درس گفتارهای علوم سیاسی، روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی
4.1K subscribers
223 photos
68 videos
41 files
1.83K links
هدف کانال معرفی مکاتب و نظریه های علوم سیاسی و روابط بین الملل و ارائه فایل، سخنرانی، بخشهایی از کتاب‌های تخصصی رشته علوم سیاسی، روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی میباشد.
ارتباط با ادمین و ارسال مطالب و تحلیلها:

@ngolizadehmoghadam
Download Telegram
#جامعه شناسی سیاسی

جامعه شناسی سیاسی از یک گوشه جنبه ایدئولوژیک پیدا می کند و از گوشه دیگر جنبه شناخت شناسانه. از بعد ایدئولوژیک این نگرش اصالت خاصی برای جامعه قائل است و از بعد شناخت شناسی نیز علم جامعه شناسی علمی فراگیر است که در درجه اول زیربنای همه علوم انسانی است. برای عده ای مارکس پدر جامعه شناسی سیاسی است، اما نگرش تک علیتی مارکس که فقط یک عامل را برای تشریح یک پدیده مطرح می‌کند، بیشتر به نگرش های فلسفی شباهت دارد تا به نگرش جامعه شناسی. بر اساس کسی که سیاست را امری ثانوی تلقی می‌کند چگونه میتوان پدر آن به حساب آید. در حالی که منتسکیو شایستگی بیشتری برای این عنوان دارد.

#احمد نقیب زاده

https://tttttt.me/sosiopolitic
#کارل پوپر

قرون وسطی از حرکت ژوستی نین در اعدام غیر مسیحیان و کفار و فلاسفه به سال ۵٢٩میلادی آغاز شد. کلیسا در تاسی از افلاطون و ارسطو نظام استعدادی را در پیش گرفت و این واقعه با تفتیش عقاید به اوج خود رسید. بر اساس این نظریه، وظیفه حاکمان چوپان، نگهبانی از گوسفندان است به هر قیمت و از راه نگاهبانی از صلابت و سختی قوانین، بویژه ناظر بر عقاید و اعمال مذهبی ولو آن که کشتن گرگ لازم آید. این گرگ کیست؟ مسلما همان فرد شرافتمند و محترمی که به امر وجدان ناآرام خود متاسفانه در برابر قدرتمندان کرنش نمی‌کند.

#جامعه باز و دشمنان


https://tttttt.me/ecopolitist
#کارل پوپر

بزرگترین دردسرها و گرفتاری های ما از چیزی ستودنی و پسندیده سرچشمه می‌گیرد که هم درست و هم خطرناک است - یعنی از ناشکیبایی ما برای بهبود بخشیدن به وضع همنوعانمان. این گرفتاریها محصول فرعی چیزی است که شاید بزرگترین انقلاب اخلاقی و معنوی تاریخ باشد؛ یعنی همان نهضتی که سه قرن پیش برای رهاندن جسم و افکار از بند قیمومت اقتدار و مرجعیت و پیش‌داوری و ساختن جامعه ای باز که ارجحیت امور صرفا مستقر و سنتی را طرد کند و در همان حال سنت‌هایی را بازتولید و مستقر سازد که با معیارهای آزادی و آدميت و مروت و نقد و سنجش عقلانی سازگار باشد در کنار تلاش برای به دوش کشیدن بار مسئولیت رنجها و دردهای قابل اجتناب‌ ایجاد حکومت جهانی و کوشش برای اجتناب از درد و رنج گذشته.

#جامعه باز و دشمنان ان

https://tttttt.me/ecopolitist
پیروی از باورهای تاریخی و اعتقاد به اصالت تاریخ برای هدفهای بسیاری صورت می پذیرد ، اما پیام آورانی که فرا رسیدن عصر موعود پاکی و نیکی مطلق را پیش بینی می‌کنند، ممکن است بیانگر احساسات ناخرسندی عمیق باشند و احلامی که در سر می‌پروراند براستی به عده ای شوق و امیدی ببخشد که نبود آن را نتوانند بآسانی تحمل کنند. تحت تأثیر این رویکرد، ممکن است ما از رویاروئی با تکالیف روزانه زندگی اجتماعی باز بمانیم. خرده پیشگویی‌های که اعلام می‌کنند بعضی وقایع مانند سقوط به توتالیتاریسم حتما و الزاما روی خواهد داد،ممکن است خواسته و ناخواسته در وقوع آن رویدادها موثر باشند. به این طریق که اگر ما بدانیم که هر چه کنیم باز هم بعضی چیزها به هر حال روی خواهد داد، ممکن است میل ما را در مبارزه با آنها سست کند و بخصوص از مهار کردن آنچه بیشتر مردم متفقا مفاسد اجتماعی میشمارند از قبيل جنگ و زورگویی خرده پای دولت دست برداریم.

#جامعه باز و دشمنان آن
#کارل پوپر

https://tttttt.me/ecopolitist
جالب خاطر است که می‌بینیم کسانی که عقل را محکوم میشمارند و حتی گناه مفاسد اجتماعی عصر ما را به پای آن می‌نویسند، از یک سو به این سبب چنین می‌کنند که پی برده اند پیشگویی‌های تاریخی بیرون از توان عقل است و از سوی دیگر به این دلیل که نمی‌توانند وظیفه ای جز پیشگویی تاریخی برای علوم اجتماعي یا تعقل اجتماعی بتصور درآورند. چنین کسانی اصحاب سرخورده و مایوس تاریخند؛ کسانی هستند که به فقر اصالت تاریخ پی برده اند و با اینهمه آگاه نیستند که هنوز تعصب بنیادی اصالت تاریخی‌شان را حفظ کرده اند-یعنی اعتقاد به اینکه علوم اجتماعی به هیچ کار نمی آید مگر آنکه پیش‌گویی و پیام آوری کند.پیداست که این وضع باید به انکار قابلیت کاربرد علم و عقل در مورد مسایل زندگی اجتماعی و نهایتا به اعتقاد به قدرت و سلطه جوئی و تمکین بیانجامد.

#جامعه باز و دشمنان ان
#کارل پوپر

https://tttttt.me/ecopolitist
راز پشتیبانی فلسفه های اجتماعی اصالت تاریخ از طغیان علیه تمدن و جاذبه آنها در میان عده کثیری از روشنفکران این است که احساس ناخرسندی ژرف از جهان را انعکاس می‌دهند که به پای آرمانهای اخلاقی و رویاهای ما از کمال نمی‌رسد و نمی‌تواند برسد. گرایش اصالت تاریخ به پشتیبانی از طغیان در برابر تمدن ممکن است ناشی از این واقعیت باشد که اصالت تاریخ خود بیشتر واکنشی است در برابر فشارهای تمدن و اینکه تمدن از هر کسی مسئولیت شخصی می‌خواهد.

#جامعه باز و دشمنان آن

#کارل پوپر

https://tttttt.me/ecopolitist
صورت خداپرستانه نظریه اصالت تاریخ همان نظریه قوم برگزیده است،نظریه ای که می‌کوشد به یاری تعبیر مبتنی بر خداپرستی تاریخ را قابل فهم کند - یعنی با معرفی خدا بعنوان مبدع و آفریننده نمایشی که بر صحنه تاریخ اجرا می‌شود. به بیان مشخصتر، نظریه قوم برگزیده، فرض را بر این قرار می‌دهد که خداوند قومی یکتا را برگزیده است تا همچون ابزار اجرای مشیت وی عمل کند و این قوم وارث زمین خواهد بود. مکتب طبیعی این نوع نگاه، ممکن است قانون طبیعی را قانون رشد و تحول بداند؛ یا مکتب اقتصادی قانون رشد و تحول اقتصادی را به این چشم می‌نگرد.
نوع مارکسیستی آن نیز جای قوم برگزیده را به طبقه برگزیده میسپارد که ابزار ایجاد جامعه بی طبقه است، و در عین حال، به حکم سرنوشت وارث زمین خواهد بود. ما به الاشتراک تمامی صورتهای اصالت تاریخ، اعتقاد به قوانین تاریخی مشخص است که می‌توان کشف و بر پایه آنها آینده نوع بشر را پیشگویی کرد.

#جامعه باز و دشمنان آن
#کارل پوپر


https://tttttt.me/ecopolitist
کسی که از اصالت تاریخ پیروی می‌کند متمایل به این است که به نهادهای اجتماعی عمدتاً از نظرگاه پیشینه و تاریخ آنها بنگرد - یعنی اصل و منشاء و سیر تحولی و قدر و معنای کنونی و آینده. چنین کسی ممکن است اصرار بورزد که اصل این نهادها معلول برنامه یا طراحی معین و تعقیب هدف های معین - خواه انسانی و خواه الهی است؛ یا ممکن است مدعی شود که نهادهای مذکور برای پیشبرد هیچگونه هدف روشن طرح ریزی نشده اند، بلکه مستقیماً پاره غریزه ها و شور و شوق ها را نشان می‌دهند و بیان می کنند؛ یا ممکن است بگوید که چنین نهادهایی روزگاری در گذشته وسیله رسیدن به هدف های معین بودند اما اکنون این خصلت را از دست داده اند.

در مقابل مهندس اجتماعی درباره گرایش های تاریخی یا سرنوشت بشر پرسشی نمی‌کند. او بر این باور است که آدمی بر سرنوشت خود سیادت دارد و ما می‌توانیم، مطابق هدف هایی که داریم، در تاریخ بشر تاثیر بگذاریم یا آن را تغییر دهیم، همچنان که چهره زمین را تغییر داده ایم. مهندس اجتماعی معتقد نیست که این غایات به وسیله زمینه و پیشینه تاریخی ما یا روندهای تاریخ بر ما تحمیل شده است بلکه عقیده دارد که ما این غایات را برمی گزینیم یا حتی می آفرینیم همانگونه که افکار یا آثار هنری تازه می آفرینیم یا خانه و ماشین آلات جدید می‌سازیم. برخلاف اصالت تاریخیان که معتقد است اقدام سیاسی توأم با عقل و هوش تنها در صورتی امکان پذیر است که نخست مسیر آینده تاریخ تعیین شده باشد، مهندسی اجتماعی بر این باور است که اساس علمی سیاست بسیار با این فرق دارد و عبارتست از اطلاعات لازم مبتنی بر امور واقع برای ساختن یا دگرگون سازی نهادهای اجتماعی بر حسب خواسته ها و هدف های ما.
به بیان کلی تر مهندس یا تکنولوژیست اجتماعی با نهادهای شیوه برخورد عقلایی دارد و آنها را به چشم وسیله‌ای می‌نگرد در خدمت بعضی غایات و هدف ها و، به عنوان تکنولوژیست، این گونه نهادها را از نظر شایستگی و تناسب و کارآمدی و سادگی و مانند آن مورد داوری قرار می دهد، اما کسی که قائل به اصالت تاریخ است به جای این سعی خواهد کرد اصل و سرنوشت نهادها را پیدا کند تا بتواند نقش راستین آنها را در تحول تاریخ مورد ارزیابی قرار دهد و فی المثل، بر حسب اینکه "خواست خدا" یا "خواست تغییر" بودند یا به پیشبرد روند های مهم تاریخی کمک می‌کنند، ارزش آنها را بسنجد.

#کارل پوپر
#جامعه باز و دشمنان آن

https://tttttt.me/ecopolitist
کسی که به اصالت تاریخ معتقد است متمایل به این است که به نهادهای اجتماعی عمدتاً از نظرگاه پیشینه و تاریخ آن بنگرد - یعنی اصل و منشا و سیر تحولی و قدر و معنای کنونی و آينده. چنین کسی ممکن است اصرار بورزد که اصل این نهادها معلول برنامه یا طرحی معین و تعقیب اهداف معین - خواه انسانی و خواه الهی - است؛ یا ممکن است مدعی شود که نهادهای مذکور برای پیشبرد هیچگونه هدف روشن طرح ریزی نشده اند، بلکه مستقیما پاره ای غرایز و شور و شوقها را نشان می‌دهند و بیان می‌کنند؛ یا ممکن است بگوید چنین نهادهایی روزگاری در گذشته وسیله رسیدن به برخی هدفها بوده اند اما اکنون این خصلت را از دست داده اند. از نگاه معتقدان به این باور، آدمی با هیچ کوششی - حتی پس از کشف قوانین حاکم بر سرنوشت تاریخی نیز، قادر به شکستن یا تغییر آنها نیست،زیرا همه تدبیرها، نقشه ها و اقدامات انسان وسایلی هستند که قوانین رشد و تحول به مدد آنها سرنوشت تاریخی او را تحقق می‌بخشند.

دیدگاه مخالف چنین نظریه ای-یعنی معتقدان به مهندسی اجتماعی- پرسشی درباره گرایش‌های تاریخی یا سرنوشت بشر مطرح نمی‌کنند. آنها بر این باورند که آدمی بر سرنوشت خود سیادت دارد و ما می‌توانیم، مطابق هدفهایی که داریم، در تاریخ بشر تأثیر بگذاریم یا آنرا تغییر دهیم، همچنانکه چهره زمین را تغيير داده ایم. آنها اعتقادی به اینکه غایات بوسیله زمینه و پیشینه تاریخی ما یا روندهای تاریخ بر ما تحمیل شده، ندارند، بلکه برعکس معتقدند این ما هستیم که غایات را بر می گزینیم یا حتی می آفرینیم، همانگونه که افکار نو یا آثار هنری تازه می آفرینیم.

برخلاف اصالت تاریخیان که معتقدند اقدام سیاسی توام با عقل و هوش تنها در صورتی امکان پذیر است که نخست مسیر آینده تعیین شده باشد، مهندس اجتماعی بر این باور است که اساس علمی سیاست بسیار با این فرق دارد و عبارت است از اطلاعات لازم مبتنی بر امور واقع برای ساختن یا دگرگونی نهادهای اجتماعی بر حسب خواستها و هدفهای ما. چنین علمی به ما می‌گوید که برای رسیدن به یک هدف و احتراز از وضعیتی خاص چه اقداماتی باید انجام دهيم. به دیگر سخن، مهندسی اجتماعی چیزی بمانند تکنولوژی اجتماعی را اساس علمی سیاست تلقی می کند، برخلاف اصالت تاریخیان که آنرا علم گرایش‌های دگرگونی ناپذیر تاریخ می‌دانند.

#جامعه باز و دشمنان آن
#کارل پوپر


https://tttttt.me/ecopolitist
از نگاه آگوست کنت همه علوم منطق و روش علمی مشترکی دارند که هدف آنها آشکار ساختن قوانین علم و جهان‌شمول است. همانطور که کشف این قوانین به ما امکان کنترل و پیش بینی رویدادها را می‌دهد، پرده برداشتن از قوانین حاکم بر جامعه انسانی نیز به ما کمک می کند تا به سرنوشت خود شکل دهیم و رفاه و سعادت بشریت را بیشتر کنیم.
تلاش برای فهم جهان از سه مرحله الهیاتی، متافیزیکی (فلسفی) و اثباتی عبور کرده است؛ در مرحله الهیاتی، اندیشه های بشر تحت هدایت تصورات دینی و عقیده این بود که جامعه جلوه ای از مشیت خداوند است. در مرحله متافیزیکی، که در زمان رنسانس سیطره یافت جامعه بر اساس پدیده های طبیعی نگریسته میشد نه پدیده های ماوراء طبیعی. مرحله اثباتی که با کشفیات کوپرنیک، گالیله و نیوتن آغاز شده بود، مشوق کابرد فنون علمی برای مطالعه دنیای اجتماعی بود. بر اساس چنین دیدگاهی، کنت جامعه شناسی را آخرین علم در زنجیره تکامل علوم تلقی می کرد.



#جامعه شناسی
#معرفت شناسی
#سلسله مراتب شناخت


https://tttttt.me/ecopolitist
مهندس یا تکنولوژیست اجتماعی با نهادها شیوه برخورد عقلایی دارند و آنها را به چشم وسیله ای می‌نگرند در خدمت برخی غایات و هدفها، و بعنوان یک تکنولوژیست، اینگونه نهادها را از نظر شایستگی و تناسب و کارآمدی و سادگی و امثال آن مورد داوری قرار می دهد. اما کسی که قائل به اصالت تاریخ است، به جای این، سعی خواهد کرد اصل و سرشت نهادها را پیدا کند تا بتواند «نقش راستین» آنها را در تحول تاریخ مورد ارزیابی قرار دهد و، فی المثل، بر حسب اینکه «خواست خدا» یا «خواست تقدیر» بوده اند یا به «پیشبرد روندهای مهم تاریخی کمک می کنند» ارزش آنها را بسنجد.

#جامعه باز و دشمنان آن
#کارل پوپر


https://tttttt.me/ecopolitist
البته که خشونت پذیرفته نیست اما گاهی بدون خشونت نمی توان حاکم جبار را برانداخت اما همیشه این عزم باید معطوف به استقرار دموکراسی و آزادی و حاکمیت مردم باشد.به عبارتی خشونتگری تنها تحت حکومت های جباری موجه است که اصلاحات بدون خشونت را غیر ممکن ساخته باشند و یگانه هدف آن باید ایجاد شرایطی باشد که اصلاحات مسالمت آمیز در آن ممکن شود.خشونتگرایی مطلق احتمال اصلاحات عاقلانه را منتفی می کند.
استفاده طولانی از خشونت عاقبت به نابودی آزادی می انجامد.تنها جایی که شهروندان باید با خشونت ایستادگی کنند در مقابله با حمله داخلی و خارجی است.ادامۀ کار دموکراسی وابسته به فهم این موضوع است که حکومتی که از قدرت و اختیارات خود سو استفاده می کند و جبر و زور را اساس کار خود قرار می دهدقانونیت و مشروعیت خود را از دست می دهد.شهروندان چنین نظامی حق دارند چنین حکومتی را جنایت تلقی کنند و اعضای آن را مشتی جنایتکار خطرناک بدانند.

#جامعه باز و دشمنان آن
#کارل ریموند پوپر



https://tttttt.me/ecopolitist
📋📋نظریه کنش اجتماعی

@ecopolitist

در علوم اجتماعی، با توجه به تعابیر و تلقی های مختلف از نظریه پردازی، مفهوم نظریه به صورت‌ها و گونه های مختلفی تعریف شده است. واسکوئز نظریه را گفتمانی تعریف می‌کند که درصدد است از ميان هر آنچه که اتفاق می افتد حوادث مهم را شناسایی کند و از آن بیاموزد: بنظر وی انسان بعلت ماهیت شناخت و معرفتش این عمل را بصورت خودکار انجام می‌دهد. عده ای دیگر، نظریه را هر چیزی تعریف می‌کنند که یک رشته یا حوزه مطالعاتی را بصورت منظم و اسلوب مند سازمان دهد، سوالات را مرتب و ساختارمند کند، و مجموعه ای منسجم و دقیق از مفاهیم، مقولات، تعاریف و گزاره های مرتبط و منطقی را تاسیس و تدوین کند.

در حالی که نظریه‌های کارکردگرایی و تضاد بر ساختارهایی تاکید می‌کنند که سنگ زیرین جامعه هستند و بر رفتار انسان موثرند، نظریه‌های «کنش اجتماعی» توجه بیشتری به کنش و کنش متقابل اعضای جامعه در شکل دادن به این ساختارها می‌کند. از نگاه این نظریه، نقش و وظیفه علوم اجتماعی و جامعه شناسی درک کنش و کنش متقابل اجتماعی است نه تبیین که کدام نیروهای بیرونی مردم را وادار به عمل کردن به شیوه های فعلی می‌کنند. اگر کارکردگرایی و نظریه‌های تضاد مدلهایی از چگونگی عملکرد جامعه به عنوان یک کلیت فراهم می کنند، نظریه‌های کنش اجتماعی متوجه تحلیل چگونگی رفتار کنشگران فردی و جهت گیری آنها در قبال یکدیگر و جامعه است.

اغلب ماکس وبر را نخستین مدافع دیدگاه‌های مبتنی بر کنش اجتماعی معرفی می کنند. او با آن که وجود ساختارهای اجتماعی مانند احزاب و طبقات و گروه‌های منزلتی را تصدیق می‌کرد اما معتقد بود که این ساختارها از طریق کنش اجتماعی افراد آفریده می شوند.
کنش متقابل اجتماعی که اولین بار در آثار جرج هربرت مید(١٩٣١-١٨٣۶) دیده می شود از توجه به زبان و معنا سرچشمه می‌گیرد. بنابر ادعای مید، این زبان است که به ما امکان می‌دهد موجودات خود آگاهی باشیم، از فردیت خودمان با خبر شویم و بتوانیم به خودمان از بیرون بنگریم همانطور که دیگران به ما می‌نگرند. عنصر اصلی در این فرآیند، نماد است. نماد چیزی است که نماینده چیز دیگری است، همانند واژه هایی که هر کدام بر یک واقعیت خارجی دلالت می کند اداها و اطوار های غیر کلامی یا شکل های ارتباط غیرکلامی و حتی حرکت های بدن انسان ها نیز دارای ارزش نمادین است. بنا به استدلال مید، انسان ها در کنش متقابلی که با یکدیگر دارند بر نمادها و ادراکات مشترکی تکیه می کنند، چون انسان ها در جهانی به غایت نمادین زندگی می‌کنند، تقریباً همه کنش های متقابل انسان ها شامل مبادله نمادها است.

کنش متقابل نمادین توجه ما را به جزئیات و ظرایف کنش متقابل بین اشخاص، و چگونگی استفاده از این جزئیات برای معنا دادن به آنچه دیگران می‌گویند و انجام می‌دهند، جلب می کند.

از این منظر طرفداران این نظریه، اغلب به کنش متقابل چهره به چهره در متن و زمینه زندگی هر روزی، توجه می‌کنند و بر نقش این کنش متقابل در آفریدن جامعه و نهادهای آن تاکید می کنند.
هر چند دیدگاه کنش متقابل نمادین می‌تواند بصیرتها و شناخت بیشتری از زندگی روزمره ما به بار آورد، اما به دلیل نادیده انگاشتن مباحثی مانند قدرت و ساختار در جامعه و چگونگی محدود مقید شدن کنش فرد توسط قدرت و نهادها، مورد انتقاد بوده است.

در عرصه روابط بین الملل، کنش اجتماعی ما را با مفهوم سطح تحلیل خرد یا فرودولتی و نیز انقلاب رفتاری در سیاست خارجی مواجه می کند. بطوریکه ای که جهان بین الملل گونه ای بسط یافته از جامعه در سطح ملی بنظر می رسد.

#جامعه شناس سیاسی
#نظریه های جامعه شناسی
#سطوح تحلیل

https://tttttt.me/ecopolitist
تمامی تهدیدات جهانی شدن که بهمراه صنعتی شدن فزاینده در جریان است ما را به ایجاد جامعه مخاطره آمیز جهانی سوق داده است، جامعه مخاطره آمیز فقط به بیم و خطرهای زیست محیطی و بهداشت و سلامت محدود نمی شود، بلکه شامل مجموعه کاملی از تغییرات مرتبط با هم در زندگی اجتماعی معاصر است که شامل تغییر الگوهای اشتغال، افزایش ناامنی شغلی، کاهش نفوذ سنت و رسوم بر شکل‌ گیری هویت‌ها، اضمحلال الگوهای خانواده سنتی و دمکراتیک شدن روابط شخصی است. تغییرات تکنولوژیک که هر روز بر دامنه آن نیز افزوده می شود، شکل‌های تازه ای از مخاطره ها را ایجاد می‌کند و ما را وادار به واکنش در برابر آنها می‌کند. مخاطراتی که محدود به زمان، مکان و اجتماع خاصی نبوده و دارای آثاری عمده بر فرد و نیز جامعه جهانی است.

اولریش بک
#جهانی شدن
#جامعه مخاطره آمیز جهانی
#تفکری نظری در جامعه شناسی


https://tttttt.me/ecopolitist
بخشی از ترس موجود از پدیده ای بنام جهانی شدن به این خاطر است که جهانی شدن به پیدایش فرهنگی جهانی بيانجامد که در آن ارزش‌های قدرتمندترين و ثروتمندترین ها بر نیروی رسوم و سنت‌های محلی فائق آید. چنین دیدگاهی چهانی شدن را نه یک پروسه و بلکه پروژه و شکلی از امپریالیسم فرهنگي میداند که در آن، اتحادی از اصحاب ثروت و رسانه در تلاش برای جهانی کردن ارزش‌ها، نمادها و نگرش‌های دنیای غرب است و با چنان حدت و شدتی در جريان است که فرهنگهای ملی منفرد را منکوب میکند.

#آنتونی گیدنز
#جامعه شناسی
#جهانی شدن
#امپریالیسم فرهنگی


https://tttttt.me/ecopolitist
📖📖برساختن اجتماعی واقعیت

@ecopolitist

در علوم اجتماعی، چهارچوب‌های نظری متعدد برای تبیین واقعیت اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این نظریه ها تبیین‌های متفاوتی از پدیده های اجتماعی می‌دهند و اغلب در این فرض باهم سهیم اند که واقعیت اجتماعی مستقل از صحبتهایی که مردم درباره آن می‌کنند یا مستقل از مردمی که در آن زندگی می کنند، وجود دارد. چنانکه واقعگرایان و لیبرالها بر وجود واقعیت جدای از ذهن تاکید می‌ورزند.

اما همه متفکران این علوم در این فرض شریک نیستند و رهیافت نظری برساخت گرایی اجتماعی معتقد است که آنچه افراد و جامعه به منزله واقعیت احساس و درک می‌کنند، آفریده کنش متقابل اجتماعی افراد و گروهها ست. بنابراین، تلاش برای «تبیین» واقعیت اجتماعی به معنای نادیده گرفتن و شیءوارگی «یعنی تلقی آن همچون یک حقیقت از پیش موجود» فرایندهایی است که چنین واقعیتی از طریق آنها برساخته می‌شود. پس، برساخت گرايان اجتماعی چنین استدلال می کنند که علوم اجتماعی و بویژه جامعه شناسی و رشته‌های نزدیک به آن، باید همین فرایندها را ثبت و تحلیل کنند، نه واقعیت اجتماعی را که خود جعل کرده اند.

از نگاه پیتر برگر و تامس لاکمن که نظریات خود را در کتابی با همین نام ارائه کرده اند، نمودهای آشکار واقعیت اجتماعی ممکن است بین مردم فرهنگهای مختلف و حتی گروه‌های مختلف یک فرهنگ باهم متفاوت باشند و وظیفه علوم اجتماعی علی‌الخصوص جامعه شناسی این است که فرایندهایی را که طی آن افراد به درک آنچه برایشان «واقعی» جلوه می‌کند تحلیل کند.


از نگاه منتقدین، برساخت گرایان اجتماعی در پی نشان دادن آفرینش ذهنی واقعیت، بصورت گزینشی عمل می کنند و برخی از خصوصیات را عینی و برخی دیگر را برساخته شده می‌پندارند؛ چنانچه در فرایند برچسب زنی اینگونه است و مثلا تنها برخی از نوجوانان انگ «بذهکار» بودن را می‌خورند که از طبقات پایین جامعه هستند.

بخش دیگر انتقادات از برساخت گرایی آن است که به پذیرش نیروهای بزرگتر اجتماعی به منزله عوامل نیرومند موثر بر برآیندهای اجتماعی قابل مشاهده، تمایل و گرایشی ندارند؛ بعنوان مثال برخی منتقدان اینگونه استدلال می کنند که اگرچه ممکن است واقیعت چیزی جز تداوم برساخته شده باورهای عقل سلیم نباشد، اما خود این باورها می‌توانند معلول عوامل اجتماعی موجود مانند سرمایه داری و پدرسالاری باشند.

در نهایت اینکه، برساخت گرایی اجتماعی رویکردی نظری به فهم واقعیت اجتماعی ارائه می کند که با سایر رویکردهای جامعه شناختی تفاوت ریشه ای دارد. برساخت گرایان اجتماعی بجای اینکه فرض کنند واقعیت اجتماعی بصورت عینی وجود دارد، می‌کوشند فرایندهایی را ثبت و تحلیل کنند که واقعیت اجتماعی از طریق آنها برساخته می‌شود، و سپس این برساخته در جهت تایید و تثبیت شأن و منزلت خود، در مقام واقعیت اجتماعی عمل می‌کند.


برساخت گرایی اجتماعی را در حوزه نظریه های روابط بین الملل و سیاست خارجی تحت عنوان سازه انگاری نیز میشناسند که طرفداران و معتقدان به آن، اساس تعریف هویت کشورها، منافع، اهداف و رویه های سیاست خارجی را برساخته شدن واقعیات معرفی می کند و بطور بسیط در مباحث نظریه های روابط بین الملل به آن خواهیم پرداخت.


# برگرفته از کتاب های #جامعه شناسی آنتونی گیدنز، #برساخت اجتماعی واقعیت پیتر برگر و تامس لاکمن و کتاب #تحول مفاهیم در نظریه های #روابط بین الملل


https://tttttt.me/ecopolitist
💠💠کارکردگرایی پارسونز

@ecopolitist

در چهارچوب کارکردگرایی، پارسونز بر این اعتقاد بوده است که به چند دلیل جامعه انسانی را می‌توان یک ارگانیسم بیولوژیک تصور کرد:
نخست آنکه اجزای گوناگون یک مکانیسم با نهادهای مختلف تشکیل دهنده یک جامعه مطابقت دارد و همان گونه که در ارگانیسم اجزا از وابستگی متقابل و تعامل با یکدیگر برخوردارند، نهادهای یک جامعه نظیر اقتصاد و حکومت نیز با هم پیوند دارند.
همچنین هر بخش از ارگانیسم وظیفه خاصی را انجام می‌دهد که برای ادامه حیات سایر قسمت ها ضروری است، هر نهادی هم کار مشخصی را برای ثبات و رشد جامعه انجام می‌دهد. از نظر پارسونز هر جامعه باید دارای چهار کارکرد باشد که در غیر این صورت از بین خواهد رفت. این کارکردها عبارتند از:

🔸انطباق و سازگاری با محیط که توسط اقتصاد انجام می شود؛
🔸حصول به هدف معین توسط حکومت؛
🔸 ایجاد یکپارچگی(و همجوشی نهادها به يکديگر) توسط نهادهای حقوقی و مذهبی؛
🔸حفظ الگوی ارزشی از طریق خانواده و آموزش و پرورش.

پارسونز معتقد است که اگر یکی از اجزای جامعه دگرگون شود، سایر قسمت‌های آن به منظور برقراری تعادل و کاهش تنش، دستخوش تغییر خواهد شد. بدین ترتیب پارسونز نظام اجتماعی را نه ایستا و تغییرناپذیر، بلکه پویا و تغییرپذیر می پندارد. برخی، تحلیل پارسونز را در مورد اینکه جامعه در صدد ایجاد هماهنگی، ثبات، تعادل و حفظ وضع موجود است، به حساب تعصبات محافظه کارانه وی می گذارند. شاید چنین برداشتی ناشی از قیاس ارگانیسم و جامعه در تحقیقات پارسونز باشد. از آنجا که اجزای ارگانیسم با یکدیگر ناهماهنگ نیستند، لذا در تحلیل پارسونز نیز نهادهای جامعه به طور کلی در هماهنگی با یکدیگر به‌سر می‌برند و تعارضی با هم ندارند.
پارسونز مفهوم «متغیرهای الگویی» را برای ایجاد تمایز میان جوامع سنتی و مدرن به کار برده است. متغیرهای الگویی مزبور روابط اجتماعی اساسی به شمار می‌روند که در نظام فرهنگی ریشه دارند. برای این اساس پنج دسته متغیرهای الگویی وجود دارد که عبارتند از:
🔹روابط عاطفی در برابر روابط رسمی.
در جوامع سنتی، روابط اجتماعی به صورت شخصی، احساسی و چهره به چهره است؛ در حالی که در جوامع مدرن این روابط شکل رسمی، غیر شخصی، غیر وابسته و غیرمستقیم دارد.

🔹 روابط خاص گرایانه در برابر روابط عام گرایانه.
در جوامع سنتی افراد با اعضای یک محفل اجتماعی، ارتباط برقرار می‌کنند ولی در جوامع مدرن افراد با گروه های ناآشنا در تعامل به سر می‌برند و در آنجا هنجار های عام حاکم است.
🔹منافع فردی در برابر منافع جمعی. در جوامع سنتی غالباً وفاداری به خانواده، قبیله و مانند آنهاست و حال آنکه در جامعه مدرن تاکید بر منافع و خواست های فردی می باشد.
🔹روابط مبتنی بر نسب گرایی در برابر شایسته‌سالاری.
در جامعه سنتی معیار گزینش اصل و نسب، خون، نژاد، قومیت و مانند آنهاست ولی در جامعه مدرن افراد بر اساس شایستگی و انجام کار ارزیابی می‌شوند.
🔹روابط مبتنی بر در هم نگری در مقابل ویژه نگری.
در جوامع سنتی نقش ها از نظر کارکردی درهم و تخصیص نیافته است بدین گونه که غالبا شغل ها به طور کامل از یکدیگر تفکیک نشده اند و تقسیم کار مراحل ابتدایی خود را طی می‌کند؛ در حالی که در جوامع مدرن با پیچیده‌تر شدن امور، روابط تخصصی تر می شود.


#جامعه شناسی سیاسی
#کارکردگرایی پارسونز
#متغیرهای الگویی
#جامعه سنتی و مدرن


https://tttttt.me/ecopolitist
در گذشته و در جوامع نخستین همه هنجارهای اجتماعی به یک شکل و دارای رنگ اخلاقی بود و میان قواعد اخلاقی و دیگر هنجارهای اجتماعی دوگانگی و بیگانگی وجود نداشت. تنها با پیدایی مفهوم حقوق بود که هنجارها به دو بخش هنجارهای اجتماعی صرف و هنجارهای حقوقی که نمود خارجی آنها را در قوانین موضوعه مشهود است، تقسيم شد. با چنین تفکیکی، افراد در قبال هنجارهای اجتماعی دارای الزام و تعهد پذیرش آنها نیستند و در صورت نقض این هنجارها شاید مورد کین و بی‌مهری دیگران قرار گیرند یا دچار عذاب وجدان گردند که نوعی کیفر اخلاقی است. در مقابل هنجارهای حقوقی و حقوق چنان با مفهوم دولت و حاکمیت پیوند یافته است و به مفهومِ قدرت متکی شده است که هر گونه نقض آنها توسط افراد - فارغ از تعلق ضمانت اجراهای اخلاقی یا اجتماعی به آنها، با قدرت تام نهادهای سیاسی، قضایی و قانونگذاری و ضمانت اجرای حقوقی یا کیفری مواجه خواهد شد.


#جامعه شناسی حقوق
#لوی برول/ترجمه ابوالفضل قاضی


https://tttttt.me/ecopolitist
جامعه‌ ای که امور آن به صورت متعارف پیش نمی‌رود، به قطع یقین به مرضی دچار است که غالبا به حکمفرمایی حاکمان مستبد یا بیخرد برمی‌گردد. نظام سیاسی در چنین کشوری بمانند بیماری است که دچار سه عارضه شده است؛
بیماری که باید آنرا درمان کرد‌؛
بیماری که باید با آن مبارزه کرد؛
و بیماری که نباید مداوا شود.
درمان را می‌توان برای رژیم سیاسی ای تجویز کرد که در آغاز انحراف از طریقه درست حکمرانی است و یا گوش حاکمان به ندای دغدغه مندان شنوا است. وضع حاکمی که بی‌خردی، سفاهت و استبداد رای او از اندازه خود خارج شده است بمانند بیماری است که باید با آن مبارزه کرد.
بیماری که نباید مداوا شود نیز از دو حالت خارج نیست؛ یا امید اصلاح او بدون اعتراض می رود و یا به حدی رسیده است که مرگ خود را نزدیک کرده و امیدی به نجات آن نیست.


#یادداشت های ادمین
#اندیشه سیاسی
#جامعه بیمار
#نظام سیاسی بیمار


https://tttttt.me/ecopolitist
فقر به معنای تنگ دستی و نیاز نیست و در جستجوی فقیران تنها به سراغ کشورهای توسعه نیافته و «سرزمین‌های تهیدستی» نرفته است. فقیران در جهانی به سر می برند که آنرا «دنیای چهارم» خوانده اند و در نقشه جغرافیا جای مشخصی برایش نمی توان یافت. زمانی دراز آنکس مستمند شناخته می‌شد که درآمد کافی برای گذران زندگی نداشت و ملت فقیر ملتی بود که تولیدش فراوان و متنوع نبود، اما اکنون دیگر فقر انسان ها و ملت ها از کمبود قدرت و از موضع نامناسب در بازی‌های مبادلات اجتماعی یا بین المللی سرچشمه می‌گیرد؛ فقر بیش از هر چیز به معنای وابستگی است و فقیران واقعی کسانی هستند بی پایگاه و منزلت، بی طبقه و بی قدرت.


#جامعه شناسی فقر
✍🏼ژان لابن

https://tttttt.me/ecopolitist