دومان
🎧#لورک #حجت_محبوب🎧 @nimaasakk
#متن_ترانه
خادی وا! ده ویم لوره لوره لوره
لورکا خا لور ده کهم
لورکا خا لور ده کهم
شَه وَک رَشه یامانه لورکا خا وه خَه وِه کم
خادی وا!
ژه سهر ئیڤار دا، تا سوێ تاڤێ
لۆر دەکەم هەر شەڤ، ته ناڤزراڤێ، لور
دونیا بان دەکە ته خواشک ناڤێ
خەو نێ چاڤێ ته و نادم هەڤ چاڤێ
نێم نێم دەرێژینم، ژه چاڤان ئاڤێ...
من له سەر لنگان مەشکا دل کیا
ده کێم کێم راکەڤ، داییک وەستیا
خجاوا لنگێ هەسپێ باڤو تێ
گەرێ پاریەک نان، چێ که ڤا دیا... لای لای
ده ویم لوره لوره لوره لورکا خا ده لورینم
لورکا خا ده لورینم
شَهوَهک رَش و دریژه خا ژَه خَهوِه دَه رَه وینم
تو ئومیدا من. تو گولا مالی، لورک جان
تو شیرین زمان، تو گولهەڤالی
چیلهپلنگی، کێم سن و سالی
له چنگی چی، له هیڤێ دەکالی
راکەڤ لورک جان، چما بێ حالی؟ لای لای
من له سەر لنگان مەشکا دل کیا
ده کێم کێم راکەڤ، داییک وەستیا
خجاوا لنگێ هەسپێ باڤو تێ
گەرێ پاریەک نان، چێ که ڤا دیا... لای لای
دیسا سوە تێ، جینار تێن با مه
ئەو تینن بارەک نان و گول سا مه
هولست و بکەن بوێژ ئەز پا مه
بوێژ ئەز گولێ ڤێ وەلاتا مه
بوێژ ئەز خوەدێ سا وه را دامه
من له سەر لنگان مەشکا دل کیا
ده کێم کێم راکەڤ، داییک وەستیا
خجاوا لنگێ هەسپێ باڤو تێ
گەرێ پاریەک نان، چێ که ڤا دیا... لای لای
نەوینم هێستر له چاڤێ ته نه، لورک جان
مەرخێ چی گشتێ دێ باڤێ ته نه
ڤان شەلپێ هێشن دراڤێ ته نه
هەرچ چیانه، وه ناڤێ ته نه
گشتێ چاڤ له رێ سا تاڤێ ته نه لای لای
من له سەر لنگان مەشکا دل کیا
ده کێم کێم راکەڤ، داییک وەستیا
خجاوا لنگێ هەسپێ باڤو تێ
گەرێ پاریەک نان، چێ که ڤا دیا... لای لای
سوەیدا هولست، هلین کتاوێ
هەرچ کو پرسین، بده جواوێ
دیسا له زاوان بەردە خجاوێ
له خەلکی بێ خێر، بگر حساوێ
ژە شکلی گوران راکه نقاوێ... لای لای
من له سەر لنگان مەشکا دل کیا
ده کێم کێم راکەڤ، داییک وەستیا
خجاوا لنگێ هەسپێ باڤو تێ
گەرێ پاریەک نان، چێ که ڤا دیا... لای لای
#برگردان_پارسی
لالایی...لالایی...لالایی...
خدایا لایلای لایلای ...
برای دلبندم لالایی می گویم
شبی سیاه و سخت است دلبندم را خواب کنم
خدایا!
از سر شب تا صبح، هنگام دمیدن آفتاب
لالایی میخوانم هر شب برایت کمرباریکم لای لای!
دنیا تو، زیبا نام را صدا می زند
خواب به چشمت نمیآید، من هم چشم برهم نمیگذارم
قطره قطره از چشمانم اشک می ریزم
من مشک دلم را(آرزوی دلم) را روی پاهایم نهاده، تکان میدهم(تا بخوابد)
دیگر کم کم بخواب، مادر خسته شد
صدای پای اسب پدر میآید
مادر باید لقمه ای نان آماده کند
لالایی...لالایی...لالایی... دلبندم!
لالایی...لالایی...لالایی...دلبندم را می خوابانم
دلبندم را می خوابانم
شبی سیاه و طولانی ست، از خواب می گریزم
آخ...!
تو امید منی، تو گل خانهای
شیرین زبانی و یار گلم هستی
بچه پلنگ کم سن و سال منی
جان!
بر قلهی کوه رو به ماه می گریی و می نالی
بخواب کودک من، چرا بیحال هستی؟
من جگرگوشه ام را روی پاهایم نهاده، تکان می دهم (تا بخوابد)
دیگر، کم کم بخواب...
صدای پای ...
مادر باید ...
لالایی...لالایی...لالایی...
دلبندم بخواب...
لالایی...لالایی...لالایی... دلبندم
مادر خسته شد بخواب...
دلبندم مادر خسته شد بخواب
چه شده است برّه ی من پلک هایت روی هم نمی آید؟
آخ!
دوباره صبح میـشود و همسایهها پیش ما میآیند
آنها کوله باری از نان و گل برایمان میآورند
برخیز و بخند و بگو که من بیدارم
بگو که من گل این سرزمینم
بگو که خدا مرا بهخاطر شما آفریده است
من دلبندم را روی پاهایم نهاده تکان می دهم تا بخوابد
دیگر کم کم بخواب...
صدای پای ...
مادر باید ...
لالایی...لالایی...لالایی...
خدایا
لالایی...لالایی...لالایی
دلبندم! چه شده است که گریه می کنی؟
دلبندم! چه شده است که گریه می کنی؟
این چه دردی ست که تو را این چنین بی قرار کرده است!؟
دلبندم! نبینم اشک در چشمانت حلقه بسته است
سروهای کوهی همه پدر ومادرت هستند
این برگهای سبز، پول و ثروت تو هستند
جان!
هرچه کوه است به نام توست
همه منتظر طلوع آفتاب تو هستند
من دلبند عزیزم را روی پاهایم نهاده تکان می دهم تا بخوابد
دیگر، کم کم بخواب...
صدای پای ...
مادر باید ...
لالایی...لالایی...لالایی...
دلبندم بخواب
لالایی...لالایی...لالایی...
دلبندم دیگر اکنون خوابیدی
دلبندم دیگر اکنون خوابیدی
چرا این قدر گریه کردی که از پا افتادی!؟
آخ!
برهی من!
صبح برخیز و کتابت را بردار
هرچه پرسیدند پاسخشان را بده
دوباره در میان درهها صدایت را طنینانداز کن
آخ!
به حساب مردم بی خیر، رسیدگی کن
و نقاب از چهرهی گرگها بردار
من آرزوی دلم را روی پاهایم نهاده تکان می دهم تا بخوابد
دیگر کم کم بخواب! مادر خسته شد
صدای پای اسب پدر می آید
مادر باید لقمه ای نان آماده کند...
لالایی...لالایی...لالایی
دلبندم! لالایی...
برهی من لالایی...
خادی وا! ده ویم لوره لوره لوره
لورکا خا لور ده کهم
لورکا خا لور ده کهم
شَه وَک رَشه یامانه لورکا خا وه خَه وِه کم
خادی وا!
ژه سهر ئیڤار دا، تا سوێ تاڤێ
لۆر دەکەم هەر شەڤ، ته ناڤزراڤێ، لور
دونیا بان دەکە ته خواشک ناڤێ
خەو نێ چاڤێ ته و نادم هەڤ چاڤێ
نێم نێم دەرێژینم، ژه چاڤان ئاڤێ...
من له سەر لنگان مەشکا دل کیا
ده کێم کێم راکەڤ، داییک وەستیا
خجاوا لنگێ هەسپێ باڤو تێ
گەرێ پاریەک نان، چێ که ڤا دیا... لای لای
ده ویم لوره لوره لوره لورکا خا ده لورینم
لورکا خا ده لورینم
شَهوَهک رَش و دریژه خا ژَه خَهوِه دَه رَه وینم
تو ئومیدا من. تو گولا مالی، لورک جان
تو شیرین زمان، تو گولهەڤالی
چیلهپلنگی، کێم سن و سالی
له چنگی چی، له هیڤێ دەکالی
راکەڤ لورک جان، چما بێ حالی؟ لای لای
من له سەر لنگان مەشکا دل کیا
ده کێم کێم راکەڤ، داییک وەستیا
خجاوا لنگێ هەسپێ باڤو تێ
گەرێ پاریەک نان، چێ که ڤا دیا... لای لای
دیسا سوە تێ، جینار تێن با مه
ئەو تینن بارەک نان و گول سا مه
هولست و بکەن بوێژ ئەز پا مه
بوێژ ئەز گولێ ڤێ وەلاتا مه
بوێژ ئەز خوەدێ سا وه را دامه
من له سەر لنگان مەشکا دل کیا
ده کێم کێم راکەڤ، داییک وەستیا
خجاوا لنگێ هەسپێ باڤو تێ
گەرێ پاریەک نان، چێ که ڤا دیا... لای لای
نەوینم هێستر له چاڤێ ته نه، لورک جان
مەرخێ چی گشتێ دێ باڤێ ته نه
ڤان شەلپێ هێشن دراڤێ ته نه
هەرچ چیانه، وه ناڤێ ته نه
گشتێ چاڤ له رێ سا تاڤێ ته نه لای لای
من له سەر لنگان مەشکا دل کیا
ده کێم کێم راکەڤ، داییک وەستیا
خجاوا لنگێ هەسپێ باڤو تێ
گەرێ پاریەک نان، چێ که ڤا دیا... لای لای
سوەیدا هولست، هلین کتاوێ
هەرچ کو پرسین، بده جواوێ
دیسا له زاوان بەردە خجاوێ
له خەلکی بێ خێر، بگر حساوێ
ژە شکلی گوران راکه نقاوێ... لای لای
من له سەر لنگان مەشکا دل کیا
ده کێم کێم راکەڤ، داییک وەستیا
خجاوا لنگێ هەسپێ باڤو تێ
گەرێ پاریەک نان، چێ که ڤا دیا... لای لای
#برگردان_پارسی
لالایی...لالایی...لالایی...
خدایا لایلای لایلای ...
برای دلبندم لالایی می گویم
شبی سیاه و سخت است دلبندم را خواب کنم
خدایا!
از سر شب تا صبح، هنگام دمیدن آفتاب
لالایی میخوانم هر شب برایت کمرباریکم لای لای!
دنیا تو، زیبا نام را صدا می زند
خواب به چشمت نمیآید، من هم چشم برهم نمیگذارم
قطره قطره از چشمانم اشک می ریزم
من مشک دلم را(آرزوی دلم) را روی پاهایم نهاده، تکان میدهم(تا بخوابد)
دیگر کم کم بخواب، مادر خسته شد
صدای پای اسب پدر میآید
مادر باید لقمه ای نان آماده کند
لالایی...لالایی...لالایی... دلبندم!
لالایی...لالایی...لالایی...دلبندم را می خوابانم
دلبندم را می خوابانم
شبی سیاه و طولانی ست، از خواب می گریزم
آخ...!
تو امید منی، تو گل خانهای
شیرین زبانی و یار گلم هستی
بچه پلنگ کم سن و سال منی
جان!
بر قلهی کوه رو به ماه می گریی و می نالی
بخواب کودک من، چرا بیحال هستی؟
من جگرگوشه ام را روی پاهایم نهاده، تکان می دهم (تا بخوابد)
دیگر، کم کم بخواب...
صدای پای ...
مادر باید ...
لالایی...لالایی...لالایی...
دلبندم بخواب...
لالایی...لالایی...لالایی... دلبندم
مادر خسته شد بخواب...
دلبندم مادر خسته شد بخواب
چه شده است برّه ی من پلک هایت روی هم نمی آید؟
آخ!
دوباره صبح میـشود و همسایهها پیش ما میآیند
آنها کوله باری از نان و گل برایمان میآورند
برخیز و بخند و بگو که من بیدارم
بگو که من گل این سرزمینم
بگو که خدا مرا بهخاطر شما آفریده است
من دلبندم را روی پاهایم نهاده تکان می دهم تا بخوابد
دیگر کم کم بخواب...
صدای پای ...
مادر باید ...
لالایی...لالایی...لالایی...
خدایا
لالایی...لالایی...لالایی
دلبندم! چه شده است که گریه می کنی؟
دلبندم! چه شده است که گریه می کنی؟
این چه دردی ست که تو را این چنین بی قرار کرده است!؟
دلبندم! نبینم اشک در چشمانت حلقه بسته است
سروهای کوهی همه پدر ومادرت هستند
این برگهای سبز، پول و ثروت تو هستند
جان!
هرچه کوه است به نام توست
همه منتظر طلوع آفتاب تو هستند
من دلبند عزیزم را روی پاهایم نهاده تکان می دهم تا بخوابد
دیگر، کم کم بخواب...
صدای پای ...
مادر باید ...
لالایی...لالایی...لالایی...
دلبندم بخواب
لالایی...لالایی...لالایی...
دلبندم دیگر اکنون خوابیدی
دلبندم دیگر اکنون خوابیدی
چرا این قدر گریه کردی که از پا افتادی!؟
آخ!
برهی من!
صبح برخیز و کتابت را بردار
هرچه پرسیدند پاسخشان را بده
دوباره در میان درهها صدایت را طنینانداز کن
آخ!
به حساب مردم بی خیر، رسیدگی کن
و نقاب از چهرهی گرگها بردار
من آرزوی دلم را روی پاهایم نهاده تکان می دهم تا بخوابد
دیگر کم کم بخواب! مادر خسته شد
صدای پای اسب پدر می آید
مادر باید لقمه ای نان آماده کند...
لالایی...لالایی...لالایی
دلبندم! لالایی...
برهی من لالایی...
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
عشق لحظهی کشف دارد!
نمیشود فراموشش کرد.
حتی اگر آن عشق تمام شده باشد،
از یادآوری لحظهی کشفش
مثل زخم تازه خون میآید.
تا یادش میافتی مثل اینکه همان موقع خودت با کارد زدهای
توی قلب خودت
#عباس_معروفی
https://telegram.me/nimaasakk
نمیشود فراموشش کرد.
حتی اگر آن عشق تمام شده باشد،
از یادآوری لحظهی کشفش
مثل زخم تازه خون میآید.
تا یادش میافتی مثل اینکه همان موقع خودت با کارد زدهای
توی قلب خودت
#عباس_معروفی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
در روزگار ایمان به گل های مصنوعی
اگر گل های باغ را پرپر کردند
حیرت مکن
و اگر حکم دادند که عاشقانه های من مبتذل اند
گریه مکن
زیرا همه دادگاه هایی که
علیه عاشقان وطنم برپا می شود
غیرقانونی است !
#نزار_قبانی
https://telegram.me/nimaasakk
اگر گل های باغ را پرپر کردند
حیرت مکن
و اگر حکم دادند که عاشقانه های من مبتذل اند
گریه مکن
زیرا همه دادگاه هایی که
علیه عاشقان وطنم برپا می شود
غیرقانونی است !
#نزار_قبانی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
ز انگشتم شميم غنچهى فردوس مىآيد
نمىدانم سحر بند گريبان که وا کردم
#طالب_آملی
https://telegram.me/nimaasakk
نمىدانم سحر بند گريبان که وا کردم
#طالب_آملی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
زایل نشد ملال، به افراط می، دریغ!
صد شیشه گشت خالی و دل همچنان پُر است
#طالب_آملی
https://telegram.me/nimaasakk
صد شیشه گشت خالی و دل همچنان پُر است
#طالب_آملی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
گاهی خواب تو را می بينم
بیصدا
بیتصوير
مثلِ ماهی در آبهای تاريک
که لب می زند و
معلوم نيست
اين حبابها کلمهاند
يا بوسههايی از سرِ دلتنگی!
#توماس_ترانسترومر
https://telegram.me/nimaasakk
بیصدا
بیتصوير
مثلِ ماهی در آبهای تاريک
که لب می زند و
معلوم نيست
اين حبابها کلمهاند
يا بوسههايی از سرِ دلتنگی!
#توماس_ترانسترومر
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
دامان عشق
سرشار از تمناست
اما از التماس مبراست...!
📙 #سمت_آبی_آتش
✍ #امیرحسین_کامیار
https://telegram.me/nimaasakk
سرشار از تمناست
اما از التماس مبراست...!
📙 #سمت_آبی_آتش
✍ #امیرحسین_کامیار
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
عشق لحظهی کشف دارد!
نمیشود فراموشش کرد.
حتی اگر آن عشق تمام شده باشد،
از یادآوری لحظهی کشف اش
مثل زخم تازه خون میآید
تا یادش میافتی
مثل اینکه همان موقع
خودت
با کارد زدهای توی قلب خودت...!
✍ عباس معروفی
📚 تماما مخصوص
https://telegram.me/nimaasakk
نمیشود فراموشش کرد.
حتی اگر آن عشق تمام شده باشد،
از یادآوری لحظهی کشف اش
مثل زخم تازه خون میآید
تا یادش میافتی
مثل اینکه همان موقع
خودت
با کارد زدهای توی قلب خودت...!
✍ عباس معروفی
📚 تماما مخصوص
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
دوش تا آتش می از دل پیمانه دمید
نیمشب صبح جهانتاب ز میخانه دمید
روشنیبخش حریق مه و خورشید نبود
آتشی بود که از بادهی مستانه دمید
چه غم ار شمع فرومرد که از پرتو عشق
نور مهتاب ز خاکستر پروانه دمید
عقل کوته نظر آهنگ نظر بازی کرد
تا پریزاد من امشب ز پریخانه دمید
جلوه ها کردم و نشناخت مرا اهل دلی
منم آن سوسن وحشی که به ویرانه دمید
آتش انگیز بُوَد باده نوشین گویی
نفس گرم رهی از دل پیمانه دمید
#رهی_معیری
https://telegram.me/nimaasakk
نیمشب صبح جهانتاب ز میخانه دمید
روشنیبخش حریق مه و خورشید نبود
آتشی بود که از بادهی مستانه دمید
چه غم ار شمع فرومرد که از پرتو عشق
نور مهتاب ز خاکستر پروانه دمید
عقل کوته نظر آهنگ نظر بازی کرد
تا پریزاد من امشب ز پریخانه دمید
جلوه ها کردم و نشناخت مرا اهل دلی
منم آن سوسن وحشی که به ویرانه دمید
آتش انگیز بُوَد باده نوشین گویی
نفس گرم رهی از دل پیمانه دمید
#رهی_معیری
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
السّلامُ على أمی
أوّل الأوطان وآخِر المنافی!
سلامی نثارِ مادرم
اولین وطن و آخرین تبعیدگاه!
#محمود_درویش
https://telegram.me/nimaasakk
أوّل الأوطان وآخِر المنافی!
سلامی نثارِ مادرم
اولین وطن و آخرین تبعیدگاه!
#محمود_درویش
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
بی نگاهت... بی نگاهت...مرده بودم بارها
ای كه چشمانت گره وا می كنند از كارها
باغ غمگين است، لبخندی بزن تا بشكفند
ياس ها، آلاله ها، گل پونه ها، گل نارها
#سیده_تکتم_حسینی
https://telegram.me/nimaasakk
ای كه چشمانت گره وا می كنند از كارها
باغ غمگين است، لبخندی بزن تا بشكفند
ياس ها، آلاله ها، گل پونه ها، گل نارها
#سیده_تکتم_حسینی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
نگاهت میكنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد
دهانِ سایه میبندند و باز از عشوه عشقت
خروشِ جانِ او آوازه در گوشِ جهان دارد
#هوشنگ_ابتهاج
https://telegram.me/nimaasakk
زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد
دهانِ سایه میبندند و باز از عشوه عشقت
خروشِ جانِ او آوازه در گوشِ جهان دارد
#هوشنگ_ابتهاج
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
در این جالیز، تنهایی مترسک!؟
نمی گویی چه می پایی مترسک؟
دو پایت را که دریک کفش کردی
- شدی کلی تماشایی مترسک!
کلاهت را نکش اینقدر پایین!
به چشم من که زیبایی مترسک!
کلاغان دسته دسته،صف کشیدند
که گیرند از تو امضایی مترسک!
زیادی خسته ای انگار امروز
برایت دم کنم چایی مترسک!؟
به زیر بارش مهتاب، درباد
خیال انگیزوغوغایی مترسک!
نترسان خیل گنجشکان مارا!
نشو پنهان که پیدایی مترسک!
کنار خود مرا که طرد طردم
عطا کن مأمنی ، جایی مترسک!
به روی شانه ات سر می گذارم
که چوبین مرد صحرایی مترسک!
#جعفر_درویشیان
https://telegram.me/nimaasakk
نمی گویی چه می پایی مترسک؟
دو پایت را که دریک کفش کردی
- شدی کلی تماشایی مترسک!
کلاهت را نکش اینقدر پایین!
به چشم من که زیبایی مترسک!
کلاغان دسته دسته،صف کشیدند
که گیرند از تو امضایی مترسک!
زیادی خسته ای انگار امروز
برایت دم کنم چایی مترسک!؟
به زیر بارش مهتاب، درباد
خیال انگیزوغوغایی مترسک!
نترسان خیل گنجشکان مارا!
نشو پنهان که پیدایی مترسک!
کنار خود مرا که طرد طردم
عطا کن مأمنی ، جایی مترسک!
به روی شانه ات سر می گذارم
که چوبین مرد صحرایی مترسک!
#جعفر_درویشیان
https://telegram.me/nimaasakk
لبان تو مرا محتاج گندم می کند امشب
نگاهم رد پايت را تيمم می کند امشب
زبانم گر چه بسته حرفها در سينه می جوشد
همه ذرات جان من تکلم می کند امشب
دلم دريای توفانی ولی در خويش می نالد
تو را چون ساحلی سنگی تجسم می کند امشب
من و تو آنچنان دوريم از رويای يکديگر
که بيچاره دلم گاهی مرا گم می کند امشب
درازِ گيسوانت چون شبی از شانه می ريزد
دلم را پيچ و تابش پر تلاطم می کند امشب
بر اوج برفگير شانه هايت خيره می مانم
تن ات ما را اسير خان چندم می کند امشب
#جعفر_درویشیان
https://telegram.me/nimaasakk
نگاهم رد پايت را تيمم می کند امشب
زبانم گر چه بسته حرفها در سينه می جوشد
همه ذرات جان من تکلم می کند امشب
دلم دريای توفانی ولی در خويش می نالد
تو را چون ساحلی سنگی تجسم می کند امشب
من و تو آنچنان دوريم از رويای يکديگر
که بيچاره دلم گاهی مرا گم می کند امشب
درازِ گيسوانت چون شبی از شانه می ريزد
دلم را پيچ و تابش پر تلاطم می کند امشب
بر اوج برفگير شانه هايت خيره می مانم
تن ات ما را اسير خان چندم می کند امشب
#جعفر_درویشیان
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak