صدای معلم
3.88K subscribers
92 photos
21 videos
1 file
13K links
صدای معلم یک رسانه مستقل است و به شماره ثبت 78039 از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت می کند .

هر گونه استفاده از نام و یا لوگوی صدای معلم در کانال ها و گروه ها جرم محسوب شده و پیگرد قانونی دارد .

sedayemoallem.ir

ارسال مطلب :

smiedu1@gmail.com
Download Telegram
« فردا ، سیزده به در ؛ روز اعلان جنگ ایرانی ها به طبیعت فلک زده ایران است »

گزارشی از " جنگل سرخه حصار " و تخریب چی های مدرن و خودخواه محیط زیست !

علی پورسلیمان/ روزنامه نگار و مدیر صدای معلم


« وقتی از مارگارت مید، انسان شناس مشهور، در مورد اولین نشانه تمدن در یک فرهنگ سوال شد، بینش شگفت انگیز و عمیقی ارائه کرد. او به جای اشاره به ابزار یا مصنوعات، تأکید کرد که نشانه واقعی تمدن، کشف استخوان ران بهبود یافته در اسکلت انسان از یک جامعه باستانی است.

توضیح مید آن است که در طبیعت، یک موجود زخمی در برابر شکارچیان آسیب پذیر می شود، نمی تواند از خطر فرار کند یا شکار کند. زنده ماندن با استخوان ران شکسته برای اکثر حیوانات غیرممکن است.

از این رو، وجود استخوان ران التیام‌یافته در بقایای انسان باستانی چیزی قابل توجه است زیرا نشان می دهد که در این جوامع اولیه، افرادی بودند که در طول بهبودی از مجروحان حمایت و مراقبت می‌کردند.

مید می‌گوید : شفقت و کمک در مواقع دشواری، پایه و اساس تمدن است.

دیدگاه مید به ما یادآوری می کند که تمدن نه تنها از دستاوردهای تکنولوژیکی یا پیشرفت‌های مادی بلکه از تمایل افراد برای کمک به یکدیگر پدید می آید. در اصل از مراقبت و همکاری است که ریشه های تمدن شکل می گیرد و در نهایت جوامعی را شکل می دهد که با حمایت و همبستگی مشترک شکوفا می شوند » . ( 1 )



* پوسته ی درختان را می کَنند تا بتوانند بلکه با آن آتشی بر پا کنند . به قول خودشان ، جوجی بزنند و قلیانی چاق کنند .

نگارنده خود به دفعات شاهد چینن صحنه ها و اتفاقاتی بوده است اما وقتی که با این قاتلان درخت و دشمنان محیط زیست صحبت می کنی و تذکر می دهی گویی ملک شخصی خودشان است .

بر آشفته می شوند و شاید هم چند فحش آبدار بارتان کنند .

چقدر زمان می برد تا یک نهال تبدیل به یک درخت شود ؟


* هنوز و با گذشت سال ها از عمر بی حاصل شان و سوادی که فقط برچسب مدرک خورده و از تاریخ انقضایش مدت ها و فرسنگ ها می گذرد ؛ و هنوز تفاوت میان « حریم شخصی » و « مکان عمومی » را تمیز و تشخیص نمی دهند و فکر می کنند در مکان عمومی مجاز به انجام هر کاری هستند و کسی هم نباید معترض عمل غلط آنان شود .


* محرومیت های اجتماعی و جریمه های سخت و بازدارنده در حوزه محیط زیست در ایران یک چیز خنده دار و بی ارزش است و حکومت هم خیلی با این مسائل کاری ندارد مبادا سر و صدایی بلند شود و احیانا تبدیل به « سیلی ویرانگر » در فقدان « جنگل ریشه دار انسانیت » شود .


* وقتی شهرداری تهران که ظرف چند سال گذشته چندین هزار درخت را به بهانه های مختلف قطع کرده است و در روز درختکاری سال 1403 از آن همه درخت کشته شده فقط 2000 درخت را با تبلیغات بسیار کاشت ( این جا ) که البته مشخص نیست این درختان با توجه به مشکل شدید آبیاری و چیزی که مسئولان به عنوان « آفت زدگی » از آن نام می برند سرنوشت بهتری از بقیه داشته باشند .


* نخستین بار ؛ « صدای معلم » در هفدهم شهریور 1402 در گزارشی خبر از قطع حداقل 4000 اصله درخت در پارک ملی سرخه حصار داد .

آیا درختی که به دلیل عدم مراقبت و نگهداشت علمی دچار بیماری و آفت می شود را باید قطع کرد ؟


* افراد عادی با بی مبالاتی و تنبلی و مهم تر از همه « خودخواهی » از یک سو و نهادهایی که در زمینه محیط زیست به به وظایف خود عمل نمی کنند ؛ محیط زیست ایران را در معرض نابودی کامل قرار داده است .

به ندرت جایی را پیدا می کنی که از گزند این تخریب چی های محیط زیست در امان مانده باشد .


* « سیزده به‌ در به اسم، به عنوان "روز طبیعت" و انس گرفتن با محیط زیست سیزده شناخته شده اما در عمل آنچه در این روز رخ می دهد دست کمی از اعلان جنگ به طبیعت ندارد.

( این آمار مربوط به 10 سال پیش است ) :

آمارها ، غیر رسمی و جسته گریخته‌اند اما مسئولان ایران در سال‌های قبل برآورد کردند که میزان آلودگی محیط زیست در روز سیزده به‌ در ده برابر روزهای معمولی است.

این برآورد در شرایطی ارائه شد که مقامات شهرداری تهران گفتند در روز سیزده به‌در، تنها در مناطق حفاظت شده پایتخت، ۶ تن زباله در دامان طبیعت رها می‌شود. این رقم در کل استان تهران به ۱۰ هزار و ۳۰۰ تن زباله می رسد.

اوضاع در دیگر نقاط ایران بهتر نیست. چهار سال پیش مدیر کل محیط زیست استان لرستان از کارشناسان نقل کرد که ایرانیان در روز سیزده به‌در، طبیعت خود را معادل "۵۸ سال" در ژاپن تخریب می کنند.


متن کامل گزارش را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :


https://sedayemoallem.ir/محیط-زیست/item/25452-/گزارشی-از-جنگل-سرخه-حصار-و-تخریب-چی-های-مدرن-و-خودخواه-محیط-زیست

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 1
«عمر خدمت من و شما به این موضوع نمی‌رسد که خواهان تغییر در چارت معاونت‌های وزارت و ادارات کل و ... باشیم !»

بحران مدیریت ، کارآمدی و تخصص در حوزه مشارکت‌های مردمی و مدارس غیردولتی وزارت آموزش و پرورش ؟!

حبیب فاضلی/ کنش گر فرهنگی


* حوزه مشارکت‌های مردمی و مدارس غیردولتی یکی از ارکان کلیدی نظام آموزشی کشور است که می‌تواند به کاهش بار مالی دولت، ارتقای کیفیت آموزشی و توسعه عدالت آموزشی کمک کند. در شرایطی که سیاست‌های کلان کشور بر افزایش سهم مدارس و مراکز غیردولتی تأکید دارد، مدیریت صحیح این حوزه اهمیتی دوچندان می‌یابد. اما مشاهدات میدانی از روند مدیریت و سیاست‌گذاری این بخش نشان از ناکارآمدی، عدم تخصص و رویکردهای غیرعلمی دارد.


* نگارنده این سطور، معلمی با ۲۸ سال سابقه خدمت در نظام تعلیم و تربیت با پیشینه‌ای از فعالیت‌های آموزشی و اداری است که به‌عنوان یکی از نامزدهای تصدی ریاست حوزه مشارکت‌های مردمی در یکی از استان‌های غرب کشور است. پس از مصاحبه و رد و بدل پرسش‌ها و پاسخ‌ها، قصد نقد سلیقه تیم حاکم بر مجموعه مدیران مشارکت‌های مردمی وزارت آموزش و پرورش به‌جامانده از دولت سیزدهم را دارم تا خطراتی که در این روند به چشم می‌خورند، به اطلاع مقام عالی وزارت آموزش و پرورش برسد.


* مدیران حوزه مشارکت‌ها فاقد درک صحیح از مأموریت و مسئولیت‌های خود هستند. این نقیصه در نحوه طراحی ساختار، برنامه‌ریزی و حتی مصاحبه‌های جذب مدیران استانی به وضوح قابل مشاهده است.


* وب‌سایت این مجموعه فاقد آمار دقیق، اطلاعات جامع و شفافیت در ارائه عملکرد خود است. در شرایطی که تصمیم‌گیری‌های کلان باید مبتنی بر داده‌های مستدل باشد، عدم وجود یک پایگاه اطلاعاتی قوی نشان از ضعف مدیریتی است.


* به جای استفاده از متخصصان برای سیاست‌گذاری، انتصابات بر اساس گرایش‌های سیاسی و جناحی صورت می‌گیرد. این امر منجر به تصمیم‌گیری‌های ناکارآمد و غیر کارشناسی شده است.


* در مصاحبه‌ها، به‌جای طرح پرسش‌های مرتبط با برنامه‌های اجرایی و توسعه مدارس غیردولتی، برخی سوالات پیرامون مدیریت گروه‌های تلگرامی و امکان اعتصاب دانش‌آموزان مطرح می‌شود!

همچنین، پرسش‌هایی نظیر نحوه مدیریت نمازخانه مدارس غیرانتفاعی مطرح می‌گردد که خارج از محور اصلی وظایف این حوزه است. این نوع پرسش‌ها نشان‌دهنده ناآگاهی عمیق مدیران از محدوده و ماهیت واقعی مشارکت‌های مردمی و مراکز و مدارس غیردولتی بوده و گرایش آن‌ها به مسائل امنیتی و فرعی، مانع ارائه راهکارهای سازنده می‌شود.


* کشتی توفان‌زده آموزش و پرورش ناخدایی بیدار می‌خواهد. حوزه مشارکت‌های مردمی و مدارس و مراکز غیردولتی وزارت نیازمند اصلاحات بنیادین در ساختار مدیریتی با نگرش علمی، پژوهشی و تخصصی در فرآیندهای تصمیم‌گیری است.


* وزارت آموزش و پرورش ناخدایی بیدار و عمل‌گرا می‌خواهد؛ کسی که بتواند امانت را در جای درست خود قرار دهد. مشارکت‌های مردمی و مراکز و مدارس غیردولتی نیازمند اصلاحات فوری و اساسی با بهره‌گیری از کارشناسان متخصص است.

تحقق این هدف با مدیریت آقای احمد محمودزاده و تیم همراه ایشان امکان‌پذیر نیست.

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25453-/بحران-مدیریت-،-کارآمدی-و-تخصص-در-حوزه-مشارکت‌های-مردمی-و-مدارس-غیردولتی-وزارت-آموزش-و-پرورش-؟

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 2
« در این میان، مسئولیت ما به‌عنوان شهروندان آگاه و علاقه‌مند به توسعه پایدار این است که این موضوع را با دیگران در میان بگذاریم، حتی اگر موجب ناراحتی آنان شود »

پاسداشت طبیعت یک ماموریت ملی و مسئولیت فردی ایرانی ها در توسعه گردشگری

طهماسب کاوسی


* طبیعت ایران گنجینه‌ای ارزشمند از مناظر بکر، اقلیم‌های متنوع و منابع طبیعی منحصر‌به‌فرد است. یکی از مهم‌ترین مسائلی که در سال‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته، اهمیت حفظ این منابع برای نسل‌های آینده است. گردشگری پایدار یکی از راه‌هایی است که می‌تواند همزمان با بهره‌برداری از طبیعت، از تخریب آن جلوگیری کند.


* آگاهی‌بخشی درباره اهمیت حفاظت از طبیعت نه‌ تنها یک وظیفه فردی بلکه یک ضرورت و ماموریت اجتماعی است.


* با ترویج فرهنگ مسئولیت‌پذیری در سفر، می‌توان به جای برداشت منابع، تجربه‌های ارزشمندی را به یادگار برد و به دیگران نیز فرصت داد تا زیبایی‌های طبیعت را همان‌گونه که هست، ببینند و از آن لذت ببرند.

تنها در این صورت است که می‌توانیم میراث طبیعی ایران را برای نسل‌های آینده حفظ کنیم و توسعه صنعت گردشگری را در مسیری پایدار و مسئولانه پیش ببریم.



***صدای معلم :

- آن چه در تصویر مشاهده می کنید فاجعه ای است که مردم و مسافران برای ساحل نقره‌ای جزیره هرمز ایجاد کرده اند .

بسیاری از گردشگران و مسافرانی که به هرمزگان رفته اند ؛ خاک نقره ای سواحل آن جا را در بطری ریخته و با خودشان برده اند طوری که سواحل هرمزگان تقریبا از این خاک خالی شده است .

به قول معروف :

شمال را خراب کردیم؛ حالا نوبت جنوب است !


* - کلیپ زیر متاسفانه ؛ «سواد محیط زیستی ایرانی ها » را در برخورد با طبیعت و محیط زیست نشان می دهد که چقدر بی رحمانه و بدون مسئولیت پذیری و آینده اندیشی کمر به نابودی آن بسته اند :

https://sedayemoallem.ir/محیط-زیست/item/25454-/پاسداشت-طبیعت-یک-ماموریت-ملی-و-مسئولیت-فردی-ایرانی-ها-در-توسعه-گردشگری

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 2
« بدترین خصلت یک انسان که بیشتر ما درگیر آن هستیم انتظار بیهوده برای فرجی معجزه آسا آن هم از سوی دیگران است»

افسردگی جمعی ؛ درد ایران امروز و گریزی بر " تسلای اجتماعی "

مینو امامی



* امروز افسردگی؛ انرژی زیستی فرد و اجتماع را تقلیل داده است. افسردگی در جایگاه سوم بیماری ها در ایران است. بر اساس نتایج آخرین پیمایش غربالگری سلامت روان، حدود 30 درصد در کشور به اختلالات روان مبتلا هستند.

به نظر می رسد مفهوم « تسلای اجتماعی » با توجه ویژه از سوی ما و مسئولان، بهترین درمان دردهای انباشته شده ما طی دهه ها بی اعتنایی باشد. دردهایی که از کارکردهای نامناسب و ویرانگر مدیرانی بر ما تحمیل شده است که گاه منافع شخصی خود را بر ملت ارجح دانسته اند، گاه نادانی، ناتوانی و ضعف مدیریتی خود را بی رحمانه ندید گرفته و بر ملت تحمیل کرده اند و گاه انتخاب ناشایست خود را اقرار نکرده اند.


* افسردگی؛ قاتل انرژی زیستی فردی و اجتماعی است. بر اساس نتایج آخرین پیمایش غربال گری سلامت روان، حدود 30 درصد در کشور به اختلالات روان مبتلا هستند و افسردگی در جایگاه سوم بیماری ها در ایران است.

قدر مسلم تنها روان و جسم انسان، بیمار و رنجور نمی گردد.


* حس بی عدالتی بدترین تجربه تلخ زندگی اجتماعی است. امروزه شدت بی عدالتی در جامعه در هر حیطه ای تا حدی است که حتی کودکان نیز آن را خارج از خانواده حس می کنند. جامعه ما بیمار اورژانسی است و نیاز به درمان و توجه عاجل دارد.


* ایران در رتبه 99 بین کشورهای شاد دنیا قرار دارد. لابد باید خوشحال باشیم که در بین 147 کشور که آخرین آن کشور افغانستان است، رتبه 99 زیاد بد نیست و رتبه قابل قبولی است. البته این رتبه را هم مدیون مردم ایران هستیم چون رتبه 13 شهروندان در سخاوت و کمک به دیگران باعث شده است تا رتبه ایران در مجموع پایین‌تر نیاید.

باید تجزیه و تحلیل کرد که چرا کشورهای فنلاند، دانمارک، ایسلند، سوئد، اسرائیل، هلند، نروژ، لوکزامبورگ، سوئیس و استرالیا، به عنوان ده کشور شاد دنیا معرفی شده اند؟ خصوصا اسرائیل که دائما در حال جنگ است، چگونه پنجمین کشور شاد شناخته شده است؟


* گویند مذهب و ایمان، معنویت افراد را بیشتر می کند و چنین افرادی اصولا خرسند و راضی زندگی می کنند. پس چرا واقعیت های جامعه ما این گفته را تأیید نمی کند؟



* فقط دولت ها جامعه را رنجور و بیمار نساخته اند، بلکه من و شما هم در ایجاد شرایط موجود مقصریم.

https://sedayemoallem.ir/آموزش-نوین/item/25456-/افسردگی-جمعی-؛-درد-ایران-امروز-و-گریزی-بر-تسلای-اجتماعی

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 2
« ما به عنوان معلمان جامعه نباید خود در این دام خشونت بیفتیم و به آن پر و بال بدهیم ! »

ملاحظاتی پیرامون سریال پایتخت و واکنش معلمان به آن : معلمان در برابر هنرمندان؟

محمد رستمی


* در ویدئویی که از همکار ارجمند جناب آقای فنایی در فضای مجازی پر بازدید بوده است ایشان از سریال پایتخت 7 که در ایام نوروز از شبکه یک صدا و سیما پخش شده است به شدت انتقاد کرده و به خصوص آقای محسن تنابنده را مورد حمله قرار داده اند.

انتقاد ایشان بیشتر در ارتباط با تصویر و برداشتی است که در این سریال از معلمان نشان داده می شود. با تایید کلی سخنان ایشان در باره جهت گیری کلی صدا و سیما و بی محتوایی و حتی مخرب بودن بسیاری از برنامه های آن در سال های اخیر و توهین آمیز بودن چهره ای که از معلمان در برخی از سریال ها به خصوص سریال های به اصطلاح طنز نشان داده می شود و درک خشم و عصبانیت این همکار گرامی، به چند نکته قابل توجه اشاره می کنم.


* ادبیات به کار رفته از سوی ایشان نسبت به آقای محسن تنابنده در شان جامعه معلمان و فرهنگیان نیست.

ایشان سخن حقی دارند که حمله ایشان به شخصیت آقای تنابنده به آن جنبه شخصی و توهین و تخریبی می دهد. این کار از نظر اخلاقی قطعاً درست نبوده و آقای تنابنده را سزاوار این نسبت ها نمی دانم.

این گونه سخنان، نقد ایشان را ملوث به غرایض صنفی و شغلی کرده و تحت الشعاع حمله ایشان به شخصیت آن بازیگر قرار می دهد.



* سال هاست که جامعه شناسان و روان شناسان نسبت به اوج گرفتن خشونت به ویژه خشونت کلامی در جامعه ایران هشدار می دهند.

ما به عنوان معلمان جامعه نباید خود در این دام بیفتیم و به آن پر و بال بدهیم.

قطعاً این خشونت ریشه در خشونت سیاسی حاکم بر جامعه و نابرابری ها و از هم گسیختگی های اجتماعی و اقتصادی دارد اما همگان به ویژه قشر فرهنگی و دانشگاهی جامعه باید به این نکته توجه کنند که خشونت خشونت می آورد و خون به خون شستن محال است.

تنها راه جلوگیری از گسترش خشونت در هر جنبه آن، التزام به عدم به کار گیری آن است. مگر در مواردی که جای بحث آن در این جا نیست.


* به صورت کلی همیشه در ایران صنف ها و قشرها و قوم ها و نژادها و گویندگان زبان یا گویشی مختلف نسبت به تصویر خودشان در رسانه های ارتباط جمعی حساس بوده اند و هر از گاهی در این ارتباط صدای اعتراضی به گوش می رسد که باعث متوقف شدن پخش آن برنامه یا فیلم و سریال یا حتی تغییر خط داستانی آن می شود.

در این میان قضاوت دشوار به نظر می رسد. از یک سو، آن صنف و قشر و قوم و نژاد احساس می کند که توهین و تخریبی در حق او صورت گرفته و به صورت طبیعی خشمگین شده و اعتراض می کند و از سویی دیگر هنرمندان و اهل رسانه مدعی هستند که اگر بخواهند با هر ناراحتی و اعتراضی از سوی شخص یا گروهی، برنامه یا کاری ساخته و پخش نشود چیزی برای نوشتن و ساختن و سرودن نمی ماند و باید رسانه را تعطیل کرد.

آنها از عدم تحمل این اقشار گله کرده و از آنها می خواهند با درک ظرایف کار رسانه ای و هنری بر تحمل و سعه صدر خود بیفزایند به خصوص در کار طنز که تکیه و مبتای اصلی آن، بزرگ نشان دادن ضعف های بشری برای اصلاح آنهاست.


* معمولاً هم هیچ کدام از دو طرف هم سخن همدیگر را نپذیرفته و به راه خود ادامه می دهند تا آنکه در نهایت بسته به قدرت اجتماعی هر کدام، سخن کدام طرف به کرسی بنشیند یا مانند اکثر موارد، تا نوبت بعد به صورت آتشی زیر خاکستر باقی بماند .


* چاره چیست؟

تشکیل هیئت حل اختلاف یا دادگاهی خاص و ... به نظر می رسد مهم تر از همه اینها، گفت و گوی دائمی بین اقشار مختلف در جامعه از طریق رسانه های جمعی، یا به صورت رو در رو می تواند در حل اختلافات و کاهش سوء تفاهم ها موثرتر از هر راه حل دیگری باشد. به شرط آن که این گفت و گو ها واقعاً گفت و گو و شنیدن و استدلال کردن باشند نه مناظره و منازعه و ستیزه جویی که در این صورت همه طرف ها بازنده خواهند بود و هر روز این خشونت کلامی و ارتباطی ابعاد خطرناک تری در جامعه پیدا خواهد کرد.



* مقابله شخصی و فردی با یک سریال و هنرمند این مشکل را حل نمی کند. در واقع این صدای صدا و سیما و سیستم رسمی فرهنگی ماست که از زبان هنرمندی که برای امرار معاش ناچار به کار کردن است بلند می شود. هر چند که از هنرمندان انتظار بیشتری می رود اما چه می توان کرد که هنرمند نیز چون همه ما غم نان دارد.

باید سیستمی را مورد خطاب و عتاب قرار داد که انسان ها را برای رفع حوائج خود مجبور به گذشتن از مرزهای اخلاقی می کند.

به قول مولانا :

این همه آوازها از شه بود

گرچه از حلقوم عبدلله بود


https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25466-/ملاحظاتی-پیرامون-سریال-پایتخت-و-واکنش-معلمان-به-آن-معلمان-در-برابر-هنرمندان؟

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 3
« شخصیت نا به هنجار دیروز را امروز با شعار نه به تصادف، نمی توان سر به راه کرد ! این ها ننگی است بر فرهنگ عمومی ما !

آقای رئیس جمهور ... از پویش ملی " نه به تصادف " چه خبر ؟!

مینو امامی


* در هر جامعه ای خوب، خوب است و بد، بد. تغییر رفتار یا یادگیری مربوط به دورانی از سن این افراد است که جامعه از آن غفلت کرده است و امروز نیز غفلت می کند.


* کجاست آرزوی هر معلم خردمندی که در حسرت شنیده شدن فریادش عمر سپری ساخت اما آمال آنان جامه عمل نپوشید. محتوای کتب درسی که همین رانندگان سنت شکن قانون پرهیز را به دوران کودکی برد و او را بازاجتماعی نماید تا که شاید این بار یاد بگیرند. اما دریغ و صد افسوس از چنین کتاب و محتوایی. و دریغ از گوش بدهکار وزیر و وکیل مجلسی که دریابد جای انقلاب فرهنگی هنوز در نظام آموزشی، مدارس، کلاس درس و متون کتب درسی ما خالی خالی است.

این همه بدرقه راه آنانی که رفتند و سر به منزل مقصود نبردند.


* رئیس پلیس راهور فراجا ادامه داد: استان های کرمان با 66 نفر، فارس 64 نفر ، خراسان رضوی 53 نفر ، خوزستان 48 نفر و سیستان و بلوچستان 46 نفر بیشترین آمار تصادفات فوتی را به خود اختصاص داده‌اند.
44 درصد از تصادفات منجر به فوت، ناشی از عدم توجه راننده به جلو، 15 درصد به دلیل ناتوانی در کنترل وسیله نقلیه، 15 درصد به علت تغییر مسیر ناگهانی و 6 درصد نیز ناشی از انحراف به چپ بوده است.

بیشترین تصادفات فوتی نیز در بازه زمانی 16 تا 20 رخ داده که 27 درصد کل تصادفات را شامل می‌شود.

44 درصد رانندگان اگر جلوی خود را یعنی امتداد جاده را نگاه نمی کردند، چشم هایشان کجا مشغول بود و چگونه چشم بسته رانندگی کرده اند، یا 15 درصد آنان چرا با سرعت غیرمجاز رانندگی می کردند که در کنترل وسیله نقلیه خود عاجز شده اند ؟



* هنوز در حل این معمای ذهنی به پاسخ قانع کننده ای نرسیده ام که ؛

ملتی که ناله می کند و غر می زند که گرانی است و وضع اسفبار زندگی آنان را بیچاره کرده است، چگونه افزایش سفرهای نوروزی را رقم زده اند؟

همان هایی که بازار شلوغ قبل عید را نیز به تصویر کشانده بودند.



* در این بین حتی اگر گروهی به اسکان در مدارس هم تن داده باشند باز هزینه ها بالاست. اسکانی که عدمش بِه ز وجود است و متأسفانه درک نمی کنند که مدرسه هتل نیست. نه آنان که می روند و نه آنان که چنین امکاناتی را با درجه بندی امکانات تا حد لوکس پیش برده اند. هر چند که لوکس بودن با اسکان مدرسه همخوانی ندارد. اما چنین کرده اند تا بر اشتیاق مشتریان بیفزایند و بیشتر بهره مالی برند. اما آنان که در مدارس اسکان می یابند فراموش می کنند که این ها کلاس درس است نه اتاق هتل یا مهمان سرا.


* حال با توجه به آمار فوتی ها و مصدومان، شما قضاوت کنید که چنین داستان تلخی که هر ساله در کشور ما رقم می خورد اگر خودکشی نیست، پس چیست؟ با این تفاوت که در خودکشی فرد تنهاست اما در اینجا به خودکشی دسته جمعی پرداخته اند.

مبادا خود را فریب دهیم که آمار تصادفات نسبت به سال های گذشته کاهش یافته است، درد و رنج حاصل از این بی مبالاتی بر جای خود باقی است و ننگی است بر فرهنگ عمومی ما که قادر به تشخیص سره از ناسره نیستیم.


* ماشاالله که تعطیلات تمامی ندارد.


* فرهنگ شنیداری ما نیز پر از فراز و نشیب لجاجت و خودخواهی است.


* برخی از ما بالاتر از عقل، درایت، قانون و شعور جمعی هستیم !

https://sedayemoallem.ir/آموزش-نوین/item/25475-/آقای-رئیس-جمهور-از-پویش-ملی-نه-به-تصادف-چه-خبر-؟

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 4
« مجموعه مقالات و یادداشت های تربیتی »

معرفی کتاب " مشق های راه مدرسه "

نویسنده : علی افشار سمیرمی



* از دردسرهای شیرین معلمی، یکی هم این است که حتی خارج از کلاس و مدرسه و بین مسیر و هرجا، احوال بچه ها را در نظر می آوری و برایشان نقشه می کشی، مسائل را سبک سنگین می کنی، در خیالت مشق می نویسی. به چند و چون مسائل و مشکلات آموزشی و پرورشی فکر می کنی. موضوعاتی که چه بسا در خلال کار با برخی از آنها رو به رو شده ای و باید برای برون رفت از بین انها چاره ای بیندیشی. مثلا با این که تا کنون قریب یک قرن از عمر نظام آموزشی رسمی می گذرد، هنوز افت تحصیلی، تنبیه بدنی، روش تدریس، امتحان، تکلیف خانه، تقلب، کتاب خوانی، خلاقیت، کنترل کلاس، انگیزه و امثال آن از جمله مسائل دست اولی هستند که انگار هرچه در باره آنها از هر زبان که می شنوی، نامکرر است.

این روند و روال تقریبا شامل حال تمام معلمان می شود. حتی اگر بسیاری ، آنها را روی کاغذ نیاورند یا بر زبان جاری نسازند.


* اصلا چیزی که شغل معلمی را از سایر مشاغل جدا می سازد و به آن ماهیتی فکری می دهد، همین دغدغه های هر روز و شب آنها برای رفع یکی از این معضلات است که چه بسا در استرس آور نمودن شغل و پیری زودرس آنها نیز بی تاثیر نباشد.


* قضیه وقتی بغرنج می شود که نمی دانی از کی و چگونه بین درآمد معلم با سایر کارمندان ، فرق و تبعیضی ناروا به وجود آمده که سهم و سرعتی عجیب در کاهش حرمت و منزلت معلمان داشته است.


* کتاب در دو بخش تدوین شده است که در بخش اول، 25 مقاله منتشر شده در نشریات علمی و آموزشی و در بخش دوم نیز، 10 یادداشت منتشر شده در روزنامه های سراسری و سایت صدای معلم جمع آوری شده اند که البته همه این ها، تنها بخشی از مطالبی است که تا کنون از این نویسنده منتشر شده اند.

پنج مقاله کتاب به کندوکاو در تاثیرات تربیتی بزرگانی مثل؛ مولوی، سعدی، بهرنگی، بهمن بیگی و مرادی کرمانی اختصاص دارد.


* علاقه مندان برای تهیه کتاب می توانند به دفتر انتشارات عابد (خیابان کارگر شمالی، نرسیده به بلوار کشاورز، خیابان قدر، پلاک چهار، واحد1) مراجعه یا با شماره واتساپ 09126720677 تماس بگیرند.

ضمنا با توجه به فرا رسیدن روز معلم (12 اردیبهشت)، این کتاب که در آن 30 مطلب در موضوعات آموزشی و پرورشی نوشته شده است؛ هدیه ارزشمندی برای معلمان و مناسب روز معلم است که مدیران مدارس و والدین گرامی می توانند آن را تهیه نمایند.

https://sedayemoallem.ir/معرفی-کتاب/item/25476-/معرفی-کتاب-مشق-های-راه-مدرسه

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 5
بیانیه ی جمعی از پرسش گران و کنش گران آموزش و پرورش ( 12 ) ؛

از اقدام به موقع و قاطعانه مسعود پزشکیان در برکناری معاون پارلمانی رئیس جمهور تشکر و قدردانی می کنیم

صدای معلم منتشر می کند ؛


پایگاه اطلاع رسانی رئیس جمهوری نوشت :

« دکتر مسعود پزشکیان در حکمی خطاب به دکتر شهرام دبیری تصریح کرد: در این ایام پس از بررسی خبر، قطعی شد که در ایام نوروز در سفر تفریحی قطب جنوب بودید.

در دولتی که مفتخر به اقتدا به مولای متقیان است و در شرایطی که هنوز در کشورمان فشارهای اقتصادی بر مردم زیاد و محرومان پرشمارند، سفر پر هزینه تفریحی مسئولان رسمی، حتی با هزینه‌های شخصى، قابل دفاع و توجیه‌پذیر نبوده و با معیار ساده‌زیستی مسئولان سازگار نیست.

متن حکم رئیس جمهور به شرح زیر است؛

جناب آقای دکتر دبیری

در این ایام پس از بررسی خبر، قطعی شد که در ایام نوروز در سفر تفریحی قطب جنوب بودید.

در دولتی که مفتخر به اقتدا به مولای متقیان است و در شرایطی که هنوز در کشورمان فشارهای اقتصادی بر مردم زیاد و محرومان پرشمارند، سفر پر هزینه تفریحی مسئولان رسمی، حتی با هزینه‌های شخصى، قابل دفاع و توجیه‌ پذیر نبوده و با معیار ساده ‌زیستی مسئولان سازگار نیست.

دوستی دیرین و همکاری و خدمات ارزشمند شما در معاونت پارلمانی دولت چهاردهم، مانع آن نیست که پای بندی به صداقت، عدالت و وعده‌هایی که به مردم دادیم، مقدم داشته شود.

بنابر این از ادامه همکاری با شما در دولت چهاردهم معذوریم » .


مسعود پزشکیان

رئیس جمهوری اسلامی ایران

***


* تاکنون در جمهوری اسلامی مرسوم بوده که برای برکناری مسئول و مقام خاطی از او می خواستند که خودش کنار برود اما این بیان صریح و اقدام قاطعانه مسعود پزشکیان در چهار دهه ی پس از انقلاب اسلامی در نوع خودش اگر نگوییم بی نظیر است اما کم نظیر بوده و جای سپاس و قدردانی دارد .


* نخستین گام برای داشتن یک جامعه ی قانون مند ، متعادل و مهم تر از همه توسعه یافته آن است که از رفتارهای قبیلگی و عشیره ای که در جامعه ی ایران کاملا مرسوم و معمول است فاصله گرفته و منافع ملی و آینده کشور مطمح نظر قرار گیرد .


* بزرگ ترین و تنها سرمایه اجتماعی که می توان به آن تکیه کرد و بر بحران ها و ابر بحران ها غلبه کرد ؛ پیشه کردن « صداقت » و پای بندی به قانون بر اساس منطق و عقل و دوراندیشی است و الا با توجیه کردن عملکرد و رویکرد غلط ، امهال زمان با این رویکرد که جامعه فراموش می کند و یا سیاست شکست خورده « بحران در برابر بحران » مساله ای در ایرانِ مایوس حل نخواهد شد .



* آن‌چه این اقدام را بیش از پیش ارزشمند و قابل تامل می‌سازد؛ صراحت در اطلاع‌رسانی و شفافیت در بیان دلایل برکناری است.


* در شرایطی که جامعه تشنه‌ی صداقت و پاسخ‌گویی است، تداوم این شیوه‌ی روشن و بی‌پرده، می‌تواند سرمایه اجتماعی را بازسازی کرده و اعتماد فرسوده مردم به ساختار حکمرانی را ترمیم کند.


* ( در نمونه های متاخر و به عنوان مثال ؛

اگر نهادهای مرتبط دیگر بر اساس مصالح و منافع ملی و به دور از لجاجت و خودخواهی فشار لازم را بر « محمد باقر قالیباف به عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی در ماجرای خرید کشور ترکیه و یا فضاحت کاظم صدیقی به عنوان امام جمعه موقت تهران در ماجرای زمین خواری و یا انتشار اسامی مولتی میلیاردرها در بانک سپه و ... اعمال می کردند ؛ شاید مرهم کوچکی بر دردهای جامعه می شد و شاهد این همه یاس و نفرت و قطع امید به آینده نبودیم .)


* ما به عنوان « معلمان پرسش گر و کنش گر » از رئیس جمهور انتظار داریم که همین رویه را به سایر نهادها و دستگاه ها تسری داده و با هر کسی که دروغ می گوید و از جایگاه شغلی خود سوء استفاده می کند و به افکار عمومی صادقانه « پاسخ گو » نیست بدون هر گونه تعارف و توجیه و وقت کشی برکنار کرده و او را به دست « قانون » بسپارد .


متن کامل بیانیه را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25477-/از-اقدام-به-موقع-و-قاطعانه-مسعود-پزشکیان-در-برکناری-معاون-پارلمانی-رئیس-جمهور-تشکر-و-قدردانی-می-کنیم

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 5
« آموزش فقط انتقال اطلاعات نیست. دانش‌آموزان و دانشجویان در مدارس و دانشگاه‌ها مهارت‌های اجتماعی، کار گروهی، تفکر انتقادی و حل مسئله را یاد می‌گیرند. این مهارت‌ها به سختی می‌توانند به‌طور کامل در محیط‌های دیجیتالی جایگزین شوند »

آیا آموزش‌های انفرادی مدارس و دانشگاه‌ها را تعطیل خواهد کرد؟

حسین معافی/ مدرس دانشگاه و پژوهشگر هوش مصنوعی



* آموزش انفرادی یک روش یادگیری است که در آن فرد بر اساس توانایی‌ها، نیازها و سرعت یادگیری خود، به‌صورت مستقل و بدون وابستگی به یک کلاس یا معلم خاص، آموزش می‌بیند. این روش می‌تواند از طریق منابع متنوعی مانند کتاب‌ها، دوره‌های آنلاین، نرم‌افزارهای آموزشی و پلتفرم‌های یادگیری مجازی انجام شود.

این نوع آموزش به چندین روش مختلف اجرا می‌شود که هر کدام مزایا و کاربردهای خاص خود را دارند.


* اما سوال اینجاست که :

آیا با پیشرفت تکنولوژی و گسترش آموزش‌های انفرادی، مدارس و دانشگاه‌ها تعطیل می‌شوند؟

پاسخ به این سوال کمی دشوار است اما اگر مدارس و دانشگاه‌ها تعطیل نشوند حتماً نقش و نحوه عملکرد آنها تغییر خواهد کرد. پیشرفت‌هایی مانند هوش مصنوعی، متاورس، واقعیت افزوده و یادگیری ماشینی باعث تحول در آموزش شده‌اند، اما بعید است که مدارس و دانشگاه‌ها به‌طور کامل تعطیل شوند.


* اما می‌توان نتیجه‌گیری کرد که:

* مدارس و دانشگاه‌ها تعطیل نمی‌شوند، اما به سمت آموزش ترکیبی (هیبریدی) حرکت خواهند کرد.

* تکنولوژی باعث تغییر در روش‌های تدریس و شخصی‌سازی یادگیری می‌شود، اما جایگزین کامل آموزش سنتی نخواهد شد.

* یادگیری حضوری همچنان برای مهارت‌های اجتماعی، عملی و تجربی ضروری است.

https://sedayemoallem.ir/آموزش-نوین/item/25478-/آیا-آموزش‌های-انفرادی-مدارس-و-دانشگاه‌ها-را-تعطیل-خواهد-کرد؟

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 5
در هژمونی خوفناک « مرگ اندیشی » و در خلاء ویرانگر « امید به آینده » ، نشانی ها و ورودی های بازدارنده این تراژدی از دو سوی نظام حکمرانی و مردم بسیار اندک و ضعیف است و به سرعت و با مرور زمان تلخی این حوادث به فراموشی می گراید

پروبلماتیک کارناوال های مرگ در جاده های ایران و شکست الگوهای مداخله ؟

مهدی جایمند ملکشاه/ معاون سابق مدیر کل آموزش و پرورش مازندران و مدیر آموزش و پرورش بابل



* این که هر ساله بر شدت این فاجعه افزوده می شود و یا این که راهبرد و ابزارهای مقابله با این بحران « سترون و عقیم » است ؛ بی تردید آیا نشانی غیر از از شکست الگوهای پیشگیری از این « رکورد کم نظیر در فنا و نیستی » برای شهروندان ایرانی دارد؟


* غمگنانه است که انبوه پویش ها و نمایش ها و جریمه های سخت و سنگین به نتیجه نمی رسد و جاده های ایرانی « همواره شاهد ارابه های متحرک مرگ » است .


* اکنون این پرسش مطرح است که چرا هنوز به این باور نرسیده ایم که با شناختن اولویت های پیشگیری و اتخاذ راهبردهای درست می توان از وقوع و شدت و کثرت این شبیخون مرگ کاست ؟


* آیا آموزه های فرهنگی در ایرانیان آن قدر نحیف و ضعیف شده است که بر زندگی آنان در رعایت اصول و قواعد رانندگی اثربخش نیست؟ یا اینکه آموزش پذیری آنان به قدری ضعیف است که جان خود و هموطنانش را به آسانی به باد فنا می سپارند!



* پر واضح است که گرانیگاه چنین راهبردی بر الگوی مداخله پیش گیرانه پلیس در کاهش نقش اثر اقلیم در تصادفات؛ اصلاح فرهنگ ترافیکی و رانندگی، اجرای قوانین رانندگی برای همه طبقات جامعه و همچنین آموزش برای کاهش تصادفات جاده ای استوار است.


* پیشگیری و کنترل این فاجعه تمام عیار ملی، شاخصه مهمی در ارزیابی کارآمدی و اثربخشی سیاست های خرد و کلان و عیاری برای سنجش توانایی عاملان و کارگزاران این پروبلماتیک است که متاسفانه در انجام ماموریت خود تاکنون قرین به توفیق نبوده اند.

تجدید نظر در راه های رفته و جست و جوی راه حل های نو با ساختار و کارگزارانی شایسته ، عنصر تجویزی این یادداشت می باشد.

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25490-/پروبلماتیک-کارناوال-های-مرگ-در-جاده-های-ایران-و-شکست-الگوهای-مداخله-؟

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 6
پاسخ به متن انتقادی و تحلیل عدم مشارکت فرهنگیان دلفانی در طرح معلم نمونه ؛

نقدی بر گزارش " معلمان دلفانی کمی " سواد رسانه ای " یاد بگیرند .... بقیه هم همین طور !

کیومرث شهبازی



گروه استان ها و شهرستان ها/

چندی پیش گزارشی از « صدای معلم » با عنوان : « « آگاه باشید و بدانید که هدف آموزش و غایت آن ایجاد و پرورش " تفکر انتقادی " است و نخست از خودتان باید شروع کنید ! » معلمان دلفانی کمی " سواد رسانه ای " یاد بگیرند .... بقیه هم همین طور ! » ؛ منتشر گردید .

« کیومرث شهبازی » نقدی بر این گزارش نگاشته است .

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25491-/نقدی-بر-گزارش-معلمان-دلفانی-کمی-سواد-رسانه-ای-یاد-بگیرند-بقیه-هم-همین-طور

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 6
« هر گونه کُنش به طبیعت ، از آب و خاک و پرندگان و حیوانات گرفته تا خارها و چمن ها و گُل ها و انسانها واکُنشی در پی خواهد داشت »

قصه " قنات آباد و شاه مار "

ودود فتحعلی زاده/ دبیر زبان و ادبیات پارسی


* ریش سفید روستا مرد خردمندی به نام علی مُراد بود و همسری خردمندتر از خود داشت به نام نرگس هر دوِ آنها خود را نه تنها فراتر از روستائیان نمی دانستند بلکه همیشه و از همه در احوال پرسی و اوغور به خیر پیشی می گرفتند .

کودکان را می نواختند . نوجوانان را نه به اجبار و پند آموزی ، بلکه با اُلگو ساختنِ خود و فرزندانشان به کار و تلاش بر می انگیختند و از مردان و زنان روستا می خواستند زمینه یِ پرورشِ بهینه یِ فرزندانشان را فراهم سازند تا آنها نیک پندار گردند و رفتار و گفتارشان نیز با هم همخوانی داشته باشد .


* عبدالعلی در گشت و گذار برای فروختنِ کِتری قوری در زبان بازی ، پخته شده و هر گونه پوست اندازی و به شکل دیگر در آمدن را آموخته بود ، بِه گونه ای که‌ در قنات آباد ، نَمایِ خود را چنان آراست که درست کار شناختَندَش ، تا این که علی مراد و نرگس هر دو سرطان گرفتند و مردند و مردم عبدالعلی را به ریش سفیدیِ روستا بر گُزیدند .


* عبدالعلی که تنها به خود می اندیشید نه به دیگران در پاسخ می گفت : « مردم نیازی نیست یا خود راهِ درازی رابِپیمایند تا دست آورد کِشت شان را بِفروشند یا روستائیان گرداگرد این روستا نیازی ندارند از راه دور به اینجا بیآیند که آن را بِخرند ؛ من خود همه را می خرم و فلّه ای به خریدارانِ سرمایه دار شهری می فروشم تا هزینه ی رفت و آمد و پیدا کردنِ خریدار و دیگر رنج ها ، روستائیان را نیازارد » .

پیشنهاد عبدالعلی را از رویِ سادگی همه پذیرفتند ، او هرمز را زندانی کرد تا خواسته یِ خود را به سر انجام بِرسانَد .

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25493-/قصه-قنات-آباد-و-شاه-مار

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 6
اگر واقعا فرد و یا افراد جامعه ای الگوی زندگی شان را بر اساس مثلث « اندیشه نیک ، گفتار نیک و کردار نیک » تعریف و درونی کرده باشند ؛ چه ترس و واهمه ای باید از تحقیر شدن توسط « دیگران » داشته باشند ؟

اندر حکایت ایرانیان خیلی باهوش ؟!

علی پورسلیمان/ روزنامه نگار و مدیر صدای معلم



« در دوران ظلمت باید ارزش هر چیزی را که به آزادی می‌رسد و با آزادی به دست می‌آید، به خودت نشان دهی ؛ با به خاطر سپردن و تأمل کردن و سپس تکرارش در تخیل. این تنها راه زنده‌ ماندن در دوران ظلم است. عصر ظلمت دوران بی‌رؤیا کردن آدم‌هاست.

دوران زندگی بدون تخیل و اندیشه. و اندیشیدن بیش از آن که به هوش و ذکاوت نیاز داشته باشد، محتاج شهامت است و همراهی با بی‌باکان.

هانا آرنت

از کتاب انسان‌ها در عصر ظلمت »


* در روزهای اخیر ، جدولی در شبکه های اجتماعی با عنوان : « باهوش ترین کشورهای جهان از طریق متوسط بهره هوشی در سال 2025 » فراگیر شده است .

در مورد اعتبار این جدول اظهار نظری نمی کنم اما این که ایرانی ها معمولا در آیتم ها و موضوعات منفی رتبه های نخست دارند اما این بار وضعیت « معکوس » شده است جای تامل بسیار دارد .


* این یافته ها کاملا اعتبار آن جدول قبلی ( مجعول ) را زیر سوال می برد .

گذشته از آن که کدام کشور در جهان از همه باهوش تر باشد و یا نباشد اما مساله بسیار مهم و استراتژیک آن است که آیا کشوری با امکانات و محدودیت هایی که دارد ؛ چقدر در « حل مساله » مرتبط با چالش ها و بحران ها موفق و موثر بوده است ؟


* کشوری مانند « ایران » که به استناد آمارها با بیش از 100 بحران و ابر بحران رو به روست و بدتر از همه با وجود دیدن آن همت و یا اراده ای نافذ و مستمر برای حل آن ها مشاهده نمی شود ؛ چه فرقی می کند که در جدول رنکنیگ هوش جهانی در کجای آن قرار گرفته باشد ؟



* و اما نکته قابل توجه و تامل دیگر که در گزارش بالا به آن اشاره شده است ارتباط میان عملکرد نظام آموزشی با تربیت شهروندان باهوش است .

واقعا نظام آموزشی ایران در جهان جز مدال آوری برخی دانش آموزان خاص در مدارس خاص چه حرفی برای عرضه در میان نظام های آموزشی موفق جهان دارد ؟



* چه چیزی در نظام آموزشی ایران دچار تحولات بنیادین و زیربنایی شده که تاثیر خودش را در ابتدا در « مدرسه » و سپس در « جامعه » بگذارد و ما متعاقبا مدعی شویم که از باهوش ترین ملل جهان هستیم ؟


کشوری مثل ما که بیش ترین تعطیلات را در نظام آموزشی خود دارد و برای مثال به مناسبت « نوروز » مدارس آن قریب به یک ماه تعطیل می شوند ؛ چه ادعایی می تواند در رنکینگ آموزشی جهان داشته باشد ؟


* به این موارد که از فرط تکرار به صورت یک نرم در فرهنگ عمومی ما آمده است توجه کنید :


-افراد بسیاری به شمال ایران می روند و همه جا را مملو از زباله می کنند .

-افراد بسیاری به جنوب ایران می روند و خاک سواحل آن جا را به یغما می برند .

-در رانندگی ، فرهنگ و سبک رانندگی ایرانی ها منحصر به فرد است .

از سمت راست و یا شانه خاکی سبقت می گیرند و تصور می کنند که آدم های خیلی زرنگ و جسور و تیزی هستند .

-زمانی که یک آمبولانس با چراغ گردان و بوق ممتد حرکت می کند ؛ کثیری از همین رانندگان باهوش و تیز با فاصله بسیار کمی به صورت قطاری در پشت آن به حرکت در می آیند .

- هنگام ترافیک و زمانی که عده زیادی در صف برای وارد شدن به لوپ و یا یک مسیر فرعی هستند ، تعداد قابل توجهی از همین رانندگان باهوش و زرنگ و زیرک به صورت میان بر خود را به جلوی صف می رسانند و با سماجت و طلبکاری وارد لاین می شوند .

-دانش آموزان و اولیای آنان یک هفته مانده به عید و البته با همراهی و همدستی با کادر مدرسه کلاس ها و مدرسه را از رسمیت می اندازند به هوای این که قصد مسافرت دارند . جالب آن که برخی از همین دانش آموزان با تجدیدی در برخی دروس ، تابستان را که فرصتی برای تفریح و مسافرت و بازیابی خویشتن است به درس خواندن می گذرانند .

-به همین سیاق ، معلمان که عملا از ابتدای خرداد تعطیل می شوند و در نهایت چند روزی را برای مراقبت در مدرسه حضور پیدا می کنند اما مشخص نیست که چرا ترجیح می دهند در تعطیلات نوروز که جاده ها ایمن نیستند و تعداد کشته ها و مجروحان هر سال رکورد می زند ؛ خود را قاطی « بقیه » کنند و تنها دغدغه شان می شود :

وضعیت نامناسب مدارس و یا همان مراکز اسکان .

* واقعا پرسش آن است که در کدام کشورهای باهوش جهان بر اساس همان جدول ، مردمان آن کارهایی از جنس « ما » می کنند و ما به خود اجازه می دهیم که خود را در کنار آنان قرار دهیم و خود را « هم جنس » آنان بدانیم ؟


ایران هم کشوری است مثل کشورهای دیگر و نباید دچار غرور و یا توهم شود و یا دچار حس خود برتربینی شود .

متن کامل :

https://sedayemoallem.ir/پژوهش/item/25496-/اندر-حکایت-ایرانیان-خیلی-باهوش-؟

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 7
« آیا هنوز می‌شود به یک نسل، هنری را آموخت که جامعه آن را زنگ تفریحی، لوکس، یا ناکارآمد می‌داند؟ »

عشق ؛ در عصر سرعت، مصرف و تنهایی

محمد راعی/ معلم



* این چند سالی که درس «سبک زندگی و مدیریت خانواده» را در دبیرستان تدریس می‌کنم، شاهد یک پدیده‌ام که نه‌تنها نگران‌کننده، بلکه گویای یک تغییر عمیق نسلی‌ است:

اکثریت نوجوان‌های امروز، عشق را یا نمی‌شناسند، یا بد می‌شناسند.

در گفت‌وگوهای کلاسی‌مان، وقتی بحث به عشق می‌رسد، تعاریف شان اغلب حول چند محور می‌چرخد:

لذت جنسی، جذابیت فیزیکی، موقعیت اقتصادی یا حتی دیده شدن در فضای مجازی.

در بسیاری از اذهان دانش آموزان، عشق شبیه به یک قراردادِ سود ده است. چیزی برای «داشتن»، نه «شدن» و این، آن‌قدر گسترده است که نمی‌شود آن را صرفاً به بحران فردی یا تربیتی نسبت داد.


* فکر می‌کردم چرا بچه‌ها این‌قدر سطحی به عشق نگاه می‌کنند؟ اما با گذر زمان، فهمیدم که این فقط مسأله‌ نسل Z نیست ؛ بلکه بازتابی است از یک بحران اجتماعی ـ فرهنگی گسترده‌تر، که ساختارهای عاطفی ما را درگیر کرده است .


* در دل این نظام، رابطه‌های انسانی هم تابع قوانین بازار شده‌اند:

باید « خوش‌تیپ» باشی . « پول‌دار » باشی . « هیجان‌انگیز » باشی . « ویو » و « لایک » بالا داشته باشی... وگرنه، ارزش دوست‌داشتن نداری.


* این‌جاست که نقش ما معلم‌ها جدی می‌شود.

اگر ما درباره عشق، عشق ورزیدن، صبر، فهم، ارتباط و تفاوت میان « خواستن » و « دوست داشتن » صحبت نکنیم، چه کسی باید بکند؟


* در جهانی که پر از شتاب، مصرف، رقابت و ناامنی است، آیا هنوز می‌شود به نوجوانی یاد داد که آرام، صبور، اصیل و بدون فیلتر دوست بدارد؟


* ما چطور می‌توانیم عشق را به بچه‌ها بیاموزیم، وقتی جامعه آن را فراموش کرده است؟


https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25498-/عشق-؛-در-عصر-سرعت،-مصرف-و-تنهایی

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 8
« برنامه ریزی، سازماندهی و تصمیم گیری از مهم ترین اصول مدیریت علمی است که حداقل در آموزش و پرورش ما در غلافی از تعصبات سنتی پوشانده شده است »

نصب دوربین در کلاس های درس مدارس و معمای مدیریت علمی پس از 114 در نظام آموزشی ایران ؟!

مینو امامی



*در گذشته بنا به دلیل وجود اعتماد، مقبولیت، تراکم کم و قابل کنترل دانش آموزی؛ نیاز به کنترل و نظارت همه جانبه در کلاس درس و مدرسه دغدغه کسی نبود. امروز برای حرفه معلمی در جامعه ما نه اعتماد و مقبولیتی باقی مانده است و نه معلمان از اعتبار شغلی بالایی برخوردارند.

حرفه معلمی همانند 5 دهه پیش شغل معتبری نیست و افراد با عناوین گوناگون و بدون هر نوع آموزشی، صرفا برای درمان کمبود معلم و داشتن شغل و درآمد، می توانند معلم شوند. طبقاتی شدن آموزش ، ایجاد و گسترش شکاف عمیق مابین اقشار گوناگون جامعه، همه تیرها را به سوی معلم و ضعف او در تدریس و کلاس داری نشانه می رود.

مگر شما همه معلمان را تربیت کرده اید که انتظار کارکرد مناسب از او دارید؟ یا مگر تربیت معلم ما از استانداردهای جهانی تبعیت می نماید؟


* این کار در برخی از کشورهای جهان به عنوان یک راهکار برای افزایش نظارت و بهبود کیفیت آموزش مورد استفاده قرار گرفته است. به عنوان مثال، در چین، بسیاری از مدارس به دوربین‌های نظارتی مجهز هستند و این اقدام به عنوان بخشی از برنامه‌های دولت برای ارتقای استانداردهای آموزشی و نظارت بر عملکرد معلمان اجرا شده است.

در برخی از ایالت‌های آمریکا نیز نصب دوربین در کلاس‌ها با هدف جلوگیری از خشونت و تضمین امنیت دانش‌آموزان انجام شده است. با این حال، در کشورهایی مانند آلمان و فرانسه، نصب دوربین در کلاس‌ها با مقاومت مواجه شده است. منتقدان این طرح معتقدند که این اقدام حریم خصوصی معلمان را نقض می‌کند و ممکن است به ایجاد فضایی محدودکننده در کلاس‌های درس منجر شود.

موضوع نصب دوربین در کلاس‌های درس همچنان به عنوان یک چالش جدّی در نظام آموزشی ایران مطرح است. از یک سو نیاز به افزایش نظارت و شفافیت در محیط‌ های آموزشی احساس می‌شود و از سوی دیگر، نگرانی‌هایی درباره حفظ حریم خصوصی و آزادی عمل معلمان وجود دارد »


* در زمان حال با افزایش امکانات زندگی و رفاه بیشتر و افزایش خانواده های تک فرزند به عنوان الگوی برتر، غالب کودکان نازپرورده و لوس شده اند و آستانه تحمل بسیار پائینی دارند. یک بار از این معلم، مدیر و معاون مدرسه که تا مرز اخراج پیش می روند، مسئول کارشناس دلسوزی بپرسد چرا دست به این کار زده اند؟


* اگر نگران کیفیت تحصیلی دانش آموزان هستید به اساسی ترین تغییر بیندیشید. یعنی دگرگونی همه جانبه در نظام آموزشی، ایجاد تحول در تفکرات طراحان آموزشی و تغییر ساختار آموزشی. مسیری که تمامی کشورهای پیشرو و برتر آموزشی در جهان آن را مدت مدیدی است طی کرده اند. به ایجاد تغییر در مراکز تربیت معلم بیندیشید. به معلمانی که آموزش ندیده اند و فقط با یک آزمون معلم شدند و یا حداقل دوره سه ماهه آموزشی دیده اند که برای معلم شدن کافی نیست.


* برنامه ریزی، سازماندهی و تصمیم گیری از مهم ترین اصول مدیریت علمی است که حداقل در آموزش و پرورش ما در غلافی از تعصبات سنتی پوشانده شده است. از نظر تیلور مدیریت علمی یعنی این‌ که مدیر به جای تکیه بر شهود، حساب ‌و‌ کتاب سرانگشتی، واقعاً بر اساس شاخص‌های عددی و قابل‌اندازه ‌گیری کار کند و بکوشد تصویر شفاف‌تری از کار ترسیم نماید. استانداردهای عملکرد را بهتر و دقیق‌تر تعریف نماید.

او همهٔ این حرف‌ها را در سال ۱۹۱۱ میلادی ( 114 سال پیش) در کتابی با عنوان اصول مدیریت علمی نوشته و منتشر کرده و ما در قرن بیست و یکم هنوز متوجه این مهم نیستیم.

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25501-/نصب-دوربین-در-کلاس-های-درس-مدارس-و-معمای-مدیریت-علمی-پس-از-114-در-نظام-آموزشی-ایران-؟

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 9
« این آموزش دریچه‌ای است به سوی تقویت تفکر انتقادی، حل مسئله و تربیت نیروهای انسانی خلاق »

" هوش مصنوعی " و الزامات بازنگری در نظام آموزشی ایران ؟

دکتر علی جودکی



* وقتی از هوش مصنوعی صحبت می‌کنیم، دیگر با پدیده‌ای روبه‌رو نیستیم که فقط در فیلم‌های علمی - تخیلی جای داشته باشد. این فن آوری اکنون بخشی جدایی‌ناپذیر از زیست روزمره بشر است؛ از الگوریتم‌هایی که محتوای فضای مجازی را برایمان تنظیم می‌کنند گرفته تا سیستم‌هایی که جان بیماران را در بیمارستان‌ها نجات می‌دهند.

اما پرسش اینجاست: جایگاه ایران در این آینده فن آورانه کجاست؟

گزارش سال ۲۰۲۴ دانشگاه استنفورد تصویر روشنی از وضعیت فعلی جهان ارائه می‌دهد. آمریکا با تولید ۴۰ مدل پیشرفته هوش مصنوعی، چین با ۱۵ مدل و اروپا با ۳ مدل، خود را در صف اول رقابت جهانی جای داده‌اند.

در این میان کشورهای منطقه ما، از جمله ایران هنوز نتوانسته‌اند حتی آموزش ابتدایی این فن آوری را وارد مدارس خود کنند. این یک زنگ خطر جدی است؛ نه فقط برای آینده فن آوری بلکه برای آینده استقلال و توانمندی ملی ما.

آموزش هوش مصنوعی تنها به معنای یادگیری کدنویسی نیست .


* این تحول باید از مدرسه آغاز شود، جایی که آینده‌سازان فردای کشور در حال شکل‌گیری‌اند.

می‌توان این مسیر را از آموزش مفاهیم پایه آغاز کرد؛ از برنامه‌نویسی ساده گرفته تا ساخت ربات‌های ابتدایی. منابع رایگان در فضای آنلاین، همکاری با شرکت‌های دانش‌بنیان داخلی و کارگاه‌های آموزشی و دوره های ضمن خدمت کارآمد برای معلمان می‌تواند آغازگر این مسیر باشد.

https://sedayemoallem.ir/آموزش-نوین/item/25504-/هوش-مصنوعی-و-الزامات-بازنگری-در-نظام-آموزشی-ایران-؟

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 10
برای ورزش مدارس چه کرده اید ؟

موفقیت دانش آموزان در مسابقات المپیک دانش‌آموزی "ژیمنازیاد" و موج سواری مسئولان وزارت آموزش و پرورش ؟!

صدای معلم گزارش می کند ؛


* تاکنون دانش آموزان ورزشکار ایرانی نتایج خوب و قابل توجهی در این مسابقات کسب کرده اند اما آن چه قابل تامل است تبلیغات وسیع وزارت آموزش و پرورش و مقامات آن است گویی این نتایج حاصل برنامه ریزی و سرمایه گذاری آنان بوده است .


* این در حالی است که ورزش دانش آموزی و به عبارت ساده تر ، « زنگ ورزش » جایگاه و اهمیت چندانی در برنامه ریزی های این وزارتخانه ندارد .


* این رسانه در گزارش خود به تاریخ 9 اردیبهشت 1403 با عنوان : « قهرمانی تیم‌ملی والیبال دانش‌آموزی ایران در جهان و پرسش های بی پاسخ ؟ » نوشت :

« صدای معلم » این موفقیت را به دانش آموزان ایرانی تبریک و شادباش می گوید هر چند این پیروزی ها نباید مسئولان و مقامات را از این نکته ی مهم و راهبردی دور کند که ورزش و زنگ ورزش در مدارس ایران به ویژه مناطق محروم کشور جایگاهی نداشته و بودجه و نیروی انسانی متبحر و متخصص همچنان دو چالش بزرگ هستند .

« صدای معلم » در مطلبی از بحران چاقی در میان دانش آموزان ایرانی خبر داده و نوشت :

« البته مطابق معمول و در جهت بازشناسی اهمیت موضوعات ، زنگ مدارس هم در این مورد نواخته خواهد شد اما کسی نمی پرسد که آیا در همین مدارسی که نیمی از دانش آموزانش دچار چاقی هستند ؛ ورزش صبحگاهی برگزار می شود ؟ آیا این قانون قدیمی نیست ؟

آیا زنگ ورزش واقعا زنگ ورزش است ؟

باید این پرسش را به جد مطرح کرد :

برنامه ی وزارت آموزش و پرورش در حوزه « سواد سلامت » چیست ؟



* مشخص نیست وقتی یک وزارتخانه عریض و طویل با آن همه نیروهای ستادی و اداری توان اجرای یک مراسم ساده مانند « ورزشگاه صبحگاهی » در مدارس را ندارد و نگاه بسیاری در درون و بیرون آموزش و پرورش به زنگ ورزش به مثابه « زنگ بیکاری » است ؛ این گونه تبلیغات وسیع وزارت آموزش و پرورش برای مدال آوری دانش آموزان ایرانی جزء مصادره و پوشاندن ناکارآمدی و سوء مدیریت و فقدان برنامه ریزی و نظارت ؛ آیا معنای دیگری می تواند داشته باشد ؟


* آیا وزارت آموزش و پرورش که نزدیک به دو دهه ، سرانه ورزشی مدارس را قطع کرده است و حتی ادارات آموزش و پرورش مناطق و نواحی بعضا برای شرکت دانش آموزان در مسابقات اقدام به طلب پول می کنند ؛ اساسا چه ادعایی می تواند برای کسب این موفقیت ها داشته باشد ؟


* دانش آموز یک مدرسه عادی دولتی به « صدای معلم » می گوید :

دوستان من خودشان و با هزینه شخصی خودشان در سطح ورزش قهرمانی فعالیت می کنند و این مدال آوری ها ارتباطی با تلاش مسئولان ندارد .


متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/دانش-آموز/item/25505-/موفقیت-دانش-آموزان-در-مسابقات-المپیک-دانش‌آموزی-ژیمنازیاد-و-موج-سواری-مسئولان-وزارت-آموزش-و-پرورش-؟

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 10
« اگر مادری در آوار، جنازه‌ی نوزادش را با دستِ خالی بیرون می‌کشد، و هنوز تسلیم نمی‌شود، ما چطور در راحتیِ نسبی، بی‌تفاوت مانده‌ایم؟ »

دوزخیان روی زمین در صحنه و آزمونی دیگر از انسانیت ؟

محمد راعی/ معلم



* در سال ۱۹۶۱، فرانتس فانون، جامعه شناس انقلابی ، در کتاب دوزخیان روی زمین نوشت:

«استعمار، زمین را نمی‌گیرد؛ روح انسان را می‌دزدد. و استعمار شده، پیش از آن‌ که برای نان بجنگد، باید برای بازیابی انسانیتش بجنگد.»

شاید این جمله‌ها درباره‌ی الجزایر نوشته شده باشند، اما امروز با هر بمب که بر غزه می‌بارد، با هر کودک که بی‌چهره از زیر آوار بیرون کشیده می‌شود، دوباره زنده می‌شوند. غزه، تکه‌ای از زمین نیست. دوزخی‌ست روی زمین.

دوزخی که مردمانش نه محکوم به مرگ، بلکه محکوم به مردن‌های مکررند.

ما در ایران ؛ با گرانی، تحریم، و هزار درد دیگر دست‌ و پنجه نرم می‌کنیم. گاهی پیش خود می‌گوییم: «غزه با ما چه؟ مگر ما خودمان کم رنج داریم؟»

اما حقیقت تلخ این‌جاست: اگر دردِ یک انسانِ دیگر را حس نکنیم، کم‌کم انسان بودن را از یاد می‌بریم.

غزه، آزمون وجدان ماست.

اگر مردمانی با آن‌ همه زخم هنوز ایستاده‌اند ؛ ما چطور نشسته‌ایم؟


* استعمار، همان‌طور که فانون گفت، با بی‌ چهره‌ کردن انسان‌ها آغاز می‌شود.

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25517-/دوزخیان-روی-زمین-در-صحنه-و-آزمونی-دیگر-از-انسانیت-؟

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 11
« تبعيض مضاعف بين فرهنگيان و ديگر کارکنان دولت نه تنها برطرف نشده است بلکه به تبعيض سه گانه نسبت به ديگر کارکنان هم جهش يافته است ! »

در حاشیه ثبت رسمی ششمين اساسنامه موسسه کاملا خصوصی صندوق ذحیره فرهنگیان ( 1 )

سعید شهسوارزاده/ عضو شورای نویسندگان صدای معلم


* پنجمين تغييرات اساسنامه صندوق ذخيره فرهنگيان ( سند حمايت از اموال يک ميليون و هشتصد هزار عضو اين موسسه
کاملأ خصوصي ) در اداره ثبت شرکت ها ثبت و در روزنامه رسمي کشور درج می شود و بدین ترتیب می توان گفت :

ششمين اساسنامه اين موسسه کاملا خصوصي مراحل قانوني بند ث ماده 88 قانون برنامه هفتم توسعه را طي کرد.

اين اساسنامه نواقص بسيار دارد از جمله آن که رکن مجمع عمومي در ارکان صندوق نهفته نيست و منتخبين اعضا ( صاحبان اصلي سرمايه ) در آن از اکثريت به اقليت کاهش يافته است و مديريت ناتوان و مشکل زاي دولتي نه تنها حذف نشده است بلکه به رسميت شناخته شده است .

بر رسانه ها، تشکل ها، مطالبه گران و کنش گراني مدني از جمله نگارنده واجب است با تحليل حقوقي ، اجتماعي، اقتصادي تمامي مواد و تبصره هاي اساسنامه جديد را بررسي و نقد نمايند .

نقاط قوت آن را برجسته نمايند و مراقب باشند تا از ناحيه نقاط ضعف اساسنامه جديد لطمه اي به اموال و مطالبات به حق يک ميليون و هشتصد هزار ذينفع صندوق وارد نشود .

نقش آفريني در تدوين آئين نامه انتخاب هيات امناء نيز در دستور عاجل قرار دارد.



* صداي معلم شنبه دهم اسفند 1397 نوشت :

بدون تغيير ساختار صندوق ذخيره فرهنگيان ، بروز مجدد تخلفات گريز ناپذير است .

تنها راه جلوگیری از بروز مجدد تخلفات در صندوق ذخیره فرهنگیان تأسيس بانک فرهنگيان نيست. زيرا اگر در آينده ، بانک فرهنگيان ( همچون بانک سرمايه ) تخلف کند ، کدام موسسه را بايد تأسيس کنيم تا از بروز تخلفات در بانک فرهنگيان جلوگيري شود ؟

محدود شدن به يک راه حل ، خطاي استراتژيک است ولي اگر بخواهيم به مهمترين راه حل ها اشاره کنيم ، مي توان گفت که مهمترين راه حل جلوگيري از بروز مجدد تخلفات صندوق ذخیره فرهنگیان تابيدن نور به همه زواياي اين شرکت تو در تو مي باشد .

صندوق سرمايه گذاري ، نهاد مالي است که منابع خرد از تعدادي سرمايه گذار را اخذ کرده سپس تحت يک مديريت واحد ، اقدام به سرمايه گذاري مي کند . سود حاصل از فعاليت هاي مدير صندوق بين تمام سرمايه گذاران به نسبت سرمايه هر فرد تقسيم مي شود .

ممکن است 900 هزار معلم وارد يک صندوق سرمايه گذاري شوند ؛ اين افراد معمولأ افرادي هستند که به دلايل مختلف از جمله عدم وجود وقت و فرصت لازم و يا بنا به دلايل ديگر امکان مديريت مستقل سرمايه خود را ندارند .


* از نظر ساختار ، بين سيستم هاي مدرن مثل صندوق هاي قابل معامله در بازارهاي مالی با سيستم هاي کهن مثل تعاوني ها و صندوق ذخيره فرهنگيان تفاوت بسيار ماهوي وجود دارد .


* « از نظر قانون گذار ، بين ژن فرهنگيان با ژن ديگر کارکنان دولت ، تفاوت بسيار است ! ظاهرأ ديگر کارکنان دولت فرزند پدر هستند و فرهنگيان فرزند زن ِ بابا مي باشند .

وقتي اين تبعيض فاحش و آشکار شده برطرف مي شود که تبصره 63 قانون برنامه توسعه دوم از قانون موقت به قانون دائمي يا بلند مدت تبديل شود ! ( هم چون قانون تشکيل حساب پس انداز کارکنان دولت )"

پرسش :

آيا نمايندگان محترم مجلس از سال 1397 تاکنون این تبعيض فاحش را برطرف کردند؟


متاسفانه تا به امروز (1404 ) نمايندگان محترم مجلس نه تنها تبعيض آشکار را بر طرف نکرده اند بلکه با تصويب بند کاف تبصره 12 قانون بودجه 1400 تبعيض فاحش بيشتري را اعمال کرده اند.

https://sedayemoallem.ir/اقتصاد/item/25518-/در-حاشیه-ثبت-رسمی-ششمين-اساسنامه-موسسه-کاملا-خصوصی-صندوق-ذحیره-فرهنگیان-1

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 12
« برای اقدام به هر کار جدیدی، ابتدا باید نوع و مسیر نگاه افراد را تغییر داد »

نگاهی به پارتیشن های شیشه ای ادارات و مساله شفافیت سازمانی ؟

مینو امامی


* همه ما از گذشته دور و نزدیک و در زمان حال، به اداراتی مراجعه کرده ایم که ساختمانی قدیمی و یا تازه ساخت داشته اند. قبل از انقلاب بیشتر ساختمان های اداری، بانک ها و مدارس از نوع کهنه ساخت، گاه مخروبه و یا استیجاری بود هر چند امروز بیشتر ادارات نوساخت و مستقل هستند ولی با همان هویت ساختاری قدیم ساخته شده اند. یعنی دارای طبقات و اتاق های بسیارند که بزرگ ترین آنها برای اتاق جلسات و کنفرانس ها اختصاص می یابد.

اصولا اتاق مدیران و معاونان نیز مستقل و نسبتا بزرگ است. اما در مابقی اتاق ها و در طبقات مختلف ساختمان، بسته به اندازه اتاق و نوع تخصص کارکنان سه تا چهار نفر کنار هم با میزهایی که درهم فرو رفته اند و در اتاق فضایی برای تردد هم به سختی مانده است، افراد مشغول فعالیت هستند.

این که چند درصد ادارات ما با دیوار بلند اتاق ها از هم منفک می شوند و چند درصد آن ها پارتیشن شیشه ای پیشرفته، شیک و با کلاس دارند و یا در سطح نازل هستند، نمی دانم. اما حداقل در آموزش و پرورش دیوار نیروهای ستادی هنوز بلند بلند است که اساس آن از بی اعتمادی به خود و میل به انجام نحوه خاصی از کار در ادارات آموزش و پرورش بنا شده است.

شاید روی همین اصل هم قصد نصب دوربین مداربسته در کلاس های درسی مدارس را دارند. نسبت به دیگر سازمان ها، تنها اداره ای که میل شدید و بیشتری به کنترل دارد.

کارکنان بانک ها، ادارات ثبت و احوال، بیمه ها، پلیس 110 و... به صورت جمع کارکنان در یک سالن کوچک یا بزرگ فعالیت می کنند؛ اما چون از استاندارد کیفی و کمی مناسبی برخوردار نیستند پس جذاب هم نیستند و در آن ها کمتر می توان به اهداف شفافیت سازمانی دست یافت.


* علاوه بر این موارد، رضایت شغلی نیز تقویت می شود. در چنین شرایط شفافی، دیگر کسی احساس کنترل شدن نمی کند لذا نیازی به پنهان کاری وجود ندارد و غیبت از همکاران نیز برچیده می شود. احترام و اعتماد متقابل باعث نشاط و شادی بیشتر در چنین شرایط کاری می شود و شور و نشاط در آن موج می زند که خود این امر بر افزایش کارآیی کارکنان و کارمندان اثر مثبت می گذارد. افراد در ساعت اداری خسته می شوند اما در کنار آن از انجام کار مفید، ارزنده و اثرگذار خود لذت می برند.


* برای داشتن نگاه و دید مناسب یا درست، باید به سراغ آموزش برویم و برای آموزش نیز باید سراغ مدرسه، کتب درسی و کودکان برویم و برای طی همه این مسیرها؛ باید سراغ کار فرهنگی برویم.



* کارهای ما کمتر فرهنگی و بیشتر نظارتی - کنترلی است لذا نه اعتمادی وجود دارد و نه اراده ای برای نواندیشی به کار گرفته می شود.

راستی اگر روزی کلاس های درسی ولو بر فرض محال، بر محور پارتیشن های شیشه ای طراحی شود می توان به شفافیت کارکردی رسید؟ معایب و مزایای آن چه خواهد بود؟

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25532-/نگاهی-به-پارتیشن-های-شیشه-ای-ادارات-و-مساله-شفافیت-سازمانی-؟

https://tttttt.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
April 13