریسه #سرمایه
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
انگارهی پول از گروندریسه تا سرمایه
نوشتهی: اسپایروس لاپاتسیوراس و جان میلیوس ترجمهی: تارا بهروزیان در ابتدا مفهوم پول همچون برساختی نظری بهنظر میرسد: زیرا از آنجا که کالاها بهمثابهی ارزشْ همارز هستند، پس نتیجه میگیریم که…