فرهنگ فارسی عامیانه. #ابوالحسن_نجفی. تهران: نشر نیلوفر، ۱۳۷۸، ۲ ج. (چاپ دوم، ۱۳۸۷، دو جلد در یک مجلّد).
@cheshmocheragh
@cheshmocheragh
📚 #فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
هر زبانی، از جمله زبان فارسی، در مرتبهٔ گفتار، شیوههای بیانیای دارد که آنها را «زبان روزمره» و «زبان عامیانه» نامیدهاند.
آنچه در فرهنگ فارسی عامیانه آمده است واژگان و اصطلاحات همین مرتبه از زبان فارسی معاصر است: لغات و ترکیبات و تعبیرات زبان روزمرهٔ متداول مردم تهران در قرن چهاردهم هجری. #ابوالحسن_نجفی این فرهنگ را برمبنای پیکرهای تدوین کرده است که خود در طول سالیان از نوشتههای فارسی نثرنویسانِ (بیشتر داستاننویسانِ) قرن حاضر تهیه کرده بود. در این کتاب، تقریباً در ذیل نود درصد مدخلها، معانیای آورده شده که پیش از آن در هیچ فرهنگی ضبط نشده و مغفول بوده است. جامعیت و مبتنی بودن بر شیوههای علمی فرهنگنویسی از امتیازات دیگر این کتاب است.
فرهنگ فارسی عامیانه کتاب مرجع است، اما بهواقع میتوان آن را از ابتدا تا انتها خواند و، با کشف نکتههای بدیع ذیل هر مدخل، دایرهٔ واژگان خود را (و نیز میدان نگاه علمی خود را به زبان فارسی) وسعت بخشید.
#معرفی_کتاب
@cheshmocheragh
هر زبانی، از جمله زبان فارسی، در مرتبهٔ گفتار، شیوههای بیانیای دارد که آنها را «زبان روزمره» و «زبان عامیانه» نامیدهاند.
آنچه در فرهنگ فارسی عامیانه آمده است واژگان و اصطلاحات همین مرتبه از زبان فارسی معاصر است: لغات و ترکیبات و تعبیرات زبان روزمرهٔ متداول مردم تهران در قرن چهاردهم هجری. #ابوالحسن_نجفی این فرهنگ را برمبنای پیکرهای تدوین کرده است که خود در طول سالیان از نوشتههای فارسی نثرنویسانِ (بیشتر داستاننویسانِ) قرن حاضر تهیه کرده بود. در این کتاب، تقریباً در ذیل نود درصد مدخلها، معانیای آورده شده که پیش از آن در هیچ فرهنگی ضبط نشده و مغفول بوده است. جامعیت و مبتنی بودن بر شیوههای علمی فرهنگنویسی از امتیازات دیگر این کتاب است.
فرهنگ فارسی عامیانه کتاب مرجع است، اما بهواقع میتوان آن را از ابتدا تا انتها خواند و، با کشف نکتههای بدیع ذیل هر مدخل، دایرهٔ واژگان خود را (و نیز میدان نگاه علمی خود را به زبان فارسی) وسعت بخشید.
#معرفی_کتاب
@cheshmocheragh
📚 #فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
گردآوری مقالات منتخب از میان مقالات منتشرشده در یک نشریهٔ تخصصی و انتشار آنها بهصورت مجموعه، سنت حسنهای است که خوانندهٔ علاقهمند به مباحث تخصصی طالب و مشتاق آن است. مرکز نشر دانشگاهی، که زمانی نشریات وزینی چون «نشر دانش» و «مجلهٔ زبانشناسی» را منتشر میکرد، برگزیدهای از مقالات این دو نشریه (طی سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۴) را، به انتخاب ناصر ایرانی، در کتاب گرد آورده است. همهٔ مقالات در حوزهٔ پژوهشهای مربوط به زبان فارسی است و به سه بخش تقسیم شده است: زبان فارسی و درستنویسی، دربارهٔ فرهنگستان و روشهای واژهگزینی، نقد و بررسی واژهنامهها و فرهنگها. برخی از این مقالات سالهاست که جزو مقالات مشهور در حیطههای خود هستند، ازجمله: «آیا زبان فارسی در خطر است» (#ابوالحسن_نجفی)؛ «زبان فارسی و کارکردهای تازهٔ آن» (#داریوش_آشوری)؛ «چرا و چگونه زبان فارسی باید زبان علمی ما باشد» (#رضا_منصوری)؛ «زبان معیار» (#علی_اشرف_صادقی).
#معرفی_کتاب
@cheshmocheragh
گردآوری مقالات منتخب از میان مقالات منتشرشده در یک نشریهٔ تخصصی و انتشار آنها بهصورت مجموعه، سنت حسنهای است که خوانندهٔ علاقهمند به مباحث تخصصی طالب و مشتاق آن است. مرکز نشر دانشگاهی، که زمانی نشریات وزینی چون «نشر دانش» و «مجلهٔ زبانشناسی» را منتشر میکرد، برگزیدهای از مقالات این دو نشریه (طی سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۴) را، به انتخاب ناصر ایرانی، در کتاب گرد آورده است. همهٔ مقالات در حوزهٔ پژوهشهای مربوط به زبان فارسی است و به سه بخش تقسیم شده است: زبان فارسی و درستنویسی، دربارهٔ فرهنگستان و روشهای واژهگزینی، نقد و بررسی واژهنامهها و فرهنگها. برخی از این مقالات سالهاست که جزو مقالات مشهور در حیطههای خود هستند، ازجمله: «آیا زبان فارسی در خطر است» (#ابوالحسن_نجفی)؛ «زبان فارسی و کارکردهای تازهٔ آن» (#داریوش_آشوری)؛ «چرا و چگونه زبان فارسی باید زبان علمی ما باشد» (#رضا_منصوری)؛ «زبان معیار» (#علی_اشرف_صادقی).
#معرفی_کتاب
@cheshmocheragh
✍🏼 ترجمهٔ امین
میان دو نوع ترجمه، یکی ترجمهٔ لفظبهلفظ و دیگری ترجمهٔ آزاد، نوع دیگری نیز هست که من فقط همان را ترجمهٔ امین میدانم؛ ترجمهای که بهقول یکی از صاحبنظران ترجمه، عبارت است از ابداع متنی که نویسنده اگر زبان مادریاش همان زبان مترجم بود، آن را مینوشت. چنین ترجمهای مستلزم دانش و هوش و تخیّل بسیار است. شاید این کار تحققپذیر نباشد، اما مترجم خوب کسی است که میکوشد هرچه بیشتر به آن نزدیک شود.
(برگرفته از: «مسئلهٔ امانت در ترجمه» در دربارهٔ ترجمه، برگزیدهٔ مقالههای نشر دانش. #ابوالحسن_نجفی. مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۰، ص ۱۴)
#ترجمه
@cheshmocheragh
میان دو نوع ترجمه، یکی ترجمهٔ لفظبهلفظ و دیگری ترجمهٔ آزاد، نوع دیگری نیز هست که من فقط همان را ترجمهٔ امین میدانم؛ ترجمهای که بهقول یکی از صاحبنظران ترجمه، عبارت است از ابداع متنی که نویسنده اگر زبان مادریاش همان زبان مترجم بود، آن را مینوشت. چنین ترجمهای مستلزم دانش و هوش و تخیّل بسیار است. شاید این کار تحققپذیر نباشد، اما مترجم خوب کسی است که میکوشد هرچه بیشتر به آن نزدیک شود.
(برگرفته از: «مسئلهٔ امانت در ترجمه» در دربارهٔ ترجمه، برگزیدهٔ مقالههای نشر دانش. #ابوالحسن_نجفی. مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۰، ص ۱۴)
#ترجمه
@cheshmocheragh
✍🏼 بهمناسبت هفتم تیر، زادروز #ابوالحسن_نجفی
گمان میکنم که شازده کوچولو، برای گریختن از آنجا، از مهاجرتِ دستهای پرندگان صحرایی استفاده کرد. صبح روز حرکت، سیارهاش را خوب مرتب کرد. تنورهٔ آتشفشانهای روشن را بهدقت پاکیزه کرد. دو آتشفشان شعلهور داشت که صبحانهاش را بهآسانی با آنها گرم میکرد. یک آتشفشان خاموش هم داشت، ولی بهقول خودش: «آدم از کجا بداند که همیشه اینجور میمانَد.» پس تنورهٔ آتشفشان خاموش را هم پاکیزه کرد. آتشفشانها اگر خوب پاک بشوند آرام و مرتب میسوزند و گُر نمیگیرند. شعلهٔ آتشفشان هم مثل شعلهٔ آتش بخاری است. البته ما، در کرهٔ زمین، بسیار کوچکتر از آنیم که بتوانیم آتشفشانهایمان را پاک کنیم. برای همین است که اینهمه دردسر برایمان درست میکنند. شازده کوچولو، با دلی گرفته، آخرین نهالهای بائوباب را نیز از ریشه کَند. گمان میکرد که دیگر هرگز به آنجا برنمیگردد. اما همهٔ این کارهای یکنواختِ روزمره در آن روز صبح برایش لطف دیگری داشت؛ و هنگامی که آخرین بار گل را آب داد و خواست تا حباب شیشهای را روی آن بگذارد، حس کرد که دارد به گریه میافتد. رو به گل کرد و گفت: - خداحافظ؛ ولی گل جواب نداد.
( #شازده_کوچولو، آنتوان دوسنت اگزوپری، ترجمهٔ ابوالحسن نجفی، انتشارات نیلوفر، ص ۳۸)
#پرسه_در_متون
@cheshmocheragh
گمان میکنم که شازده کوچولو، برای گریختن از آنجا، از مهاجرتِ دستهای پرندگان صحرایی استفاده کرد. صبح روز حرکت، سیارهاش را خوب مرتب کرد. تنورهٔ آتشفشانهای روشن را بهدقت پاکیزه کرد. دو آتشفشان شعلهور داشت که صبحانهاش را بهآسانی با آنها گرم میکرد. یک آتشفشان خاموش هم داشت، ولی بهقول خودش: «آدم از کجا بداند که همیشه اینجور میمانَد.» پس تنورهٔ آتشفشان خاموش را هم پاکیزه کرد. آتشفشانها اگر خوب پاک بشوند آرام و مرتب میسوزند و گُر نمیگیرند. شعلهٔ آتشفشان هم مثل شعلهٔ آتش بخاری است. البته ما، در کرهٔ زمین، بسیار کوچکتر از آنیم که بتوانیم آتشفشانهایمان را پاک کنیم. برای همین است که اینهمه دردسر برایمان درست میکنند. شازده کوچولو، با دلی گرفته، آخرین نهالهای بائوباب را نیز از ریشه کَند. گمان میکرد که دیگر هرگز به آنجا برنمیگردد. اما همهٔ این کارهای یکنواختِ روزمره در آن روز صبح برایش لطف دیگری داشت؛ و هنگامی که آخرین بار گل را آب داد و خواست تا حباب شیشهای را روی آن بگذارد، حس کرد که دارد به گریه میافتد. رو به گل کرد و گفت: - خداحافظ؛ ولی گل جواب نداد.
( #شازده_کوچولو، آنتوان دوسنت اگزوپری، ترجمهٔ ابوالحسن نجفی، انتشارات نیلوفر، ص ۳۸)
#پرسه_در_متون
@cheshmocheragh
✍🏼 برشی از ترجمهٔ #محمد_همتی، که جایزهٔ امسال استاد #ابوالحسن_نجفی را برد
بخشدار بازو در بازوی پسر انداخت. نخستین باری بود که کارل یوزف بازوی نحیف پیرمرد را بر سینهاش احساس میکرد. دست پدرانه، پوشیده در دستکش تیماج براق و خاکستری تیره با اندکی خمیدگی بهنشانهٔ صمیمیت روی آستین آبی اونیفورم پسر قرار گرفته بود. این همان دستی بود که میتوانست تکیده و زمخت و خشمگین، میان خشخش سرآستین خشک، خطونشان بکشد و هشدار بدهد، با انگشتانی تیز و نرم، ورق بزند، کشوها را در حرکتی چنان خشمگینانه جا بزند و کلید را چنان مصمم از قفل بیرون بکشد که گمان کنی قفلها تا ابد باز نخواهند شد… این دست انگشت اشارهٔ نحیفش را وقتی کاری در خانه فروگذاشته شده بود بالا میبرد و به مشتی خاموش، و نه هرگز کوبنده، تبدیل میشد.
(#مارش_رادتسکی. یوزف روت. ترجمهٔ محمد همتی. تهران: نشر نو، ۱۳۹۶، ص ۹۹)
#پرسه_در_متون
@cheshmocheragh
بخشدار بازو در بازوی پسر انداخت. نخستین باری بود که کارل یوزف بازوی نحیف پیرمرد را بر سینهاش احساس میکرد. دست پدرانه، پوشیده در دستکش تیماج براق و خاکستری تیره با اندکی خمیدگی بهنشانهٔ صمیمیت روی آستین آبی اونیفورم پسر قرار گرفته بود. این همان دستی بود که میتوانست تکیده و زمخت و خشمگین، میان خشخش سرآستین خشک، خطونشان بکشد و هشدار بدهد، با انگشتانی تیز و نرم، ورق بزند، کشوها را در حرکتی چنان خشمگینانه جا بزند و کلید را چنان مصمم از قفل بیرون بکشد که گمان کنی قفلها تا ابد باز نخواهند شد… این دست انگشت اشارهٔ نحیفش را وقتی کاری در خانه فروگذاشته شده بود بالا میبرد و به مشتی خاموش، و نه هرگز کوبنده، تبدیل میشد.
(#مارش_رادتسکی. یوزف روت. ترجمهٔ محمد همتی. تهران: نشر نو، ۱۳۹۶، ص ۹۹)
#پرسه_در_متون
@cheshmocheragh
✍🏼 بهمناسبت زادروز #ژان_پل_سارتر
ما در زبان، همانگونه قرار داریم که در تنمان. ما آن را بیاختیار و خودبهخود «حس» میکنیم و از حد آن برمیگذریم تا به هدفهای دیگر برسیم، بر همان وجه که دستها و پاهای خود را حس میکنیم. چون دیگری آن را بهکار ببرد ما آن را «درک» میکنیم، بر همان وجه که اندامهای دیگری را درک میکنیم. کلمهای هست که در آن زیستهایم و کلمهای که به آن برخوردهایم. اما هر دو حال در جریان تأثیر و تأثرِ متقابل است: از من بر دیگری یا از دیگری بر من. سخن لحظهای خاص از لحظههای عمل است و بیرون از حیطهٔ عمل قابلفهم نیست.
(ژان پل سارتر. ادبیات چیست؟ ترجمهٔ #ابوالحسن_نجفی و #مصطفی_رحیمی. تهران: کتاب زمان، ۱۳۴۸، ص۴۰)
@cheshmocheragh
ما در زبان، همانگونه قرار داریم که در تنمان. ما آن را بیاختیار و خودبهخود «حس» میکنیم و از حد آن برمیگذریم تا به هدفهای دیگر برسیم، بر همان وجه که دستها و پاهای خود را حس میکنیم. چون دیگری آن را بهکار ببرد ما آن را «درک» میکنیم، بر همان وجه که اندامهای دیگری را درک میکنیم. کلمهای هست که در آن زیستهایم و کلمهای که به آن برخوردهایم. اما هر دو حال در جریان تأثیر و تأثرِ متقابل است: از من بر دیگری یا از دیگری بر من. سخن لحظهای خاص از لحظههای عمل است و بیرون از حیطهٔ عمل قابلفهم نیست.
(ژان پل سارتر. ادبیات چیست؟ ترجمهٔ #ابوالحسن_نجفی و #مصطفی_رحیمی. تهران: کتاب زمان، ۱۳۴۸، ص۴۰)
@cheshmocheragh
آشنایی ابوالحسن نجفی با روح زبان فارسی سبب شدهاست که تعبیرات و ترکیبات پیشینیانِ سخنساز را جذب حوزهٔ واژگانیِ خود سازد، به وقت ضرورت در آنها دخلوتصرف کند، یا به قیاس از آنها، خود به ساختن واژه و تعبیر و ترکیب دست بزند… درواقع، نشانهٔ قدرت و هنر مترجم در این است که بتواند تعابیر و ترکیبات برگرفته از متون قدیم را خارج از بافت چنان بهکار گیرد که جلوه و تشخص تازهای بهخود بگیرند… نمونهٔ این بهرهبرداری شایسته و بارور از ادبیات غنی و واژگان وسیع زبان فارسی را در ترجمهٔ «خانوادهٔ تیبو» میبینیم.
(صالح حسینی. دربارهٔ ترجمههای #ابوالحسن_نجفی. در: جشننامهٔ ابوالحسن نجفی. به کوشش امید طبیبزاده. تهران: نیلوفر، ۱۳۹۰، ص ۴۳۱–۴۳۲)
#ترجمه
@cheshmocheragh
(صالح حسینی. دربارهٔ ترجمههای #ابوالحسن_نجفی. در: جشننامهٔ ابوالحسن نجفی. به کوشش امید طبیبزاده. تهران: نیلوفر، ۱۳۹۰، ص ۴۳۱–۴۳۲)
#ترجمه
@cheshmocheragh
برای واژهسازی، نخست باید به خودِ زبان فارسی، چه در آثارِ گذشتگان و چه در زبان مردم کوچه و بازار، مراجعه کنیم. زبان عامیانه، با همهٔ توجهی که در سالهای اخیر به آن کردهاند، گنجینهٔ ناشناختهای است که هنوز از آن بهرهبرداری نشدهاست. البته مفاهیمی هست که بهازای آنها لفظی در زبان یافت نمیشود؛ مانند اصطلاحات مربوط به علوم و فنون جدید. این اصطلاحات را باید یا از زبانهای دیگر بهوام گرفت یا، با توجه به روح زبان فارسی، لفظی برای آنها ساخت. اما مفاهیمی نیز هست که به یافتههای جدید مربوط نمیشود و پیشاپیش مسلم است که زبان فارسی، با سابقهٔ هزارسالهاش، منطقاً نمیتواند لفظی یا تعبیری برای بیان آنها نداشته باشد. یافتن یا زنده کردن این الفاظ و تعابیر یکی از وظایف اساسی مترجمان است.
( #ابوالحسن_نجفی، مقالهٔ «آیا زبان فارسی در خطر است؟»، در: دربارهٔ زبان فارسی، زیر نظر #نصرالله_پورجوادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۵، ص ۲۸ (نشر دانش، سال سوم، ش ۲، ۱۳۶۱))
#ترجمه
@cheshmocheragh
( #ابوالحسن_نجفی، مقالهٔ «آیا زبان فارسی در خطر است؟»، در: دربارهٔ زبان فارسی، زیر نظر #نصرالله_پورجوادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۵، ص ۲۸ (نشر دانش، سال سوم، ش ۲، ۱۳۶۱))
#ترجمه
@cheshmocheragh
📚 #فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
«درست و غلط در زبان از دیدگاه زبانشناسی» عنوان مجموعهٔ مقالهها و نقدهایی است که انتشارات «کتاب بهار» بهتازگی و به کوشش فرهاد قربانزاده آن را چاپ و منتشر کردهاست. در این کتاب، که شامل بیست مقاله از گروهی از زبانشناسان سرشناس ایرانی چون #محمدرضا_باطنی، #علی_اشرف_صادقی، #علاءالدین_طباطبایی، #ابوالحسن_نجفی، و دیگران است، دیدگاههای غیرعلمی و رایج دربارهٔ زبان فارسی و درست و غلط در زبان فارسی، از منظر علم زبانشناسی بررسی شدهاست. موضوعاتی چون: درستنویسی و غلط نویسی در زبان فارسی؛ ارتباط زبان، زبانشناسی، دستور زبان و ویراستاری؛ تحول زبان؛ تلفظ طبیعی و زبان معیار در صداوسیما و خطاهای تلفظی در صداوسیما و مانند آن از جمله مقالههایی هستند که در این مجموعه بررسی شدهاست. مقالهها و نقدهای بیستگانه در این کتاب بر اساس ترتیب الفباییِ نام خانوادگی نویسندگان مرتب شدهاند و مخاطب آن ویراستاران، نویسندگان و مترجمان هستند.
#معرفی_کتاب
@cheshmocheragh
«درست و غلط در زبان از دیدگاه زبانشناسی» عنوان مجموعهٔ مقالهها و نقدهایی است که انتشارات «کتاب بهار» بهتازگی و به کوشش فرهاد قربانزاده آن را چاپ و منتشر کردهاست. در این کتاب، که شامل بیست مقاله از گروهی از زبانشناسان سرشناس ایرانی چون #محمدرضا_باطنی، #علی_اشرف_صادقی، #علاءالدین_طباطبایی، #ابوالحسن_نجفی، و دیگران است، دیدگاههای غیرعلمی و رایج دربارهٔ زبان فارسی و درست و غلط در زبان فارسی، از منظر علم زبانشناسی بررسی شدهاست. موضوعاتی چون: درستنویسی و غلط نویسی در زبان فارسی؛ ارتباط زبان، زبانشناسی، دستور زبان و ویراستاری؛ تحول زبان؛ تلفظ طبیعی و زبان معیار در صداوسیما و خطاهای تلفظی در صداوسیما و مانند آن از جمله مقالههایی هستند که در این مجموعه بررسی شدهاست. مقالهها و نقدهای بیستگانه در این کتاب بر اساس ترتیب الفباییِ نام خانوادگی نویسندگان مرتب شدهاند و مخاطب آن ویراستاران، نویسندگان و مترجمان هستند.
#معرفی_کتاب
@cheshmocheragh
✍🏼 بهمناسبت آغاز ماه #رمضان
💥 چند اصطلاح با #روزه
روزه گشادن یا روزه گشودن، روزه (را) باز کردن، روزهگشایی: خوردن و آشامیدن بههنگام افطار
روزه خوردن، روزهخوری، روزه (را) خوردن: روزه نگرفتن
روزهٔ خود را شکستن: با خوردن چیزی، روزه را باطل کردن
روزهٔ (کله)گنجشکی، روزهٔ سرگنجشکی: روزهای که کودکان از صبح تا ظهر میگیرند
روزهبهدهن: روزهدار
روزهٔ مریم: روزهای که در طول آن نباید با کسی سخن گفت
روزهٔ شکدار گرفتن: انجام دادن عملی که درست و غلطِ آن معلوم نیست
روزهٔ بینماز: امری ناتمام
(منابع: امثال و حکم #دهخدا، فرهنگ کنایات #سخن، فرهنگ فارسی عامیانهٔ #ابوالحسن_نجفی)
#واژهشناسی
@cheshmocheragh
💥 چند اصطلاح با #روزه
روزه گشادن یا روزه گشودن، روزه (را) باز کردن، روزهگشایی: خوردن و آشامیدن بههنگام افطار
روزه خوردن، روزهخوری، روزه (را) خوردن: روزه نگرفتن
روزهٔ خود را شکستن: با خوردن چیزی، روزه را باطل کردن
روزهٔ (کله)گنجشکی، روزهٔ سرگنجشکی: روزهای که کودکان از صبح تا ظهر میگیرند
روزهبهدهن: روزهدار
روزهٔ مریم: روزهای که در طول آن نباید با کسی سخن گفت
روزهٔ شکدار گرفتن: انجام دادن عملی که درست و غلطِ آن معلوم نیست
روزهٔ بینماز: امری ناتمام
(منابع: امثال و حکم #دهخدا، فرهنگ کنایات #سخن، فرهنگ فارسی عامیانهٔ #ابوالحسن_نجفی)
#واژهشناسی
@cheshmocheragh