دومان
169 subscribers
500 photos
67 videos
243 files
3.41K links
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
Download Telegram
عمر گذشت و همچنان وعظ طلب کنم ز شیخ

مــنـت جـزوه مـی‌کـشـم واحــد پـاس کـرده را

#معنی_زنجانی

@sohrabimohammad
https://telegram.me/nimaasakk
به خاب مخمل زلفت کشیدم دست و دانستم

که شب از شش جهت خوب است حتی در پریشانی

#معنی_زنجانی

@sohrabimohammad
https://telegram.me/nimaasakk
بر صندلیِّ راحتی لم داده "ماه"ی
در آبگیر سینه‌اش یک جفت ماهی

ورد لبش آواز روح‌انگیز و دلکش
از تاج و اقبال و بنان هم گاه‌گاهی

پیراهنش گلدر‌ّ‌ه‌ی بکری که در آن
عطارها دنبال داروی گیاهی

هرگز نیفکنده‌ست صیاد زبردست
بر "تنگ صیّاد" تنش تیر نگاهی

نقاش‌ها در حیرت‌اند از روی و مویش:
تلفیق زیبای سپیدی و سیاهی

در دوردست آوای آنیموس او بود
می‌گفت: با تو شب شود هر روز الهی

آغوش تو اردیبهشت بی‌دریغی
دستان من گنجشک‌های بی‌پناهی

در مایه‌ی شور است تصنیف لبانت
من که نمک‌گیر تو‌اَم خواهی نخواهی

بر صندلیِ راحتی لم داده ماه‌اَم
هر روز من این‌گونه شب گردد الهی

#کبری_موسوی_قهفرخی

https://telegram.me/nimaasakk
من مسلمان زاده‌ام، اسلام را هم می‌شناسم
هم به قدر فهم خود احکام را هم می شناسم

حاجی‌ام، گاهی طواف خانه را برعکس رفته
حوله‌ی حمام یا اِحرام را هم ‌می شناسم

اصلِ‌پنجم از اصول‌دین‌ما چون قسط‌و‌عدل است
من چه دیندارم که قسط وام را هم می‌شناسم

غالباً مشغول نهی از منکر و امرِ حجابم
دختر همسایه‌مان الهام را هم می‌شناسم

کار من ارشاد گمراهانِ فامیل است ازین رو
دخترانِ یاغیِ اقوام را هم می‌شناسم

آن‌چنان در کار بیت‌المال حساسم که فرقِ
دزدی از مستضعف و ایتام را هم می‌شناسم

من نه تنها شاعری پاکیزه خوی و پاک چشمم
شک نکن کارایی اعضام را هم می‌شناسم

پیشه‌ام هرچند لبخند است و کارم شعر طنز است
بهتر از هرکس غم ایام را هم می‌شناسم

قدر موهای سرم اندیشه‌ها را متر کردم
جوهر شعر و خیال خام را هم می‌شناسم

جوهرِ مزدوری و ماهیّتِ دلدادگی را
هم بدین سان فرق ننگ و نام را هم می‌شناسم

من نه آن مرغم که هر کیلو خریدی بیست تومان
من نه تنها دانه بلکه دام را هم می‌شناسم

بهتر از من هیچ کس را دیده‌ای آیا؟ ندیدی!
من خودم انکار استفهام را هم می‌شناسم

#مهران_حسینی

https://telegram.me/nimaasakk
رقصيد!
 پر زد، رميد
 از لب انگشت او پريد
 ‌‌[سكه]
 گفتم: خط
 
 پروانه‌ی مسين
 پرواز كرد
 چرخيد، چرخيد
 پرپر_زنان چكيد؛ كف جوی پُر لجن
 
 تابيد، سوخت فضا را نگاه ها
 بر هم رسيد
 در هم خزيد
 در سينه عشق‌های سوخته فرياد می‌كشيد:
 ــ ای يأس، ای اميد!
 
 آسيمه سر به سوی «سكه» تاختيم
 از مرز هست و نيست تا جوی پُر لجن
 با هم شتافتيم
 آنگه نگاه را به تن سكه بافتيم.
 
 پروانه‌ی مسين
 آيينه وار! برپا نشسته بود در پهنه‌ی لجن!
 و هر دو روی آن خط بود
 خطی به سوی پوچ، خطی به مرز هيچ
 
 اندوه، لرد بست
 در قلب‌واره اش
 و خنده را شيار لبانش مكيد؛ گفت:
 ــ پس...نقش شير؟
 روييد اشك
 خاموش گشت، خاموش
 
 گفتم:
 ــ كنام شير لجن زار نيست، نيست!
 خط است و خال
 گذرگاه كرم‌ها
 اينجا نه كشتگاه عشق و غرور است
 ميعادگاه زشتی و پستی‌ست
 از هم گريختيم
 بر خط سرنوشت
 خونابه ريختيم

#نصرت_رحمانی
#میعاد_در_لجن

https://telegram.me/nimaasakk
در چمن چون شاخ گل نازک تنی افتاده است
سایه‌ی نیلوفری بر سوسنی افتاده است

چون مه روشن که تابد از حریر ابرها
ساقِ سیمینی برون از دامنی افتاده است

یک جهان دل بین که از گیسوی او آویخته
یک چمن گل بین که در پیراهنی افتاده است

روی گرمی، شعله ای در جان ما افروخته
خانمان سوز آتشی در خرمنی افتاده است

دیگرم بخت رهایی از کمند عشق نیست
کار صید خسته با صید افکنی افتاده است

نور عشق از رخنهٔ دل بر سرای جان دمید
پرتوی در کلبه ام از روزنی افتاده است

چون نسیم، اندام او را بوسه باران کن رهی
کز هوسناکی چو گل در گلشنی افتاده است

#رهی_معیری

https://telegram.me/nimaasakk
الا ای رهگذر، کز راه یاری
قدم بر تربت ما می‌گذاری

در اینجا، شاعری غمناک خفته ست
رهی در سینه‌ ی این خاک خفته ست

فرو خفته چو گل، با سینه‌ی چاک
فروزان آتشی، در سینه‌ ی خاک

بِنِه مرهم زِ اشکی داغ ما را
بزن آبی بر این آتش خدا را

به شب‌ها، شمع بزم افروز بودیم
که از روشن‌دلی چون روز بودیم

کنون شمع مزاری نیست ما را
چراغ شام تاری نیست ما را

سراغی کن ز‌جان دردناکی
بر‌افکن پرتوی، بر تیره خاکی

ز‌سوز سینه، با ما همرهی کن
چو بینی عاشقی، یاد رهی کن

#رهی_معیری

https://telegram.me/nimaasakk
24 آبان سالروز کوچ شاعر عشق و اندوه
رهی معیری
گرامی🌺
یک میلیون سال است
که دوستت دارم
من و تو
در کهربا افتاده ایم

#بابک_زمانی

https://telegram.me/nimaasakk
۲۶ آبان یادآور کوچ مردی ست که نگاهش سرشار از مهربانی بود
سه سال گذشت...
نقبی به آن روزهای پراندوه
با شعری که واگویه های آن لحظات تلخ و دیرگذر بود😔😔
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ چه بی رحمه این پاییز لعنتی...

شعر
و
دکلمه

#قاسم_فرخی

https://telegram.me/nimaasakk