اشعار حاج حبیب الله معلمی
622 subscribers
235 photos
2 videos
7 files
4 links
اشعار حاج بشیر تجلی بهبهانی
@bashirtajalli

ارتباط با ما:
@abuammar_hz


نوحه های حاج صادق آهنگران در جنگ تحمیلی:

@ahangaransadegh
نوحه های کربلایی حسین فخری

@fakhrihosein

نوحه های غلامعلی کویتی پور
@koveitipoor
Download Telegram
#وادی_عشق

معلم شهادت

حسین معلم شهادتم من
سفینه النجاه امتم من

امیر کاروان عاشقانم
سِراجِ اَنوَرِ هدایتم من

اختر تابنده ی مُلکِ دینم
سُرورِ قلب ختم مرسلینم
خصم ستمگران و ظالمینم
بانی انقلاب و نهضتم من

وارث علم جمله انبیایم
حجت حق عزیز مصطفایم
مونس جان خیره النسایم
گوهر تقوا و فضیلتم من

مردم کوفه در شما صفا نیست
نزد شما مروت و حیا نیست
بین شما حقیقت و وفا نیست
مگر نَه از نسل نَبُوَّتَم من

نامه برای من شما نوشتید
چه بی وفا مردم بد سرشتید
بذر نفاق و ظلم و کینه کشتید
صاحب مسند ولایتم من

مرا زِ خُدعِه سوی خویش خواندید
به سمت دشت کربلا کشاندید
کار مرا به جنگ خود رساندید
زِ قصد شومتان به حیرتم من

به روی من آب روان ببستید
ستمگران قلب حسین شکستید
اگر شما همی خدا پرستید
کجا سزاوار اذیَّتَم من

قبول ذلت از حسین نیاید
تحمل ستم نمی نماید
سازش با ستمگران نشاید
حافظ اسلام و امامتم من

لطف خدا به جمع مومنینم
قهر خدا به جان ظالمینم
صفای سنگر مجاهدینم
صف شکن و شیر شجاعتم من

نِجلِ علی قاتل مشرکینم
پور شجاع میر مومنینم
دست خدا بُوَد در آستینم
جوهر صبر و استقامتم من

اگر چه مانده ام بدون یاور
دلم شکسته داغ قتل اکبر
خمیده پشتم از غم برادر
ولی نَه حاضر به مَذَلَّتَم من

کِشَم چو ذوالفقار حیدری را
دهم نشانتان دلاوری را
به هم زنم بساط خودسری را
مُکَمِّلِ آیه ی قدرتم من

به عزم جنگ چون قَدَم گذارم
نیست کسی حریف کارزارم
لشکر کوفه را زِ پا درآرم
نمونه ی صولت و غیرتم من

لیک شده مقدر از برایم
فیض شهادتی که خود رضایم
مُعَلِّمی به گریه در عزایم
آمده چون قبله ی حاجتم من
@habibollahmoallemi
اشعار حاج بشیر تجلی بهبهانی
@bashirtajalli
چهارم تیر ماه سالروز عروج ملکوتی پیر غلام اهل بیت عصمت و طهارت و حماسه سرای دفاع مقدس حاج حبیب الله معلمی را گرامی می داریم
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق

حماسه ی نبرد اباعبدالله الحسین (ع)

هیهات مناالذله من وارث پیغمبرم
یاری کنم دین خدا گر جدا گردد سَرَم

در روز عاشورا حسین تشنه کام کربلا
آماده ی پیکار شد با گروه اشقیا
بنهاده پا را در رکاب چون علی مرتضی
می خواند مولا این رجز دین حق را یاورم

گفتا منم پرورده ی دست خیرالانبیا
هستم حسین بن علی وارث شیر خدا
هنگامه ای برپا کنم در زمین نینوا
تا بر عدو روشن شود چیست اندر جوهرم

من آمدم در کربلا دین حق احیا کنم
با نهضت خونین خود ظالمین رسوا کنم
از کربلا تا کوفه با سیل خون دریا کنم
من حجت حق صاحب ذوالفقار حیدرم

با نیزه مردان شجاع از سر زین برکنم
جنگاوران را از فَرَس بر دل خاک افکنم
با ضرب تیغ آبدار پشت دشمن بشکنم
بیعت محال است با یزید من امام و رهبرم

درس نبرد آموختم از امیرالمومنین
دست یداللهی مرا باشد اندر آستین
هرگز ندارم باکی از کثرت اعدای دین
در زیر سُمِّ مرکبان پیکر و سر گسترم

فرمود در میدان جنگ یکه تاز نینوا
با لشکر دون همت و کوفیان بی حیا
خوفی ندارم گر چه خود مانده ام بی اقربا
لیکن دلم آتش زدید در فراق اکبرم

افسوس کز داغ جوان داغ دارم بر جگر
مرگ برادر ساخته از جهان سیرم دگر
ور نَه نماندی از شما زنده حتی یک نفر
دیگر نخواهم زندگی بعد میر لشکرم

بر لشکر کوفه نمود حمله چون شیر ژیان
افکند سرها بر زمین از سپاه کوفیان
از لشکر دشمن بلند شد به گردون الامان
گفت ابن سعد بی حیا شد چه خاکی بر سرم

هر دم که جولان می نمود آن ولی کردگار
در زیر سُمِّ ذوالجناح ریختی اسب و سوار
حیران فَلَک از تابش و برق تیغ ذوالفقار
زینب زِ آوای حسین بود مُخبِر در حرم

از ضرب تیغش بی شمار کرده رو سوی عَدَم
سرها زِ تن می شد جدا دست و پا می شد قلم
انباشت در میدان جنگ مرد و مَرکَب روی هم
چونان شجاعی در جهان نیست اندر خاطرم

فریاد آه از لحظه ای کز زمین و آسمان
افغان و واویلا بلند شد زِ ذرات جهان
افتاد از زین بر زمین سَروَرِ لب تشنگان
گفت ای خدا بودم رضا در رهت جان بِسپُرم

یا رب نما قربانی آل پیغمبر قبول
ایثار ما را در ره مکتب و دین رسول
وقت شهادت کاش آید به بالینت بتول
خواند مُعَلِّم مرثیه تا بگرید مادرم
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق

شام عاشورا

امشب شب جانگداز عاشوراست
خاموشی خیمه ی حسین زیباست

تاریک شب و سکوت و خاموشی
انگیزه ی جان نثاری فرداست

می گفت سخن به کاروان عشق
آرام و شمرده کاروانسالار
با همسفران خویش در خلوت
اسرار نهفته می نمود اظهار
کِی رهسپران کوی جانانه
سرمنزل قُربِ کبریا اینجاست

هر کس که بماند اندر این وادی
فردا سرش از بدن جدا گردد
عریان بدنش به خاک و خون غلطد
لب تشنه شهید اشقیا گردد
همراه حسین رود به قربانگاه
فردا چو شَوَد در این مکان غوغاست

آزاد بُوَد هر آنکه می خواهد
ره گیرد و رو کند سوی هامون
فرصت شمرد در این شب تاریک
از جرگه ی عاشقان رود بیرون
هر کس که حیات جاودان خواهد
همگام حسین مقیم در این صحراست

جمعی که بودند طالب دنیا
از قافله بازمانده برگشتند
جمع دیگری در آزمون عشق
راسخ تر و آب دیده تر گشتند
گفتند نمی رویم از این درگاه
جایی که عزیز فاطمه تنهاست

هرگز نکشیم ما زِ دامانت
ای سَروَرِ سَروَرانِ عالم دست
از رهبر خویش رو نگرداند
آن کس که به لشکر خدا پیوست
گر جان جهان شود به قربانت
ای مظهر ذات کبریا اولاست

ثابت قدمان کربلای عشق
ماندند و مکان خویش را دیدند
پروانه صفت تمام آن شب را
بر محور شمع عشق چرخیدند
با سوز و گداز و ناله ی العفو
خوش زمزمه ای زِ خیمه ها برپاست

فریاد برآرد از جگر زهرا
چون سَروَرِ عاشقان زِ زین افتد
افسرده کنار قتلگاه آید
زین واقعه لرزه بر زمین افتد
در دست مُعَلِّمی قلم گرید
با یاد حسین و ظهر عاشوراست
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
صوت ملکوتی شب عشاق

در صحنه ی نینوا دل انگیز است
تکبیر و صلات و نغمه ی قرآن

از گوشه ی خیمه ها دل انگیز است
یک خیمه صدای صیغل شمشیر
یک خیمه نوای ذکر یا مولا

کم کم شب عشق رو به پایان است
هنگام نبرد جان نثاران است
سالار سپاه لشکر توحید
مشغول وداع جمله یاران است
در چهره ی کاروانیان نور
آثار شهادت و رضا پیداست

حوران بهشت بهر استقبال
بگرفته به دست جامی از کوثر
تا هر که میان خاک و خون غلطید
ریزند به کام او از آن ساغر
گویند سلام حق شهیدان را
کاین اول و ابتدای نعمت هاست
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
نماز خون

نموده خاموش عزیز زهرا
چراغ خیمه اش را در شب عاشورا

به یاران فرمود شب است و تاریک
شبانه هر که می خواهد رود زین صحرا

کشانده عشق دوست مرا به این سامان
چو با خدا دارم من از ازل پیمان
که جان خود سازم به راه حق قربان
نمایم دین جدم را ز خونم احیا

زمین این صحرا منای جانان است
محل ایثار و وفا به پیمان است
ز خون من فردا زمین گلستان است
نماز خون در این وادی نمایم برپا

هر آنکس با من نموده بیعت
بود تاریکی برایش فرصت
ره خود گیرد خیال راحت
به زیر پوشش شب دور گردد زاینجا

در آن شب تاریک جماعتی رفتند
قلیلی از آنان ز جا برآشفتند
ز سوز جان لبیک یا حسین گفتند.
کجا شرط وفا باشد تو باشی تنها

جماعتی خالص درآن مکان ماندند
به همره مولا سرود خون خواندند
سرشک خون بر پای رهبر افشاندند
نسازیمت رها هرگز میان اعدا

حسین مصمم دید چو آن محبان را
نشان آنان داد مکان آنان را
عیان همه دیدند بهشت و رضوان را
به خلد جاودان دارند شهیدان مأوا

منادیان حق سپاهیان نور
شب وصال دوست، حسینیان مسرور
ز وعده ی دیدار سر همه پر شور
مهیای فداکاری به رزم فردا

یکی در تسبیح شهادتین گویان
یکی مشغول تلاوت قرآن
یکی درحال وداع با یاران
عزیزانش چو پروانه به گرد مولا

هنوز می آید ندای آزادی
ز فیض عاشورا بقای آزادی
حسین به پاکرده لوای آزادی
از آن گلوی خونیینش برآید آوا

به هر مکان ذکر حسین بپا باشد
همان مکان صحرای کربلا باشد
معلمی چون نی که در نوا باشد
زند بر سینه و بر سر به یاد عاشورا
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
آخرین وداع

تا زنده هستم زینبا از خیمه گه بیرون میا
مظلومه خواهر(2)

بشنو وصایای مرا ای قهرمان کربلا
مظلومه خواهر(2)

از کودکی ای مهربان خواهر تو بودی یار من
همراه من کردی سفر ای محرم اسرار من
اکنون عزیزم گوش ده بر آخرین گفتار من
بعد از حسین خواهر شوی تنها در این دشت بلا

خواهر بدان من از ازل جام بلا نوشیده ام
بهر بقای دین حق با جان و دل کوشیده ام
غیر از خدا چشم از جمیع ماسوی پوشیده ام
در این منا قربان شوم تا دین حق یابد بقا

تا لحظه ی دیگر به میدان شهادت می روم
از بهر روشن کردن راه حقیقت می روم
غلطان به خون سوی خدا تا اوج عزت می روم
وقت وداع آخر است ای نور چشم مصطفی

اهل حرم را می سپارم بر تو ای بانوی دین
بنما نگهداری از این دلخستگان بی معین
چون گل پرستاری کن از سجاد زین العابدین
زیرا بود بعد از حسین بر حق ولی و رهنما

مگذار تا این دختران با کودکان خونجگر
گردند در این سرزمین از جور اعدا دربدر
بنما حمایت از همه ای خواهر والا گهر
ای سرپرست کاروان باشد نگهدارت خدا

خواهر اگر دیدی سرم از تن جدا شد صبر کن
یا پیکرم صد پاره از تیغ جفا شد صبر کن
جسمم اگر غلطان به خون در کربلا شد صبر کن
در پیش چشم دشمنان از گریه خودداری نما

دیدی اگر در زیر خنجر حنجرم را صبر کن
گر بر فراز نیزه ها دیدی سرم را صبر کن
خواهر اگر سیلی کسی زد دخترم را صبر کن
کن استقامت در بر این قوم بی شرم و حیا

بهر وداع آخرین کن اهل بیتم را خبر
تا یک به یک را در دم آخر بگیرم من به بر
بر چهره ی گل غنچه ها ریزم گلاب از چشم تر
زیرا نبینندم دیگر جز بر فراز نیزه ها

زینب برو پیراهنی کهنه بیاور نزد من
تا پوشم آن پیراهن فرسوده زیر پیرهن
بعد از شهادت باشد آن جامه مرا جای کفن
عریان نماند پیکرم در سرزمین کربلا

خواهر در این صحرا حسین امروز می گردد شهید
بر خیمه هایم آتش از جور و جفا خواهد رسید
هرگز مشو از رحمت و لطف الهی نا امید
زیرا رضای حق بود قربان شوم در این منا

خواهر اسیری می روی فردا تو با اهل حرم
قرآن تلاوت می کند همراه تو خونین سرم
کن کوفه را زیر و زبر با خطبه خواندن خواهرم
فریاد عاشورا تویی ای دختر شیر خدا

از کوفه تا شام بلا باید به پا غوغا کنی
روشن حقیقت را تو بر مردم در این دنیا کنی
تا پرچم خونین من را در جهان برپا کنی
معلمی دست الم بر سر زند در این عزا
@habibollahmoallemi
انا لله و انا الیه راجعون
درگذشت عالم ربانی علامه حسن زاده ی آملی را به محضر قطب عالم امکان حضرت بقیه الله الاعظم (عج) و همچنین نایب بر حق ایشان امام خامنه ای و امت حزب الله تسلیت عرض می نماییم
@habibollahmoallemi
کتاب قافله ی اشک و آه
گلچینی از بهترین مرثیه ها روضه ها و نوحه های حاج صادق آهنگران در سه دهه ی پس از جنگ مشتمل بر ۳۰۰ نوحه ۱۰۰ مرثیه و ۷۲ روضه در ۵۵۰ صفحه با موضوع محرم و اربعین
نگارنده: برادر آرش احمدی

نشر از : انتشارات ستوده
شماره ی تماس:۰۹۱۶۳۹۸۴۰۱۱
@habibollahmoallemi
انا لله و انا الیه راجعون
درگذشت ناگهانی شاعر اهل بیت عصمت و طهارت محمدزمان گلدسته را به محضر حضرت بقیه الله الاعظم و نایب بر حق ایشان امام خامنه ای و امت حزب الله تسلیت عرض می کنیم.
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
خون خدا
تویی آن غرقه به خونی که بزرگ شهدایی
تو عزیز دل زهرا تو حسین خون خدایی

سرت از پیکر پاکت که لب تشنه بریده
بدنت را که به خاک سیه ای کشته کشیده
به لب آب روان کشته ی لب تشنه که دیده
چه بود جرم و گناهت که مرمل به دمایی

ز چه رو قلب شریفت هدف تیر بلا شد
به تو ای سرور خوبان چه جفا روی جفا شد
که ز مظلومی تو خون جگر آل عبا شد
گل سالم نبود در بدن پاک تو جایی

تن عریان تو خونین به زمین در بر زینب
شده در لجه ی خون غرقه مه انور زینب
نه مرا بی تو دگر تاب و توان یاور زینب
چه کند خواهر افسرده به هنگام جدایی

ز چه پامال مراکب شده گلگون بدن تو
گل من دامن صحرای بلا شد وطن تو
اسفا خاک بیابان شده جای کفن تو
نه سلاحی ز تو برجا نه سلاحی نه عبایی

نه سری در بدن تو که ببوسم گل رویت
نه تو را نای و گلویی که زنم بوسه گلویت
نه گلابی که بشویم بدن غالیه بویت
نیست فرصت سر نعش تو کشم آه و نوایی

تویی آن کشته که عطشان به لب شط فراتی
حرمت کعبه ی مقصود و تو کشتی نجاتی
ثمر باغ نبوت حرم و عین حیاتی
به فدایت سر و جانم که به هر درد دوایی

تو حسین الگوی آزادگی و عشق و جهادی
که به سر منزل معراج بلا گام نهادی
به ره مکتب توحید تو هستی همه دادی
حرم و مروه ای و سعی و صفایی و منایی

به برت خفته به خون قاسم و عبدالله و جعفر
ز دم تیغ جفا غرقه به خون شد علی اکبر
نه سپاه و نه علم ماند نه عباس دلاور
همه یاران تو در کربلا گشته فدایی

به خیام حرم تو زده شد آتش بیداد
ز عطش اهل حریمت همه در ناله و فریاد
نه بود خیمه ی دیگر که کنم سایه به سجاد
نگران اهل و عیالت که سوی خیمه بیایی

نگذارم به زمین بعد تو من پرچم نهضت
سفری با سر خونین تو دارم سوی غربت
همه جا هست مرا با تو سر الفت و وحدت
به عزای تو معلم همه در نوحه سرایی
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق

نای خون چکان

سرور خونین کفنان حسین من حسین من
حماسه ساز جاودان حسین من حسین من

تو نوگل پیمبری تو سرو باغ حیدری
دلیر مرد کربلا تو وارث غضنفری
نبود در جهان چو تو ز گردی و دلاوری
به بحر خون عزیز من چرا فتاده بی سری
به زیر سم مرکبان
حسین من حسین من

چرا سر مقدست بریده از جفا شده
هزار پاره پیکرت ز تیغ اشقیا شده
لبان تشنه از چه رو سرت ز تن جدا شده
به تو عزیز فاطمه چرا چنین جفا شده
تنت به خاک و خون تپان
حسین من حسین من

ز شدت مصیبتت زمین به لرزه آمده
ز غربت تو یا اخا سنگ به ناله آمده
گرفته قرص آفتاب عرش به گریه آمده
جن و ملک به کربلا به حال نوحه آمده
شهید خنجر و سنان
حسین من حسین من

تو خیمه گاه عشق را به وادی بلا زد
تو گام در طریق سرخ خط انبیا زدی
به اوج قله ی شرف به رنگ خون لوا زدی
تو تا دم شهادتت ندای یا خدا زدی
چه خوب دادی امتحان
حسین من حسین من

ز نای خونچکان تو حدیث عشق ساز شد
سرت فدای مکتب و اقامه ی نماز شد
هر آنکه راه سرخ تو گرفت سرفراز شد
ز زندگانی جهان گذشت و بی نیاز شد
کشید پر به آسمان
حسین من حسین من

توئی که انتخاب ره خلیل وار کرده ای
تو جان بهترین کسان به حق نثار کرده ای
زمین کربلا ز خون چو لاله زار کرده ای
ز خود گذشتی و سفر به کوی یار کرده ای
ایا امیر کاروان
حسین من حسین من

چه ظالم ستمگری تنت به خون کشیده است
چه قاتلی رگ گلو ز پیکرت بریده است
ز نوک نیزه ی ستم که پهلویت دریده است
جهان خراب چون نشد که این بلیه دیده است
سرت به نیزه خون چکان
حسین من حسین من

تو تشنه لب شهید و من اسیر ظلم کوفیان
رسد فغان العطش ز خیمه ها بر آسمان
به گرد ذوالجناح تو زنند سینه کودکان
ز دیدگان عابدین شده سرشک خون روان
ایا شکسته استخوان
حسین من حسین من

چه شد عزیز فاطمه که نشنوم صدای تو
نمی رسد ندای حق دگر چرا ز نای تو
شهید دشت کربلا خدا ست خون بهای تو
زند به سر معلمی به پا کند عزای تو
کشد ز سوز دل فغان
حسین من حسین من
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق

آیینه ی وجود

ظالم مکن جفا کن شرمی از خدا
زهرا نشسته بر گودال قتلگاه
خنجر مکش ز کین بر حنجر حسین
بوسیده این گلو پیغمبر خدا

این تشنه لب بود مولای عالمین
آرامش دل زهرا و زینبین
با چکمه پا مزن بر سینه ی حسین
این سینه مخزنی است از علم انبیا

این غرقه خون بود فرزند فاطمه
با ذات کبریاست در حال زمزمه
بر عمر او مده یکباره خاتمه
لب تشنه از ستم منما سرش جدا

ظالم تأملی تا سیر بنگرم
در آخرین وداع روی برادرم
آیا دلت نسوخت از آه مادرم
کانداخت لرزه بر ارکان ماسوی

دارد به سینه داغ از مرگ اکبرش
لب تشنه ای شقی منما جدا سرش
شرمنده نیستی از جد اطهرش
از چه نمی کنی یک ذره ای حیا؟

نور هدایت است این مهر تابناک
نوباوه ی نبی است این جسم چاک چاک
سرو عدالت است کافتاده روی خاک
تا کی کنی جفا بر آل مصطفی

قرآن ناطق است در زیر پای تو
ای کافر دنی این نیست جای تو
از حد گذشته است جور و جفای تو
آیا چنین ستم بر ما بود روا؟

زین کار ناصواب شد تیره آفتاب
کی تشنه لب کشد بین دو نهر آب
نوباوه ی رسول فرزند بوتراب
بی جرم و بی گناه در دشت کربلا

افتاده بر زمین آئینه ی وجود
با روی غرق خون در حالت سجود
سرباز کوی حق در ذکر یا ودود
با حال احتضار در وادی بلا

از غربت حسین زهرا زند به سر
بر این شقاوتت باشد نظاره گر
فریاد یا حسین سر داده از جگر
قلب معلمی سوزد در این عزا
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق

پرستار اطفال

ز خونین حنجری بی سر ندا خیزد بیا زینب
به زیر نیزه ها نعش مرا پیدا نما زینب
میان قتلگه افتاده جسم غرقه در خونم
چرا افسرده می گردی میان کشته ها زینب

سراسیمه مباش ای خواهر غمدیده در صحرا
صبوری کن در این وادی مکش فریاد واویلا
شنیدی گر صدای جانگداز مادرم زهرا
مبادا رشته ی صبرت شود از کف رها زینب

نما بعد از حسین خواهر یتیمان را نگهداری
ز اهل بیت و اطفال شهیدان کن پرستاری
یتیمان را بده ای خواهر افسرده دلداری
چو کوهی استقامت کن در این دشت بلا زینب

برو خیمه نما یاری وصی و جانشینم را
نیازارد کسی آن مقتدای ملک دینم را
تسلی ده رقیه طفلک زار و حزینم را
نیازارد کسی او را ز قوم اشقیا زینب

برو مگذار در آتش امام انس و جان سوزد
ز بیداد ستمکاران سراسر آشیان سوزد
مبادا زآتش کین جسم و جان کودکان سوزد
بکش دست محبت بر سر دردانه ها زینب

ز عهد کودکی خواهر تو یار و یاورم بودی
تو هم خود خواهرم بودی و هم خود مادرم بودی
جدا از من نمی گشتی چو جان در پیکرم بودی
به دوران انقلابم از تو می یابد بقا زینب

در این هنگامه ی خونین و بعد از ظهر عاشورا
که می سوزد در آتش خیمه گاه عترت طاها
برو جمع آوری کن غنچه گلها را از این صحرا
که پامال سم اسبان نگردند از جفا زینب

نیاید چون تو دیگر خواهری با این وفاداری
تو باید پرچم سرخ شهیدان را به پا داری
به سر ای قهرمان زن سایه ی لطف خدا داری
به پا کن شورشی در کوفه و شام بلا زینب

تو بعد از من علمدار سپاه ملک ایمانی
خروش نهی از منکر بنا بر نص قرآنی
ز شور خطبه خواندن کن بپا در کوفه طوفانی
تویی جان حسین بنت علی مرتضی زینب
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
شهید نماز

بر حسین سر جدا عرش خدا خون گریه کرد
هم زمین دریای خون شد هم سما خون گریه کرد

چهره ی قرآن ناطق را گرفته ابر خون
زخم های تیر و نیزه بر تنش از حد فزون
گفت انا لله و انا الیه راجعون
زین مصیبت حضرت خیرالنساء خون گریه کرد

کاروان سالار دین تابنده خورشید حجاز
زاده ی زهرا حسین با حالتی بس جانگداز
کشته شد در ظهر عاشورا به هنگام نماز
خنجر شمر لعین هم زین عزا خون گریه کرد

در زمین کربلا افتاد ناگه زلزله
ماسوی الله غرق ماتم گشت از این غائله
در سماوات و زمین گردید برپا غلغله
سنگ حتی در زمین کربلا خون گریه کرد

چون سر سبط نبی شد از تن اطهر جدا
گشت جاری خون حق بر خاک گرم کربلا
چهره ی خورشید دین بنمود روی نیزه جا
بر عزیز فاطمه مرغ هوا خون گریه کرد

در کنار خیمه ها بنت امیرالمومنین
دیدگانش خیره سوی مقتل سالار دین
گاه ریزد خاک بر سر گه نشیند بر زمین
دید چون رأس حسین از تن جدا خون گریه کرد

ناله ی زهرا برآمد از کنار قتلگاه
عالم هستی کشید از این الم ناگاه آه
از سر نیزه حسین می کرد بر خواهر نگاه
نیزه هم چون گشت با سر آشنا خون گریه کرد

ماهی دریا و مرغان هوا بگریستند
کوه ها و سنگها و صخره ها بگریستند
نخلها در این عزای جانگزا بگریستند
خامه در دست معلم زین عزا خون گریه کرد
@habibollahmoallemi
#وادی_عشق
مویه ی زینب در مقتل

بین حسینت را به خون آغشته بی سر یا جدا
زینبت در کربلا شد بی برادر یا جدا

نونهال گلستانت در یم خون افتاده
زیب آغوشت به خاک کربلا سر بنهاده
لعل عطشان در ره احیای دینت جان داده
قطعه قطعه پیکرش با تیغ و خنجر یا جدا

آن عزیزی را که دادی پرورش روی دامان
بی کفن بر خاک کربلا در خون غلطان
کوفیان کردند عجب مهمان نوازی زین مهمان
تشنه لب گشته جدا رأسش ز پیکر یا جدا

مونس جانت حسین با لعل عطشان قربان شد
با عزیزانش فدای اعتلای قرآن شد
در منای کربلا جانباز کوی جانان شد
خون جگر شد دختر زهرای اطهر یا جدا

یا رسول الله ببین احوال زینب پریشان
سینه سوزان گشته جاری خون دل از دو چشمان
داغ دارم چون کنم با این گروه یتیمان
از مصیبت بر دلم افتاده آذر یا جدا

سوخته زآتش خیام اهل بیتت واویلا
در کنار خیمه زین العابدین مانده تنها
پوشش و رخت و لباس کودکانت شد یغما
رفته غارت گوشوار و گوش دختر یا جدا

گر نبود نامحرم اینجا می زدم چاک پیراهن
ناله می کردم نبود گر بیم طعنه از دشمن
استقامت می نمایم گر رود جانم از تن
از سرم قوم ستم بردند معجر یا جدا

آن گلی را که تو دادی پرورش بوئیدم من
آن گلوئی را که تو بوسه می زدی بوسیدم من
از دم تیغ جفا مذبوح و خونین دیدم من
سوخت از داغ برادر قلب خواهر یا جدا

آن لبانی را که زهرا می نمودی چون گل بو
آن سری را که بنهادی فاطمه روی زانو
آنکه گه بر دوش و گه بر سینه ات بود جای او
بر سر نی خون چکان الله و اکبر یا جدا

زیر آتش خیمه گاه آل عصمت می سوزد
در بیابان جسم عریان حسین می سوزد
قلب پر خون معلم زین مصیبت می سوزد
دیده گریان می زند بر سینه و سر یا جدا
@habibollahmoallemi
چهارم تیر ماه سالروز عروج ملکوتی پیر غلام اهل بیت عصمت و طهارت و حماسه سرای دفاع مقدس حاج حبیب الله معلمی را گرامی می داریم
@habibollahmoallemi
چهارم تیرماه سالگرد عروج عارفانه ی پیرغلام اهل بیت عصمت و طهارت و حماسه سرای جبهه های نبرد حق علیه باطل حاج حبیب اله معلمی را گرامی داشته و علو درجات را برای این پیرغلام آل الله از خدای منان مسئلت داریم.
@habibollahmoallemi