June 4, 2022
June 8, 2022
دور بودن سخته
و مانع دوست داشتن نیست.
اما وقتی که من اشک میریزم
تو هم صورتت رو پاک میکنی ؟
و مانع دوست داشتن نیست.
اما وقتی که من اشک میریزم
تو هم صورتت رو پاک میکنی ؟
June 8, 2022
ریلکه در نامهای به معشوقهاش نوشته:
“سالها بعد، روزی آنچه را که برای من هستی بهطور کامل درک خواهی کرد؛ یا آنچه را که چشمهکوه است برای کسی که دارد از تشنگی میمیرد.
اگر کسی که زندگیاش نجات داده میشود بهاندازهی کافی سپاسگزار و منصف باشد، بهسادگی از زلالی آن آب نمینوشد تا دوباره قوت خود را بازبیابد و به راه خود ادامه دهد. نه: در پناهش کلبهای میسازد، آنقدر نزدیک به آن که میتواند آوازهایش را بشنود، در چمنزار پر گل میماند تا چشمهایش خسته شوند و قلبش سرشار از برکت و شفافیت شود. من کلبهای میسازم و— میمانم. “
باید با ترس هم همینکار رو کرد. ترس، نقطهی مقابل آفرینش آزادانه قرار میگیره. در حضور ترس، چیزی خلق نمیشه و آفرینشی صورت نمیگیره. ترس و آفرینش، باهم، در یکجا نمیتونن قرار بگیرن. باید در پناه ترس، کلبه ساخت. و انقدر بهش نزدیک شد که بشه آوازهاش رو شنید. که بشه «حسابوکتاب نکرد و نشمرد؛ همچون درختی که برای جاری شدن شیرهاش عجلهای ندارد و در طوفانهای بهاری بهآسودگی میایستد، رشد کرد و کامل شد؛ بیترس از اینکه تابستانی در راه نباشد. تابستان خواهد رسید؛ اما فقط برای کسانی که صبور هستند، و بهسادگی در آرامش بیپایان خود قرار دارند؛ گویی ابدیت در برابر آنها ایستاده است. »
“سالها بعد، روزی آنچه را که برای من هستی بهطور کامل درک خواهی کرد؛ یا آنچه را که چشمهکوه است برای کسی که دارد از تشنگی میمیرد.
اگر کسی که زندگیاش نجات داده میشود بهاندازهی کافی سپاسگزار و منصف باشد، بهسادگی از زلالی آن آب نمینوشد تا دوباره قوت خود را بازبیابد و به راه خود ادامه دهد. نه: در پناهش کلبهای میسازد، آنقدر نزدیک به آن که میتواند آوازهایش را بشنود، در چمنزار پر گل میماند تا چشمهایش خسته شوند و قلبش سرشار از برکت و شفافیت شود. من کلبهای میسازم و— میمانم. “
باید با ترس هم همینکار رو کرد. ترس، نقطهی مقابل آفرینش آزادانه قرار میگیره. در حضور ترس، چیزی خلق نمیشه و آفرینشی صورت نمیگیره. ترس و آفرینش، باهم، در یکجا نمیتونن قرار بگیرن. باید در پناه ترس، کلبه ساخت. و انقدر بهش نزدیک شد که بشه آوازهاش رو شنید. که بشه «حسابوکتاب نکرد و نشمرد؛ همچون درختی که برای جاری شدن شیرهاش عجلهای ندارد و در طوفانهای بهاری بهآسودگی میایستد، رشد کرد و کامل شد؛ بیترس از اینکه تابستانی در راه نباشد. تابستان خواهد رسید؛ اما فقط برای کسانی که صبور هستند، و بهسادگی در آرامش بیپایان خود قرار دارند؛ گویی ابدیت در برابر آنها ایستاده است. »
July 14, 2022
فک کنم اینو فراموش کردی وایلت مارکی
درون تو
هزاران ظرفیت هست.
-جایی که عاشق بودیم
درون تو
هزاران ظرفیت هست.
-جایی که عاشق بودیم
September 23, 2022
صدایش در گوشم است.
از خیابان میگذرم اما این بار
دستی نیست که من را نگه دارد.
-ادام سیلورا
از خیابان میگذرم اما این بار
دستی نیست که من را نگه دارد.
-ادام سیلورا
November 29, 2022
November 29, 2022
از همون روزهایی که برف میومد مدام و صبحها هوا تیره و گرفته بود یا روشن و بدون آفتاب بود،
دلم برات تنگ شده.
دلم برات تنگ شده.
April 30, 2023
June 25, 2023
July 25, 2023
Forwarded from [ تكسشنـــ ] (roham rostami)
To shologhi hes kardi tanhay mano yadet biyad
July 25, 2023
بعضی وقتا تنها ادامهی دعوا
بغل کردن اون ادمه
و نگاه کردن توی چشماش.
اما ما،
پشت این صفحه های نورانی
به دام افتادیم.
بغل کردن اون ادمه
و نگاه کردن توی چشماش.
اما ما،
پشت این صفحه های نورانی
به دام افتادیم.
July 26, 2023
October 4, 2023
به شانهام تکیه کن.
از ردِّ تماسِ بدنهایمان باهم،
جنگلی سبز خواهد شد.
درختها خواهند رویید.
غنچهها شکوفه خواهند زد.
با من حرف بزن.
از ردِّ تماسِ بدنهایمان باهم،
جنگلی سبز خواهد شد.
درختها خواهند رویید.
غنچهها شکوفه خواهند زد.
با من حرف بزن.
November 9, 2023
April 30, 2024
بدون مرز با من باش،
اگر چه دیگه وقتی نیست.
نبینم این دم رفتن،
تو چشمات قصه میشینه
همه اشکاتو میبوسم،
میدونم قسمتم اینه.
اگر چه دیگه وقتی نیست.
نبینم این دم رفتن،
تو چشمات قصه میشینه
همه اشکاتو میبوسم،
میدونم قسمتم اینه.
June 18, 2024
July 26, 2024
دوست دارم خونهت باشم
وقتی با منی،
بدونی خونهای.
وقتی ازم دوری،
منتظر برگشتن به خونه باشی.
وقتی با منی،
بدونی خونهای.
وقتی ازم دوری،
منتظر برگشتن به خونه باشی.
July 26, 2024
با سایهت توی اتاقم میرقصم،
توی تختم با یاد نبودت میخوابم،
دست هامو در فضا مچاله میکنم،
با غم به چمن جلوی خونهم لبخند میزنم،
بند کفش های کثیفم رو نمیبندم،
تا وقتی من رو ببینی و بهم یادآوری کنی.
بازتاب جاهای خالیت توی نگاهم داره کورم میکنه!
توی تختم با یاد نبودت میخوابم،
دست هامو در فضا مچاله میکنم،
با غم به چمن جلوی خونهم لبخند میزنم،
بند کفش های کثیفم رو نمیبندم،
تا وقتی من رو ببینی و بهم یادآوری کنی.
بازتاب جاهای خالیت توی نگاهم داره کورم میکنه!
December 2, 2024
December 2, 2024