درس گفتارهای علوم سیاسی، روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی
4.1K subscribers
223 photos
68 videos
41 files
1.83K links
هدف کانال معرفی مکاتب و نظریه های علوم سیاسی و روابط بین الملل و ارائه فایل، سخنرانی، بخشهایی از کتاب‌های تخصصی رشته علوم سیاسی، روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی میباشد.
ارتباط با ادمین و ارسال مطالب و تحلیلها:

@ngolizadehmoghadam
Download Telegram
تاریخ مملو از نقاط عطف بسیاری است که ما را هم در آستانه بهشت و هم در آستانه جهنم قرار داده است. وقتی به اعلامیه ١۴ ماده ای ویلسون در بحبوحه جنگ جهانی اول نگاه می‌کنیم بنظر میرسد که جهان از ١٩١٩ به بعد سراسر خوشی و صلح خواهد بود ولی وقوع جنگ جهانی دوم نشان داد که دستیابی به بهشت برین در زمین اگر نه غیر ممکن،بسیار سخت خواهد بود. شکست یا پیروزی در جنگ های قدرت‌های بزرگ هر کدام می‌توانست آینده دیگری برای نوع بشر رقم بزند کما اینکه نوع اتحادها نیز در جنگها خود یک نقطه عطف بشمار می‌روند؛ نوع اتحادها در جنگ جهاني دوم، طبیعتا بر تقسیم بندی قدرت تاثیر بسزایی میگذاشت و همینطور اگر رقابت بین آمریکا و شوروی به جنگ تمام عیار هسته ای منتهی میشد شاید تاریخ در جنگ سرد به اتمام می‌رسید. وقتی که می‌خواهیم از گذشته بعنوان چراغ راهی برای آینده استفاده کنیم باید بگوییم ما هنوز هم در آستانه‌ بهشت و جهنم هستیم و با اضطراب بین این دو دروازه در حرکتیم. تاریخ هنوز تصمیم نگرفته است که از کدام یک از این دو سر دربیاوریم.نقاط عطف بسیاری نیز در آینده رخ خواهند داد که می‌توانند ما را به سمت هر کدام از این دو آستانه سوق دهند.

#نادر قلیزاده

https://tttttt.me/ecopolitist
صرف بیان طبیعی بودن، جهان‌شمولی و برابری حقوق بشر در اعلامیه هایی مانند اعلامیه استقلال آمریکا، اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه و حدود دو قرن پس از آن در شق جهانی آن یعنی اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین، بمعنی رساندن انسان به سرمنزل و جایگاه واقعی اش نبوده و نیست؛ اعلامیه فرانسوی حقوق بشر و شهروند مدعی تضمین آزادی‌های فردی بود، اما مانع پدید آمدن دولتی ملی که سرکوب کننده حقوق انسانها بود، نشد. مدتها پس از صدور اعلامیه هایی اینچنین کامل از لحاظ دارا بودن عناصر زیبایی شناختی، معلوم شد که این حقوق آنقدرها که در ذهن واضعانش می‌گذشت، جهانشمول، بدیهی و طبیعی نبود. به زودی عدم شمول چنین قوانینی برای کودکان، مجانین، زندانیان، خارجیان در فرانسه، و برای افراد فاقد اموال و مستغلات، برده ها، سیاهان، برخی اقلیت‌های دینی در آمریکا، و همیشه و همه جا زنان معلوم گردید. حتی صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر و بیان عام الشمول و الزامی این حقوق در قالب دو میثاق بين المللی نیز به وضعی بهتر برای اقلیت‌ها ختم نشد. دامنه نقض حقوق این افراد در عصر معاصر ما شدیدتر و گسترده تر نیز شده است.

علت شاید در چیزی باشد که ما آنرا عدم مشارکت سیاسی می‌نامیم؛ حقوق بشر تنها زمانی معنادار می‌شود که محتوای سیاسی پیدا کند، چنین حقوقی تنها در اجتماع انسانی و مشارکت فعالانه واجدان و قائلان و بتعبیری دارا بودن سهمی از قدرت سیاسی میسر است. شاید اگر یهودیان آلمان به اندازه کافی در سیستم سیاسی این کشور دارای قدرت بودند، از ظهور فردی مانند هیتلر جلوگیری بعمل می آمد، بوسنیایی ها اگر دارای نقشی مشابه صرب‌ها در ساختار سیاسی - نظامی یوگسلاوی سابق بودند می‌توانستند پس از تجزیه این کشور، سهمی برابر با صرب‌ها، از ماترک یوگسلاوی سابق را کسب کنند و به وضعیتی دهشتناک دچار نشوند. هر چه سهم زنان در قدرت سیاسی جوامع بیشتر باشد، آنها امید بیشتری برای تضمین حقوق خود خواهند داشت. سیاهان در آمریکا اگر سهمی متناسب با جمعیت خود در هرم سیاسی قدرت داشته باشند، بالتبع دیگر نیازی به شورش‌های مقطعی و سالیانه برای احقاق حقوق خود نخواهند داشت.


#نادر قلیزاده


https://tttttt.me/ecopolitist
آینده چگونه خواهد بود؟

@ecopolitist


نمیتوان آینده را براحتی پیش بینی کرد، وقتی می‌خواهیم آینده را پیش بینی کنیم، چشم اندازهای ما معمولا در چهارچوب ایدئولوژی ها و نظام‌های اجتماعی محدود می‌شوند. این بدان معناست که همه ما تقریبا مطمئن هستیم که هر آنچه ما بدان معتقدیم در آینده اتفاق خواهد افتاد، اما شاید آینده به گونه ای دیگر رقم بخورد. ادیان سنتی مانند مسیحیت و اسلام ما را ترغیب به باور به ظهور عیسی مسیح یا مهدی موعود می‌کنند. دمکراسی ما را دعوت به باور به یک پایان دمکراتیک می‌کند. نظام سرمایه داری به ما اجازه نخواهد داد تا گزینه ای در فراسوی آن برای خود ترسیم کنیم، و اومانیسم مانع از این می‌شود تا بتوانيم یک سرنوشت پسا انسانی برای خود تصور کنیم. شاید سخن کسانی که معتقد به حرکت دورانی تاریخ هستند درست باشد و ما در انتظار ظهور هیتلر و استالینهای آینده، که تمامی فناوری‌های لازم برای به بردگی کشیدن انسانها را داشته باشند، نشسته ایم
ممکن است که ما در یک رویارویی کاملا انسانی با توسل به تسلیحات کشتار جمعی به زندگی خود در کره زمین خاتمه خواهیم داد.

می‌توان آنچه که در فیلم‌های آخرالزمانی در مورد حمله موجودات فضایی به کره زمین نشان میدهند را فرض واقع در نظر گرفت و در انتظار رستاخیز نشست و یا حتی کوچ انسان به سیاره های دور دست و جنگ بین سیاره ها را که به نابودی متقابل بین سیاره ای ختم می‌شود از نظر پنهان نکرد.

شاید ما هم‌چنان به حرکت خود در تاریخ ادامه دهیم، اما قبل از آنکه بتوانیم از کره خاکی خارج شده و یک سیاره قابل سکونت برای خود پیدا کنیم، ناگهان ستاره ای دنباله دار از راه برسد و به زندگی ما خاتمه دهد.

پیشرفت فناوری اطلاعات و ربات ما را قادر به ساخت انسانها و موجوات سایبورگ کرده است که می‌تواند به خدمت نزاعی جدید در روابط بین انسانها و نابودی آنها ختم شود. حتی می‌توان دنیایی را فرض کرد که هوش مصنوعی با کمک الگوریتم و توانایی یادگیری بسیار بالا، انقلابی را بر علیه ما براه انداخته و خود را به مالک و ارباب سیاره تبدیل کرده است.

از نظر داتائیستها، زیست ما در نهایت به یک تمامیت اینترنتی ختم خواهد شد که گونه ما دیگر کاری برای انجام دادن نخواهد داشت و ارزش آن در بهترین حالت، در حد و اندازه داده ای قابل پردازش خواهد بود.

گونه ما می‌تواند بعد از هزاران سال، تکامل یافته و به یک گونه جدید با قابلیت‌های خارق‌العاده تبدیل شود که دیگر در برابر بیماری‌ها آسیب پذیر نباشد، حتی ممکن است فناوری مدرن، ما را به مرحله ای برساند که دیگر مرگ مفهوم خود را برایمان از دست بدهد و ما به موجودی فناناپذیر تبدیل شویم.


یک کار برای گسترش افق دیدمان دقیقا اینست که از احتمالات مختلف برای آینده خودمان مطلع باشیم و حتی بدانیم که دیگران چه نظری در این مورد دارند. ما باید با برداشتن موانع، و تصور آینده ها، شیوه های زیستن و راهکارهای عملیاتی تخیلات خود را غنی تر سازیم و بتوانیم اطلاعات مورد نیاز خود برای زیستن را در جهان مملو از اطلاعات گزینش کنیم.


#نادر قلیزاده
#ادمین


https://tttttt.me/ecopolitist
یک اشتباه دیگر که به فاجعه‌ای بزرگتر از جنگهای ناپلئونی منتهی شد، این بود که اساس نظم جهانی بار دیگر بر شالوده ای گذاشته شد که شرکت کنندگان در کنگره وین گذاشته بودند؛ یعنی موازنه قوا.
نقطه عزیمت نظم اروپایی پساوستفالیا را موجودیتهایی گذاشتند که پیش از این نمونه اش دیده نشده بود؛ دولتهایی که دیگر از نیروی انگیزش مذهبی خود جدا شده بودند.
چنین رویه ای در کنگره وین نیز تکرار شد و شرکت کنندگان در این کنگره علارغم ظهور خطر روسیه تزاری، به لزوم ایجاد نظام موازنه جدیدی که قادر به جلوگیری از سلطه مجدد فرانسه بر اروپا باشد تاکید شد. حتی به فکر رهبران کشورها در کنگره وین نیز نرسید که شاید کشور دیگر غیر از فرانسه بخواهد نظام موازنه قدرت را بر هم زند چه برسد به اینکه کشور فوق، کشوری باشد که هنوز متولد نشده است.

جهان ما پس از چشیدن طعم نظم امپراتوری در قالب امپراتوری های بزرگ، نظم حاصل از موازنه قوا و در نهایت نظم هژمونیک، هنوز به نظم و صلح جهانی مطلوب دست نیافته است و خطرات گوناگونی از هر سو، نظم و امنیت جهانی و حتی موجودیت انسانی ما را بخطر می‌اندازد.
شاید ما به مبانی دیگری برای رسیدن به صلح و امنیت و یا نظم نیازمند خواهیم بود و ما باید بار دیگر بین انتخاب از میان مبانی موجود برای صلح جهانی یعنی موازنه قوا، مدیریت قدرت‌های بزرگ، سازمان‌های بین المللی، حقوق بین الملل، رژیم‌های بین المللی و حکومت جهانی ، یکی را انتخاب کنیم و یا آنکه ترکیبی متناسب و متعالی از این نهادها را برای عهده دار بودن مسئولیت صلح و امنیت جهانی بچینیم و یا آینده جهان و خودمان را به نتایج جنگهایی بسپاریم که ممکن است نابودی نوع بشر را رقم بزنند.


#نادر قلیزاده


https://tttttt.me/ecopolitist
بواقع در صورت عدم دسترسی به منبع حقیقی دین، صرف داشتن عقیده ای مبتنی بر آن که می‌تواند واقعیت نیز داشته باشد، در صورت وجود تساهل مذهبی، خطری برای ما ایجاد نمی‌کند. ما می‌توانیم بر اساس اصول همزیستی و رواداری در کنار دیگران زندگی کنیم و به آزادی عقیده يکديگر ارج نهیم. مشکل زمانی پدید می آید که تساهل در امور دینی را کنار می‌گذاریم و یا باور و برداشت خاصی را فرض واقع بگیریم.
معنا که نقطه آغاز آن همان برداشت خاص یک شخص است با پذیرش و اعتقاد به حقانیت آن از سوی دیگران شکل می‌گیرد، امری که نه حقیقت محض و بلکه حقیقتی قراردادی و برساخته ای ذهنی است و به شکل هویت‌ و یا گفتمان خاصی متظاهر میشود.
زمانی که معنا به یک ایدئولوژی و شیوه رفتار تبدیل شود و اصل رواداری نیز کنار گذاشته شود، تبدیل به امری می‌شود که حاکمیت را عطیه الهی و حق انحصاری خود می‌داند که بنا به ویژگی خاص خود گرایش به جهان‌شمولی حتی با زور شمشیر را نیز دارد. چنین تلاش‌هایی در نهایت ما را با اندیشه هایی مواجه می کند که تمام تلاششان معطوف جهانی کردن ارزش‌ها و نظم دینی و سیاسی مورد نظر خود با توجیهات مختلف است و به بروز جنگهایی ختم می‌شوند که شیرازه زندگی انسان‌ها و نظم و صلح جهانی را فرو می‌پاشد.

#نادر قلیزاده
#هرمنوتیک
#اندیشه سیاسی در اسلام
#ازادی مذهب


https://tttttt.me/ecopolitist
بخش اعظمی از تلاش نظام‌هایی که خود را طلایه دار مبارزه با استعمار و استکبار جهانی معرفی می‌کنند، معطوف تبلیغات بر علیه کشورهایی است که بعنوان جهان توسعه یافته شناخته می‌شود.
پروپاگاندا در چنین نظام‌هایی که حسب حادثه زیر سایه دیکتاتورها و رژیم‌های اقتدارگرا به زیست خود ادامه می دهد، از یک طرف در پی تخریب چهره کشورها و جوامعی است که ماکس وبر از آن تعبیر به «تیپ ایده آل» می‌کند و از سوی دیگر به ابزار دست سینه چاکان نظام برای پررنگ نشان دادن شبه پیشرفت‌های رژیم تبدیل شده است.از نظر حاکمان اقتدارگرا "اگر پروپاگاندا درست بکار گرفته شود اذهان توده‌ها را براحتی می‌شود دستکاری کرد. با پروپاگاندا "می‌توان جهنم را بهشت جلوه داد و برعکس و فلاکت‌بارترین شکل زندگی را بهشت جلوه داد.
توگویی دیکتاتورها در طول تاریخ بیشتر از آنکه از سرنوشت یکدیگر درس عبرت بگیرند، شیوه‌های مختلف فریب مردم را یاد می‌گیرند.

#پروپاگاندا
#تیپ آرمانی
#نادر قلیزاده


https://tttttt.me/ecopolitist
یک مسئله مهم در جوامع جهان سوم عبارتست از طرز استفاده از مفاهیم.
مفاهیم در چنین جوامعی بوضوح نشان از تضاد و تناقض عمیق اجتماعی، فرهنگی، قومی، زبانی، نژادی و به بیان کلی‌تر هویتی است.

جوامعی پیشامدرن که تنها نمود عینی و آشکار مدرنیته را در تاکید بر هویتی ملی و واحد میجویند بدون آنکه تلاشی در جهت خلق گفتمانی فراگیر و با مشارکت هویت‌های مختلف داشته باشند.
در حالیکه مبانی هویتی مختلف از ما انتظار وفاداری های مختلف را دارند که می‌تواند نسبت به مبانی دیگر تساهل نیز به خرج دهد، تاکید بیشتر بر مام وطن، زبان و دین واحد و جامعه ای یکدست بهمراه برخی حرکت‌های نظام سیاسی در جهت یکسان سازی ها و سلب هویت خرده فرهنگها، نوعی شورش فکری را در اذهان اقلیت‌ها ایجاد می‌کند که مترصد اولین فرصت برای جذب در هویت‌های فراملی هستند.
اگر هایدگر میگفت که زبان خانه هستی هاست، ما نیز بمانند سازه انگارها می‌گوییم هویت، هستی ملتهاست و ملتها برای هستی خود جانشان را نیز می‌دهند.

#پان
#هویت
#زبان
#حقوق بشر
#حق تعیین سرنوشت
#هایدگر
#سازه انگاری
#نادر قلیزاده



https://tttttt.me/ecopolitist
بخش عظیمی از زندگی ما را واقعیاتی تشکیل می دهند که حتی واقعی نیز نيستند، واقعیاتی انتزاعی که از نوعی برداشت خاص از یک امر تاریخی در قالب شخصیت تاریخی، دین و... منتج شده اند، چنین واقعیاتی به گونه ای در زندگی نوع بشر گسترده شده اند که تصور زیست انسان بدون آنها ممکن نیست. ما بدون اینکه بدانیم، برداشتی خاص از یک امر تاریخی را شکل داده و آنرا تبدیل به معنا میکنیم و پس از آن کل رفتار ما نیز بر اساس همان تلقی تعریف می‌شود. انتزاعی از واقعیت که حتی در برابر واقعیات عینی نیز مقاومت می‌کند و بنظر می رسد که زندگی ما بدون آنها میسر نباشد، حقیقتی که با نام مرکزیت زمین و ثبات آن در افلاک بر تمامی دستگاه مسیحیت و اربابان کلیسا سایه افکنده بود، آنچنان در برابر حقیقت عینی چرخش زمین به دور خورشید مقاومت کرد که در نهایت به زنده زنده سوزاندن جوردیو برونو به جرم تاکید بر حقیقتی عینی ختم شد.

چنین می‌نماید که ما اسطوره ها را برای رسیدن به هدفی می آفرینیم، ولی پس از آن، این اسطوره هستند که بخش بزرگی از وجود انسانی ما را شکل داده و به زندگی ما سمت و سو می‌دهند.


#واقعیات انتزاعی
#واقعیات عینی
#هویت و رفتار
#نادر قلیزاده


https://tttttt.me/ecopolitist
از یک منظر جريان تعارضات موجود در درون جوامع که از آن تعبیر به تضاد سنت و مدرنیته می‌شود را می‌توان به قطاری تعبیر کرد که در دو سوی آن لوکوموتیوی قرار گرفته و سعی در کشیدن قطار به دو سمت مخالف دارد. در حالیکه جریان جهانی شدن، که خود به یک پارادایم غالب نظری و عملی مبدل شده است، بعنوان عنصری دارای اصالت و کنشگری به نفع گذار به مدرنیته و حتی ورود به دوره پسامدرن عمل میکند، جریانات بنیادگرا و سلفی بهمراه منازعات پراکنده در نقاط مختلف، نیز جریان کشش به سمت سنت را تقویت می‌کند.

شاید بتوان چنین دیدگاهی را به عرصه توسعه یافتگی کلی جهانی نیز تسری داد؛ بدین صورت که گرایش به سنت بعنوان مانعی برای سرعت گیری قطار توسعه در سطح جهانی و در نهایت به کند شدن و یا توقف جریان پیشرفت بشری بيانجامد.

#مدرنیته و سنت
#جهانی شدن
#نادر قلیزاده


https://tttttt.me/ecopolitist
هیچ سیاستمدار و هيچ تحلیل‌گری تمام حقیقت و حقیقت محض را نمی‌گوید اما این قضاوت ناعادلانه ای است اگر فکر کنیم همه آنها به یک میزان دنبال حقیقت و تسلیم آن هستند؛ اگر پای اعتماد به گفته‌ی اشخاص در میان باشد، اعتماد به اشخاصی که محصول یا جزئی از یک سیستم دمکراتیک هستند باید بیشتر از بدنه سیستم توتالیتر و محصولات آن باشد، به این دلیل که دمکراسی ها به دلیل سازوکارهای خاص خود و نیز با ترجیح سکولاریسم و فرد، حالتی نیمه خنثی دارند و از نظام ارزشی ویژه ای حمایتِ بی چون و چرا نمی‌کنند، هر چند که این نوع رژیم‌ها نیز رگه هایی از ترجیح خود بر ایده های دیگر را دارند و آنجا که حقیقت چندان به مزاجشان خوش نیاید و یا لااقل آنجا که منافعشان اقتضا می کند، هیچ شیفتگی و تعصبی نسبت به حقیقت ندارند؛به طریقِ اولی، هیچ روزنامه ای بری از تعصب و نگاه ارزشی بخصوصی نیست و همین‌گونه است درباره حکومت‌ها؛ اشخاص و سیستم‌هایِ عاملِ سیاسیِ مختلف بنا به میزانِ اهمیت و بهایی که به ارزش‌ها و بتعبیری «آنچه که باید باشد» می‌دهند به همان میزان چشم خود را به روی حقیقت، آنگونه که هست، می‌بندند. برخلافِ دعوی انحصار در نظام حقیقت که از سوی حکومت‌های ایدئولوژیک ارائه می شود - و آمیخته با انحصار در معرفت شناسی نیز هست، آنچه در عمل نمایان می شود این است که این گونه نظام‌ها به دلیل ترجیح ارزش‌ها و ایده های گلچین شده خود، بیشترین انحراف را از حقیقت، مرتکب می شوند. به این دلیل که دامنه دعوی انحصار در نظام معرفتی لازم برای درکِ واقعیات نظام جهانی، به انحصار در دارا بودن کلیدِ حلِ مشکلات موجود نیز کشیده می شود.


#يادداشت‌ها
#نادر قلیزاده
#نظامهای معرفتی
#برزخ واقعیات عینی و برساخته

https://tttttt.me/ecopolitist
پیشرفت تکنولوژی فارغ از مزیت‌هایی همچون تولیدِ بیشتر، تقسيمِ کارِ بهتر و تسهیل ارتباطات و تبادل اطلاعات یک سویه منفی نیز داشته است؛ صنعتی شدن باعث بروز مشکلاتِ عدیده زیست محیطی گردیده‌ و فناوری ارتباطات، جهانی شدن تهدیدات بین المللی را در شکل جرایم سازمان یافته بین المللی، باعث شده است. و فناوری اطلاعات به گسترش تهدیدات اطلاعاتی و سایبری به عمق خاک کشورهای رقیب و دشمن انجامیده. هواپیما، اینترنت، ماهواره، سلاح و هوش مصنوعی کارکردهای دوگانه ای پیدا کرده و امکان بروز جنگهای خانمانسوز جهانی را در سطحی مخرب‌تر از جنگهای جهانی فراهم کرده اند. سویه دیگر این انقلاب، بهره‌ی متفاوتِ هر یک از بازیگران عرصه بین الملل از موهباتِ عصر تکنولوژی است؛ هر بازیگری که بهتر از دیگران از علوم جدید، تکنولوژی و فناوری استفاده کرده و از آن در راستای افزایش ثروت و در نتيجه قدرتِ خود بهره برده است، بنیانِ موجی از جابجایی ها را در سلسله مراتب ثروت و قدرت در درون جامعه جهانی گذاشته که غالبا با جنگهای بین المللی آغاز و با نهادهای جدید، تثبیت یافته است. در سطح ساختاری، این بهره‌مندی دولت‌ها از مواهبِ امواجِ پی‌در‌پی انقلاب صنعتی در اشکالِ مختلفِ ثروت و قدرت بوده که جایگاه کشورها را در سیستم بین الملل و نیز نوع نظم حاکم بر نظام جهانی را تعیین می کند. این تغییرات به‌طور همزمان و فزاینده، هم خیره کننده و امیدبخش و هم مایه سردرگمی های بسیار شده است و دامنه آن به حوزه‌ی مفاهیم، تحت عنوانِ تحول مفاهیم در سیاست بین الملل نیز گسترده است، و باز به یک طریق دیگر کارکردِ بازیگرانِ ملی را به حاشیه رانده است و دولت، این ابرنهادِ عصرِ مدرن را با بحران‌هایی نظیر بحران هویت و کارآمدی مواجه کرده است. در واقع و در نگاه اول می‌توان تکنولوژی و پیشرفت آن را، بهمراه جهانی شدن یا جهانی سازی، محصولِ کارِ انسانِ عصرِ مدرن دانست، ولی نقش این فرایندها بعنوان اموراتی کاملا تحت سیطره بشر محدود نشده است و به مرور و با افزایش تأثیر این فرایندها، آنها به میزانی از اصالت رسیده اند که علاوه بر تحدید نقش بازیگران انسانی، دستور کار خود را نیز به دولت‌ها و بازیگران دیگر تحمیل می کند که شاید بتوان آنرا «اصالتِ فرایندها» نامید.

#اصالت فرایندها
#سویه های تکنولوژی و فناوری
#نادر قلیزاده


https://tttttt.me/ecopolitist
گوش کن و فراموش مکن!
خدّامِ خائنان، کثیف‌تر از خودِ خائنان هستند. بازویی که از مغز اطاعت می‌کند، اگر نباشد، مغز فقط فرمانِ عربده‌جویی خواهد داد. دهان هم اگر نباشد، چه بهتر.
این حکّام نیستند که به ملّت‌ها خیانت می‌کنند، این اَمربَرانِ حکّام هستند که از ملّتند و پشت کرده به ملّت. یک ستارۀ دریایی بدونِ آن همه بازو، یک لاشخور بدون آن بال‌ها و منقار، یک تیرانداز بدون تیر... این‌ها هیچ نیستند و هرگز چیزی نخواهند شد. اوّلین کسی که فرمانِ ستم داد، اگر فرمانبری در کار نبود، صدایش یک لحظه در هوا می‌ماند، آب می‌شد، می‌چکید روی شن‌های برشته، و تمام. اوّلین کسی که فرمانِ ساختنِ زندان را داد، در مقابلِ آن که اوّلین زندان را ساخت، صفر است. فرمان می‌داد، عربده می‌کشید، می‌نالید، قلبش می‌ترکید، و تمام.
اگر می‌خواهی ظالم را ذلیل کنی، ایادیِ ظلم را ذلیل کن! همین!

📘بر جاده های آبی سرخ
#نادر ابراهیمی

https://tttttt.me/ecopolitist
در ورای قواعد حقوقی، دریایی از درد و رنج نهفته است. این قواعد در پی خشونت های پیاپی بی حساب و ظالمانه بوجود آمده اند. این قواعد حقوقی دقيقاً وقتی به عرصه وجود پا گذاشتند که افکار عمومی و بعضی از دولتمردان رفته رفته به غیرقابل تحمل بودن این رنجها پی برده، به فکر ایجاد سدی در برابر آنها افتادند و در مورد منع آنها به توافق رسیدند، به امید آنکه «فرمان‌های» حقوقی موجب خواهد شد تا از تکرار این خشونت‌ها جلوگیری شود. اما با گذشت زمان، درد و رنج، کم کم، جنبه انتزاعی پیدا میکنند، گویی دود شده و به هوا می روند؛ زیرا این قواعد، فرمانی سرد و بی احساس اند که اوضاع و احوال انسانی و تاریخی به وجود آورنده آنها فراموش شده است. در عرصه داخلی، که چنین قواعدی با توجه به وجود سلسله مراتب (Hierarchy)، تبدیل به قوانینی با ضمانت اجرای کیفری یا حقوقی می‌شوند، در غالب موارد، مقهور منویات حاکمانی دیکتاتور و عناصر اجرایی آن شده و خاصیت عدالت ورزانه خود را از دست می دهند. و در عرصه سیاست بین الملل نیز با چالش‌های مختلفی مواجه می شوند؛ قواعد حقوقی در عرصه جهانی همواره کلی و مبهم اند و راه برای تفسیر جانبدارانه از آنها همواره گشوده است. بطوریکه حتی آن دسته از قواعد حقوقی نیز که از مجرای نهادهای بین‌المللی و معاهدات تبدیل به قوانین آمره می‌گردند نیز تحت شرایط خاص و با توجه به مقتضیات زمان، قابل تفسیر وارونه هستند. همچنین، همانطور که صحنه گردان اصلی سیاست بین الملل قدرت‌های بزرگ هستند، طراحان اصلی قواعد حقوقی نیز همین کشورها هستند‌؛ قواعد حقوقی بین المللی غالبا حاصل برون‌سپاری یا بین المللی کردن(internationalisation) قواعد داخلی قدرت‌های بزرگ است و حتی زمانی که قاعده ای حقوقی و یا اخلاقی برآیند تعاملات سازمانی یا گفتمانی هستند، نیز تا زمانِ جلبِ نظرِ مثبتِ این قدرت‌ها، آن، صرفاً یک رسم بین المللی است که فاقد وصف قاعده حقوقی است. بعلاوه، دولت‌ها همواره وانمود کرده اند که ممنوعیت هایی را پذیرفته اند که دست و پای آنها را نمی‌بندد و هر وقت بخواهند می‌توانند آنها را در وضعیت های استثنایی یا شرایطی که نقض آنها برایِ بازیابیِ اقتدارِ این کشورها لازم است، نادیده بگیرند.

#یادداشت‌ها
#نادر قلیزاده
#بنیاد قواعد حقوقی
#تلاقی سیاست و قواعد حقوقی


https://tttttt.me/ecopolitist