کسانی که به جای زندگی فضیلتمندانه، آرزوی زندگی شاد و عالی و طولانی را در سر دارند، مانند بازیگران احمقی هستند که میخواهند همواره نقش های بزرگ داشته باشند، نقشهایی که وجه ممیزشان شکوه و ظفرمندی است. اینها نمیتوانند بفهمند که مهم چه و چقدر بازی کردن نیست، بلکه چطور بازی کردن است.
چون انسان تغییر نمیکند، و شخصیت اخلاقیاش در سراسر زندگی مطلقاً همان باقی میماند، و چون باید نقشی را که به عهده میگیرد، بدون کمترین انحراف از شخصیت بازی کند؛ و چون نه تجربه و نه فلسفه و نه مذهب نمیتوانند بهبودی در او ایجاد کنند، این پرسش پیش میآید که اصلا معنای زندگی چیست؟
#درباب_طبیعت_انسان
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©️
چون انسان تغییر نمیکند، و شخصیت اخلاقیاش در سراسر زندگی مطلقاً همان باقی میماند، و چون باید نقشی را که به عهده میگیرد، بدون کمترین انحراف از شخصیت بازی کند؛ و چون نه تجربه و نه فلسفه و نه مذهب نمیتوانند بهبودی در او ایجاد کنند، این پرسش پیش میآید که اصلا معنای زندگی چیست؟
#درباب_طبیعت_انسان
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©️
به علت ضعف خاصی که در سرشت انسان وجود دارد،همه ما بدون استثناء برای نظر دیگران در مورد خود، اهمیت بیش از اندازه قائلیم، حال آنکه اندک تعمقی نشان می دهد، که تصویر ما در ذهن آنان در سعادتمند بودن ما تاثیری ندارد.
#در_باب_حکمت_زندگی
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
#در_باب_حکمت_زندگی
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
زمان حال آن چيزی است که به طور واقعی محقق شده است و زندگی ما در آن جای دارد. بنابراين بهتر است که پيوسته با شادمانی قدر آن را بدانيم و در نتيجه از هر دمی که قابل تحمل و فارغ از زشتی و رنج است، آگاهانه لذّت ببريم؛ يعنی دم را با ياد آرزوهای از دست رفته در گذشته يا نگرانیها دربارهی آينده با تُرشرويی تيره و تار نکنيم. زيرا از خود راندن لحظههای نيک زمان حال برای ناراحتیهای گذشته يا نگرانیهای مربوط به آينده ابلهانه است.
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
@Sadegh_Hedayat©
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
@Sadegh_Hedayat©
خلأ روحی، علت عمدهی آن است که آدمیان به دنبال معاشرت، سرگرمی و انواع تجملاتی میروند که بسیاری از مردم را به اسراف و سرانجام به فقر میکشاند. کسی که از نظر ذهنی پُرمایه است، به دنبال زندگی آرام، با قناعت و در حد امکان بدون درگیری است. از این رو، پس از اندک آشنایی با کسانی که به اصطلاح همنوع او هستند، به انزوا کشیده میشود و اگر شعوری در حدّ کمال داشته باشد، تنهایی را برمیگزیند. زیرا آدمی هرچه در درونِ خود بیشتر مایه داشته باشد، از بیرون کمتر طلب میکند و دیگران هم کمتر میتوانند چیزی به او عرضه کنند. انسانِ کم مایه از هیچ چیز به اندازهی خود نمیگریزد. زیرا در تنهایی، هنگامی که هرکس به خویشتنِ خود باز میگردد، معلوم میشود که در خود چه دارد.
#در_باب_حکمت_زندگی
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
#در_باب_حکمت_زندگی
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
در این چنین جهانی که دوام هیچ چیز ممکن نیست، جایی که همهچیز در گردابِ بیامانِ تغییر و تبدیل گرفتار آمده، جایی که همهچیز با شتابِ دیوانهوار در حرکت و گریز است و مغلوبِ حرکت و پیشرفت، مشکل بتوان احساس خوشحالی و خرسندی کرد. چگونه میتوان در جایی آرام و قرار یافت که به گفتهی افلاطون «شدنِ مداوم و هرگز نابودن» تنها شکل هستی و وجود در آنجا است؟
انسان هیچگاه خشنود نیست! سرتاسرِ زندگی را به دنبال خشنودیِ خیالی میدود، خشنودیای که به ندرت به دست میآید و وقتی هم که به دست آمد همان بیداری از خواب خوشحالی است: چون کشتیِ شکستهای که بیدکل به بندرگاه وارد میشود. دست آخر هم تفاوتی نمیکند که در طول زندگی خوشبخت بوده یا بدبخت، چون زندگیِ وی چیزی جز یک اکنونِ گذرا نبوده و اکنون پایان یافته.
#آرتور_شوپنهاور
در باب عبث بودن وجود
@Sadegh_Hedayat©
انسان هیچگاه خشنود نیست! سرتاسرِ زندگی را به دنبال خشنودیِ خیالی میدود، خشنودیای که به ندرت به دست میآید و وقتی هم که به دست آمد همان بیداری از خواب خوشحالی است: چون کشتیِ شکستهای که بیدکل به بندرگاه وارد میشود. دست آخر هم تفاوتی نمیکند که در طول زندگی خوشبخت بوده یا بدبخت، چون زندگیِ وی چیزی جز یک اکنونِ گذرا نبوده و اکنون پایان یافته.
#آرتور_شوپنهاور
در باب عبث بودن وجود
@Sadegh_Hedayat©
با هر نفس، مرگ را که همواره در کمین ماست پس میزنیم... اما در نهایت مرگ پیروز میشود، زیرا با تولد، مرگ سرنوشت ما شده است
و با قربانی خود تنها برای مدت کوتاهی پیش از بلعیدنش بازی میکند.
ما تا آن جا که امکان دارد با اشتیاق وافر و نگرانی بسیار به زندگیمان ادامه میدهیم، درست مانند وقتی که با تمام توان خود در حباب صابونی میدمیم، در حالی که میدانیم خواهد ترکید.
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
و با قربانی خود تنها برای مدت کوتاهی پیش از بلعیدنش بازی میکند.
ما تا آن جا که امکان دارد با اشتیاق وافر و نگرانی بسیار به زندگیمان ادامه میدهیم، درست مانند وقتی که با تمام توان خود در حباب صابونی میدمیم، در حالی که میدانیم خواهد ترکید.
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
وقایع خوش زندگی مثل درختان سبز و خرمی است که وقتی که از دور نظارهشان میکنيم خيلی زيبا به نظر میرسند ولی به مجرد آن که نزديکشان شده و در داخلشان میرويم زيباییشان هم از بين میرود، شما در اين موقع نمیتوانيد بفهميد زيباییاش به کجا رفته، آنچه میبينيد چند درخت خواهد بود و بس.
#آرتور_شوپنهاور
#جهان_همچون_اراده_و_تصور
#جهان_و_تأملات_فیلسوف
@Sadegh_Hedayat©
#آرتور_شوپنهاور
#جهان_همچون_اراده_و_تصور
#جهان_و_تأملات_فیلسوف
@Sadegh_Hedayat©
اگر چه بدی در جهان فراوان است، بدترینِ آنها معاشرت است.
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
@Sadegh_Hedayat©️
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
@Sadegh_Hedayat©️
اگر کسی برای ما بسیار ارزشمند باشد، باید این راز را از او پنهان کنیم، چنانکه گویی جنایتی را پنهان میکنیم؛
حقیقت دارد که آدمها جنبهی مهربانی بسیار را ندارند.
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
حقیقت دارد که آدمها جنبهی مهربانی بسیار را ندارند.
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
کسانی که زندگی خود را صرف مطالعه و دانششان را از خلال سطور استخراج میکنند، شبیه افرادی هستند که از توضیحات و توصیفات مسافران، اطلاعات دقیقی دربارهی یک کشور به دست آوردهاند. این افراد میتوانند چیزهای زیادی دربارهی آنجا بگویند و با این حال و پس از این همه، هیچ درک روشن و مربوط و ژرفی از وضعیت و موقعیت آنجا ندارند. اما کسانی که زندگی را وقف تأمل و اندیشه کردهاند به خودِ مسافران شبیهاند؛ فقط اینها هستند که میدانند دربارهی چه حرف میزنند، با جریان حقیقی امور آشنایند و یکسره غرق در موضوع شدهاند...
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
آنچه مرد را به گزینشِ زنی زیبا وا میدارد در حقیقت همان غریزه است که بهترین گزینه برای «نوع» را هدف میگیرد، هرچند که مرد تصور کند که با این کار تنها در پیِ افزودن بر خشنودی خویشتن است! حقیقت این است که در اینجا به نکتهای آموزنده از اسرارِ طبیعت برمیخوریم که میگوید تمامیِ غرایز همچون این موردِ بخصوص تقریباً همواره در پیِ سعادتِ «نوع» هستند. دقتی که یک حشره در انتخابِ یک گل یا میوه یا یک تکه گوشتِ بخصوص به خرج میدهد، به وضوح شبیه به همان دقتی است که مرد در انتخابِ زنِ متناسب با طبع و نهادِ خود به کار میبندد.
با چنان شور و حرارتی برای دست یافتن به او تلاش میکند و با دیگران به رقابت میپردازد که غالباً برای رسیدن به مقصود با وجودِ همهی دلایلِ منطقی، خوشبختیِ خود را با ازدواجی احمقانه تباه میسازد، با عشقی که به بهای ثروت و عزت و زندگی اش تمام میشود و حتی با ارتکابِ جُرم.
و این همه را تحتِ سُلطهی ارادهی طبیعت که حکمفرمایِ مطلقِ این جهان است انجام میدهد و به مؤثرترین شکلی به «نوع» خدمت میکند.
#آرتور_شوپنهاور
#متافیزیک_عشق
#جهان_و_تأملات_فیلسوف
@Sadegh_Hedayat©
با چنان شور و حرارتی برای دست یافتن به او تلاش میکند و با دیگران به رقابت میپردازد که غالباً برای رسیدن به مقصود با وجودِ همهی دلایلِ منطقی، خوشبختیِ خود را با ازدواجی احمقانه تباه میسازد، با عشقی که به بهای ثروت و عزت و زندگی اش تمام میشود و حتی با ارتکابِ جُرم.
و این همه را تحتِ سُلطهی ارادهی طبیعت که حکمفرمایِ مطلقِ این جهان است انجام میدهد و به مؤثرترین شکلی به «نوع» خدمت میکند.
#آرتور_شوپنهاور
#متافیزیک_عشق
#جهان_و_تأملات_فیلسوف
@Sadegh_Hedayat©
با هر نفس، مرگ را که همواره در کمین ماست پس میزنیم... اما در نهایت مرگ پیروز میشود، زیرا با تولد، مرگ سرنوشت ما شده است؛ و با قربانی خود تنها برای مدت کوتاهی پیش از بلعیدنش بازی میکند.
ما تا آن جا که امکان دارد با اشتیاق وافر و نگرانی بسیار به زندگیمان ادامه میدهیم، درست مانند وقتی که با تمام توان خود در حباب صابونی میدمیم، در حالی که میدانیم خواهد ترکید.
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
ما تا آن جا که امکان دارد با اشتیاق وافر و نگرانی بسیار به زندگیمان ادامه میدهیم، درست مانند وقتی که با تمام توان خود در حباب صابونی میدمیم، در حالی که میدانیم خواهد ترکید.
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
به علت ضعف خاصی که در سرشت انسان وجود دارد، همهی ما بدون استثناء برای نظر دیگران در مورد خود، اهمیت بیش از اندازه قائلیم، حال آنکه اندک تعمقی نشان میدهد که تصویر ما در ذهن آنان، در خوشبخت بودن ما تاثیری ندارد.
#در_باب_حکمت_زندگی
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
#در_باب_حکمت_زندگی
#آرتور_شوپنهاور
@Sadegh_Hedayat©
چرا شوپنهاور؟ چون فقط او بود که صادقانه و بدون هراس از انگ و ننگ، دربارهی ماهیت رنجآلود و زهرناک هستی و شرور طبیعی و انسانی سخن گفت و متذکر شد که نباید از دیدن و چشم دوختن بر رنج و بدبختی، خود را فریب داد. او نشان داد که هیچ چارهای جز باز کردن چشمان خود و دیدنِ برهوت و رنج و پذیرفتنِ این همه نیست. اگر ما این واقعیت تلخ و عریان را نپذیریم در بدبختی بزرگتری در خواهیم غلتید و قربانی توهمِ جهانی پر از صلح و صفا و بدون مرگ و بیماری و... خواهیم شد.
و بدبختی عظما آن که اگر خودمان را بواسطهی این فانتزیهای ذهنی فریب دهیم دیگر به هنگام بیماری و مصیبت (مثلا مبتلا شدن به بیماریای که هیچ درمانی هم ندارد یا از دست دادن عزیزمان) چون واقعیات تلخ و خشک و بیروح این عالم را نپذیرفتهایم و با آن کنار نیامدهایم و بنا را بر خوشبختی و خوشی و همه چیز آرومه من چقد خوشبختم گذاشتهایم، از دورن متلاشی خواهیم شد.
در صورتیکه اگر میتوانستیم از این خوشبینی احمقانهای که شارلاتانهای انگیزشی میگویند بپرهیزیم و با عینک واقع بینی به جهان نظر کنیم دیگر هرگز دچار پرخاشگری و افسردگی نمیشدیم. بله درست حدس زدید، این خوشبینی ابلهانه نیست که مانع افسردگی میشود بل واقعبینی است که انسان را از کرختی و بیحالی نجات میدهد.
زیرا فرد واقعبین میداند که شکست و تلخی و رنج و بیماری و مرگ و از دست دادن جزو امور ضروری و اجتناب ناپذیر زندگی است و با هیچ وِرد و ذکر و دعا و جادو و جنبل و خرافه و تکرارِ کلیشهای مضحکِ من چهقدر خوشبختم دنیا چهقدر خوبه نمیشود زندگی کرد.
چنین فردی آگاه است که با کور شدن و خود را به کری و نفهمی زدن و ندیدن تلخیهای زندگی و شرور طبیعی و انسانی و این همه جنگ و جوع و جهل و جنایت و... نه تنها خوشبخت نمیشود بلکه احمق و ابلهی میشود که شارلاتانها داروندارش را با رویا فروشی تباه خواهند کرد.
و البته این بدان معنا نیست که هیچ لذتی در کار نیست بله هست اما نه در توهم خوشبینی احمقانه بلکه در واقعبینی و تجزیه و تحلیل درست مسائل و تمرکز بر چیزهای کوچیک و لذت بردن از همان چیزهای کوچیک.
و دیگر پرخاشگری نمی کند، دنبال مقصر نمی گردد، به زمین و زمان فحش و ناسزا نمی دهد، فسرده و کرخت نمی شود چرا که میداند هستی جز رنج هیچ غایتی ندارد و نفسِ بودن مساوق با حسرت و غم و غصه و از دست دادن و رنج و ناکامی است.
به همین جهت بود که شوپنهاور می گفت:
باید برای آرزوهای خویش حدی قائل شویم، هوسهایمان را مهار کنیم و خشممان را به بند بکشیم و همواره به یاد داشته باشیم که فقط بخش کوچکی از آرزوهای هر کس تحقق پذیر است، اما مصیبت ها بسیار ناگزیرند. به عبارت دیگر: پرهیز کنیم و شکیبا باشیم. این قاعدهای است که بدون آن، نه ثروت مانع احساس فلاکت میشود، نه قدرت.
مقصود "هوارس" از گفتهی زیر همین است:
«در هر مسئلهای آثار خردمندان را بخوان و از آنان بپرس که چگونه میتوان زندگی را با فراغ بال سپری کرد، تا نه هوس، این نیازمند جاوید تو را شکنجه کند، نه ترس و نه امید به امور بیارزش.»
#ابوذر_شریعتی
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
@Sadegh_Hedayat©
و بدبختی عظما آن که اگر خودمان را بواسطهی این فانتزیهای ذهنی فریب دهیم دیگر به هنگام بیماری و مصیبت (مثلا مبتلا شدن به بیماریای که هیچ درمانی هم ندارد یا از دست دادن عزیزمان) چون واقعیات تلخ و خشک و بیروح این عالم را نپذیرفتهایم و با آن کنار نیامدهایم و بنا را بر خوشبختی و خوشی و همه چیز آرومه من چقد خوشبختم گذاشتهایم، از دورن متلاشی خواهیم شد.
در صورتیکه اگر میتوانستیم از این خوشبینی احمقانهای که شارلاتانهای انگیزشی میگویند بپرهیزیم و با عینک واقع بینی به جهان نظر کنیم دیگر هرگز دچار پرخاشگری و افسردگی نمیشدیم. بله درست حدس زدید، این خوشبینی ابلهانه نیست که مانع افسردگی میشود بل واقعبینی است که انسان را از کرختی و بیحالی نجات میدهد.
زیرا فرد واقعبین میداند که شکست و تلخی و رنج و بیماری و مرگ و از دست دادن جزو امور ضروری و اجتناب ناپذیر زندگی است و با هیچ وِرد و ذکر و دعا و جادو و جنبل و خرافه و تکرارِ کلیشهای مضحکِ من چهقدر خوشبختم دنیا چهقدر خوبه نمیشود زندگی کرد.
چنین فردی آگاه است که با کور شدن و خود را به کری و نفهمی زدن و ندیدن تلخیهای زندگی و شرور طبیعی و انسانی و این همه جنگ و جوع و جهل و جنایت و... نه تنها خوشبخت نمیشود بلکه احمق و ابلهی میشود که شارلاتانها داروندارش را با رویا فروشی تباه خواهند کرد.
و البته این بدان معنا نیست که هیچ لذتی در کار نیست بله هست اما نه در توهم خوشبینی احمقانه بلکه در واقعبینی و تجزیه و تحلیل درست مسائل و تمرکز بر چیزهای کوچیک و لذت بردن از همان چیزهای کوچیک.
و دیگر پرخاشگری نمی کند، دنبال مقصر نمی گردد، به زمین و زمان فحش و ناسزا نمی دهد، فسرده و کرخت نمی شود چرا که میداند هستی جز رنج هیچ غایتی ندارد و نفسِ بودن مساوق با حسرت و غم و غصه و از دست دادن و رنج و ناکامی است.
به همین جهت بود که شوپنهاور می گفت:
باید برای آرزوهای خویش حدی قائل شویم، هوسهایمان را مهار کنیم و خشممان را به بند بکشیم و همواره به یاد داشته باشیم که فقط بخش کوچکی از آرزوهای هر کس تحقق پذیر است، اما مصیبت ها بسیار ناگزیرند. به عبارت دیگر: پرهیز کنیم و شکیبا باشیم. این قاعدهای است که بدون آن، نه ثروت مانع احساس فلاکت میشود، نه قدرت.
مقصود "هوارس" از گفتهی زیر همین است:
«در هر مسئلهای آثار خردمندان را بخوان و از آنان بپرس که چگونه میتوان زندگی را با فراغ بال سپری کرد، تا نه هوس، این نیازمند جاوید تو را شکنجه کند، نه ترس و نه امید به امور بیارزش.»
#ابوذر_شریعتی
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
@Sadegh_Hedayat©