دومان
169 subscribers
500 photos
67 videos
243 files
3.41K links
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
Download Telegram
مگر دوشیزه‌ای تن شسته در اندوهِ هامونت
که غمگینی به صدها گونه و بکر است مضمونت

چهل شاخه گلایُل، جای چل شاخه گل سرخ است
به شاعرها بگو این بود آن بخت همایونت

گرفتم پولک و منجوق مشکی، جلوه‌ای دارد
لباس سوگ پوشیده‌ست روز عید، خاتونت

اگرچه باز هم تقویم، برگ تازه رو کرده
تو را خشکانده‌اند و برگ‌ریزان است قانونت

چه رازی هست در سال نو و در ساز و سُرنایش
که می‌خندی برای چند لحظه با دل خونت

فراوانند گل‌های تو در گل‌خانه‌هایی دور...
بخوان! هرچند می‌گیرد دل از آواز محزونت

تو سرو کاشمر بودی و گشتی بوته‌ی سر کج
سرش افکنده باد آن‌که چنین کرده دگرگونت

تنت سُم‌کوب شد، ای ریشه‌هایت سبز در تاریخ!
تو آن گنجی که روزی می‌کشند از خاک بیرونت

#کبری_موسوی_قهفرخی

https://telegram.me/nimaasakk
در نهان‌خانه عشرت صنمی خوش دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم


شعر:
#حافظ
خط:
#حمید_مقدادی

https://telegram.me/nimaasakk
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را


شعر:
#سعدی
خط:
#حمید_مقدادی

https://telegram.me/nimaasakk
معمارِ خراب های بی سامان باش
تصویرگرِ غم دل انسان باش

بر سفره ی چرب بی‌غمان شعر نشو
غمنامه ی دردِ سفره ی بی‌نان باش

#سعید_عندلیب
سوم اردی‌بهشت #روز_معماری خجسته

https://telegram.me/nimaasakk
...............عشقی
و
جایزه پری
!............

سید محمدرضا کردستانی (میرزاده عشقی) شاعر نوگرا و آتشین مزاج دوران مشروطه در یادداشتی کوتاه در خصوص بداهه ای پنج بیتی توضیحی نه چندان روشن داده اند که حکایت جالبی دارد
این یادداشت و بداهه را با هم بخوانیم👇👇

یکی از خانم های خوش قریحه که از ذکر نامش اینجا خودداری می شود مکتوب مفصلی به من نوشته بود مبنی بر این که منظومه《کفن سیاه》را به زحمتی به دست آورده و خواندم.
فوق العاده مرید قریحه‌ی شما شدم برای آن که یقین کنید این احساسات من سطحی نیست یک سکه در جوف این ارادت‌نامه‌ی خود به عنوان جایزه 《پری》 تقدیم حضور عالی کردم و این سکه یکی از سکه های تاریخی است
.

او در ادامه می نویسد:

من در جواب، ابیات زیر را بالبداهه ساختم و برای او ارسال داشتم. باید دانست که فرستنده این مکتوب و سکه را من هیچ ندیده بودم!

🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁

دلبرا ای که تو را طبع هوس پرور من
مهربان کرد که دستی بکشی بر سر من


سکه‌ای را که پری لطف نمودی برسید
ای پری‌روی و پری‌خوی و پری‌پیکر من

تو خودت نیز پری هستی و بهتر ز پری
عوض آن پری آن به که خود آیی بَرِ من

از پری بودنت آن‌قدر به من معلوم است
که مرا بینی و خود غایبی از منظر من

گرچه من سایه‌ی تو نیز ندیدم لیکن
باز هم کم نشود سایه‌ی تو از سرِ من

#میرزاده_عشقی

شاعر جوان این بداهه را همراه با یادداشت زیر به آدرس فرستنده ارسال می کند

مرقومه رسید، خیلی از احساسات و عواطف خواهرانه‌ی آن بانوی دانشمند متشکر شدم. سکه ای را که به نام 《پری》مرحمت فرموده بودید به رسم یادگار برداشتم
(نقل از نامه مرحوم عشقی/ ۱۴ ثور ۱۳۰۲)

اما این پری‌رویِ پری‌خویِ پری‌پیکر چه کسی‌ست که شاعر جوان را این گونه مسحور و مفتون محبت خویش نموده است!؟

امروز به یقین نمی دانیم شاعر جوان با این بانوی مهربان و ادب پرور ملاقات کرده یا نه. با وجود این به رغم آن که از یادداشت عشقی اطلاعات زیادی قابل استخراج نیست علاقه‌مندان به حوزه ادبیات و پویندگان کنجکاو این گونه مراودات و مراسلات هویت این بانو را کشف کرده اند!
این بانوی ادیب که خود نیز کم و بیش از قریحه شاعری برخوردار و از پیشگامان آزادی نسوان و از خدمتگزاران فرهنگ ایران زمین بوده است مهرتاج رخشان نام دارد(*)

نکته جالب قضیه اینجاست که پِری(prix) واژه ای فرانسوی و به معنای جایزه است ولی از بداهه عشقی اینگونه به نظر می رسد که شاعر جوان آن را پَری خوانده و پنداشته است نام فرستنده‌ی نامه است و شاید در تصورات خود او را دختری زیبا و جوان پنداشته باشد حال آن که با توجه به تاریخی که در پایین یادداشت آمده است، فرستنده‌ی نامه آن هنگام حدودا ۴۲ ساله و میرزاده عشقی ۲۹ ساله بوده است.
(این فقط یک احتمال است و ممکن است عشقی هم، مانند شاعر همدوره اش ایرج میرزا با زبان فرانسه بیگانه نبوده باشد.)

پانوشت:
* بدرالدجی که بعدها نام مهرتاج رخشان را برای خود برگزید در سال ۱۲۶۰ خورشیدی در خانواده ای اشرافی در تهران متولد شد. پدرش محمد باقر رضوی(امام الحکما) قاضی و طبیب دربار بود
تحصن یکماهه او به اتفاق خواهرش در سن شانزده سالگی در منزل علی اصغرخان اتابک که میانه خوبی با پدرشان نداشت جهت گرفتن اجازه پدر برای ادامه تحصیل نشان دهنده جسارت و پافشاری او در راه رسیدن به آرزوهایش است

بانو رخشان در سال ۱۳۰۷ در مقاله ای در نشریه عالم نسوان پیشنهاد تشکیل خانه امید برای نگهداری و آموزش به زنان روسپی را مطرح کرد. همچنین در پی سخنرانی او به سال ۱۳۱۱ در کنگره نسوان شرق در تهران ماده ۱۷ مرامنامه کنگره ملی زنان به ضرورت لغو فحشا و بردگی اختصاص یافت.
تاسیس مدرسه《ام المدارس》در اصفهان از دیگر خدمات این بانوی فرهیخته به فرهنگ است، هر چند که جمود فکری عده ای از مقدس مآبان زمانه سرانجام به تعطیلی این مدرسه و منزوی شدن این بانوی پرتلاش و روشنفکر در خلوت باغی در دماوند انجامید. انزوایی که زنی کهنسال را که به ندرت پای از باغ بیرون می نهاد در چشم عوام محلی در پرده‌ی افسانه هایی ساختگی موجودی رازآلود از جنس جن یا پری جلوه گر می‌ساخت.

#باکو
24 آوریل
2020

https://telegram.me/nimaasakk
4_5841258816523470636.mp4
14.7 MB
تولد #تهمتن
به روایت
یک هموطن خوش ذوق

https://telegram.me/nimaasakk
جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بِسِتان! بوسه بده! گفت: گران شد!

یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم، رمضان شد!

#حامد_عسکری

🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁

نازِ خوبان، نازنین! امروزه نیست
مرد باشی حاجتِ دریوزه نیست

قصدِ خوردن کرده بودی از لبش!؟
بوسه که از مُبطلاتِ روزه نیست

#بداهه
#قاسم_فرخی

https://telegram.me/nimaasakk
شهری نشسته بر سر راه وزیدنت
تا شب برای چشم که رخ می دهد تنت

خورشید روشنی که تماشاگران تو
خیری ندیده اند به غیر از ندیدنت

بار امانتی که نوشتند ناز توست
ای ناز نازنین چه خوشم با کشیدنت

ممنونم از خدا که چنین مستی آفرید
صد آفرین به این همه مست آفریدنت

ای ناز نازکی که دل تشنه صف به صف
یوسف ردیف کرده برای خریدنت؛

من می گریزم از تو ولی شوخیانه است
ای من فدای پیرهنم را دریدنت

لب های تو فریب قشنگی است می خورم
ای سیب سرخ، اصل بهشت است چیدنت

#حسن_دلبری

https://telegram.me/nimaasakk
من و دلتنگی و پریشانی
رهسپار اتاق بی‌خوابی
شبت آرام! ماه‌پیشانی!

#سعید_عندلیب
#سه_گانی

https://telegram.me/nimaasakk