Kimia zeraati
34 subscribers
67 photos
7 videos
4 files
9 links
Download Telegram
تخمکیست از ازل‌ جبر آلود
نمی دانیم و نمیفهمیم
کی است آن رستاخیز روزگاری
که رهایی خواهیم یافت
از این آلوده تخمی که ما را نهادست در این جغرافیا
و هر روز و هر ساعت این جا آواریست
که میریزد بر سر ما
و تبریست
که میزدند تنه مان را و
نمی بُرد ما را از ریشه
که ای کاش که ریشه مان را نابود میکرد و
همه مان تنه بود
چرا که این خاک آلوده است و
ریشه ما آلوده تر
و نمیدانم
نمی فهمم
کی است آن رستاخیز روزگاری که
میشود برُید و
رهایی یابیم از این
تخم و ریشه بیهوده خویش...

#کیمیا_زراعتی
Forwarded from Kimia zeraati
همیشه رسم دی ماه
دلتنگی و فراق است
ریزه فروغ سرخیست
بی نور و بی چراغ است

همیشه امتحان ها
سر شد به بی وفایی
دوری و دوری ای دوست
نادانمت کجایی

بهمن همیشه میلاد
بهمن همیشه آغاز
بهمن فروغ سرخیست
پر رونق و سر افراز

چشمم در انتظار و
دستم مرید بهمن
جسمم فتاده بر خاک
سر هم به روی دامن

تا دی شود روانه
تا طی شود جدایی
بهمن بیاید و تو
همراه او بیایی...

#کیمیا_زراعتی
گاهی نمیدانم
گوشه ی دلم
به کدامین دستگیره ی
کدامین درِ
کدامین نگاه
گیر کرده است که
هر چقدر هم
برای رهایی
در به در میشوم و
به هر دری میزنم
همچنان درگیرم و
حال دلم خوب نمیشود !

گاهی واقعا
هیچ جوره
حالم خوب نمی شود ...

#کیمیا_زراعتی
پک بزن این بهمن و اسفند کن
تلخی این ماه و خوشایند کن
#کیمیا_زراعتی
پر شده از حادثه ها روزگار
چشم امید همه گشته بهار

تا که بیاید بدهد التیام
تا بشود مرهم درد مدام

پک بزن این بهمن و اسفند کن
تلخی این ماه و خوشایند کن

تا که بسوزد همه اش پک بزن
تا که شود دود غمش پک بزن

کام پسین را تو عمیقا بگیر
آخر ازین رنج مداوم بمیر

رسم سپند است بسوزد چو عود
لیک بشد بهمن ما زود دود

رفته کنون بهمن و اسفند رسید
چشم بزنی سر رسد این سررسید

#کیمیا_زراعتی
 بی تو آن ساقه شعرم چه خشکش زده بود
گونه ام شبنم و باران و سِرِشکَش زده بود
شده ام ناشی و این قافیه ها معیوب اند
شیشه ی پاک دلم بی تو بُروشکَش زده بود

#کیمیا_زراعتی
بس که در ذهنم پر از میشد نمیشد بوده است
چشم من عمری به این روز #تولد بوده است
فکر کردم هر چه سِنی تر شوم فارغ ترم
غافل از آن که جهان رسمش تقلد بوده است

#کیمیا_زراعتی
۹۷/۲/۹
طنین شر شر و تن خیسِ باران
عجب حالش عجیب است این بهاران
گهی سوزان شَوَد گویا تموز است
گهی هم زمهریری زار زاران...

#کیمیا_زراعتی
دیده را بر تو ببستم که دلم را نبری
دل من خون شد و در دیده نیامد دگری
در دلم ماندی و من آخر خط فهمیدم
رفتن از پیش نظر هیچ ندارد اثری

#کیمیا_زراعتی
خون شد بهارِ جان ها در این خزان #برقص_آ
چون یوسفی نیامد با موبدان برقص آ
از ظلمِ تاج داران آنجا بَری چو باران
بی ترس و بی محابا ای خوش کمر برقص آ
چوگان ظلم دیدی چون گوی دررسیدی
با چرخشِ زمانه چون چرخ شو ، برقص آ
آغاز جنگ آمد ، آواز چنگ آمد
یوسف به چاه ماندست ای با هنر برقص آ
تا چند وعده باشد وین سر به سجده باشد
ای لولی و مُتَرهِب در هر کجا برقص آ
در قلب ها قساوت ، در شعر من شقاوت
با درد این جراحت ای هم وطن ، برقص آ
#کیمیا_زراعتی
#مائده_هژبری
#برقص_تا_برقصیم