Forwarded from چشموچراغ
✍🏼 بهمناسبت روز #ارتش
«گروهبان، سرهنگ، ستوان، ...» بخشی از این درجات نظامی که اکنون در زبان فارسی رایج هستند، ساختهٔ انجمن واژهگزینی ارتش است که پیش از تأسیس #فرهنگستان_ایران (فرهنگستان اول) بنیان گذاشته شد. پس از کودتای سوم اسفند و با تشکیل «ارکان حرب کل قشون»، ساخت واژههای فارسی برای مفاهیم جدید، نیاز مهم ساختار نظامی کشور شد. بنابراین، در سال ۱۳۰۳ خورشیدی، انجمنی با حضور نمایندگان وزارت معارف و وزارت جنگ تشکیل شد و برای تعدادی از واژههای بیگانهٔ نظامی معادلیابی کردند یا اصطلاحات جدیدی را بهجای واژههای قدیمی برگزیدند. واژهگزینی برای درجات نظامی و استانداردسازی آنها جزو فعالیتهای این انجمن بود.
برخی از این درجات عبارت است از: گروهبانیکم (بهجای وکیل اول)، گروهباندوم (بهجای وکیل راست)، گروهبانسوم (به جای وکیل چپ)، ستوان یکم و دوم و سوم (بهجای نایب)، ستوانیار (بهجای معیننایب)، سرگرد (بهجای یاور)، سروان (بهجای سلطان).
انتخاب واژهٔ «ارتش» بهجای «قشون» نیز از مصوبات این انجمن است.
منبع: #محسن_روستایی. «واژگان نظامی مصوب فرهنگستان ایران» (۱۳۱۴–۱۳۲۰)، در: گنجینهٔ اسناد، شمارهٔ، ۱۳۷۰، ص ۳۶–۴۵.
#واژه_شناسی
https://tttttt.me/cheshmocheragh
«گروهبان، سرهنگ، ستوان، ...» بخشی از این درجات نظامی که اکنون در زبان فارسی رایج هستند، ساختهٔ انجمن واژهگزینی ارتش است که پیش از تأسیس #فرهنگستان_ایران (فرهنگستان اول) بنیان گذاشته شد. پس از کودتای سوم اسفند و با تشکیل «ارکان حرب کل قشون»، ساخت واژههای فارسی برای مفاهیم جدید، نیاز مهم ساختار نظامی کشور شد. بنابراین، در سال ۱۳۰۳ خورشیدی، انجمنی با حضور نمایندگان وزارت معارف و وزارت جنگ تشکیل شد و برای تعدادی از واژههای بیگانهٔ نظامی معادلیابی کردند یا اصطلاحات جدیدی را بهجای واژههای قدیمی برگزیدند. واژهگزینی برای درجات نظامی و استانداردسازی آنها جزو فعالیتهای این انجمن بود.
برخی از این درجات عبارت است از: گروهبانیکم (بهجای وکیل اول)، گروهباندوم (بهجای وکیل راست)، گروهبانسوم (به جای وکیل چپ)، ستوان یکم و دوم و سوم (بهجای نایب)، ستوانیار (بهجای معیننایب)، سرگرد (بهجای یاور)، سروان (بهجای سلطان).
انتخاب واژهٔ «ارتش» بهجای «قشون» نیز از مصوبات این انجمن است.
منبع: #محسن_روستایی. «واژگان نظامی مصوب فرهنگستان ایران» (۱۳۱۴–۱۳۲۰)، در: گنجینهٔ اسناد، شمارهٔ، ۱۳۷۰، ص ۳۶–۴۵.
#واژه_شناسی
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from چشموچراغ
نمونههای اتفاقی #سره_نویسی را از خلال بعضی از آثار تاریخی میتوان دریافت، ازقبیل «تاریخ جهانگشای جوینی» و «تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار»، مشهور به «تاریخ وصّاف». در اینجا باید از «نوروزنامه»، که مؤلف آن معلوم نیست، یاد کرد. این کتاب، از آنجایی که فقط دارای دو لغت عربی «رسم» و «همت» است، جزو کتبی محسوب میشود که به فارسی سره نوشته شدهاست.
حتی در دورهٔ قاجار هم نهضت سرهنویسی را میتوان دید. سرهنویسی، به اعتبار یک فن استادانه و هنری، به مراسلات و منشآت این دوره هم سرایت کرد. شاعر طنزپرداز، یغمای جندقی، چندین نامه به پارسی سره دارد. معلم درباری، رضاقلیخان هدایت، هم در این نهضت شرکت کرد و فرهنگی در لغات فارسی سره پرداخت: «فرهنگ انجمنآرای ناصری». بهاءالله، مؤسس بهائیگری، خطاب به زردشتیان چند «الواح» به فارسی سره نوشت. دو شاهزاده، یعنی جلالمیرزا، پسر فتحعلیشاه، و حاج ابوالحسنمیرزا، مشهور به شیخالرئیس، نیز در این امر شرکت کردند. اولی «نامهٔ خسروان» را نوشت و دومی اشعاری به پارسی سره گفت.
برگرفته از: محمد اسحاق، شعر جدید فارسی، ترجمهٔ دکتر سیروس شمیسا، تهران: فردوس، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۸۴ تا ۸۶.
🌱 دکتر #سیروس_شمیسا (۲۹ فروردین ۱۳۲۷)
#پرسه_در_متون
https://tttttt.me/cheshmocheragh
حتی در دورهٔ قاجار هم نهضت سرهنویسی را میتوان دید. سرهنویسی، به اعتبار یک فن استادانه و هنری، به مراسلات و منشآت این دوره هم سرایت کرد. شاعر طنزپرداز، یغمای جندقی، چندین نامه به پارسی سره دارد. معلم درباری، رضاقلیخان هدایت، هم در این نهضت شرکت کرد و فرهنگی در لغات فارسی سره پرداخت: «فرهنگ انجمنآرای ناصری». بهاءالله، مؤسس بهائیگری، خطاب به زردشتیان چند «الواح» به فارسی سره نوشت. دو شاهزاده، یعنی جلالمیرزا، پسر فتحعلیشاه، و حاج ابوالحسنمیرزا، مشهور به شیخالرئیس، نیز در این امر شرکت کردند. اولی «نامهٔ خسروان» را نوشت و دومی اشعاری به پارسی سره گفت.
برگرفته از: محمد اسحاق، شعر جدید فارسی، ترجمهٔ دکتر سیروس شمیسا، تهران: فردوس، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۸۴ تا ۸۶.
🌱 دکتر #سیروس_شمیسا (۲۹ فروردین ۱۳۲۷)
#پرسه_در_متون
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from چشموچراغ
استاد #محمدتقی_بهار (۱۸ آذر ۱۲۶۵ – ۱ اردیبهشت ۱۳۳۰)
#ایستادگی_در_برابر_واژه_های_نو
#واژه
@cheshmocheragh
#ایستادگی_در_برابر_واژه_های_نو
#واژه
@cheshmocheragh
Forwarded from چشموچراغ
✍🏼 بهمناسبت دوم اردیبهشت، روز ملی گفتاردرمانی
💥گفتاردرمان یا گفتاردرمانگر؟
در زبان انگلیسی متخصصی را که به بررسی، تشخیص و درمان اختلالات ارتباطی و صوتی و گفتاری میپردازد، speech and language therapist یا speech therapist مینامند. در زبان فارسی دو معادل «گفتاردرمان» و «گفتاردرمانگر» در برابر این واژه بهکار رفتهاست. گروهی از زبانشناسان معتقدند «–درمان» در ترکیب با اسم، نقش ریشهٔ فعلی را ایفا میکند و همانطور که «شبکار» و «خردباور» در زبان فارسی ساخته شدهاست، کاربرد واژهٔ «گفتاردرمان» درست است. گروهی دیگر استدلال میکنند که «درمان» جزء اسمیِ فعل مرکبِ «درمان کردن» است و برای ساخت اسم فاعل آن، باید بهمنظور تأکید بیشتر، از پسوندِ «–گر» استفاده کرد؛ بنابراین، «گفتاردرمانگر» را صحیحتر میشمرند.
با استفاده از: #علاءالدین_طباطبایی. ترکیب در زبان فارسی. بررسی ساختاری واژههای مرکب. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۳
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#واژهشناسی
https://tttttt.me/cheshmocheragh
💥گفتاردرمان یا گفتاردرمانگر؟
در زبان انگلیسی متخصصی را که به بررسی، تشخیص و درمان اختلالات ارتباطی و صوتی و گفتاری میپردازد، speech and language therapist یا speech therapist مینامند. در زبان فارسی دو معادل «گفتاردرمان» و «گفتاردرمانگر» در برابر این واژه بهکار رفتهاست. گروهی از زبانشناسان معتقدند «–درمان» در ترکیب با اسم، نقش ریشهٔ فعلی را ایفا میکند و همانطور که «شبکار» و «خردباور» در زبان فارسی ساخته شدهاست، کاربرد واژهٔ «گفتاردرمان» درست است. گروهی دیگر استدلال میکنند که «درمان» جزء اسمیِ فعل مرکبِ «درمان کردن» است و برای ساخت اسم فاعل آن، باید بهمنظور تأکید بیشتر، از پسوندِ «–گر» استفاده کرد؛ بنابراین، «گفتاردرمانگر» را صحیحتر میشمرند.
با استفاده از: #علاءالدین_طباطبایی. ترکیب در زبان فارسی. بررسی ساختاری واژههای مرکب. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۳
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#واژهشناسی
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from چشموچراغ
Forwarded from چشموچراغ
📐✏️ مهندسان معمار امروز، آرشیتکتهای دیروز
تا چند دهه پیش، واژهٔ «آرشیتکت» در زبان فارسی در اشاره به افرادی بهکار میرفت که تحصیلات دانشگاهی در زمینهٔ طراحی و نظارت بر ساخت سازهها داشتند. این واژه بهمرور جای خود را به اصطلاح «معمار» یا، دقیقتر بگوییم، «مهندس معمار» دادهاست. کمرنگ شدن اثر زبان فرانسوی در زبان فارسیِ علمی و تلفظ دشوار صورت انگلیسی (آرکیتکت)، عدم رواج اعضای دیگرِ خانوادهٔ این واژه در فارسی و، در عین حال، نیاز زبان به مفاهیم مرتبط با آن، احتمالاً از عوامل مؤثر در از رواج افتادن این واژه است.
معادلهای متنوعی برای این واژه در زبان فارسی مطرح شدهاست، ازجمله مِهراز، آبادگر، رازیگر/رازیجر، فَرساز، والادگر، بانیکار، و گِلغَر. شاید «مِهراز» مشهورترین واژهٔ فارسی در این معنا باشد. مِهراز از «مِه» بهمعنای بزرگ و «راز» ساخته شدهاست. «راز» در فارسی (با ریشهای در فارسی میانه بهمعنای راست و مرتب کردن) و در عربی بهمعنی بنّا یا سرپرست بنّایان آمدهاست. اما، چنانکه دیدهایم، سالهاست واژهٔ «مهندس معمار» (که این مفهوم را از معمار سنتی جدا میکند) بهجای «آرشیتکت» در زبان فارسی رواج دارد.
منابع: فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، دکتر محمد #حسندوست؛ فرهنگ معاصر عربی-فارسی، عبدالنبی قیّم؛ مقالهٔ «رازیجَر، یک لغت کهنهٔ فارسی»، دکتر #احمد_تفضلی
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#معماری
https://tttttt.me/cheshmocheragh
تا چند دهه پیش، واژهٔ «آرشیتکت» در زبان فارسی در اشاره به افرادی بهکار میرفت که تحصیلات دانشگاهی در زمینهٔ طراحی و نظارت بر ساخت سازهها داشتند. این واژه بهمرور جای خود را به اصطلاح «معمار» یا، دقیقتر بگوییم، «مهندس معمار» دادهاست. کمرنگ شدن اثر زبان فرانسوی در زبان فارسیِ علمی و تلفظ دشوار صورت انگلیسی (آرکیتکت)، عدم رواج اعضای دیگرِ خانوادهٔ این واژه در فارسی و، در عین حال، نیاز زبان به مفاهیم مرتبط با آن، احتمالاً از عوامل مؤثر در از رواج افتادن این واژه است.
معادلهای متنوعی برای این واژه در زبان فارسی مطرح شدهاست، ازجمله مِهراز، آبادگر، رازیگر/رازیجر، فَرساز، والادگر، بانیکار، و گِلغَر. شاید «مِهراز» مشهورترین واژهٔ فارسی در این معنا باشد. مِهراز از «مِه» بهمعنای بزرگ و «راز» ساخته شدهاست. «راز» در فارسی (با ریشهای در فارسی میانه بهمعنای راست و مرتب کردن) و در عربی بهمعنی بنّا یا سرپرست بنّایان آمدهاست. اما، چنانکه دیدهایم، سالهاست واژهٔ «مهندس معمار» (که این مفهوم را از معمار سنتی جدا میکند) بهجای «آرشیتکت» در زبان فارسی رواج دارد.
منابع: فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، دکتر محمد #حسندوست؛ فرهنگ معاصر عربی-فارسی، عبدالنبی قیّم؛ مقالهٔ «رازیجَر، یک لغت کهنهٔ فارسی»، دکتر #احمد_تفضلی
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#معماری
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
🚗 خودروِ ترکیبی یا دورگه؟
در سال ۱۳۹۵، برابر پیشنهادی «خودروِ ترکیبی» برای خودروهای «هیبریدی» (hybrid car, hybrid vehicle)، در فرهنگستان زبان و ادب فارسی به تصویب رسید. این خودروها، برخلاف خودروهای معمولی که با سوختهای فسیلی کار میکنند، میتوانند همزمان از دو یا چند منبع قدرت، مثلاً منبع غیرفسیلی مانند برق یا هیدروژن بههمراه منبع فسیلی مانند بنزین یا گاز، استفاده کنند. خودروهای ترکیبی با خودروهای «دوگانهسوز» (bi-fuel) و همچنین خودروهای «دوسوختی» (dual-fuel) تفاوت دارند؛ ازاینرو که خودروهای دوگانهسوز در هر مرحله تنها یک سوخت فسیلی و خودروهای دوسوختی همزمان دو سوخت فسیلی را بهکار میگیرند.
گفتنی است که واژۀ «دورگه» (یا پیوندی) برای hybrid بیشتر در حوزۀ زیستشناسی و گاه در زبانشناسی بهکار رفتهاست. این اصطلاح بهمعنی صدای بم و گرفته نیز در میان عموم رواج دارد؛ بنابراین، با توجه به تعریفی که دربارۀ کارکرد خودروهای ترکیبی داده شد، کاربرد آن در این حوزه مناسب بهنظر نمیرسد.
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
گروه واژهگزینی #قطعات_و_اجزای_خودرو
#واژه_شناسی
https://tttttt.me/cheshmocheragh
در سال ۱۳۹۵، برابر پیشنهادی «خودروِ ترکیبی» برای خودروهای «هیبریدی» (hybrid car, hybrid vehicle)، در فرهنگستان زبان و ادب فارسی به تصویب رسید. این خودروها، برخلاف خودروهای معمولی که با سوختهای فسیلی کار میکنند، میتوانند همزمان از دو یا چند منبع قدرت، مثلاً منبع غیرفسیلی مانند برق یا هیدروژن بههمراه منبع فسیلی مانند بنزین یا گاز، استفاده کنند. خودروهای ترکیبی با خودروهای «دوگانهسوز» (bi-fuel) و همچنین خودروهای «دوسوختی» (dual-fuel) تفاوت دارند؛ ازاینرو که خودروهای دوگانهسوز در هر مرحله تنها یک سوخت فسیلی و خودروهای دوسوختی همزمان دو سوخت فسیلی را بهکار میگیرند.
گفتنی است که واژۀ «دورگه» (یا پیوندی) برای hybrid بیشتر در حوزۀ زیستشناسی و گاه در زبانشناسی بهکار رفتهاست. این اصطلاح بهمعنی صدای بم و گرفته نیز در میان عموم رواج دارد؛ بنابراین، با توجه به تعریفی که دربارۀ کارکرد خودروهای ترکیبی داده شد، کاربرد آن در این حوزه مناسب بهنظر نمیرسد.
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
گروه واژهگزینی #قطعات_و_اجزای_خودرو
#واژه_شناسی
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from چشموچراغ
✍🏼 کارآفرین
اصطلاح «انترپرِنور» (enterpreneur) در علم اقتصاد به شخص مبتکری گفته میشود که با هدفی انتفاعی، کسبوکاری را راهاندازی و سازماندهی کند. این واژه از ریشهای فرانسوی آمده و معنای آن «برعهده گرفتن و متقبل شدن» است. در زبان فارسی، دستکم از سی سال پیش، واژهٔ «کارآفرین» که در متون قدیمی فارسی و بهمجاز برای اطلاق به خداوند بهکار رفته، بهجای این واژهٔ بیگانه استفاده شدهاست. گرچه هنوز برخی اصرار دارند از واژهٔ ثقیلِ «انترپرنور» استفاده کنند و حتی «کارآفرینی» را «انترپرنورگری» (انترپرِنور + ـ گری) بخوانند، واژههای «کارآفرین» و «کارآفرینی» در زبان فارسی امروز متداول شدهاست.
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#واژهشناسی
https://tttttt.me/cheshmocheragh
اصطلاح «انترپرِنور» (enterpreneur) در علم اقتصاد به شخص مبتکری گفته میشود که با هدفی انتفاعی، کسبوکاری را راهاندازی و سازماندهی کند. این واژه از ریشهای فرانسوی آمده و معنای آن «برعهده گرفتن و متقبل شدن» است. در زبان فارسی، دستکم از سی سال پیش، واژهٔ «کارآفرین» که در متون قدیمی فارسی و بهمجاز برای اطلاق به خداوند بهکار رفته، بهجای این واژهٔ بیگانه استفاده شدهاست. گرچه هنوز برخی اصرار دارند از واژهٔ ثقیلِ «انترپرنور» استفاده کنند و حتی «کارآفرینی» را «انترپرنورگری» (انترپرِنور + ـ گری) بخوانند، واژههای «کارآفرین» و «کارآفرینی» در زبان فارسی امروز متداول شدهاست.
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#واژهشناسی
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
✍🏼 به مناسبت زادروز دکتر #سعید_حمیدیان (اردیبهشت ۱۳۲۴)
💥صدامعنايی در شعر #فردوسی
«صدامعنایی» یعنی با تکرار و همنشینیِ واج یا هجایی خاص صوتی ایجاد میشود که در پیوندِ کامل با مضمون و محتواست. این موسیقی عالیترین و ارزشمندترین موسیقی شعر است، زیرا حاکی از وحدت میان شکل و محتواست و نیاز به مهارت فراوانی دارد. چند مثال:
به هامون مرا رفت باید کنون
فشاندن به شمشیر بر شید خون
واج «ش» صدای فشاندن خون (فش...ش...ش) را دارد.
ز آتش سه هفته گذرْشان نبود
ز تَفّ زبانه، ز باد و ز دود
واج «ز» القاکنندهٔ صدای آتش یا سوزش (جز...ز...ز) است.
واج «خ» اینجا خرّوپف را القا میکند:
برفتند هرکس به آرامِ خویش
بخفتند در خیمه با کامِ خویش
هجای «ـِه» در پاسخ به رجزخوانی بیژن افادهٔ هِروهِر و قهقهه میکند:
چو بشنید هومان، بدو گفت زه
زره را به کینم تو بستی گره
و در مورد سیمرغ:
زمین، کوه تا کوه، پُرپَر بُوَد
ز پَرّش همه دشت پُرفَر بُوَد
که هجاهای پُر، پَر، و فر صدای پَر زدن پرنده را القا میکند.
برگرفته از: سعید حمیدیان، درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی، تهران: انتشارات ناهید، چاپ دوم، ۱۳۸۳، ص ۴۵۶ و ۴۵۸.
https://tttttt.me/cheshmocheragh
💥صدامعنايی در شعر #فردوسی
«صدامعنایی» یعنی با تکرار و همنشینیِ واج یا هجایی خاص صوتی ایجاد میشود که در پیوندِ کامل با مضمون و محتواست. این موسیقی عالیترین و ارزشمندترین موسیقی شعر است، زیرا حاکی از وحدت میان شکل و محتواست و نیاز به مهارت فراوانی دارد. چند مثال:
به هامون مرا رفت باید کنون
فشاندن به شمشیر بر شید خون
واج «ش» صدای فشاندن خون (فش...ش...ش) را دارد.
ز آتش سه هفته گذرْشان نبود
ز تَفّ زبانه، ز باد و ز دود
واج «ز» القاکنندهٔ صدای آتش یا سوزش (جز...ز...ز) است.
واج «خ» اینجا خرّوپف را القا میکند:
برفتند هرکس به آرامِ خویش
بخفتند در خیمه با کامِ خویش
هجای «ـِه» در پاسخ به رجزخوانی بیژن افادهٔ هِروهِر و قهقهه میکند:
چو بشنید هومان، بدو گفت زه
زره را به کینم تو بستی گره
و در مورد سیمرغ:
زمین، کوه تا کوه، پُرپَر بُوَد
ز پَرّش همه دشت پُرفَر بُوَد
که هجاهای پُر، پَر، و فر صدای پَر زدن پرنده را القا میکند.
برگرفته از: سعید حمیدیان، درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی، تهران: انتشارات ناهید، چاپ دوم، ۱۳۸۳، ص ۴۵۶ و ۴۵۸.
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
🧢⛱🌻آفتابگردان
امروزه «آفتابگردان» را بیشتر در معنی گل میشناسیم، اما در گذشته (بهویژه در زمان قاجار) ابزاری به همین نام بود که مردم با آن از چهرۀ خود در برابر آفتاب محافظت میکردند. این وسیله قطعه چرم یا پارچه یا مقوایی بود معمولاً به شکل هلالی، که به کلاه وصل میشد و در مواقع مختلفِ روز آن را به طرف آفتاب برمیگرداندند تا صورت و چشمها را از آفتاب حفظ کند؛ برای مثال، وقتی آفتاب در پشتسر قرار میگرفت، کلاه را میچرخاندند تا آفتابگردان (یا همان آفتابگیر) در پشتسر قرار گیرد. آفتابگردان در فرهنگهای لغت به این معنیها آمدهاست:
تکۀ چرم یا پارچه که آن را جدا مانند لبۀ کلاه درست میکردند و در تابستان یا سفر بالای پیشانی میبستند که آفتاب به چهره نتابد؛ مثال: «یک آفتابگردان در پیش چشم ... تندتند مشغول کار بودم.» (خاطرات ممتحنالدوله). چتر، سایهبان، و چادر کوچکی برای محفوظ ماندن از تابش آفتاب؛ مثال: «آفتابگردان زدند؛ آنجا ناهار خورده، خوابیدم.» (خاطرات ناصرالدین شاه در سفر اول فرنگ).
«آفتابگردانچی» نیز کسی بود که برای بزرگان چادر نصب میکرد. مثال: «... آفتابگردانچی شاه و از قدارهببندهای محل بهشمار میآمد.» (جعفر شهری، شکر تلخ). این وسیله هنوز هم در برخی مناطق کاربرد دارد.
پسوندوارۀ «-گردان» در (گل) آفتابگردان با «چرخیدن» و «گردیدن» مرتبط است. آفتابگیر و سایهبان نیز قابلیت چرخاندن بهسوی آفتاب را دارد. احتمال هم میرود که «-گردان» در آفتابگردانِ بهمعنیِ «سایهبان»، معنی «دورکننده، محافظتکننده، مانع، حاجب» را نیز داشته باشد؛ مانند بلاگردان بهمعنی «کسی یا چیزی که بلا را دور میکند».
«آفتابگردانی» هم نام مرغوبترین نوع چارقدهای قالبی بود که در اندرونی ناصرالدینشاه اختراع شده بود. سر این چارقدها را با نشاسته و بهزحمت و با آداب خاص قالب میگرفتند.
✍🏼 سمانه ملکخانی
منابع: علوم بینایی و بیناییسنجی ایران در دورۀ قاجار (میرغفار صحیحی اسکویی)؛ فرهنگ اصطلاحات پارچه و پوشاک در ایران (نسیم کمپانی)؛ لباس زنان ایران (یحیی ذکاء)؛ فرهنگ بزرگ سخن؛ لغتنامه (دهخدا و دیگران)؛ فرهنگ فارسی معین؛ پیکرۀ دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
#واژه
@cheshmocheragh
امروزه «آفتابگردان» را بیشتر در معنی گل میشناسیم، اما در گذشته (بهویژه در زمان قاجار) ابزاری به همین نام بود که مردم با آن از چهرۀ خود در برابر آفتاب محافظت میکردند. این وسیله قطعه چرم یا پارچه یا مقوایی بود معمولاً به شکل هلالی، که به کلاه وصل میشد و در مواقع مختلفِ روز آن را به طرف آفتاب برمیگرداندند تا صورت و چشمها را از آفتاب حفظ کند؛ برای مثال، وقتی آفتاب در پشتسر قرار میگرفت، کلاه را میچرخاندند تا آفتابگردان (یا همان آفتابگیر) در پشتسر قرار گیرد. آفتابگردان در فرهنگهای لغت به این معنیها آمدهاست:
تکۀ چرم یا پارچه که آن را جدا مانند لبۀ کلاه درست میکردند و در تابستان یا سفر بالای پیشانی میبستند که آفتاب به چهره نتابد؛ مثال: «یک آفتابگردان در پیش چشم ... تندتند مشغول کار بودم.» (خاطرات ممتحنالدوله). چتر، سایهبان، و چادر کوچکی برای محفوظ ماندن از تابش آفتاب؛ مثال: «آفتابگردان زدند؛ آنجا ناهار خورده، خوابیدم.» (خاطرات ناصرالدین شاه در سفر اول فرنگ).
«آفتابگردانچی» نیز کسی بود که برای بزرگان چادر نصب میکرد. مثال: «... آفتابگردانچی شاه و از قدارهببندهای محل بهشمار میآمد.» (جعفر شهری، شکر تلخ). این وسیله هنوز هم در برخی مناطق کاربرد دارد.
پسوندوارۀ «-گردان» در (گل) آفتابگردان با «چرخیدن» و «گردیدن» مرتبط است. آفتابگیر و سایهبان نیز قابلیت چرخاندن بهسوی آفتاب را دارد. احتمال هم میرود که «-گردان» در آفتابگردانِ بهمعنیِ «سایهبان»، معنی «دورکننده، محافظتکننده، مانع، حاجب» را نیز داشته باشد؛ مانند بلاگردان بهمعنی «کسی یا چیزی که بلا را دور میکند».
«آفتابگردانی» هم نام مرغوبترین نوع چارقدهای قالبی بود که در اندرونی ناصرالدینشاه اختراع شده بود. سر این چارقدها را با نشاسته و بهزحمت و با آداب خاص قالب میگرفتند.
✍🏼 سمانه ملکخانی
منابع: علوم بینایی و بیناییسنجی ایران در دورۀ قاجار (میرغفار صحیحی اسکویی)؛ فرهنگ اصطلاحات پارچه و پوشاک در ایران (نسیم کمپانی)؛ لباس زنان ایران (یحیی ذکاء)؛ فرهنگ بزرگ سخن؛ لغتنامه (دهخدا و دیگران)؛ فرهنگ فارسی معین؛ پیکرۀ دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
#واژه
@cheshmocheragh
📗 تاریخ نخستین فرهنگستان ایران به روایت اسناد، همراه با واژههای مصوب و گمشدۀ فرهنگستان (۱۳۱۴–۱۳۲۰ ش)، تألیف و تصحیح #محسن_روستایی، تهران: نشر نی، ۱۳۸۵.
«نخستین فرهنگستان ایران ازجمله مؤسسات تمدنی بود که با پیشزمینههای تاریخی-فرهنگی، که از عصر قاجار پیریزی شده بود، به پیروی از فرهنگستان فرانسه، در خردادماه ۱۳۱۴، بهطور رسمی، جنب کتابخانۀ مسجد سپهسالار افتتاح شد... . هنوز در تاریخ ایران مشخص نیست که واژۀ «فرهنگستان» یکباره از کجا آمد و چه کسی آن را برابر معادل فرانسویاش (آکادمی، académie) برگزیدهاست. حتی بنیانگذاران فرهنگستان نیز در خاطرات خود به این نکتۀ بسیار مهم اشاره نکردهاند.»
این کتاب از دل اسناد و منابع گوناگون به ریشهها، انگیزهها، پایهگذاران، و چگونگی شکلگیری نخستین فرهنگستان ایران و بررسی تأثیر عوامل سیاسی و اجتماعی بر کارکرد آن پرداختهاست. همچنین، نمونههایی از مقاومتها و مخالفتها و اشکالتراشیها در برابر نوواژههایی مانند دانشگاه، دانشکده، دبیر، و غیره (که در آن روزها، بهگفتۀ علامه عباس اقبال، «جنایت ادبی» بودند اما امروزه زیبا و رایج هستند) آورده شدهاست. از موضوعاتی که در این کتاب فهرست شده، میتوان این نمونهها را نام برد: فرهنگستان و انجمنهای پیش از آن، واژههای پاک، فرهنگستان و رؤسای آن، واژههای گمشدۀ فرهنگستان اول، اساسنامه، نظامنامه و آییننامهها، و واژههای مصوب این فرهنگستان بهترتیب قدیم و نیز با دستهبندی موضوعی. گزیدهای نیز از اسناد و عکسها در پایان کتاب پیوست شدهاست.
در فرستۀ آینده بخشی از متن این کتاب را دربارۀ کتاب نصاب واژههای نو، که منظومهای تاریخی از واژههای مصوب فرهنگستان نخست است، خواهیم دید.
✍🏻 سمانه ملکخانی
#معرفی_کتاب
#فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
@cheshmocheragh
«نخستین فرهنگستان ایران ازجمله مؤسسات تمدنی بود که با پیشزمینههای تاریخی-فرهنگی، که از عصر قاجار پیریزی شده بود، به پیروی از فرهنگستان فرانسه، در خردادماه ۱۳۱۴، بهطور رسمی، جنب کتابخانۀ مسجد سپهسالار افتتاح شد... . هنوز در تاریخ ایران مشخص نیست که واژۀ «فرهنگستان» یکباره از کجا آمد و چه کسی آن را برابر معادل فرانسویاش (آکادمی، académie) برگزیدهاست. حتی بنیانگذاران فرهنگستان نیز در خاطرات خود به این نکتۀ بسیار مهم اشاره نکردهاند.»
این کتاب از دل اسناد و منابع گوناگون به ریشهها، انگیزهها، پایهگذاران، و چگونگی شکلگیری نخستین فرهنگستان ایران و بررسی تأثیر عوامل سیاسی و اجتماعی بر کارکرد آن پرداختهاست. همچنین، نمونههایی از مقاومتها و مخالفتها و اشکالتراشیها در برابر نوواژههایی مانند دانشگاه، دانشکده، دبیر، و غیره (که در آن روزها، بهگفتۀ علامه عباس اقبال، «جنایت ادبی» بودند اما امروزه زیبا و رایج هستند) آورده شدهاست. از موضوعاتی که در این کتاب فهرست شده، میتوان این نمونهها را نام برد: فرهنگستان و انجمنهای پیش از آن، واژههای پاک، فرهنگستان و رؤسای آن، واژههای گمشدۀ فرهنگستان اول، اساسنامه، نظامنامه و آییننامهها، و واژههای مصوب این فرهنگستان بهترتیب قدیم و نیز با دستهبندی موضوعی. گزیدهای نیز از اسناد و عکسها در پایان کتاب پیوست شدهاست.
در فرستۀ آینده بخشی از متن این کتاب را دربارۀ کتاب نصاب واژههای نو، که منظومهای تاریخی از واژههای مصوب فرهنگستان نخست است، خواهیم دید.
✍🏻 سمانه ملکخانی
#معرفی_کتاب
#فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
@cheshmocheragh
📕کتاب نِصاب واژههای نو تصنیف #علی_رضوی_زاده است که در سال ۱۳۱۸ حدود ۱۹۰ واژه از مصوبات فرهنگستان را، که تا آبان ۱۳۱۷ منتشر شده بود، در چهار منزل (بند) به رشتۀ نظم درآوردهاست. شاعر در انتظار بودهاست که بقیۀ واژهها را نیز با گذشت زمان و در مراحل بعدی به نظم بکشد. او، در مقدمۀ کتاب، هدف و انگیزۀ خود را بدین شرح بیان میکند: «... چون روش نظم سهلترین راهی است برای فراگرفتن منظور، که پس از فراگرفتن همیشه در ذهن باقی و از بین نخواهد رفت...». صفحۀ عنوان کتابْ خوانندگان را با دو بیت با محتوا و وجه تسمیۀ کتاب آشنا میکند:
باغبان فخر و مباهات کند بر بستان/ من به گردآوری واژۀ فرهنگستان
رایگان میدهم این هدیه به دانشجویان/ همچنانی که ابونصر نصابالصبیان
قدر مسلم رضویزاده نام کتاب خود را از نصابالصبیان شرفالدینْ ابونصر احمدِ فَراهی، از شاعران اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ه.ق، اتخاذ کردهاست. این کتاب واژهنامهای است منظوم که ابونصر لغات عربی-فارسی را در آن برابرسازی و معنا کرده و برای استفادۀ طلاب در مدارس هند بهکار گرفته میشدهاست.
چند بیت از کتاب نصاب واژههای نو:
مملکت کشور و وطن میهن/ دان بلد شهر و بحر شد دریا
به طرق بعد از این تو راه بگو/ نام طیاره را هواپیما
هم معارف بخوان دگر فرهنگ/ زر پذیرفته شد بهجای طلا
انطباعات را نگارش دان/ جنس و مالالتجاره را کالا
...
عمله کارگر، طبیب پزشک/ اسم نام است و قابله ماما
...
عدلیّه را بگوی دگر دادگستری/ رأی است رای و محکمه گردید دادگاه
برگرفته از: #محسن_روستایی، تاریخ نخستین فرهنگستان ایران به روایت اسناد، همراه با واژههای مصوب و گمشدۀ فرهنگستان (۱۳۱۴–۱۳۲۰ ش)، تهران: نشر نی، ۱۳۸۵، ص ۲۸۱–۲۸۵.
#معرفی_کتاب
#فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
@cheshmocheragh
باغبان فخر و مباهات کند بر بستان/ من به گردآوری واژۀ فرهنگستان
رایگان میدهم این هدیه به دانشجویان/ همچنانی که ابونصر نصابالصبیان
قدر مسلم رضویزاده نام کتاب خود را از نصابالصبیان شرفالدینْ ابونصر احمدِ فَراهی، از شاعران اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ه.ق، اتخاذ کردهاست. این کتاب واژهنامهای است منظوم که ابونصر لغات عربی-فارسی را در آن برابرسازی و معنا کرده و برای استفادۀ طلاب در مدارس هند بهکار گرفته میشدهاست.
چند بیت از کتاب نصاب واژههای نو:
مملکت کشور و وطن میهن/ دان بلد شهر و بحر شد دریا
به طرق بعد از این تو راه بگو/ نام طیاره را هواپیما
هم معارف بخوان دگر فرهنگ/ زر پذیرفته شد بهجای طلا
انطباعات را نگارش دان/ جنس و مالالتجاره را کالا
...
عمله کارگر، طبیب پزشک/ اسم نام است و قابله ماما
...
عدلیّه را بگوی دگر دادگستری/ رأی است رای و محکمه گردید دادگاه
برگرفته از: #محسن_روستایی، تاریخ نخستین فرهنگستان ایران به روایت اسناد، همراه با واژههای مصوب و گمشدۀ فرهنگستان (۱۳۱۴–۱۳۲۰ ش)، تهران: نشر نی، ۱۳۸۵، ص ۲۸۱–۲۸۵.
#معرفی_کتاب
#فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
@cheshmocheragh
Forwarded from چشموچراغ
🌊 بهمناسبت روز #خلیج_فارس
کهنهترین نامی که از خلیج فارس به جای ماندهاست، نامی است که در کتیبههای کهن آسوری و پیش از ورود نژاد آریا به فلات ایران آمده و از این دریا به نام «نارمرتو»، بهمعنی رود تلخ یاد شدهاست. در کتیبهای از داریوش کبیر در تنگهٔ سوئز آن را «دریایی که از پارس آید» ذکر کردهاند. در روزگار ساسانیان این خلیج را «دریای پارس» میگفتند. بطلمیوس در کتاب معروف جغرافیای خویش، که به زبان لاتین نوشتهاست، از این دریا به نام «پرسیکوس سینوس» یاد کردهاست که درست بهمعنای خلیج فارس است.
(متن برگرفته از: مقالهٔ زندهیاد دکتر #احمد_اقتداری در کانال تلگرامیِ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، به نشانی @AfsharFoundation)
@cheshmocheragh
کهنهترین نامی که از خلیج فارس به جای ماندهاست، نامی است که در کتیبههای کهن آسوری و پیش از ورود نژاد آریا به فلات ایران آمده و از این دریا به نام «نارمرتو»، بهمعنی رود تلخ یاد شدهاست. در کتیبهای از داریوش کبیر در تنگهٔ سوئز آن را «دریایی که از پارس آید» ذکر کردهاند. در روزگار ساسانیان این خلیج را «دریای پارس» میگفتند. بطلمیوس در کتاب معروف جغرافیای خویش، که به زبان لاتین نوشتهاست، از این دریا به نام «پرسیکوس سینوس» یاد کردهاست که درست بهمعنای خلیج فارس است.
(متن برگرفته از: مقالهٔ زندهیاد دکتر #احمد_اقتداری در کانال تلگرامیِ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، به نشانی @AfsharFoundation)
@cheshmocheragh
Forwarded from چشموچراغ
🏙 آسمانخراش
با ساخته شدن نخستین بنای بلند جهان در اواخر دههٔ ۱۸۸۰ در آمریکا اصطلاح skyscraper که پیش از آن در معانی مختلفی چون «پرندهٔ بلندپرواز»، «مرد بسیار بلندقد» و «تزئینات بالای ساختمان» بهکار رفته بود، برای نامیدن این نوع ساختمانها اختصاص یافت. زبان فارسی برای ساخت معادل آن، از شیوهٔ مرسوم گردهبرداری یا ترجمهٔ تحتاللفظی استفاده کرد. اجزای این واژه ترجمه شدند و در کنار یکدیگر اصطلاح «آسمانخراش» را ساختند.
جالب است بدانید برای این مفهوم با همین شیوه، در زبان فرانسوی اصطلاح gratteciel بهمعنی خراشندهٔ آسمان و در زبان آلمانی واژهٔ Wolkenkratzer ساخته شده که معنی آن خراشندهٔ ابرهاست.
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#ترجمه
@cheshmocheragh
با ساخته شدن نخستین بنای بلند جهان در اواخر دههٔ ۱۸۸۰ در آمریکا اصطلاح skyscraper که پیش از آن در معانی مختلفی چون «پرندهٔ بلندپرواز»، «مرد بسیار بلندقد» و «تزئینات بالای ساختمان» بهکار رفته بود، برای نامیدن این نوع ساختمانها اختصاص یافت. زبان فارسی برای ساخت معادل آن، از شیوهٔ مرسوم گردهبرداری یا ترجمهٔ تحتاللفظی استفاده کرد. اجزای این واژه ترجمه شدند و در کنار یکدیگر اصطلاح «آسمانخراش» را ساختند.
جالب است بدانید برای این مفهوم با همین شیوه، در زبان فرانسوی اصطلاح gratteciel بهمعنی خراشندهٔ آسمان و در زبان آلمانی واژهٔ Wolkenkratzer ساخته شده که معنی آن خراشندهٔ ابرهاست.
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#ترجمه
@cheshmocheragh