گزین‌گویه‌ها
4.97K subscribers
10.4K photos
105 videos
52 files
400 links
گزین‌گویه‌ها
گل‌چینِ خواندنی‌ها
به کوششِ بهروز صفرزاده @Behruz214
تأسیس: ۳۰ دیِ ۱۳۹۶

نقلِ مطالبِ کانالِ گزین‌گویه‌ها با ذکرِ مأخذ بلامانع است.
Download Telegram
اصطلاحاتِ نادستوری در فارسیِ گفتاری

تعدادی از تعبیرها و اصطلاحاتِ رایج در فارسیِ گفتاری بر خلافِ قواعدِ دستوری‌اند و به اصطلاحِ زبان‌شناسان نادستوری (ungrammatical) اند.
چند مثال:

این‌و یادته؟
(دستوری: این یادته؟)

شیکوندن: زدی سرش‌و شیکوندی.
(دستوری: شیکنوندن = شکناندن)

طول و دراز: چه اسمِ طول و درازی داره!
(دستوری: طویل و دراز)

مرده‌شور ریختش‌و ببَرن!
(دستوری: مرده‌شور ریختش‌و ببَره!)

ناغافل: یارو ناغافل به‌م حمله کرد.
(دستوری: غافل/ بی‌خبر)

#گفتاری
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
اصطلاحاتِ نادستوری در فارسیِ گفتاری

تعدادی از تعبیرها و اصطلاحاتِ رایج در فارسیِ گفتاری بر خلافِ قواعدِ دستوری‌اند و به اصطلاحِ زبان‌شناسان نادستوری (ungrammatical) اند.
چند مثال:

این‌و یادته؟
(دستوری: این یادته؟)

شیکوندن: زدی سرش‌و شیکوندی.
(دستوری: شیکنوندن = شکناندن)

طول و دراز: چه اسمِ طول و درازی داره!
(دستوری: طویل و دراز)

مرده‌شور ریختش‌و ببَرن!
(دستوری: مرده‌شور ریختش‌و ببَره!)

ناغافل: یارو ناغافل به‌م حمله کرد.
(دستوری: غافل/ بی‌خبر)

#گفتاری
واژه‌ها و اصطلاحاتِ گفتاریِ امروز در متونِ دیروز (۱)

بعضی واژه‌ها و اصطلاحاتِ رایج در فارسیِ امروز متعلق به گونۀ گفتاریِ زبان‌اند و در فرهنگ‌ها برچسبِ «گفتاری» دارند.
من ردپای تعدادی از این واژه‌ها و اصطلاحات را در متونِ صدها سال قبل یافته‌ام. اینک چند نمونه از آن‌ها در سَمَکِ عیّار (قرنِ ششم) و اسکندرنامه (قرنِ هفتم) و...:

بدقول
این مرد بدقول و بی‌وفا و بدعهد است. (اسکندرنامه، ص ۳۲۹)

بدقولی کردن
شاه او را گفت: چرا بدقولی کردی و از ما بگریختی و در حصار رفتی؟ (اسکندرنامه، ص ۲۱۰)

به خوردِ کسی دادن
این دارو به خوردِ ایشان دِه. (سمکِ عیّار، ج ۱، ص ۱۹)
گفت به هر وجه که بتوانی باید که این زهر به خوردِ شاه اسکندر دهی که هم در ساعت هلاک شود. (اسکندرنامه، ص ۷۶)
اگر تو را از این حصار به زیر نیارم و به خوردِ سگان ندهم، مرد نیستم. (اسکندرنامه، ص ۳۹۵)

چه‌ت است (= چه‌ته)
ای برادر می‌ندانم تا چه‌ت است
که‌ت وطن گه دِیر و گاهی مَزگِت است.
(شیخ روزبهان، لغت‌نامۀ دهخدا: مزگت)

خسته و کوفته
سمک گفت ای برادر، تو را به طلبِ خورشیدشاه باید رفتن، که من خسته‌ام و کوفته‌ام. (سمکِ عیّار، ج ۱، ص ۶۹)
باقیِ زنگیان همه خسته و کوفته با قلعه رفتند. (اسکندرنامه، ص ۳۹۳)

خوابش آمدن/ بردن
نیک است وقتی که خوابت نیاید، من سخن گویم، یا جزو من پیشت نهم که بنویسی تا خوابت ببرد.
(مقالاتِ شمسِ تبریزی، چ ۱ موحد، ص ۲۵۰)

دمار از روزگارِ کسی برآوردن
تا او از آن جانب درآید و دمار از روزگارِ تو برآوریم. (اسکندرنامه، ص ۳۲۵)

دولا
شاه مردی دید سخت پیر و دولاگشته و مژۀ او سفید گشته. (اسکندرنامه، ص ۲۱۳)

زحمت کشیدن
گفت ای جوان‌مرد، زحمت کشیدی، بازگرد. (سمکِ عیّار، ج ۱، ص ۳۴۷)

زود باش/ باشید
گفت ای پدر زود باش و در بگشای. (سمکِ عیّار، ج ۱، ص ۷۳)
پس شاه فرمود که هین زود باشید و روزگار مبَرید. (اسکندرنامه، ص ۲۹۵)

شیر آمدی یا روباه؟
قطران گفت: ای آتشک، شیر آمدی یا روباه؟ آتشک گفت: ای پهلوان، به اقبالِ تو شیر آمدم و سَمَک را بسته آوردم. (سمکِ عیّار، ج ۱، ص ۱۰۰)

شیری یا روباه؟
قِزِل‌مَلِک گفت: ای کانون، با مراد آمدی یا نه؟ شیری یا روباه؟ گفت: به دولتِ تو با مراد آمدم و شیرم. (سمکِ عیّار، ج ۱، ص ۱۶۷)

ماها
سال‌ها دفعِ بلاها کرده‌ایم/
وهم حیران ز آن‌چه ماها کرده‌ایم

مولوی
مثنوی، دفترِ ۳، بیتِ ۹۲۹

#واژه‌شناسی
#گفتاری