گزین‌گویه‌ها
4.93K subscribers
10.4K photos
104 videos
52 files
398 links
گزین‌گویه‌ها
گل‌چینِ خواندنی‌ها
به کوششِ بهروز صفرزاده @Behruz214
تأسیس: ۳۰ دیِ ۱۳۹۶

نقلِ مطالبِ کانالِ گزین‌گویه‌ها با ذکرِ مأخذ بلامانع است.
Download Telegram
یک قاعدۀ واژهسازی

پرهیز از ترکیب‌های اضافی و وصفی

در واژهسازی بهتر است حتی‌الامکان از ترکیب‌های اضافی و وصفی پرهیز کنیم و به جایش ترکیبِ اضافیِ مقلوب بسازیم.
فرض کنید بخواهیم به جای «دارالترجمه» واژه‌ای بسازیم. مثلاً این واژه‌ها را می‌توان ساخت:
خانۀ ترجمه
دفترِ ترجمه
ترجمه‌خانه
ترجمه‌سرا
.
اگر بخواهید ترکیبِ اضافیِ «خانۀ ترجمه» یا «دفترِ ترجمه» را جمع ببندید، می‌شود «خانه‌های ترجمه» یا «دفترهای ترجمه»؛ یعنی مجبورید ساختارِ ترکیبِ اضافی را بشکنید.
اما اگر بخواهید «ترجمه‌خانه» را جمع ببندید، می‌شود «ترجمه‌خانه‌ها»؛ یعنی پس‌وندِ جمع در آخرِ واژه می‌آید و ساختارِ آن را نمی‌شکند.
حالا اگر در گوگل «خانۀ ترجمه» یا «دفترِ ترجمه» را جست و جو کنید، «خانه‌های ترجمه» یا «دفترهای ترجمه» را به شما نخواهد داد، اما اگر «ترجمه‌خانه» یا «ترجمه‌سرا» را جست و جو کنید، «ترجمه‌خانه‌ها» و «ترجمه‌سراها» را هم به شما خواهد داد.
هر پس‌وندِ دیگری هم بخواهید در پایانِ واژه بیاورید، با همین مسئله رو به رو خواهید شد.

کاش از اول به جای «خانۀ سال‌مندان» و «سرای سال‌مندان» گفته‌بودند «سال‌مندخانه» یا «سال‌مندسرا».
کاش از اول به جای «مهدِکودک» گفته‌بودند «کودک‌خانه» یا «کودک‌سرا».

نتیجه
«ترجمه‌خانه» و «دفترِ ترجمه» هردو درست‌اند و یک مفهوم را می‌رسانند، اما اولی ترجیح دارد.

#واژه‌سازی
واژۀ انگلیسیِ contortionist به معنیِ هنرمندی است که انعطافِ بدنیِ فوق‌العاده‌ای دارد.
این واژه معادلِ جاافتاده‌ای در فارسی ندارد.
این معادل‌ها برایش پیش‌نهاد شده‌است:

تن‌پیچ‌کار
تن‌خمان (خمان از مصدرِ خماندن)
تن‌خمیر (بدنش مثلِ خمیر نرم است)
خمیرتن
موم‌تن

پیش‌نهادِ شما چیست؟

#واژه‌سازی
گیت (انگلیسی: gate) دروازه‌مانندی است که برای کنترلِ رفت و آمد در جایی ساخته یا نصب می‌شود: گیت‌های فرودگاه/ مترو.

من معادلِ فارسیِ دروازک (دروازه + َ ک) را برای گیت پیش‌نهاد می‌کنم: نگه‌بانِ دروازکِ شهرک.

دروازک را به قیاسِ واژه‌هایی چون سیارک (سیاره + َ ک)، جزیرک (جزیره + َ ک)، قَطرک (قطره + َ ک)، و کارنامک (کارنامه + َ ک) ساخته‌ام.

#بهروز صفرزاده
#واژه‌سازی
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
یک قاعدۀ واژهسازی

پرهیز از ترکیب‌های اضافی و وصفی

در واژهسازی بهتر است حتی‌الامکان از ترکیب‌های اضافی و وصفی پرهیز کنیم و به جایش ترکیبِ اضافیِ مقلوب بسازیم.
فرض کنید بخواهیم به جای «دارالترجمه» واژه‌ای بسازیم. مثلاً این واژه‌ها را می‌توان ساخت:
خانۀ ترجمه
دفترِ ترجمه
ترجمه‌خانه
ترجمه‌سرا
.
اگر بخواهید ترکیبِ اضافیِ «خانۀ ترجمه» یا «دفترِ ترجمه» را جمع ببندید، می‌شود «خانه‌های ترجمه» یا «دفترهای ترجمه»؛ یعنی مجبورید ساختارِ ترکیبِ اضافی را بشکنید.
اما اگر بخواهید «ترجمه‌خانه» را جمع ببندید، می‌شود «ترجمه‌خانه‌ها»؛ یعنی پس‌وندِ جمع در آخرِ واژه می‌آید و ساختارِ آن را نمی‌شکند.
حالا اگر در گوگل «خانۀ ترجمه» یا «دفترِ ترجمه» را جست و جو کنید، «خانه‌های ترجمه» یا «دفترهای ترجمه» را به شما نخواهد داد، اما اگر «ترجمه‌خانه» یا «ترجمه‌سرا» را جست و جو کنید، «ترجمه‌خانه‌ها» و «ترجمه‌سراها» را هم به شما خواهد داد.
هر پس‌وندِ دیگری هم بخواهید در پایانِ واژه بیاورید، با همین مسئله رو به رو خواهید شد.

کاش از اول به جای «خانۀ سال‌مندان» و «سرای سال‌مندان» گفته‌بودند «سال‌مندخانه» یا «سال‌مندسرا».
کاش از اول به جای «مهدِکودک» گفته‌بودند «کودک‌خانه» یا «کودک‌سرا».

نتیجه
«ترجمه‌خانه» و «دفترِ ترجمه» هردو درست‌اند و یک مفهوم را می‌رسانند، اما اولی ترجیح دارد.

#واژه‌سازی
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
گیت (انگلیسی: gate) دروازه‌مانندی است که برای کنترلِ رفت و آمد در جایی ساخته یا نصب می‌شود: گیت‌های فرودگاه/ مترو.

من معادلِ فارسیِ دروازک (دروازه + َ ک) را برای گیت پیش‌نهاد می‌کنم: نگه‌بانِ دروازکِ شهرک.

دروازک را به قیاسِ واژه‌هایی چون سیارک (سیاره + َ ک)، جزیرک (جزیره + َ ک)، قَطرک (قطره + َ ک)، و کارنامک (کارنامه + َ ک) ساخته‌ام.

#بهروز صفرزاده
#واژه‌سازی
واژۀ انگلیسیِ tree hugger به معنیِ کسی است که به شدت طرف‌دارِ حفظِ طبیعت و محیطِ‌زیست، به‌ویژه درختان و جنگل‌ها، است.
معنیِ تحت‌اللفظی‌اش می‌شود «درخت‌بغل‌کن».
این واژه در زبانِ انگلیسی گاه بارِ معناییِ تحقیرآمیز یا طنزآمیز دارد.
چند معادلِ فارسی برایش پیش‌نهاد می‌کنم:
درخت‌پرست
درخت‌دوست
درخت‌مشنگ
طبیعت‌پرست
طبیعت‌دوست
طبیعت‌مشنگ

#واژه‌سازی
واژۀ انگلیسیِ body language به معنیِ حرکات یا حالت‌های بدنتان است که دیگران از روی آن‌ها می‌فهمند چه احساسی دارید.
معمولاً معادلِ «زبانِ بدن» را برایش به کار می‌برند، که به نظرِ من معادلِ خوبی نیست، چون ترکیبِ اضافی است. در واژهسازی باید حتی‌الامکان از ترکیب‌های اضافی و وصفی پرهیز کرد.
من معادلِ «تن‌زبان»، یعنی زبانِ تن، را برایش پیش‌نهاد می‌کنم.

#واژه‌سازی
مصدرسازی با اسم و صفت
فرایندِ ساختنِ مصدر از اسم‌ها و صفت‌ها از دیرباز در فارسی رایج بوده‌است.
امروزه نیز فارسی‌زبانان مصدرهایی چون پاکیدن، ترجمیدن، چاقیدن، زنگیدن، غشیدن، فلسفیدن، قبولاندن، کشفیدن، گازیدن، لمسیدن، و گُرخیدن را می‌سازند و به کار می‌برند.

شخصاً با این نوع واژهسازی موافق‌ام و آن را مایۀ پویایی و غنای هرچه بیش‌ترِ زبانمان می‌دانم.

نمونه‌های زیر را در متونِ کهنِ فارسی دیده‌ام:
اَندُهیدن: اندوه خوردن
بسامانیدن: سر و سامان دادن
دریغیدن: دریغ خوردن
زَنجیدن: به زنگی بودنِ خود نازیدن
شگفتانیدن: به شگفت آوردن
شگفتیدن: تعجب کردن
عَطسیدن: عطسه کردن
غرقیدن: غرق شدن
غَلَطیدن: غلط کردن؛ اشتباه کردن
فالیدن: فال گرفتن
فراموشانیدن: به فراموشی سپردن
فُرودن: فرودآمدن
قندیدن: شیرین‌سخنی کردن
گازیدن: گاز گرفتن
گُمانیدن: گمان کردن
گَنجیدن: به گنجِ خود نازیدن
گیجیدن: خود را به گیجی زدن
لافیدن: لاف زدن
لَبیدن: حرف زدن
مَحودن: محو کردن
نومیدن: نومید کردن
نهانیدن: نهان کردن
نیازیدن: نیازمند شدن

#بهروز صفرزاده
دوشنبه ۱۴۰۱/۵/۳
#واژه‌سازی
وام‌واژۀ انگلیسیِ وی‌آی‌پی (VIP) چند سالی است که در فارسی رایج شده‌است.
من دو معادلِ فارسیِ ویژه‌مهمان و ویژه‌مهمانان را برایش پیش‌نهاد می‌کنم.

#بهروز صفرزاده
#واژه‌سازی
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
مصدرسازی با اسم و صفت
فرایندِ ساختنِ مصدر از اسم‌ها و صفت‌ها از دیرباز در فارسی رایج بوده‌است.
امروزه نیز فارسی‌زبانان مصدرهایی چون پاکیدن، ترجمیدن، چاقیدن، زنگیدن، غشیدن، فلسفیدن، قبولاندن، کشفیدن، گازیدن، لمسیدن، و گُرخیدن را می‌سازند و به کار می‌برند.

شخصاً با این نوع واژهسازی موافق‌ام و آن را مایۀ پویایی و غنای هرچه بیش‌ترِ زبانمان می‌دانم.

نمونه‌های زیر را در متونِ کهنِ فارسی دیده‌ام:
اَندُهیدن: اندوه خوردن
بسامانیدن: سر و سامان دادن
دریغیدن: دریغ خوردن
زَنجیدن: به زنگی بودنِ خود نازیدن
شگفتانیدن: به شگفت آوردن
شگفتیدن: تعجب کردن
عَطسیدن: عطسه کردن
غرقیدن: غرق شدن
غَلَطیدن: غلط کردن؛ اشتباه کردن
فالیدن: فال گرفتن
فراموشانیدن: به فراموشی سپردن
فُرودن: فرودآمدن
قندیدن: شیرین‌سخنی کردن
گازیدن: گاز گرفتن
گُمانیدن: گمان کردن
گَنجیدن: به گنجِ خود نازیدن
گیجیدن: خود را به گیجی زدن
لافیدن: لاف زدن
لَبیدن: حرف زدن
مَحودن: محو کردن
نومیدن: نومید کردن
نهانیدن: نهان کردن
نیازیدن: نیازمند شدن

#بهروز صفرزاده
دوشنبه ۱۴۰۱/۵/۳
#واژه‌سازی
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
یک قاعدۀ واژهسازی

پرهیز از ترکیب‌های اضافی و وصفی

در واژهسازی بهتر است حتی‌الامکان از ترکیب‌های اضافی و وصفی پرهیز کنیم و به جایش ترکیبِ اضافیِ مقلوب بسازیم.
فرض کنید بخواهیم به جای «دارالترجمه» واژه‌ای بسازیم. مثلاً این واژه‌ها را می‌توان ساخت:
خانۀ ترجمه
دفترِ ترجمه
ترجمه‌خانه
ترجمه‌سرا
.
اگر بخواهید ترکیبِ اضافیِ «خانۀ ترجمه» یا «دفترِ ترجمه» را جمع ببندید، می‌شود «خانه‌های ترجمه» یا «دفترهای ترجمه»؛ یعنی مجبورید ساختارِ ترکیبِ اضافی را بشکنید.
اما اگر بخواهید «ترجمه‌خانه» را جمع ببندید، می‌شود «ترجمه‌خانه‌ها»؛ یعنی پس‌وندِ جمع در آخرِ واژه می‌آید و ساختارِ آن را نمی‌شکند.
حالا اگر در گوگل «خانۀ ترجمه» یا «دفترِ ترجمه» را جست و جو کنید، «خانه‌های ترجمه» یا «دفترهای ترجمه» را به شما نخواهد داد، اما اگر «ترجمه‌خانه» یا «ترجمه‌سرا» را جست و جو کنید، «ترجمه‌خانه‌ها» و «ترجمه‌سراها» را هم به شما خواهد داد.
هر پس‌وندِ دیگری هم بخواهید در پایانِ واژه بیاورید، با همین مسئله رو به رو خواهید شد.

کاش از اول به جای «خانۀ سال‌مندان» و «سرای سال‌مندان» گفته‌بودند «سال‌مندخانه» یا «سال‌مندسرا».
کاش از اول به جای «مهدِکودک» گفته‌بودند «کودک‌خانه» یا «کودک‌سرا».

نتیجه
«ترجمه‌خانه» و «دفترِ ترجمه» هردو درست‌اند و یک مفهوم را می‌رسانند، اما اولی ترجیح دارد.

#واژه‌سازی
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
گیت (انگلیسی: gate) دروازه‌مانندی است که برای کنترلِ رفت و آمد در جایی ساخته یا نصب می‌شود: گیت‌های فرودگاه/ مترو.

من معادلِ فارسیِ دروازک (دروازه + َ ک) را برای گیت پیش‌نهاد می‌کنم: نگه‌بانِ دروازکِ شهرک.

دروازک را به قیاسِ واژه‌هایی چون سیارک (سیاره + َ ک)، جزیرک (جزیره + َ ک)، قَطرک (قطره + َ ک)، و کارنامک (کارنامه + َ ک) ساخته‌ام.

#بهروز صفرزاده
#واژه‌سازی
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
واژۀ انگلیسیِ body language به معنیِ حرکات یا حالت‌های بدنتان است که دیگران از روی آن‌ها می‌فهمند چه احساسی دارید.
معمولاً معادلِ «زبانِ بدن» را برایش به کار می‌برند، که به نظرِ من معادلِ خوبی نیست، چون ترکیبِ اضافی است. در واژهسازی باید حتی‌الامکان از ترکیب‌های اضافی و وصفی پرهیز کرد.
من معادلِ «تن‌زبان»، یعنی زبانِ تن، را برایش پیش‌نهاد می‌کنم.

#واژه‌سازی
خانه‌پوش یا روب‌دوشامبر

وام‌واژۀ فرانسویِ «روب‌دوشامبر» (robe de chambre) به معنیِ نوعی لباسِ بلندِ سبک و راحت است که در خانه می‌پوشند.

من معادلِ فارسیِ «خانه‌پوش» را برایش پیش‌نهاد می‌کنم.
واژۀ «خانه‌پوش» (لباسی که در خانه می‌پوشند) را به قیاسِ واژه‌هایی چون بالاپوش، تن‌پوش، روپوش، و زیرپوش ساخته‌ام.

#بهروز صفرزاده
جمعه ۱۴۰۰/۵/۲۹
#واژه‌سازی
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
مصدرسازی با اسم و صفت
فرایندِ ساختنِ مصدر از اسم‌ها و صفت‌ها از دیرباز در فارسی رایج بوده‌است.
امروزه نیز فارسی‌زبانان مصدرهایی چون پاکیدن، ترجمیدن، چاقیدن، زنگیدن، غشیدن، فلسفیدن، قبولاندن، کشفیدن، گازیدن، لمسیدن، و گُرخیدن را می‌سازند و به کار می‌برند.

شخصاً با این نوع واژهسازی موافق‌ام و آن را مایۀ پویایی و غنای هرچه بیش‌ترِ زبانمان می‌دانم.

نمونه‌های زیر را در متونِ کهنِ فارسی دیده‌ام:
اَندُهیدن: اندوه خوردن
بسامانیدن: سر و سامان دادن
دریغیدن: دریغ خوردن
زَنجیدن: به زنگی بودنِ خود نازیدن
شگفتانیدن: به شگفت آوردن
شگفتیدن: تعجب کردن
عَطسیدن: عطسه کردن
غرقیدن: غرق شدن
غَلَطیدن: غلط کردن؛ اشتباه کردن
فالیدن: فال گرفتن
فراموشانیدن: به فراموشی سپردن
فُرودن: فرودآمدن
قندیدن: شیرین‌سخنی کردن
گازیدن: گاز گرفتن
گُمانیدن: گمان کردن
گَنجیدن: به گنجِ خود نازیدن
گیجیدن: خود را به گیجی زدن
لافیدن: لاف زدن
لَبیدن: حرف زدن
مَحودن: محو کردن
نومیدن: نومید کردن
نهانیدن: نهان کردن
نیازیدن: نیازمند شدن

#بهروز صفرزاده
دوشنبه ۱۴۰۱/۵/۳
#واژه‌سازی
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
واژۀ انگلیسیِ tree hugger به معنیِ کسی است که به شدت طرف‌دارِ حفظِ طبیعت و محیطِ‌زیست، به‌ویژه درختان و جنگل‌ها، است.
معنیِ تحت‌اللفظی‌اش می‌شود «درخت‌بغل‌کن».
این واژه در زبانِ انگلیسی گاه بارِ معناییِ تحقیرآمیز یا طنزآمیز دارد.
چند معادلِ فارسی برایش پیش‌نهاد می‌کنم:
درخت‌پرست
درخت‌دوست
درخت‌مشنگ
طبیعت‌پرست
طبیعت‌دوست
طبیعت‌مشنگ

#واژه‌سازی