کافه هدایت
بوف کور" با "درد و زخمهایی" که زندگی را فراگرفته آغاز میشود و سرانجام در گردش و پیچاپیچ رؤیا و واقعیت، به مرگ پایان مییابد. هدایت در داستان کوتاه "مرگ"، آن را "سزاوار ستایش" میداند و "نوشداروی ناامیدی". از نخستین روزهای انتشار بوف کور در ایران، تفکر غالب…
توجه هدایت به خیام و کافکا نمونهایست از آن.
همین روشنگری را هدایت در پاسخ به تودهایها که "پیام کافکا" را منفی ارزیابی میکردند و در آن چیزی در تضاد با "ادبیات بالنده و پیشرو" مییافتند، نیز به کار میگیرد و در مقالهای با عنوان «در باره پیام کافکا» مینویسد: "این پیام هرچه میخواهد باشد، مطلبی که مهم است، صدای تازهای درآمده و به آسانی خفه نمیشود. کسانی که برای کافکا چوب تکفیر بلند میکنند، مشاطههای لاشمرده هستند که سرخاب و سفیدآب به چهره بیجان بت بزرگ قرن بیستم میمالند. این وظیفه کارگردانها و پامنبریهای "عصر طلایی" است. همیشه تعصبورزی و عوامفریبی کار دغلان و دروغزنان میباشد. عمر کتابها را میسوزانید و هیتلر به تقلید او کتابها را آتش زد. اینها طرفدار کند و زنجیر و تازیانه و زندان و شکنجه و پوزبند و چشمبند هستند. دنیا را نه آنچنان که هست، بلکه آنچنان که با منافعشان جور درمیآید، میخواهند به مردم بشناسانند و ادبیاتی در مدح گندکاریهای خود میخواهند که سیاه را سفید و دروغ را راست و دزدی را درستکاری وانمود کنند، و لیکن حساب کافکا با آنها جداست."
هدایت از مرگ در جامعهای مرگستا میگوید تا ارزشهای هستی را در جهان مدرن بازنماید.
#هدایت_و_مرگ
#اسد_سیف
پایان
@sadegh_hedayat©
همین روشنگری را هدایت در پاسخ به تودهایها که "پیام کافکا" را منفی ارزیابی میکردند و در آن چیزی در تضاد با "ادبیات بالنده و پیشرو" مییافتند، نیز به کار میگیرد و در مقالهای با عنوان «در باره پیام کافکا» مینویسد: "این پیام هرچه میخواهد باشد، مطلبی که مهم است، صدای تازهای درآمده و به آسانی خفه نمیشود. کسانی که برای کافکا چوب تکفیر بلند میکنند، مشاطههای لاشمرده هستند که سرخاب و سفیدآب به چهره بیجان بت بزرگ قرن بیستم میمالند. این وظیفه کارگردانها و پامنبریهای "عصر طلایی" است. همیشه تعصبورزی و عوامفریبی کار دغلان و دروغزنان میباشد. عمر کتابها را میسوزانید و هیتلر به تقلید او کتابها را آتش زد. اینها طرفدار کند و زنجیر و تازیانه و زندان و شکنجه و پوزبند و چشمبند هستند. دنیا را نه آنچنان که هست، بلکه آنچنان که با منافعشان جور درمیآید، میخواهند به مردم بشناسانند و ادبیاتی در مدح گندکاریهای خود میخواهند که سیاه را سفید و دروغ را راست و دزدی را درستکاری وانمود کنند، و لیکن حساب کافکا با آنها جداست."
هدایت از مرگ در جامعهای مرگستا میگوید تا ارزشهای هستی را در جهان مدرن بازنماید.
#هدایت_و_مرگ
#اسد_سیف
پایان
@sadegh_hedayat©
این مدال کار هنرمند معروف Gui Charles Revol است که در هنر پیکرسازی و مدال سازی شهرت جهانی و مقام بلند دارد.این مدال در بنگاه معروف آرتوس برتران(Arthus Bertrand) در پاریس ضرب شده است.
یک روی مدال چهره صادق هدایت و تاریخ تولد و وفات وی را نشان میدهد و برروی دیگر مدال جمله اول کتاب بوف کور به خط خود نویسنده عینا نقل شده است:[در زندگی زخم هایی هست...]
و دو طرح نقاشی که به قلم صادق هدایت و مربوط به اثر مزبور است در بالا و پایین آن عبارت دیده میشود.گل های کوچک تزیینی در اطراف این عبارت و طرح ها از نقوش تخت جمشید اقتباس شده که نشانه علاقه #هدایت به تاریخ و آثار ایران باستان است.
@sadegh_hedayat©
یک روی مدال چهره صادق هدایت و تاریخ تولد و وفات وی را نشان میدهد و برروی دیگر مدال جمله اول کتاب بوف کور به خط خود نویسنده عینا نقل شده است:[در زندگی زخم هایی هست...]
و دو طرح نقاشی که به قلم صادق هدایت و مربوط به اثر مزبور است در بالا و پایین آن عبارت دیده میشود.گل های کوچک تزیینی در اطراف این عبارت و طرح ها از نقوش تخت جمشید اقتباس شده که نشانه علاقه #هدایت به تاریخ و آثار ایران باستان است.
@sadegh_hedayat©
انیران عنوان کتابی است نوشته سه نویسنده ایرانی که در 1310 به چاپ رسید. این کتاب سه داستان سایه مغول از صادق هدایت، دیو! ... دیو! از #بزرگ_علوی درباره حمله اعراب به ایران و شب بدمستی از #شین_پرتو را شامل می شود. این افراد از اعضای گروه ربعه بودند.
این یکی از نمونه هایی است که #هدایت در آن «بیماری های میهن مادری خود» را نه به درون آن بلکه به امراض خارجی - یونانی، عرب و مغول- که وی را با وجود بدن سالم و استوارش آلوده کردند نسبت میدهد.
@sadegh_hedayat©
این یکی از نمونه هایی است که #هدایت در آن «بیماری های میهن مادری خود» را نه به درون آن بلکه به امراض خارجی - یونانی، عرب و مغول- که وی را با وجود بدن سالم و استوارش آلوده کردند نسبت میدهد.
@sadegh_hedayat©
به باور همگانی، #هدایت استاد بی نظير داستان کوتاه ايرانی است که در ادبيات پارسی ناولنويسی ملی ايرانی طراز نوين را پی ريخت و ماندگار و پايدار و جاودانه ساخت.
او را ملی گرا ترين نويسنده ايران می شناسند. مانده های #صادق_هدايت چنان بزرگ است که #بزرگ_علوی- نويسنده، ادبيات شناس و رجل اجتماعی سرشناس ايران، او را «بزرگترين نويسنده معاصر و بنيادگذار ادبيات نو پارسی» خواند.
پرتو دلبستگی ها و دلچسپی های هدايت بسيار گسترده و همه جا گستر بود. او فلکلوريست و تبارشناس،درامه نويس،نقاش،زبانشناس و گزارنده بسيار خوبی بود.مگر نثر بديعی جايگاه اصلی را در آفرينندگی او می گرفت که برايش در ايران افتخار و بالندگی و در سراسر گيتی شناسايی جهانگير به بار آورد.
گستردگی ديد و استعداد و قريحه درخشان، صداقت و راستی،راستگويی و راستی جويی و نگرش رئاليستيک بر واقعيت های ایران.
اين بود دليل برازندگی و ارزندگی آثار هنری هدایت.
#دانیل_کمیساروف
@Sadegh_Hedayat©
او را ملی گرا ترين نويسنده ايران می شناسند. مانده های #صادق_هدايت چنان بزرگ است که #بزرگ_علوی- نويسنده، ادبيات شناس و رجل اجتماعی سرشناس ايران، او را «بزرگترين نويسنده معاصر و بنيادگذار ادبيات نو پارسی» خواند.
پرتو دلبستگی ها و دلچسپی های هدايت بسيار گسترده و همه جا گستر بود. او فلکلوريست و تبارشناس،درامه نويس،نقاش،زبانشناس و گزارنده بسيار خوبی بود.مگر نثر بديعی جايگاه اصلی را در آفرينندگی او می گرفت که برايش در ايران افتخار و بالندگی و در سراسر گيتی شناسايی جهانگير به بار آورد.
گستردگی ديد و استعداد و قريحه درخشان، صداقت و راستی،راستگويی و راستی جويی و نگرش رئاليستيک بر واقعيت های ایران.
اين بود دليل برازندگی و ارزندگی آثار هنری هدایت.
#دانیل_کمیساروف
@Sadegh_Hedayat©
این دنیا را ول کردهایم و فکر موهوم را چسبیدهایم. نمیدانم چه کسی از آن دنیا برگشته که خبرش را برای ما آورده! از توی خشت که میافتیم برای آخرتمان گریه میکنیم تا بمیریم، این هم زندگی شد؟
#هدایت
#شبهای_ورامین
@Sadegh_Hedayat©
#هدایت
#شبهای_ورامین
@Sadegh_Hedayat©
#هدایت برای همه یک مربی انسان دوست و صالح بود. اما حسودان و بدخواهان او تبلیغ کرده اند که نوشته های هدایت مایه ی خودکشی فلان و بهمان شده است.
چه کسی را هدایت به خودکشی برانگیخته است؟!
نوشته های بدبینانه تر از نوشته های نوشته های هدایت را فرنگی ها نوشته اند اما هیچگاه هیچ منتقد فرنگی به نویسندگان نامدار خود تبلیغ خودکشی یا نشر فساد اخلاق را نسبت نداده است، بلکه آن منتقدان همواره هنرهای آنان را یاد کرده اند نه آنکه عیب نداشته را بدانان بندند.
#یزدانبخش_قهرمان
@Sadegh_Hedayat©
چه کسی را هدایت به خودکشی برانگیخته است؟!
نوشته های بدبینانه تر از نوشته های نوشته های هدایت را فرنگی ها نوشته اند اما هیچگاه هیچ منتقد فرنگی به نویسندگان نامدار خود تبلیغ خودکشی یا نشر فساد اخلاق را نسبت نداده است، بلکه آن منتقدان همواره هنرهای آنان را یاد کرده اند نه آنکه عیب نداشته را بدانان بندند.
#یزدانبخش_قهرمان
@Sadegh_Hedayat©
#حاجی_آقا نوشته #هدایت کوششی است از جانب نویسنده ای از نظر سیاسی ساده و بی غل و غش، بدون هیچ ادعائی درباره تعهد ایدئولوژیک یا فعالیت سیاسی که امواج جریانات سیاسی نویدبخش او را با خود کشانده است.در نتیجه، و به رغم استفاده از چند اصطلاح و اشاره ایدئولوژیک معرف عام و خاص، این کار فاقد، عمق و اصالت ایدئولوژیک است. در واقع، تنها جنبه سیاسی مطلقا ناب این رمان، و همان که در قلب خود هدایت نیز جای دارد، حمله بی امان به رضاشاه و رژیم اوست. این موضوع یک بار دیگر نیز در #توپ_مرواری، و همچنین در یک یا دو قصه بی اهمیت خود می نمایاند. توپ مرواری که مشکل بتوان آن را در ردیف تألیفات ادبی سیاسی قرارداد انفجار آمیزه ای از احساسات ضدسیاسی، ضدمذهبی، بعلاوه خشم و بیزاری از کل هستی است؛ ترکیبی که در کارهای او نظیر ندارد.
#صادق_هدایت_از_افسانه_تا_واقعیت
#کاتوزیان
@Sadegh_Hedayat©
#صادق_هدایت_از_افسانه_تا_واقعیت
#کاتوزیان
@Sadegh_Hedayat©
معاشرت و روابط صمیمانهی #هدایت با اعضای پرآوازهی گروه "پنجاه و سه نفر" -مانند بزرگ علوی، احسان طبری، خلیل ملکی، انور خامهای و ایرج اسکندری- و نوشتن و انتشار کتابها و مقالههایی که با مزاج حکومت جور درنمیآمد، و نیز رفتار و گفتار بیپروای او در محافل خصوصی و مجامع ادبی باعث شد که وزیر معارف وقت(علیاصغر حکمت)، هدایت را دست کم برای مدت پنج سال ممنوعالقلم کند و همین ممنوعیت موجب میشود که او در مردادماه سال ۱۳۱۵ با دستنویس آثار خود، از جمله #بوف_کور و پارهای از داستانهای #سگ_ولگرد، ایران را به مقصد بمبئی ترک کند. وقتی هدایت در اواخر سال ۱۳۱۵ در بمبئی نسخهی دستنویس بوف کور را که ظاهراً در ۱۳۰۹ نوشته بوده است با ماشین چاپدستی در پنجاه نسخه تکثیر میکند در صفحهی دوم کتاب مینویسد:"طبع و فروش در ایران ممنوع، زیرا چنان که اشاره شد و همانگونه که محمود هدایت گفته است هدایت زیر فشار وزارت معارف مجبور شده بود کتباً تعهد بدهد تا اطلاع ثانوی کتابی در ایران منتشر نکند.
در ششم تیرماه ۱۳۱۶، چند ماه پس از دستگیر کردن "پنجاه و سه نفر"، و دو ماه قبل از بازگشتِ ناگزیر هدایت از بمبئی به ایران، او در نامهای به مینوی مینویسد:"بالای درِ جهنم دانته نوشتهاند O Passant Laissez Ici Tout Espoir. در حقیقت هدایت بار دیگر با پای خودش به "جهنم"، یا به تعبیر دیگرش به "گندستان" باز میگردد. زیرا ظاهراً چارهای جز این ندارد، و از اینکه ممکن است به عنوان یکی از یاران "پنجاه و سه نفر" مورد مواخذه ادارهی سیاسی شهربانی قرار بگیرد ترس به خود راه نمیدهد. به همین جهت نسخههای بوف کور را قبل از حرکت از بمبئی به تهران برای جمالزاده به ژنو میفرستد تا بعداً جمالزاده به وسیلهای مطمئن در ایران به او تحویل بدهد.
#نامههای_هدایت
#محمد_بهارلو
@Sadegh_Hedayat©
در ششم تیرماه ۱۳۱۶، چند ماه پس از دستگیر کردن "پنجاه و سه نفر"، و دو ماه قبل از بازگشتِ ناگزیر هدایت از بمبئی به ایران، او در نامهای به مینوی مینویسد:"بالای درِ جهنم دانته نوشتهاند O Passant Laissez Ici Tout Espoir. در حقیقت هدایت بار دیگر با پای خودش به "جهنم"، یا به تعبیر دیگرش به "گندستان" باز میگردد. زیرا ظاهراً چارهای جز این ندارد، و از اینکه ممکن است به عنوان یکی از یاران "پنجاه و سه نفر" مورد مواخذه ادارهی سیاسی شهربانی قرار بگیرد ترس به خود راه نمیدهد. به همین جهت نسخههای بوف کور را قبل از حرکت از بمبئی به تهران برای جمالزاده به ژنو میفرستد تا بعداً جمالزاده به وسیلهای مطمئن در ایران به او تحویل بدهد.
#نامههای_هدایت
#محمد_بهارلو
@Sadegh_Hedayat©
افسانههای رنگارنگی درباره دوستی شخص #هدایت با #سارتر وجود دارد، حالآنکه این دو هرگز یکدیگر را ندیدند، و احتمال اینکه سارتر در زمان زنده بودن هدایت اثری از او خوانده باشد بسیار کم است.
#صادق_هدایت_از_افسانه_تا_واقعیت
#کاتوزیان
@sadegh_hedayat©
#صادق_هدایت_از_افسانه_تا_واقعیت
#کاتوزیان
@sadegh_hedayat©
خصایص برجستهی #هدایت : عدم تظاهر و فروتنی شگفتانگیز و بهویژه آمادگی او برای هر گونه کمک به نویسندگان و محققان دیگر، او را وامیداشت که تمام مطالب و یادداشتهای خود را بیمضایقه در اختیار آنها بگذارد. از این جهت هدایت بسیاری از آثاری را که خود شخصاً در زمینهی فرهنگ تودهی ایران گردآوری کرده یا به تصحیح و تنظیم آنها پرداخته است به دیگران بخشیده است. برخی از اینگونه آثار به شرح زیر است:
مجتبا مینوی در سخنرانی خود در جلسهی یادبود صادق هدایت میگوید:
"آقای میرزا علیاکبرخان دهخدا کتاب "امثال و حَکَم" را مینوشتند و هر یک از دوستان و آشنایان ایشان هر چه مییافت و هر قدر میتوانست به ایشان کمک میکرد. بیش از همهکس صادق هدایت به ایشان کمک کرد. مجموعهای داشت از امثال عامیانه در یک کتاب دویست صفحهای که در حدود دو هزار مثل در آن نوشته بود. این کتاب را بیمضایقه تقدیم آقای دهخدا کرد و نمیدانم که آن را هرگز از ایشان پس گرفت یا نه."
تعداد داستانها و افسانههای عامیانهای که هدایت جمعآوری کرده نسبتاً زیاد است ولی متاسفانه هدایت بیش از چند قصه از آنها را منتشر نساخته و باقی را به دیگری بخشیده است.
گذشته از افسانههایی که هدایت شخصاً گردآوری کرده است باید از افسانههای دیگری نیز سخن گفت که هدایت به تصحیح و تنظیم آنها پرداخته و بر اثر دخالت مستقیم او در دسترس عموم قرار گرفته است.
#نامههای_هدایت
#محمد_بهارلو
@Sadegh_Hedayat©
مجتبا مینوی در سخنرانی خود در جلسهی یادبود صادق هدایت میگوید:
"آقای میرزا علیاکبرخان دهخدا کتاب "امثال و حَکَم" را مینوشتند و هر یک از دوستان و آشنایان ایشان هر چه مییافت و هر قدر میتوانست به ایشان کمک میکرد. بیش از همهکس صادق هدایت به ایشان کمک کرد. مجموعهای داشت از امثال عامیانه در یک کتاب دویست صفحهای که در حدود دو هزار مثل در آن نوشته بود. این کتاب را بیمضایقه تقدیم آقای دهخدا کرد و نمیدانم که آن را هرگز از ایشان پس گرفت یا نه."
تعداد داستانها و افسانههای عامیانهای که هدایت جمعآوری کرده نسبتاً زیاد است ولی متاسفانه هدایت بیش از چند قصه از آنها را منتشر نساخته و باقی را به دیگری بخشیده است.
گذشته از افسانههایی که هدایت شخصاً گردآوری کرده است باید از افسانههای دیگری نیز سخن گفت که هدایت به تصحیح و تنظیم آنها پرداخته و بر اثر دخالت مستقیم او در دسترس عموم قرار گرفته است.
#نامههای_هدایت
#محمد_بهارلو
@Sadegh_Hedayat©
یکبار با درشکه از خیابان سعدی به سوی دروازه دولت میرفتیم و درشکهچی اسبهای لاغر تکیده و خسته را پیاپی شلاق میزد.
یکی دو بار #هدایت به او گت: نزن. سورچی گوش نکرد .
هدایت پیاده شد و بازماندهی راه را پیاده رفتیم و او در تمام راه ناراحت و خشمگین بود و میگفت: توی این ملک حیواناتش هم توسریخور و بدبخت و بیچارهاند و این درشکهچی میخواهد تلافی سر این حیوان دربیاورد.
#یزدانبخش_قهرمان
@sadegh_hedayat©
یکی دو بار #هدایت به او گت: نزن. سورچی گوش نکرد .
هدایت پیاده شد و بازماندهی راه را پیاده رفتیم و او در تمام راه ناراحت و خشمگین بود و میگفت: توی این ملک حیواناتش هم توسریخور و بدبخت و بیچارهاند و این درشکهچی میخواهد تلافی سر این حیوان دربیاورد.
#یزدانبخش_قهرمان
@sadegh_hedayat©
تاریخ احمق بزرگیست اگر بخواهد و تلاش کند که افرادی چون نیچه و آرتور رمبو و ژان ژنه و ورلن و #هدایت و فروغ و از این دست آدمها را حذف کند،چرا که اینها اندیشمند نیستند که خود اندیشهاند...
#فردین_نظری
@Sadegh_Hedayat©
#فردین_نظری
@Sadegh_Hedayat©
نامههای نویسندهای مانند #هدایت، نویسندهای که باید او را سازندهی اصلی ادبیاتِ داستانی و نقد ادبی و نخستین مترجم با قریحهی آثار نویسندگانِ نوآور اروپایی در ایران دانست، طبعاً نامه به معنای متعارف و خصوصی آن نیستند. بهویژه اینکه تقریباً همهی مخاطبان نامههای هدایت آدمهای "چیزخوانده" و فرهیختهای هستند، که به تعبیر مسعود فرزاد - یکی از دوستان نزدیک هدایت - مضامینِ نامههای هدایت به دوستانش "کتاب خواندن و کتاب خواستن" و "ناراحتی از اوضاع زمانه" است. در لابلای سطور نامههای هدایت عشق سوزان او به ادبیات ، به اندیشههای تازه و شیوههای ادبی تازه ، مخصوصاً مفاهیم جدیدی که در ارتباط ادبیات و زندگی هستند، و به طور کلی هر آنچه زنده و اصیل است به روشنی به چشم میخورد. این نامهها ضمن اینکه سندهای ادبیِ سه دهه نخستِ قرنِ شمسیِ حاصر هستند آرای ادبی و هنری و گرایشات فکری و سجایای اخلاقی او را نیز نشان میدهند. در حقیقت این نامهها همچون بسیاری از داستانهای او، و به گمان من بیش از همهی آنها جنبهی "اتوبیوگرافیک" دارند. به این معنی که روحیات و احوال ذهنی و باطنی هدایت را در دورههای حیات ادبی و زندگی اجتماعی و شخصی او مستقیماً و به طور سرراست منعکس میکنند، و به مقدار فراوان ما را با انگیزهها و کیفیت پدید آمدن و نوشته شدن آثار او آشنا میسازند. از طرف دیگر، نامههای هدایت نشان میدهند که چرا زندگی و شخصیت نخستین نویسندهی نامآور و نازکطبع ادبیات داستانیِ ما را هالهای از افسانه فرا گرفته است و موجبات تاثیرگداری شگفت و طلسمآسای او در تمام کسانی که دوست و همنشیناش بودهاند چه بوده است، و بلاخره چرا او همچون نمونهی کمال و قدرت و صفای اخلاقی در قلب معاصرانش جا گرفته است
#نامههای_هدایت
#محمد_بهارلو
@Sadegh_Hedayat©
#نامههای_هدایت
#محمد_بهارلو
@Sadegh_Hedayat©
یکی از جنبههای مهم و تا حدودی پیچیده و تعارضآمیز شخصیت #هدایت مسئلهی "آگاهی اجتماعی" است. همان عنصری که تسامحاً از آن به گرایش سیاسی ، یا در اصطلاح جاریتر موضع سیاسی نیز تعبیر میکنند. و به گمان من ایضاح و شکافتن آن در تبیینِ شخصیت هدایت و جهانبینی اجتماعی او بسیار موثر خواهد بود. و من مایلم در اینجا دربارهی آن قدری توضیح بدهم. این تصورِ عموماً سطحی و خودسرانه دربارهی هدایت کمابیش شایع است که او همواره با پرهیز و گریز و بدبینیِ ریشخندآمیز نسبت به مسایل اجتماعی و سیاسی برخورد میکرده است، و به همین جهت اغلب او را نویسندهای "ولنگار" و ضدسیاسی و حتا ضداجتماعی میخوانند. زیرا به زعم آنها هدایت فاقد ایدئولوژی و دستگاه فکری است. و دلیلش هم از لحاظ آنها این است که هدایت عضو هیچ حزب و سازمان سیاسی نبوده است. آن هم در زمانهای که عضو یک حزب یا سازمان سیاسی بودن از لحاظ اغلب روشنفکران یک موضوع عمومی و سادهی باب روز بوده است.
#نامههای_هدایت
#محمد_بهارلو
@Sadegh_Hedayat©
#نامههای_هدایت
#محمد_بهارلو
@Sadegh_Hedayat©