کافه هدایت
9.25K subscribers
1.48K photos
183 videos
202 files
540 links
● کافه هدایت ●

فیسبوک :
www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/
Download Telegram
نظر خودِ #صادق_هدایت دربارۀ بوف کور

- م.ف: بنظرم بوف کور خیلی «شخصی‌»ست. خواب و خیال شخصی خودتان است. برای اینکه بوف کور را بنویسید، دوا می‌خوردید؟ واضح‌تر بگویم، خیلی معذرت می‌خواهم، آیا مخدرات مصرف می‌کردید؟

- نه، هرگز! بوف کور پر از effect [شگرد] است. حساب و کتاب دقیق دارد. اگر در حالت نشئه بودم که نمی‌توانستم بنویسم! چُرت می‌زدم. تو هم فکر می‌کنی که پرسوناژ بوف کور من هستم؟ اشتباه، اشتباه محض! اتفاقا درست برعکس بود. هر صفحه‌اش را مثل حامل موسیقی، جلوی خودم می‌گذاشتم و تنظیم می‌کردم. جاهائیش که بنظر خیالی می‌آید، درست قسمت‌هائی‌ست که کلمه‌به‌کلمه، سبک‌وسنگین کرده‌ام.

زهر را، چون‌که توش زهر است، زهر را چلانده‌ام و چکه‌چکه روی کاغذ ریخته‌ام. اول از خود می‌پرسیدم که می‌خواهم چه بگویم؟ و بعد می‌گشتم ببینم بهترین شکل و لحن برای گفتنش چیست؟... فقط تو نیستی که عوضی گرفته‌ای! از تو استادترها هم فکر می‌کنند که پرسوناژِ بوف کور، خودِ من است! البته، خب، حرف‌ها مال خودم است، ولی پرسوناژش از من سَواست. هر خطش به‌عمد نوشته‌شده. . .تصورات افیونی هم نیست. وقتی یک چیز وحشتناک می‌نوشتم، خودم می‌خندیدم.


@Sadegh_Hedayat©️
خوب است نژادهای پست انسان را که هنوز درحال توحش باقی هستند نیز فراموش نکنیم؛ و اگر منصفانه در وضعیت انسان و حیوان تعمق بنماییم خواهیم‌دید که در بین آنها کمتر انقلاب و اختلال روی می‌دهد؛ و اگر آنان کشتار و جنگ را می‌دانند، ندرتاً این جنایت مهیب، این مبارزات هولناک، این نیرنگ‌های گوناگون در نزد آن‌ها دیده می‌شود و اگر هنوز انسان آدم‌خوار است، در بین گرگ‌ها گرگ‌خوار نمی باشد. پس در مقابل این همه اعمال شنیع، سبعیت و پستی، بی‌اختیار مجبور می‌شویم اقرار نمائیم که: انسان یک جانور فاسدی است.

#صادق_هدایت
#انسان_و_حیوان

@Sadegh_Hedayat©
کافکا از دنیایی با ما سخن می‌گوید که تاریک و درهم پیچیده می‌نماید، بطوریکه در وهله‌ی اول نمی‌توانیم با مقاس‌های خودمان آنرا بسنجیم. در آن از چه گفتگو می‌شود، از لایتناهی؟ خدا؟ جن و پری؟! نه، این حرف‌ها در کار نیست. موضوع‌های بسیار ساه و پیش پا افتادۀ زندگی روزانه‌ی خودمان است، با آدم‌های معمولی، با کارمندان اداره روبرو می‌شویم که همان وسواس‌ها و گرفتاری‌های خودمان را دارند، به زبان ما حرف می‌زنند و همه چیز جریان طبیعی خود را سیر می‌کند. ولیکن، ناگهان احساس دلهره آوری یخه مان را می‌گیرد! همه‌ی چیزهایی که برای ما جدی و منطقی و عادی بود، یکباره معنی خود را گم می‌کنند، عقربک ساعت جور دیگر بکار می‌افتد، مسافت‌ها با اندازه‌گیری ما جور در نمی‌آید، هوا رقیق می‌شود و نفسمان پس می‌زند. آیا برای اینکه منطقی نیست؟ برعکس همه چیز دلیل و برهان دارد، یک جور دلیل وارونه؛ منطق افسار گسیخته‌ای که نمی‌شود جلویش را گرفت. اما برای اینست که می‌بینیم همه‌ی این آدم‌های معمولی سر بزیر که در کار خود دقیق بودند و با ما همدردی داشتند و مثل ما فکر می‌کردند، همه کارگزار و پشتیبان "پوچ" می‌باشند.

#پیام_کافکا
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©️
مادلن با توپ بزرگی که در دست داشت آمد پهلوی ما نشست و شروع به صحبت کرد. مثل این بود که چندین سال است مرا می شناسد. گاهی بلند می شد و با توپی که در دستش بود بازی می کرد دوباره می آمد پهلوی من می نشست.  من توپ را به شوخی از دست او می کشیدم، او هم پس می کشید دستمان به هم مالیده می شد. کم کم دست یکدیگر را فشار دادیم.  دست او گرمای لطیفی داشت. زیر چشمی نگاه می کردم: به سینه، پاهای لخت و سر و گردن او. با خودم فکر می کردم چقدر خوب است که سرم را بگذارم روی سینه ی او و همین جا جلوی دریا بخوابم!

#صادق_هدایت
#مادلن

@Sadegh_Hedayat©
طنز هدایت
نامه‌ها

      هدایت در بذله‌گویی فوق‌العاده بود، در طنز کارآمد بود و در استهزاء تبحر کامل داشت. لیکن او در عین حال، بذله‌گویی ظریف طبع بود، استعداد خاصی برای شوخی لفظی داشت که اغلب در معیت رفقای نزدیک و در برخی نامه‌هایی که به آنها می‌نوشت خود می‌نمایاند. به راستی نیز بعضی نامه‌هایی که در اواخر زندگی نوشته است از بهترین کارهای ادبی آن موقع به شمار می‌آیند. به علاوه، نامه‌های او روشن‌تر از برخی نوشته‌های دیگرش، تسلط بر زبان و استفاده‌ی سهل و ساده و ماهرانه‌ی او از آن را در گفت‌و‌گو و مکاتبه نشان می‌دهد.

   د بحث درباره‌ی نامه‌های این دوره از نقطه نظر ارزش‌های ادبی و زبان شناختی بسیار طولانی خواهد بود در اینجا ذکر چند سطری از نامه‌ی ۲۶ فوریه ی ۷/۱۹۲۹ اسفند ۱۳۰۷ او به رضوی، به عنوان نمونه‌ای از شوخ‌طبعی ادبی هدایت، که مجدداً در نامه‌ها و نوشته‌های طنزآمیز بعدی او با آنها روبه‌رو خواهیم شد، کافی است.

     الساعه در اتاق خوابگاه ساعت درست ۱۰ و ربع کم است دو سه میز روشن و باقی خوابیده‌اند از همه عذاب‌ها بدتر پهلوی من یک ترک اعجوبه‌ای افتاده که... پناه بر خدا از ساعت ۹ می‌رود در رختخواب و صبح زود پا می‌شود آن هم تمام این مدت را مثل کسی که در دهنش ریده باشند.... خرخر می‌کند.

هدایت به رغم بدخلقی معمولش تا پایان زندگی طنز، بذله گویی، هجو گزنده و (گاه) کلبی‌مسلکی زهر آگینش را حفظ کرد. واقعاً هم هر چه سنش بالاتر می‌رفت و بیشتر احساس نارضایتی می‌کرد، شوخی‌هایش در صحبت و مکاتبه تندتر و نیشدار‌تر می‌شد، انگار برای تسکین روح حساسش به آن متکی بود.

     افسردگی و حساسیت بیش از حد هدایت، در همان مقالات دوران جوانی، یعنی اوایل دهه‌ی (۱۳۰۰) که در فصل ۲ عنوان شد و در نامه‌ی مهر (۱۳۰۴) به رضوی، چند ماه پیش از عزیمتش به اروپا آشکار است. او ضمن آن نامه به رضوی حق می‌دهد که ایران و مافیها را زود فراموش کرده‌باشد، دور از این خواب خوفناک این کابوس جانگداز».

     این مطلب نشان می‌دهد که او بدبختی خود را زاییده‌ی عوامل بیرونی می‌داند و اندک زمانی بعد که در آزمون اعزام محصل به اروپا قبول شد قاعدتا می‌بایست بسیار به وجد آمده باشد اما به محض این که پایش به خاک اروپا می‌رسد مقاله‌‌ای درباره‌ی مرگ را می‌نویسد، و بعدا هم در فرانسه دست به خودکشی می‌زند. او در طول اقامت در اروپا ناخشنود و ناموفق بود، لیکن در چند ماه اول پس از بازگشت به تهران در نامه‌هایی که به رضوی نوشته با قدری امیدواری نسبت به آینده مواجه می‌شویم.


#همایون_کاتوزیان
#صادق_هدایت


@Sadegh_Hedayat©️
چون چند ماهی در یکی از مدارس رفته باشی و چند کلامی از یک زبان خارج مذهب آموخته، به حدی که بتوانی فقط اسم نویسنده کتاب یا عنوان مقاله‌ای را بخوانی، میتوانی خود را در زمره مترجمین مشهور بچپانی. پس بکوش تا بدانی فلان کتاب از کیست و درباره چیست، آنگاه هرچه دم قلمت بیاید غلط‌انداز بنویس و بنام نامی نویسنده اصلی منتشر کن؛ هر چه خواستی از قول او بساز و هیچ خود را مباز.

#قضیه_اختلاط_نومچه
#وغ_وغ_ساهاب
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©
نه تنها در فرانسه ، بلکه در آلمان و چکسلواکی و هر جا که پای شیعه به آنجا رسیده کثافتکاری هایی کرده اند که جهودهای بدنام پاچه ورمالیده در مقابل آن ها پیغمبر نمود می کنند.
البته این هم امری بسیار طبیعی است، چون این ها همان دزد و دغل های داخلی هستند که برایشان همه چیز مجاز است. در خارجه هم همان روش خود را دنبال می کنند.

#نامه_به_حسن_شهید_نورایی
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©
میکده ای پیداست که میان آن قندیل روشنی آویزان است ، چند کوزه در رف آن چیده شده ، کنار دیوار روی سکو قالیچه افتاده سه نشیمن کوتاه بی ترتیب در آنجا گذاشته شده .

« مجلس یکم »

مازیار به حال شوریده ، لباس پاره ، کنار شهرناز نشسته شهرناز چنگی در دست دارد . آهسته می نوازد و بهمان آهنگ میخواند :

زمانی دل به رود و باده خوش دار
بـجـام بـاده بـنشـان گـرد تـیـمار
اگـر مـاندسـت لـخـتی زنـدگـانی
ســرآیـد رنـج هـای ایـنجــهـانی
همان گـردون که بر تو کرد بیـداد
بـعـذر آیــد تـرا روزی دهــد داد
بسـا روزا کـه تـو دلـشـاد بـاشی
وزیــن انــدیـشــگـان آزاد باشی
اگـر کـار تــو دیـگر کرد کـیـهان
مر او را هـم نـمانـد حـال یکسان

ساز را زمین می گذارد ، مازیار دست های او را در دستش میگیرد .
مازیار - میخواستم یک پیاله شراب از دست تو بنوشم .
شهرناز در پیالهٔ مازیار شراب ریخته به او میدهد و مازیار هم گرفته سر میکشد .
مازیار - بیا نزدیک من بنشین ... بیا پهلوی من ... همین تو برای من ماندی !

#مازیار
#صادق_هدایت


@Sadegh_Hedayat©
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در این ویدئو #بزرگ_علوی نویسنده نامدار ایرانی درباره نگاه #صادق_هدایت به #زن می‌گوید.



@Sadegh_Hedayat©️
- این قائد عظیم‌الشان که همه‌ی هستی مملکت را بالا کشید، جواهرات سلطنتی را دزدید و عتیقه‌ها را با خودش برد، حالا یک مشت عکس رنگین خودش را توی دست مردم به یادگار گذاشته که به لعنت شیطان نمی‌ارزه.
یکی نبود ازش بپرسه مرتیکه پول ملت را کجا می‌بری؟ برای اینکه همه‌ی آن‌هایی که ماندند شریک دزد و رفیق قافله هستند.

- اما اقلاً ظاهر را حفظ می‌کرد و ازش حساب می‌بردند.

- مگر مسئول وضعیت کنونی ننه‌ی حسنه‌؟! نتیجه‌ی مستقیم کار اونه که ما را به این روز نشاند! اشتباه نکنید اگر رضاخان بود از آن‌های دیگر بدتر می‌کرد. مگر همین‌ها که حالا سرِ کارند پادوی او نبودند؟ چرا راه دور می‌روید؟ استادهای او اینجا هستند، خودش هم آلت بود، مسخره بود، یک مرتیکه‌ی حمال بود که خودش را فروخته بود. بار خودش را تا آخرین دقیقه بست. شام سی شبش را هم کنار گذاشت، به ریش ملت خندید و با آن رسوایی دک شد. حالا هر کدام از تخم و ترکه‌اش می‌توانند تا صد پشت دیگر با پول این ملتِ گدا گشنه توی هفت اقلیم معلق وارو بزنند.
آن‌وقت اقتضا می‌کرد. اگر خودِ رضاشاه هم اینجا بود حالا از طرفداران هفت خط دموکراسی می‌شد و به بدبختیِ ملت سیلِ خون گریه می‌کرد. او بود که راهِ دزدی را به مردم یاد داد.


#حاجی_آقا
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©