Art Cafe
2.16K subscribers
7.57K photos
546 videos
45 files
739 links
اگر مايل هستيد
عكس،نوشته،شعر و نقاشى هاتون رو به اسم خودتون با كافه هنر به اشتراك بگذاريد تا دوستان هم از هنر شما لذت ببرند🌻
منتظرتان هستيم

باران كه مى بارد
تو در راهي...🍃🍁

ادمين:


@ahmadiseresht
Download Telegram
مردم امکان دارد برای بدبختی‌هامان کاری کنند اما هیچ‌وقت نمی‌توانند برای رنج‌هامان کاری کنند. تفاوت رنج با بدبختی این است که رنج را فقط‌و‌فقط خودت می‌فهمی و دیگران از درک‌اش عاجزاند. بدبختی میان همه‌مان مشترک و آشنا است. تا درباره‌شان حرف می‌زنی همه نمونه‌هاش را می‌شناسند اما این رنج‌ها، این رنج‌های منحصربه‌فرد و لعنتی. شما فیلم متوسط درباره‌ی بدبختی بساز، برای دیدنش صف می‌بندند. شما درباره‌ی رنج‌ها فیلم عالی بساز، معمولن بعد از فیلم دختره به پسره می‌گوید “چی شد؟”

#باعماد
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
.
April 22
شاید هم او هنوز دوستش نداشت، شاید پیش از سفر فرصت نمی‌کرد عاشقش شود... پریشان، سرش را پایین انداخت و نگاهش به گل‌های پلاسیده‌ی بالاتنه‌ی لباسش افتاد که گویی می‌خواستند گریه سر دهند. اینکه چقدر رویایش گذرا و سعادتش، حتی اگر به وقوع می‌پیوست، کوتاه‌مدت بود، با غم گل‌های پلاسیده‌ای یکی شد که پیش از مرگ، صدای تپش قلب او را برای نخستین عشقش، نخستین تحقیرش، و نخستین غمش، شنیده بودند.


بی‌احساس، ترجمه‌ی مینو مشیری
#مارسل_پروست

@cafee_art
.
.
April 22
.
زندگی چیزی نیست جز خستگی آخرِ شب که اشتیاق به خواب نگذارد روز رفته را مرور کنی و نفهمی بدبیاری‌های دنیا چندتاست.
April 22
.
بزرگترین حسرت ما سرعت بیش از حد و ناموجه زمان است. در واقع، قبل از اینکه متوجه شوید، تابستان در حال از بین رفتن است - آن تابستان غیرقابل بازگشت که تقریباً همه مردم آن را با خاطرات دوران کودکی مرتبط می‌کنند. قبل از اینکه متوجه شوید، جوانی شما کم رنگ می‌شود و چشمانتان کسالت بار می‌شود. در این میان هنوز حتی یک صدم از جذابیتی که زندگی در اطراف پراکنده کرده است را ندیده اید. هر روز حسرت هایی دارد و گاهی هر ساعت. افسوسها، هر صبح از خواب بیدار می‌شوند. اما هر شب به خواب نمی‌روند.


عکس ورنزو بتیو
.#کنستانتین_پاوستوفسکی
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
.
April 23
.
.
بغلم کن، بغلم کن میلنا، چون دیگر کلمات کافی نیستند.

#​کافکا در نامه به میلنا

@cafee_art
.
.
April 23
از جوانی‌ام پژمردگی ماند، و سالها طول کشید تا به این مفهوم ایمان بیاورم که گذشته هرگز بر نخواهد گشت. تنها افکاری مه آلود از آن باقی می‌ماند و خاطرات درست در لحظاتی زنده می‌شوند که ما هیچ نیازی به مرور آنها نداریم. ذهن انسان هم عجیب است درست دست می‌گذارد روی عجیب‌ترین و بعضا تلخ‌ترینشان. نیمه شب دمدم‌های صبح وقتی هیچ کس نیست تا برایش بگویی درست چه شده است که اینچنین بهم ریخته‌ای آنها را از گور ذهنت بیرون می‌آورد و زنده‌شان می‌کند.


کتاب: جنگ و صلح
اثر هنری: ایزاک ایلیچ لویتان، قبل از رعد و برق

.

@cafee_art
.
.
April 23
در من شعری زندانی ست
زخمی و ستیزه جو و سرکش
در من
غرش ٍ سکوتی عظیم
به بند ام کشیده است !

#احمد_نجاتی
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
.
April 23
.
اسبش را فروخت و با پولش ۱۰ تا خر خرید؛ خب بله، دورش شلوغ شد...
حکایت خیلی‌هاست.
April 23
روت، همسایه مان مرده، این را دو روز پیش فهمیدم.  از جلوی خانه اش که رد می شدم دو تا مرد قلچماق دیدم که دارند وسایل روت را از خانه بیرون می آورند و در حیاط تلنبار می کنند. روت کی مرده بود؟ می خواستم بروم از مردها بپرسم. خجالت کشیدم. از روی مرده ی روت خجالت کشیدم. از اینکه مردها بفهمند همسایه های روت نبودنش را ندیده اند و مردنش را نفهمیده اند.و راستش ترسیدم. از اینکه بشنوم روت در تنهایی مرده همین حالا هم عرق سردی به تنم می نشیند. روت همسر یا بچه ای نداشت. دو تا سگ داشت که می آوردشان توی کوچه هواخوری. بعد به هوای چک کردن صندوق پستی آنقدر می ایستاد تا یکی سر برسد و با او حرف بزند. گاهی می گفتم روت دارم می روم خرید چیزی می خواهی؟ می گفت نه سرگرد خریدهایم رو می کند. سرگرد همسایه روبرویی روت که البته ارتشی نیست. ما سرگرد صدایش می زنیم چون همیشه با سینه سپر راه می رود و از دور سلام نظامی می دهد. برایش احترام زیادی قایلم چون با وجود سن زیاد به روت هم می رسید.
اسم روت و تاریخ فوتش را در سایت مرحومین پیدا کردم. چند ماه پیش مرده بود. در قسمت وابستگان نوشته شده بود دوستان و همسایگان. فهمیدم روت هیچ خانواده ای هم نداشته. ثبت آگهی هم احتمالا باز کار سرگرد بوده. آرزو کردم که از میان همسایگان من تنها کسی باشم که بی خبر بوده. که روت در تنهایی نمرده باشد. که لااقل چند نفری در تشیع جنازه اش شرکت کرده باشند. یکی دو نفر گلی چیزی روی قبرش گذاشته باشند. یکی دو نفر چند جمله ی کوتاه در موردش گفته باشند. یک خانم نود و هشت ساله ی سرحال و کنجکاو و دوست داشتنی با موهای نقره ای و چشمانی مهربان که لبخندش تا سالها بعد در خاطر همسایه ی چند خانه آن طرف ترش زنده می ماند.

#نیکی_فیروزکوهی
‌پ.ن. اینجا کوچه ی ماست و این خونه سبزه خونه ی روت💚


@cafee_art
.
.
April 23
کدام  مرد  می تواند
زن را انگونه که شایسته‌ي اوست
دوست بدارد ...؟
لبخندش را  طرح  و
پريشاني هایش را 
شانه بزند
رویاهایش را
مو به مو ببافد
اندوهش را
در انفرادي آغوشش
دستبند بزند
و گریه هایش را
سر ببرد

#شهناز_صمدی
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
.
April 23
.
دیرگاهیست که در این تنهایی
رنگ‌ خاموشی
در طرح لب است
April 23
.
«و چقدر شدیداً مشتاق انسانی هستم که صادق باشد و بتواند صحبت کند، حتی اگر یک هیولا باشد.»

_نامهٔ فردریش نیچه به خواهرش، الیزابت نیچه.
April 24
.

..گاهی اوقات مجبورم
به آرامشِ عمیقِ سنگ حسادت کنم
چقدر خیالش آسوده است،
چقدر تحملِ سکوتش طولانی‌ست...



#سید_علی_صالحی
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
.
April 24
می‌دانم نامه‌ای که برایت فرستادم،
طولانی، مبهم و بسیار پیچیده بود
با این‌که بیشتر از یک واژه نبود!

اشکالی نیست...
امشب وقتم آزاد است،
بگو ببینم،
کدام بخشِ «دوستت دارم» را
متوجه نشده‌ای؟


#قیس_عبدالمغنی
ترجمه: #سعید_هلیچی
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
.
April 24
دیگران -اطرافیان و نزدیکان- از ما، از این موجود پر آسیب و فناپذیر در بزرگسالی اغلب توقع‌های زیادی دارند، غافل از اینکه روزهایی هستند که این فرد بزرگسال حال هیچ‌ چیز‌ و هیچ‌ کس را ندارد. همان روز کرکره زندگی و جهان را برای مدتی، پایین می‌دهد و خیلی راحت در خودش فرو می‌رود.

#الهام_اسدی
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
.
April 24
هرچقدر هم بخواهیم روابط‌مان را چسب‌کاری کنیم تا مثل سابق کار کند اما زخم‌ زبان‌ها و رفتارهای ناشایستِ به‌وجود‌آمده هیچ‌وقت فراموش نمی‌شوند. این تقصیر هیچ‌یک از طرفین نیست؛ تقصیر موجودی پنهان و بی‌چهره به‌نام «رابطه» است که ادا و اطوار بسیار دارد. گاه چسب‌کاری می‌کنیم، فرصت می‌دهیم اما می‌بینیم نمی‌شود. «رابطه» حافظه‌ای دارد که حرف‌ها و تصاویر را ثبت کرده. رابطه‌ای که تَرَک برداشت، به‌تدریج وا می‌رود و در نهایت می‌شکند. خیلی بزرگواری و مهارت می‌خواهد که طرفین رابطه را از نو بسازند و در آن ساختن رشد کنند.

#باعماد
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
.
April 24
گفت: یعنی ما هم مثل کدخدا می شویم؟
گفتم: صبر کن
شدیم که هیچ،نشدیم!
کدخدا را می کنیم مثل خودمان

#ایلیانوروزی
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
.
April 24
در دنیا، هیچ‌کس «هم» آدم نیست.
آدمیزاد یک «هم» تنهاست.
تمام هم‌های آدم، دور اند، بالاخره روزی دور می‌شوند. آدم می‌ماند و خودش. آنوقت می‌بیند تنها کسی که باید بیشتر می‌شناختش، بیشتر وقت می‌گذراند با او، بیشتر مراقبش بود، بیشتر دوستش بود، خودش هست! چشم باز می‌کنی می‌بینی همه‌ی هم‌ها، روزی، جایی، وقتی، دیگر هم‌ت نیستند. از اولش هم نبودند. همه در قسمتی از مسیر و تا حدی و اندازه‌ای، با تو هستند. همه هم‌تنهای همیم. همین.

#محبوبه_احمدی
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
.
April 25