دومان
169 subscribers
500 photos
67 videos
243 files
3.41K links
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
Download Telegram
احساس می کنم که جدایم نموده اند

همچون شهاب سوخته ای از مدار تو

#محمد_علی_بهمنی

https://telegram.me/nimaasakk
عید وجدان! را سفارش می کنم

مهربان باشید! خواهش می کنم!

#مــــــریــــم_مقـــــدم

https://telegram.me/nimaasakk
در دامن گلزاری، من بودم و دلداری
من بودم و دلداری، در دامن گلزاری

گفتم گل من! باری، میلی به وفا داری
خندید و خمارآلود، گفتا به خدا آری

گر گول زنی ما را، ای سرو چمن آرا
تا هست جفاکاری، ماییم و وفاداری

هرجا که گلی ریزد، خاری به گل آویزد
زین روی نپرهیزد، از دامن تو خاری

شیرینی و فرهادم، دل بردی و دل دادم
گفتی که مکن یادم، آن گفته به یاد آری؟

گاهی که کنم یادی، زان نرگس مخمورت
می گریم و می میرم، چون شمع شب تاری

تا خلق نپندارند، بی قید و نظر بازم
می سوزم و می سازم، در حسرت دیداری

بر وفق مراد ما، هرگز نکنی کاری
هشیارم و مخموری، مخمورم و هشیاری

دلبند دل_آزارم، دیگر مکن آزارم
من شهرهٔ بازارم، در خویشتن آزاری

ای قاصد مشتاقان! وقت است که پیغامی
زان شاهد بازاری، باز آیی و باز آری

#قاسم_فرخی

https://telegram.me/nimaasakk
هنگامه بود؛ بام و در ِ خانه منتظر
در بیقراری از گل و پروانه منتظر


تو با تمام آن تن زیبا می آمدی
من؛ با تمام این دلِ دیوانه منتظر


تا لب به لب برای تو نقل غزل کنم
ایوان و میز و چایی و عصرانه منتظر


از چشم ِ مانده بر در ِ قلبم گرفته بود
تا فرش ِ آستانِ درِ خانه منتظر
 

اصلاً نه عاشق تو؛ چنین فرض کن که من
گنجشک پر شکستهٔ در لانه منتظر


تا جذب جاودانگی گونه ات شود
مشتاق مانده روی لبم جانِ منتظر


در خانه از منی که جدا ماندهٔ توأم
تا تار موت مانده بر این شانه منتظر
 

تا بشکنی طلسمِ شب اش را نشسته است
در شیشه، شاهزادهٔ افسانه منتظر

#حسن_دلبری

https://telegram.me/nimaasakk
می پرستم نازنین! در اوج تنهایی تو را

می سُرایم در غزل هایم به شیدایی تو را

گرچه ناآرامیِ شب های من رؤیای توست

آرزو دارم شبی آرام و رؤیایی تو را

#قاسم_فرخی

https://telegram.me/nimaasakk
من امشب از دوبیتی، از غزل، از گریه سرشارم

سرم را می گذارم باز هم بر شانهٔ تارم

تو خواهی رفت و خواهم ماند با شعر و دوتار، اما

به دندان پشت دستم می نویسم دوستت دارم

#محمود_اکرامی_فر

@nimaasakk
به خواب دیده ام آن چشم
نیم_خوابش دوش

گمان مبر که رَود دیده ام
به خواب امشب!

#شاطر_عباس_صبوحی

https://telegram.me/nimaasakk
تو را و چشم تو را با دو قهوهٔ
روشن

خدا برای غزل های من‌ فرستاده ‌ست

#امین_شیرزادی

https://telegram.me/nimaasakk
اسیر خاکم و نفرین شکسته‌بالی را
که بسته راه به من، آسمان خالی را

نزد ستارۀ فجر از جبین لیلی و قیس
به هم هنوز، گره می‌زند لیالی را

ز ابر یائسه، جای سؤال باران نیست
در او ببین و بدان راز خشکسالی را

به سیب سرخ رسیده، بدل شده است، انگار
شفق به خون زده خورشید پرتقالی را

دلم شکسته شد، این بار هم نجات نداد
شراب عشق تو، این کوزۀ سفالی را

همه حقیقت من، سایه ای‌ست بر دیوار
مگرد، هان! که نیابی من ِ مثالی را

به ناله کوک کند تا ترنّمم چون ساز
زمانه داد به من، رنج گوشمالی را

هزار بار به تاراج رفت و من هر بار
ز عاج ساختم آن خانۀ خیالی را

پریده‌رنگ‌تر از خاطرات عمر من اند
مگر خزان زده سیب و ترنجِ قالی را

نشان نیافتم این بار هم زِ گمشده‌ام
هر آن چه پرسه زدم عشق و آن حوالی را

در آن غریبه به هر یاد، آن خراب آباد 
نمی‌شناخت دلم، یک تن از اهالی را

بهار نیست، زمستان پس از زمستان است
که خود به هم زده تقویم من، توالی را

هنوز مسئله‌ات مرگ و زندگی است، اگر
جواب می‌دهم این جملۀ سؤالی را

نهاده ایم قدم، از عدم به سوی عدم
حیات نام مده، فصل انتقالی را 

 #حسین_منزوی

https://telegram.me/nimaasakk
دلم شکسته شد این بار هم نجات نداد

شراب عشق تو این کوزهٔ سفالی را

#حسین_منزوی

https://telegram.me/nimaasakk
شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم
که من چون غنچه‌های صبحدم بسیار دلتنگم

مرا چون آینه هرکس به کیش خویش پندارد
و الّا من چو مِی با مست و با هشیار یکرنگم

شبی در گوشه‌ی محراب قدری «ربّنا» خواندم
همان یک بار تارِ موی یار افتاد در چنگم

اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریانده‌ام یک عمر دنیا را به آهنگم

به خاطر بسپریدم دشمنان! چون «نام من عشق است»
فراموشم کنید ای دوستان! من مایهٔ ننگم

مرا چشمان دلسنگی به خاک تیره بنشانید
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم

#علی‌رضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم؟
زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌‏شناسیدم؟

با شما طی‌‏کرده‌‏ام راه درازی را
خسته هستم -خسته- آیا می‌‏شناسیدم؟

راه ششصدساله‌‏ای از دفتر حافظ
تا غزل‌‏های شما، ها، می‌‏شناسیدم؟

این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده‌است
من همان خورشیدم اما، می‌‏شناسیدم؟

پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا، می‌‏شناسیدم؟

می‌‏شناسد چشم‌‏هایم چهره‌‏هاتان را
همچنانی که شماها می‌‏شناسیدم

این چنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا، می‌‏شناسیدم!

من همان دریایتان ای رهروان عشق
رودهای رو به دریا! می‌شناسیدم

اصل من بودم، بهانه بود و فرعی بود
عشق قیس و حسن لیلا می‌‏شناسیدم؟

در کف فرهاد تیشه من نهادم، من!
من بریدم بیستون را می‌شناسیدم

مسخ کرده چهره‌‏ام را گرچه این ایام
با همین دیوار حتی می‌‏شناسیدم

من همانم مهربان سال‌‏های دور
رفته‌‏ام از یادتان؟ یا می‌‏شناسیدم؟

#حسین_منزوی

https://telegram.me/nimaasakk
سفر به خیر گل من! که می روی با باد
ز دیده می روی اما نمی روی از یاد

کدام دشت و دمن؟ یا کدام باغ و چمن؟
کجاست مقصدت ای گل!؟ کجاست مقصد باد؟

مباد بیم خزانت که هر کجا گذری
هزار باغ به شکرانه ی تو خواهد زاد

خزان عمر مرا داشت در نظر، دستی
که بر بهار تو نقش گل و شکوفه نهاد

تمام خلوت خود را اگر نباشی تو
به یاد سرخ ترین لحظه ی تو خواهم داد    

تو هم به یاد من او را ببوس اگر گذرت
به مرغ خسته_پر دلشکسته ای افتاد

غم "چه می شود" از دل بران که هر دو عنان
سپرده ایم به تقدیر "هر چه بادا باد"

بیایم از پی تو گردباد اگر نبرد
مرا به همره خود سوی ناکجا_آباد

#حسین_منزوی

https://telegram.me/nimaasakk
ما چون دو دریچه، رو به روی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم

هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده

عمر آینه بهشت، اما ... آه
بیش از شب و روز تیر و دی كوتاه

اكنون دل من شكسته و خسته‌ست
زیرا یكی از دریچه‌ها بسته‌ست

نه مهر فسون، نه ماه جادو كرد
نفرین به سفر، كه هر چه كرد او كرد

#مهدی_اخوان_ثالث

https://telegram.me/nimaasakk