احساس مجرد، یعنی انعکاس ذهنی تأثرات بدنی به خودی خود ارزش ندارد ولیکن به محض اینکه ذهن را عارض میگردد از سایر فعالیتهای روانی احاطه میشود و به یاری آنها تفسیر میشود مقام ادراک حسی یا معنی جزئی را حاصل میکند. این مقدمه احساس است که درباره آن بحث میکنیم، انسان دارای امتیاز مخصوص است که باید هر کدام را جداگانه تحقیق کرد در مرحله اول احساس آدمی است که انگیزه بسیاری از چیزهاست.
#ژان_پل_سارتر
#انگیزه_های_روانی
@Sadegh_Hedayat©
#ژان_پل_سارتر
#انگیزه_های_روانی
@Sadegh_Hedayat©
هاینریش:خدا ما را از قتل نفس منع کرده است.خداوند از خشونت نفرت دارد.
ناستی:پس جهنم را چه می گویی؟!خیال می کنی آنجا با گناهکاران نرمی می کنند؟!!
#شیطان_و_خدا
#ژان_پل_سارتر
@Sadegh_Hedayat©
ناستی:پس جهنم را چه می گویی؟!خیال می کنی آنجا با گناهکاران نرمی می کنند؟!!
#شیطان_و_خدا
#ژان_پل_سارتر
@Sadegh_Hedayat©
احترام گذاشتن به آزادی دیگری حفظ و نگاهداری آزادی شخص به شمار میآید و اگر این قانون مراعات نشود هر یک از اعمال ما به منزلهی تجاوز به حقوق و آزادی دیگران است.
#هستی_و_نیستی
#ژان_پل_سارتر
@Sadegh_Hedayat©
#هستی_و_نیستی
#ژان_پل_سارتر
@Sadegh_Hedayat©
در زندگی روزمرهی کسی که میخواند کمبودی هست و همین است که او در کتاب میجوید. این کمبود عبارت از معنی است، زیرا همین معنی را، همین معنیِ کامل و یکپارچه را، به کتابی که میخواند میدهد. معنایی که او کم دارد مسلماً معنای زندگی است، همین زندگی که برای همه کس مواجه با کاستی و ناسازی و استثمار و بیگانگی و فریب و تحمیق است، ولی در عین حال همه کس میداند که این زندگی ممکن بود و ممکن هست چیز دیگری بشود. کجا، کی، چگونه؟ این را نمیداند.
#وظیفه_ادبیات
#ژان_پل_سارتر
@sadegh_hedayat©
#وظیفه_ادبیات
#ژان_پل_سارتر
@sadegh_hedayat©
من هر لحظه از خودم میپرسیدم که آیا من در چشم خدا چیستم. حالا جوابش را میدانم: هیچچیز. خدا مرا نمیبیند، خدا صدای مرا نمیشنود، خدا مرا نمیشناسد. این خلاء را که بالای سر ماست میبینی؟ این خداست. این شکاف را میبینی؟ این خداست. این حفره را توی زمین میبینی؟ این هم خداست. سکوت، خداست، نیستی، خداست. خدا تنهایی انسان است .
#شیطان_و_خدا
#ژان_پل_سارتر
@Sadegh_Hedayat©
#شیطان_و_خدا
#ژان_پل_سارتر
@Sadegh_Hedayat©
پیش از این که شما زندگی کنید، زندگی به خودی خود هیچ است؛ اما به عهده ی شماست که به زندگی معنایی ببخشید. ارزش چیزی نیست، جز معنایی که شما برای آن بر می گزینید.
#اگزیستانسیالیسم_و_اصالت_بشر
#ژان_پل_سارتر
@Sadegh_Hedayat©
#اگزیستانسیالیسم_و_اصالت_بشر
#ژان_پل_سارتر
@Sadegh_Hedayat©
به طرز مبهمی به این فکر میکردم که خودم را از سر راه بردارم تا دست کم یکی از هستیهای زاید را نابود کنم. اما مرگم هم زیادی بود. جنازهام، خونم روی این سنگریزهها، بین این گیاهان، ته این باغ باطراوت زیادی بود. و استخوانهایم نیز، که سرانجام عاری از گوشت و مثل دندان تر و تمیز میشد، زیادی بود.
من تا ابد زیادی بودم.
#ژان_پل_سارتر
#تهوع
@Sadegh_Hedayat©
من تا ابد زیادی بودم.
#ژان_پل_سارتر
#تهوع
@Sadegh_Hedayat©
کافه هدایت
دیدار به قیامت ما رفتیم و دل شما را شکستیم همین... ۱۹ فروردین سالمرگ صادق هدایت @Sadegh_Hedayat©
تو مرده ای و چشم های من خشک اند،
من را ببخش: دیگر اشک ندارند و
مرگ، دیگر بی اهمیت است.
#مرده_های_بی_کفن_و_دفن
#ژان_پل_سارتر
@Sadegh_Hedayat©
من را ببخش: دیگر اشک ندارند و
مرگ، دیگر بی اهمیت است.
#مرده_های_بی_کفن_و_دفن
#ژان_پل_سارتر
@Sadegh_Hedayat©
خداوند تو را نه از روی کارهایی که کردهای؛
بلکه از روی کارهایی که جرات انجام دادنش را نداشتهای محاکمه میکند.
گوشه نشينان آلتونا
#ژان_پل_سارتر
@Sadegh_Hedayat©
بلکه از روی کارهایی که جرات انجام دادنش را نداشتهای محاکمه میکند.
گوشه نشينان آلتونا
#ژان_پل_سارتر
@Sadegh_Hedayat©
در وضعی که بودم، اگر میآمدند و بمن میگفتند که میتوانم دل راحت بخانه بروم و زندگیم مصون خواهد بود، اینهم از خونسردی من نمیکاست. وقتی که آدم خیال موهوم ابدیت را از دست داده چند ساعت و یا چند سال انتظار فرقی نمی کند. من بهیچ چیز علاقه نداشتم از طرفی نیز آرام بودم. اما این آرامش موحشی بود، به علت جسم؛ با چشمهای تن می دیدم و با گوشهایش میشنیدم اما آن جسم دیگر من نبودم. جسمم به تنهایی عرق میریخت و میلرزید و من آن را نمیشناختم.
من مجبور بودم آن را لمس کنم و نگاه بکنم برای این که از حال آن خبردار باشم، مثل اینکه تن دیگری بود. گاهگاهی هنوز آنرا حس می کردم، احساس لغزیدن می کردم، نزول و سقوط ناگهانی در آن رخ میداد مثل وقتی که آدم در هواپیماست و هواپیما کله می کند یا گاهی تپش قلبم را حس می کردم. اما اینهم بمن دلگرمی نمیداد. آنچه از بدنم حس می کردم کثیف و مورد شک بود. اغلب اوقات، تنم ساکت و آرام بود، بغیر از یک نوع قوه ثقل و وجود پلیدی که با من در کشمکش بود چیز دیگری حس نمی کردم، احساس می نمودم که حشره موذی بزرگی را بمن بسته اند.
#دیوار
#ژان_پل_سارتر
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
من مجبور بودم آن را لمس کنم و نگاه بکنم برای این که از حال آن خبردار باشم، مثل اینکه تن دیگری بود. گاهگاهی هنوز آنرا حس می کردم، احساس لغزیدن می کردم، نزول و سقوط ناگهانی در آن رخ میداد مثل وقتی که آدم در هواپیماست و هواپیما کله می کند یا گاهی تپش قلبم را حس می کردم. اما اینهم بمن دلگرمی نمیداد. آنچه از بدنم حس می کردم کثیف و مورد شک بود. اغلب اوقات، تنم ساکت و آرام بود، بغیر از یک نوع قوه ثقل و وجود پلیدی که با من در کشمکش بود چیز دیگری حس نمی کردم، احساس می نمودم که حشره موذی بزرگی را بمن بسته اند.
#دیوار
#ژان_پل_سارتر
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
گوتز: خدا مرا نمیبیند، خدا صدای مرا نمیشنود، خدا مرا نمیشناسد. این خلأ را که بالای سر ماست میبینی؟ این خداست. این شکاف در را میبینی؟ این خداست. این حفره را توی زمین میبینی؟ این هم خداست. سکوت، خداست. نیستی، خداست. خدا تنهاییِ انسان است.
#ژان_پل_سارتر
#شیطان_و_خدا
@Sadegh_Hedayat©
#ژان_پل_سارتر
#شیطان_و_خدا
@Sadegh_Hedayat©
طبیعی است که نمیتوانستم آشکارا بمرگ خودم فکر بکنم اما همه جا جلو چشمم بود ، آنجور که اشیا عقب رفته و محرمانه فاصله گرفته بودند مرگم را روی آنها میدیدم مثل اشخاصی که سر بالین محتضر آهسته صحبت میکنند.
#دیوار
#ژان_پل_سارتر
#ترجمه_صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
#دیوار
#ژان_پل_سارتر
#ترجمه_صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©