کافه هدایت
9.22K subscribers
1.48K photos
183 videos
202 files
540 links
● کافه هدایت ●

فیسبوک :
www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/
Download Telegram
چرا شوپنهاور؟ چون فقط او بود که صادقانه و بدون هراس از انگ و ننگ، درباره‌ی ماهیت رنج‌آلود و زهرناک هستی و شرور طبیعی و انسانی سخن گفت و متذکر شد که نباید از دیدن و چشم دوختن بر رنج و بدبختی، خود را فریب داد. او نشان داد که هیچ چاره‌ای جز باز کردن چشمان خود و دیدنِ برهوت و رنج و پذیرفتنِ این همه نیست. اگر ما این واقعیت تلخ و عریان را نپذیریم در بدبختی بزرگ‌تری در خواهیم غلتید و قربانی توهمِ جهانی پر از صلح و صفا و بدون مرگ و بیماری و... خواهیم شد.

و بدبختی عظما آن که اگر خودمان را بواسطه‌ی این فانتزی‌های ذهنی فریب دهیم دیگر به هنگام بیماری و مصیبت (مثلا مبتلا شدن به بیماری‌ای که هیچ درمانی هم ندارد یا از دست دادن عزیزمان) چون واقعیات تلخ و خشک و بی‌روح این عالم را نپذیرفته‌ایم و با آن کنار نیامده‌ایم و بنا را بر خوشبختی و خوشی و همه چیز آرومه من چقد خوشبختم گذاشته‌ایم، از دورن متلاشی خواهیم شد.

در صورتیکه اگر می‌توانستیم از این خوش‌بینی احمقانه‌ای که شارلاتان‌های انگیزشی می‌گویند بپرهیزیم و با عینک واقع بینی به جهان نظر کنیم دیگر هرگز دچار پرخاشگری و افسردگی نمی‌شدیم. بله درست حدس زدید، این خوش‌بینی ابلهانه نیست که مانع افسردگی می‌شود بل واقع‌بینی است که انسان را از کرختی و بی‌حالی نجات می‌دهد.

زیرا فرد واقع‌بین می‌داند که شکست و تلخی و رنج و بیماری و مرگ و از دست دادن جزو امور ضروری و اجتناب ناپذیر زندگی است و با هیچ وِرد و ذکر و دعا و جادو و جنبل و خرافه و تکرارِ کلیشه‌ای مضحکِ من چه‌قدر خوشبختم دنیا چه‌قدر خوبه  نمی‌شود زندگی کرد.

چنین فردی آگاه است که با کور شدن و خود را به کری و نفهمی زدن و ندیدن تلخی‌های زندگی و شرور طبیعی و انسانی و این همه جنگ و جوع و جهل و جنایت و... نه تنها خوشبخت نمی‌شود بلکه احمق و ابلهی می‌شود که شارلاتان‌ها داروندارش را با رویا فروشی تباه خواهند کرد.

و البته این بدان معنا نیست که هیچ لذتی در کار نیست بله هست اما نه در توهم خوش‌بینی احمقانه بلکه در واقع‌بینی و تجزیه و تحلیل درست مسائل و تمرکز بر چیزهای کوچیک و لذت بردن از همان چیزهای کوچیک.

و دیگر پرخاشگری نمی کند، دنبال مقصر نمی گردد، به زمین و زمان فحش و ناسزا نمی دهد، فسرده و کرخت نمی شود چرا که می‌داند هستی جز رنج هیچ غایتی ندارد و نفسِ بودن مساوق با حسرت و غم و غصه و از دست دادن و رنج و ناکامی است.

به همین جهت بود که شوپنهاور می گفت:
باید برای آرزوهای خویش حدی قائل شویم، هوس‌هایمان را مهار کنیم و خشممان را به بند بکشیم و همواره به یاد داشته باشیم که فقط بخش کوچکی از آرزوهای هر کس تحقق پذیر است، اما مصیبت ها بسیار ناگزیرند. به عبارت دیگر: پرهیز کنیم و شکیبا باشیم. این قاعده‌ای است که بدون آن، نه ثروت مانع احساس فلاکت می‌شود، نه قدرت.

مقصود "هوارس" از گفته‌ی زیر همین است:
«در هر مسئله‌ای آثار خردمندان را بخوان و از آنان بپرس که چگونه می‌توان زندگی را با فراغ بال سپری کرد، تا نه هوس، این نیازمند جاوید تو را شکنجه کند، نه ترس و نه امید به امور بی‌ارزش.» 

#ابوذر_شریعتی
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی

@Sadegh_Hedayat©