غم عشق نکویان چون کند در سینهای منزل
گدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل
دل محمل نشین مشکل درون محمل آساید
هزاران خسته جانافشان و خیزان از پی محمل
میان ما بسی فرق است ای همدرد دم درکش
تو خاری داری اندر پا و من پیکانی اندر دل
نه بال و پر زند هنگام جان دادن ز بیتابی
که میرقصد ز شوق تیر او در خاک و خون بسمل
در اول عشق مشکلتر ز هر مشکل نمود اما
ازین مشکل در آخر بر من آسان گشت هر مشکل
به ناحق گرچه زارم کشت، این بس خونبهای من
که بعد از کشتن ام آهی برآمد از دل قاتل
ز سلمی منزل سلمی تهی مانده است و هاتف را
حکایتهاست باقی بر در و دیوار آن منزل
#هاتف_اصفهانی
https://telegram.me/nimaasakk
گدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل
دل محمل نشین مشکل درون محمل آساید
هزاران خسته جانافشان و خیزان از پی محمل
میان ما بسی فرق است ای همدرد دم درکش
تو خاری داری اندر پا و من پیکانی اندر دل
نه بال و پر زند هنگام جان دادن ز بیتابی
که میرقصد ز شوق تیر او در خاک و خون بسمل
در اول عشق مشکلتر ز هر مشکل نمود اما
ازین مشکل در آخر بر من آسان گشت هر مشکل
به ناحق گرچه زارم کشت، این بس خونبهای من
که بعد از کشتن ام آهی برآمد از دل قاتل
ز سلمی منزل سلمی تهی مانده است و هاتف را
حکایتهاست باقی بر در و دیوار آن منزل
#هاتف_اصفهانی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
درست مثلِ گلِ آفتاب_گردان بود
و بر مدارِ گلِ آفتاب، گردان بود
زلالِ عاطفه اش چشمهچشمه میجوشید
اگر چه پشتِ غبارِ زمانه پنهان بود
شمیمِ طرزِ نگاهش، دمی که میپیچید
میانِ کوچه ی آیینه ها، بهاران بود
مرا رساند به ادارکِ مبهمِ یک سیب
بلوغِ بکرِ گناهی که غرقِ عصیان بود
عبور داد مرا از هزارهی ققنوس
حقیقتی که فراسویِ کفر و ایمان بود
مرا کشاند به آغازِ عصرِ بیرنگی
به بامدادِ نخستین، که عشق عریان بود
مرا رساند به مرز ِ پرنده و فانوس
در آن غروب که خورشید رو به پایان بود
#حسن_نصر
https://telegram.me/nimaasakk
و بر مدارِ گلِ آفتاب، گردان بود
زلالِ عاطفه اش چشمهچشمه میجوشید
اگر چه پشتِ غبارِ زمانه پنهان بود
شمیمِ طرزِ نگاهش، دمی که میپیچید
میانِ کوچه ی آیینه ها، بهاران بود
مرا رساند به ادارکِ مبهمِ یک سیب
بلوغِ بکرِ گناهی که غرقِ عصیان بود
عبور داد مرا از هزارهی ققنوس
حقیقتی که فراسویِ کفر و ایمان بود
مرا کشاند به آغازِ عصرِ بیرنگی
به بامدادِ نخستین، که عشق عریان بود
مرا رساند به مرز ِ پرنده و فانوس
در آن غروب که خورشید رو به پایان بود
#حسن_نصر
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
عزیزم!
پاک کن از چهره اشکت را، ز جا برخیز
تو در من زندهای، من در تو
ما هرگز نمیمیریم
من و تو با هزاران دگر
این راه را دنبال می گیریم
از آن ماست پیروزی
از آن ماست فردا
با همه شادی و بهروزی
عزیزم!
کار دنیا رو به آبادیست
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد امروز
نوید روز آزادیست...!
#هــوشنــگ_ابتهـــاج
https://telegram.me/nimaasakk
پاک کن از چهره اشکت را، ز جا برخیز
تو در من زندهای، من در تو
ما هرگز نمیمیریم
من و تو با هزاران دگر
این راه را دنبال می گیریم
از آن ماست پیروزی
از آن ماست فردا
با همه شادی و بهروزی
عزیزم!
کار دنیا رو به آبادیست
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد امروز
نوید روز آزادیست...!
#هــوشنــگ_ابتهـــاج
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
Forwarded from "نوالی به نام عشق"
عاشقانه 👩❤️👨
شعر : #اصغر_معاذی
خوانش : #سید_محمد_امین_موسوی
#الهی_که_غم_نداشته_باشی
🆔 @naval_e_eshgh ♨️
شعر : #اصغر_معاذی
خوانش : #سید_محمد_امین_موسوی
#الهی_که_غم_نداشته_باشی
🆔 @naval_e_eshgh ♨️
با تيشهی خيـــــــال تراشيدهام تو را
در هر بتی كه ساختهام ديدهام تو را
رويـای آشنای شب و روز عمــــر من!
در خوابهای كودكیام ديدهام تو را
#قيصر_امين_پور
https://telegram.me/nimaasakk
در هر بتی كه ساختهام ديدهام تو را
رويـای آشنای شب و روز عمــــر من!
در خوابهای كودكیام ديدهام تو را
#قيصر_امين_پور
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
آورده نـسـیـم، عــطــرِ شببــویـت را
بـوسـیـده دوبـاره دم به دم مـویـت را
مــن عــاشـقـم و حـسـود لـیـلا! هرگز
نـسپـار بـه دســت بــاد گـیسـویـت را
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
در سـینـهی خـود، گـدازه دارم امـشـب
بـــا مـــاه، قـــرارِ تـــازه دارم، امـشــب
یـک بـوسـهی داغِ داغ لـطفــا بـفرسـت
عاشق شــدهام، اجـازه دارم امشـب...؟
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
ای داغِ دلِ تـــمـــام نـــقـــاشــــی هــا
لـبـخـنـد تــو، آخـر نــمــک پـاشــیهــا
از مــسـجـد شــاه اصـفـهـان بـگـذر تـا
آیـیـنـه شـونـد پـیـش تــو کـاشــیهــا
#سیدجلیل_سیدهاشمی
https://telegram.me/nimaasakk
بـوسـیـده دوبـاره دم به دم مـویـت را
مــن عــاشـقـم و حـسـود لـیـلا! هرگز
نـسپـار بـه دســت بــاد گـیسـویـت را
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
در سـینـهی خـود، گـدازه دارم امـشـب
بـــا مـــاه، قـــرارِ تـــازه دارم، امـشــب
یـک بـوسـهی داغِ داغ لـطفــا بـفرسـت
عاشق شــدهام، اجـازه دارم امشـب...؟
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
ای داغِ دلِ تـــمـــام نـــقـــاشــــی هــا
لـبـخـنـد تــو، آخـر نــمــک پـاشــیهــا
از مــسـجـد شــاه اصـفـهـان بـگـذر تـا
آیـیـنـه شـونـد پـیـش تــو کـاشــیهــا
#سیدجلیل_سیدهاشمی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
بـا مـن مـدارا کـن کـه این سربـازِ تـنها
در سنگرش جز بوسهای پنهان ندارد!
#ناصر_حامدی
https://telegram.me/nimaasakk
در سنگرش جز بوسهای پنهان ندارد!
#ناصر_حامدی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
نگاهم كن كه دلتنگ توأم، بانوی من، لطفا!
پريشانم، بيا دستی بكش بر موی من لطفا!
تو سردت میشود خوابت میآيد، استرس داری
سرت را زودتر بگذار بر بازوی من لطفا!
بد است اين نور، نورِ مستقيمِ آفتاب بد!
تو خورشيدم شو و چشمی بچرخان سوی من لطفا!
چرا اين مُبلها اینقدر بیرحمانه دور از هم
بيا بنشين كمی نزديكتر، پهلوی من لطفا!
شبيه كوچهای بیعابرم انگشتهايت را
بگو تا رد شوند از لابه لای موی من لطفا!
ندارد بالش اصلا اين هواپيما، تو مثل ماه
سرت را باز هم بگذار بر زانوی من لطفا!
نمیخواهم بخوابم دوست دارم دستهايت را
ببينم اين پتو را هی نكش از روی من لطفا!
بيا و در لباسِ ميهماندارِ هواپيما
بگو اين چشم! اين لبهام! اين گيسوی من لطفا!
خودت خمشو، نگاهمكن، ببوس، آهسته نازم كن
بگو امشب بنوش از قهوه با ليموی من لطفا!
ببر با خود درون باغ يك افسانه خوابم كن
ببر خنجر بساز از گوشهی ابروی من لطفا!
شكارت میكنم گم میشوی با گريه میگويم
تنت مه میشود كم كم بخواب آهوی من لطفا!
من از اين ارتفاع پست میترسم، تو با من باش
شبيه ماه بنشين تا سحر پهلوی من لطفا!
#محمدسعيد_ميرزايی
https://telegram.me/nimaasakk
پريشانم، بيا دستی بكش بر موی من لطفا!
تو سردت میشود خوابت میآيد، استرس داری
سرت را زودتر بگذار بر بازوی من لطفا!
بد است اين نور، نورِ مستقيمِ آفتاب بد!
تو خورشيدم شو و چشمی بچرخان سوی من لطفا!
چرا اين مُبلها اینقدر بیرحمانه دور از هم
بيا بنشين كمی نزديكتر، پهلوی من لطفا!
شبيه كوچهای بیعابرم انگشتهايت را
بگو تا رد شوند از لابه لای موی من لطفا!
ندارد بالش اصلا اين هواپيما، تو مثل ماه
سرت را باز هم بگذار بر زانوی من لطفا!
نمیخواهم بخوابم دوست دارم دستهايت را
ببينم اين پتو را هی نكش از روی من لطفا!
بيا و در لباسِ ميهماندارِ هواپيما
بگو اين چشم! اين لبهام! اين گيسوی من لطفا!
خودت خمشو، نگاهمكن، ببوس، آهسته نازم كن
بگو امشب بنوش از قهوه با ليموی من لطفا!
ببر با خود درون باغ يك افسانه خوابم كن
ببر خنجر بساز از گوشهی ابروی من لطفا!
شكارت میكنم گم میشوی با گريه میگويم
تنت مه میشود كم كم بخواب آهوی من لطفا!
من از اين ارتفاع پست میترسم، تو با من باش
شبيه ماه بنشين تا سحر پهلوی من لطفا!
#محمدسعيد_ميرزايی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
سوار زورق بی بادبان دربدری
دوباره عزم کجا داری ای دل سفری!؟
تو را قرار همیشه است با سفر، نه مگر
بگندد آب اگر با سکون کند سپری؟
دل من! آی! حذر کن که بحرِ رام پسند
به صخره هات نکوبد به جرم خیره سری
چو رهسپار به دریای بی کرانه شوی
حذر! که ره نزنندت فسون غول و پری
حذر که موج بلا در کمین نشسته تو را
که تخته بشکنَدَت چون زِ ورطه می گذری
به بوی خون چو به گِردت زنند حلقه مرگ
چگونه می رهی از کام کوسهگان جری؟
حذر کن از شب توفان و مِه که گم نشوی
که جادُوان نبرندَت زِ ره به عشوهگری
حذر که زین نگذارد تو را به گُردهی جان
دوالپای زمان باز هم به بیخبری
به جستجوی کدامین جزیره خواهی رفت؟
در این قلمرو از نام و از نشانه بری
جزیره نیست نهنگی که خفته است بر آب
به هوش باش فریب دوباره اش نخوری
#حسین_منزوی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
ایـها الـناس! کـمـی پـول بـه مـا هـم بـدهید
جـیبهاتـان شـد اگـر فـول به ما هم بدهید
از هـمین روغن و قند و شکـر و مـرغی کـه
میخورند این همه مسئول به ما هم بدهید
رایگـان نیـست مـگـر بـیمـهی درمــانیتـان؟
دو قلم شـربت و آمپول بـه مـا هـم بـدهید
لـقـمـهای نــان کـه دو روزی بـتـوانـم بـا آن
هـمسرم را بـزنـم گـول بــه مـا هـم بـدهید
نـخـبه و نـابــغـه و اصــلِ هـنـرمـنـد شــما
قـدر یـک آدم گـاگـول بـه مــا هــم بــدهید
اگـر این وام کـلان دادنتان معمولـیسـت
به همین شیوهی معمول به ما هم بـدهید
زعـفـران و رطـب و پـسته فـراوان داریـم
کمی از این همه محصول به ما هم بدهید
فرض بر اینکه در این مُلک شما هارونـید
چیزی اندازهی بـهـلـول بـه مـا هـم بـدهید
این همه پول به حـکـام سـعـودی دادیـد!
حجتان یکسره مقبول بـه مـا هـم بـدهید
شده از این همه سرمایه ی مـلی یـک بـار
بی درآوردن بــامـبول بـه مـا هم بـدهید؟
بعد از این شعر اگـر سـهم شـما را دادنــد
خـبری گوشهی سـلول بـه مـا هـم بـدهید
#رسول_سنایی
https://telegram.me/nimaasakk
جـیبهاتـان شـد اگـر فـول به ما هم بدهید
از هـمین روغن و قند و شکـر و مـرغی کـه
میخورند این همه مسئول به ما هم بدهید
رایگـان نیـست مـگـر بـیمـهی درمــانیتـان؟
دو قلم شـربت و آمپول بـه مـا هـم بـدهید
لـقـمـهای نــان کـه دو روزی بـتـوانـم بـا آن
هـمسرم را بـزنـم گـول بــه مـا هـم بـدهید
نـخـبه و نـابــغـه و اصــلِ هـنـرمـنـد شــما
قـدر یـک آدم گـاگـول بـه مــا هــم بــدهید
اگـر این وام کـلان دادنتان معمولـیسـت
به همین شیوهی معمول به ما هم بـدهید
زعـفـران و رطـب و پـسته فـراوان داریـم
کمی از این همه محصول به ما هم بدهید
فرض بر اینکه در این مُلک شما هارونـید
چیزی اندازهی بـهـلـول بـه مـا هـم بـدهید
این همه پول به حـکـام سـعـودی دادیـد!
حجتان یکسره مقبول بـه مـا هـم بـدهید
شده از این همه سرمایه ی مـلی یـک بـار
بی درآوردن بــامـبول بـه مـا هم بـدهید؟
بعد از این شعر اگـر سـهم شـما را دادنــد
خـبری گوشهی سـلول بـه مـا هـم بـدهید
#رسول_سنایی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
ابـتـدا شـایـد خـدا حـور و پـری را خـلـق کـرد
بـعــد مــوجـودات نــاز دیـگــری را خـلـق کـرد
هـی کـپـی بـرداری از روی پـریهـایـش نـمـود
مـهـوش و مـیـنـا و سـارا و زری را خـلـق کـرد
پـشـت هــم هــی دخـتـر ابـرو کـمـانـی آفـریـد
بـعـد کـمکـم شـیـوههـای دلـبـری را خـلـق کـرد
بــاد را فـرمـــود تــا بــا زلــف زن بــازی کــنــد
یـک نـفـر آمـد یـهـویـی روسـری را خـلـق کـرد
دیــد کـمکـم حـــرفهــای آدمـی مـرمـوز شـد
بـــیــن آدمهــا زبـــان زرگــری راخــلــق کــرد
خواست راحتتر بگوید مرد حرفش را به زن
واژههـایـی مثل جـای خـواهـری را خلـق کـرد
عـــدهای را کــارگـــر کـــرد و بــرای عـــدهای
در اداره کــارهــای دفــتــری را خــلــق کــرد
دید مردم نیمه شبها هم به صحرا میروند
تـوی صـحـرا مـارهـای جـعفری را خـلـق کـرد
چون جـناح چپ همیشه ضعف استقلال بـود
در جناح راست خـسرو حـیدری را خـلق کـرد
چون بشر میخواست دائم کیف قانونی کند
تـوی هـر کـشور نـهـادی کـیفری را خـلق کـرد
یــک نـفــر آمـد ربـا را بـیـن مــردم بـاب کـرد
یـک نـفــر آمــد گـروه شـرخـری را خـلق کـرد
بر در هر بـانک صـدها قفل و لیزر نصب بـود
بــعــد امــثـال جـنـاب خـاوری را خـلــق کـرد
هـر زمـان راه بـدیهـا را خـدا بـر خـلق بست
آدمـی هـی شـیوههـای بـهـتری را خـلق کـرد!
#رسول_سنایی
https://telegram.me/nimaasakk
بـعــد مــوجـودات نــاز دیـگــری را خـلـق کـرد
هـی کـپـی بـرداری از روی پـریهـایـش نـمـود
مـهـوش و مـیـنـا و سـارا و زری را خـلـق کـرد
پـشـت هــم هــی دخـتـر ابـرو کـمـانـی آفـریـد
بـعـد کـمکـم شـیـوههـای دلـبـری را خـلـق کـرد
بــاد را فـرمـــود تــا بــا زلــف زن بــازی کــنــد
یـک نـفـر آمـد یـهـویـی روسـری را خـلـق کـرد
دیــد کـمکـم حـــرفهــای آدمـی مـرمـوز شـد
بـــیــن آدمهــا زبـــان زرگــری راخــلــق کــرد
خواست راحتتر بگوید مرد حرفش را به زن
واژههـایـی مثل جـای خـواهـری را خلـق کـرد
عـــدهای را کــارگـــر کـــرد و بــرای عـــدهای
در اداره کــارهــای دفــتــری را خــلــق کــرد
دید مردم نیمه شبها هم به صحرا میروند
تـوی صـحـرا مـارهـای جـعفری را خـلـق کـرد
چون جـناح چپ همیشه ضعف استقلال بـود
در جناح راست خـسرو حـیدری را خـلق کـرد
چون بشر میخواست دائم کیف قانونی کند
تـوی هـر کـشور نـهـادی کـیفری را خـلق کـرد
یــک نـفــر آمـد ربـا را بـیـن مــردم بـاب کـرد
یـک نـفــر آمــد گـروه شـرخـری را خـلق کـرد
بر در هر بـانک صـدها قفل و لیزر نصب بـود
بــعــد امــثـال جـنـاب خـاوری را خـلــق کـرد
هـر زمـان راه بـدیهـا را خـدا بـر خـلق بست
آدمـی هـی شـیوههـای بـهـتری را خـلق کـرد!
#رسول_سنایی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak