#بخش56_10:ریشه شناسی واژه نیک:
OP *naibaka- > MP nywk′, MMP nyk : nēk > NP nīk
احتمالا از ریشه فعلی PIE *nei-² به معنی "درخشیدن" و
سپس مشتق از -PIE *noi-bho به معنی "خوب و مقدس".
در دوره میانه و باستان به معنای "خوب، خوش، زیبا" و همچنین در واژهنامههای فارسی نو به معنای "خوب، شایسته، پسندیده، مقابل شر" آمده است.
نیک و بد هر دو توان کرد ولیکن بی شک
نیک دشوار توان کرد و بد نیک آسان
فرخی
اگر نیک باشی بماندت نام
به تخت کئی بر بوی شادکام
فردوسی
همریشه با واژههایی چون نیکو، نیو به معنای دلاور، و در نقش پیشوند در واژههایی چون نیکجو، نیکرخ، نیکمنش، نیکوکار و همچنین نام زیبای نیکا
Durkin-Meisterenst 2004, 253; Kent 1953, 192; Mackenzie 1990, 58; Nyberg 1974, 137.
@Frataak
OP *naibaka- > MP nywk′, MMP nyk : nēk > NP nīk
احتمالا از ریشه فعلی PIE *nei-² به معنی "درخشیدن" و
سپس مشتق از -PIE *noi-bho به معنی "خوب و مقدس".
در دوره میانه و باستان به معنای "خوب، خوش، زیبا" و همچنین در واژهنامههای فارسی نو به معنای "خوب، شایسته، پسندیده، مقابل شر" آمده است.
نیک و بد هر دو توان کرد ولیکن بی شک
نیک دشوار توان کرد و بد نیک آسان
فرخی
اگر نیک باشی بماندت نام
به تخت کئی بر بوی شادکام
فردوسی
همریشه با واژههایی چون نیکو، نیو به معنای دلاور، و در نقش پیشوند در واژههایی چون نیکجو، نیکرخ، نیکمنش، نیکوکار و همچنین نام زیبای نیکا
Durkin-Meisterenst 2004, 253; Kent 1953, 192; Mackenzie 1990, 58; Nyberg 1974, 137.
@Frataak