🚢 در واژهگزینی، بهجای گردهبرداری، گاه میتوان مفهومی عمل کرد. مثلاً در حوزۀ حملونقل دریایی با اصطلاحاتی مانند panamax ،suezmax ،capesize، و handymax روبهروییم که نام چند گونه کشتی هستند. «max-» و «size-» در اینجا نشانگر بیشینه (ماکزیمم) اندازۀ مجاز کشتیها برای عبور از جاهایی مانند آبراه (کانال) پاناما، آبراه سوئز، دماغۀ امید نیک، و بندرها هستند. متخصصان حوزۀ حملونقل دریایی و کشتیرانی برای این واژهها، بهترتیب، چنین برابرهایی برگزیدهاند: پاناماگذر، سوئزگذر، دماغهگذر، و راحتگذر. پسوندوارۀ «-گذر» در اینجا سبب شده این برابرها هم کوتاهتر شوند و هم مفهوم اندازه را در خود داشته باشند بیآنکه در آنها از واژههایی مانند اندازه و بزرگی و حجم استفاده شده باشد. همچنین، برای post-panamax برابر «پاناماناگذر» گذاشته شده که نمایانگر دستهای از کشتیهاست که ابعادشان بزرگتر از اندازۀ مجاز است و برای گذر از آبراه پاناما مناسب نیستند. «-post» بهمعنی «فرا-» و «پسا-» است.
✍🏻 سمانه ملکخانی
گروه واژهگزینی #حمل_و_نقل_دریایی
@cheshmocheragh
✍🏻 سمانه ملکخانی
گروه واژهگزینی #حمل_و_نقل_دریایی
@cheshmocheragh
Forwarded from چشموچراغ
📚#با_پیشگامان
#محمود_کاشی_چی
محمود آقاجانزادۀ کاشیچی، متولد ۱۳۰۱ در مشهد، کتابفروشی گوتنبرگ را در سال ۱۳۲۴ بنا نهاد. میگفت: «دنبال نامی میگشتم که هم شهرت خوبی داشته باشد و هم با چاپ کتاب مربوط باشد ... نام گوتنبرگ را انتخاب کردم که پدر چاپ است ... همۀ مجلهها و روزنامهها را، صرفنظر از گرایشهای سیاسیشان، جمع و توزیع میکردم. اهل کتاب فهمیده بودند که کتابفروشی گوتنبرگ مرکز همۀ انواع کتاب است. پس از رونق کار کتابفروشی شروع کردم به چاپ و نشر کتاب». کاشیچی در دهۀ ۱۳۳۰ به تهران آمد و کتابفروشی گوتنبرگ را در خیابان منوچهری به راه انداخت. در دهۀ ۱۳۵۰ به مقابل دانشگاه تهران نقلمکان کرد و به همت او «بازارچۀ کتاب» شکل گرفت. او معتقد به کتاب ارزان، حتی به قیمت «یک آدامس»، بود. معروفترین کار او فروش «کتاب کیلویی» بود که با دیدن ابتکار یک همکار به فکر آن افتاد و، بهرغم لطیفهپردازی برخی، بسیار موفق بود. او پس از انقلاب نیز مشوق همکاران در حراج کردن کتابهای کندفروششان بود.
کاشیچی، پس از قریب هفتاد سال کار در دنیای کتاب و نشر، در اردیبهشتماه ۱۳۹۳ در تهران درگذشت.
@cheshmocheragh
#محمود_کاشی_چی
محمود آقاجانزادۀ کاشیچی، متولد ۱۳۰۱ در مشهد، کتابفروشی گوتنبرگ را در سال ۱۳۲۴ بنا نهاد. میگفت: «دنبال نامی میگشتم که هم شهرت خوبی داشته باشد و هم با چاپ کتاب مربوط باشد ... نام گوتنبرگ را انتخاب کردم که پدر چاپ است ... همۀ مجلهها و روزنامهها را، صرفنظر از گرایشهای سیاسیشان، جمع و توزیع میکردم. اهل کتاب فهمیده بودند که کتابفروشی گوتنبرگ مرکز همۀ انواع کتاب است. پس از رونق کار کتابفروشی شروع کردم به چاپ و نشر کتاب». کاشیچی در دهۀ ۱۳۳۰ به تهران آمد و کتابفروشی گوتنبرگ را در خیابان منوچهری به راه انداخت. در دهۀ ۱۳۵۰ به مقابل دانشگاه تهران نقلمکان کرد و به همت او «بازارچۀ کتاب» شکل گرفت. او معتقد به کتاب ارزان، حتی به قیمت «یک آدامس»، بود. معروفترین کار او فروش «کتاب کیلویی» بود که با دیدن ابتکار یک همکار به فکر آن افتاد و، بهرغم لطیفهپردازی برخی، بسیار موفق بود. او پس از انقلاب نیز مشوق همکاران در حراج کردن کتابهای کندفروششان بود.
کاشیچی، پس از قریب هفتاد سال کار در دنیای کتاب و نشر، در اردیبهشتماه ۱۳۹۳ در تهران درگذشت.
@cheshmocheragh
Forwarded from چشموچراغ
Forwarded from استاد فروزانفر (حمید حسنی)
حکم عضویت پیوستهٔ استاد فروزانفر در فرهنگستان ایران، ازسوی علیاصغر حکمت، وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرَفه (بهتاریخِ دوازدهم خردادماه ۱۳۱۴)
@Ostad_Forouzanfar
@Ostad_Forouzanfar
Forwarded from چشموچراغ
🗣پژواک
براساس روایتی در اساطیر یونان باستان، «اکو» (echo، یعنی صدا، بهویژه بازگشت صوت) نام یکی از پریان بود که ملکۀ خدایان او را بهدلیل پرحرفیاش تنبیه کرد؛ به این شکل که بهجای سخن گفتن، تنها بتواند انتهای سخنان دیگران را تکرار کند. اکو دلباختۀ جوانی به نام «نارسیس» (یعنی گل نرگس) شد، اما بر اثر بیمهریِ او از غصه نحیف و سرانجام محو شد، طوریکه فقط صدایش باقی ماند. پژواک برابر فارسی اکو است. این واژه بههمراه برخی ترکیبها و مشتقها، در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به این صورت تصویب شدهاست:
پژواک: echo
بازگشت صوت پس از برخورد با مانع بهطوریکه با صوت ارسالی مخلوط نشود و صدای آن از صدای اول جدا شنیده شود
پژواک اَبر: cloud echo
نشانک/ سیگنالی راداری که از اَبر بازمیگردد
پژواک فراصوتی: ultrasonic echo
پژواک موج فراصوتی از یک مانع که براثر تأخیر زمانی، از موج اصلی قابل تشخیص باشد
پژواکنگاری قلب/ پژوانگاری قلب: echocardiography
ثبت و بررسی کارکرد قلب در حین ضربان با استفاده از امواج فراصوتی
✍🏻سمانه ملکخانی
گروههای واژهگزینی #موسیقی، #علوم_جو، #پزشکی، #فیزیک
#واژه_شناسی
@cheshmocheragh
براساس روایتی در اساطیر یونان باستان، «اکو» (echo، یعنی صدا، بهویژه بازگشت صوت) نام یکی از پریان بود که ملکۀ خدایان او را بهدلیل پرحرفیاش تنبیه کرد؛ به این شکل که بهجای سخن گفتن، تنها بتواند انتهای سخنان دیگران را تکرار کند. اکو دلباختۀ جوانی به نام «نارسیس» (یعنی گل نرگس) شد، اما بر اثر بیمهریِ او از غصه نحیف و سرانجام محو شد، طوریکه فقط صدایش باقی ماند. پژواک برابر فارسی اکو است. این واژه بههمراه برخی ترکیبها و مشتقها، در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به این صورت تصویب شدهاست:
پژواک: echo
بازگشت صوت پس از برخورد با مانع بهطوریکه با صوت ارسالی مخلوط نشود و صدای آن از صدای اول جدا شنیده شود
پژواک اَبر: cloud echo
نشانک/ سیگنالی راداری که از اَبر بازمیگردد
پژواک فراصوتی: ultrasonic echo
پژواک موج فراصوتی از یک مانع که براثر تأخیر زمانی، از موج اصلی قابل تشخیص باشد
پژواکنگاری قلب/ پژوانگاری قلب: echocardiography
ثبت و بررسی کارکرد قلب در حین ضربان با استفاده از امواج فراصوتی
✍🏻سمانه ملکخانی
گروههای واژهگزینی #موسیقی، #علوم_جو، #پزشکی، #فیزیک
#واژه_شناسی
@cheshmocheragh
🔨🌰 کَنَک (کِنِک، کِنَک) در اصطلاح مردم شیراز یعنی چه؟
کنک اصطلاحی برای آدم بخیل و خسیس است. «گردوی کنک» نیز به گردویی گفته میشود که مغز آن بهدشواری بیرون میآید و راحت از پوست جدا نمیشود؛ گردوی سوزنی. دلیل این وجهتسمیه، نوعی خست و بخل قائل شدن برای این گردوست که بهآسانی مغز خود را نمیبخشد. در دیوان بُسحاقِ اطعمه میخوانیم: گردوی کنک، گردکانی که همچون کلۀ بخیلان مغز در او محکم باشد و تا سوزن در جوالش نکنی مغزش در دهان نتوانی انداخت؛ بیت: با نان و پنیر خود قناعت میکن/ تا بازرهی ز جور گردوی کنک.
آیا این اصطلاح در شهرهای دیگر هم بهکار میرود؟
منابع: شیرازشناخت؛ پژوهشی دربارۀ لغات، مثلها، باورها، مکانها و آداب و رسوم مردم شیراز (محمدعلی روانشید شیرازی)؛ فرهنگ مردم شیراز در دورۀ سعدی و حافظ (دکتر فرزانه معینی و دیگران)؛ دیوان اطعمه (مولانا ابواسحاق حلاج شیرازی؛ تصحیح منصور رستگار فسایی)؛ دیوان اطعمه (مولانا ابواسحاق حلاج شیرازی، چاپ دارالسلطنۀ استانبول)؛ لغتنامه (دهخدا و دیگران)، فرهنگ نظام (سید محمدعلی داعیالاسلام).
#پرسه_در_متون
#واژه
@cheshmocheragh
کنک اصطلاحی برای آدم بخیل و خسیس است. «گردوی کنک» نیز به گردویی گفته میشود که مغز آن بهدشواری بیرون میآید و راحت از پوست جدا نمیشود؛ گردوی سوزنی. دلیل این وجهتسمیه، نوعی خست و بخل قائل شدن برای این گردوست که بهآسانی مغز خود را نمیبخشد. در دیوان بُسحاقِ اطعمه میخوانیم: گردوی کنک، گردکانی که همچون کلۀ بخیلان مغز در او محکم باشد و تا سوزن در جوالش نکنی مغزش در دهان نتوانی انداخت؛ بیت: با نان و پنیر خود قناعت میکن/ تا بازرهی ز جور گردوی کنک.
آیا این اصطلاح در شهرهای دیگر هم بهکار میرود؟
منابع: شیرازشناخت؛ پژوهشی دربارۀ لغات، مثلها، باورها، مکانها و آداب و رسوم مردم شیراز (محمدعلی روانشید شیرازی)؛ فرهنگ مردم شیراز در دورۀ سعدی و حافظ (دکتر فرزانه معینی و دیگران)؛ دیوان اطعمه (مولانا ابواسحاق حلاج شیرازی؛ تصحیح منصور رستگار فسایی)؛ دیوان اطعمه (مولانا ابواسحاق حلاج شیرازی، چاپ دارالسلطنۀ استانبول)؛ لغتنامه (دهخدا و دیگران)، فرهنگ نظام (سید محمدعلی داعیالاسلام).
#پرسه_در_متون
#واژه
@cheshmocheragh
Forwarded from چشموچراغ
دکتر غلامعلی حداد عادل، رئیس و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی (۱۹ اردیبهشت ۱۳۲۴)
#گزین_گویه
@cheshmocheragh
#گزین_گویه
@cheshmocheragh
📜 آیین پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، همراه با نشستهای تخصصی و همایش سی سال واژهگزینی، در روزهای ۲۵ و ۲۶ اردیبهشتماه برگزار میشود.
👤شرکت برای عموم آزاد است.
📢 اطلاعات بیشتر در پیوندهای زیر در دسترس است:
🔗https://apll.ir/?p=12132
🔗https://apll.ir/1403/02/19/%d8%a2%db%8c%db%8c%d9%86-%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%d8%b2%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d9%81%d8%a7%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d9%88-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%d8%ad%da%a9%db%8c-2/
@cheshmocheragh
👤شرکت برای عموم آزاد است.
📢 اطلاعات بیشتر در پیوندهای زیر در دسترس است:
🔗https://apll.ir/?p=12132
🔗https://apll.ir/1403/02/19/%d8%a2%db%8c%db%8c%d9%86-%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%d8%b2%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d9%81%d8%a7%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d9%88-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%d8%ad%da%a9%db%8c-2/
@cheshmocheragh
📜 به مناسبت روز اسناد ملی و میراث مکتوب
✉️ نامهای در توضیح چند واژۀ تصویبشده در فرهنگستان ایران (۱۳۱۴–۱۳۲۰) به تاریخ ۱۳۱۶/۳/۲۶
#سند
@cheshmocheragh
✉️ نامهای در توضیح چند واژۀ تصویبشده در فرهنگستان ایران (۱۳۱۴–۱۳۲۰) به تاریخ ۱۳۱۶/۳/۲۶
#سند
@cheshmocheragh
📚 حضور فرهنگستان زبان و ادب فارسی با هجده عنوان کتاب جدید در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
🗞️ پیوند خبر:
🔗https://apll.ir/1403/02/19/%d8%ad%d8%b6%d9%88%d8%b1-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%b2%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%a7%d8%af%d8%a8-%d9%81%d8%a7%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d9%87%db%8c%d8%ac%d8%af/
@cheshmocheragh
🗞️ پیوند خبر:
🔗https://apll.ir/1403/02/19/%d8%ad%d8%b6%d9%88%d8%b1-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%b2%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%a7%d8%af%d8%a8-%d9%81%d8%a7%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d9%87%db%8c%d8%ac%d8%af/
@cheshmocheragh
Forwarded from چشموچراغ
وقتی واژهٔ جدیدی وارد زبان میشود، تولدش را جشن میگیریم؛ اما ظاهراً برای مرگِ واژهها هیچ مجلس ختمی برگزار نمیشود. یکی از این کلمات که ملتفتِ رفتنش نشدیم، خودِ همین «ملتفت» است. این واژه در گذشته کاربرد بیشتری داشت؛ مثلاً در داستان «دیوار»، اثر ژانپل سارتر، بهترجمهٔ صادق هدایت، که در سال ۱۳۲۴ در مجلهٔ سخن چاپ شده، میخوانیم: «توم ملتفتِ وضعیت نبود و من بهخوبی میدیدم که نمیخواست ملتفتِ وضعیت باشد.» اگر امروز کسی بخواهد این متن را ترجمه کند، هر دو «ملتفت» را به «متوجه» تبدیل خواهد کرد. از اینگونه کلمات میتوان برای تشخیص سبک دورهای خاص استفاده کرد.
(برگرفته از: نکتههای ویرایش. #علی_صلحجو. نشر مرکز، ۱۳۸۶، ص ۵۸)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
(برگرفته از: نکتههای ویرایش. #علی_صلحجو. نشر مرکز، ۱۳۸۶، ص ۵۸)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from چشموچراغ
✍🏼#محمد_گلبن (۳ آبان ۱۳۱۴ - ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۲)
🗞 دربارۀ «روزنامه»
در کتاب مفاتیحالعلوم، تألیف ابوعبدالله خوارزمی، چنین آمده: روزنامَج (=روزنامه) یعنی یادداشتهای روزانه، زیرا کارهایی که در هر روز انجام میشود ــ مانند گرفتن خراج یا پرداخت نفقه و غیره ــ را در آن مینویسند. روزنامه در آن دوران رایج و آشنا بوده و در شاهنامه و سندبادنامه هم آورده شده. بعدها نیز نویسندگان و شاعران فراوانی مانند قطران تبریزی، سوزنی سمرقندی، خاقانی شروانی، نصرالله منشی، حافظ، و... آن را بهکار بردهاند. ناصرخسرو روزنامه را بهمعنی «دفتر اعمال» هم آورده، و «روزنامه نو کردن» در شعر نظامی گنجوی را بهمعنی تازه کردن فرمانها از سوی فرمانداران و منشورداران شاهی دانستهاند. نخستین روزنامه در ایران به شیوهٔ امروزی «کاغذ اخبار» بود که در ۱۲۵۳ ه.ق انتشار یافت، و از ۱۲۶۷ ه.ق رسماً «روزنامهٔ وقایع اتفاقیه» منتشر شد. اما معنی اولیهٔ روزنامه تا اواخر دوران قاجار هم حفظ شده بود. همچنین، کتابهای بسیاری بهنام «روزنامه» بودند؛ مانند: روزنامهٔ خاطرات اعتمادالسطنه، روزنامهٔ سفر فرنگستان مظفرالدینشاه، و... .
اما روزنامه بهمعنی امروزی را ظاهراً نخستین بار میرزا صالح شیرازی در اخبار و وقایع شهر محرمالحرام ۱۲۵۳ ه.ق آوردهاست: «این صفحهٔ روزنامه گنجایش تفصیل عطیهٔ ملوکانه و گذشتِ شاهانهٔ آن آسمان مکارم را ندارد».
(برگرفته از: محمد گُلبُن، مقالهٔ «روزنامه در زبان فارسی»، در: رسانهٔ بهار، شمارهٔ ۱۷، ۱۳۷۳، ص ۷–۹)
#پرسه_در_متون
https://tttttt.me/cheshmocheragh
🗞 دربارۀ «روزنامه»
در کتاب مفاتیحالعلوم، تألیف ابوعبدالله خوارزمی، چنین آمده: روزنامَج (=روزنامه) یعنی یادداشتهای روزانه، زیرا کارهایی که در هر روز انجام میشود ــ مانند گرفتن خراج یا پرداخت نفقه و غیره ــ را در آن مینویسند. روزنامه در آن دوران رایج و آشنا بوده و در شاهنامه و سندبادنامه هم آورده شده. بعدها نیز نویسندگان و شاعران فراوانی مانند قطران تبریزی، سوزنی سمرقندی، خاقانی شروانی، نصرالله منشی، حافظ، و... آن را بهکار بردهاند. ناصرخسرو روزنامه را بهمعنی «دفتر اعمال» هم آورده، و «روزنامه نو کردن» در شعر نظامی گنجوی را بهمعنی تازه کردن فرمانها از سوی فرمانداران و منشورداران شاهی دانستهاند. نخستین روزنامه در ایران به شیوهٔ امروزی «کاغذ اخبار» بود که در ۱۲۵۳ ه.ق انتشار یافت، و از ۱۲۶۷ ه.ق رسماً «روزنامهٔ وقایع اتفاقیه» منتشر شد. اما معنی اولیهٔ روزنامه تا اواخر دوران قاجار هم حفظ شده بود. همچنین، کتابهای بسیاری بهنام «روزنامه» بودند؛ مانند: روزنامهٔ خاطرات اعتمادالسطنه، روزنامهٔ سفر فرنگستان مظفرالدینشاه، و... .
اما روزنامه بهمعنی امروزی را ظاهراً نخستین بار میرزا صالح شیرازی در اخبار و وقایع شهر محرمالحرام ۱۲۵۳ ه.ق آوردهاست: «این صفحهٔ روزنامه گنجایش تفصیل عطیهٔ ملوکانه و گذشتِ شاهانهٔ آن آسمان مکارم را ندارد».
(برگرفته از: محمد گُلبُن، مقالهٔ «روزنامه در زبان فارسی»، در: رسانهٔ بهار، شمارهٔ ۱۷، ۱۳۷۳، ص ۷–۹)
#پرسه_در_متون
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
📗 وندنامه؛ فرهنگ جامع پیشوندها و پسوندها، انگلیسی-فارسی، سید محمدرضا طباطبایی، تهران: انتشارات نظری، ۱۳۹۲، دو جلد.
«از سال ۱۳۴۹، که اولین تجربۀ ترجمۀ حرفهای انگلیسی به فارسی را داشتم، همواره یکی از دغدغههای ذهنیام یافتن معادل فارسی واژههای انگلیسی بود، تا اینکه در سال ۱۳۵۲ توفیقی دست داد که با جناب آقای محمدحسن آشتیانی، دایی معززم، همکاری داشته باشم. بعد از آن همواره در اندیشۀ تکمیل محتوای این کتاب بودم... .» (مؤلف)
بارها پیش آمده که در هنگام ترجمه، پژوهش، آموزش، و یادگیری، به دانستن معنا و سازوکار وندهای زبان انگلیسی نیاز پیدا کردهایم. وندنامه فرهنگی است که شامل وندهای فعال زبان انگلیسی است. در این فرهنگ برای هر وند و بسیاری از واژههای ساختهشده با آن، برابرهای فارسی داده شدهاست. طرح این کتاب از سال ۱۳۵۳ آغاز شد و گسترش آن با ترجمۀ بخش وندهای فرهنگ ریشهشناختی انگلیسیِ اوریجینز انجام گرفت. در سال ۱۳۵۴ پیشوندها و پسوندهای انگلیسی از فرهنگ پنججلدی انگلیسی-فارسی آریانپور استخراج شد؛ سپس، با استفاده از فرهنگهای اوریجینز، کلاین، وبستر، امریکن هریتج، و سایر منابع فارسی و انگلیسی، وندها و نمونههای واژههای علمی انگلیسی به آن افزوده و ریشهشناسی وندها غنیتر شد. نویسنده برای یافتن برابرهای فارسی وندها از فرهنگها و منابع گوناگون کمک گرفته و در مواردی که با کمبود برابرهای فارسی روبهرو بوده، با مراجعه به واژهنامههای پهلوی، پارتی، اوستایی، و غیره و بهرهگیری از فرهنگهای گویشهای محلی سعی در جبران این کمبود کردهاست. این فرهنگ انگلیسی به فارسی به ترتیب الفبایی است و فهرستی الفبایی از وندهای فارسی (بدون برابرهای انگلیسی) همراه با کارکرد و مثال نیز در پیوست کتاب آمدهاست. شمار مدخلهای این فرهنگ حدود پنجهزار ذکر شدهاست.
✍🏻 سمانه ملکخانی
#معرفی_کتاب
#فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
@cheshmocheragh
«از سال ۱۳۴۹، که اولین تجربۀ ترجمۀ حرفهای انگلیسی به فارسی را داشتم، همواره یکی از دغدغههای ذهنیام یافتن معادل فارسی واژههای انگلیسی بود، تا اینکه در سال ۱۳۵۲ توفیقی دست داد که با جناب آقای محمدحسن آشتیانی، دایی معززم، همکاری داشته باشم. بعد از آن همواره در اندیشۀ تکمیل محتوای این کتاب بودم... .» (مؤلف)
بارها پیش آمده که در هنگام ترجمه، پژوهش، آموزش، و یادگیری، به دانستن معنا و سازوکار وندهای زبان انگلیسی نیاز پیدا کردهایم. وندنامه فرهنگی است که شامل وندهای فعال زبان انگلیسی است. در این فرهنگ برای هر وند و بسیاری از واژههای ساختهشده با آن، برابرهای فارسی داده شدهاست. طرح این کتاب از سال ۱۳۵۳ آغاز شد و گسترش آن با ترجمۀ بخش وندهای فرهنگ ریشهشناختی انگلیسیِ اوریجینز انجام گرفت. در سال ۱۳۵۴ پیشوندها و پسوندهای انگلیسی از فرهنگ پنججلدی انگلیسی-فارسی آریانپور استخراج شد؛ سپس، با استفاده از فرهنگهای اوریجینز، کلاین، وبستر، امریکن هریتج، و سایر منابع فارسی و انگلیسی، وندها و نمونههای واژههای علمی انگلیسی به آن افزوده و ریشهشناسی وندها غنیتر شد. نویسنده برای یافتن برابرهای فارسی وندها از فرهنگها و منابع گوناگون کمک گرفته و در مواردی که با کمبود برابرهای فارسی روبهرو بوده، با مراجعه به واژهنامههای پهلوی، پارتی، اوستایی، و غیره و بهرهگیری از فرهنگهای گویشهای محلی سعی در جبران این کمبود کردهاست. این فرهنگ انگلیسی به فارسی به ترتیب الفبایی است و فهرستی الفبایی از وندهای فارسی (بدون برابرهای انگلیسی) همراه با کارکرد و مثال نیز در پیوست کتاب آمدهاست. شمار مدخلهای این فرهنگ حدود پنجهزار ذکر شدهاست.
✍🏻 سمانه ملکخانی
#معرفی_کتاب
#فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
@cheshmocheragh
💉 به مناسبت سالگرد اولین تزریق واکسن در دنیا
نام ادوارد جنر اغلب «واکسن» را به یاد ما میآورَد. این پزشک انگلیسی واژهٔ «واکسن» را از ریشهٔ لاتینیِ vaccinus بهمعنی «از گاو، گاوی» انتخاب کرد؛ زیرا توانست با تزریق مایعِ درون آبلههای گاوی به انسان، افراد را در برابر بیماری آبله ایمن سازد. مدتی بعد، لویی پاستور، دانشمند فرانسوی، که توانسته بود پادزهری برای بیماری هاری تولید کند، با کاربرد واژهٔ واکسن برای داروی خود، این واژه را از انحصار آبله درآورد. پس از آن، واکسن به تمام مواد ایمنکننده از این نوع در مقابل بیماری عفونی خاصی اطلاق شد.
فارسیزبانان از طریق زبان فرانسوی با این مفهوم آشنا شدند و در حدود سال ۱۳۱۷ فرهنگستان اول (۱۳۱۴ - ۱۳۲۰) برای این واژه و مشتقات آن به این ترتیب معادلگزینی کرد: «مایه» در برابر واکسن، «مایهزنی» بهجای واکسیناسیون، و «مایهکوبی» در مقابل واکسنتراپی. «مایه» در فارسی بهمعنای جوهر، بنیاد، و مادهٔ اصلی است.
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#واژه_شناسی
@cheshmocheragh
نام ادوارد جنر اغلب «واکسن» را به یاد ما میآورَد. این پزشک انگلیسی واژهٔ «واکسن» را از ریشهٔ لاتینیِ vaccinus بهمعنی «از گاو، گاوی» انتخاب کرد؛ زیرا توانست با تزریق مایعِ درون آبلههای گاوی به انسان، افراد را در برابر بیماری آبله ایمن سازد. مدتی بعد، لویی پاستور، دانشمند فرانسوی، که توانسته بود پادزهری برای بیماری هاری تولید کند، با کاربرد واژهٔ واکسن برای داروی خود، این واژه را از انحصار آبله درآورد. پس از آن، واکسن به تمام مواد ایمنکننده از این نوع در مقابل بیماری عفونی خاصی اطلاق شد.
فارسیزبانان از طریق زبان فرانسوی با این مفهوم آشنا شدند و در حدود سال ۱۳۱۷ فرهنگستان اول (۱۳۱۴ - ۱۳۲۰) برای این واژه و مشتقات آن به این ترتیب معادلگزینی کرد: «مایه» در برابر واکسن، «مایهزنی» بهجای واکسیناسیون، و «مایهکوبی» در مقابل واکسنتراپی. «مایه» در فارسی بهمعنای جوهر، بنیاد، و مادهٔ اصلی است.
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#واژه_شناسی
@cheshmocheragh