Forwarded from چشموچراغ
✍🏼 بهمناسبت زادروز #رضا_سیدحسینی
... نکتهای هم هست و آن سبک نویسنده است. برای تشخیص سبک نویسنده، شما باید با آن زبان آنقدر اُخت باشید که بدانید چرا دارید آن را برمیگردانید و چگونه باید برگردانید… درآوردن سبک، یک مهارت عجیبی در فهم زبان مبدأ میخواهد. درواقع مترجم باید از نویسنده تقلید کند. من هروقت که میگویم آقا، مترجم مقلد است، بعضی اعتراض میکنند که نه آقا، اینطور نیست؛ ولی مترجم یک مقلد است. باید حتی تمام «تیک»های صورتِ نویسنده را تقلید کند. نظر من این است و اتکا به زبان مقصد خطرناک است.
(برگرفته از: رضا سیدحسینی، مقالهٔ «با کیمیای سعادت»، در مجلهٔ کتاب ماه ادبیات و فلسفه، اردیبهشت ۱۳۸۰، ش ۴۳، ص ۱۰)
#ترجمه
@cheshmocheragh
... نکتهای هم هست و آن سبک نویسنده است. برای تشخیص سبک نویسنده، شما باید با آن زبان آنقدر اُخت باشید که بدانید چرا دارید آن را برمیگردانید و چگونه باید برگردانید… درآوردن سبک، یک مهارت عجیبی در فهم زبان مبدأ میخواهد. درواقع مترجم باید از نویسنده تقلید کند. من هروقت که میگویم آقا، مترجم مقلد است، بعضی اعتراض میکنند که نه آقا، اینطور نیست؛ ولی مترجم یک مقلد است. باید حتی تمام «تیک»های صورتِ نویسنده را تقلید کند. نظر من این است و اتکا به زبان مقصد خطرناک است.
(برگرفته از: رضا سیدحسینی، مقالهٔ «با کیمیای سعادت»، در مجلهٔ کتاب ماه ادبیات و فلسفه، اردیبهشت ۱۳۸۰، ش ۴۳، ص ۱۰)
#ترجمه
@cheshmocheragh
✍🏼 بهمناسبت سالروز درگذشت #مهدی_سحابی
یکی از دستاوردهای خیلی مهم کار چندسالهٔ من با [مارسل] #پروست پی بردن به یک تفاوت بنیادی میان دو زبان فارسی و فرانسه بود... تفاوت دو آهنگ و دو موسیقیِ مطلقاً مجزا که عمیقاً از ساختار واژههای زبان ناشی میشود و نه ساختار جملهها یا دستور زبان... اکثر واژههای فرانسوی با یک مصوت نرم به پایان میرسند و پایان واژه کمابیش در هوا معلق میمانَد؛ درحالیکه، برعکس، اکثر واژههای فارسی با صامت کمابیش محکم و گاهی حتی مؤکد به پایان میرسند... اگر در ترجمه سروکار شما با نثری مثل پروست باشد، که در ترنم و سیلان آهنگینش معروف است و نثر او را از جمله شاهکارهای ادبیات فرانسه کردهاست، تکلیف شما با آن موسیقی نرم و ملایم فرانسوی چیست؟ به نظر من همهٔ مسئله اینجاست؛ در اینکه شما آن آهنگ نرم را نه به آهنگ نرم مشابهش، که در فارسی وجود ندارد، بلکه به آهنگ دیگری (تأکید میکنم، آهنگ دیگری) برگردانید، بیآنکه ترنم معروف نثر پروست را خراب کنید.
(در جستوجوی پروست. مصاحبه با مهدی سحابی. در: مجلهٔ کیان، شمارهٔ ۴۹، ۱۳۷۸، ص ۵۸ و ۵۹)
#ترجمه
@cheshmocheragh
یکی از دستاوردهای خیلی مهم کار چندسالهٔ من با [مارسل] #پروست پی بردن به یک تفاوت بنیادی میان دو زبان فارسی و فرانسه بود... تفاوت دو آهنگ و دو موسیقیِ مطلقاً مجزا که عمیقاً از ساختار واژههای زبان ناشی میشود و نه ساختار جملهها یا دستور زبان... اکثر واژههای فرانسوی با یک مصوت نرم به پایان میرسند و پایان واژه کمابیش در هوا معلق میمانَد؛ درحالیکه، برعکس، اکثر واژههای فارسی با صامت کمابیش محکم و گاهی حتی مؤکد به پایان میرسند... اگر در ترجمه سروکار شما با نثری مثل پروست باشد، که در ترنم و سیلان آهنگینش معروف است و نثر او را از جمله شاهکارهای ادبیات فرانسه کردهاست، تکلیف شما با آن موسیقی نرم و ملایم فرانسوی چیست؟ به نظر من همهٔ مسئله اینجاست؛ در اینکه شما آن آهنگ نرم را نه به آهنگ نرم مشابهش، که در فارسی وجود ندارد، بلکه به آهنگ دیگری (تأکید میکنم، آهنگ دیگری) برگردانید، بیآنکه ترنم معروف نثر پروست را خراب کنید.
(در جستوجوی پروست. مصاحبه با مهدی سحابی. در: مجلهٔ کیان، شمارهٔ ۴۹، ۱۳۷۸، ص ۵۸ و ۵۹)
#ترجمه
@cheshmocheragh
💐زادروز دکتر #صالح_حسینی (۱۳۲۵)
مسئلهٔ دیگری که در ترجمهٔ کتاب بهسوی فانوس دریایی ایجاد مشکل کرد، این بود که حوادث رمان، چون در کنار دریا اتفاق میافتاد، با توجه به حرکت موج طرحریزی شدهاند؛ یعنی، مثلاً، اگر موج کوچک باشد یک کلمه است و اگر بلندتر باشد دو کلمه، و یا بلندتر سه و چهار کلمه، و... همینطور که موج بهطرف ساحل هجوم میآورَد و میشکند و برمیگردد، در جملهها هم کلمات و علامات نگارشی همین وزن را بهوجود آوردهاند. گاهی فکر میکردم که اگر میتوانستیم شعرهای مولوی را، که حالت رقص و سماع دارند، به زبان دیگر ترجمه کنیم، این اثر را هم میتوانیم به فارسی برگردانیم. ولی خوب، منتهای سعی خودم را کردهام. حتی بارها در آخر شب، پنج شش ساعت مینشستم، کتاب را میخواندم، و سعی میکردم خودم را در قالب یک زن قرار بدهم تا دریابم که احساس زنانه چگونه است. برای ترجمهٔ این کتاب عذاب کشیدم؛ عذابی که با لذت فراوانی همراه بود. ... گاهی توانستهام حالت موزون کلمات را منتقل کنم؛ اما اکثر جاها واقعاً عملی نبود.
برگرفته از: «مترجم باید در انتقال معنا بکوشد» (گفتوگو با صالح حسینی)، در: نشریهٔ ادبیات داستانی، سال اول، بهمن ۱۳۷۱، ش ۴، ص ۴۳.
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
مسئلهٔ دیگری که در ترجمهٔ کتاب بهسوی فانوس دریایی ایجاد مشکل کرد، این بود که حوادث رمان، چون در کنار دریا اتفاق میافتاد، با توجه به حرکت موج طرحریزی شدهاند؛ یعنی، مثلاً، اگر موج کوچک باشد یک کلمه است و اگر بلندتر باشد دو کلمه، و یا بلندتر سه و چهار کلمه، و... همینطور که موج بهطرف ساحل هجوم میآورَد و میشکند و برمیگردد، در جملهها هم کلمات و علامات نگارشی همین وزن را بهوجود آوردهاند. گاهی فکر میکردم که اگر میتوانستیم شعرهای مولوی را، که حالت رقص و سماع دارند، به زبان دیگر ترجمه کنیم، این اثر را هم میتوانیم به فارسی برگردانیم. ولی خوب، منتهای سعی خودم را کردهام. حتی بارها در آخر شب، پنج شش ساعت مینشستم، کتاب را میخواندم، و سعی میکردم خودم را در قالب یک زن قرار بدهم تا دریابم که احساس زنانه چگونه است. برای ترجمهٔ این کتاب عذاب کشیدم؛ عذابی که با لذت فراوانی همراه بود. ... گاهی توانستهام حالت موزون کلمات را منتقل کنم؛ اما اکثر جاها واقعاً عملی نبود.
برگرفته از: «مترجم باید در انتقال معنا بکوشد» (گفتوگو با صالح حسینی)، در: نشریهٔ ادبیات داستانی، سال اول، بهمن ۱۳۷۱، ش ۴، ص ۴۳.
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
✍🏼 بهمناسبت چهارم بهمن، زادروز استاد #احمد_بیرشک (۱۲۸۵-۱۳۸۱)
یکی از استادان ادبیات کتابی از زبان فرانسه ترجمه کرده بود. این کتاب برای ویراستاری به بنده ارجاع شد. من، بعد از چند صفحه کار، از ادامۀ ویرایش امتناع کردم. گفتم این شخص را میشناسم. همکار و دوست من است، ولی کارش خیلی بد است. آقای دیگری متعهد شد که این کار را انجام بدهد. یک روز دیدم که او هم خیلی ناراحت و عصبانی است. این آقای مترجم چنین ترجمه کرده بود که «در اطراف طوس دژی بودهاست که در باروی آن چهل مسجد ساخته شدهاست». این بزرگوار «موسکه» را با «میوسکه» اشتباه کرده بود. اصل مطلب این بود که فاصلهٔ دو قطب (کُنگُره) و دژ با یکدیگر بهاندازۀ تیررسِ یک «میوسکه» یا تفنگ سرپُر است. حالا چطور شده که در اینجا چهل مسجد ساخته شدهاست، من نمیدانم!... ملاحظه بفرمایید، این مرد برای ما ادیب تربیت میکند و استاد زبان فارسی در دانشکدۀ ادبیات است.
(برگرفته از: ترجمه و دریچههای نو، میزگرد بررسی جریان ترجمه، اطلاعرسانی و کاستیهای بازار ترجمه در ایران، ص ۲۶ و ۲۷، کتابخانۀ دیجیتالیِ تبیان)
#پرسه_در_متون
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
یکی از استادان ادبیات کتابی از زبان فرانسه ترجمه کرده بود. این کتاب برای ویراستاری به بنده ارجاع شد. من، بعد از چند صفحه کار، از ادامۀ ویرایش امتناع کردم. گفتم این شخص را میشناسم. همکار و دوست من است، ولی کارش خیلی بد است. آقای دیگری متعهد شد که این کار را انجام بدهد. یک روز دیدم که او هم خیلی ناراحت و عصبانی است. این آقای مترجم چنین ترجمه کرده بود که «در اطراف طوس دژی بودهاست که در باروی آن چهل مسجد ساخته شدهاست». این بزرگوار «موسکه» را با «میوسکه» اشتباه کرده بود. اصل مطلب این بود که فاصلهٔ دو قطب (کُنگُره) و دژ با یکدیگر بهاندازۀ تیررسِ یک «میوسکه» یا تفنگ سرپُر است. حالا چطور شده که در اینجا چهل مسجد ساخته شدهاست، من نمیدانم!... ملاحظه بفرمایید، این مرد برای ما ادیب تربیت میکند و استاد زبان فارسی در دانشکدۀ ادبیات است.
(برگرفته از: ترجمه و دریچههای نو، میزگرد بررسی جریان ترجمه، اطلاعرسانی و کاستیهای بازار ترجمه در ایران، ص ۲۶ و ۲۷، کتابخانۀ دیجیتالیِ تبیان)
#پرسه_در_متون
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
🌱 زادروز استاد #احمد_سمیعی (گیلانی)
زمین انسانها، اثری از #آنتوان_دو_سنت_اگزوپری (۱۹۰۰–۱۹۴۴)، نویسندهٔ فرانسوی، که به سال ۱۹۳۹ در پاریس منتشر شدهاست. این اثر بهصورت یک رشته روایات گزارش مشهودات با پشتوانهای از تفکراتی با معنای اخلاقیِ جمیل عرضه شدهاست. در یکی از فصلها به نام «خط مواصلات هوایی»، نویسنده خاطراتی چند مربوط به کارآموزی خلبانیِ سال ۱۹۲۶ خود را در خط مواصلاتی یاد میکند. او نقل میکند که چگونه به تعلیم هانری گیومه، که این کتاب به وی اهدا شده، با «مناسک مقدسِ» حرفهٔ خود آشنا شدهاست. همچنین، میگوید که در خلوت پرواز، هر کوه، هر دره، هر خانه در نظر خلبانی که آسمان را «میروبد» همراهی است که آدمی نمیداند دشمن است یا دوست.
«زمین انسانها»، ترجمهٔ احمد سمیعی (گیلانی)، مدخل در: فرهنگ آثار: معرفی آثار مکتوب ملل جهان از آغاز تا امروز، به سرپرستی #رضا_سیدحسینی، تهران: سروش، ج ۳، ۱۳۸۰، ص ۲۳۴۰.
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
زمین انسانها، اثری از #آنتوان_دو_سنت_اگزوپری (۱۹۰۰–۱۹۴۴)، نویسندهٔ فرانسوی، که به سال ۱۹۳۹ در پاریس منتشر شدهاست. این اثر بهصورت یک رشته روایات گزارش مشهودات با پشتوانهای از تفکراتی با معنای اخلاقیِ جمیل عرضه شدهاست. در یکی از فصلها به نام «خط مواصلات هوایی»، نویسنده خاطراتی چند مربوط به کارآموزی خلبانیِ سال ۱۹۲۶ خود را در خط مواصلاتی یاد میکند. او نقل میکند که چگونه به تعلیم هانری گیومه، که این کتاب به وی اهدا شده، با «مناسک مقدسِ» حرفهٔ خود آشنا شدهاست. همچنین، میگوید که در خلوت پرواز، هر کوه، هر دره، هر خانه در نظر خلبانی که آسمان را «میروبد» همراهی است که آدمی نمیداند دشمن است یا دوست.
«زمین انسانها»، ترجمهٔ احمد سمیعی (گیلانی)، مدخل در: فرهنگ آثار: معرفی آثار مکتوب ملل جهان از آغاز تا امروز، به سرپرستی #رضا_سیدحسینی، تهران: سروش، ج ۳، ۱۳۸۰، ص ۲۳۴۰.
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
برای هر نویسندهٔ جدیدی، علاوه بر اطلاعات اروپایی که امروز جزو لاینفک حیات علمی و ادبی و تقریباً از ضروریات چیزنویسی است، اطلاعات وسیعی از ادبیات فارسی و عربی توأماً لازم است تا نویسنده بتواند نتیجهٔ معلومات اروپایی خود را در عبارتی سهل و ساده و بیغلط و خالی از تکلف به هموطنان خود بفهماند. بهواسطهٔ یک مهارت و استادیِ غیرمحسوسی طوری نماید که خواننده از معنی ابداً ملتفت لفظ نشود و در هر قدم کلمات و اصطلاحات خارجی یا غلط، شاخی به پهلوی او نزند و پس از خواندن یک فصل، خسته و مانده و عرق بر پیشانی نشسته، خود را برای استراحت روح به گوشهای نیفکند و به قید لعنت و فحش و سوگند از خواندن بقیهٔ کتاب صرفنظر نکند. ولی واضح است که اینطور چیزنویسی کار هر بافنده و حلاج نیست. مقدمات لازم دارد، ذوق سلیم و سلیقهٔ مستقیم لازم دارد، تجربه و پختگی و مشق زیاد لازم دارد.
(برگرفته از: #محمد_قزوینی. مطبوعات جدیده در: بیست مقالهٔ قزوینی. تهران: چاپخانهٔ شرق، ۱۳۳۲. ص ۲۸۰-۲۸۱)
#ترجمه
#پرسه_در_متون
https://tttttt.me/cheshmocheragh
(برگرفته از: #محمد_قزوینی. مطبوعات جدیده در: بیست مقالهٔ قزوینی. تهران: چاپخانهٔ شرق، ۱۳۳۲. ص ۲۸۰-۲۸۱)
#ترجمه
#پرسه_در_متون
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
مترجم غالباً از تنگمیدانیِ زبان فارسی شکایت میکند... که مطلب را درک کرده، ولی در بیان آن به زبان فارسی احساس ناتوانی میکند. الهام گرفتن از تجربهٔ پیشینیان مددکار تواند بود... آنان چه کردهاند که توانستهاند پیشرفتهترین مظاهر معارف عصر را به فارسی درآورند؟ یک نگاه سرسری به متون خوب فارسی کافی است که نمونههایی به دست آوریم:
complexe d'infériorité خوارخویشتنی (کیمیای سعادت)
mégalomanie بزرگخویشتنی (کیمیای سعادت)
antipathique دشمنروی (کلیله و دمنه)
*sympathie دلنمودگی (کلیله و دمنه)
*sociability آمیزگاری (بوستان)
distorted sense آشفتههوش (بوستان)
mind disturbing خاطرپریش (بوستان)
distraught of mind پراکندهخاطر (بوستان)
pleasant-natured خوشمنش (بوستان)
mature of judgment پختهرای (بوستان)
dull judgment کُندرایی (بوستان)
morse faced دژمروی (بوستان)
*anxiety دلمشغولی (سیاستنامه)
brawler ستیهنده (بوستان)
officials گماشتگان (سیاستنامه)
*برابر مصوب فرهنگستان برای sympathy «همدردی» است.
*برابر مصوب فرهنگستان برای sociability «مردمآمیزی» است.
*برابر مصوب فرهنگستان برای anxiety «اضطراب» است.
برگرفته از: #غلامحسین_یوسفی، کاغذِ زر، تهران: سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۶، ص ۲۹۱–۲۹۴.
#ترجمه
#پرسه_در_متون
https://tttttt.me/cheshmocheragh
complexe d'infériorité خوارخویشتنی (کیمیای سعادت)
mégalomanie بزرگخویشتنی (کیمیای سعادت)
antipathique دشمنروی (کلیله و دمنه)
*sympathie دلنمودگی (کلیله و دمنه)
*sociability آمیزگاری (بوستان)
distorted sense آشفتههوش (بوستان)
mind disturbing خاطرپریش (بوستان)
distraught of mind پراکندهخاطر (بوستان)
pleasant-natured خوشمنش (بوستان)
mature of judgment پختهرای (بوستان)
dull judgment کُندرایی (بوستان)
morse faced دژمروی (بوستان)
*anxiety دلمشغولی (سیاستنامه)
brawler ستیهنده (بوستان)
officials گماشتگان (سیاستنامه)
*برابر مصوب فرهنگستان برای sympathy «همدردی» است.
*برابر مصوب فرهنگستان برای sociability «مردمآمیزی» است.
*برابر مصوب فرهنگستان برای anxiety «اضطراب» است.
برگرفته از: #غلامحسین_یوسفی، کاغذِ زر، تهران: سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۶، ص ۲۹۱–۲۹۴.
#ترجمه
#پرسه_در_متون
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
📚 دربارهٔ قصههای ترجمهشده
میپرسند: «آیا برای کودک میتوان قصهٔ ترجمهشده گفت یا نه؟» ... اگر به افسانههای سرزمینهای مختلف دست پیدا کنیم –که کردهایم– متوجه میشویم که گاه آنچنان اشتراکات آشکاری دارند که گویی همه را خود «حوا» برای کودکانش گفته و در دنیا پراکندهاست. دل پاک هیچ کودکی مرزها را باور نکردهاست، و هرکس برای کودک بنویسد، در زندانِ هیچ مرزی اسیر نمیشود. آیا میتوان بیریایی قصههای «آندرسِن» را در زندانِ مرز قرار داد؟ آیا میشود «اریش اُزر» را، که جان در راه انسانیت نهاد، هموطن هیتلر بهحساب آورد؟ آیا میتوانیم بگوییم قلب پاک «اریش کستنر» ایرانی نیست؟ آیا «شازده کوچولو» مثل شازدهها افاده دارد؟ آیا «برادران گریم» برادران خود ما نیستند؟ آیا زنان کوچک «لوئیز میالکوت»، مثل زنان کوچک سرزمین ما، در کمال نجابت، رنجِ فقر و جنگ را پشت صورتهای سرخ از سیلی پنهان نکردند؟ همهٔ کودکان در ذات پاک خود هموطن زاده میشوند و همهٔ قصهنویسهای کودکان با آنها هموطناند، و همهٔ قصههای خوب دنیا، قصهٔ بی من و توست؛ قصهٔ ماست. ... بنابراین، تنها باید دید که قصههای خوبِ ترجمه کداماند و چه کسی آنها را ترجمه کردهاست.
خلاصهشده از: #سوسن_طاقدیس، «یادداشتهایی دربارهٔ کودک، قصه، و مطالعه»، در پژوهشنامهٔ ادبیات کودک و نوجوان، ۱۳۷۸، ش ۱۹، ص ۱۱ و ۱۲.
#ترجمه
#ادبیات_کودک
@cheshmocheragh
میپرسند: «آیا برای کودک میتوان قصهٔ ترجمهشده گفت یا نه؟» ... اگر به افسانههای سرزمینهای مختلف دست پیدا کنیم –که کردهایم– متوجه میشویم که گاه آنچنان اشتراکات آشکاری دارند که گویی همه را خود «حوا» برای کودکانش گفته و در دنیا پراکندهاست. دل پاک هیچ کودکی مرزها را باور نکردهاست، و هرکس برای کودک بنویسد، در زندانِ هیچ مرزی اسیر نمیشود. آیا میتوان بیریایی قصههای «آندرسِن» را در زندانِ مرز قرار داد؟ آیا میشود «اریش اُزر» را، که جان در راه انسانیت نهاد، هموطن هیتلر بهحساب آورد؟ آیا میتوانیم بگوییم قلب پاک «اریش کستنر» ایرانی نیست؟ آیا «شازده کوچولو» مثل شازدهها افاده دارد؟ آیا «برادران گریم» برادران خود ما نیستند؟ آیا زنان کوچک «لوئیز میالکوت»، مثل زنان کوچک سرزمین ما، در کمال نجابت، رنجِ فقر و جنگ را پشت صورتهای سرخ از سیلی پنهان نکردند؟ همهٔ کودکان در ذات پاک خود هموطن زاده میشوند و همهٔ قصهنویسهای کودکان با آنها هموطناند، و همهٔ قصههای خوب دنیا، قصهٔ بی من و توست؛ قصهٔ ماست. ... بنابراین، تنها باید دید که قصههای خوبِ ترجمه کداماند و چه کسی آنها را ترجمه کردهاست.
خلاصهشده از: #سوسن_طاقدیس، «یادداشتهایی دربارهٔ کودک، قصه، و مطالعه»، در پژوهشنامهٔ ادبیات کودک و نوجوان، ۱۳۷۸، ش ۱۹، ص ۱۱ و ۱۲.
#ترجمه
#ادبیات_کودک
@cheshmocheragh
Telegram
✍🏼 بهمناسبت پنجم خرداد، زادروز استاد #کریم_امامی
چرا بعضی متون ترجمهپذیرند و بعضی ترجمهناپذیر؟ مثلاً: «فغان کین لولیان شوخ شیرینکار شهرآشوب…» مشکل در این است که اولاً با تعدادی واژه سروکار داریم که معانی امروزی آنها ممکن است همان معانی زمان حافظ نباشد، و برای درک معنی دقیق آنها لازم است به فرهنگهای تخصصی مراجعه کنیم و تازه چندان هم مطمئن نباشیم که دستپر برمیگردیم. برای مثال… «شوخ» را به کدام معنی بگیریم؟ ۱- فضول و بیحیا، بیشرم، گستاخ؟ ۲- شاد، خوشحال، خرم، زندهدل؟ ۳- دزد، راهزن؟ ۴- خوشگل و زیبا؟ شاید یکی از رموز جاودانگی شعر حافظ در همین پردهٔ ابهامی باشد که پس از ششصد سال، کلام او را چون حریر نازکی میپوشانَد… و موسیقی کلام حافظ را در این میان فراموش نکنیم. حالا مترجم بیچاره چطور این شعر را برگردانَد که هم دقت داشته باشد، هم پیشپا افتاده نشود، هم ابهام آن باقی بماند، و هم موسیقی کلام آن بازسازی شود؟ غیرممکن است! ترجمهناپذیری یعنی همین.
(برگرفته از: کریم امامی. ترجمهناپذیرها و ترجمهپذیرها و راه آینده. مجلهٔ کلک، آبان ۱۳۶۹، شمارهٔ ۸، ص ۱۸۶)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
چرا بعضی متون ترجمهپذیرند و بعضی ترجمهناپذیر؟ مثلاً: «فغان کین لولیان شوخ شیرینکار شهرآشوب…» مشکل در این است که اولاً با تعدادی واژه سروکار داریم که معانی امروزی آنها ممکن است همان معانی زمان حافظ نباشد، و برای درک معنی دقیق آنها لازم است به فرهنگهای تخصصی مراجعه کنیم و تازه چندان هم مطمئن نباشیم که دستپر برمیگردیم. برای مثال… «شوخ» را به کدام معنی بگیریم؟ ۱- فضول و بیحیا، بیشرم، گستاخ؟ ۲- شاد، خوشحال، خرم، زندهدل؟ ۳- دزد، راهزن؟ ۴- خوشگل و زیبا؟ شاید یکی از رموز جاودانگی شعر حافظ در همین پردهٔ ابهامی باشد که پس از ششصد سال، کلام او را چون حریر نازکی میپوشانَد… و موسیقی کلام حافظ را در این میان فراموش نکنیم. حالا مترجم بیچاره چطور این شعر را برگردانَد که هم دقت داشته باشد، هم پیشپا افتاده نشود، هم ابهام آن باقی بماند، و هم موسیقی کلام آن بازسازی شود؟ غیرممکن است! ترجمهناپذیری یعنی همین.
(برگرفته از: کریم امامی. ترجمهناپذیرها و ترجمهپذیرها و راه آینده. مجلهٔ کلک، آبان ۱۳۶۹، شمارهٔ ۸، ص ۱۸۶)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
ما سیاست ترجمه نداریم. مسئلهٔ فرانسه این است که از زمانهای دور، از قرن نوزدهم تا به حال، رابطهای میان ایران و فرانسه برقرار نبودهاست و تماس مستقیم فرهنگی پیدا نکردهایم. در اوایل قرن نوزدهم گروهی مستشار فرانسوی به ایران فرستادیم که ناموفق بودند. عامیانه بگوییم، فرانسه هرگز نتوانسته قدم به خاک ایران بگذارد؛ و واقعاً این مسئله به شکل نامنتظرهای خودش را در مسائل ترجمهٔ آثار فرانسوی به فارسی نشان میدهد. ما فرانسویها نیز از ایران تصوری جعلی داریم، که یک تصویر اسطورهای است؛ بدین معنی که ایران را از طریق متون و آثار بزرگ ادبیای مثل گلستان سعدی، از طریق حافظ میبینیم. عجیب است که ما ایران را از طریق هزارویکشب میبینیم، درحالیکه هزارویکشب بیش از آنکه اثری فارسی باشد، عربی است. امروزه ناشران فرانسوی بیشتر برای چاپ کتابهای کلاسیک آمادگی نشان میدهند؛ درحالیکه اگر یک رمان ادبیات معاصر بیاوری معلوم نیست پذیرفته شود. داستان کوتاه واقعیت کنونی جامعهٔ ایران را نشان میدهد که فرانسویها فعلاً انتظار و آمادگی آن را ندارند، و بیشتر افسانه را میپسندند.
برگرفته از «گفتوگوی مریم شاهرخی با دکتر کریستف بالایی، رئیس سابق انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران»، در مجلهٔ کلک، ش پیاپی: ۲۷، خرداد ۱۳۷۱، ص ۱۷۰–۱۹۱.
#ترجمه
#پرسه_در_متون
https://tttttt.me/cheshmocheragh
برگرفته از «گفتوگوی مریم شاهرخی با دکتر کریستف بالایی، رئیس سابق انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران»، در مجلهٔ کلک، ش پیاپی: ۲۷، خرداد ۱۳۷۱، ص ۱۷۰–۱۹۱.
#ترجمه
#پرسه_در_متون
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
🧮 تأثیر ترجمهٔ متون ریاضی بر زبان فارسی
تأثیر #ترجمه یا زبانهای بیگانه بر زبان فارسی منحصر به واژههای بیگانهای نمیشود که بهسرعت وارد زبان میشوند. برخی واژهها بهصورت ریاضی ساخته میشوند و به زبان فارسی راه یافتهاند. برای مثال، «کیلوواتساعت» را در نظر بگیرید. این واژه بر اساس قواعد ریاضی ساخته شده نه نحو زبان عادی. این سه کلمه دنبال هم قرار گرفتهاند، بیآنکه چیزی آنها را به هم مربوط کند. تأثیر دیگر، وارد شدن اصطلاحاتی است که غلط ترجمه شدهاند. ترکیب فرکانسبالا یا بسامدبالا (high frequency) را در نظر بگیرید. این واژه تعریف دقیق تخصصی دارد و راه را برای ترکیبهایی چون سرعتبالا هم باز میکند. بهاینترتیب، «بالا» معنای تازهای در زبان فارسی پیدا کردهاست.
خلاصهشده از مقالهٔ «ترجمهٔ متون ریاضی و تأثیر آن بر زبان فارسی»، نوشتهٔ #حسین_معصومی_همدانی، در: دربارهٔ ترجمه (مجموعهمقالات). زیرنظر #نصرالله_پورجوادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی. چ ۳، ۱۳۷۷، ص ۱۶۴–۱۷۷.
https://tttttt.me/cheshmocheragh
تأثیر #ترجمه یا زبانهای بیگانه بر زبان فارسی منحصر به واژههای بیگانهای نمیشود که بهسرعت وارد زبان میشوند. برخی واژهها بهصورت ریاضی ساخته میشوند و به زبان فارسی راه یافتهاند. برای مثال، «کیلوواتساعت» را در نظر بگیرید. این واژه بر اساس قواعد ریاضی ساخته شده نه نحو زبان عادی. این سه کلمه دنبال هم قرار گرفتهاند، بیآنکه چیزی آنها را به هم مربوط کند. تأثیر دیگر، وارد شدن اصطلاحاتی است که غلط ترجمه شدهاند. ترکیب فرکانسبالا یا بسامدبالا (high frequency) را در نظر بگیرید. این واژه تعریف دقیق تخصصی دارد و راه را برای ترکیبهایی چون سرعتبالا هم باز میکند. بهاینترتیب، «بالا» معنای تازهای در زبان فارسی پیدا کردهاست.
خلاصهشده از مقالهٔ «ترجمهٔ متون ریاضی و تأثیر آن بر زبان فارسی»، نوشتهٔ #حسین_معصومی_همدانی، در: دربارهٔ ترجمه (مجموعهمقالات). زیرنظر #نصرالله_پورجوادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی. چ ۳، ۱۳۷۷، ص ۱۶۴–۱۷۷.
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from چشموچراغ
#کریم_امامی، مترجم فقید، که قلمی شیرین نیز داشت، در خاطرات خود دربارهٔ مترجمان نابلد مینویسد:
در ترجمهٔ داستانی به فارسی، شخصی پیش خیاط میرود تا شلواری سفارش دهد. چهار روز بعد که مراجعه میکند، خیاط میگوید: چقدر متأسفم، حاضر نیست. «من یه آش با صندلی پختم»! درست خواندهاید، غلط چاپی نیست. دستهگل مترجم است. در موعد دوم، باز شلوار حاضر نیست؛ خیاط میگوید: «من از چوب دوشاخه خورشت قیمه درست کردم»! و بار سوم، عذر خیاط این است که «من مگسها را مهمون کرده بودم»!
مترجم چند واژهٔ کلیدی را بد فهمیده و فقط به نخستین معنی آنها توجه کردهاست: seat در اینجا «نشیمنگاه شلوار» است، نه «صندلی»؛ crutch / crotch «خشتک» شلوار است، نه «چوب دوشاخه»، و fly «مگس» نیست، بلکه قسمت جلوی شلوار است که با زیپ یا دکمه بسته میشود. دعا کنیم که خداوند هنگام ترجمه ما را از چنین لغزشهایی محفوظ بدارد!
(خلاصهشده از کتاب: «از پست و بلند ترجمه» (۱۳۷۲)، کریم امامی، انتشارات نیلوفر و زمینه، ص ۲۱۵–۲۱۶)
#ترجمه
#پرسه_در_متون
https://tttttt.me/cheshmocheragh
در ترجمهٔ داستانی به فارسی، شخصی پیش خیاط میرود تا شلواری سفارش دهد. چهار روز بعد که مراجعه میکند، خیاط میگوید: چقدر متأسفم، حاضر نیست. «من یه آش با صندلی پختم»! درست خواندهاید، غلط چاپی نیست. دستهگل مترجم است. در موعد دوم، باز شلوار حاضر نیست؛ خیاط میگوید: «من از چوب دوشاخه خورشت قیمه درست کردم»! و بار سوم، عذر خیاط این است که «من مگسها را مهمون کرده بودم»!
مترجم چند واژهٔ کلیدی را بد فهمیده و فقط به نخستین معنی آنها توجه کردهاست: seat در اینجا «نشیمنگاه شلوار» است، نه «صندلی»؛ crutch / crotch «خشتک» شلوار است، نه «چوب دوشاخه»، و fly «مگس» نیست، بلکه قسمت جلوی شلوار است که با زیپ یا دکمه بسته میشود. دعا کنیم که خداوند هنگام ترجمه ما را از چنین لغزشهایی محفوظ بدارد!
(خلاصهشده از کتاب: «از پست و بلند ترجمه» (۱۳۷۲)، کریم امامی، انتشارات نیلوفر و زمینه، ص ۲۱۵–۲۱۶)
#ترجمه
#پرسه_در_متون
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from چشموچراغ
✍🏼 نخستین زن مترجم نمایشنامه در ایران
در میان زنان صاحبقلم و صاحبفکر دورهٔ قاجاریه، «تاجماه» ملقب به «آفاقالدوله» اولین زن مترجم نمایشنامه در تاریخ ایران است. او در ابتدای ترجمهٔ نمایشنامهٔ «نادرشاه» خود را چنین معرفی میکند: «کمینه تاجماه آفاقالدوله، همشیرهٔ آقا اسماعیل آجودانباشی و عیال فتحاللهخان ارفعالسلطنهٔ طالشی، این کتاب تئاتر ترجمهٔ نریمان نریماناف را از زبان ترکی به پارسی ترجمه نموده، اگر سهو و غلطی باشد امید است ببخشید… بهتر آن است پس از این…، زبان نیاکان خود را بنگارند تا مردم مرزوبوم به خواندن و نوشتن زبان خویش عادت نمایند و گفتار نیک و سخنان شیرین پارسیان فراموش و نابود نشود».
ترجمهٔ تاجماه از نادرشاه ترجمهای ویژه است. تاجماه بسیار سعی کرده از واژهها و ترکیبهای فارسی در متن سود جوید. در سراسر متن واژههایی آمده که شاید برای اولین بار در دورهٔ مشروطیت وارد زبان ترجمهٔ متون نمایشی میشود؛ واژههایی مانند: خداوند (پادشاه)، تخت و دیهیم، چشمداشت، بهادر، بیبرنایش (بیغیرت)، ناوهکشی، شکیبا، مویه، آزرم و….
(برگرفته از: #بنفشه_حجازی، زنان مؤدب. تهران: نشر قصیدهسرا، جلد اول و دوم، ۱۳۹۴، ص ۳۷۶، ۱۰۵۲–۱۰۵۳)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
در میان زنان صاحبقلم و صاحبفکر دورهٔ قاجاریه، «تاجماه» ملقب به «آفاقالدوله» اولین زن مترجم نمایشنامه در تاریخ ایران است. او در ابتدای ترجمهٔ نمایشنامهٔ «نادرشاه» خود را چنین معرفی میکند: «کمینه تاجماه آفاقالدوله، همشیرهٔ آقا اسماعیل آجودانباشی و عیال فتحاللهخان ارفعالسلطنهٔ طالشی، این کتاب تئاتر ترجمهٔ نریمان نریماناف را از زبان ترکی به پارسی ترجمه نموده، اگر سهو و غلطی باشد امید است ببخشید… بهتر آن است پس از این…، زبان نیاکان خود را بنگارند تا مردم مرزوبوم به خواندن و نوشتن زبان خویش عادت نمایند و گفتار نیک و سخنان شیرین پارسیان فراموش و نابود نشود».
ترجمهٔ تاجماه از نادرشاه ترجمهای ویژه است. تاجماه بسیار سعی کرده از واژهها و ترکیبهای فارسی در متن سود جوید. در سراسر متن واژههایی آمده که شاید برای اولین بار در دورهٔ مشروطیت وارد زبان ترجمهٔ متون نمایشی میشود؛ واژههایی مانند: خداوند (پادشاه)، تخت و دیهیم، چشمداشت، بهادر، بیبرنایش (بیغیرت)، ناوهکشی، شکیبا، مویه، آزرم و….
(برگرفته از: #بنفشه_حجازی، زنان مؤدب. تهران: نشر قصیدهسرا، جلد اول و دوم، ۱۳۹۴، ص ۳۷۶، ۱۰۵۲–۱۰۵۳)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from چشموچراغ
✍🏼 مترجم کاردان
مترجمی توانا و کارآمد میتواند بود و بهدرستی به خواست خویش از ترجمه میتواند رسید، که در زبان دوم، در زبانی که بدان ترجمه میکند ادبدان و نویسندهای زبردست باشد، وگرنه هرچه در زبان نخستین، یعنی زبانی که از آن ترجمه میکند، استاد باشد، نخواهد توانست به ترجمهای سنجیده و استوار و شایسته دست یازد. ... در کلاسهای درس میبینم که بیشینۀ دشواری کار برای دانشجویان رشتۀ مترجمی و نارسایی و ناتوانی ایشان در کار ترجمه، از بیگانگیشان با زبان و ادب پارسی برمیخیزد و مایه میگیرد.
(مصاحبه با دکتر #میرجلالالدین_کزازی دربارۀ انهاید، فصلنامۀ مترجم، سال ۲، شمارۀ ۵ ،۱۳۷۱، ص ۲۰)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
مترجمی توانا و کارآمد میتواند بود و بهدرستی به خواست خویش از ترجمه میتواند رسید، که در زبان دوم، در زبانی که بدان ترجمه میکند ادبدان و نویسندهای زبردست باشد، وگرنه هرچه در زبان نخستین، یعنی زبانی که از آن ترجمه میکند، استاد باشد، نخواهد توانست به ترجمهای سنجیده و استوار و شایسته دست یازد. ... در کلاسهای درس میبینم که بیشینۀ دشواری کار برای دانشجویان رشتۀ مترجمی و نارسایی و ناتوانی ایشان در کار ترجمه، از بیگانگیشان با زبان و ادب پارسی برمیخیزد و مایه میگیرد.
(مصاحبه با دکتر #میرجلالالدین_کزازی دربارۀ انهاید، فصلنامۀ مترجم، سال ۲، شمارۀ ۵ ،۱۳۷۱، ص ۲۰)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from چشموچراغ
علی صلحجو، ویراستار، مدرس و مترجم باسابقه، در خاطرات خود از ترجمههای بیدقت مینویسد:
[ترجمهٔ] کتابی ویرایش میکردم که در جایی از آن آمده بود: منابعی که این جنگلها در اختیار این کشور قرار میدهند، عبارتاند از چوب، میوه و لاستیک.
واژهٔ rubber در انگلیسی، علاوه بر لاستیک، بهمعنای کائوچو هم هست. مترجم لاستیک را برای جنگل محصول مناسبتری دانسته است.
(از گوشه و کنار ترجمه. #علی_صلح_جو. نشر مرکز، ۱۳۹۴، ص ۱۶۴)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
[ترجمهٔ] کتابی ویرایش میکردم که در جایی از آن آمده بود: منابعی که این جنگلها در اختیار این کشور قرار میدهند، عبارتاند از چوب، میوه و لاستیک.
واژهٔ rubber در انگلیسی، علاوه بر لاستیک، بهمعنای کائوچو هم هست. مترجم لاستیک را برای جنگل محصول مناسبتری دانسته است.
(از گوشه و کنار ترجمه. #علی_صلح_جو. نشر مرکز، ۱۳۹۴، ص ۱۶۴)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from چشموچراغ
✍🏼 سعدیخوانی مترجمان
دوستی از من پرسید: من متن مکانیک ترجمه میکنم؛ #سعدی بخوانم که چه شود؟ گفتم: ببین، سعدی میتواند دو تأثیر برایت داشته باشد؛ یکی اینکه الگوهای زبانی به تو میدهد تا بتوانی واژه بسازی، و دیگر اینکه بنیهٔ زبانیات را بالا میبرد. به ورزش کردن میمانَد؛ حاصلش بازویمان را توانا میکند، حالمان را خوب میکند.
کلیات سعدی را یک بار خواندهاید؟ بازهم بخوانید. حج نیست که یک بار بروید و مادامالعمر معاف باشید! بازخوانی کنید. هم بهرهٔ روحی میبرید و هم توانایی زبانتان را بیشتر میکنید.
(برگرفته از گفتوگو با استاد #بهاءالدین_خرمشاهی، در: سی سال ترجمه، سی سال تجربه. بهکوشش مهدی افشار. تهران: نشر واژهآرا. ص۴۰)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
دوستی از من پرسید: من متن مکانیک ترجمه میکنم؛ #سعدی بخوانم که چه شود؟ گفتم: ببین، سعدی میتواند دو تأثیر برایت داشته باشد؛ یکی اینکه الگوهای زبانی به تو میدهد تا بتوانی واژه بسازی، و دیگر اینکه بنیهٔ زبانیات را بالا میبرد. به ورزش کردن میمانَد؛ حاصلش بازویمان را توانا میکند، حالمان را خوب میکند.
کلیات سعدی را یک بار خواندهاید؟ بازهم بخوانید. حج نیست که یک بار بروید و مادامالعمر معاف باشید! بازخوانی کنید. هم بهرهٔ روحی میبرید و هم توانایی زبانتان را بیشتر میکنید.
(برگرفته از گفتوگو با استاد #بهاءالدین_خرمشاهی، در: سی سال ترجمه، سی سال تجربه. بهکوشش مهدی افشار. تهران: نشر واژهآرا. ص۴۰)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from چشموچراغ
✍🏼 به مناسبت زادروز استاد #بهاءالدین_خرمشاهی، نویسنده، مترجم و پژوهشگر
پس از چند سال مطالعه در متون کهن، رفتهرفته ملکهٔ فصاحت در خواننده پیدا میشود. دیگر بهطبع، فصیح میگوید و فصیح مینویسد و در برآوردن انواع تعابیر توانا میشود. صاحب چهارمقاله ازبرکردن مقادیر معتنابهی از شعر پیشینیان و در مد نظر داشتن تعبیرات آنان را از لوازم دبیری و شاعری میشمارد، و این اصلی است اصیل و تغییرناپذیر. اگر فروغی مترجم توانایی است و ترجمهاش از عربی یا فرانسه اینهمه پخته و روان و قوی و غنی است، همانا ناشی از این است که عمری با شاهنامهٔ فردوسی و کلیات سعدی و دیوان حافظ و آثار کلاسیک دیگر محشور بودهاست. یا همینطور فروزانفر که ترجمهاش از حیبن یقظان ابنطفیل بهواقع با استوارترین آثار نثر کهن پهلو میزند. بسیاری از عبارات و تعبیرات قدما هست که اگر به دل بنشیند و در حافظه ذخیره شود، مترجمان را بهکار خواهد آمد.
(ترجمهکاوی. بهاءالدین خرمشاهی. تهران: انتشارات ناهید، ۱۳۹۰، ص ۷۳)
#پرسه_در_متون
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
پس از چند سال مطالعه در متون کهن، رفتهرفته ملکهٔ فصاحت در خواننده پیدا میشود. دیگر بهطبع، فصیح میگوید و فصیح مینویسد و در برآوردن انواع تعابیر توانا میشود. صاحب چهارمقاله ازبرکردن مقادیر معتنابهی از شعر پیشینیان و در مد نظر داشتن تعبیرات آنان را از لوازم دبیری و شاعری میشمارد، و این اصلی است اصیل و تغییرناپذیر. اگر فروغی مترجم توانایی است و ترجمهاش از عربی یا فرانسه اینهمه پخته و روان و قوی و غنی است، همانا ناشی از این است که عمری با شاهنامهٔ فردوسی و کلیات سعدی و دیوان حافظ و آثار کلاسیک دیگر محشور بودهاست. یا همینطور فروزانفر که ترجمهاش از حیبن یقظان ابنطفیل بهواقع با استوارترین آثار نثر کهن پهلو میزند. بسیاری از عبارات و تعبیرات قدما هست که اگر به دل بنشیند و در حافظه ذخیره شود، مترجمان را بهکار خواهد آمد.
(ترجمهکاوی. بهاءالدین خرمشاهی. تهران: انتشارات ناهید، ۱۳۹۰، ص ۷۳)
#پرسه_در_متون
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
🏙 آسمانخراش
با ساخته شدن نخستین بنای بلند جهان در اواخر دههٔ ۱۸۸۰ در آمریکا اصطلاح skyscraper که پیش از آن در معانی مختلفی چون «پرندهٔ بلندپرواز»، «مرد بسیار بلندقد» و «تزئینات بالای ساختمان» بهکار رفته بود، برای نامیدن این نوع ساختمانها اختصاص یافت. زبان فارسی برای ساخت معادل آن، از شیوهٔ مرسوم گردهبرداری یا ترجمهٔ تحتاللفظی استفاده کرد. اجزای این واژه ترجمه شدند و در کنار یکدیگر اصطلاح «آسمانخراش» را ساختند.
جالب است بدانید برای این مفهوم با همین شیوه، در زبان فرانسوی اصطلاح gratteciel بهمعنی خراشندهٔ آسمان و در زبان آلمانی واژهٔ Wolkenkratzer ساخته شده که معنی آن خراشندهٔ ابرهاست.
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#ترجمه
@cheshmocheragh
با ساخته شدن نخستین بنای بلند جهان در اواخر دههٔ ۱۸۸۰ در آمریکا اصطلاح skyscraper که پیش از آن در معانی مختلفی چون «پرندهٔ بلندپرواز»، «مرد بسیار بلندقد» و «تزئینات بالای ساختمان» بهکار رفته بود، برای نامیدن این نوع ساختمانها اختصاص یافت. زبان فارسی برای ساخت معادل آن، از شیوهٔ مرسوم گردهبرداری یا ترجمهٔ تحتاللفظی استفاده کرد. اجزای این واژه ترجمه شدند و در کنار یکدیگر اصطلاح «آسمانخراش» را ساختند.
جالب است بدانید برای این مفهوم با همین شیوه، در زبان فرانسوی اصطلاح gratteciel بهمعنی خراشندهٔ آسمان و در زبان آلمانی واژهٔ Wolkenkratzer ساخته شده که معنی آن خراشندهٔ ابرهاست.
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
#ترجمه
@cheshmocheragh
Forwarded from چشموچراغ
وقتی واژهٔ جدیدی وارد زبان میشود، تولدش را جشن میگیریم؛ اما ظاهراً برای مرگِ واژهها هیچ مجلس ختمی برگزار نمیشود. یکی از این کلمات که ملتفتِ رفتنش نشدیم، خودِ همین «ملتفت» است. این واژه در گذشته کاربرد بیشتری داشت؛ مثلاً در داستان «دیوار»، اثر ژانپل سارتر، بهترجمهٔ صادق هدایت، که در سال ۱۳۲۴ در مجلهٔ سخن چاپ شده، میخوانیم: «توم ملتفتِ وضعیت نبود و من بهخوبی میدیدم که نمیخواست ملتفتِ وضعیت باشد.» اگر امروز کسی بخواهد این متن را ترجمه کند، هر دو «ملتفت» را به «متوجه» تبدیل خواهد کرد. از اینگونه کلمات میتوان برای تشخیص سبک دورهای خاص استفاده کرد.
(برگرفته از: نکتههای ویرایش. #علی_صلحجو. نشر مرکز، ۱۳۸۶، ص ۵۸)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
(برگرفته از: نکتههای ویرایش. #علی_صلحجو. نشر مرکز، ۱۳۸۶، ص ۵۸)
#ترجمه
https://tttttt.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2