کافه هدایت
9.26K subscribers
1.48K photos
183 videos
202 files
540 links
● کافه هدایت ●

فیسبوک :
www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/
Download Telegram
در زندگی روزمره‌ی کسی که می‌خواند کمبودی هست و همین است که او در کتاب می‌جوید. این کمبود عبارت از معنی است، زیرا همین معنی را، همین معنیِ کامل و یکپارچه را، به کتابی که می‌خواند می‌دهد. معنایی که او کم دارد مسلماً معنای زندگی است، همین زندگی که برای همه کس مواجه با کاستی و ناسازی و استثمار و بیگانگی و فریب و تحمیق است، ولی در عین حال همه کس می‌داند که این زندگی ممکن بود و ممکن هست چیز دیگری بشود. کجا، کی، چگونه؟ این را نمی‌داند.

#وظیفه_ادبیات
#ژان_پل_سارتر

@sadegh_hedayat©
من هر لحظه از خودم می‌پرسیدم که آیا من در چشم خدا چیستم. حالا جوابش را می‌دانم: هیچ‌چیز. خدا مرا نمی‌بیند، خدا صدای مرا نمی‌شنود، خدا مرا نمی‌شناسد. این خلاء را که بالای سر ماست می‌بینی؟ این خداست. این شکاف را می‌بینی؟ این خداست. این حفره را توی زمین می‌بینی؟ این هم خداست. سکوت، خداست، نیستی، خداست. خدا تنهایی انسان است .

#شیطان_و_خدا
#ژان_پل_سارتر

@Sadegh_Hedayat©
پیش از این که شما زندگی کنید، زندگی به خودی خود هیچ است؛ اما به عهده ی شماست که به زندگی معنایی ببخشید. ارزش چیزی نیست، جز معنایی که شما برای آن بر می گزینید.

#اگزیستانسیالیسم_و_اصالت_بشر
#ژان_پل_سارتر

@Sadegh_Hedayat©
به طرز مبهمی به این فکر می‌کردم که خودم را از سر راه بردارم تا دست کم یکی از هستی‌های زاید را نابود کنم. اما مرگم هم زیادی بود. جنازه‌ام، خونم روی این سنگریزه‌ها، بین این گیاهان، ته این باغ باطراوت زیادی بود. و استخوان‌هایم نیز، که سرانجام عاری از گوشت و مثل دندان تر و تمیز می‌شد، زیادی بود.
من تا ابد زیادی بودم.

#ژان_پل_سارتر
#تهوع


@Sadegh_Hedayat©
خداوند تو را نه از روی کارهایی که کرده‌ای؛
بلکه از روی کارهایی که جرات انجام دادنش را نداشته‌ای محاکمه می‌کند.

گوشه نشينان آلتونا
#ژان_پل_سارتر

@Sadegh_Hedayat©
در وضعی که بودم، اگر میآمدند و بمن می‌گفتند که میتوانم دل راحت بخانه بروم و زندگیم مصون خواهد بود، اینهم از خونسردی من نمیکاست. وقتی که آدم خیال موهوم ابدیت را از دست داده چند ساعت و یا چند سال انتظار فرقی نمی کند. من بهیچ چیز علاقه نداشتم از طرفی نیز آرام بودم. اما این آرامش موحشی بود، به علت جسم؛ با چشمهای تن می دیدم و با گوشهایش میشنیدم اما آن جسم دیگر من نبودم. جسمم به تنهایی عرق میریخت و میلرزید و من آن را نمیشناختم.
من مجبور بودم آن را لمس کنم و نگاه بکنم برای این که از حال آن خبردار باشم، مثل اینکه تن دیگری بود. گاهگاهی هنوز آنرا حس می کردم، احساس لغزیدن می کردم، نزول و سقوط ناگهانی در آن رخ میداد مثل وقتی که آدم در هواپیماست و هواپیما کله می کند یا گاهی تپش قلبم را حس می کردم. اما اینهم بمن دلگرمی نمیداد. آنچه از بدنم حس می کردم کثیف و مورد شک بود. اغلب اوقات، تنم ساکت و آرام بود، بغیر از یک نوع قوه ثقل و وجود پلیدی که با من در کشمکش بود چیز دیگری حس نمی کردم، احساس می نمودم که حشره موذی بزرگی را بمن بسته اند.

#دیوار
#ژان_پل_سارتر
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
گوتز: خدا مرا نمی‌بیند، خدا صدای مرا نمی‌شنود، خدا مرا نمی‌شناسد. این خلأ را که بالای سر ماست می‌بینی؟ این خداست. این شکاف در را می‌بینی؟ این خداست. این حفره را توی زمین می‌بینی؟ این هم خداست. سکوت، خداست. نیستی، خداست. خدا تنهاییِ انسان است.

#ژان_پل_سارتر
#شیطان_و_خدا

@Sadegh_Hedayat©
طبیعی است که نمیتوانستم آشکارا بمرگ خودم فکر بکنم اما همه جا جلو چشمم بود ، آنجور که اشیا عقب رفته و محرمانه فاصله گرفته بودند مرگم را روی آنها میدیدم مثل اشخاصی که سر بالین محتضر آهسته صحبت میکنند.


#دیوار
#ژان_پل_سارتر
#ترجمه_صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©
دیوار.pdf
1.5 MB
دیوار
مترجم: #صادق_هدایت

«دیوار» مجموعه‌ای از هفت داستان کوتاه از نویسندگان معروف و شاهکار دنیا به انتخاب و ترجمه‌ی #صادق_هدایت است.
اولین داستان کوتاه این اثر بانام «دیوار» نوشته‌ی #ژان_پل_سارتر فیلسوف، اگزیستانسیالیست، و رمان‌نویس اهل فرانسه است که در قرن بیستم می‌زیست.
داستان‌های «جلو قانون» و «شغال و عرب» از دیگر داستان‌های کوتاه این کتاب نوشته‌ی #فرانتس_کافکا یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آلمانی‌زبان است. این نویسنده استاد خلق داستان‌های شاهکار در فضایی نامعقول و فراواقع‌گرایانه است.

@Sadegh_Hedayat©
طبیعی است که نمی‌توانستم آشکارا به مرگ خودم فکر بکنم اما همه جا جلو چشمم بود ، آن‌جور که اشیا عقب رفته و محرمانه فاصله گرفته بودند مرگم را روی آنها می‌دیدم مثل اشخاصی که سر بالین محتضر آهسته صحبت می‌کنند.

#دیوار
#ژان_پل_سارتر
#ترجمه_صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©
روشنفکر قلابی کیست؟

‍ مستقیم‌‌ترین دشمن روشنفکر کسی است که من او را روشنفکر قلابی می‌نامم و از جانب طبقه مسلط اغوا شده است تا به دلایلی که ادعای جدی و دقیق بودن دارند، از ایدئولوژی جزم‌گرا دفاع کند. عده‌ای که منافع آن‌ها به منافع طبقه حاکم وابسته است و نمی‌خواهند و یا نمی‌توانند جز این باشند، قدرت صاحب منصبان را می‌پذیرند و چهره روشنفکر به خود می‌گیرند و مثل او اعتراض به طبقه حاکم را آغاز می‌کنند.
اما این اعتراض هم تقلبی است و به صورتی فراهم شده که به خودی خود تحلیل می‌رود و در نتیجه نشان می‌دهد که ایدئولوژی حاکم در برابر هر گونه اعتراضی مقاوم است.
به عبارت دیگر روشنفکر قلابی مثل روشنفکر واقعی"نه "نمی‌گوید بلکه " نه ولی .. "را رواج می دهد یا" می‌دانم اما .."را.
این دلایل، روشنفکر واقعی را به شدت آشفته می‌کند چون پیشتر به تضاد بین جست و جوی حقیقت عملی و ایدئولوژی حاکم پی برده، پس دلایل اصلاح‌طلبان را به شدت رد می‌کند و با طرد آن‌ها، خود او پیوسته رادیکال‌تر می‌شود. او به ضرورت به راهی می‌رود که یا باید با اصول طبقه حاکم بجنگد یا با تظاهر به اعتراض، به آن خدمت کند.

#ژان_پل_سارتر


@Sadegh_Hedayat©
⁠ما تنهاییم، بدون دستاویزی که عذرخواه ما باشد.
این معنی، همان است که من با جمله‌ی "بشر محکوم به آزادی است" بیان می‌کنم. بشر محکوم است، زیرا خود را نیافریده و در عین حال، آزاد است، زیرا همین که پا به جهان گذاشت مسئول همه‌ی کارهایی است که انجام می‌دهد.

اگزیستانسیالیسم به قدرت عواطف و شهوات معتقد نیست. این مکتب هیچ‌گاه عقیده ندارد که عواطف سیلی بنیان‌کن است که بشر را جبراً به‌سوی بعضی اعمال می‌راند و در نتیجه ممکن است وسیله‌ی رفع مسئولیتی به‌شمار رود.
به اعتقاد ما بشر مسئول عواطف و شهوات خود است.

همچنین اگزیستانسیالیسم عقیده ندارد که ممکن است بشر آیه ای ازلی در روی زمین بیابد که او را راهبر شود؛ زیرا به عقیده ما، بشر شخصاً و به دلخواه خود ، آیه ها را کشف و تعبیر می‌کند.

#ژان_پل_سارتر
#اگزیستانسیالیسم_و_اصالت_بشر
ترجمه #مصطفی_رحیمی


@Sadegh_Hedayat©
خدای من، انسان نمی‌تواند برای هیچ و پوچ مثل موشی هلاک شود و آخی هم نگوید.

#ژان_پل_سارتر
#مرده_های_بی_کفن_و_دفن
ترجمه قاسم صنعوی


@Sadegh_Hedayat©
من آزادم؛
دیگر هیچ دلیلی برای زندگی کردن برایم نمانده. همه دلایلی را که آزمودم بیهوده بودند و نمی‌توانم دلیل دیگری بتراشم.

من هنوز جوانم. هنوز آن قدر توان دارم که از نو شروع کنم. ولی چه چیز را باید از نو شروع کنم؟

#ژان_پل_سارتر
#تهوع


@Sadegh_Hedayat©️
میخواستم با خود بگویم: زندگی خوشی است اما نمیشد درباره زندگی من حکم کرد چون فقط طرحی بود؛ من وقتم را صرف کرده بودم که از محل حساب ابدیت چک بکشم ، هیچ چیز نفهمیده بودم. تاسفی هم نداشتم: درباره خیلی چیزها می توانستم تاسف بخورم مثل مزه مشروب مانزانیلا یا آب تنی هائی که در تابستان در یک برکه کوچک نزدیک قادسیه می کردم. اما مرگ همه کیف و لذت آنها را از بین برده بود.

#ژان_پل_سارتر
#دیوار
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©
وقتی که آدم خیال موهوم ابدیت را از دست داده، چند ساعت و یا چند سال انتظار فرقی نمی‌کند.
من به هیچ چیز علاقه نداشتم.

#دیوار
#ژان_پل_سارتر
ترجمه #صادق_هدایت
می‌خواستم باور کنم که می‌توانم مردم این‌جا را با حرف متقاعد کنم. تو دیدی چه شد؟ آن‌ها دردِ خود را دوست دارند، به زخمِ مانوسی احتیاج دارند که با ناخن‌هایِ کثیف‌شان آن را بخراشند و به دقت حفظش کنند. فقط با خشونت است که می‌توان مداوایشان کرد!
زیرا درد را جز با درد دیگری نمی‌توان مغلوب کرد ...

مگس‌ها
#ژان_پل_سارتر

@Sadegh_Hedayat©
شاید از خبر مرگ من کنشا به گریه می‌افتاد و ماه‌ها از زندگی‌اش بیزار می‌شد. ولی با وجود همه‌ی اینها من بودم که می‌مردم. به یاد چشم‌های قشنگ گیرنده‌اش افتادم. وقتی که به من نگاه می‌کرد چیزی از او به من سرایت می‌کرد. اما فکر می‌کردم که این موضوع هم خاتمه یافته: و اگر حالا او به من می‌نگریست نگاهش در چشم خودش می‌ماند و به من تاثیری نداشت. من تنها بودم.

#ژان_پل_سارتر
#دیوار
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©️
اگر می خواهی مستحق جهنم بشوی کافی است که راحت توی رختخوابت دراز بکشی. دنیا بی‌عدالتی است: اگر قبولش کنی شریک جرم می‌شوی، اگر عوضش کنی جلاد می‌شوی. ها! ها!
بوی گند زمین تا آسمان‌ها رفته است.

#ژان_پل_سارتر


@Sadegh_Hedayat©️