بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
4.12K subscribers
1.31K photos
97 videos
116 files
1.36K links
موقوفات دکتر محمود افشار به منظور تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی توسط دکتر محمود افشار در سال ۱۳۳۷ بنیاد گرفته است

تهران - خيابان ولی‌عصر - سه‌راه زعفرانيه - خيابان شهيد عارف‌نسب - کوی دبیرسیاقی - شماره ۶

📞 021-2271-6834
🌐 www.MahmoudAfshar.ir
Download Telegram
بیست‌ و‌ هشتم اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم عمر خیّام

چند رباعی از خیّام

ای ذات منزّه تو از عیب بری
بیرون ز هزار پرده در پرده‌دری
در پرده هزار معصیت هست مرا
ایمن شده‌ام ز فضلت از پرده‌دری

ای جان دل ریش بر جهان بیش منه
وی کاه ضعیف کوه بر خویش منه
کوته‌تر از آن است که پنداری عمر
چندین امل دراز در پیش منه

آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی
معذوری اگر در طلبش می‌کوشی
باقی همه رایگان نیرزد هش دار
تا عمر گرانمایه بدان نفروشی

چون فارغی ای دوست ز هر اسراری
چندین چه خوری بیهده هر تیماری
چون می‌نرود به اختیارت کاری
خوش باش در این نفس که هستی باری

گر چرخ تو را خدمت پیوست کند
مپذیر از او که آخرت پَست کند
بگذار جهان را که تو را مست کند
در گردن معشوق دگر دست کند

[سفینۀ ترمد، محمد بن یغمور، تصحیح امید سروری با همکاری سید باقر ابطحی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۵، ص ۴۷۱-۴۷۷]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«عمیق خواندن را از دست دادیم».

دکتر ژاله آموزگار، عضو شورای تولیت و هیئت گزینش کتاب و جایزۀ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار


انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران:

مصلای تهران، بخش ناشران عمومی، راهرو ۱۶، غرفۀ ۳۱۶

٪۲۰ تخفیف تا بیست و نهم اردیبهشت

خرید اینترنتی از نمایشگاه با ۱۰٪ تخفیف از طریق پیوند زیر:

https://shorturl.at/INOTY

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
وقایع نهم اسفند ۱۳۳۱

... دکتر عبدالله معظمی گفت: «آقای علا، وزیر دربار، پای تلفن گفت که اعلی حضرت قصد دارند مدتی به خارج از کشور بروند».
صبح نهم اسفند، آقای علا با تلفن اطلاع داد که ظهر من بروم تا ناهار در خدمت اعلی حضرت صرف شود. ساعت یک هم وزرا بیایند و مراسم خداحافظی انجام بگیرد و تشریف ببرند.
بعد خبر دادند من ساعت یک بروم و وزرا ساعت دو بیایند که مراسم ساعت دو و نیم به جا بیاید.
ساعت یک بعد از ظهر در کاخ شرفیاب شدم. اعلی حضرت تشریف داشتند. ملکه ثریا تشریف داشتند. عرایضی عرض شد. من وقتی که می‌آمدم هیچ‌کس نبود. اگر جمعیتی بود برمی‌گشتم.
بعد وزرا هم آمدند. بیاناتی کردند. عرایضی هم حضورشان عرض شد. ...
وقتی من از پله آمدم به طرف در کاخ که خارج شوم، صدای «قال‌مقالی» از جلوی در کاخ شنیدم. من چون اهل برگشتن نبودم، گفتم هرچه می‌خواهد بشود. دیدم سر و صدا خیلی زیاد است. جمع زیادی هم جلوی در جمع بودند مثل «داش‌ها» و سر و صدا بود.
وسط راه دیدم یک نفر آمد. در ده‌قدمی بود. صدا کردم. گفتم: «آقا اینجا در دیگری هست که من از آنجا خارج شوم؟»
گفت: «بله آقا. به چشم». بعد فهمیدم امیر صادقی است. یک نفر از مستخدمین کاخ را صدا کرد و گفت: «فلانی کلید در کاخ والاحضرت شمس را بیاور». کلید را آورد و در را باز کرد. گفت: «بفرمایید».
رفتند ماشین مرا خبر کردند آمد. سوار شدم رفتم طرف منزل. موقع حرکت دیدم که چند نفر پشت سر ماشین می‌دوند. پاسبان‌های چهارراه حشمت‌الدوله مانع شدند. یک‌سر رفتم منزل. بعد معلوم شد می‌خواستند کار مرا جلوی در بسازند.
منزل بودم که قال‌مقال شروع شد. ریختند اطراف خانۀ من.
احمد آمد و گفت: «آقا برای خاطر شما ممکن است اینجاها غارت بشود و سربازها کشته شوند. از منزل خارج بشوید». لذا از ادارۀ اصل چهار خارج شدم. احمد پسرم و دکتر حسین فاطمی هم بودند. گفتند: «برویم شمیران. چون خطر هست».
گفتم: «کجا؟ شمیران؟ آن وقت بگویند نخست‌وزیر و وزیر دفاع ملی ترسید و فرار کرد؟». گفتم: «برو ستاد ارتش».
سرلشکر بهارمست از پیش از ظهر رفته بود دربار. هرچه کسب دستور می‌خواستند بکنند و تلفن می‌کردند، سر کارش نبود. گفتم: «خبر کنید بیاید».
سرلشکر بهارمست آمد. پیش همه بازخواست کردم: «چرا وظیفه و دستوری که به تو داده بودم انجام ندادی؟». هیچ جوابی نداشت. خشکش زده بود.
آقا برای یک سیاستمدار سه چیز لازم است: جرئت باید داشته باشد که بتواند کاری انجام دهد. از خود گذشتگی می‌خواهد تا از همه‌چیز بتواند بگذرد. تصمیم به‌موقع هم باید گرفت.
اگر روز نهم اسفند تصمیم نمی‌گرفتم که به ستاد ارتش بروم و جرئت هم نداشتم، کارم تمام بود. بعداً شنیدم که پس از بیرون آمدن من از کاخ، به خارج تلفن شده بود که مرغ از قفس پرید.

[تقریرات مصدّق در زندان دربارۀ حوادث زندگی خویش، یادداشت‌شده به اهتمام جلیل بزرگمهر، تنظیم‌شده به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ص ۱۵۷-۱۶۳]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
مجلس یادبود محمود مدبّری

سخنرانان:

علی رواقی
تقی پورنامداریان
عنایت‌الله شریف‌پور
علی‌رضا هاشمی‌نژاد
حمیدرضا خوارزمی
لینا ظریف‌پور
علی مدبّری
وحید قنبری ننیز


مدیر جلسه:

شهریار شاهین‌دژی

پخش فیلم مستند «سیرتِ محمود»، ساختۀ حمید قنبری ننیز

پنج‌شنبه، ۳ خرداد
ساعت ۱۷

کانون زبان پارسی

باغ موقوفات دکتر محمود افشار، خیابان ولی‌عصر، سه‌راه زعفرانیه، خیابان عارف‌نسب، شمارۀ ۱۲

شرکت برای عموم آزاد است.

همزمان با این مراسم کتاب‌های انتشارات دکتر محمود افشار با ۲۰٪ تخفیف به علاقه‌مندان عرضه می‌شود.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
در این پژوهش در ابتدا، به نخستین مبحث رساله‌های آداب ترسل، یعنی شناخت مراتب کاتب و مکتوب‌الیه پرداخته شده است. علت گنجاندن این بحث در سرآغاز مطالب این است که این مسأله در تمامی ارکان و جزییات تولید یک سند، مهم و مورد توجه بوده و تمامی ارکان را تحت تأثیر خود قرار می‌داده است. علاوه بر این، بر اساس تفاوت مراتب میان کاتب و مکتوب‌الیه، نام‌های گوناگونی به اسناد اطلاق شده است و چه بسا سندی با یک محتوای یکسان، با توجه به منزلت و مرتبۀ صادرکنندۀ آن عناوین متفاوتی را کسب کند. در مرحلۀ بعدی پژوهش به بخش ابتدایی نامه‌ها، اعم از قواعد ذکر نام خدا در ابتدای نامه، عنوان، موضع درج نام کاتب و مکتوب‌الیه، مقدمه و رکن اشتیاق پرداخته شده و پس از آن، به قواعد مربوط به نگارش متن نامه هم‌چون اصول مغایبت و مخاطبت، ذکر دعا، تعیین میزان بیاض سر کاغذ و بیاض میان سطور، جواز یا عدم جواز نگارش بر ظهر و حاشیۀ کاغذ، اصول نقطه‌گذاری و اعراب‌گذاری در نامه‌ها و قاعدۀ ممتازنویسی توجه شده است. سپس قواعد اختتام یک نامه، یعنی نگارش مقطع و درج تاریخ و نیز آداب جنبی مربوط به آن هم‌چون مرور و اصلاح خطاهای موجود در نامه، خاک‌پاشی، مقراض کردن، از بین بردن تربیع و انداختن نامه به سوی قاصد مورد بررسی قرار گرفته‌اند.
پس از درج این مباحث، آداب صوری و جنبی تولید سند مورد واکاوی قرار گرفته‌اند. بدین منظور، اطلاعاتی در خصوص ابزار کتابت اعم از کاغذ، قلم، مرکّب و دوات و نیز کاربرد آرایه‌ها و صنایع ادبی، مُهر، حسن خط، تعیین زمان و مکان مناسب برای کتابت و نیز علوم و آموزه‌های ضروری برای یک کاتب ارائه شده است. در مرحلۀ پایانی نیز به تعدادی از نکات پراکنده در خصوص اصول نگارش مکاتبات ذیل عنوان «موارد جنبی» پرداخته شده است.

[تحوّل در آداب کتابت و ترسّل، عمادالدین شیخ‌الحکمایی، دکتر محیا شعیبی عمرانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۴۰۱، مقدمه ص ۲۴]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
از لابلای سطور نامه‌ها و حتّی از خطاب آنها معلوم می‌شود با گذشت زمان صمیمیّت و احترام مینوی به افشار بیشتر و رابطه‌شان گرمتر شده است. اوایل او را «دوست عزیزم» خوانده و بعد از مدّتی «ایرج عزیزم»، «ایرج‌خان عزیزم» و «آقای ایرج‌خان»، «ایرج‌جان»، «عزیز دلم ایرج افشار»، «ایرج‌جانم»، «ایرج افشار عزیزم»، «آقا ایرج‌‌خان عزیزم»، «ارباب ایرج‌خان»، «افشار‌‌جان»، «افشار عزیزم»، «افشار عزیز باتمیزم» و «سرور عزیزم». نامه‌ای از آنکارا را چنین آغاز کرده است (۵۰):

سر افاضل دهر ایرجی که در همه فن
بسان مردم یک‌فن کسیت همتا نه

به نزد بنده رسید از تو نامه‌ای که به لطف
ندانم آب حیات آن‌چنان بود یا نه

گذر ایّام بر افشار بیشتر معلوم کرد که مینوی حسّاس، در دوستی استوار و پایدار است و با شناخت و قبول خلق و خوی خاصّ مینوی، علاقه و احترامش به وی تا پایان عمر محفوظ ماند. افشار با وجود اینکه نزدیک بیست و سه سال از مینوی کوچکتر بود رفته‌رفته با او صمیمی و صمیمی‌تر شد. در ابتدا او را «آقای مینوی عزیزم»، «سرور دوست من»، «سرور عزیزم»، «سرور و دوست دانشمند ارجمند» یا «مکرّم» و مانند آن خطاب کرده امّا پس از چند نامه «مجتبی مینوی عزیزم» و بعد از آنکه مینوی او را در نامه‌ای «ایرج عزیزم» می‌خواند افشار هم اغلب از او با عنوان «مینوی عزیزم» یاد می‌کند و گاه هم «مینوی‌جان من» یا «مینوی‌جانم»، «مینوی عزیز نازنین»، «حضرت مینوی» تا می‌رسد به «مینوی عزیز خودمان» و «مینوی عزیزمان»، و البتّه که حرمت «خداوندگار دوستی» را نه تنها در حیات او بلکه بعد از او نیز حفظ کرد و همیشه با احترام بسیار از وی سخن گفت و یادش را گرامی داشت.
این دو دوست در مناسبات دوستی و برای فرار از ملالت ایّام گاهی به طنز پناه می‌بردند و مراسلاتشان بعضاً خالی از چاشنی طنز نیست. همین نامه‌ها را خواندنی‌تر کرده: «می‌خواستم شروع کنم با این مصراع که: آب انگور بیارید که آبان‌ماه است، دیدم اوّلاً چون شما اینجا نیستید آوردن آب انگور لطفی ندارد، ثانیاً باشید هم از آن آب انگوری که شاعر در این شعر اراده کرده است نخواهید نوشید مگر آنکه تراوبن زافت باشد. این بود که صرف نظر کردم» (۶۲). حتّی تفنّن آنها هم که مایۀ آرامش خاطرشان بوده مربوط به امور کتاب و کاغذ است. افشار وقتی نامه‌اش (۹۴) را روی کاغذی با سربرگ «کهنه‌کتاب» که تازه چاپ کرده می‌نویسد به این نکته اشاره می‌کند که «جز تفنّن چه چیزی آدمی را آرامی می‌بخشد؟»

[نامه‌های مجتبی مینوی و ایرج افشار، به کوشش محمّد افشین‌وفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۲۶-۲۷ مقدمه]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
مراسم یادبود دکتر محمود مدبّری به تعویق افتاد.

مراسم یادبود دکتر محمود مدبّری که قرار بود پنج‌شنبه، سوم خردادماه در کانون زبان پارسی برگزار شود، به تعویق افتاد. تاریخ مراسم بعدی در آیندۀ نزدیک اعلام خواهد شد.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
‍ ⁠دوم خرداد زادروز دکتر محمّدعلی موحّد،
منتخب بیست‌ و‌ دومین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار


متن لوح بیست‌ و‌ دومین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

به نام پروردگار

دانشمند ارجمند، جناب آقای دکتر محمّدعلی موحّد


شورای علمی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به اتفاق آراء جناب‌عالی را شایستۀ دریافت بیست و دومین جایزۀ ادبی تاریخی این بنیاد دانسته است و به یمن این روز بزرگ که میلاد مولای متقیان حضرت علی علیه‌السلام است، به آن دانشمند گرامی تقدیم می‌گردد.
شما با تحقیق و تألیف و ترجمه پرتو روشنی بر تیرگی‌های تاریخ و ادب ایران افکندید و بسیاری از گره‌های ناگشوده را گشودید.
شما با چاپ کتاب‌های مقالات شمس و شمس تبریزی بسیاری از ابهاماتی که در زندگی و اندیشۀ آن عارف نامی ایران وجود داشت برای اصحاب دانش و بینش روشن کردید.
شما با انتشار مقالات متعدد در زمینۀ مولوی‌شناسی، جهان‌بینی آن عارف نامدار ایران بزرگ را به‌نیکویی نمایان ساختید.
شما با ترجمه و شرح فصوص الحکم محی‌الدین بن عربی فهم این کتاب را برای فارسی‌زبانان روان و آسان ساختید.
شما با تیزبینی و خردورزی و میانه‌روی «خواب آشفتۀ نفت» را تعبیر و تفسیر کردید.
شما با تألیف کتاب در هوای حق و عدالت مبانی فلسفی حقوق بشر را تبیین و اهتمام آموزه‌های اسلامی را نسبت به حقوق انسان‌ها بیان داشتید.
شما با کتاب مبالغۀ مستعار که سندی است بر حقّانیت ایران در پاسداری از تمامیّت این سرزمین، دلبستگی خود را به وطن که از آموزه‌های «حبّ ‌الوطن من الایمان» است به اثبات رساندید.
شما همواره از منادیان تقویت و تعمیم زبان فارسی به منظور تحکیم مبانی ملیّت و تمامیّت ارضی ایران بودید.
شما با چشم‌پوشی از زخارف دنیوی و تدارک ذخایر معنوی و شرکت در امور خیر خصوصاً در جهت پیشرفت فرهنگ که مرضی پروردگار است به دوستداران خود درس زندگی آموختید.
شما با فروتنی و وارستگی و نجابت ذاتی و خدمت خالصانه به فرهنگ و ادب این مرز و بوم درس تحبیب قلوب را به جامعه یادآور شدید.
با توجه به مراتب فوق موقوفات دکتر محمود افشار به پاس یک عمر کوشش و تلاش شما در گسترش زبان فارسی و پاسداری از میراث فرهنگی در حوزۀ وحدت ملی بیست و دومین جایزۀ ادبی تاریخی خود را که به تأیید شورای تولیت رسیده است به جناب‌عالی پیشکش می‌کند.
امید است قالیچه‌ای که به همین منظور با دست هنرمندان ایران‌زمین بافته شده و نام عزیز شما بر کتیبۀ آن نقش بسته است یادگاری از مجاهدات علمی و ارتباط معنوی جناب‌عالی با این بنیاد باشد.

۱۲ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۴

سیّد مصطفی محقّق داماد
رئیس شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار


بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
⁠⁣⁠⁣سوم خرداد زادروز دکتر احمد اقتداری، منتخب بیست‌ و‌ یکمین جایزهٔ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار

متن لوح بیست‌ و‌ یکمین جایزهٔ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار

به نام پروردگار

دانشمند ارجمند جناب آقای احمد اقتداری

جناب‌عالی بیش از شصت سال با تألیفات متعدد خود در رشته‌های مختلف ایرانشناسی به‌ویژه در راستای فرهنگ و تمدن دیرینۀ صفحات جنوبی ایران، از کهگیلویه و خوزستان تا سیستان و چابهار به جامعۀ علمی و انسجام وحدت قومی این مرز و بوم خدمات ارزنده‌ای انجام داده‌اید.
جناب‌عالی با تدریس و ایراد سخنرانی در دانشگاه‌ها و مراکز علمی و کنگره‌ها خصوصاً در معرفی مواریث فرهنگی حاشیۀ خلیج فارس و زادگاه خود لارستان گام‌های استواری برداشته‌اید و روح صیانت و پاسداری از خلیج همیشه ‌فارس را در جان‌های شنوندگان دمیده‌اید.
جناب‌عالی با آثار ارزنده‌ای که سی و یک مجلد آن به زیور طبع آراسته شده است چون آثار شهرهای باستانی سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان، دیار شهریاران، خوزستان، کهگیلویه و ممسنی، خلیج فارس از دیرباز تاکنون و آثار و بناهای تاریخی خوزستان جایگاه والایی در میان پژوهندگان و دوستداران علم و ادب کسب کرده‌اید.
جناب‌عالی از شصت سال پیش با مجلات معتبری چون آینده، یغما، گوهر، راهنمای کتاب، بررسی‌های تاریخی و فرهنگ ایران‌زمین و ... جامعۀ علمی و فرهنگی را از فضل بسیطۀ خود در زمینه‌های مختلف ادبی و تاریخی بهره‌مند ساخته و نام خود را در کنار خدمتگزاران فرهنگ و ادب ایران ثبت کرده‌اید.
اهداء این جایزه ادای احترام به دانشمندی است که بخش بزرگی از عمر پربار خود را با عشق به ایران اسلامی صادقانه صرف خدمت به فرهنگ کرده است. با توجه به این مراتب چون این کوشش‌ها و کارهای علمی جناب‌عالی در جهت نیات واقف این موقوفات و منطبق با مندرجات وقفنامه است، اینک مایۀ سرافرازی است که بیست و یکمین جایزۀ علمی، ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار یزدی به تصویب شورای تولیت به جناب‌عالی تقدیم می‌شود.
تداوم خدمات ارزشمند علمی و فرهنگی جناب‌عالی را توأم با تندرستی و شادکامی از درگاه حضرت احدیت مسئلت می‌نماید.

دکتر سیّد مصطفی محقّق داماد
رئیس شورای تولیت موقوفات دکتر محمود افشار یزدی

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
چهارم خردادماه سالروز درگذشت دکتر علی‌اکبر سیاسی

... فکر مهم دیگرش که خوشبختانه عملی شد موضوع «استقلال دانشگاه» بود. او شخصاً موفق شد با استفاده از موافقت شاه و قدرت سیاسی و حسن قبول شخص قوام‌السلطنه (نخست‌وزیر وقت) این فکر عمده را از مراحل دولتی و قانونی بگذراند و به دانشگاه شخصیت و اعتبار و حیثیت ببخشد.
فکر استقلال دادن به دانشگاه تهران در امور علمی و اداری خود در فرهنگ ایران که تمام جلوه‌های آموزشی جنبۀ دولتی محض داشت، کاری نو و اقدامی بسیار مهم بود.
از زمانی که دانشگاه استقلال یافته بود عده‌‌ای از استادان خود را متکی به نفس می‌دانستند. شاید از همین روی بود که دکتر سیاسی دو بار با مشکل سیاسی و مملکتی روبه‌رو شد و هردو بار به مناسبت آن بود که حکومت توقع داشت دانشگاه عده‌ای از استادان را به مناسبت جریان‌های سیاسی که پیش آمده بود از کار برکنار کند.
بار اول پس از تیراندازی به شاه در دانشگاه و اعلام غیرقانونی بودن حزب توده بود. حکومت وقت می‌خواست بدان مناسبت، رئیس دانشگاه استادانی را که عضو حزب توده بودند برای همیشه از مقام علمی اخراج کند. او چون آن کار را مطابق قانون نمی‌دانست از قبول آن تن می‌زد.
دیگربار پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود که چون دوازده نفر از استادان دانشگاه اعلامیه‌ای را که توسط عده‌ای از رجال ملّی و مخالفان دولت وقت علیه انعقاد قرارداد کنسرسیوم نفت تهیه شده بود، امضاء کرده بودند، حکومت مُصر بود که دانشگاه این دوازده نفر را از دانشگاه اخراج کند. دکتر سیاسی زیر بار نمی‌رفت و می‌گفت دانشگاه دارای چنین اختیار و حقی نیست و از امضای احکامی که وزارت فرهنگ انتظار صدور آنها را داشت تن زد. عاقبت وزیر فرهنگ وقت آن احکام را امضاء کرد و برکناری آن دوازده استاد اعلام شد. متعاقب آن قانونی از مجلس گذرانیده شد که طرز تعیین رئیس انتخابی دانشگاه تغییر یافت و اختیار انتخاب مستقیم رئیس دانشگاه از شورای دانشگاه سلب شد و به شاه اختیار داده شد تا شاه از میان سه نفر منتخب شورای دانشگاه یکی را به ریاست دانشگاه برگزیند.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۹۵۳-۹۵۴]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:

این کتاب دربردارندۀ ۲۳ گفتار دربارۀ مردم‌شناسی فرهنگ دینی است که در پنج بخش تنظیم شده است. پس از یک یادداشت کلّی و پیش‌گفتاری در باب دین‌پژوهی، در بخش نخست کتاب به ابعاد تاریخی-مذهبی و اسطوره‌ای پنج شخصیت فرهنگ‌ساز مذهبی در گسترۀ فرهنگ شیعی، یعنی علی بن ابی‌طالب(ع)، حسین بن علی(ع)، عباس بن علی(ع)، فاطمۀ زهرا(س) و فاطمۀ کُلابیه (اُمُّ البنین) پرداخته شده است. در بخش‌های دیگر مقولاتی مانند آزمون و مناسک گذار، مناسک و آیین‌های مذهبی، سازه‌ها و شعارهای نمادین مذهبی، و باورها و رفتارهای مذهبی- جادویی مورد بحث قرار گرفته است.

[مردم‌شناسی دین: مناسک و آیین‌های مذهبی در ایران، دکتر علی بلوکباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]

برای سفارش‌های بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.

علاقه‌مندان می‌توانند از پنجم تا بیستم خردادماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.

تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۷۱۱۴-۲۲۷۱۶۸۳۲

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
ششم خردادماه سالروز درگذشت محمّد قزوینی

من خیال می‌کنم که موقع زبان فارسی الآن خطرناک‌ترین مواقع تاریخی آن است؛ چه در وقت تسلّط عرب و باز بعدها در موقع هجوم مغول، ایرانیان در کمال وضوح و خوبی برتری نژادی و تمدن و عنصر خود را نسبت به امم غالبه می‌دانستند و با اینکه کلمات و تعبیرات آن دو قوم مذکور را خواهی‌نخواهی بسیار اخذ می‌کردند، به آنها و نژاد آنها و زبان آنها به دیدۀ حقارت می‌نگریستند و آنها را عرب برهنۀ بیابان‌گرد و شیرشترخوار و سوسمارخوار خطاب می‌کردند. مغول که جای خود دارد.
ولی حالا ملل غالبه از حیث نژاد و تمدن و عنصر و زبان اگر نگوییم بر ما برتری دارند، اقلاً مساوی هستند و طبیعت اشیاء و منطق امور جمهور ایرانیان را واداشته است که از همه حیث تقلید ملل اروپا را بنمایند و این فقره کم‌کم به زبان همه سرایت کرده است و به قول مشدی‌ها «این تو بمیری دیگر از آن تو بمیری‌ها نیست». حالا اگر جمعی که قوۀ جنگ با این تقلید اعمی (درخصوص زبان مقصودم است نه درخصوص تمدن و ظواهر آن) دارند و بدبختانه عدد ایشان انگشت‌شمار است، دقیقه‌ای کوتاهی بکنند یا اهمال و مسامحه و مساهله در این جهاد اکبر به خرج دهند، خیال می‌کنم که دیگر کار از کار گذشته خواهد بود و زبان فارسی جزو امور تاریخیه خواهد شد؛ مانند زبان‌های اوستا و پهلوی و قبطی و سریانی و عبری و چه بسا از زبان‌های بزرگ دیگر که متدرجاً بدون اینکه عموم مردم حس کنند کم‌کم به تحلیل می‌رفته و ابتدا کلمات مفرده، سپس تعبیرات آن، سپس نحو و صرف آن در زیر نفوذ زبان‌های خارجی مستهلک و متلاشی و مضمحل می‌شده است و کم‌کم دایرۀ نویسندگان و شعرای آن و ادبای آن تنگ می‌شده است تا کم‌کم بالأخره منحصر می‌شده است به علمای مذهبی و متولیان معابد و مساجد و کنایس آنها.
زبان فارسی به سرعت برق قاطع رو به انحلال است. هرکس در هر گوشۀ دنیا به هر اندازه هنری در این خصوص دارد و به دقیقه‌ای بل آنی غفلت بورزد یا مسامحه کند یا حجب و شکسته‌نفسی بورزد یا یأس و ناامیدی به خود راه دهد و از این جنگ نور و ظلمت و علم و جهل و یزدان و اهریمن کناره بگیرد، مستوجب لعنت خدا و ملائکه و انبیا و اولیا و جمیع مردم بر او و بر جمیع اعقاب و احفاد او تا روز قیامت خواهد شد و در شریعت معنوی وطن، خونش مباح و مالش حلال و خانه‌اش خراب‌کردنی و جسدش مثله‌ساختنی است.

«دربارۀ یکی بود یکی نبود»، محمّد قزوینی

[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۲، ۷۴۳-۷۴۴]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به‌زودی منتشر می‌کند:

عجایب و غرایب


عجایب و غرایب، عجایب‌نامه‌‌‌‌‌‌‌ای منظوم در ۵۴۰۰ بیت از آذری اسفراینی، سخنور قرن هشتم و نهم، است. در این کتاب پس از مقدّمه‌ای در باب عجایب‌نامه‌نگاری و ویژگی‌ها و منابع عجایب و غرایب آذری، متن مصحّح آن بر اساس هشت نسخۀ خطی عرضه شده است.
این منظومه بیش از جنبۀ ادبی به لحاظ شناخت فرهنگ عامه و تصورات و توهمات مردم روزگار آذری و پیش از او اهمیت دارد و در آن گاه به مباحث فلسفی و کلامی و عرفانی نیز پرداخته شده است.

[عجایب و غرایب: غرایب الدنیا و عجایب الاعلا، آذری اسفراینی، دکتر وحید رویانی و دکتر یوسفعلی یوسف‌نژاد، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، در دست انتشار]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
هشتم خردادماه سالروز درگذشت بهرام فره‌وشی

کار تحقیقی او فرهنگ پهلوی به فارسی است که بر اساس متون پهلوی تهیه کرده است (۱۳۴۶). در دنبال آن فرهنگ فارسی به پهلوی را در انتشارات انجمن آثار ملّی به چاپ رسانید (۱۳۵۲).
مجموعۀ مقالات تحقیقی او به نام ایرانویچ (بیست و نه مقاله) در سال ۱۳۶۵ منتشر شده است. از کارهای ارزشمند دیگر او اهتمامی است که در چاپ منقّح کتاب ایران، کلده و شوش، نوشتۀ مادام دیولافوا به ترجمۀ مرحوم پدرش انجام داد و در سلسلۀ انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است (۱۳۶۵).
بهرام فره‌وشی دوستدار مآثر و مظاهر ایران باستان بود. به همین مناسبت چندی برنامۀ فرهنگ ایران‌زمین را در رادیو تلویزیون اداره می‌کرد.
آخرین بار در بهار ۱۳۷۰ او را در خانۀ ارباب جمشید سروش سروشیان دیدم. به دعوت آقای سروشیان آمده بود که راهی برای ترجمۀ کتاب سه‌جلدی مری بویس، تاریخ زردشت بیابیم. از هر دری سخنی می‌رفت. ولی فره‌وشی دیگر آن دانای پرهیجانی نبود که او را در سن نزدیک به سی‌سالگی در خانۀ پورداود می‌دیدم و سراسر جوش و خروش بود. اما باز هم چون سخن از فرهنگ ایران باستان می‌رفت چشمانش می‌گفت که می‌خواهد همۀ نیروی خود را در راه ایران به کار گیرد و آرش‌وار در این راه زندگی را پایان دهد.
بهرام فره‌وشی با نامی برجسته و خدماتی ارزشمند از میان ما رخت به سرای دیگر کشید و به سوی جاودانی پیوست. روانش شاد باد.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۰۵۳-۱۰۵۴]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
نهم خردادماه سالروز درگذشت دکتر مهدی آذر، عضو پیشین شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

پزشک عالی‌قدری بود که سال‌های دراز در دانشگاه تهران تدریس کرد و سمت استادی داشت و در زمان ریاست وزرایی دکتر محمّد مصدق به وزارت فرهنگ انتخاب شد. پس از سقوط آن حکومت هماره پیروی از اصول مصدق می‌کرد.
پدران او از تبریز بودند. اما او بزرگ‌شدۀ مشهد بود و آنجا در حوزۀ ادیب نیشابوری تلمذ کرده بود. چون به تهران آمد دورۀ مدرسۀ طب دارالفنون را دید، سپس جزو محصلین اعزامی به فرانسه رفت و در عربیت و ادبیت دستی داشت و حافظۀ قوی. اشعار زیاد فارسی و عربی را از حفظ می‌خواند. از مقالاتی که در آینده نوشت تبحّر و توغّل او در آن زمینه مشخص است. عمده‌تر از همه مطلبی است که در احوال ادیب نیشابوری نوشت و توسط دکتر جلالی پندری منتشر گردید. خاطراتش دربارۀ اللهیار صالح که در مجلۀ آینده منتشر شده است مفصل‌ترین نوشتۀ اوست.
علاقه‌مندی دکتر آذر به ادب فارسی او را با عده‌ای از ادبا و فضلای کشور محشور کرده بود. با مرحوم علی‌اکبر دهخدا دوست بود. در سال‌های دوری از سیاست سالی دو سه بار در شهر و شمیران محفلی می‌آراست که از ادبا محمّد طباطبایی، احمد آرام، دکتر محمود افشار، مجتبی مینوی، محمّدتقی دانش‌پژوه، حبیب یغمایی، دکتر محمّدابراهیم باستانی پاریزی، دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن شرکت داشتند. از رجال هم‌مشرب خود اللهیار صالح و دکتر امیرعلایی را دعوت می‌کرد. و یکی دو بار هم دکتر سنجابی حضور داشت. عکس یکی از آن مجامع را در مجلۀ یغما یا جای دیگر چاپ کرده‌ام.
سال‌های درازی بود که به امریکا رفته بود و همان‌جا در بهار ۱۳۷۳ درگذشت. کتابخانه‌اش که مجموعه‌ای از کتاب‌های پزشکی و ادبی و اجتماعی و نقد ادبی و چند نسخۀ خطی بود به تناسب موضوع به همّت فرزند گران‌قدرش، پیروز آذر به کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانۀ اهدایی مجتبی مینوی و ... واگذار شد.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۱۰۲ - ۱۱۰۳]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
نهم خردادماه سالروز درگذشت فریدون تولّلی

مریم


در نیمه‌های شامگهان، آن زمان که ماه
زرد و شکسته می‌دمد از طَرْفِ خاوران
اِستاده در سیاهیِ شب مریمِ سپید
آرام و سرگران

او مانده تا که از پسِ دندانه‌های کوه
مهتاب سر زند، کشد از چهرِ شب نقاب
بارد بر او فروغ و بشوید تنِ لطیف
در نور ماهتاب

بُستان به خواب رفته و می‌دزدد آشکار
دستِ نسیمْ عطر هرآن گل که خرّم است
شب خفته در خموشی و شب‌زنده‌دارِ شب
چشمان مریم است

مهتاب کم‌کَمک ز پس شاخه‌های بید
دزدانه می‌کشد سر و می‌افکند نگاه
جویای مریم است و همی‌جویدش به چشم
در آن شبِ سیاه

دامن‌کشان ز پرتو مهتاب، تیرگی
رو می‌نهد به سایۀ اشجارِ دوردست
شب دلکش است و پرتوِ نمناکِ ماهتاب
خواب‌آور است و مست

اندر سکوتِ خرّم و گویای بوستان
مه موج می‌زند چو پرندی به جویبار
می‌خواند آن دقیقه که مریم به شست‌وشوست
مرغی ز شاخسار

شیراز، ۱۳۲۴

فریدن تولّلی (۱۲۹۸-۱۳۶۴) باستان‌شناس و شاعری با اشعاری غنایی و تا حدودی متجدّد، همراهِ به‌کارگیریِ خودآگاهِ ترکیبات تازه در شعر. التفاصیل، رها، کاروان، نافه، پویه، شگرف، بازگشت و شعلۀ کبود (گزیدۀ اشعار) آثار شعری اوست.

عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
یازدهم خردادماه زادروز محمدامین ریاحی

وقتی سخن از گذشته‌ها و فرهنگ ایران بزرگ است، شاهکارهای فردوسی و رودکی و سنایی و نظامی و سعدی و حافظ میراث مشترک همۀ اقوام ایرانی است. وقتی به قرون نزدیک و معاصر می‌رسیم هر ملّتی ثروت معنوی خود و افتخارات ملّی خود را دارد.
اقوام ایرانی، درست مثل فرزندان یک پدر هستند که یک روز در یک خانه می‌زیستند و سر یک سفره می‌نشستند. با گذشت زمان، امروز هریک خانه و خانوادۀ مستقلی تشکیل داده‌اند و حساب و کتاب مادی خود را از هم جدا کرده‌اند؛ اما در مواریث معنوی پدران شریک‌اند و آنها را عزیز می‌دارند.
گفتیم که ایران به‌عنوان برادر بزرگ‌تر وظیفۀ سنگین‌تری در ایجاد نزدیکی میان سایر برادران و حفظ و تقویت مواریث معنوی دارد. این وظیفه را چگونه باید انجام داد؟
در درجۀ اوّل باید رابطۀ نزدیک میان اهل قلم این سرزمین‌ها برقرار شود. رفت‌وآمد محققان و شاعران و نویسندگان و هنرمندان هم‌زبان نباید منحصر به کنگره‌هایی باشد که کسانی از همۀ کشورها می‌آیند. این جماعتْ روندگان یک راه‌اند و ادامه‌دهندگان یک فرهنگ. دوستی و آشنایی نزدیک‌تر و تبادل تجارب میان آنها موجب اعتلای کار آنها خواهد بود. و نیز مردم این سرزمین‌ها به یکسان باید از فکر و هنر آنها برخورداری یابند.
دیگر اینکه آغوش دانشگاه‌های ما باید به روی دانشجویان هم‌زبان باز باشد. هم‌زمان با این برنامه رهسپاری استادان و دانشجویان ایرانی به این سرزمین‌ها ضرورت دارد تا شناخت بیشتری از زندگی و فرهنگ هم‌زبانان به دست آورند.
نکتۀ دیگر، رفع مشکل فارسی‌دانان و فارسی‌زبانان همسایه در دسترسی به انتشارات جدید ایران است. دستگاه‌های مسئول باید برنامه‌هایی برای اهداء کتاب به کتابخانه‌ها و مؤسسات علمی و تحقیقاتی و دانشمندان و شاعران و نویسندگان هم‌زبان داشته باشند و این برنامه به دور از هر نوع تنگ‌نظری و ملاحظات خاص به طور مستمر اجرا گردد.
از این واجب‌تر ایجاد مؤسساتی با سرمایۀ کافی برای صادرات و واردات کتاب است. اگر در صادرات هر کالایی منافع مادی منظور نظر است، در صادرات کتاب، منافع معنوی به دست خواهد آمد. آسان‌ترین کار در این زمینه این است که در وهلۀ اوّل، در فرصت‌هایی چون برگزاری نمایشگاه‌های کتاب، از ناشران و کتاب‌فروشان آنها دعوت شود که در اینجا با انتشارات جدید آشنا شوند که به آنجا بروند و در جستجوی بازار برای کالای خود باشند.

«زبان ما و همسایگان ما»، محمدامین ریاحی

[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۲، ص ۶۸۳]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
از نامه‌ای به روزنامۀ کاوه

اختلاف در عقل و سلیقه و ذوق بین اقوام دنیا خیلی بیشتر از اختلاف در امور مادّی است و بر زبان که آیینۀ روح هر قوم و بهترین وسیلۀ اظهار افکار و احساسات است تأثیر می‌بخشد و سبب می‌شود که برای تمام الفاظ یک قوم نمی‌توان الفاظ مطابق آنها در زبان قوم دیگر پیدا کرد و این امر چاره‌پذیر نیست و می‌خواهم عرض کنم مطلوب هم نیست؛ زیرا چارۀ آن این است که تفاوت در عقل و مشاعر و ذوق و سلیقه و طبایع از بین اقوام برداشته شود و این گذشته از آنکه ممکن نیست خلاف مصلحت است؛ چه در آن صورت دنیا هم از ترقّی باز می‌ایستد و هم بی‌مزه می‌شود مثل اینکه متوقّع باشیم تمام مردم صورةً به هم شبیه شوند.
اینکه برای هر لفظ از یک زبان لفظی مطابق آن در زبان دیگر نباشد بنا بر تحقیقی که در فوق کردیم برای همۀ السنه عمومیت دارد و عیب و نقصی نیست که منحصر به زبان فارسی باشد، بلکه اصلاً بنا بر همان علّتی که به‌جهت آن ذکر کردیم عیب و نقص نیست. اگر فرانسویان قلیان‌کش نباشند و به این واسطه در زبان خود لفظی مطابق قلیان نداشته باشند، زبان فرانسه از این جهت ناقص محسوب نمی‌شود و قس علی‌هذا.
در موارد دیگر چنانکه هرکس دو زبان اروپایی مثل فرانسه و انگلیسی یاد گرفته می‌داند که بسیاری از الفاظ انگلیسی در فرانسه عیناً مطابق ندارد و هیچ‌کس ادّعا نمی‌کند که زبان فرانسه از این بابت ناقص است و عکس آن هم موارد بسیار دارد و انگلیسها از این حیث هیچ دلخوری ندارند.

[نامه‌های محمدعلی فروغی، به کوشش محمد افشین‌وفایی و مهدی فیروزیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ص ۱۲۱-۱۲۲]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
‍ پاسخ به یک اقتراح: اصلاح انتخابات

... از مشکل‌ترین امور رفع عیب چهارم است؛ یعنی اتخاذ ترتیبی که به‌وسیلۀ آن انجمن‌های نظارت صحیح و درستکاری داشته باشیم و چارۀ قطعی آن تشکیل احزاب سیاسی به معنی حقیقی آن در این مملکت است که در آن صورت بودن یک نفر از هر حزب در انجمن‌ها تا حدی ضامن جلوگیری از اعمال دسایس می‌شود، ولی چون ما ظاهراً هنوز سی سال دیگر از داشتن احزاب سیاسی حقیقی به معنی معمول در ممالک مغربی دور هستیم، لهذا فعلاً جز تحمیل قسمت بزرگ مسئولیت بر دولت و انتخاب مأمورین مسئول و امین و دارای شخصیت از قضات و رؤسای ادارات مهمه و ضمیمه کردن چند نفر از اشخاص موقر محترم امین بی‌طرف از وجوه ملت به شرط آنکه خود داوطلب وکالت نبوده باشند، تنها راه ممکن به نظر می‌آید و واضح است که این در صورتی است که خود دولت در انتخابات بی‌طرف و مراقب صحت جریان باشد و اصلاً تمام مبنای اصلاحات مشروحه در این مقاله بر روی آن اساس گذاشته شده؛ یعنی فرض جریان انتخابات به حال طبیعی و به میل ملت.
یک نکته هم که برای صحت جریان انتخابات کمک می‌کند آن است که دولت عمّال دولتی هر محلی را به میل وکیل آن محل نصب و عزل نکند و هیچ نوع وساطت و اجرای نفوذی از طرف وکیل در این باب قبول ننماید.
این است آنچه در این باب به نظر قاصر می‌رسد، ولی باز باید سخن را در همان‌جا ختم کرد که آغاز بدان بود؛ یعنی این حقیقت روشن را باید تکرار کرد که تمام این اصلاحات و خیالات راجع به تعدیل قانون و سد خلل‌های موجوده از راه قانونی است و هیچ تأثیری در اجرا نخواهد داشت و اگر ماشین اجرا به‌طور صحت کار نکند؛ یعنی قصد آن نباشد که افراد ملت دانسته و فهمیده رأی خود را در کمال آزادی برای وکیل خود بدهد، هیچ‌یک از اصلاحات قانونی به قدر ذره‌ای چارۀ آن را نخواهد کرد. اصلاح این عیب اساسی یعنی فساد اجرا هم با خود قوّۀ اجرائیه است. در قواعد شرعیه چنان است که هرکه ممیز و بالغ و رشید و عاقل باشد، حق دارد کار خود را خود به دست بگیرد و کسی حق ندارد خود را قیّم او قرار بدهد، لکن در قواعد سیاست آن کس که بالغ و رشید و ممیز است کار خود را حتماً به دست می‌گیرد و کسی نمی‌تواند ادعای قیمومت بر او بکند. حالا ما اگر کاپیتولاسیون خارجه را ملغی می‌کنیم این کار مبنی بر این ادعاست که «آقایان، ملت ما بالغ و رشید است. شما دیگر چه حق دارید در این مملکت امتیازی حقوقی و قضایی برای اتباع خود نسبت به ایرانی قائل بشوید؟» و اگر انتخاب وکلا را آزاد نکنیم، معنی‌اش این است که «بابا این ملت بی‌تمیز و بی‌رشد چگونه می‌تواند خودش وکیل لایق برای خود تعیین نماید؟»، ولی بالأخره در روز روشن هم نمی‌شود با دو زبان حرف زد و دو پردۀ مختلف بازی کرد.

۲ مرداد ۱۳۰۶، حسن تقی‌زاده

[آینده: سال دوم (دی ۱۳۰۵ - اسفند ۱۳۰۶)، مؤسس و مدیر مسئول دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۴۱۵ - ۴۱۹ (شهریورماه ۱۳۰۶)]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
آخرین ذکر و حضورِ آذربایجان/ آذرآبادگان در شاهنامه در دورۀ پادشاهیِ واپسینِ شاهِ روایاتِ این کتاب، یزدگردِ سومِ ساسانی، است. در اوایلِ این دوران رستمِ فرّخ‌هرمزد (به‌سهو: فرّخزاد) سپهسالار ایران با اخترشماری، از آشفتگیِ اوضاع ایران به دلیل حملۀ اعراب آگاه می‌شود و در نامه‌ای به برادرش ضمن گزارشی از رویدادهایِ ناگوارِ آینده از او می‌خواهد که پس از خواندن نامه خَدَم و حَشَم خود را جمع کند و به آذربایجان/ آذرآبادگان ببرد تا در آنجا از خطرِ جنگ با تازیان در امان بماند:

همه گِرد کن خواسته هرچه هست
پرستنده و جامۀ برنشست

همی‌تاز تا آذرآبادگان
به جای بزرگان و آزادگان

همیدون گله هرچه داری از اسپ
ببر سوی گنجور آذرگشسپ

در اینجا هم باز مانند دورۀ هرمزد آذربایجان ناحیه‌ای امن و پناهگاهی برای رهایی از خطرهاست. دربارۀ سفارش رستم به برادرش برای رفتن به آذربایجان، افزون بر امنیّت و آرامش این ناحیه از ایران به این نکته هم باید توجّه کرد که فرّخ‌هرمزد پدر رستم و خودِ او بنابر گزارش تاریخ سبئوس (تألیف: بین ۴۰-۶۰ ه.ق به زبان ارمنی) فرماندار ناحیۀ آذربایجان بودند و حتّی در بعضی منابع رستمِ فرّخ‌هرمزد/ فرّخ‌زاد با صفت «آذری» به معنایِ «آذربایجانی» معرّفی شده است.

[آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی دربارۀ جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارسالۀ شاهنامه در آذربایجان، دکتر سجاد آیدنلو، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۱، ۶۷ - ۶۸]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation