کافه هدایت
9.27K subscribers
1.48K photos
182 videos
202 files
539 links
● کافه هدایت ●

فیسبوک :
www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/
Download Telegram
هر اتفاقی بیفتد یا نیفتد در زندگی احمقانه ما تغییری پیدا نمیشود.ما هم بطور احمقانه آنرا می‌گذرانیم چون کار دیگری از دستمان برنمی‌آید‌.


#نامه_به_حسن_شهید_نورایی
#صادق_هدایت

@sadegh_hedayat©
هموطنت از کلمه‌ عشق می‌ترسد. تا حالا شنیده‌ای که کسی به صدای بلند بگوید من عاشقم!!!
پتی بورژوای ایرانی را فقط می‌شود مسخره کرد. همه‌شان حاجی آقا هستند.


#م_ف_فرزانه
#صادق_هدایت

@sadegh_hedayat©
چقدر فکر، چقدر وقت، چقدر عمر، زحمت، پول، اراده، ذوق و چشم در این خانه های جواهر نگار به مصرف رسانیده اند. این خزینه های صنعت برای این که بی ذوق ترین اشخاص را در آنها جا بدهند و همانها سبب خرابی و ویرانی آنها را فراهم آورده اند!
مسجد جامع یک موزه صنایع ظریف است، می بایستی هنرمندان، نقاشان، صنعتگران را در آنجا جای داده باشند تا روح آنها از این نقش ها الهام بشود نه کسانی که به در منبت کاری کنده هیزم بکوبند، زیر طاق گچ بری دیزی بار کنند، به دیوار خاتم کاری پی سوز روشن بیاویزند و کاشی ها را بدزدند و بفروشند.

#اصفهان_نصف_جهان
#صادق_هدایت

@sadegh_hedayat©
از آنجا که خزانهٔ دولت صرف زیارت اماکن مقدسه و سهم امام و پر کردن بیت المال شده بود ، فکر بکری بخاطر خوشقدم باجی خطور کرد ، نقشه اقتصادی وسیعی کشید و با ممالک اسلامی همجوار روابط اقتصادی مهمی برقرار کرد . بطوری که هرسال صدها خروار چس فیل و پشگل الاغ به ملک یمن صادر میکرد و بجای آن تربت اصل و پشگل شتر وارد مینمود .

هم چنین برای افتتاح باب تجارت و تقویت بیضهٔ اسلام ، قانون گذرانید که هرکس هفت دختر دارد باید یکی از آنها را مفت و مجانی به یک سید عرب تقدیم کند.

#توپ_مرواری
#صادق_هدایت

@sadegh_hedayat©
زندگی به هیچ نمی‌ارزد ، اما ارزش هیچ چیزی به اندازه‌ی زندگی نیست !

#آرتور_کستلر
#گفتگو_با_مرگ

@Sadegh_Hedayat©️
از تو کجا گریزم ( کیمیا )
علیرضا قربانی
#علیرضا_قربانی
#دشتی

ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم

ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم

ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم

وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم

#مولانا

@Sadegh_Hedayat©
اینجا سردر نصرآباد بود که در سنه ۶۰۰ ساخته شده و از قرار معلوم کاشیکاری آن تعریفی است. من پیاده شدم که بروم به تماشا، ولی پیرزنی که خودش را در چادر شب پیچیده بود گفت: "پس چرا سگت را نیاوردی؟ خوب برو، برو، لازم نیست بیایی اینجا!" زیر دالان چند آخوند و دو سه نفر دهاتی نشسته بودند. چون درشکه‌چی به مسخره گفته بود که روز قتل با بودن سگ ممکن است ما را با دسته‌بیل پذیرایی بکنند من هم دوباره سوار شدم و از این تماشا چشم‌ پوشیدم و نصیحت درشکه‌چی را به گوش گرفتم.

#اصفهان_نصف_جهان
#صادق_هدايت

@Sadegh_Hedayat©
عظمت
معرفت
شهرت
دوستی
لذّت و مکنت…
این‌همه هیچ نیست مگر باد، مگر دود؛
بهتر بگویم همه هیچ است.

#پل_پلیسون

@Sadegh_Hedayat©
نمی دانم چقدر از عمرم را تنها با نگاه نکردن و یا نگاه کردن و ندیدن از دست داده ام.



#وقتی_نیچه_گریست
#اروین_د_یالوم
@Sadegh_Hedayat©
Having Come to the Setting of the Sun
Sounding the Deep
بر کوه اگر گذر کند این آه آتشین

بی شک بسوزدش دل سنگین برای ما

| عبید زاکانی |


@Sadegh_Hedayat©
در یک جا نوشته شده بود ایرانی‌ها خودشان را فرانسوی شرق می‌دانند و گمان می‌کنند خیلی باهوشند اما ملتی به حماقت این‌ها کمتر دیده شده است....
حقیقت تلخی است و لیکن آنچه می‌بینیم این نظر را تایید می‌کند.

#نامه_به_حسن_شهید_نورایی
#صادق_هدايت

@sadegh_hedayat©
در این چنین جهانی که دوام هیچ چیز ممکن نیست، جایی که همه‌چیز در گردابِ بی‌امانِ تغییر و تبدیل گرفتار آمده، جایی که همه‌چیز با شتابِ دیوانه‌وار در حرکت و گریز است و مغلوبِ حرکت و پیش‌رفت، مشکل بتوان احساس خوشحالی و خرسندی کرد. چگونه می‌توان در جایی آرام و قرار یافت که به گفته‌ی افلاطون «شدنِ مداوم و هرگز نابودن» تنها شکل هستی و وجود در آنجا است؟

انسان هیچگاه خشنود نیست! سرتاسرِ زندگی را به دنبال خشنودیِ خیالی می‌دود، خشنودی‌ای که به ندرت به دست می‌آید و وقتی هم که به دست آمد همان بیداری از خواب خوشحالی است: چون کشتیِ شکسته‌ای که بی‌دکل به بندرگاه وارد می‌شود‌. دست آخر هم تفاوتی نمی‌کند که در طول زندگی خوشبخت بوده یا بدبخت، چون زندگیِ وی چیزی جز یک اکنونِ گذرا نبوده و اکنون پایان یافته.

#آرتور_شوپنهاور
در باب عبث بودن وجود

@Sadegh_Hedayat©
احترام گذاشتن به آزادی دیگری حفظ و نگاهداری آزادی شخص به شمار می‌آید و اگر این قانون مراعات نشود هر یک از اعمال ما به منزله‌ی تجاوز به حقوق و آزادی دیگران است.

#هستی_و_نیستی
#ژان_پل_سارتر

@Sadegh_Hedayat©
b.o.n.c.
Sleepland
کجایی ای اجل؟ افسانه‌ای سر کن که در چشمم
شد از بیداری شب‌های غم، خواب عدم شیرین

| طالب آملی |

#Ambient #Drone
#Melancholic #YaR


@Sadegh_Hedayat©
در زندگی روزمره‌ی کسی که می‌خواند کمبودی هست و همین است که او در کتاب می‌جوید. این کمبود عبارت از معنی است، زیرا همین معنی را، همین معنیِ کامل و یکپارچه را، به کتابی که می‌خواند می‌دهد. معنایی که او کم دارد مسلماً معنای زندگی است، همین زندگی که برای همه کس مواجه با کاستی و ناسازی و استثمار و بیگانگی و فریب و تحمیق است، ولی در عین حال همه کس می‌داند که این زندگی ممکن بود و ممکن هست چیز دیگری بشود. کجا، کی، چگونه؟ این را نمی‌داند.

#وظیفه_ادبیات
#ژان_پل_سارتر

@sadegh_hedayat©
توضیحات مجید بجنوردی درباره مصاحبه با #عبدالله_انوار (نقل از وبلاگ کِــلک و کـــاغَذ)

نوشتار پیش رو، چکیده مصاحبه ای است که نگارنده در مهر و اسفند 95 با استاد عبدالله انوار (مترجم، نسخه شناس، و ریاضی دان برجسته معاصر) در باب سرگذشت #صادق_هدایت به عمل آورده و از آنجا که عبدالله انوار از دوستان نزدیک #جلال_آل_احمد در طول حیات این نویسنده بوده است، رابطه هدایت و آل احمد و چند و چون این ارتباط، مورد بررسی قرار گرفت که به لحاظ ثبت حیات ادبی و سیاسی این دو نویسنده از اهمیت زیادی برخوردار است. ایده این مصاحبه زمانی پدید آمد که استاد انوار در بیان خاطرات خود با مهندس محمد بهجت، یادی از صادق هدایت و ارتباط بهجت با هدایت کردند و از آنجا که مطالعه در آثار میرزا صادق خان هدایت و حیات او برای نگارنده همواره با علاقه همراه بوده است، به طور جداگانه گفتگویی درباره این نویسنده ترتیب داده شد که بخشی از آن در نوشتار بالا منتشر شده است. ناگفته نماند انتشار کامل این متن، هم به دلیل محدویت صفحه و هم به دلیل رعایت بعضی ملاحظات امکان پذیر نبود و در نتیجه بخشی از متن نیز به قول مرحوم باستانی پاریزی "مُثله" شد! چنانچه یک جمله در بیان خاطرات انوار از عروسی جلال آل احمد و شوخی هدایت با آل احمد نیز در متن بالا حذف گردید که در زیر عین آن متن بی کم و کاست در این وبگاه آورده می شود:

"در ازدواج مرحوم جلال آل احمد با خانم سیمین دانشور که من هم حضور داشتم، صادق هدایت هم آمده بود؛ در زمان این ازدواج جلال از حزب توده بیرون آمده بود و تا جایی که یادم می آید زمانی که ازدواج کرده بود جزو منشعبین به حساب می آمد. در آن شب، صادق هدایت کار خوشمزه ای کرد و در خاطر دارم که او از قضا یک کادو برای جلال هدیه آورده بود؛ این کادو یک جعبه بزرگ بود که در آن یک جعبه و در آن جعبه، کارتن دیگر بود که درنهایت به یک جعبه کوچک می رسید! هدایت در آن جعبه کوچک یک قاشق گذاشته بود و به جلال گفت: «حالا که ازدواج کرده ای باید با این قاشق گُه بخوری!» مرحوم هدایت از این شوخی ها میکرد و آن قاشق هم دلالت به این موضوع داشت"

***

باری، گرچه عبدالله انوار برای اهل تحقیق شناخته شده تر از آن است که حقیر بخواهم به معرفی او بپردازم اما برای کسانی که با او آشنایی ندارند ذکری از آثار و فعالیت های او بی فایده نخواهد بود.
استاد عبدالله انوار (متولد 1303 ش) فرزند سید یعقوب انوار شیرازی (از مشروطه خواهان به نام ایران)، نسخه شناس، ریاضی دان، متخصص متون کهن ریاضی، فهرست نویس و استاد تهران پژوهی نگارنده که تهران شناسی را از دامان تحقیقاتی که از سرِ سرگرمی و تفنن نوشته می شدند بیرون راند و به تهران پژوهی جنبه ای علمی داد آنچنان که به قول نصرالله حدادی با آوردن نام ایشان تمام تهران شناسان "غلاف می کنند!" همچنین از اثرات برجسته او می توان به همکاری طولانی مدت با دکتر محمد معین در انتشار ده جلد از لغت نامه دهخدا که به تدوین یکی از حروف لغت نامه دهخدا توسط او انجامید اشاره کرد. علاوه بر این شرح و ترجمه  22 جلد کتاب شفای بوعلی سینا (که هیچ ناشری به دلیل گستردگی کار، حاضر به انتشار آن نشد!)، تصحیح "تاریخ جهان گشای نادری" و ترجمه مقالات بسیاری را از زبان های انگلیسی، عربی و فرانسوی از آثار برجسته اوست.
امید آنکه پرتو انوار دانش و بینش او راهنمای کردار و پندارمان باشد.
Where
FVNERALS
و من تک و تنها
با همه‌ی آنانی که رفتند،
احاطه شده‌ام.

#عدنان_الصائغ

@Sadegh_Hedayat©
آیا هیچ می‌دانی چرا به طهرون قجر افشارها طهران می‌گویند؟ در احادیث آمده که چون شراب این ناحیه به دهن ابن سعد گوربگوری خیلی مزه کرد، اینجا را طهوران نامید که از» شراباً طهورا می‌آید و در اثر کثرت استعمال طهران شد. فرنگی‌مآبها معتقدند که: «ته» است، زیرا جهانگردان اروپایی این شهر را انتهای مشرق زمین یا «ته ایران» پنداشتند. بعلت اینکه اران و ایران از لغت «ائیر» مجوسی می‌آید و بعد به شکل ایرلند کنونی ضبط شده‌است. زیرا ایرلندیها از ایران به میهن خودشان مهاجرت کرده‌اند و خواسته‌اند این اسم بی مسمی رویشان بماند، همچنانکه ژرمنهای کرمانی الاصل از کرمان به بلاد جرمانیه سفر کرده‌اند؛ ولیکن علمای پیشین در روایت اختلاف کرده‌اند و در حدیث معتبر از کعب الاخبار آمده‌است که طهران در اصل «ته عوران» یعنی شهر «کون لختان» بوده‌است، زیرا اهالی آن دائم الطهاره بوده‌اند و از استعمال تنبان سخت پرهیز داشته‌اند. به روایت دیگر در اصل «ته ران» بوده‌است. مشتق از «ته» به معنی زیر و «ران» به معنی راننده. یعنی به تحقیق کسانی که به ته می‌رانند. یعنی کون خیزه می‌کتتد و بعد هم این اسم که ابتدا به اهالی اطلاق می‌شده روی این ناحیه ماند. توضیح آنکه در موقع هجوم اعراب اهالی شهر ری از ترسشان البته به عنوان اعتراض، کون خیزه کنان به دامن ه کوه البرز که محل طهران کنونی باشد پناهنده شدند و دیگر به شهر ری بازنگشتند.

#صادق_هدايت
#توپ_مرواری

@sadegh_hedayat©️
امید پلیدترین پلیدی‌هاست، چون به عذاب انسان‌ها تداوم می‌بخشد.

#نیچه
#کتاب_انسانی_بسیار_انسانی

@Sadegh_Hedayat©️
One More Word Before I Go
Yawning
‍ یادداشت‌ های خودکشی :


دنیای عزیز، دارم می ‌روم چون خسته شده ‌ام. گمان کنم به اندازه ‌ی کافی عمر کرده ‌ام. تو را با نگرانی ‌هایت در این فاضلاب شیرین تنها می ‌گذارم. خوش بگذرد...

#جورج_سندرز

@Sadegh_Hedayat©
من هر لحظه از خودم می‌پرسیدم که آیا من در چشم خدا چیستم. حالا جوابش را می‌دانم: هیچ‌چیز. خدا مرا نمی‌بیند، خدا صدای مرا نمی‌شنود، خدا مرا نمی‌شناسد. این خلاء را که بالای سر ماست می‌بینی؟ این خداست. این شکاف را می‌بینی؟ این خداست. این حفره را توی زمین می‌بینی؟ این هم خداست. سکوت، خداست، نیستی، خداست. خدا تنهایی انسان است .

#شیطان_و_خدا
#ژان_پل_سارتر

@Sadegh_Hedayat©