🚨منتظر شنیدن این جمله ویروسی باشید!
✍️ احسان محمدی
🗣 خودتان را برای شنیدن این جمله آماده کنید. وقتی طرف با قیافه کاملاً حقبهجانب و لبخندی پیروزمندانه رو به شما که مدتها خودتان را قرنطینه کردید، سفر نرفتید، توصیههای پزشکی را جدی گرفتید میگوید:
- «دیدی ترسیدی، دیدی گفتن چیزی نمیشه؟ دیدی ما رفتیم خرید، رفتیم دید و بازدید، رفتیم سفر، مثل تو خودمون رو حبس نکردیم، تعطیلاتمون رو خراب نکردیم، هی به زندگیمون شوینده و ضدعفونیکننده نزدیم، حالشو بردیم، دیدی چیزی نشد؟!»
🗣شک ندارم که این جملات را میشنوم، آن هم از طرف کسانی که احساس زرنگی میکنند، فکر میکنند فقط به عقل آنها میرسید که خودشان را حبس نکنند، سفر نروند و زندگیشان بوی وایتکس و شوینده های بدبو را نگیرد.
مشابه این جملات را قبلاً شنیدهایم:
↙️ دیدی بهت گفتم پولات رو بده دلار بخر بذار تو خونه، گرون میشه کلی سود میکنی!
↙️ دیدی بهت گفتم شماره پلاک ماشینت رو دستکاری کن تا وقتی میری توی طرح جریمه نشی!
↙️ دیدی بهت گفتم راستش رو نگو ضرر میکنی!
↙️ دیدی بهت گفتم پاتو بذار رو گاز تو این مسیر پلیس نیست، دیر رسیدی!
🗣 این «دیدی بهت گفتم»ها را باز هم میشنویم. نزدیک به سهمیلیون سفر در این روزها شکل گرفته است. بیشتر از یکماه است همه کارها و قرارها و جلساتم را لغو کردهام، تمام نکات ایمنی را در مجتمعی که زندگی میکنم رعایت میکنیم، حبس در گوشه آپارتمان. سرگرم با کتاب و فیلم و خبرهای همه تلخ. بعد میبینم خیلیها سفر رفتهاند، به دیدار پدر و مادر، از تهران و کرج و کلانشهرها رفتهاند به دیار آبا و اجدادی. جای دنجی که همه از عید و بهار لذت ببرند و هم مجبور نشوند خودشان را به قرنطینهخانگی محکوم کنند.
🗣 اعتراف میکنم اولین حسی که دارم #بلاهت است. اینکه این همه رعایت کردهام و زندگی و تفریحی که یکسال است منتظرش هستم را برخودم و خانوادهام حرام کردهام که عضوی از زنجیره انتقال ویروس نباشم، هم مراقب خودم باشم و هم دیگر هموطنانم و بعد میبینم میلیونها نفر جدی نگرفتهاند و دارند عشق و حال میکنند و بعد ممکن است ما را آلوده کنند و خودشان با همان قیافه حقبهجانب و پیروزمندانه بگویند:«دیدی چیزی نشد؟ ما رفتیم و لذت بردیم و تو ترسیدی نشستی کنج خونه!»
🚨ولی اگر چیزی شد چطور؟ اگر رفتم، خودم، خانوادهام، عزیزانم یا کسانی که نمیشناسم را آلوده کردم چطور؟ میتوانم خودم را ببخشم؟ اگر زنده ماندم میتوانم باقی عمرم را بدون عذاب وجدان بگذرانم؟ به عقل ما هم میرسد که سفر در بهار از نشستن کنج خانه لذتبخشتر است ولی به یک چیز فکر میکنیم:«اگر چیزی شد چطور؟»
🚨میلیونها نفر از آنها که تا امروز بر اثر تصادف، بیماری، سیل، زلزله و ... جان باختهاند هم این جمله را گفته بودند: «نترس! چیزی نمیشه!». این کار شما قمار است. قمار با جان خودتان و دیگران. در قمار همیشه نمیشود برنده شد. یادتان باشد این بار همه زندگی را وسط گذاشتهاید.
🚨امید که از سفر سالم برگردید، نه ویروس با خودتان برده باشید و نه ویروسی بیاورید، نه کشته شوید و نه کسی را بکُشید اما حتی اگر هیچ اتفاقی نیفتد و شما به ترسو بودن ما خندیدید، اجازه بدهید که ما هم متقابلاً به شعورتان شک کنیم!
#عصرایران
#قرنطینه_نوشت
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
🗣 خودتان را برای شنیدن این جمله آماده کنید. وقتی طرف با قیافه کاملاً حقبهجانب و لبخندی پیروزمندانه رو به شما که مدتها خودتان را قرنطینه کردید، سفر نرفتید، توصیههای پزشکی را جدی گرفتید میگوید:
- «دیدی ترسیدی، دیدی گفتن چیزی نمیشه؟ دیدی ما رفتیم خرید، رفتیم دید و بازدید، رفتیم سفر، مثل تو خودمون رو حبس نکردیم، تعطیلاتمون رو خراب نکردیم، هی به زندگیمون شوینده و ضدعفونیکننده نزدیم، حالشو بردیم، دیدی چیزی نشد؟!»
🗣شک ندارم که این جملات را میشنوم، آن هم از طرف کسانی که احساس زرنگی میکنند، فکر میکنند فقط به عقل آنها میرسید که خودشان را حبس نکنند، سفر نروند و زندگیشان بوی وایتکس و شوینده های بدبو را نگیرد.
مشابه این جملات را قبلاً شنیدهایم:
↙️ دیدی بهت گفتم پولات رو بده دلار بخر بذار تو خونه، گرون میشه کلی سود میکنی!
↙️ دیدی بهت گفتم شماره پلاک ماشینت رو دستکاری کن تا وقتی میری توی طرح جریمه نشی!
↙️ دیدی بهت گفتم راستش رو نگو ضرر میکنی!
↙️ دیدی بهت گفتم پاتو بذار رو گاز تو این مسیر پلیس نیست، دیر رسیدی!
🗣 این «دیدی بهت گفتم»ها را باز هم میشنویم. نزدیک به سهمیلیون سفر در این روزها شکل گرفته است. بیشتر از یکماه است همه کارها و قرارها و جلساتم را لغو کردهام، تمام نکات ایمنی را در مجتمعی که زندگی میکنم رعایت میکنیم، حبس در گوشه آپارتمان. سرگرم با کتاب و فیلم و خبرهای همه تلخ. بعد میبینم خیلیها سفر رفتهاند، به دیدار پدر و مادر، از تهران و کرج و کلانشهرها رفتهاند به دیار آبا و اجدادی. جای دنجی که همه از عید و بهار لذت ببرند و هم مجبور نشوند خودشان را به قرنطینهخانگی محکوم کنند.
🗣 اعتراف میکنم اولین حسی که دارم #بلاهت است. اینکه این همه رعایت کردهام و زندگی و تفریحی که یکسال است منتظرش هستم را برخودم و خانوادهام حرام کردهام که عضوی از زنجیره انتقال ویروس نباشم، هم مراقب خودم باشم و هم دیگر هموطنانم و بعد میبینم میلیونها نفر جدی نگرفتهاند و دارند عشق و حال میکنند و بعد ممکن است ما را آلوده کنند و خودشان با همان قیافه حقبهجانب و پیروزمندانه بگویند:«دیدی چیزی نشد؟ ما رفتیم و لذت بردیم و تو ترسیدی نشستی کنج خونه!»
🚨ولی اگر چیزی شد چطور؟ اگر رفتم، خودم، خانوادهام، عزیزانم یا کسانی که نمیشناسم را آلوده کردم چطور؟ میتوانم خودم را ببخشم؟ اگر زنده ماندم میتوانم باقی عمرم را بدون عذاب وجدان بگذرانم؟ به عقل ما هم میرسد که سفر در بهار از نشستن کنج خانه لذتبخشتر است ولی به یک چیز فکر میکنیم:«اگر چیزی شد چطور؟»
🚨میلیونها نفر از آنها که تا امروز بر اثر تصادف، بیماری، سیل، زلزله و ... جان باختهاند هم این جمله را گفته بودند: «نترس! چیزی نمیشه!». این کار شما قمار است. قمار با جان خودتان و دیگران. در قمار همیشه نمیشود برنده شد. یادتان باشد این بار همه زندگی را وسط گذاشتهاید.
🚨امید که از سفر سالم برگردید، نه ویروس با خودتان برده باشید و نه ویروسی بیاورید، نه کشته شوید و نه کسی را بکُشید اما حتی اگر هیچ اتفاقی نیفتد و شما به ترسو بودن ما خندیدید، اجازه بدهید که ما هم متقابلاً به شعورتان شک کنیم!
#عصرایران
#قرنطینه_نوشت
🖋 @ehsanmohammadi95
🚨 #ایتالیا رو رها کن، فکری به حال ما کن!
✍️ احسان محمدی
◾️«خوشبختی احساسی است که از بدبختی دیگران به آدم دست میدهد!» این تعریف شاید بیرحمانه باشد اما انگار در کشور ما یک اصل است. برای پنهان کردن کاستیها. برای اینکه بگوییم آسمان همه جا یک رنگ است و اینقدر غر نزنید، ببینید دیگران چقدر بدبختترند!
◾️در بخشهای خبری صدا و سیما و رسانههای رسمی مدام روی آمار بالای مرگومیر و ابتلا در #ایتالیا و #اسپانیا مانور داده میشود. حتی در گزارشی که بخش خبری ۲۰:۳۰ تلویزیون پخش کرد برای اینکه ثابت کند اوضاع ایتالیاییها از ما بدتر است، تصاویر مربوط به اسکان خیابانی بیماران یک بیمارستان در زلزله کرواسی را به جای بیماران کرونایی ایتالیا پخش کردند! یا بعضی مقامات کلیدی مدام از دیگر کشورها مثال میآورند.
◾️واقعاً فکر میکنید با این رفتارها حال ما خوب میشود؟ دلمان قرص میشود؟ همدیگر را نگاه میکنیم و میگوییم خدا را شکر که ایتالیاییها از ما بیشتر میمیرند؟
نه! با شنیدن مرگ دیگران حال ما بهتر نمیشود. با اعلام آمار ایتالیا و اسپانیا و آمریکا، مُردگان ما زنده نمیشوند. چون میپرسیم چرا فقط باید در مصیبتها با دنیا مقایسه شویم؟
یادتان میآید یکبار گزارشی پخش کرده باشید که میزان درآمد سرانه یا رفاه آمریکاییها را در قیاس با مردم ایران نشان داده باشید؟
◾️یکبار کامران نجفزاده گزارشی در مورد آزادی مطبوعات آنجا ساخته باشد و مقایسه کند با شرایط ما؟ خبری خوانده باشید در مورد اینکه چطور یک کارگر ساده اگر مورد ظلم کارفرما قرار بگیرد میتواند به اتحادیهاش پناه ببرد و موضوع را با چه جدیتی پیگیری میکنند؟ فقط در مرگ و مصیبت قابل مقایسهایم؟
◾️دست بردارید از این مقایسهها! شما مسئول جان ما هستید، همانطور که سالهاست در مورد اینکه چه بپوشیم و چه بنوشیم و چه بخوانیم و چه نخوانیم و حتی به چه فکر کنیم و فکر نکنیم و بچه به دنیا بیاوریم یا نیاوریم تصمیم گرفتهاید.
◾️چندی قبل امیرحسین رستمی بازیگری که در تلویزیون تعدادی از سوالات موجود در ذهن مردم کوچه و خیابان را پرسید، فردایش عذرخواهی کرد و گفت: «هر کشوری یک پروتکل اقلیمی دارد و من نمیدانستم». تمام دنیا #پروتکل_اقلیمی ندارد و ما داریم؟! این پروتکل اقلیمی دقیقاً چیست؟
◾️از روزنامهنگار تا وزرای بهداشت ادوار همین نظام، از پزشک و پرستار درگیر با کرونا تا نماینده مجلس فریاد زدند که «قرنطینه کنید» و گوش ندادید. گفتند و نوشتیم که عدهای به توصیههای پدرانه شما گوش نمیدهند، نصیحتدرمانی جواب نمیدهد و به سفر می روند و ویروس پخش میشود، گوش نکردید و گفتید مردم فهیم هستند و همکاری میکنند.
همکاری را باور کنیم یا آمار سفرهای نوروزی چندمیلیون نفری خودتان را؟ اینها به کنار، آمار مبتلایان که دست خودتان است. نگاه کنید! واقعاً رعایت کردند؟
◾️من در حوزه قرنطینه سوادی ندارم، همانطور که مثل میلیونها نفر دیگر برایم اهمیتی ندارد که پشت درهای بسته چه اختلافنظرهایی دارید و چرا #سردار_باقری در مورد خلوت شدن خیابانها حرف زد و یکباره به محاق رفت.
این حرفها و جدلها مال خودتان. اختلاف دولت با نهادهای دیگر به ما مربوط نیست، نه مسئولش هستیم و نه مسبب و تصمیمگیر و داورش.
اما شما مسئول مراقبت از جان یکان یکان ایرانیان هستید. برای همین زمامدار شدهاید و در بسیاری از امور حتی بیتوجه به حرفهای مردم تصمیم میگیرید و لفظ #رفراندوم را صرفاً برای دلخوشی ما هر از چندگاهی تکرار میکنید.
◾️حالا که «پروتکل اقلیمی»مان مثل هیچ کجای دنیا نیست، سرتان را از آمار کشورهای دیگر و نحوه اداره بیمارستانهایشان بیرون بکشید. به ما نگاه کنید. مراقب جان عزیزان ما باشید. ما مردم این سرزمین که داریم یکییکی مبتلا میشویم و در دستههای دهتایی میمیریم!
#عصرایران
#قرنطینه_نوشت
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
◾️«خوشبختی احساسی است که از بدبختی دیگران به آدم دست میدهد!» این تعریف شاید بیرحمانه باشد اما انگار در کشور ما یک اصل است. برای پنهان کردن کاستیها. برای اینکه بگوییم آسمان همه جا یک رنگ است و اینقدر غر نزنید، ببینید دیگران چقدر بدبختترند!
◾️در بخشهای خبری صدا و سیما و رسانههای رسمی مدام روی آمار بالای مرگومیر و ابتلا در #ایتالیا و #اسپانیا مانور داده میشود. حتی در گزارشی که بخش خبری ۲۰:۳۰ تلویزیون پخش کرد برای اینکه ثابت کند اوضاع ایتالیاییها از ما بدتر است، تصاویر مربوط به اسکان خیابانی بیماران یک بیمارستان در زلزله کرواسی را به جای بیماران کرونایی ایتالیا پخش کردند! یا بعضی مقامات کلیدی مدام از دیگر کشورها مثال میآورند.
◾️واقعاً فکر میکنید با این رفتارها حال ما خوب میشود؟ دلمان قرص میشود؟ همدیگر را نگاه میکنیم و میگوییم خدا را شکر که ایتالیاییها از ما بیشتر میمیرند؟
نه! با شنیدن مرگ دیگران حال ما بهتر نمیشود. با اعلام آمار ایتالیا و اسپانیا و آمریکا، مُردگان ما زنده نمیشوند. چون میپرسیم چرا فقط باید در مصیبتها با دنیا مقایسه شویم؟
یادتان میآید یکبار گزارشی پخش کرده باشید که میزان درآمد سرانه یا رفاه آمریکاییها را در قیاس با مردم ایران نشان داده باشید؟
◾️یکبار کامران نجفزاده گزارشی در مورد آزادی مطبوعات آنجا ساخته باشد و مقایسه کند با شرایط ما؟ خبری خوانده باشید در مورد اینکه چطور یک کارگر ساده اگر مورد ظلم کارفرما قرار بگیرد میتواند به اتحادیهاش پناه ببرد و موضوع را با چه جدیتی پیگیری میکنند؟ فقط در مرگ و مصیبت قابل مقایسهایم؟
◾️دست بردارید از این مقایسهها! شما مسئول جان ما هستید، همانطور که سالهاست در مورد اینکه چه بپوشیم و چه بنوشیم و چه بخوانیم و چه نخوانیم و حتی به چه فکر کنیم و فکر نکنیم و بچه به دنیا بیاوریم یا نیاوریم تصمیم گرفتهاید.
◾️چندی قبل امیرحسین رستمی بازیگری که در تلویزیون تعدادی از سوالات موجود در ذهن مردم کوچه و خیابان را پرسید، فردایش عذرخواهی کرد و گفت: «هر کشوری یک پروتکل اقلیمی دارد و من نمیدانستم». تمام دنیا #پروتکل_اقلیمی ندارد و ما داریم؟! این پروتکل اقلیمی دقیقاً چیست؟
◾️از روزنامهنگار تا وزرای بهداشت ادوار همین نظام، از پزشک و پرستار درگیر با کرونا تا نماینده مجلس فریاد زدند که «قرنطینه کنید» و گوش ندادید. گفتند و نوشتیم که عدهای به توصیههای پدرانه شما گوش نمیدهند، نصیحتدرمانی جواب نمیدهد و به سفر می روند و ویروس پخش میشود، گوش نکردید و گفتید مردم فهیم هستند و همکاری میکنند.
همکاری را باور کنیم یا آمار سفرهای نوروزی چندمیلیون نفری خودتان را؟ اینها به کنار، آمار مبتلایان که دست خودتان است. نگاه کنید! واقعاً رعایت کردند؟
◾️من در حوزه قرنطینه سوادی ندارم، همانطور که مثل میلیونها نفر دیگر برایم اهمیتی ندارد که پشت درهای بسته چه اختلافنظرهایی دارید و چرا #سردار_باقری در مورد خلوت شدن خیابانها حرف زد و یکباره به محاق رفت.
این حرفها و جدلها مال خودتان. اختلاف دولت با نهادهای دیگر به ما مربوط نیست، نه مسئولش هستیم و نه مسبب و تصمیمگیر و داورش.
اما شما مسئول مراقبت از جان یکان یکان ایرانیان هستید. برای همین زمامدار شدهاید و در بسیاری از امور حتی بیتوجه به حرفهای مردم تصمیم میگیرید و لفظ #رفراندوم را صرفاً برای دلخوشی ما هر از چندگاهی تکرار میکنید.
◾️حالا که «پروتکل اقلیمی»مان مثل هیچ کجای دنیا نیست، سرتان را از آمار کشورهای دیگر و نحوه اداره بیمارستانهایشان بیرون بکشید. به ما نگاه کنید. مراقب جان عزیزان ما باشید. ما مردم این سرزمین که داریم یکییکی مبتلا میشویم و در دستههای دهتایی میمیریم!
#عصرایران
#قرنطینه_نوشت
🖋 @ehsanmohammadi95
🚨کاش این حرف «ترامپ» را «روحانی» زده بود!
✍️احسان محمدی
◼️وقتی کرونا داشت مثل موجی از دور به سوی ایالاتمتحده میرفت، ترامپ پوزخند میزد، ماجرا را به ریشخند گرفت و به سیستم پزشکی و متخصصان این کشور دلگرم بود اما امروز در کنفرانس خبری از احتمال ابتلای بیش از 2 میلیون آمریکایی خبر داد و گفت «اگر میزان مرگ و میر مبتلایان به کرونا در آمریکا کمتر از 100 هزار نفر شود بسیار خوب اقدام شده است».
◼️کاش این جملات را #حسن_روحانی یا یک مقام ایرانی دیگر گفته بود تا ما در شبکههای اجتماعی و رسانهها تکهتکهاش میکردیم، برایش جوک میساختیم، متهماش میکردیم به قتل عام، میگفتیم خودش توی برج عاج نشسته و جان هزاران نفر برایش اهمیتی ندارد، بعد احساس میکردیم چه چریک سلحشوری هستیم. ولی حیف ترامپ گفت!
◼️میدانم که جمعیت آمریکا چهار برابر بیشتر از ایران است، به نسبت ما کشور بسیار پهناورتری است و احتمال ابتلای افراد به ویروس بیشتر، میدانم که جان هر انسان ارزشمند است و چه ترامپ باشد و چه روحانی این جمله آزاردهنده است.
میدانم از فشار ناشی از ویروس کرونا، ساقط کردن #هواپیما، #آبان رنجآور و دهها غائله دیگر دلچرکینیم، میدانم یک جمله برای مقایسه کارآمدی یا عدم کارایی دو سیستم حاکمیتی کفایت نمیکند اما فقط تصور کنید این حرف را یک مقام ایرانی زده بود. چه غوغایی به پا میکردیم. ولی حیف ترامپ گفت!
◼️برخی از ما اهل رسانه دههها آمریکا را یک بهشت بینقص، با سیستم منظم، مدیریت خردمندانه، احترام بالا به شهروندان، دارای دره سیلیکون، استیو جابز و بیل گیتس، گوگل و فیسبوک و آمازون و ... چنان تصویر کردیم که رویای بچههایمان زندگی در آنجا شد و خیلی از مسئولان هم رودربایستی را کنار گذاشتند و رفتند دنبال #گرینکارت برای خودشان و هموار کردن جاده برای بچههایشان که بروند آنجا درس بخوانند و همانجا بمانند و به «این خراب شده» برنگردند!
◼️امروز رئیسجمهور همان بهشت روی زمین میگوید که اگر 100 هزار نفر بمیرند ما «بسیار خوب اقدام کردهایم» و ما خیلی به این حرف نمیپردازیم. چرا؟
چون رئیسجمهور امریکا گفته و ما اینجا دلمان با کسانی که شعار آمریکاستیزی میدهند ولی رویایشان آمریکاست و نان از این ژستها میخورند صاف نیست. گمان میکنیم اگر این حرف را نقد کنیم پاس گل دادهایم به آنها که ژست مبارزه با آمریکا میگیرند. آنها که #پرچم آمریکا را در خیابان میسوزانند اما حاضر نیستند خش بیفتد روی گوشی اپل ساخت آمریکایشان!
◼️کاش این حرفها را یک مقام ایرانی زده بود تا او را توی چرخ گوشت نقدهای مکرر میانداختیم. حیف که رئیسجمهور پیشرفتهترین کشور دنیا زده است که #تحریم نیست و همیشه به امکانات و ثروتش در زمین و هوا و حتی #فضا مینازد.
◼️اشتباه نکنید. قصدم انکار تواناییها، سطح رفاه، آزادیهای مدنی و پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی آمریکا نیست. سالها بزرگان انکار کردند و فایده نداشت.
بحث بر سر این است که گاهی برخی از ما روزنامهنگاران از ترس قضاوتها و برچسبهای ناخوشایندی مثل #وابستگی به سیستم، چنان در پوستین منتقد، فعال اجتماعی و مصلح دلسوز فرو میرویم و بر طبل نقد از درون میکوبیم که جسارتمان برای دیدن واقعیتهای دور را از دست میدهیم.
⛔️گرفتار موجی میشویم که هیچوقت سیر نمیشود. مدام از تو حمله به خودی و تحسین خارجی میخواهد.
اگر همان که تصور میکند و میگوید را ننویسی متهمات میکند به #بزدلی، به خیانت. موج اکثریتی که ترس از دست دادن لایک و حمایت آنها وادارت میکند خودت نباشی، مثل آنها فکر کنی. آنها جای تو فکر کردهاند و تو فقط باید در واژههایت بازتکرارش کنی در غیراینصورت حتماً وابستهای!
اعتراف میکنم که این موج گاهی من را هم مثل خسی در میقات با خودش برده است.
◼️نزدیک به سیسال پیش #ابراهیم_گلستان نامه مفصلی خطاب به #عباس_کیارستمی نوشت که این روزها فکر میکنم بخشی از آن میتواند مثل یک فانوس در ظلمات به کار هر کسی بیاید که میخواهد در این کشور کار رسانه کند:
«از هیچ تعریف و تحسینی، یا فحش و دشنامی خوش یا دردتان نیاید، حتی برای یک لحظه. نه بترس از دست و کار کارشکنها، و نه امید یا پذیرش داشته باش برای درباغ سبز نشان دادنهای هر کس دیگر.
نه گول مدح خارجیان را بخور، نه از کلوخپرانی حقیر حسودان داخلی برنج.
اگر در این میانه بد شنیدی و کجی دیدی نگذار حس تلافی و پاسخ ترا بیندازد در چاه فاضلاب... خواستی هم اگر جواب بگویی اجازه نده این جواب دادن بنشیند به جای کار اصلی تو...»
⛔️ کاش حسن روحانی گفته بود:«اگر میزان مرگ و میر مبتلایان به کرونا کمتر از 100 هزار نفر شود بسیار خوب اقدام شده است»!
#عصرایران
#قرنطینه_نوشت
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️احسان محمدی
◼️وقتی کرونا داشت مثل موجی از دور به سوی ایالاتمتحده میرفت، ترامپ پوزخند میزد، ماجرا را به ریشخند گرفت و به سیستم پزشکی و متخصصان این کشور دلگرم بود اما امروز در کنفرانس خبری از احتمال ابتلای بیش از 2 میلیون آمریکایی خبر داد و گفت «اگر میزان مرگ و میر مبتلایان به کرونا در آمریکا کمتر از 100 هزار نفر شود بسیار خوب اقدام شده است».
◼️کاش این جملات را #حسن_روحانی یا یک مقام ایرانی دیگر گفته بود تا ما در شبکههای اجتماعی و رسانهها تکهتکهاش میکردیم، برایش جوک میساختیم، متهماش میکردیم به قتل عام، میگفتیم خودش توی برج عاج نشسته و جان هزاران نفر برایش اهمیتی ندارد، بعد احساس میکردیم چه چریک سلحشوری هستیم. ولی حیف ترامپ گفت!
◼️میدانم که جمعیت آمریکا چهار برابر بیشتر از ایران است، به نسبت ما کشور بسیار پهناورتری است و احتمال ابتلای افراد به ویروس بیشتر، میدانم که جان هر انسان ارزشمند است و چه ترامپ باشد و چه روحانی این جمله آزاردهنده است.
میدانم از فشار ناشی از ویروس کرونا، ساقط کردن #هواپیما، #آبان رنجآور و دهها غائله دیگر دلچرکینیم، میدانم یک جمله برای مقایسه کارآمدی یا عدم کارایی دو سیستم حاکمیتی کفایت نمیکند اما فقط تصور کنید این حرف را یک مقام ایرانی زده بود. چه غوغایی به پا میکردیم. ولی حیف ترامپ گفت!
◼️برخی از ما اهل رسانه دههها آمریکا را یک بهشت بینقص، با سیستم منظم، مدیریت خردمندانه، احترام بالا به شهروندان، دارای دره سیلیکون، استیو جابز و بیل گیتس، گوگل و فیسبوک و آمازون و ... چنان تصویر کردیم که رویای بچههایمان زندگی در آنجا شد و خیلی از مسئولان هم رودربایستی را کنار گذاشتند و رفتند دنبال #گرینکارت برای خودشان و هموار کردن جاده برای بچههایشان که بروند آنجا درس بخوانند و همانجا بمانند و به «این خراب شده» برنگردند!
◼️امروز رئیسجمهور همان بهشت روی زمین میگوید که اگر 100 هزار نفر بمیرند ما «بسیار خوب اقدام کردهایم» و ما خیلی به این حرف نمیپردازیم. چرا؟
چون رئیسجمهور امریکا گفته و ما اینجا دلمان با کسانی که شعار آمریکاستیزی میدهند ولی رویایشان آمریکاست و نان از این ژستها میخورند صاف نیست. گمان میکنیم اگر این حرف را نقد کنیم پاس گل دادهایم به آنها که ژست مبارزه با آمریکا میگیرند. آنها که #پرچم آمریکا را در خیابان میسوزانند اما حاضر نیستند خش بیفتد روی گوشی اپل ساخت آمریکایشان!
◼️کاش این حرفها را یک مقام ایرانی زده بود تا او را توی چرخ گوشت نقدهای مکرر میانداختیم. حیف که رئیسجمهور پیشرفتهترین کشور دنیا زده است که #تحریم نیست و همیشه به امکانات و ثروتش در زمین و هوا و حتی #فضا مینازد.
◼️اشتباه نکنید. قصدم انکار تواناییها، سطح رفاه، آزادیهای مدنی و پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی آمریکا نیست. سالها بزرگان انکار کردند و فایده نداشت.
بحث بر سر این است که گاهی برخی از ما روزنامهنگاران از ترس قضاوتها و برچسبهای ناخوشایندی مثل #وابستگی به سیستم، چنان در پوستین منتقد، فعال اجتماعی و مصلح دلسوز فرو میرویم و بر طبل نقد از درون میکوبیم که جسارتمان برای دیدن واقعیتهای دور را از دست میدهیم.
⛔️گرفتار موجی میشویم که هیچوقت سیر نمیشود. مدام از تو حمله به خودی و تحسین خارجی میخواهد.
اگر همان که تصور میکند و میگوید را ننویسی متهمات میکند به #بزدلی، به خیانت. موج اکثریتی که ترس از دست دادن لایک و حمایت آنها وادارت میکند خودت نباشی، مثل آنها فکر کنی. آنها جای تو فکر کردهاند و تو فقط باید در واژههایت بازتکرارش کنی در غیراینصورت حتماً وابستهای!
اعتراف میکنم که این موج گاهی من را هم مثل خسی در میقات با خودش برده است.
◼️نزدیک به سیسال پیش #ابراهیم_گلستان نامه مفصلی خطاب به #عباس_کیارستمی نوشت که این روزها فکر میکنم بخشی از آن میتواند مثل یک فانوس در ظلمات به کار هر کسی بیاید که میخواهد در این کشور کار رسانه کند:
«از هیچ تعریف و تحسینی، یا فحش و دشنامی خوش یا دردتان نیاید، حتی برای یک لحظه. نه بترس از دست و کار کارشکنها، و نه امید یا پذیرش داشته باش برای درباغ سبز نشان دادنهای هر کس دیگر.
نه گول مدح خارجیان را بخور، نه از کلوخپرانی حقیر حسودان داخلی برنج.
اگر در این میانه بد شنیدی و کجی دیدی نگذار حس تلافی و پاسخ ترا بیندازد در چاه فاضلاب... خواستی هم اگر جواب بگویی اجازه نده این جواب دادن بنشیند به جای کار اصلی تو...»
⛔️ کاش حسن روحانی گفته بود:«اگر میزان مرگ و میر مبتلایان به کرونا کمتر از 100 هزار نفر شود بسیار خوب اقدام شده است»!
#عصرایران
#قرنطینه_نوشت
🖋 @ehsanmohammadi95
✅ ایران مدیون معمولیهای وفادار
✍️ احسان محمدی
🔰فارغ از چهرههای سیاسی، فکر میکنید جهانیان این روزها ایران را با چه نامهایی به خاطر میآورند؟ #عباس_کیارستمی؟ #احمد_شاملو؟ #علی_دایی؟ #تتلو؟ #محمود_دولتآبادی؟ #دنیا_جهانبخت؟ #محمدرضا_شجریان؟ #بابک_زنجانی؟ #اصغر_فرهادی؟ اختلاسگران و ربایندگان ثروت کشور و اعتماد مردم؟
🔰 درک میکنم که حتی از همجواری برخی نامها کنار هم رنجیده شوید اما بسیاری از از ما با #لایک و #فالو یا جستوجوی نام در اینترنت «چهره» میسازیم، افرادی را به شهرت میرسانیم یا معروفیت آنها را تکثیر میکنیم. حتی افراد نه چندان خوشنامی که دوست نداریم مردم دنیا، ایران ما را با آنها بشناسند.
🔰امروز کمتر کسی است که برای جستوجو در مورد مردم یک کشور یا مفاخرش یا مشاهیر به کتابخانهها برود. همه در اینترنت #سرچ میکنند و هر چه یک نام بیشتر تکرار شده باشد شانس بیشتری برای دیده شدن دارد. اینترنت خیلی اهل داوری اخلاقی نیست. بیش از احساسات، به تعداد کلیکها تکیه میکند حتی اگر ما خوشمان نیاید. اصلاً دوست دارید ایران را با چه کلماتی بشناسند؟
🔰 اما فارغ از همه نیکنامان و بدنامان که دیده میشوند، این گمنامان و بینشانها هستند که یک سرزمین را بر دوش میگیرند و از گذرگاهها رد میکنند. کسانی که کسی نامشان را نمیداند.
سربازانی که زیر سایه فرماندهان نادیده گرفته میشوند، معلمانی که فروتنانه نردبان بالا رفتن مغزها شدهاند، مربیانی که چنان از یاد میروند که انگار هرگز زاده نشدهاند اما شاگردان آنها به ستارههای ورزش تبدیل میشوند، عوامل فنی که یک فیلم را میسازند اما حتی نامشان در تیتراژ هم نمیآید و در نهایت جایزهها به خانه بازیگران و کارگردان ها میروند و ...
🔰 این یک واقعیت پذیرفته شده است. یک قاعده جهانی. آنها که روی صحنه هستند دیده میشوند و هر چقدر بگویند «از عوامل پشت صحنه تشکر میکنیم» کسی حوصله نمیکند سرک بکشد و ببیند که رنج واقعی را همان گمنامها و بینشانها کشیدهاند.
🔰 در جریان آتشسوزی کوههای خائیز در کهکیلویه و بویر احمد دختر 19 سالهای به نام #رویا_جانفزا که برای کمک به خاموش کردن حریق رفته بود دچار شکستگی از ناحیه دست و پا شد. متولد دهه 80. از یک خانواده معمولی دهدشتی. دختر پدری بیکار که حتی بعد از این حادثه هم گفته است که اگر صد بار دیگر این اتفاق بیفتد به کوه میزند. زخمی از آتش و نیازمند توجه و کمک برای کاستن از فشار هزینههای درمان.
🔰 میشود نقدهای بسیاری وارد کرد که چرا باید یک دختر جوان که تخصص اطفای حریق ندارد به دل آتش بزند، باید با بالگرد جنگ آتش رفت، دولت کوتاهی کرده است که امکانات نداده و ... درست مثل برخی که حالا در دوران صلح، میگویند چرا اوایل جنگ به جای چریک و سربازهای حرفهای، مردم عادی با تفنگ شکاری و چماق به جبهه رفتند و جنگیدند و جان دادند. در لحظههای بحرانی و وقتی که خیلی نمیشود به رسیدن کمک واقعی دلگرم بود، آدمها جانشان را کف دستشان میگیرند و دفاع میکنند. چه مقابل دشمنی که تانک دارد، چه مقابل شعلهای که جنگل را میبلعد.
🔰رویا جانفزا تنها یکی از عاشقان بینشان این سرزمین است. احتمالاً اگر دست و پایش نمیشکست هرگز نامش را نمیشنیدیم. هرگز خبردار نمیشدیم که یک دختر 19 ساله وقتی ما در آتش سوختن جنگل را میدیدیم و نفریننامه مینوشتیم، وسط معرکه است. درست مثل همه مردها و زنها، دخترها و پسرانی که فداکارانه در خاموش کردن آتش در گوشه گوشه ایران کمک میکنند و ما حتی اسمشان را نمیدانیم.
مثل سربازهایی که از مرزها مراقبت میکنند، مثل معلمهایی که بی شو و شعار، شاگردان شریف تربیت میکنند، مثل کارگرانی که سنگ زیرین آسیاب هستند، مثل کارمندها و قاضیان شرافتمندی که تن به دریافت رشوه نمیدهند، کشاورزان، معدنچیها، کاسبها و ... که خون هموطنانشان را در شیشه اختلاس نمیکنند.
🔰 این سرزمین را تا امروز عاشقان بینشانش حفظ کرده اند. معمولیهای نادیده. آنها این سرزمین را روی دوش گرفتهاند، از مهلکهها و معرکهها نجات دادهاند. آنها که هیچوقت کسی نه اسمشان را میشنود و نه عکسشان را میبینید. آنها که وفادارانه برای ایرانی بهتر میجنگند، پیر میشوند، میمیرند، باید میلیونها تومان پول قبر بدهند و روی سنگ مزارشان حتی یک پرچم ایران نصب نمیشود. آنها که حتی انگار اسم ندارند اما فرزندان واقعی این سرزمین هستند.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
🔰فارغ از چهرههای سیاسی، فکر میکنید جهانیان این روزها ایران را با چه نامهایی به خاطر میآورند؟ #عباس_کیارستمی؟ #احمد_شاملو؟ #علی_دایی؟ #تتلو؟ #محمود_دولتآبادی؟ #دنیا_جهانبخت؟ #محمدرضا_شجریان؟ #بابک_زنجانی؟ #اصغر_فرهادی؟ اختلاسگران و ربایندگان ثروت کشور و اعتماد مردم؟
🔰 درک میکنم که حتی از همجواری برخی نامها کنار هم رنجیده شوید اما بسیاری از از ما با #لایک و #فالو یا جستوجوی نام در اینترنت «چهره» میسازیم، افرادی را به شهرت میرسانیم یا معروفیت آنها را تکثیر میکنیم. حتی افراد نه چندان خوشنامی که دوست نداریم مردم دنیا، ایران ما را با آنها بشناسند.
🔰امروز کمتر کسی است که برای جستوجو در مورد مردم یک کشور یا مفاخرش یا مشاهیر به کتابخانهها برود. همه در اینترنت #سرچ میکنند و هر چه یک نام بیشتر تکرار شده باشد شانس بیشتری برای دیده شدن دارد. اینترنت خیلی اهل داوری اخلاقی نیست. بیش از احساسات، به تعداد کلیکها تکیه میکند حتی اگر ما خوشمان نیاید. اصلاً دوست دارید ایران را با چه کلماتی بشناسند؟
🔰 اما فارغ از همه نیکنامان و بدنامان که دیده میشوند، این گمنامان و بینشانها هستند که یک سرزمین را بر دوش میگیرند و از گذرگاهها رد میکنند. کسانی که کسی نامشان را نمیداند.
سربازانی که زیر سایه فرماندهان نادیده گرفته میشوند، معلمانی که فروتنانه نردبان بالا رفتن مغزها شدهاند، مربیانی که چنان از یاد میروند که انگار هرگز زاده نشدهاند اما شاگردان آنها به ستارههای ورزش تبدیل میشوند، عوامل فنی که یک فیلم را میسازند اما حتی نامشان در تیتراژ هم نمیآید و در نهایت جایزهها به خانه بازیگران و کارگردان ها میروند و ...
🔰 این یک واقعیت پذیرفته شده است. یک قاعده جهانی. آنها که روی صحنه هستند دیده میشوند و هر چقدر بگویند «از عوامل پشت صحنه تشکر میکنیم» کسی حوصله نمیکند سرک بکشد و ببیند که رنج واقعی را همان گمنامها و بینشانها کشیدهاند.
🔰 در جریان آتشسوزی کوههای خائیز در کهکیلویه و بویر احمد دختر 19 سالهای به نام #رویا_جانفزا که برای کمک به خاموش کردن حریق رفته بود دچار شکستگی از ناحیه دست و پا شد. متولد دهه 80. از یک خانواده معمولی دهدشتی. دختر پدری بیکار که حتی بعد از این حادثه هم گفته است که اگر صد بار دیگر این اتفاق بیفتد به کوه میزند. زخمی از آتش و نیازمند توجه و کمک برای کاستن از فشار هزینههای درمان.
🔰 میشود نقدهای بسیاری وارد کرد که چرا باید یک دختر جوان که تخصص اطفای حریق ندارد به دل آتش بزند، باید با بالگرد جنگ آتش رفت، دولت کوتاهی کرده است که امکانات نداده و ... درست مثل برخی که حالا در دوران صلح، میگویند چرا اوایل جنگ به جای چریک و سربازهای حرفهای، مردم عادی با تفنگ شکاری و چماق به جبهه رفتند و جنگیدند و جان دادند. در لحظههای بحرانی و وقتی که خیلی نمیشود به رسیدن کمک واقعی دلگرم بود، آدمها جانشان را کف دستشان میگیرند و دفاع میکنند. چه مقابل دشمنی که تانک دارد، چه مقابل شعلهای که جنگل را میبلعد.
🔰رویا جانفزا تنها یکی از عاشقان بینشان این سرزمین است. احتمالاً اگر دست و پایش نمیشکست هرگز نامش را نمیشنیدیم. هرگز خبردار نمیشدیم که یک دختر 19 ساله وقتی ما در آتش سوختن جنگل را میدیدیم و نفریننامه مینوشتیم، وسط معرکه است. درست مثل همه مردها و زنها، دخترها و پسرانی که فداکارانه در خاموش کردن آتش در گوشه گوشه ایران کمک میکنند و ما حتی اسمشان را نمیدانیم.
مثل سربازهایی که از مرزها مراقبت میکنند، مثل معلمهایی که بی شو و شعار، شاگردان شریف تربیت میکنند، مثل کارگرانی که سنگ زیرین آسیاب هستند، مثل کارمندها و قاضیان شرافتمندی که تن به دریافت رشوه نمیدهند، کشاورزان، معدنچیها، کاسبها و ... که خون هموطنانشان را در شیشه اختلاس نمیکنند.
🔰 این سرزمین را تا امروز عاشقان بینشانش حفظ کرده اند. معمولیهای نادیده. آنها این سرزمین را روی دوش گرفتهاند، از مهلکهها و معرکهها نجات دادهاند. آنها که هیچوقت کسی نه اسمشان را میشنود و نه عکسشان را میبینید. آنها که وفادارانه برای ایرانی بهتر میجنگند، پیر میشوند، میمیرند، باید میلیونها تومان پول قبر بدهند و روی سنگ مزارشان حتی یک پرچم ایران نصب نمیشود. آنها که حتی انگار اسم ندارند اما فرزندان واقعی این سرزمین هستند.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🌳 بلوطها برای تو میگریند «البرز»!
✍️ احسان محمدی
◾️ در روزی که همه سرها به طرف #رومانی چرخید و خبر مرگ یک قاضی تیتر تمام خبرگزاریها شد، از اصفهان خبر دادند #البرز_زارعی کوهنورد و فعال محیط زیست در بیمارستان جان باخت. دو مرگ در یک روز. اما این کجا و آن کجا؟
◾️ «خدایا آخر و عاقبت ما را به خیر کن» فقط یک دعای زیر لب نیست که بسیاری اوقات تکرار کردهایم. یک التماس به خالق هستی است. اینکه پروردگارا «عاقبت» ما را در این دنیا آبرومند قرار بده.
تجربه میگوید برای قضاوت در مورد مرگهای چند بعُدی از جنس قاضی منصوری نباید شتاب کرد حتی اگر خود او در صدور حکم شتاب میکرد. اما چیزی که امروز در فضای جامعه تکرار میشود این است که تا این لحظه عاقبت خوبی نداشت. سرانجامی که هیچ کس آرزویش را ندارد.
◾️ برخلاف عاقبت «البرز» که حالا به یک نام و نماد تبدیل شده است، گرچه تناش خاکستر شد و ذره ذره وجودش با خاک وطن گره خورد. 18 روز روی تخت بیمارستان رنج کشید، در اوج جوانی دست از زندگی شست اما مایه مباهات است. خانواده و دوستدارانش اشکآلود اما با غرور سرشان را بالا میگیرند. به احترام یک قهرمان. درست مثل احسان عزیزی، محمد پژوهی، رحمت حکیمی نیا، شریف باجور و امید حسینزاده و ...
◾️ لقبها برای آنها که جانشان را در طبیعت فدا کردند «زندگی» نمیشوند و اگر حق انتخاب داشتند «زنده بودن» را حتی در این روزهای دشوار انتخاب میکردند اما نامشان با افتخار تکرار میشود. و هیچ واژهای برای تحسین کسانی مثل البرز کافی نیست. این زمانی است که واژهها لال و تهی از معنا میشوند.
◾️ در عصری که نام اختلاسگران، دلقکها، تشنگان شهرت و قدرت و .. در فضای مجازی بیش از دیگران تکرار میشود، خوشا «البرز» بودن. خوشا عاشقان بینشانی که پسران و دختران وفادار این سرزمین رنجور هستند.
◾️البرز زارعی مقدم تا زنده بود نه قلمی برای حکم راندن داشت و نه داغ و درفشی برای سرزنش دیگران، نه پولی از بیتالمال به جیب خودش ریخت و نه جایی گریخت. اتفاقاً وقتی آتش به جان زاگرس افتاد، نه رمید، نه گُسست.
به میان معرکه رفت تا از بلوط ها، از سرزمین مادری و از وطناش دفاع کند. در روزگارِ «به تو چه؟» و «کلاه خودت را بچسب» چقدر به قهرمانهایی مثل او نیاز داریم که پشت شجاعتش پنهان شویم.
◾️ او یکی از کوهنوردان انجمن کوهنوردی زاگرس و از اعضای فعال تشکل زیستمحیطی سبزگامان کهگیلویه و بویراحمد بود. سهمش از این سرزمین 60 درصد سوختگی شد. هنگام تقلا برای خاموش کردن آتش در مناطق دیل و کوههای خامی واقع در ارتفاعات گچساران دچار سوختگی شدید شد.
علیرغم انتقال به بیمارستانی در اصفهان و در حالیکه امیدها برای نجات جانش رو به فزونی بود، عفونت ها امانش را برید و برای همیشه پلکهای سوختهاش را بست. بدون لالایی. بدون قصه.
◾️ گفته شد به دلیل اختلاف دو دامدار ساکن در حاشیه کوه خائیز، آتش به جان مراتع و جنگلها این کوه افتاد. اگر این ماجرا حقیقت داشته باشد، آنها مرتکب قتل نشدهاند؟ جان بلوطها پیشکش، تن البرزها هم در زاگرس سوخت. خاکستر شد.
◾️البرز رشته کوهی در شمال ایران است و زاگرس رشته کوهی در مرکز. هیچ اسطورهای اینطور دو رشته کوه را به هم گره نزده بود. انگار «البرز زارعی» آفریده شد که با بخشش تناش به شاعرانهترین و دردناکترین شکل ممکن به ما بگوید مراقب «البرز» و «زاگرس» باشید.
◾️ او حالا به خاک سپرده میشود و ما چند روزی در شبکههای اجتماعی ناله و شیون میکنیم. عاشقان طبیعت ایران امیدوارند این فاجعه تلخ، این فداکاری پر درد دستکم خیلیها را از خواب بیدار کند تا راه تکرار را ببندند. به فکر تجهیز امکانات برای جلوگیری از آتش سوزی مجدد یا مهار سریع آن شوند. این طور شاید از باقیمانده تن «البرز» بلوطی بروید. شاید آتش دوباره عاشقان طبیعت ایران را سوگوار نکند.
◾️ما یک عمر بر بیهودگی اشک ریختیم. اشکی نمانده، اما بلوطها برای تو سیاه پوشیدهاند «البرز».
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
◾️ در روزی که همه سرها به طرف #رومانی چرخید و خبر مرگ یک قاضی تیتر تمام خبرگزاریها شد، از اصفهان خبر دادند #البرز_زارعی کوهنورد و فعال محیط زیست در بیمارستان جان باخت. دو مرگ در یک روز. اما این کجا و آن کجا؟
◾️ «خدایا آخر و عاقبت ما را به خیر کن» فقط یک دعای زیر لب نیست که بسیاری اوقات تکرار کردهایم. یک التماس به خالق هستی است. اینکه پروردگارا «عاقبت» ما را در این دنیا آبرومند قرار بده.
تجربه میگوید برای قضاوت در مورد مرگهای چند بعُدی از جنس قاضی منصوری نباید شتاب کرد حتی اگر خود او در صدور حکم شتاب میکرد. اما چیزی که امروز در فضای جامعه تکرار میشود این است که تا این لحظه عاقبت خوبی نداشت. سرانجامی که هیچ کس آرزویش را ندارد.
◾️ برخلاف عاقبت «البرز» که حالا به یک نام و نماد تبدیل شده است، گرچه تناش خاکستر شد و ذره ذره وجودش با خاک وطن گره خورد. 18 روز روی تخت بیمارستان رنج کشید، در اوج جوانی دست از زندگی شست اما مایه مباهات است. خانواده و دوستدارانش اشکآلود اما با غرور سرشان را بالا میگیرند. به احترام یک قهرمان. درست مثل احسان عزیزی، محمد پژوهی، رحمت حکیمی نیا، شریف باجور و امید حسینزاده و ...
◾️ لقبها برای آنها که جانشان را در طبیعت فدا کردند «زندگی» نمیشوند و اگر حق انتخاب داشتند «زنده بودن» را حتی در این روزهای دشوار انتخاب میکردند اما نامشان با افتخار تکرار میشود. و هیچ واژهای برای تحسین کسانی مثل البرز کافی نیست. این زمانی است که واژهها لال و تهی از معنا میشوند.
◾️ در عصری که نام اختلاسگران، دلقکها، تشنگان شهرت و قدرت و .. در فضای مجازی بیش از دیگران تکرار میشود، خوشا «البرز» بودن. خوشا عاشقان بینشانی که پسران و دختران وفادار این سرزمین رنجور هستند.
◾️البرز زارعی مقدم تا زنده بود نه قلمی برای حکم راندن داشت و نه داغ و درفشی برای سرزنش دیگران، نه پولی از بیتالمال به جیب خودش ریخت و نه جایی گریخت. اتفاقاً وقتی آتش به جان زاگرس افتاد، نه رمید، نه گُسست.
به میان معرکه رفت تا از بلوط ها، از سرزمین مادری و از وطناش دفاع کند. در روزگارِ «به تو چه؟» و «کلاه خودت را بچسب» چقدر به قهرمانهایی مثل او نیاز داریم که پشت شجاعتش پنهان شویم.
◾️ او یکی از کوهنوردان انجمن کوهنوردی زاگرس و از اعضای فعال تشکل زیستمحیطی سبزگامان کهگیلویه و بویراحمد بود. سهمش از این سرزمین 60 درصد سوختگی شد. هنگام تقلا برای خاموش کردن آتش در مناطق دیل و کوههای خامی واقع در ارتفاعات گچساران دچار سوختگی شدید شد.
علیرغم انتقال به بیمارستانی در اصفهان و در حالیکه امیدها برای نجات جانش رو به فزونی بود، عفونت ها امانش را برید و برای همیشه پلکهای سوختهاش را بست. بدون لالایی. بدون قصه.
◾️ گفته شد به دلیل اختلاف دو دامدار ساکن در حاشیه کوه خائیز، آتش به جان مراتع و جنگلها این کوه افتاد. اگر این ماجرا حقیقت داشته باشد، آنها مرتکب قتل نشدهاند؟ جان بلوطها پیشکش، تن البرزها هم در زاگرس سوخت. خاکستر شد.
◾️البرز رشته کوهی در شمال ایران است و زاگرس رشته کوهی در مرکز. هیچ اسطورهای اینطور دو رشته کوه را به هم گره نزده بود. انگار «البرز زارعی» آفریده شد که با بخشش تناش به شاعرانهترین و دردناکترین شکل ممکن به ما بگوید مراقب «البرز» و «زاگرس» باشید.
◾️ او حالا به خاک سپرده میشود و ما چند روزی در شبکههای اجتماعی ناله و شیون میکنیم. عاشقان طبیعت ایران امیدوارند این فاجعه تلخ، این فداکاری پر درد دستکم خیلیها را از خواب بیدار کند تا راه تکرار را ببندند. به فکر تجهیز امکانات برای جلوگیری از آتش سوزی مجدد یا مهار سریع آن شوند. این طور شاید از باقیمانده تن «البرز» بلوطی بروید. شاید آتش دوباره عاشقان طبیعت ایران را سوگوار نکند.
◾️ما یک عمر بر بیهودگی اشک ریختیم. اشکی نمانده، اما بلوطها برای تو سیاه پوشیدهاند «البرز».
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🔟 نکته کوتاه درباره اینستاگرام
✍️ احسان محمدی
✅ بر اساس برخی آمارها بیش از ۲۵ میلیون ایرانی در اینستاگرام فعالیت دارند. یا محتوا تولید میکنند یا مصرفکننده محتوا هستند.
به تجربه قریب به ششسال فعالیت مستمر در این فضا برخی از آموختههایم را به اشتراک میگذارم. با ذکر این نکته که ممکن است شما کاملاً در این فضا به شکل دیگری فکر و عمل کنید.
1️⃣ در فحش شنیدن و متلک خوردن هیچ فضیلتی نیست. در این دنیا کسی مراقب روح ما نیست، خودمان از خودمان مراقبت کنیم.
اینکه اجازه بدهیم هر کسی به هر بهانهای بخشی از توان روحیمان را بدزدد، نشان دهنده بزرگواریمان نیست. نشانه میلمان به قربانی شدن است.
2️⃣ وقتی غر میزنیم که فرهنگ و شعور از این مملکترفته، مغزها فرار کردهاند و ببوها ماندهاند، یادمان نرود که خودمان هم با میدان دادن به افراد کممایه، بیسواد و بیهنر مقصریم. فقط تقصیر حکومت نیست. تقصیر ما هم هست که با لایک و فالو کردن به بقیه می گوییم این راه دیده شدن و موفقیت است.
با فالو کردن افراد کممایه به آنها اعتبار ندهیم. در روزهایی که تعداد فالوور به عنوان ابزاری برای وزنکشی و برحق بودن تبدیل شده است، با کلیک نسنجیده به هر کسی اعتبار ندهیم. واژه فالوور به معنی دنبالکننده است. گاهی دقت کنیم ببینیم دنبال چه کسی راه افتادهایم؟
3️⃣ ما از اینکه میبینیم سرمایههای مادی و معنوی کشور غارت میشوند و نمیتوانیم کاری کنیم رنج میکشیم. صفحه ما در اینستاگرام، کشور ماست. از آن مراقبت کنیم و نگذاریم هر کسی سرمایههای حتی اندکش را اختلاس یا غارت کند.
4️⃣ صفحه ما سطلزباله عقدهگشایی، فحشنگاری و تخلیه ناکامیهای روحی دیگران نیست.
ما کسی را به فالوو کردن صفحهمان محکوم نکردهایم، اینجا هم دنیای واقعی نیست که مجبور به تحمل کسانی باشیم که رنجمان میدهند. هیچ آدم عاقلی یک مشت عقرب را با خودش به رختخواب نمیبرد.
5️⃣ تظاهر کردن به تحمل و مدارا به قیمت آزار دیدن توسط افراد سمی، مثل این است که به فرد متجاوز لبخند بزنیم. این تشویق به #دیکتاتوری و نشنیدن صدای مخالف نیست، مراقبت از روح مقابل کسانی است که جز با زهر ریختن نمیتوانند حرف بزنند.
6️⃣ اینستاگرام با هدف «سرگرمیسازی» طراحی شده است. به همین دلیل توانایی عجیبی در بلعیدن زمان ما دارد اما در همین فضا هم میتوان از تکنیک «edutainment» یا «سرگرم آموزی» - ترکیب آموزش با سرگرمی- استفاده کرد. یاد داد و یاد گرفت.
7️⃣ کسانی که «نقد» میکنند حتماً به توسعه ما کمک میکنند. اما بین #نیش و #نقد تفاوت هست. گچ، نمک، شکر و هروئین همه سفید رنگ هستند. عدم تشخیص تفاوت آنها با هم به شدت خطرناک است.
در «نقد» سازندگی وجود دارد و کمک همدلانه به اصلاح و ارتقا، اما «نیش» با متلکپرانی، زخم زبان و تحقیر همراه است.
8️⃣ حرفی که خودمان جسارت زدن آن را نداریم، انتظار نداشته باشیم کس دیگری جای ما بزند. اینستاگرام، جبهه جنگ نیست، اینجا کسی #چریک یا قهرمان نجاتدهنده خلق نیست. وقتی خودمان میترسیم دیگران را سرزنش نکنیم که چرا جای ما شجاعت به خرج نمیدهند!
9️⃣ میدانم ایجاد یک فضای کاملاً محترم به وسعت اینستاگرام خیالپردازانه است اما ترجیح میدهم به سمت یک خیال خوشایند قدم بزنم تا با تحمل بوی تعفن در لجنزار فرو بروم. هر نوشته، لایک یا کامنت ما در این فضا میتواند نفرت یا دوستی خلق کند. در کدام طرف ماجرا ایستادهایم؟
🔟 در عصر حاضر آرامش روانی #آسان به دست نمیآید، آن را #ارزان هدر ندهیم. اینستاگرام و هر شبکه اجتماعی قرار است جهان را به جای بهتری تبدیل کند. جایی که ارزش زیستن داشته باشد.
اگر نمیتوانیم حال همدیگر را خوب کنیم، دستکم آرامش هم را نخراشیم و یادمان بماند با زهر ریختن به کام دیگران، دهان ما شیرین نمیشود.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
✅ بر اساس برخی آمارها بیش از ۲۵ میلیون ایرانی در اینستاگرام فعالیت دارند. یا محتوا تولید میکنند یا مصرفکننده محتوا هستند.
به تجربه قریب به ششسال فعالیت مستمر در این فضا برخی از آموختههایم را به اشتراک میگذارم. با ذکر این نکته که ممکن است شما کاملاً در این فضا به شکل دیگری فکر و عمل کنید.
1️⃣ در فحش شنیدن و متلک خوردن هیچ فضیلتی نیست. در این دنیا کسی مراقب روح ما نیست، خودمان از خودمان مراقبت کنیم.
اینکه اجازه بدهیم هر کسی به هر بهانهای بخشی از توان روحیمان را بدزدد، نشان دهنده بزرگواریمان نیست. نشانه میلمان به قربانی شدن است.
2️⃣ وقتی غر میزنیم که فرهنگ و شعور از این مملکترفته، مغزها فرار کردهاند و ببوها ماندهاند، یادمان نرود که خودمان هم با میدان دادن به افراد کممایه، بیسواد و بیهنر مقصریم. فقط تقصیر حکومت نیست. تقصیر ما هم هست که با لایک و فالو کردن به بقیه می گوییم این راه دیده شدن و موفقیت است.
با فالو کردن افراد کممایه به آنها اعتبار ندهیم. در روزهایی که تعداد فالوور به عنوان ابزاری برای وزنکشی و برحق بودن تبدیل شده است، با کلیک نسنجیده به هر کسی اعتبار ندهیم. واژه فالوور به معنی دنبالکننده است. گاهی دقت کنیم ببینیم دنبال چه کسی راه افتادهایم؟
3️⃣ ما از اینکه میبینیم سرمایههای مادی و معنوی کشور غارت میشوند و نمیتوانیم کاری کنیم رنج میکشیم. صفحه ما در اینستاگرام، کشور ماست. از آن مراقبت کنیم و نگذاریم هر کسی سرمایههای حتی اندکش را اختلاس یا غارت کند.
4️⃣ صفحه ما سطلزباله عقدهگشایی، فحشنگاری و تخلیه ناکامیهای روحی دیگران نیست.
ما کسی را به فالوو کردن صفحهمان محکوم نکردهایم، اینجا هم دنیای واقعی نیست که مجبور به تحمل کسانی باشیم که رنجمان میدهند. هیچ آدم عاقلی یک مشت عقرب را با خودش به رختخواب نمیبرد.
5️⃣ تظاهر کردن به تحمل و مدارا به قیمت آزار دیدن توسط افراد سمی، مثل این است که به فرد متجاوز لبخند بزنیم. این تشویق به #دیکتاتوری و نشنیدن صدای مخالف نیست، مراقبت از روح مقابل کسانی است که جز با زهر ریختن نمیتوانند حرف بزنند.
6️⃣ اینستاگرام با هدف «سرگرمیسازی» طراحی شده است. به همین دلیل توانایی عجیبی در بلعیدن زمان ما دارد اما در همین فضا هم میتوان از تکنیک «edutainment» یا «سرگرم آموزی» - ترکیب آموزش با سرگرمی- استفاده کرد. یاد داد و یاد گرفت.
7️⃣ کسانی که «نقد» میکنند حتماً به توسعه ما کمک میکنند. اما بین #نیش و #نقد تفاوت هست. گچ، نمک، شکر و هروئین همه سفید رنگ هستند. عدم تشخیص تفاوت آنها با هم به شدت خطرناک است.
در «نقد» سازندگی وجود دارد و کمک همدلانه به اصلاح و ارتقا، اما «نیش» با متلکپرانی، زخم زبان و تحقیر همراه است.
8️⃣ حرفی که خودمان جسارت زدن آن را نداریم، انتظار نداشته باشیم کس دیگری جای ما بزند. اینستاگرام، جبهه جنگ نیست، اینجا کسی #چریک یا قهرمان نجاتدهنده خلق نیست. وقتی خودمان میترسیم دیگران را سرزنش نکنیم که چرا جای ما شجاعت به خرج نمیدهند!
9️⃣ میدانم ایجاد یک فضای کاملاً محترم به وسعت اینستاگرام خیالپردازانه است اما ترجیح میدهم به سمت یک خیال خوشایند قدم بزنم تا با تحمل بوی تعفن در لجنزار فرو بروم. هر نوشته، لایک یا کامنت ما در این فضا میتواند نفرت یا دوستی خلق کند. در کدام طرف ماجرا ایستادهایم؟
🔟 در عصر حاضر آرامش روانی #آسان به دست نمیآید، آن را #ارزان هدر ندهیم. اینستاگرام و هر شبکه اجتماعی قرار است جهان را به جای بهتری تبدیل کند. جایی که ارزش زیستن داشته باشد.
اگر نمیتوانیم حال همدیگر را خوب کنیم، دستکم آرامش هم را نخراشیم و یادمان بماند با زهر ریختن به کام دیگران، دهان ما شیرین نمیشود.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ جیره روزانه اخبار بد اتفاقی است؟
✍️احسان محمدی
◾️ اگر کسی حوصله داشته باشد و روی تبلیغ تلویزیونی «مارکو برایمان چه آوردهای؟» صداگذاری کند، احتمالاً «مارکو برایمان چه خبر بدی آوردهای؟» دیالوگ مناسبی باشد.
◾️این روزها انگار جیره خبر بد داریم. مثل دوران سربازی که یغلوی به دست صف میایستادیم و کفگیری برنج و ملاقهای خورشت میگرفتیم. حالا تلویزیون، رادیو، روزنامهها و گوشیهای همراه به قاصدهای همه تلخ تبدیل شدهاند.
هنوز در حال شمردن جانباختگان یک روز کرونا هستیم که کلینیک منفجر میشود، غمش را مزمزه میکنیم که هنرمند دوستداشتنی جان میبازد و احتمالاً تا موقع خواندن این نوشته خبر بدتری از راه رسیده است!
↙️ آیا این همه خبر بد طبیعی است؟ آیا در جاهای دیگر دنیا هم به همین اندازه و بلکه بیشتر اتفاق بد میافتد؟
↙️ آیا قبلاً هم اخبار بد به این حجم وجود داشت ولی این همه رسانه برای پوشش آن نبود؟
↙️ آیا ما گرفتار یک نفرین ابدی شدهایم که هر روز باید جیره اخبار بد را وسط یغلوی مغزمان بریزند؟
↙️ آیا ما عادت کردهایم به بد دیدن و زشت گفتن و در انعکاس اخبار خوب خساست به خرج میدهیم؟
↙️ آیا رسانهها همدست شدهاند تا دست به سیاهنمایی بزنند و آب در آسیاب دشمن بریزند؟
◾️پاسخ آنی به هر کدام از این پرسشها بیش از آنکه مبتنی بر آمار، اسناد و واقعیتها باشد، ریشه در زیست فردی ما دارد. کسی که وسط این تلاطم اقتصادی خانه یا ماشین خریده و حالا #مالک به حساب میآید حتماً نگاهش با کسی که پولش را در بورس باخته است فرق دارد.
کسی که به ویروس #کرونا مبتلا شده و نجات پیدا کرده با آن کس که عزیزش را در یک سوگواری غریبانه به خاک سپرده است، یک شکل به این ماجرا نگاه نمیکند. اما در نگاه کلی «حال همه ما خوب نیست». خبر بد، احاطه کرده است خلق را.
◾️تجربه جمعی ما حاکی از نفس کشیدن زیر یک آوار است. انگار کسی پتوی بدبو و خیس و سنگینی را روی سرمان انداخته که نه توان کنار زدنش را داریم و نه تاب نفس کشیدن زیرش را.
عموم مردم بیش از آنکه امیدوار به یک راهکار از سوی مدیران کشور برای نجات از این بنبست اقتصادی-اجتماعی باشند، چشم دوختهاند به یک #معجزه. به یک اتفاق خوب که از راه برسد. درست مثل فیلمها که سواری از دور به تاخت میآید و انگار با خودش بشارتی برای نجات از این شرایط دارد.
◾️ خبر خوب همیشه ساختنی نیست. کار رسانهها قرار دادن آینهای شفاف روبروی اتفاقات است. وقتی پیرامونمان پر از زغال شده، بعید است بشود کاری کرد که دستها سیاه نشوند، دلها سیاه نشوند، چشمها سیاهی نبینند...
نوشتن این روزها کار سختی است. از غم و رنج نوشتن ما را هم فرسوده کرده است و به قول حافظ شیرازی:
کی شعر تَر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️احسان محمدی
◾️ اگر کسی حوصله داشته باشد و روی تبلیغ تلویزیونی «مارکو برایمان چه آوردهای؟» صداگذاری کند، احتمالاً «مارکو برایمان چه خبر بدی آوردهای؟» دیالوگ مناسبی باشد.
◾️این روزها انگار جیره خبر بد داریم. مثل دوران سربازی که یغلوی به دست صف میایستادیم و کفگیری برنج و ملاقهای خورشت میگرفتیم. حالا تلویزیون، رادیو، روزنامهها و گوشیهای همراه به قاصدهای همه تلخ تبدیل شدهاند.
هنوز در حال شمردن جانباختگان یک روز کرونا هستیم که کلینیک منفجر میشود، غمش را مزمزه میکنیم که هنرمند دوستداشتنی جان میبازد و احتمالاً تا موقع خواندن این نوشته خبر بدتری از راه رسیده است!
↙️ آیا این همه خبر بد طبیعی است؟ آیا در جاهای دیگر دنیا هم به همین اندازه و بلکه بیشتر اتفاق بد میافتد؟
↙️ آیا قبلاً هم اخبار بد به این حجم وجود داشت ولی این همه رسانه برای پوشش آن نبود؟
↙️ آیا ما گرفتار یک نفرین ابدی شدهایم که هر روز باید جیره اخبار بد را وسط یغلوی مغزمان بریزند؟
↙️ آیا ما عادت کردهایم به بد دیدن و زشت گفتن و در انعکاس اخبار خوب خساست به خرج میدهیم؟
↙️ آیا رسانهها همدست شدهاند تا دست به سیاهنمایی بزنند و آب در آسیاب دشمن بریزند؟
◾️پاسخ آنی به هر کدام از این پرسشها بیش از آنکه مبتنی بر آمار، اسناد و واقعیتها باشد، ریشه در زیست فردی ما دارد. کسی که وسط این تلاطم اقتصادی خانه یا ماشین خریده و حالا #مالک به حساب میآید حتماً نگاهش با کسی که پولش را در بورس باخته است فرق دارد.
کسی که به ویروس #کرونا مبتلا شده و نجات پیدا کرده با آن کس که عزیزش را در یک سوگواری غریبانه به خاک سپرده است، یک شکل به این ماجرا نگاه نمیکند. اما در نگاه کلی «حال همه ما خوب نیست». خبر بد، احاطه کرده است خلق را.
◾️تجربه جمعی ما حاکی از نفس کشیدن زیر یک آوار است. انگار کسی پتوی بدبو و خیس و سنگینی را روی سرمان انداخته که نه توان کنار زدنش را داریم و نه تاب نفس کشیدن زیرش را.
عموم مردم بیش از آنکه امیدوار به یک راهکار از سوی مدیران کشور برای نجات از این بنبست اقتصادی-اجتماعی باشند، چشم دوختهاند به یک #معجزه. به یک اتفاق خوب که از راه برسد. درست مثل فیلمها که سواری از دور به تاخت میآید و انگار با خودش بشارتی برای نجات از این شرایط دارد.
◾️ خبر خوب همیشه ساختنی نیست. کار رسانهها قرار دادن آینهای شفاف روبروی اتفاقات است. وقتی پیرامونمان پر از زغال شده، بعید است بشود کاری کرد که دستها سیاه نشوند، دلها سیاه نشوند، چشمها سیاهی نبینند...
نوشتن این روزها کار سختی است. از غم و رنج نوشتن ما را هم فرسوده کرده است و به قول حافظ شیرازی:
کی شعر تَر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
💰 ۱۷۰ میلیارد تومان جریمه ملی و «مگه مهمه»؟!
✍ احسان محمدی
↙️ در شبکههای اجتماعی جوانترها برای رفیقی که یار بیوفایش او را ترک کرده نسخه #بیتفاوتی و بیاعتنایی میپیچند.
↙️ اینکه «بزرگترین انتقام، بیتفاوتیه!» یعنی وانمود کنی یا واقعاً تصمیم بگیری که یک فرد یا موضوع چنان از چشمت بیفتد که دیگر هیچ خبر و نظری در موردش برایت مهم نباشد.
↙️ روانشناسان و اهل حقوق احتمالاً در هرم آسیبهای اجتماعی اعتیاد، اختلاف خانوادگی، طلاق، طلاق عاطفی، کودکان بیسرپرست، کودکان بد سرپرست، ناهنجاریها، کج رویها، خشونت، سرقت، خودکشی، فرار از منزل، ترک تحصیل، تکدیگری و ... را ردیف میکنند اما این روزها «بیتفاوتی» نسبت به هر اتفاقی دارد به شکل فزایندهای رشد میکند.
⬅️ آمار ترسناک روزانه مرگ قریب به 200 نفر در نتیجه کرونا کسی را تکان نمیدهد.
خیلی زود به آن خو کردیم و خیلیها بیتفاوت به هشدارهای بهداشتی که تعیین کننده مساله «مرگ و زندگی» است، کار خودشان را میکنند!
⬅️ خبر اختلاسهای میلیاردی و افشای فساد در نهادهای دولتی، چنان عادی شده که حتی عددهای هزارمیلیاردی هم پذیرفتنی شده است!
⬅️ قطع دست بچههای بلوچ توسط تمساحها و مرگ کولبرها و ... خیلیهایمان را نگران نمیکند. این هم مصیبتی لابهلای مصیبتهای دیگر!
⬅️ از کارتنخوابی به گور خوابی و کانالخوابی رسیدیم و عادت کردیم. انگار دیگر قبیح نیست. سطل زبالهگردی دارد به #شغل تبدیل میشود!
⬅️ خبر افزایش بیسامان قیمتها، یورتمه دلار، بیارزش شدن پول ملی و ... چنان عادی شده که انگار یک امر بدیهی و یک قاعده معمول است!
⬅️ اگر زمانی مدیرانی دو خودکار توی جیب میگذاشتند که با یکی کارهای مردم را انجام بدهند و با دیگری کار شخصی، حالا کارخانه خودکارسازی را قورت میدهند و دیگر برایمان مهم نیست.
⬅️ هر روز خبر جریمه شکایت بازیکن و مربی فوتبال خارجی و جریمه میلیارد تومانی فیفا میرسد و بیتفاوت از کنار آن میگذریم.
⬅️ نگرانی از روشن ماندن شمع بیتالمال حالا جایش را داده به «کُلش واس ماس»!
↙️ کنار اینها اخباری که میشنویم و میگوییم: «آدم از غصه این خبر بمیره رواست» را هم اضافه کنید. میگوییم و بیتفاوت رد میشویم. مُشتی لایک، چند تکان دادن سر و رد شدن. همین.
↙️ قصدم سیاه نمایی و تشویش اذهان عمومی نیست، که بیشتر مردم به سیاهی و تشویش اذهانشان هم بیتفاوت شدهاند.
همه هم این را پذیرفتهایم. از روزنامهنگار و مردم کوچه و خیابان تا طیف زیادی از مدیران که عموماً به روی خودشان نمیآورند. انگار روی یک #کرختی_ملی توافق کردهایم.
↙️ گاهی کسی مثل احمد توکلی عضو مجمع تشخیص مصلحتنظام میگوید:«ما شدهایم چوپان دروغگو و باید بپذیریم که اعتماد مردم به ما مسوولان در قیاس با گذشته بسیار کمتر شده است» ولی بسیاری از مردم به همین اعترافهای دیرهنگام هم بیتفاوت شدهاند.
↙️ این «مهم نیستها»، این «دیگه فرقی نمیکنهها»، این عدم تعلق به سرزمین از کرونا خطرناکتر است.
هزاران بار گفتیم و نوشتیم و عاقلترها هم هشدار دادند مباد آن روزی که مردم چنان دامن بکشند که روز خوب و بدتان برایشان مهم نباشد که تنها میمانید، گوش نکردید.
↙️ انتخابات مجلس شورای اسلامی نشان داد که عده زیادی از سیاست، امید، تغییر، اصلاح، بهتر شدن اوضاع و ... چنان نومید شدهاند و به بیتفاوتی رسیدهاند که برایشان هیچ فرقی نمیکند چه کسی به مجلس برود و چه کسی نرود و اصلاً مجلس تشکیل شود یا نشود!
↙️ این نوشتار قرار بود در مورد خبر جریمه 6 میلیون یوروری (تقریباً ۱۷۰ میلیارد تومانی) ویلموتس باشد. دریافتی برای هیچ!
اگر خبر درست باشد برای خیلی از مردم مهم نیست، اگر هم غلط باشد باز هم مهم نیست. انگار نه انگار این پول از جیب خود ما باید پرداخت شود نه رئیس فدراسیون و وزیر و آنها که قرارداد را نوشتند و ... اما مهم است؟!
↙️ این درجه از بیتفاوتی نسبت به همه چیز و همه کس از کرونا خطرناکتر است. اما خیلی وقت است که صلاح ملک خویش را خسروان میدانند و ما این وسط فقط زیادی توی دست و پا وول میخوریم و غر می زنیم! ما گفتیم و باز هم میگوییم اما به قول همان نسل جدید «باز هر جور راحتید»!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
↙️ در شبکههای اجتماعی جوانترها برای رفیقی که یار بیوفایش او را ترک کرده نسخه #بیتفاوتی و بیاعتنایی میپیچند.
↙️ اینکه «بزرگترین انتقام، بیتفاوتیه!» یعنی وانمود کنی یا واقعاً تصمیم بگیری که یک فرد یا موضوع چنان از چشمت بیفتد که دیگر هیچ خبر و نظری در موردش برایت مهم نباشد.
↙️ روانشناسان و اهل حقوق احتمالاً در هرم آسیبهای اجتماعی اعتیاد، اختلاف خانوادگی، طلاق، طلاق عاطفی، کودکان بیسرپرست، کودکان بد سرپرست، ناهنجاریها، کج رویها، خشونت، سرقت، خودکشی، فرار از منزل، ترک تحصیل، تکدیگری و ... را ردیف میکنند اما این روزها «بیتفاوتی» نسبت به هر اتفاقی دارد به شکل فزایندهای رشد میکند.
⬅️ آمار ترسناک روزانه مرگ قریب به 200 نفر در نتیجه کرونا کسی را تکان نمیدهد.
خیلی زود به آن خو کردیم و خیلیها بیتفاوت به هشدارهای بهداشتی که تعیین کننده مساله «مرگ و زندگی» است، کار خودشان را میکنند!
⬅️ خبر اختلاسهای میلیاردی و افشای فساد در نهادهای دولتی، چنان عادی شده که حتی عددهای هزارمیلیاردی هم پذیرفتنی شده است!
⬅️ قطع دست بچههای بلوچ توسط تمساحها و مرگ کولبرها و ... خیلیهایمان را نگران نمیکند. این هم مصیبتی لابهلای مصیبتهای دیگر!
⬅️ از کارتنخوابی به گور خوابی و کانالخوابی رسیدیم و عادت کردیم. انگار دیگر قبیح نیست. سطل زبالهگردی دارد به #شغل تبدیل میشود!
⬅️ خبر افزایش بیسامان قیمتها، یورتمه دلار، بیارزش شدن پول ملی و ... چنان عادی شده که انگار یک امر بدیهی و یک قاعده معمول است!
⬅️ اگر زمانی مدیرانی دو خودکار توی جیب میگذاشتند که با یکی کارهای مردم را انجام بدهند و با دیگری کار شخصی، حالا کارخانه خودکارسازی را قورت میدهند و دیگر برایمان مهم نیست.
⬅️ هر روز خبر جریمه شکایت بازیکن و مربی فوتبال خارجی و جریمه میلیارد تومانی فیفا میرسد و بیتفاوت از کنار آن میگذریم.
⬅️ نگرانی از روشن ماندن شمع بیتالمال حالا جایش را داده به «کُلش واس ماس»!
↙️ کنار اینها اخباری که میشنویم و میگوییم: «آدم از غصه این خبر بمیره رواست» را هم اضافه کنید. میگوییم و بیتفاوت رد میشویم. مُشتی لایک، چند تکان دادن سر و رد شدن. همین.
↙️ قصدم سیاه نمایی و تشویش اذهان عمومی نیست، که بیشتر مردم به سیاهی و تشویش اذهانشان هم بیتفاوت شدهاند.
همه هم این را پذیرفتهایم. از روزنامهنگار و مردم کوچه و خیابان تا طیف زیادی از مدیران که عموماً به روی خودشان نمیآورند. انگار روی یک #کرختی_ملی توافق کردهایم.
↙️ گاهی کسی مثل احمد توکلی عضو مجمع تشخیص مصلحتنظام میگوید:«ما شدهایم چوپان دروغگو و باید بپذیریم که اعتماد مردم به ما مسوولان در قیاس با گذشته بسیار کمتر شده است» ولی بسیاری از مردم به همین اعترافهای دیرهنگام هم بیتفاوت شدهاند.
↙️ این «مهم نیستها»، این «دیگه فرقی نمیکنهها»، این عدم تعلق به سرزمین از کرونا خطرناکتر است.
هزاران بار گفتیم و نوشتیم و عاقلترها هم هشدار دادند مباد آن روزی که مردم چنان دامن بکشند که روز خوب و بدتان برایشان مهم نباشد که تنها میمانید، گوش نکردید.
↙️ انتخابات مجلس شورای اسلامی نشان داد که عده زیادی از سیاست، امید، تغییر، اصلاح، بهتر شدن اوضاع و ... چنان نومید شدهاند و به بیتفاوتی رسیدهاند که برایشان هیچ فرقی نمیکند چه کسی به مجلس برود و چه کسی نرود و اصلاً مجلس تشکیل شود یا نشود!
↙️ این نوشتار قرار بود در مورد خبر جریمه 6 میلیون یوروری (تقریباً ۱۷۰ میلیارد تومانی) ویلموتس باشد. دریافتی برای هیچ!
اگر خبر درست باشد برای خیلی از مردم مهم نیست، اگر هم غلط باشد باز هم مهم نیست. انگار نه انگار این پول از جیب خود ما باید پرداخت شود نه رئیس فدراسیون و وزیر و آنها که قرارداد را نوشتند و ... اما مهم است؟!
↙️ این درجه از بیتفاوتی نسبت به همه چیز و همه کس از کرونا خطرناکتر است. اما خیلی وقت است که صلاح ملک خویش را خسروان میدانند و ما این وسط فقط زیادی توی دست و پا وول میخوریم و غر می زنیم! ما گفتیم و باز هم میگوییم اما به قول همان نسل جدید «باز هر جور راحتید»!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🌎 اینجا آفریقا نیست، اما من یک غزالام!
✍ احسان محمدی
◾️ پانزده سال پیش زیر شیشۀ میز اتاق کارم این جمله را نوشته بودم: «هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع میکند یک غزال شروع به دویدن میکند و میداند سرعتش باید از یک شیر بیشتر باشد تا خورده نشود.
هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع میکند یک شیر شروع به دویدن میکند و میداند که باید سریعتر از آن غزال بدود تا از گرسنگی نمیرد».
◾️پانزده سال جوانتر بودم و #آینده انگار یک تصویر محو در افق بود. نوشته بودم که هر روز چشمم به آن بیفتد و توقف نکنم، بدوم.
حالا آن کاغذ زیر شیشه میزم نیست، در عوض تعداد غزالهایی که هر روز میدوند تا شیر #تورم آنها را نخورد بسیار بیشتر شده است. غزالهای کمامید، غزالهای خسته، غزالهای جان به لب آمده ... فقط میدوند.
غزالهایی که از نفس میافتند، جا میمانند، خورده میشوند.
◾️امیدوارم این مقایسه موجب خشم کارکنان پارک ملی سرنگیتی تانزانیا، غزالهای محترم، عالیجنابان شیر و برخی در داخل نشود اما غیر از این است که هر روز صبح بسیاری از ما برای فقیرتر نشدن، برای له نشدن زیر فشار تورم، برای بقا، برای بدهکار نشدن به بانکها و ... بیدار میشویم و شروع به دویدن میکنیم؟
اسم این کار هر چه هست «زندگی» نیست. تلاش برای «زنده ماندن» است.
◾️قصه، قصۀ اقتصاد است و زندگی. نیم قرن پیش تِد رابرت گِر، در کتابی تحتِ عنوانِ "چرا انسانها عصیان میکنند؟" نوشت، ریشۀ خشونت و عصیان، در به ستوهآمدگی، محرومیت و تجمیع عقدههاست.
◾️این بیثباتی اقتصادی خُردکننده است. آدمها را به ستوه آورده. دکتر محمود سریعالقلم در یادداشتی مینویسد طی ۲۵ سال نرخ تورم در کشوری مثل آلمان بین یک تا سه درصد بود. یعنی هم دولت و هم بخش خصوصی تکلیف خودشان را میدانند.
◾️در چنین فضایی کمتر کسی دنبال یک شبه ثروتمند شدن است. نه کسی از ترس گران شدن، #پوشک و #ربگوجه انبار میکند، نه در صف خرید دلار و پراید میایستد، نه شب با رؤیای میلیاردر شدن میخوابد، نه صبح از سقوط #بورس تا مرز سکته پیش میرود. کسی از حال و روز آنها که در سقوط بورس زندگیشان متلاشی شد آماری دارد؟
قصدم دفاع از طماعهای فرصتطلب نیست اما بسیاری از آنها که در بورس زمین خوردند میخواستند پای اضافی قرض بگیرند تا سریعتر بدوند. تا خورده نشوند.
◾️این بیثباتی اقتصادی، این شب خوابیدن و صبح چند برابر شدن قیمتها، این جهش ترسناک بهای زمین و مسکن و اجاره و خودرو و مواد غذایی، این آب شدن ارزش پول ملی، این هر روز بیدار شدن و یک نفس دویدن و شب تنِ خسته و افسرده را به رختخواب کشاندن، مگر مجال زندگی هم به آدم میدهد که کسی بخواهد به آینده فکر کند، دست کسی را بگیرد و توی زندگیاش بیاورد، فرزندی اضافه کند، لبخندی ذخیره کند؟
◾️تا روزی که #ثبات به یک کلیدواژه طلایی در سیاست و اقتصاد و اجتماع تبدیل نشود و جای تصمیمات فردی هیجانزده و حزبی و جناحی را نگیرد، #زندگی معنایی ندارد، ممکن است زنده بمانیم اما زندگی نمیکنیم. فقط هر روز صبح باید سریعتر بدویم تا خورده نشویم ... همین!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
◾️ پانزده سال پیش زیر شیشۀ میز اتاق کارم این جمله را نوشته بودم: «هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع میکند یک غزال شروع به دویدن میکند و میداند سرعتش باید از یک شیر بیشتر باشد تا خورده نشود.
هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع میکند یک شیر شروع به دویدن میکند و میداند که باید سریعتر از آن غزال بدود تا از گرسنگی نمیرد».
◾️پانزده سال جوانتر بودم و #آینده انگار یک تصویر محو در افق بود. نوشته بودم که هر روز چشمم به آن بیفتد و توقف نکنم، بدوم.
حالا آن کاغذ زیر شیشه میزم نیست، در عوض تعداد غزالهایی که هر روز میدوند تا شیر #تورم آنها را نخورد بسیار بیشتر شده است. غزالهای کمامید، غزالهای خسته، غزالهای جان به لب آمده ... فقط میدوند.
غزالهایی که از نفس میافتند، جا میمانند، خورده میشوند.
◾️امیدوارم این مقایسه موجب خشم کارکنان پارک ملی سرنگیتی تانزانیا، غزالهای محترم، عالیجنابان شیر و برخی در داخل نشود اما غیر از این است که هر روز صبح بسیاری از ما برای فقیرتر نشدن، برای له نشدن زیر فشار تورم، برای بقا، برای بدهکار نشدن به بانکها و ... بیدار میشویم و شروع به دویدن میکنیم؟
اسم این کار هر چه هست «زندگی» نیست. تلاش برای «زنده ماندن» است.
◾️قصه، قصۀ اقتصاد است و زندگی. نیم قرن پیش تِد رابرت گِر، در کتابی تحتِ عنوانِ "چرا انسانها عصیان میکنند؟" نوشت، ریشۀ خشونت و عصیان، در به ستوهآمدگی، محرومیت و تجمیع عقدههاست.
◾️این بیثباتی اقتصادی خُردکننده است. آدمها را به ستوه آورده. دکتر محمود سریعالقلم در یادداشتی مینویسد طی ۲۵ سال نرخ تورم در کشوری مثل آلمان بین یک تا سه درصد بود. یعنی هم دولت و هم بخش خصوصی تکلیف خودشان را میدانند.
◾️در چنین فضایی کمتر کسی دنبال یک شبه ثروتمند شدن است. نه کسی از ترس گران شدن، #پوشک و #ربگوجه انبار میکند، نه در صف خرید دلار و پراید میایستد، نه شب با رؤیای میلیاردر شدن میخوابد، نه صبح از سقوط #بورس تا مرز سکته پیش میرود. کسی از حال و روز آنها که در سقوط بورس زندگیشان متلاشی شد آماری دارد؟
قصدم دفاع از طماعهای فرصتطلب نیست اما بسیاری از آنها که در بورس زمین خوردند میخواستند پای اضافی قرض بگیرند تا سریعتر بدوند. تا خورده نشوند.
◾️این بیثباتی اقتصادی، این شب خوابیدن و صبح چند برابر شدن قیمتها، این جهش ترسناک بهای زمین و مسکن و اجاره و خودرو و مواد غذایی، این آب شدن ارزش پول ملی، این هر روز بیدار شدن و یک نفس دویدن و شب تنِ خسته و افسرده را به رختخواب کشاندن، مگر مجال زندگی هم به آدم میدهد که کسی بخواهد به آینده فکر کند، دست کسی را بگیرد و توی زندگیاش بیاورد، فرزندی اضافه کند، لبخندی ذخیره کند؟
◾️تا روزی که #ثبات به یک کلیدواژه طلایی در سیاست و اقتصاد و اجتماع تبدیل نشود و جای تصمیمات فردی هیجانزده و حزبی و جناحی را نگیرد، #زندگی معنایی ندارد، ممکن است زنده بمانیم اما زندگی نمیکنیم. فقط هر روز صبح باید سریعتر بدویم تا خورده نشویم ... همین!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️بِکش بِکش به مثابه ورزش ملی!
✍ احسان محمدی
به این جملات نگاه کنید:
↙️ وقتی برای تدفین #شجریان جمع میشدید #مرغ سحر_میخوندید ایراد نداشت، حالا ما رفتیم سخنرانی استاد #رائفیپور ایراد داره؟
↙️ فقط شمال رفتن ما کرونا پخش میکنه، اینکه شما مراسم مذهبی میگیرید دور هم جمع میشید کرونا بهتون احترام میذاره کاریتون نداره؟
↙️ چطور مسابقات کُشتی مشکل نداشت، جودو مشکل داره؟
↙️ وقتی نمایندههای خودتون مجلس بودن، اونوقت اعتراض نمیکردین، الان هم حق اعتراض ندارید!
↙️ چطور خودتون مهمون داشتید سر و صدا می کردید اون وقت فرهنگ آپارتماننشینی مهم نبود حالا مهمه؟ باید تحمل کنید چون الان نوبت ماست و ...
◾️این لجبازی و بِکش بِکش ملی نهایت ندارد. مثل چرخه انتقام است، دیگران را به بخشش دعوت میکنیم اما خودمان تا انتقام نگیریم آراممان نمیگیرد.
اینجا برخلاف تصور و توهمی که از بحث عقلانی و حق به جانب بودن داریم، رسماً عقل را به تعطیلات فرستادهایم. از موضعی دفاع میکنیم که میدانیم غلط است اما نباید کوتاه بیاییم چون طرف مقابل «پر رو» میشود و حالا که ما زورمان میرسد چرا اسبمان را نتازانیم؟
◾️اینکه مردم رفتار مقابله به مثل را از ملوکشان یاد گرفتهاند یا نه بحث مفصل و بینتیجهای است. اینجا قرار نیست بحثها به نتیجه برسد چون بر همگان واضح و مبرهن است که حق کاملاً با ماست و طرف مقابل است که متوجه این حقیقت آشکار نمیشود اما این چرخه باطل همه را سرانجام به نابودی میکشاند. اگر آدمهای عاقلی از دو طرف ماجرا با قاطعیت ورود نکنند و جلوی این بکش بکش بیحاصل را نگیرند.
◾️15 اسفند سال پیش یعنی دو هفته بعد از علنی شدن کرونا یادداشتی نوشتم با عنوان «چرا ما ایرانیها از لجبازی لذت میبریم؟» با گذشت 9 ماه از کرونا هنوز هم، واژه به واژه حرف همان است.این که «امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم!» حتی اگر به این دیوار سنگ بزنیم و فکر کنیم پشت آن شهری است که آدمها با عقل تصمیم میگیرند نه صرفاً برای خنک شدن دل!
◾️قصد داوری و حق با چه و که است را ندارم، وسط این کُشتار روزانه و خزیدن کنج خانهها و گریختن از هم مگر دل و دماغی برای قضاوت مانده؟ آدمها در دستههای صدتایی میمیرند، کسانی در به در دارو هستند، عدهای با وحشت مدام الکل به دست و صورت میزنند و کسانی هم بیتوجه به فاجعهای که دارد رخ میدهد مشغول بِکش بِکشهای کودکانه سیاسی و ورزشی و اجتماعی هستند که به بکُش بکُش ختم میشود!
⛔️ «منصفانهتر بود که هر کس تاوان #نفهمی خودش را میداد» ولی #کرونا به این آرزوهای منصفانه گوش نمیدهد و #چنگیزوار در حال تاخت و تاز است، ما وسط این بکش بکشها که به ورزش ملی تبدیل شده نوبت زوال خود را به نظاره نشستهایم!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
به این جملات نگاه کنید:
↙️ وقتی برای تدفین #شجریان جمع میشدید #مرغ سحر_میخوندید ایراد نداشت، حالا ما رفتیم سخنرانی استاد #رائفیپور ایراد داره؟
↙️ فقط شمال رفتن ما کرونا پخش میکنه، اینکه شما مراسم مذهبی میگیرید دور هم جمع میشید کرونا بهتون احترام میذاره کاریتون نداره؟
↙️ چطور مسابقات کُشتی مشکل نداشت، جودو مشکل داره؟
↙️ وقتی نمایندههای خودتون مجلس بودن، اونوقت اعتراض نمیکردین، الان هم حق اعتراض ندارید!
↙️ چطور خودتون مهمون داشتید سر و صدا می کردید اون وقت فرهنگ آپارتماننشینی مهم نبود حالا مهمه؟ باید تحمل کنید چون الان نوبت ماست و ...
◾️این لجبازی و بِکش بِکش ملی نهایت ندارد. مثل چرخه انتقام است، دیگران را به بخشش دعوت میکنیم اما خودمان تا انتقام نگیریم آراممان نمیگیرد.
اینجا برخلاف تصور و توهمی که از بحث عقلانی و حق به جانب بودن داریم، رسماً عقل را به تعطیلات فرستادهایم. از موضعی دفاع میکنیم که میدانیم غلط است اما نباید کوتاه بیاییم چون طرف مقابل «پر رو» میشود و حالا که ما زورمان میرسد چرا اسبمان را نتازانیم؟
◾️اینکه مردم رفتار مقابله به مثل را از ملوکشان یاد گرفتهاند یا نه بحث مفصل و بینتیجهای است. اینجا قرار نیست بحثها به نتیجه برسد چون بر همگان واضح و مبرهن است که حق کاملاً با ماست و طرف مقابل است که متوجه این حقیقت آشکار نمیشود اما این چرخه باطل همه را سرانجام به نابودی میکشاند. اگر آدمهای عاقلی از دو طرف ماجرا با قاطعیت ورود نکنند و جلوی این بکش بکش بیحاصل را نگیرند.
◾️15 اسفند سال پیش یعنی دو هفته بعد از علنی شدن کرونا یادداشتی نوشتم با عنوان «چرا ما ایرانیها از لجبازی لذت میبریم؟» با گذشت 9 ماه از کرونا هنوز هم، واژه به واژه حرف همان است.این که «امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم!» حتی اگر به این دیوار سنگ بزنیم و فکر کنیم پشت آن شهری است که آدمها با عقل تصمیم میگیرند نه صرفاً برای خنک شدن دل!
◾️قصد داوری و حق با چه و که است را ندارم، وسط این کُشتار روزانه و خزیدن کنج خانهها و گریختن از هم مگر دل و دماغی برای قضاوت مانده؟ آدمها در دستههای صدتایی میمیرند، کسانی در به در دارو هستند، عدهای با وحشت مدام الکل به دست و صورت میزنند و کسانی هم بیتوجه به فاجعهای که دارد رخ میدهد مشغول بِکش بِکشهای کودکانه سیاسی و ورزشی و اجتماعی هستند که به بکُش بکُش ختم میشود!
⛔️ «منصفانهتر بود که هر کس تاوان #نفهمی خودش را میداد» ولی #کرونا به این آرزوهای منصفانه گوش نمیدهد و #چنگیزوار در حال تاخت و تاز است، ما وسط این بکش بکشها که به ورزش ملی تبدیل شده نوبت زوال خود را به نظاره نشستهایم!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
عصر ايران
چرا ما ایرانیها از لجبازی لذت میبریم؟
وقتی چند ویدئو از کسانی دستم رسید که به لیسندگان اماکن مذهبی شهرت یافتند ... نوعی لجبازی پررنگ دیدم.
🗳 از فرق بیرجند و بجنورد تا کارشناسی انتخابات آمریکا!
✍️ احسان محمدی
🗳 دل و دماغی نیست وگرنه میشود از حواشی هر انتخابات کتابی در آورد که دستکم بماند برای ثبت در تاریخ که چطور ما وسط بدترین لحظهها هم میتوانیم بهانه بسازیم برای خندیدن به خود، به دیگری و همین انگار میشود یک جان اضافه برای جان به در بردن از مهلکهها!
↙️ طرف تا دیروز فرق پنسیلوانیا و پنیسیلین رو نمیدونست حالا تحلیلگر آراء الکترال پنسیلوانیا شده!
↙️ طرف فرق بیرجند و بجنورد رو نمیدونه بعد شده کارشناس انتخابات آمریکا در حوزه آرا کارولینای جنوبی و ویرجینا!
↙️ این چند روز اینقد ایالتهای آمریکا رو نگاه کردم که بعد از انتخابات میتونم برم اونجا مسافرکشی!
↙️ تا هفته پیش کارشناس مسائل بورس بود و آموزش فیبوناچی در تحلیل تکنیکال بورس میداد، حالا شده کارشناس مسائل آمریکا و انتخابات و رای الکترال! انشالله کارولینای جنوبی بزنه به اون کمرتون!
🗳 فضای مجازی پر است از این واکنشها، از گیف و ویدئو تا دابسمش و فایل صوتی و ... هر کس دارد به شکلی حرفش را میزند. با همه انکارهای رسمی، مردم میدانند که انتخابات آمریکا در #مینهسوتا و #نوادا و #ویسکانسین روی قیمت پیاز و سیبزمینی و کمیاب شدن کره و پوشک هم اثر میگذارد. دلار به زبان اول جهان تبدیل شده، حتی اگر منصفانه نباشد باز هم حقیقت دارد.
اما آیا تحلیل انتخابات-به معنی حرف زدن در مورد آن- حق انحصاری یک عده است و دیگران فقط باید #گوش باشند؟ یعنی هیچ نگویند و صرفاً حرف متخصصان این حوزه را بشنوند؟ اگر کسی حرفی زد با طعنه و متلک دهانش را ببندیم؟
🗳 قرنها روال بر همین بود که عدهای اهل سواد و مطالعه بودند، میخواندند و بعد عصاره آن را به اطرافیان مشتاق منتقل میکردند. چند دهه قبل مردم در قهوهخانهها جمع میشدند و یک نفر که سواد داشت، اخبار را از #روزنامه میخواند، بقیه گوش می دادند و بعد میرفتند سراغ گاو و گوسفند یا مزرعه و باغ یا بقالی و کسب و کارشان. #رادیو که آمد هم قصه همین بود. وسع همه به خرید آن نمیرسید، کسانی در آن جعبه اخبار و تحلیلها را میخواندند و بقیه گوش میدادند!
🗳 اینترنت دنیا را عوض کرد و بعد شبکههای اجتماعی دنیا را از #تک_صدایی به سوی #همه_صدایی بُرد. قطعاً این شیوه هم بیضرر و تبعات نیست اما بهرحال هر عصری قصههای خودش را دارد، حالا به جای یک پیر دانا و حکیم عارف که همه چیز را میداند و زبان است و بقیه باید گوش باشند و مطیع، شهر شلوغی است که هر کس گوشهای بساطش را از کلمه و موسیقی تا عکس و ویدئو پهن کرده و مشتریان خودش را دارد.
🗳 #حق_انتخاب یکی از آرزوهای دیرین بشر بود و حالا دستکم در حوزه خبر بهره بردن از این حق به لطف ماهواره و روزنامه و کتاب و رادیو و شبکههای اجتماعی مهیا شده. فیلتر و سانسور هست، غلبه یک صدا بر صدای دیگر به لطف ضرب و زور یا رنگ و جلوهگری هست، اما اگر کسی اندکی هوش داشته باشد میتواند کالای خوب را هم پیدا کند و فرق بین تحلیلگری که با مهارت و زیرکی نگاه درست را بیان میکند و آن که با رندی و شیادی دروغ میپراکند یا صرفاً محض شوخی و سرگرمی مزهای میپراند را بفهمد.
🗳 این #دیکتاتور همیشه فعال درونمان را کمی رام کنیم. دیگران هم حق دارند حرفشان را در شبکههای اجتماعی بزنند. این که دیگر تلویزیون یا رسانههای رسمی نیست که شاکی باشیم چرا فقط یک عده با یک نگرش خاص حق و فرصت بیان نظراتشان را دارند.
ببینیم و بشنویم و اگر نمیپسندیم بگذریم. برای اثبات خوب بودن، برحق بودن نظر یا کارشناس بودنمان لازم نیست دهان دیگران را ببندیم، کافی است حرف، نگاه و تحلیل درست را ارائه دهیم.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
🗳 دل و دماغی نیست وگرنه میشود از حواشی هر انتخابات کتابی در آورد که دستکم بماند برای ثبت در تاریخ که چطور ما وسط بدترین لحظهها هم میتوانیم بهانه بسازیم برای خندیدن به خود، به دیگری و همین انگار میشود یک جان اضافه برای جان به در بردن از مهلکهها!
↙️ طرف تا دیروز فرق پنسیلوانیا و پنیسیلین رو نمیدونست حالا تحلیلگر آراء الکترال پنسیلوانیا شده!
↙️ طرف فرق بیرجند و بجنورد رو نمیدونه بعد شده کارشناس انتخابات آمریکا در حوزه آرا کارولینای جنوبی و ویرجینا!
↙️ این چند روز اینقد ایالتهای آمریکا رو نگاه کردم که بعد از انتخابات میتونم برم اونجا مسافرکشی!
↙️ تا هفته پیش کارشناس مسائل بورس بود و آموزش فیبوناچی در تحلیل تکنیکال بورس میداد، حالا شده کارشناس مسائل آمریکا و انتخابات و رای الکترال! انشالله کارولینای جنوبی بزنه به اون کمرتون!
🗳 فضای مجازی پر است از این واکنشها، از گیف و ویدئو تا دابسمش و فایل صوتی و ... هر کس دارد به شکلی حرفش را میزند. با همه انکارهای رسمی، مردم میدانند که انتخابات آمریکا در #مینهسوتا و #نوادا و #ویسکانسین روی قیمت پیاز و سیبزمینی و کمیاب شدن کره و پوشک هم اثر میگذارد. دلار به زبان اول جهان تبدیل شده، حتی اگر منصفانه نباشد باز هم حقیقت دارد.
اما آیا تحلیل انتخابات-به معنی حرف زدن در مورد آن- حق انحصاری یک عده است و دیگران فقط باید #گوش باشند؟ یعنی هیچ نگویند و صرفاً حرف متخصصان این حوزه را بشنوند؟ اگر کسی حرفی زد با طعنه و متلک دهانش را ببندیم؟
🗳 قرنها روال بر همین بود که عدهای اهل سواد و مطالعه بودند، میخواندند و بعد عصاره آن را به اطرافیان مشتاق منتقل میکردند. چند دهه قبل مردم در قهوهخانهها جمع میشدند و یک نفر که سواد داشت، اخبار را از #روزنامه میخواند، بقیه گوش می دادند و بعد میرفتند سراغ گاو و گوسفند یا مزرعه و باغ یا بقالی و کسب و کارشان. #رادیو که آمد هم قصه همین بود. وسع همه به خرید آن نمیرسید، کسانی در آن جعبه اخبار و تحلیلها را میخواندند و بقیه گوش میدادند!
🗳 اینترنت دنیا را عوض کرد و بعد شبکههای اجتماعی دنیا را از #تک_صدایی به سوی #همه_صدایی بُرد. قطعاً این شیوه هم بیضرر و تبعات نیست اما بهرحال هر عصری قصههای خودش را دارد، حالا به جای یک پیر دانا و حکیم عارف که همه چیز را میداند و زبان است و بقیه باید گوش باشند و مطیع، شهر شلوغی است که هر کس گوشهای بساطش را از کلمه و موسیقی تا عکس و ویدئو پهن کرده و مشتریان خودش را دارد.
🗳 #حق_انتخاب یکی از آرزوهای دیرین بشر بود و حالا دستکم در حوزه خبر بهره بردن از این حق به لطف ماهواره و روزنامه و کتاب و رادیو و شبکههای اجتماعی مهیا شده. فیلتر و سانسور هست، غلبه یک صدا بر صدای دیگر به لطف ضرب و زور یا رنگ و جلوهگری هست، اما اگر کسی اندکی هوش داشته باشد میتواند کالای خوب را هم پیدا کند و فرق بین تحلیلگری که با مهارت و زیرکی نگاه درست را بیان میکند و آن که با رندی و شیادی دروغ میپراکند یا صرفاً محض شوخی و سرگرمی مزهای میپراند را بفهمد.
🗳 این #دیکتاتور همیشه فعال درونمان را کمی رام کنیم. دیگران هم حق دارند حرفشان را در شبکههای اجتماعی بزنند. این که دیگر تلویزیون یا رسانههای رسمی نیست که شاکی باشیم چرا فقط یک عده با یک نگرش خاص حق و فرصت بیان نظراتشان را دارند.
ببینیم و بشنویم و اگر نمیپسندیم بگذریم. برای اثبات خوب بودن، برحق بودن نظر یا کارشناس بودنمان لازم نیست دهان دیگران را ببندیم، کافی است حرف، نگاه و تحلیل درست را ارائه دهیم.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🖐 از دست خدا تا دست «مهدی شیری»!
✍️ احسان محمدی
⚽️ شاید اگر مهدی شیری دستش را بلند نمیکرد و جونیور نگرائو با یک برگردان گلی رویایی به پرسپولیس میزد، آن وقت هواداران این تیم میگفتند کاش پنالتی میداد و نمیگذاشت این گل روحیه خرابکن به ثمر برسد ولی فوتبال است و همین اماها و اگرها که البته معمولاً سهم ما ایرانیها میشود!
⚽️ پرسپولیس 2-1 مقابل اولسان کره جنوبی شکست خورد تا کماکان در حسرت این جام آسیایی بماند و هواداران این تیم که در سه سال، دو بار نایب قهرمان آسیا شدند، متلکهای گزنده رفقای استقلالیشان را بشنوند که دیروز تیمشان مقابل تیم پانزدهم جدول لیگبرتر مساوی کرد و در جدول پائینتر از گلگهر ایستاد.
چند نکته:
↙️ دو خطای پنالتی که هدیه کردیم آنقدر بد، ناشیانه و کمرشکن بود که زانوی هوادار را در خانه سست کرد چه رسد به بازیکن درون زمین! احمد نوراللهی با خرواری تجربه و سابقه بستن بازوبند به بازو، در حالیکه بازیکن حریف پشت به دروازه بود و موقعیتی نداشت و تنها چند ثانیه مانده بود که بازی در نیمه اول تمام شود پنالتی کودکانهای داد.
آرژانتینیها اگر مارادونایی داشتند که با دست خدا برایشان گل زد، پرسپولیسیها هم مهدی شیری داشتند که اسپک زد! فینال لیگ قهرمانان آسیا جای این شوخیهای محلی نیست. ضربه بازیکنان پرسپولیس شبیه شلیک به شقیقه خود بود!
↙️همه میدانستند که جونیور نگرائو تمامکننده اصلی اولسان است ولی او در این بازی هر وقت اراده کرد سر زد و پنالتی دوم محصول جاگیری درست پشت سر شیری بود. یعنی انگار شیری مسئول یارگیری بازیکنی شده بود که 20 سانتیمتر قدش بلندتر بود. شجاع خلیلزاده با رفتنش از پرسپولیس ضربه کاری به این تیم زد. او برای مهار بازیکنانی از این دست روی زمین و هوا مفید بود.
↙️ «تقصیر داور بود» یک قرص مسکن ساخت وطن است که از خوردن آن نه حال کسی خوب میشود و نه نتیجهای برمیگردد. بزرگنمایی خطاهای داور سالهاست در همه عرصهها رخ میدهد. عادت داریم آنقدر بادش کنیم تا اشتباهات و خطاهای خودمان به چشم نیاید. در میان مقصران این شکست، داور بازی یکی از کم گناهترینها بود. به جای نفرین کردن VAR زمینهای فوتبال را به آن تجهیز کنیم تا بازیکنان فکر نکنند داورها کور هستند!
↙️این افسانههای ملی-محلی را بگذاریم کنار. خسته نمیشویم از این بهانهجوییهای مکرر؟ شادی پس از گل عیسی آلکثیر ناشیانه بود. بیاطلاعی از حساسیت به نژادپرستی دلیل کافی برای گریختن از مجازات نیست. او شدید و سختگیرانه جریمه شد.
برنامه فوتبال برتر او را دعوت کرده و درست همان عکسی که باعث محرومیت شده را در ابعاد غولآسا پشت سرش نشان میدهند! دست از لجبازیهای کودکانه برداریم، راهش نفوذ در AFC و کسب کُرسی است نه این کارها که فقط مصرف داخلی دارد. واقعاً فکر میکنید الان مدیران AFC نشستهاند و دارند فوتبال برتر میبینند و شما با این کار خرد و خاکشیرشان کردید؟
↙️علی پروین سیسال پیش بعد از قهرمانی در پکن و در توصیف شتاب گرفتن فوتبال شرق آسیا گفت «ما با موتور گازی حرکت میکنیم و اونا جت!» به جز دقایقی که پرسپولیس به صورت غریزی حمله میکرد و کرهایها هوشمندانه دفاع میکردند و اتفاقاً با چند بازیکن در پی زدن گل سوم بودند، فوتبالمان با هم قابل مقایسه نبود. پرسپولیس 8 بار صاحب کرنر شد اما دریغ از یک ضربه موثر به سمت چارچوب.
↙️ بدون تعصب به حرکات ترکیبی، سرعت انتقال بازی، سبک ضربه زدن بازیکنان اولسان به توپ و مهارتشان در تنظیم ریتم بازی آنها نگاه کنید. فوتبال شرق آسیا از ما گذر کرده. با ضرب و زور و دعا و غیرت و تعصب و ...نمیشود همیشه همه تیمها را برد. بازی 3-0 ژاپن مقابل تیم ملی را حتی با کیروش از ذهن بگذارنید. ما هنوز اسیر هیجان میشویم. به کیفیت لیگمان نگاه کنید. تازه این بهترین تیم چهارسال اخیرمان بود.
↙️ پرسپولیس تلاش کرد اما تیم برتر نبودیم. پرسپولیس با این شیوه حتی در لیگ شلخته خودمان به نفت مسجدسلیمان هم گل نزد. تیم در خلق موقعیت مشکل دارد. چه در لیگ و چه فینال آسیا.
این تیم پارسال در لیگ برتر دقیقه 92 به گلگهر گل زد و یک دقیقه بعد گل خورد، در جام حذفی مقابل استقلال در آخرین دقایق پیش افتاد و باز چند ثانیه بعد گل مساوی را خورد و در پنالتی باخت. نقدها وارد است، همانطور که عدم تعویض بازیکنانی که بیش از حد دویدند را میشود یک خطای تاکتیکی عنوان کرد. با این همه تیمی که با رفتن بیرانوند، علیپور، ترابی، شجاع و ... کاملاً متحول شده، دست مریزاد دارد.
↙️ شکست تلخ است ولی برای قهرمانی در آسیا به جای تحقیر AFC و تلاش برای کشف دستهای پنهان باید خودمان را ارتقا دهیم. لیگ برترمان و البته کیفیت بازیکنانمان تا در لحظههای زیر فشار قرار گرفتن، مثل آماتورهای زمین خاکی عمل نکنند.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
⚽️ شاید اگر مهدی شیری دستش را بلند نمیکرد و جونیور نگرائو با یک برگردان گلی رویایی به پرسپولیس میزد، آن وقت هواداران این تیم میگفتند کاش پنالتی میداد و نمیگذاشت این گل روحیه خرابکن به ثمر برسد ولی فوتبال است و همین اماها و اگرها که البته معمولاً سهم ما ایرانیها میشود!
⚽️ پرسپولیس 2-1 مقابل اولسان کره جنوبی شکست خورد تا کماکان در حسرت این جام آسیایی بماند و هواداران این تیم که در سه سال، دو بار نایب قهرمان آسیا شدند، متلکهای گزنده رفقای استقلالیشان را بشنوند که دیروز تیمشان مقابل تیم پانزدهم جدول لیگبرتر مساوی کرد و در جدول پائینتر از گلگهر ایستاد.
چند نکته:
↙️ دو خطای پنالتی که هدیه کردیم آنقدر بد، ناشیانه و کمرشکن بود که زانوی هوادار را در خانه سست کرد چه رسد به بازیکن درون زمین! احمد نوراللهی با خرواری تجربه و سابقه بستن بازوبند به بازو، در حالیکه بازیکن حریف پشت به دروازه بود و موقعیتی نداشت و تنها چند ثانیه مانده بود که بازی در نیمه اول تمام شود پنالتی کودکانهای داد.
آرژانتینیها اگر مارادونایی داشتند که با دست خدا برایشان گل زد، پرسپولیسیها هم مهدی شیری داشتند که اسپک زد! فینال لیگ قهرمانان آسیا جای این شوخیهای محلی نیست. ضربه بازیکنان پرسپولیس شبیه شلیک به شقیقه خود بود!
↙️همه میدانستند که جونیور نگرائو تمامکننده اصلی اولسان است ولی او در این بازی هر وقت اراده کرد سر زد و پنالتی دوم محصول جاگیری درست پشت سر شیری بود. یعنی انگار شیری مسئول یارگیری بازیکنی شده بود که 20 سانتیمتر قدش بلندتر بود. شجاع خلیلزاده با رفتنش از پرسپولیس ضربه کاری به این تیم زد. او برای مهار بازیکنانی از این دست روی زمین و هوا مفید بود.
↙️ «تقصیر داور بود» یک قرص مسکن ساخت وطن است که از خوردن آن نه حال کسی خوب میشود و نه نتیجهای برمیگردد. بزرگنمایی خطاهای داور سالهاست در همه عرصهها رخ میدهد. عادت داریم آنقدر بادش کنیم تا اشتباهات و خطاهای خودمان به چشم نیاید. در میان مقصران این شکست، داور بازی یکی از کم گناهترینها بود. به جای نفرین کردن VAR زمینهای فوتبال را به آن تجهیز کنیم تا بازیکنان فکر نکنند داورها کور هستند!
↙️این افسانههای ملی-محلی را بگذاریم کنار. خسته نمیشویم از این بهانهجوییهای مکرر؟ شادی پس از گل عیسی آلکثیر ناشیانه بود. بیاطلاعی از حساسیت به نژادپرستی دلیل کافی برای گریختن از مجازات نیست. او شدید و سختگیرانه جریمه شد.
برنامه فوتبال برتر او را دعوت کرده و درست همان عکسی که باعث محرومیت شده را در ابعاد غولآسا پشت سرش نشان میدهند! دست از لجبازیهای کودکانه برداریم، راهش نفوذ در AFC و کسب کُرسی است نه این کارها که فقط مصرف داخلی دارد. واقعاً فکر میکنید الان مدیران AFC نشستهاند و دارند فوتبال برتر میبینند و شما با این کار خرد و خاکشیرشان کردید؟
↙️علی پروین سیسال پیش بعد از قهرمانی در پکن و در توصیف شتاب گرفتن فوتبال شرق آسیا گفت «ما با موتور گازی حرکت میکنیم و اونا جت!» به جز دقایقی که پرسپولیس به صورت غریزی حمله میکرد و کرهایها هوشمندانه دفاع میکردند و اتفاقاً با چند بازیکن در پی زدن گل سوم بودند، فوتبالمان با هم قابل مقایسه نبود. پرسپولیس 8 بار صاحب کرنر شد اما دریغ از یک ضربه موثر به سمت چارچوب.
↙️ بدون تعصب به حرکات ترکیبی، سرعت انتقال بازی، سبک ضربه زدن بازیکنان اولسان به توپ و مهارتشان در تنظیم ریتم بازی آنها نگاه کنید. فوتبال شرق آسیا از ما گذر کرده. با ضرب و زور و دعا و غیرت و تعصب و ...نمیشود همیشه همه تیمها را برد. بازی 3-0 ژاپن مقابل تیم ملی را حتی با کیروش از ذهن بگذارنید. ما هنوز اسیر هیجان میشویم. به کیفیت لیگمان نگاه کنید. تازه این بهترین تیم چهارسال اخیرمان بود.
↙️ پرسپولیس تلاش کرد اما تیم برتر نبودیم. پرسپولیس با این شیوه حتی در لیگ شلخته خودمان به نفت مسجدسلیمان هم گل نزد. تیم در خلق موقعیت مشکل دارد. چه در لیگ و چه فینال آسیا.
این تیم پارسال در لیگ برتر دقیقه 92 به گلگهر گل زد و یک دقیقه بعد گل خورد، در جام حذفی مقابل استقلال در آخرین دقایق پیش افتاد و باز چند ثانیه بعد گل مساوی را خورد و در پنالتی باخت. نقدها وارد است، همانطور که عدم تعویض بازیکنانی که بیش از حد دویدند را میشود یک خطای تاکتیکی عنوان کرد. با این همه تیمی که با رفتن بیرانوند، علیپور، ترابی، شجاع و ... کاملاً متحول شده، دست مریزاد دارد.
↙️ شکست تلخ است ولی برای قهرمانی در آسیا به جای تحقیر AFC و تلاش برای کشف دستهای پنهان باید خودمان را ارتقا دهیم. لیگ برترمان و البته کیفیت بازیکنانمان تا در لحظههای زیر فشار قرار گرفتن، مثل آماتورهای زمین خاکی عمل نکنند.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🥇 برای جواد فروغی، آرش تیراندازی ایران
✍️ احسان محمدی
🥇با حضور چینیهایی که سالهاست مدالهای تیراندازی جهان و المپیک را میزنند زیر بغل و به خانه میروند چه کسی فکرش را میکرد که جواد فروغی از ایران مدال طلای تپانچه 10 متر را با اقتدار به نام ایران سند بزند؟ هیچکس!
🥇 همانطور که وقتی در گرمای 50 درجه خردادماه دهلران ما پیاده به سمت دبیرستان امام خمینی(ره) میرفتیم فکرش را هم نمیکردیم که جواد با آن چشمهای درشت و پوست آفتابسوخته تیرانداز تیم ملی بشود! ما؟ تیم ملی؟
دهلران را همین الان هم به سختی میشود روی نقشه پیدا کرد چه رسد به میانه دهه 70 که مردم هنوز داشتند آجر روی آجر میگذاشتند تا شهری که از جنگ هزار تکه شده بود را دوباره بسازند.
🥇 بعید میدانم آن روزها شهر جمعیتی بیشتر از 10 هزار نفر داشت. دبیرستان امام خمینی(ره) تنها دبیرستان شهر بود و ما آخرین نسل نظام قدیم بودیم. با جواد فروغی رشته علوم تجربی میخواندیم. همکلاسی کمحرفی که البته شیطنتهای زیرپوستی خودش را داشت.
قاری قرآن بود و میرفت سر صف و چند باری هم گروه سرود بودیم. خیلی اهل ورزش نبود. دستکم در قیاس با ما که از هر فرصتی استفاده میکردیم که برویم سراغ فوتبال و زیر آفتاب آنقدر بازی میکردیم که سیاه و کبود میشدیم. جواد همین بود که هست. کم حرف، با اعتقادات مذهبی و برخاسته از خانوادهای سختی کشیده و محروم اما محترم و شریف.
🥇 دانشگاه راه ما را جدا کرد. جواد رفت پرستاری خواند تا اینکه یک روز اتفاقی در اخبار عکسش را دیدم. شاید 18 سال بعد. چقدر خوشحال شدم که بالاخره از آن نسل یک نفر عضو تیم ملی شد. فوتبال نشد، تیراندازی. بالاخره یک نفر پرچم شهری که به واسطه مینهای باقیمانده هنوز از جنگ زخم میخورد را در ورزش بالا برده بود.
🥇جواد پرستار بیمارستان بقیةالله شده بود و کاملاً اتفاقی تیرانداز شد. خودش گفته: «تیراندازی را در طبقه منفی دو بیمارستان به صورت کاملا اتفاقی شروع کردم. برای اولین بار سال ۸۹ یا ۹۰ بود که تپانچه بادی را به من نشان دادند تا تیراندازی کنم، در همان تجربه اول حدود امتیاز ۸۵ زدم و کسی که مسئول بود از من خواست تا پیگیر باشم. تشویق او باعث شد تا سراغ تیراندازی بروم و با مربگیری آقای خدابنده لو کارم را شروع کردم.»
🥇 و بالاخره صبح ظفر از راه رسید. در روزهایی که صدای گلولههای خوزستان را نمیشد انکار کرد و کمی آنطرفتر دهلران هم در تب گرمای شدید و کمآبی میسوخت جواد فروغی تپانچه را دستش گرفت، آرش کمانگیر شد تا نشان بدهد هر شلیکی بد نیست.
جواد فروغی مدال طلای المپیک را برای ایران آورد. رکورد المپیک را هم شکست. یک شگفتی تمام عیار اما نه اتفاقی. کسب مدال در این رشته با حضور رقبای درجه اول هرگز محصول یک شلیک اتفاقی نیست. جواد با اقتدار همه را کنار زد تا ایران اول شود.
🥇 همان موقع که تپانچه را برمیداشت، گلولهای در آن میگذاشت چشمم به چفیهاش بود که پهن کرده بود. وقتی به تیر آخر بوسه زد، وقتی بعد از قهرمانی چفیه را پهن کرد، با همان آرامش و وقار. او به چیزی تظاهر نمیکند. باور قلبی و اعتقادات عمیق خودش را دارد.
سجده شکر کرد و بعد موجی از شادی در کشور پیچید. چیزی که به آن نیاز داشتیم. مثل آب برای خوزستان. وقتی قرار شد روی سکو برود همان جوادی شد که ما در کلاس میشناختیم، با همان شیطنت زیر پوستاش. پرید روی سکو و انگار همه ما با او پریدیم روی سکو. همه ما در ایران، همه ما همکلاسیهایش در دهلران که سر به سرش میگذاشتیم. همه مردم شهری که هنوز رنجور است و دردکشیده.
🥇 ایران پر از ستارههایی مثل جواد است. عاشق وطن، ایستاده روی سکو با سلام به پرچم، برخاسته از خاکستر و حالا مایه مباهات. کاش الماسهای خاکگرفته ایران را بیشتر کشف کنند.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
🥇با حضور چینیهایی که سالهاست مدالهای تیراندازی جهان و المپیک را میزنند زیر بغل و به خانه میروند چه کسی فکرش را میکرد که جواد فروغی از ایران مدال طلای تپانچه 10 متر را با اقتدار به نام ایران سند بزند؟ هیچکس!
🥇 همانطور که وقتی در گرمای 50 درجه خردادماه دهلران ما پیاده به سمت دبیرستان امام خمینی(ره) میرفتیم فکرش را هم نمیکردیم که جواد با آن چشمهای درشت و پوست آفتابسوخته تیرانداز تیم ملی بشود! ما؟ تیم ملی؟
دهلران را همین الان هم به سختی میشود روی نقشه پیدا کرد چه رسد به میانه دهه 70 که مردم هنوز داشتند آجر روی آجر میگذاشتند تا شهری که از جنگ هزار تکه شده بود را دوباره بسازند.
🥇 بعید میدانم آن روزها شهر جمعیتی بیشتر از 10 هزار نفر داشت. دبیرستان امام خمینی(ره) تنها دبیرستان شهر بود و ما آخرین نسل نظام قدیم بودیم. با جواد فروغی رشته علوم تجربی میخواندیم. همکلاسی کمحرفی که البته شیطنتهای زیرپوستی خودش را داشت.
قاری قرآن بود و میرفت سر صف و چند باری هم گروه سرود بودیم. خیلی اهل ورزش نبود. دستکم در قیاس با ما که از هر فرصتی استفاده میکردیم که برویم سراغ فوتبال و زیر آفتاب آنقدر بازی میکردیم که سیاه و کبود میشدیم. جواد همین بود که هست. کم حرف، با اعتقادات مذهبی و برخاسته از خانوادهای سختی کشیده و محروم اما محترم و شریف.
🥇 دانشگاه راه ما را جدا کرد. جواد رفت پرستاری خواند تا اینکه یک روز اتفاقی در اخبار عکسش را دیدم. شاید 18 سال بعد. چقدر خوشحال شدم که بالاخره از آن نسل یک نفر عضو تیم ملی شد. فوتبال نشد، تیراندازی. بالاخره یک نفر پرچم شهری که به واسطه مینهای باقیمانده هنوز از جنگ زخم میخورد را در ورزش بالا برده بود.
🥇جواد پرستار بیمارستان بقیةالله شده بود و کاملاً اتفاقی تیرانداز شد. خودش گفته: «تیراندازی را در طبقه منفی دو بیمارستان به صورت کاملا اتفاقی شروع کردم. برای اولین بار سال ۸۹ یا ۹۰ بود که تپانچه بادی را به من نشان دادند تا تیراندازی کنم، در همان تجربه اول حدود امتیاز ۸۵ زدم و کسی که مسئول بود از من خواست تا پیگیر باشم. تشویق او باعث شد تا سراغ تیراندازی بروم و با مربگیری آقای خدابنده لو کارم را شروع کردم.»
🥇 و بالاخره صبح ظفر از راه رسید. در روزهایی که صدای گلولههای خوزستان را نمیشد انکار کرد و کمی آنطرفتر دهلران هم در تب گرمای شدید و کمآبی میسوخت جواد فروغی تپانچه را دستش گرفت، آرش کمانگیر شد تا نشان بدهد هر شلیکی بد نیست.
جواد فروغی مدال طلای المپیک را برای ایران آورد. رکورد المپیک را هم شکست. یک شگفتی تمام عیار اما نه اتفاقی. کسب مدال در این رشته با حضور رقبای درجه اول هرگز محصول یک شلیک اتفاقی نیست. جواد با اقتدار همه را کنار زد تا ایران اول شود.
🥇 همان موقع که تپانچه را برمیداشت، گلولهای در آن میگذاشت چشمم به چفیهاش بود که پهن کرده بود. وقتی به تیر آخر بوسه زد، وقتی بعد از قهرمانی چفیه را پهن کرد، با همان آرامش و وقار. او به چیزی تظاهر نمیکند. باور قلبی و اعتقادات عمیق خودش را دارد.
سجده شکر کرد و بعد موجی از شادی در کشور پیچید. چیزی که به آن نیاز داشتیم. مثل آب برای خوزستان. وقتی قرار شد روی سکو برود همان جوادی شد که ما در کلاس میشناختیم، با همان شیطنت زیر پوستاش. پرید روی سکو و انگار همه ما با او پریدیم روی سکو. همه ما در ایران، همه ما همکلاسیهایش در دهلران که سر به سرش میگذاشتیم. همه مردم شهری که هنوز رنجور است و دردکشیده.
🥇 ایران پر از ستارههایی مثل جواد است. عاشق وطن، ایستاده روی سکو با سلام به پرچم، برخاسته از خاکستر و حالا مایه مباهات. کاش الماسهای خاکگرفته ایران را بیشتر کشف کنند.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🥈آخ! حسن یزدانی، نقره به تو نمیآید ...
✍️ احسان محمدی
◾️دلم میخواهد بنویسم در ورزشی مثل کُشتی مساوی وجود ندارد، یک روز پیروز میشوی و یک روز شکست میخوری و نباید از شکست «حسن یزدانی» ناراحت باشیم. به هرحال مدال نقرۀ المپیک هم ارزشمند است و آینده از آنِ اوست. باید به المپیک بعدی نگاه کرد و ...
اما دروغ چرا! از لحظهای که «دیوید تیلور» خم حسن را گرفت و او را روی زمین کوبید و مدال طلایی که کف دستش بود را قاپید شقیقههایم درد میکند. مدام آن چند ثانیه جلوی چشمم میآید و رنج میکشم.
◾️با آنکه یادم میآید چطور در فینال المپیک ریو وقتی از انور گدیف عقب بود و در هفت ثانیه آخر امتیاز ششم را گرفت و پیروز شد و طلا را به ایران آورد و ورزش قهرمانی همین است و ... همه این حرفها را خودم بلدم اما از آن شبهایی است که لالایی بلدم اما خوابم نمیبرد.
◾️ برخلاف جمع کثیری که تنها در خلال المپیک هوادار ورزشکاران میشوند و بعد از آن میروند پی زندگیشان، ورزش بخش بزرگی از زندگی من است. برای همین این برایم فقط یک مسابقه نبود، یادآور شکست رسول خادم در عین شایستگی مقابل کوین جکسون در المپیک بارسلونا بود، شکست عباس جدیدی مقابل کرت انگل در آتلانتا، علیرضا حیدری مقابل کورتانیدزه در المپیک سیدنی، شکست تلخ علیرضا دبیر در المپیک آتن را یادم آورد.
یادآور حمید سوریان در المپیک ریو بود وقتی که با هفت امتیاز از حریف قزاقستانی جلو بود و ضربه فنی شد و به سقف زل زد و ... یاد همه روزهایی که بعد از یک مسابقه ورزشی گفتیم «حیف شد. حیف!»
◾️با علم به اینکه دیوید تیلور یک جادوگر روی تشک است مسابقه را دیدم، یادم بود که 29 بهمن 1395 در کرمانشاه وقتی دو کشتیگیر روبروی هم قرار گرفتند و حسن وقت اول را برد، در وقت دوم تیلور چطور او را ضربه فنی کرد، میدانستم او چطور از سد دو غول هم وزنش یعنی کایل داک و جردن باروز گذشته و به المپیک آمده، میدانستم ...
اما آدم چطور این چیزها را به قلبش بگوید به ویژه وقتی کسی مثل حسن یزدانی یار توست که در این وزن یک پادشاه است، حریفان را چنان درو میکند که انگار کار واجبی دارد و نمیتواند صبر کند و 6 دقیقه کشتی بگیرد!
◾️ مسابقه برای ما خوب شروع شد. جلو افتادیم. نه با فن که با خروج حریف از تشک. حریف زیر گرفت و دو امتیازی شد. همان چیزی که از آن میترسیدیم. حریفان راه نفوذ به قلعه حسن یزدانی را پیدا کردهاند: زیر یک خم گرفتن. حسن یزدانی حمله کرد. اخطار و امتیاز برای ما.
حالا فقط 20 ثانیه مانده بود تا 3-2 ببریم اما یک لحظه انگار پلنگ جویبار کف کفشهایش به تشک چسبید، دیوید تیلور یورش برد، زیر گرفت، یزدانی خاک شد، غلامرضا محمدی توی سرش کوبید، ما قلبمان ایستاد و «شیر مادر و نان پدر حلالت» هادی عامل گزارشگر بازی توی دهانش ماسید ...
مسابقه را باختیم، مدال طلای المپیک از لای انگشتان حسن یزدانی لیز خورد و به اعماق اقیانوس رفت. نقره به تو نمیآید حسن یزدانی!
◾️ حالا همه کارشناس شدهایم. به شیوه کشتی گرفتن یزدانی، کوچ کردن مربیان، ضعف بدنسازی، فشار روانی بیش از حد روی شانههای پلنگ جویبار و ... ایراد میگیریم اما چیزی درست نمیشود. حتی اگر حق با ما باشد مدال طلا را به آمریکا بردند. چه روز تلخی بود. شکست پشت شکست.
◾️مادرم در هر حالی هوادار ورزشکاران آفریقایی بود. میگفت: «روله! اینا فقیرن، بذار مسابقه رو ببرن کمی خوشحال بشن!» اندوه عمیق ملی بعد از یک شکست ورزشی نشان میدهد ما هم «فقیرِ شادمانی» هستیم. «شادی دستهجمعی» که چند ساعت مصیبتهایمان یادمان برود وگرنه میدانم که یک مدال طلا نه واکسن میشود برای مبارزه با کرونا، نه نان برای ملت، نه آب برای خوزستان، نه ...
◾️چند روز دیگر اتفاقاتی میافتد که این غم را زیر موج خودش پنهان میکند و میگوییم «ما رو باش برای چی غصه میخوردیم!» پیشبینی تلخی است اما طولی نمیکشد ...
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
◾️دلم میخواهد بنویسم در ورزشی مثل کُشتی مساوی وجود ندارد، یک روز پیروز میشوی و یک روز شکست میخوری و نباید از شکست «حسن یزدانی» ناراحت باشیم. به هرحال مدال نقرۀ المپیک هم ارزشمند است و آینده از آنِ اوست. باید به المپیک بعدی نگاه کرد و ...
اما دروغ چرا! از لحظهای که «دیوید تیلور» خم حسن را گرفت و او را روی زمین کوبید و مدال طلایی که کف دستش بود را قاپید شقیقههایم درد میکند. مدام آن چند ثانیه جلوی چشمم میآید و رنج میکشم.
◾️با آنکه یادم میآید چطور در فینال المپیک ریو وقتی از انور گدیف عقب بود و در هفت ثانیه آخر امتیاز ششم را گرفت و پیروز شد و طلا را به ایران آورد و ورزش قهرمانی همین است و ... همه این حرفها را خودم بلدم اما از آن شبهایی است که لالایی بلدم اما خوابم نمیبرد.
◾️ برخلاف جمع کثیری که تنها در خلال المپیک هوادار ورزشکاران میشوند و بعد از آن میروند پی زندگیشان، ورزش بخش بزرگی از زندگی من است. برای همین این برایم فقط یک مسابقه نبود، یادآور شکست رسول خادم در عین شایستگی مقابل کوین جکسون در المپیک بارسلونا بود، شکست عباس جدیدی مقابل کرت انگل در آتلانتا، علیرضا حیدری مقابل کورتانیدزه در المپیک سیدنی، شکست تلخ علیرضا دبیر در المپیک آتن را یادم آورد.
یادآور حمید سوریان در المپیک ریو بود وقتی که با هفت امتیاز از حریف قزاقستانی جلو بود و ضربه فنی شد و به سقف زل زد و ... یاد همه روزهایی که بعد از یک مسابقه ورزشی گفتیم «حیف شد. حیف!»
◾️با علم به اینکه دیوید تیلور یک جادوگر روی تشک است مسابقه را دیدم، یادم بود که 29 بهمن 1395 در کرمانشاه وقتی دو کشتیگیر روبروی هم قرار گرفتند و حسن وقت اول را برد، در وقت دوم تیلور چطور او را ضربه فنی کرد، میدانستم او چطور از سد دو غول هم وزنش یعنی کایل داک و جردن باروز گذشته و به المپیک آمده، میدانستم ...
اما آدم چطور این چیزها را به قلبش بگوید به ویژه وقتی کسی مثل حسن یزدانی یار توست که در این وزن یک پادشاه است، حریفان را چنان درو میکند که انگار کار واجبی دارد و نمیتواند صبر کند و 6 دقیقه کشتی بگیرد!
◾️ مسابقه برای ما خوب شروع شد. جلو افتادیم. نه با فن که با خروج حریف از تشک. حریف زیر گرفت و دو امتیازی شد. همان چیزی که از آن میترسیدیم. حریفان راه نفوذ به قلعه حسن یزدانی را پیدا کردهاند: زیر یک خم گرفتن. حسن یزدانی حمله کرد. اخطار و امتیاز برای ما.
حالا فقط 20 ثانیه مانده بود تا 3-2 ببریم اما یک لحظه انگار پلنگ جویبار کف کفشهایش به تشک چسبید، دیوید تیلور یورش برد، زیر گرفت، یزدانی خاک شد، غلامرضا محمدی توی سرش کوبید، ما قلبمان ایستاد و «شیر مادر و نان پدر حلالت» هادی عامل گزارشگر بازی توی دهانش ماسید ...
مسابقه را باختیم، مدال طلای المپیک از لای انگشتان حسن یزدانی لیز خورد و به اعماق اقیانوس رفت. نقره به تو نمیآید حسن یزدانی!
◾️ حالا همه کارشناس شدهایم. به شیوه کشتی گرفتن یزدانی، کوچ کردن مربیان، ضعف بدنسازی، فشار روانی بیش از حد روی شانههای پلنگ جویبار و ... ایراد میگیریم اما چیزی درست نمیشود. حتی اگر حق با ما باشد مدال طلا را به آمریکا بردند. چه روز تلخی بود. شکست پشت شکست.
◾️مادرم در هر حالی هوادار ورزشکاران آفریقایی بود. میگفت: «روله! اینا فقیرن، بذار مسابقه رو ببرن کمی خوشحال بشن!» اندوه عمیق ملی بعد از یک شکست ورزشی نشان میدهد ما هم «فقیرِ شادمانی» هستیم. «شادی دستهجمعی» که چند ساعت مصیبتهایمان یادمان برود وگرنه میدانم که یک مدال طلا نه واکسن میشود برای مبارزه با کرونا، نه نان برای ملت، نه آب برای خوزستان، نه ...
◾️چند روز دیگر اتفاقاتی میافتد که این غم را زیر موج خودش پنهان میکند و میگوییم «ما رو باش برای چی غصه میخوردیم!» پیشبینی تلخی است اما طولی نمیکشد ...
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from روزنوشتهای احسان محمدی
🌎 اینجا آفریقا نیست، اما من یک غزالام!
✍ احسان محمدی
◾️ پانزده سال پیش زیر شیشۀ میز اتاق کارم این جمله را نوشته بودم: «هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع میکند یک غزال شروع به دویدن میکند و میداند سرعتش باید از یک شیر بیشتر باشد تا خورده نشود.
هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع میکند یک شیر شروع به دویدن میکند و میداند که باید سریعتر از آن غزال بدود تا از گرسنگی نمیرد».
◾️پانزده سال جوانتر بودم و #آینده انگار یک تصویر محو در افق بود. نوشته بودم که هر روز چشمم به آن بیفتد و توقف نکنم، بدوم.
حالا آن کاغذ زیر شیشه میزم نیست، در عوض تعداد غزالهایی که هر روز میدوند تا شیر #تورم آنها را نخورد بسیار بیشتر شده است. غزالهای کمامید، غزالهای خسته، غزالهای جان به لب آمده ... فقط میدوند.
غزالهایی که از نفس میافتند، جا میمانند، خورده میشوند.
◾️امیدوارم این مقایسه موجب خشم کارکنان پارک ملی سرنگیتی تانزانیا، غزالهای محترم، عالیجنابان شیر و برخی در داخل نشود اما غیر از این است که هر روز صبح بسیاری از ما برای فقیرتر نشدن، برای له نشدن زیر فشار تورم، برای بقا، برای بدهکار نشدن به بانکها و ... بیدار میشویم و شروع به دویدن میکنیم؟
اسم این کار هر چه هست «زندگی» نیست. تلاش برای «زنده ماندن» است.
◾️قصه، قصۀ اقتصاد است و زندگی. نیم قرن پیش تِد رابرت گِر، در کتابی تحتِ عنوانِ "چرا انسانها عصیان میکنند؟" نوشت، ریشۀ خشونت و عصیان، در به ستوهآمدگی، محرومیت و تجمیع عقدههاست.
◾️این بیثباتی اقتصادی خُردکننده است. آدمها را به ستوه آورده. دکتر محمود سریعالقلم در یادداشتی مینویسد طی ۲۵ سال نرخ تورم در کشوری مثل آلمان بین یک تا سه درصد بود. یعنی هم دولت و هم بخش خصوصی تکلیف خودشان را میدانند.
◾️در چنین فضایی کمتر کسی دنبال یک شبه ثروتمند شدن است. نه کسی از ترس گران شدن، #پوشک و #ربگوجه انبار میکند، نه در صف خرید دلار و پراید میایستد، نه شب با رؤیای میلیاردر شدن میخوابد، نه صبح از سقوط #بورس تا مرز سکته پیش میرود. کسی از حال و روز آنها که در سقوط بورس زندگیشان متلاشی شد آماری دارد؟
قصدم دفاع از طماعهای فرصتطلب نیست اما بسیاری از آنها که در بورس زمین خوردند میخواستند پای اضافی قرض بگیرند تا سریعتر بدوند. تا خورده نشوند.
◾️این بیثباتی اقتصادی، این شب خوابیدن و صبح چند برابر شدن قیمتها، این جهش ترسناک بهای زمین و مسکن و اجاره و خودرو و مواد غذایی، این آب شدن ارزش پول ملی، این هر روز بیدار شدن و یک نفس دویدن و شب تنِ خسته و افسرده را به رختخواب کشاندن، مگر مجال زندگی هم به آدم میدهد که کسی بخواهد به آینده فکر کند، دست کسی را بگیرد و توی زندگیاش بیاورد، فرزندی اضافه کند، لبخندی ذخیره کند؟
◾️تا روزی که #ثبات به یک کلیدواژه طلایی در سیاست و اقتصاد و اجتماع تبدیل نشود و جای تصمیمات فردی هیجانزده و حزبی و جناحی را نگیرد، #زندگی معنایی ندارد، ممکن است زنده بمانیم اما زندگی نمیکنیم. فقط هر روز صبح باید سریعتر بدویم تا خورده نشویم ... همین!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
◾️ پانزده سال پیش زیر شیشۀ میز اتاق کارم این جمله را نوشته بودم: «هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع میکند یک غزال شروع به دویدن میکند و میداند سرعتش باید از یک شیر بیشتر باشد تا خورده نشود.
هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع میکند یک شیر شروع به دویدن میکند و میداند که باید سریعتر از آن غزال بدود تا از گرسنگی نمیرد».
◾️پانزده سال جوانتر بودم و #آینده انگار یک تصویر محو در افق بود. نوشته بودم که هر روز چشمم به آن بیفتد و توقف نکنم، بدوم.
حالا آن کاغذ زیر شیشه میزم نیست، در عوض تعداد غزالهایی که هر روز میدوند تا شیر #تورم آنها را نخورد بسیار بیشتر شده است. غزالهای کمامید، غزالهای خسته، غزالهای جان به لب آمده ... فقط میدوند.
غزالهایی که از نفس میافتند، جا میمانند، خورده میشوند.
◾️امیدوارم این مقایسه موجب خشم کارکنان پارک ملی سرنگیتی تانزانیا، غزالهای محترم، عالیجنابان شیر و برخی در داخل نشود اما غیر از این است که هر روز صبح بسیاری از ما برای فقیرتر نشدن، برای له نشدن زیر فشار تورم، برای بقا، برای بدهکار نشدن به بانکها و ... بیدار میشویم و شروع به دویدن میکنیم؟
اسم این کار هر چه هست «زندگی» نیست. تلاش برای «زنده ماندن» است.
◾️قصه، قصۀ اقتصاد است و زندگی. نیم قرن پیش تِد رابرت گِر، در کتابی تحتِ عنوانِ "چرا انسانها عصیان میکنند؟" نوشت، ریشۀ خشونت و عصیان، در به ستوهآمدگی، محرومیت و تجمیع عقدههاست.
◾️این بیثباتی اقتصادی خُردکننده است. آدمها را به ستوه آورده. دکتر محمود سریعالقلم در یادداشتی مینویسد طی ۲۵ سال نرخ تورم در کشوری مثل آلمان بین یک تا سه درصد بود. یعنی هم دولت و هم بخش خصوصی تکلیف خودشان را میدانند.
◾️در چنین فضایی کمتر کسی دنبال یک شبه ثروتمند شدن است. نه کسی از ترس گران شدن، #پوشک و #ربگوجه انبار میکند، نه در صف خرید دلار و پراید میایستد، نه شب با رؤیای میلیاردر شدن میخوابد، نه صبح از سقوط #بورس تا مرز سکته پیش میرود. کسی از حال و روز آنها که در سقوط بورس زندگیشان متلاشی شد آماری دارد؟
قصدم دفاع از طماعهای فرصتطلب نیست اما بسیاری از آنها که در بورس زمین خوردند میخواستند پای اضافی قرض بگیرند تا سریعتر بدوند. تا خورده نشوند.
◾️این بیثباتی اقتصادی، این شب خوابیدن و صبح چند برابر شدن قیمتها، این جهش ترسناک بهای زمین و مسکن و اجاره و خودرو و مواد غذایی، این آب شدن ارزش پول ملی، این هر روز بیدار شدن و یک نفس دویدن و شب تنِ خسته و افسرده را به رختخواب کشاندن، مگر مجال زندگی هم به آدم میدهد که کسی بخواهد به آینده فکر کند، دست کسی را بگیرد و توی زندگیاش بیاورد، فرزندی اضافه کند، لبخندی ذخیره کند؟
◾️تا روزی که #ثبات به یک کلیدواژه طلایی در سیاست و اقتصاد و اجتماع تبدیل نشود و جای تصمیمات فردی هیجانزده و حزبی و جناحی را نگیرد، #زندگی معنایی ندارد، ممکن است زنده بمانیم اما زندگی نمیکنیم. فقط هر روز صبح باید سریعتر بدویم تا خورده نشویم ... همین!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🔟 نکته کوتاه در مورد فرهنگ مهمانی در عصر آپارتماننشینی
✍️ احسان محمدی
از آغاز کرونا تا امروز نه مهمانی رفتهام و نه میزبان مهمانی بودهایم اما این شرایط که ابدی نیست. تمام میشود و دوباره دور هم جمع میشویم.
در مورد مهمانی ایرانی میشود کتابها نوشت اما یادآوری این چند نکته در عصر آپارتماننشینی شاید خالی از ضرر نباشد. البته که بیشتر از این را خود شما بهتر میدانید.
1️⃣ قبل از آمدن مهمانها، محترمانه است پیشاپیش از همسایههای کناری به خاطر سر و صدای احتمالی عذرخواهی کنیم. اینطور به آنها هم یادآوری میکنیم که وقتی مهمان داشتند همین قاعده را رعایت کنند.
2️⃣ اگر در مجتمع زندگی میکنیم حتماً از قبل به نگهبانی دم در اطلاع بدهیم که مهمان داریم، مودبانه نیست که آنها را پشت در معطل نگهدارند، به ما زنگ بزنند تا برای ورود هماهنگ شود.
3️⃣ یکی از بدترین صحنهها کفشهای رها شده جلوی در واحد است. اگر میزبان هستیم وظیفه مرتب کردن کفشها با ماست، نه همسایهها.
4️⃣ اگر مهمانها بچه دارند از قبل برای سرگرم شدنشان نقشه داشته باشیم در غیراینصورت از بیقراری و سر و صدای آنها هم خودمان معذب میشویم، هم پدر و مادرشان و هم همسایهها. بازیهای دورهمی که کمترین سر و صدا را داشته باشد را طراحی کنیم.
5️⃣ «حالا یه شبه مگه چی میشه و همسایه باید تحمل کنه» توجیه مناسبی برای سر و صدا نیست، در واحدهای آپارتمانی که دیوارهایشان پوست پیازی شده، ممکن است یک همسایه بیمار باشد، به دلایل شغلی مجبور شود زود بخوابد، کودک داشته باشد و ... همسایهها را رعایت کنیم شاید ما را رعایت کنند.
6️⃣ صدای بلند موسیقی همیشه یکی از دلایل شکایت همسایههاست. کلانتریها تقریباً هر شب گزارشهایی دریافت میکنند که ساکنان یک آپارتمان از صدای بلند موسیقی همسایهای که مهمان دارد شکایت کردهاند.
حق داریم وقتی دور هم هستیم «شاد» باشیم اما حق نداریم شادی ما اسباب «ناراحتی» دیگران را فراهم بیاورد.
تا جای ممکن مراعات کنیم، لازم نیست «بترکانیم»، چون نوبت همسایه بشود او هم میترکاند و بعد متوجه میشویم تا چه اندازه صدای موسیقی بلند آزاردهنده است.
7️⃣ یکی از عادتهای ایرانی بدرقه چند مرحلهای است. اگر شب میزبان هستیم و مهمانان دیر وقت میروند حواسمان باشد که خداحافظی را توی خانه انجام دهیم نه جلوی در و آسانسور و با داد و فریاد. صدا میپیچد و همسایهها آزار میبینند. باور کنیم یک بار خداحافظی کافیست.
8️⃣ اگر به هر دلیلی همسایهها از ما رنجیدند، از آنها عذرخواهی کنیم نه اینکه حق به جانب بگوییم «چهاردیواری، اختیاری!» وقتی صدای ما از دیوارها رد شده، ماشین مهمان سد راه دیگران در پارکینگ شده، کفشهای مهمانان تا وسط هال همسایهها رفته و ... چیزی به اسم چهاردیواری وجود ندارد.
9️⃣ در مهمانی و دورهمی تلویزیون را خاموش کنیم. به اندازه کافی سر و صدا تولید میشود و لزومی ندارد صدای این یکی را هم اضافه کنیم.
البته برخی برای پوشاندن صدای بلند حرف زدن خودشان، صدای تلویزیون را بیشتر میکنند! در هر دو حالت آلودگی صوتی ایجاد میکند.
🔟 «اونا دفعه قبل رعایت نکردند ما چرا رعایت کنیم» همان چشم در برابر چشم است. کار غلط را با رفتار غلط پاسخ ندهیم. نه فقط چیزی درست نمیشود که وضع بدتر هم میشود.
یک مهمانی یک شبه نباید باعث کدورت یکساله یا چندساله بین همسایههایی شود که هر روز ناگزیر از زندگی کنار همدیگریم.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
از آغاز کرونا تا امروز نه مهمانی رفتهام و نه میزبان مهمانی بودهایم اما این شرایط که ابدی نیست. تمام میشود و دوباره دور هم جمع میشویم.
در مورد مهمانی ایرانی میشود کتابها نوشت اما یادآوری این چند نکته در عصر آپارتماننشینی شاید خالی از ضرر نباشد. البته که بیشتر از این را خود شما بهتر میدانید.
1️⃣ قبل از آمدن مهمانها، محترمانه است پیشاپیش از همسایههای کناری به خاطر سر و صدای احتمالی عذرخواهی کنیم. اینطور به آنها هم یادآوری میکنیم که وقتی مهمان داشتند همین قاعده را رعایت کنند.
2️⃣ اگر در مجتمع زندگی میکنیم حتماً از قبل به نگهبانی دم در اطلاع بدهیم که مهمان داریم، مودبانه نیست که آنها را پشت در معطل نگهدارند، به ما زنگ بزنند تا برای ورود هماهنگ شود.
3️⃣ یکی از بدترین صحنهها کفشهای رها شده جلوی در واحد است. اگر میزبان هستیم وظیفه مرتب کردن کفشها با ماست، نه همسایهها.
4️⃣ اگر مهمانها بچه دارند از قبل برای سرگرم شدنشان نقشه داشته باشیم در غیراینصورت از بیقراری و سر و صدای آنها هم خودمان معذب میشویم، هم پدر و مادرشان و هم همسایهها. بازیهای دورهمی که کمترین سر و صدا را داشته باشد را طراحی کنیم.
5️⃣ «حالا یه شبه مگه چی میشه و همسایه باید تحمل کنه» توجیه مناسبی برای سر و صدا نیست، در واحدهای آپارتمانی که دیوارهایشان پوست پیازی شده، ممکن است یک همسایه بیمار باشد، به دلایل شغلی مجبور شود زود بخوابد، کودک داشته باشد و ... همسایهها را رعایت کنیم شاید ما را رعایت کنند.
6️⃣ صدای بلند موسیقی همیشه یکی از دلایل شکایت همسایههاست. کلانتریها تقریباً هر شب گزارشهایی دریافت میکنند که ساکنان یک آپارتمان از صدای بلند موسیقی همسایهای که مهمان دارد شکایت کردهاند.
حق داریم وقتی دور هم هستیم «شاد» باشیم اما حق نداریم شادی ما اسباب «ناراحتی» دیگران را فراهم بیاورد.
تا جای ممکن مراعات کنیم، لازم نیست «بترکانیم»، چون نوبت همسایه بشود او هم میترکاند و بعد متوجه میشویم تا چه اندازه صدای موسیقی بلند آزاردهنده است.
7️⃣ یکی از عادتهای ایرانی بدرقه چند مرحلهای است. اگر شب میزبان هستیم و مهمانان دیر وقت میروند حواسمان باشد که خداحافظی را توی خانه انجام دهیم نه جلوی در و آسانسور و با داد و فریاد. صدا میپیچد و همسایهها آزار میبینند. باور کنیم یک بار خداحافظی کافیست.
8️⃣ اگر به هر دلیلی همسایهها از ما رنجیدند، از آنها عذرخواهی کنیم نه اینکه حق به جانب بگوییم «چهاردیواری، اختیاری!» وقتی صدای ما از دیوارها رد شده، ماشین مهمان سد راه دیگران در پارکینگ شده، کفشهای مهمانان تا وسط هال همسایهها رفته و ... چیزی به اسم چهاردیواری وجود ندارد.
9️⃣ در مهمانی و دورهمی تلویزیون را خاموش کنیم. به اندازه کافی سر و صدا تولید میشود و لزومی ندارد صدای این یکی را هم اضافه کنیم.
البته برخی برای پوشاندن صدای بلند حرف زدن خودشان، صدای تلویزیون را بیشتر میکنند! در هر دو حالت آلودگی صوتی ایجاد میکند.
🔟 «اونا دفعه قبل رعایت نکردند ما چرا رعایت کنیم» همان چشم در برابر چشم است. کار غلط را با رفتار غلط پاسخ ندهیم. نه فقط چیزی درست نمیشود که وضع بدتر هم میشود.
یک مهمانی یک شبه نباید باعث کدورت یکساله یا چندساله بین همسایههایی شود که هر روز ناگزیر از زندگی کنار همدیگریم.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
📚 ده نکته کوتاه برای آغاز کتاب خواندن
✍️احسان محمدی
آنچه در زیر میآید بخشی از تجربههای شخصی بعد از سالها کتاب خواندن است که به نوشتن چند جلد کتاب انجامید و هنوز هم ادامه دارد.
1️⃣ هیچوقت برای شروع کتابخوانی دیر نیست. احساس جا ماندن و وحشت نکنید. اگر دیگران در رسانهها مدام از بولگاکف و تولستوی، گابریل گارسیا مارکز و نیکوس کازانتزاکیس میگویند.
به تجربه میگویم بعضی از این عزیزان خودشان هم کتابهای این نویسندگان را نخواندهاند! شروع کنید. فتح اورست هم با اولین قدم شروع میشود. شما هم با اولین کتاب شروع کنید. با یک زندگینامه یا داستانهای کوتاه. خیلی زود گره میخورید به کتاب.
2️⃣ لازم نیست هر چه دیگران میخوانند شما هم بخوانید. این یک مسابقه برای فخرفروشی نیست. هر کتابی که دوست دارید و با ذائقه و سلیقهتان جور در میآید را بخوانید. مطمئن باشید کمکم مطالعهتان عمیقتر و حرفهایتر میشود.
3️⃣ از پول دادن برای خرید کتاب احساس خسارت نکنید. یک کتاب ممکن است 20 سال در کتابخانه شما بماند یا بعد از خواندن به دیگری هدیه بدهید. کتاب، هزینه نیست، سرمایه است. یک سرمایه فکری.
اگر وقت خرید رفتن ندارید الان هزاران کتابفروشی توی گوشی همراه شماست. با حوصله در اینترنت بچرخید، در مورد کتاب اطلاعات گیر بیاورید و بخرید. تمیز و دقیق میآورند در خانه.
4️⃣ اگر شروع به خواندن کتابی کردید و لذت نبرید، آن را کنار بگذارید. عمر، کوتاهتر از این حرفهاست که خودتان را آزار بدهید و البته دنیای کتاب بیاندازه وسیع. یک کتاب دیگر بردارید و بخوانید.
هر کتابی که موجاش همه را میگیرد لزوماً شاهکار نیست. به ویژه در اینستاگرام. نیازی به خجالت نیست چون کتابی که برای دیگران شاهکار است ممکن است به کام شما خوش نیاید. اصولاً با احتیاط به مُد نزدیک شوید. از لباس تا کتاب!
5️⃣ همزمان خواندن دو یا چند کتاب عیبی ندارد. خود مغز بلد است چطور فایلهایش را دستهبندی کند. تداخل ایجاد نمیشود و هر بار بعد از خواندن یک صفحه همه شخصیتها سر جایشان قرار میگیرند.
6️⃣ اگر کتابی در کتابخانه دارید که خواندهاید یا تمایلی به خواندنش ندارید به مراکز تبادل کتاب یا جاهایی که کتاب دست دوم میخرند ببرید. اگر به دیگری ببخشید که بسی نکوتر.
7️⃣ دوست دارید بچههایتان کتاب بخوانند؟ بعید است یک کودک با دستور والدین کتابخوان شود. آنها به ما نگاه میکنند، وقتی خودمان کتاب نمیخوانیم و تمام مدت سرمان توی گوشی است، انتظار داریم آنها با کتاب سرگرم شوند؟ بچهها رفتار ما را بیشتر باور میکنند تا گفتارمان را.
8️⃣ اگر هزینه خرید کتاب نو ندارید، کتاب دست دوم بخرید. این روزها حتی در اینترنت هم میشود کتاب دست دوم خرید. حتی میتوانید با دوستان کتابخوان دورهمی کتاب بخوانید یا به هم کتاب قرض بدهید.
9️⃣ موقع خرید کتاب، با کتابفروشها حرف بزنید. بسیاری از آنها خوشفکر هستند و اشراف کامل به بازار کتاب دارند، پیشنهادهای خوبی میدهند به ویژه در مورد آثار ترجمه شده. چون بعضی از ترجمهها ممکن است یک کتاب خوب را غیرقابل تحمل کنند.
🔟به جای تکرار مکررات دیگران کتاب بخوانیم، به جای خواندن اخباری که جز حال بد هیچ حسی منتقل نمیکنند، به جای باور هر آنچه صاحبان قدرت میگویند کتاب بخوانیم، اما فقط یک کتاب نخوانیم.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️احسان محمدی
آنچه در زیر میآید بخشی از تجربههای شخصی بعد از سالها کتاب خواندن است که به نوشتن چند جلد کتاب انجامید و هنوز هم ادامه دارد.
1️⃣ هیچوقت برای شروع کتابخوانی دیر نیست. احساس جا ماندن و وحشت نکنید. اگر دیگران در رسانهها مدام از بولگاکف و تولستوی، گابریل گارسیا مارکز و نیکوس کازانتزاکیس میگویند.
به تجربه میگویم بعضی از این عزیزان خودشان هم کتابهای این نویسندگان را نخواندهاند! شروع کنید. فتح اورست هم با اولین قدم شروع میشود. شما هم با اولین کتاب شروع کنید. با یک زندگینامه یا داستانهای کوتاه. خیلی زود گره میخورید به کتاب.
2️⃣ لازم نیست هر چه دیگران میخوانند شما هم بخوانید. این یک مسابقه برای فخرفروشی نیست. هر کتابی که دوست دارید و با ذائقه و سلیقهتان جور در میآید را بخوانید. مطمئن باشید کمکم مطالعهتان عمیقتر و حرفهایتر میشود.
3️⃣ از پول دادن برای خرید کتاب احساس خسارت نکنید. یک کتاب ممکن است 20 سال در کتابخانه شما بماند یا بعد از خواندن به دیگری هدیه بدهید. کتاب، هزینه نیست، سرمایه است. یک سرمایه فکری.
اگر وقت خرید رفتن ندارید الان هزاران کتابفروشی توی گوشی همراه شماست. با حوصله در اینترنت بچرخید، در مورد کتاب اطلاعات گیر بیاورید و بخرید. تمیز و دقیق میآورند در خانه.
4️⃣ اگر شروع به خواندن کتابی کردید و لذت نبرید، آن را کنار بگذارید. عمر، کوتاهتر از این حرفهاست که خودتان را آزار بدهید و البته دنیای کتاب بیاندازه وسیع. یک کتاب دیگر بردارید و بخوانید.
هر کتابی که موجاش همه را میگیرد لزوماً شاهکار نیست. به ویژه در اینستاگرام. نیازی به خجالت نیست چون کتابی که برای دیگران شاهکار است ممکن است به کام شما خوش نیاید. اصولاً با احتیاط به مُد نزدیک شوید. از لباس تا کتاب!
5️⃣ همزمان خواندن دو یا چند کتاب عیبی ندارد. خود مغز بلد است چطور فایلهایش را دستهبندی کند. تداخل ایجاد نمیشود و هر بار بعد از خواندن یک صفحه همه شخصیتها سر جایشان قرار میگیرند.
6️⃣ اگر کتابی در کتابخانه دارید که خواندهاید یا تمایلی به خواندنش ندارید به مراکز تبادل کتاب یا جاهایی که کتاب دست دوم میخرند ببرید. اگر به دیگری ببخشید که بسی نکوتر.
7️⃣ دوست دارید بچههایتان کتاب بخوانند؟ بعید است یک کودک با دستور والدین کتابخوان شود. آنها به ما نگاه میکنند، وقتی خودمان کتاب نمیخوانیم و تمام مدت سرمان توی گوشی است، انتظار داریم آنها با کتاب سرگرم شوند؟ بچهها رفتار ما را بیشتر باور میکنند تا گفتارمان را.
8️⃣ اگر هزینه خرید کتاب نو ندارید، کتاب دست دوم بخرید. این روزها حتی در اینترنت هم میشود کتاب دست دوم خرید. حتی میتوانید با دوستان کتابخوان دورهمی کتاب بخوانید یا به هم کتاب قرض بدهید.
9️⃣ موقع خرید کتاب، با کتابفروشها حرف بزنید. بسیاری از آنها خوشفکر هستند و اشراف کامل به بازار کتاب دارند، پیشنهادهای خوبی میدهند به ویژه در مورد آثار ترجمه شده. چون بعضی از ترجمهها ممکن است یک کتاب خوب را غیرقابل تحمل کنند.
🔟به جای تکرار مکررات دیگران کتاب بخوانیم، به جای خواندن اخباری که جز حال بد هیچ حسی منتقل نمیکنند، به جای باور هر آنچه صاحبان قدرت میگویند کتاب بخوانیم، اما فقط یک کتاب نخوانیم.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🔟 نکته کوتاه درباره پیام دادن در فضای مجازی
✍️احسان محمدی
📱 همه ما روزانه بارها به گوشیمان سرک میکشیم و به جای زنگ زدن و پیامک فرستادن، از پیامرسانها استفاده میکنیم اما گاهی نکات بسیار سادهای را رعایت نمیکنیم و اسباب رنجش خودمان و دیگران فراهم میآید.
در این مورد صدها نکته میشود نوشت اما عجالتاً این ده نکته پایه را مرور کنیم:
1️⃣ اگر کسی یک بار خیلی زود پیام ما را دید و جواب داد به این معنی نیست که همیشه بیکار است و روی گوشی خوابیده و از این به بعد موظف است خیلی زود جواب بدهد و اگر دیر جواب بدهد به ما بیاحترامی کرده است.
2️⃣ ما از حال روحی کسی که آنطرف خط است خبر نداریم، وقتی پیام میدهیم نمیدانیم او در چه شرایطی است، انتظار نداشته باشیم آدمها همیشه شاد و خوشمشرب باشند. خود ما مگر همیشه حوصله دیگران را داریم؟
3️⃣ اگر پیام صوتی کاری میدهیم کوتاه و گویا باشد. کمتر کسی حوصله گوش دادن به یک پیام چند دقیقهای دارد برای همین روی دور تند میگذارد و «لحن» که بخش بزرگی از پیام را تشکیل میدهد از بین میرود.
4️⃣ از ارسال پیامهای کیلویی، صبح و ظهر و شب به خیرهای کلیشهای با دسته گل و ایموجی خودداری کنیم. اگر کسی برایمان مهم است چند کلمه تایپ کنیم یا پیام صوتی بفرستیم.
5️⃣ اگر به تازگی از کسی شماره گرفتهایم دلیل نمیشود که انتظار داشته باشیم در تمام پیامرسانها تمام پیامهای فورواردی ما را ببیند و بخواند و واکنش نشان دهد. ارسال بیش از حد پیام لزوماً دوستیها را عمیق نمیکند.
اگر در شبکههای اجتماعی به ویژه اینستاگرام کسی که شهرت دارد را میشناسیم اصرار نکنیم که شماره تماس بدهد.
6️⃣ از فوروارد اخبار و عکس و کلیپ برای دیگران خودداری کنیم. الان تقریباً همه به اخبار دسترسی دارند مگر اینکه مورد خاص و ویژهای باشد که طرف مقابل حتماً باید ببیند.
7️⃣ اگر پیام را تایپ میکنیم و متن طولانی است، از شمارهگذاری، ایموجی و سایر ابزارها استفاده کنیم تا ملالآور نباشد. پلکان بلند هر ساختمانی حتماً چند پاگرد برای چاق کردن نفس دارد.
8️⃣ حواسمان باشد که پیامهای ما به ویژه آنها که کاری هستند ممکن است توسط طرف مقابل برای نفر سومی ارسال شود. حتی در پیام دادن دوستانه وقتی پشت سر نفر دیگری حرف میزنیم این یک سند است و ممکن است دست آن نفر برسد. حتی اگر تیک سوم وجود ندارد، همیشه فکر کنیم که نفر سومی ممکن است پیام ما را ببیند.
9️⃣ هر کدام از ما روزانه دهها و صدها پیام دریافت میکنیم. پیامرسانها جوری طراحی شدهاند که وقتی پیام کسی را دریافت میکنیم و نمیبینیم ممکن است زیر پیامهای تازه قرار بگیرد و به اعماق برود و از جلوی چشم دور شود.
گاهی این اتفاق برای خودمان هم میافتد به همین دلیل اگر کسی پیام ما را نمیبیند دلیلش این نیست که در «اولویت» او قرار نداریم و دوستمان ندارد و برایش مهم نیستیم و .... گاهی اتفاق است. پیش میآید.
🔟 لحن پیام را رعایت کنیم. «صبحت به خیر خوبی؟ چطوری؟» با «صبحتان به خیر حال شما خوب است؟» در معنی یکی است اما در لحن بسیار تفاوت دارد. اولی نشانه دوستی و صمیمیت است و دومی رسمی بودن.
بسیاری اوقات همین واژههای ساده باعث اختلافات عمیق خانوادگی و سوءتفاهمهای بسیار شده است.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️احسان محمدی
📱 همه ما روزانه بارها به گوشیمان سرک میکشیم و به جای زنگ زدن و پیامک فرستادن، از پیامرسانها استفاده میکنیم اما گاهی نکات بسیار سادهای را رعایت نمیکنیم و اسباب رنجش خودمان و دیگران فراهم میآید.
در این مورد صدها نکته میشود نوشت اما عجالتاً این ده نکته پایه را مرور کنیم:
1️⃣ اگر کسی یک بار خیلی زود پیام ما را دید و جواب داد به این معنی نیست که همیشه بیکار است و روی گوشی خوابیده و از این به بعد موظف است خیلی زود جواب بدهد و اگر دیر جواب بدهد به ما بیاحترامی کرده است.
2️⃣ ما از حال روحی کسی که آنطرف خط است خبر نداریم، وقتی پیام میدهیم نمیدانیم او در چه شرایطی است، انتظار نداشته باشیم آدمها همیشه شاد و خوشمشرب باشند. خود ما مگر همیشه حوصله دیگران را داریم؟
3️⃣ اگر پیام صوتی کاری میدهیم کوتاه و گویا باشد. کمتر کسی حوصله گوش دادن به یک پیام چند دقیقهای دارد برای همین روی دور تند میگذارد و «لحن» که بخش بزرگی از پیام را تشکیل میدهد از بین میرود.
4️⃣ از ارسال پیامهای کیلویی، صبح و ظهر و شب به خیرهای کلیشهای با دسته گل و ایموجی خودداری کنیم. اگر کسی برایمان مهم است چند کلمه تایپ کنیم یا پیام صوتی بفرستیم.
5️⃣ اگر به تازگی از کسی شماره گرفتهایم دلیل نمیشود که انتظار داشته باشیم در تمام پیامرسانها تمام پیامهای فورواردی ما را ببیند و بخواند و واکنش نشان دهد. ارسال بیش از حد پیام لزوماً دوستیها را عمیق نمیکند.
اگر در شبکههای اجتماعی به ویژه اینستاگرام کسی که شهرت دارد را میشناسیم اصرار نکنیم که شماره تماس بدهد.
6️⃣ از فوروارد اخبار و عکس و کلیپ برای دیگران خودداری کنیم. الان تقریباً همه به اخبار دسترسی دارند مگر اینکه مورد خاص و ویژهای باشد که طرف مقابل حتماً باید ببیند.
7️⃣ اگر پیام را تایپ میکنیم و متن طولانی است، از شمارهگذاری، ایموجی و سایر ابزارها استفاده کنیم تا ملالآور نباشد. پلکان بلند هر ساختمانی حتماً چند پاگرد برای چاق کردن نفس دارد.
8️⃣ حواسمان باشد که پیامهای ما به ویژه آنها که کاری هستند ممکن است توسط طرف مقابل برای نفر سومی ارسال شود. حتی در پیام دادن دوستانه وقتی پشت سر نفر دیگری حرف میزنیم این یک سند است و ممکن است دست آن نفر برسد. حتی اگر تیک سوم وجود ندارد، همیشه فکر کنیم که نفر سومی ممکن است پیام ما را ببیند.
9️⃣ هر کدام از ما روزانه دهها و صدها پیام دریافت میکنیم. پیامرسانها جوری طراحی شدهاند که وقتی پیام کسی را دریافت میکنیم و نمیبینیم ممکن است زیر پیامهای تازه قرار بگیرد و به اعماق برود و از جلوی چشم دور شود.
گاهی این اتفاق برای خودمان هم میافتد به همین دلیل اگر کسی پیام ما را نمیبیند دلیلش این نیست که در «اولویت» او قرار نداریم و دوستمان ندارد و برایش مهم نیستیم و .... گاهی اتفاق است. پیش میآید.
🔟 لحن پیام را رعایت کنیم. «صبحت به خیر خوبی؟ چطوری؟» با «صبحتان به خیر حال شما خوب است؟» در معنی یکی است اما در لحن بسیار تفاوت دارد. اولی نشانه دوستی و صمیمیت است و دومی رسمی بودن.
بسیاری اوقات همین واژههای ساده باعث اختلافات عمیق خانوادگی و سوءتفاهمهای بسیار شده است.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🔟 نکته کوتاه در مورد برخورد با سرایدار، نظافتچی و نگهبان ساختمان
✍️ احسان محمدی
🏠 خیلی از ما در آپارتمان یا مجتمع زندگی میکنیم و معمولاً افرادی تحت عنوان سرایدار، نظافتچی و نگهبان بخشی از خدمات را ارائه میکنند. این چند نکته را تمرین کنیم:
1️⃣ این افراد تحت هیچ عنوانی مستخدم شخصی ما نیستند. برای انجام کاری که میکنند از تمام ساکنان حقوق مشخص میگیرند، اگر توقع انجام کار شخصی (جابهجا کردن وسایل، آب دادن به گلها در هنگام سفر، سرویس کولر، خرید سوپرمارکتی و ...) از آنها داریم حتماً باید به نوعی جبران کنیم.
2️⃣ آنها روح نیستند. وقتی از کنارشان رد میشویم حتماً سلام کنیم. گاهی بایستیم و احوالپرسی کنیم یا کار و رفتار خوبشان را تحسین کنیم. این کار چیزی از ما کم نمیکند اما مثل هر انسان دیگری آنها هم نیازمند احترام و توجه هستند.
3️⃣ اگر قصد کمک نقدی یا عیدی دادن به آنها را داریم، پول را درون پاکت بگذاریم، نامشان را رویش بنویسیم و تقدیم کنیم.
بسیار مراقب باشیم که بخشش ما حالت صدقه دادن در طرف مقابل پیدا نکند. این افراد شرافتمندانه کار میکنند و حفظ حرمتشان در هر حالی واجب است.
4️⃣ اگر لباس اضافی داریم که حس میکنیم میتوانیم به آنها ببخشیم، حتماً قبل از این کار به خشکشویی ببریم و تمیز و مرتب تحویل دهیم. بهتر است این جور مواقع بگوییم:«من مقداری لباس اضافه دارم که ممکن است شما کسی رو بشناسید که بهش نیاز داشته باشه، ممکنه لطفاً دست اونا برسونید و ...»
5️⃣ وقتی از خرید روزانه میآییم، هیچ ایرادی ندارد اگر مقداری میوه را جدا کنیم و به آنها بدهیم. به ویژه به نگهبانهایی که دم در داخل باجه ساعتهای طولانی مجبورند بنشینند و مراقب باشند.
6️⃣ در صورت بروز تخلف، ما حق برخورد شخصی با این افراد را نداریم. بهترین شیوه انتقال موضوع به مدیر ساختمان و تصمیم جمعی است.
7️⃣ در مهمانی یا جشن تولد و ... بهتر است غذا یا مقداری کیک برای نگهبان ببریم و او را در شادی شریک کنیم. این کار را همان موقع شام انجام دهیم نه وقتی که مهمانی تمام میشود و آنها احتمالاً شام خوردهاند و خدای نکرده ممکن است احساس کنند اضافه یا پسمانده غذا را برایشان بردهایم.
8️⃣ در پرداخت شارژ ماهیانه تعلل نکنیم. حقوق این افراد عموماً از طریق همین شارژ پرداخت میشود. آنها هم مثل ما هزینههایی دارند که لازم است در اولین روزهای ماه پرداخت کنند. از وام گرفته تا شهریه و ... اگر همیشه از آنها انتظار داریم کارشان را دقیق انجام دهند در مقابل این هم وظیفه ماست.
9️⃣ در مجتمعها معمولاً بچهها از فضاهای مشاع برای بازی استفاده میکنند. به آنها یاد بدهیم که نگهبان، سرایدار و نظافتچی، همسایه و بخشی از مجموعه ما هستند، به آنها احترام بگذارند و اگر تذکری میدهند به آنها جسارت نکنند و گوش بدهند. طبعاً اگر رفتار بدی داشتند بچهها حق دارند به ما اطلاع بدهند اما یکطرفه به قاضی نرویم و فکر نکنیم چون بچه ما این حرف را زده، حتماً درست است.
🔟 نگهبان دم در مثل هر انسان دیگری نیازهایی دارد که ممکن است برای چند ثانیه یا دقیقه او را مشغول کند. از نماز خواندن تا سرویس بهداشتی یا حتی یک مکالمه ناگزیر با تلفن مجتمع و ... اگر جلوی در رسیدیم و راهبند را بالا نبرد فوری دست روی بوق نگذاریم و تندی و تلخی نکنیم.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
🏠 خیلی از ما در آپارتمان یا مجتمع زندگی میکنیم و معمولاً افرادی تحت عنوان سرایدار، نظافتچی و نگهبان بخشی از خدمات را ارائه میکنند. این چند نکته را تمرین کنیم:
1️⃣ این افراد تحت هیچ عنوانی مستخدم شخصی ما نیستند. برای انجام کاری که میکنند از تمام ساکنان حقوق مشخص میگیرند، اگر توقع انجام کار شخصی (جابهجا کردن وسایل، آب دادن به گلها در هنگام سفر، سرویس کولر، خرید سوپرمارکتی و ...) از آنها داریم حتماً باید به نوعی جبران کنیم.
2️⃣ آنها روح نیستند. وقتی از کنارشان رد میشویم حتماً سلام کنیم. گاهی بایستیم و احوالپرسی کنیم یا کار و رفتار خوبشان را تحسین کنیم. این کار چیزی از ما کم نمیکند اما مثل هر انسان دیگری آنها هم نیازمند احترام و توجه هستند.
3️⃣ اگر قصد کمک نقدی یا عیدی دادن به آنها را داریم، پول را درون پاکت بگذاریم، نامشان را رویش بنویسیم و تقدیم کنیم.
بسیار مراقب باشیم که بخشش ما حالت صدقه دادن در طرف مقابل پیدا نکند. این افراد شرافتمندانه کار میکنند و حفظ حرمتشان در هر حالی واجب است.
4️⃣ اگر لباس اضافی داریم که حس میکنیم میتوانیم به آنها ببخشیم، حتماً قبل از این کار به خشکشویی ببریم و تمیز و مرتب تحویل دهیم. بهتر است این جور مواقع بگوییم:«من مقداری لباس اضافه دارم که ممکن است شما کسی رو بشناسید که بهش نیاز داشته باشه، ممکنه لطفاً دست اونا برسونید و ...»
5️⃣ وقتی از خرید روزانه میآییم، هیچ ایرادی ندارد اگر مقداری میوه را جدا کنیم و به آنها بدهیم. به ویژه به نگهبانهایی که دم در داخل باجه ساعتهای طولانی مجبورند بنشینند و مراقب باشند.
6️⃣ در صورت بروز تخلف، ما حق برخورد شخصی با این افراد را نداریم. بهترین شیوه انتقال موضوع به مدیر ساختمان و تصمیم جمعی است.
7️⃣ در مهمانی یا جشن تولد و ... بهتر است غذا یا مقداری کیک برای نگهبان ببریم و او را در شادی شریک کنیم. این کار را همان موقع شام انجام دهیم نه وقتی که مهمانی تمام میشود و آنها احتمالاً شام خوردهاند و خدای نکرده ممکن است احساس کنند اضافه یا پسمانده غذا را برایشان بردهایم.
8️⃣ در پرداخت شارژ ماهیانه تعلل نکنیم. حقوق این افراد عموماً از طریق همین شارژ پرداخت میشود. آنها هم مثل ما هزینههایی دارند که لازم است در اولین روزهای ماه پرداخت کنند. از وام گرفته تا شهریه و ... اگر همیشه از آنها انتظار داریم کارشان را دقیق انجام دهند در مقابل این هم وظیفه ماست.
9️⃣ در مجتمعها معمولاً بچهها از فضاهای مشاع برای بازی استفاده میکنند. به آنها یاد بدهیم که نگهبان، سرایدار و نظافتچی، همسایه و بخشی از مجموعه ما هستند، به آنها احترام بگذارند و اگر تذکری میدهند به آنها جسارت نکنند و گوش بدهند. طبعاً اگر رفتار بدی داشتند بچهها حق دارند به ما اطلاع بدهند اما یکطرفه به قاضی نرویم و فکر نکنیم چون بچه ما این حرف را زده، حتماً درست است.
🔟 نگهبان دم در مثل هر انسان دیگری نیازهایی دارد که ممکن است برای چند ثانیه یا دقیقه او را مشغول کند. از نماز خواندن تا سرویس بهداشتی یا حتی یک مکالمه ناگزیر با تلفن مجتمع و ... اگر جلوی در رسیدیم و راهبند را بالا نبرد فوری دست روی بوق نگذاریم و تندی و تلخی نکنیم.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95